بوش و اسراییل

بوش در همان بدو ورود به کاخ سفید، موضع گیری بسیار جانب دارانهِ خود را به سود رژیم اشغالگر قدس، آشکارا اعلام کرد:
تردید دارم که عرفات به مذاکرهِ صادقانه ای با اسرائیل برای اجرای گزارش جورج مایکل تمایل داشته باشد. وی باید ثابت کند که واقعا،ً به مذاکرات صلح و پایان دادن به خشونت معتقد است.
بدین ترتیب، او دست اسرائیل را برای اجرای هرگونه اقدامی که در مقابله با انتفاضهِ دوم صلاح می داند، باز گذاشته است. از سوی دیگر، شکافی که در روابط حسنهِ اسرائیل و امریکا پیش آمد و با خوش بینی، تحت عنوان خردگرایی سیاست خارجی امریکا در قبال منازعهِ اعراب و اسرائیل از آن نام برده شد و در اصل سرابی بیش نبود، به سرعت ترمیم شد.
به هر حال، عملکرد دولت بوش را نسبت به اسرائیل می توان در دو بخش کلی بررسی کرد:
الف) نگاه بوش و دستیارانش به یهودیان و اسرائیل؛ و
ب) موضع گیریهای امریکا نسبت به اسرائیل.

الف) نگاه بوش و محافظه کاران جدید نسبت به رژیم صهیونیستی
حمایت از اسرائیل در اعتقادات و باورهای بوش و دستیارانش ریشه دارد. تعالیم مسیحیت امریکایی، قوم یهود را قوم برتر می داند و هر امریکایی مسیحی که به مسیحیت سنتی معتقد باشد، کمک به اسرائیل را رسالت دینی خود می داند.
بوش روی آوری خود را به مسیحیت (تولد به عنوان یک مسیحی) مدیون بیل گراهام، یکی از رهبران محافظه کار مذهبی، همکار نزدیک نیکسون و یکی از سرسخت ترین مخالفان جنبش حقوق مدنی در امریکا می داند و معتقد است:  او کسی بود که در سال 1985، هنگامی که به دیدار خانواده اش رفتم، بذر مذهب را در روحم کاشت . پس از آن، بوش در شهر میدلند ایالت تگزاس با تشویق دان ایوان وزیر تجارت کنونی امریکا در کلاسهای آموزش انجیل شرکت کرد.(1)
در پلاتفرم حزب جمهوری خواه امریکا در تگزاس چنین آمده است:
 حزب جمهوری خواه تگزاس، تأکید می کند که ایالات متحده امریکا ملتی مسیحی است و ما آزادی تبلیغات مذهبی را در محلهای عمومی و دولتی تقاضا می کنیم .
در این برنامه، جدایی کلیسا از دولت افسانه خوانده شده و درخواستهای زیر به عنوان درخواستهای حزب مطرح شده است:(2)
1) مخالفت با کنترل اسلحه؛
2) انجام مراسم مذهبی در مدارس؛ و
3) اورشلیم پایتخت اسرائیل است و سفارتخانه امریکا باید به این شهر منتقل شود.
نه تنها در تگزاس، بلکه در فلوریدا و جورجیا نیز، رهبران حزب جمهوری خواه از فعال ترین نیروهای محافظه کار مذهبی هستند و در انتخابات گذشته، 30 درصد از رای دهندگان به بوش، جزء افراطیون مذهبی بودند.
رابطهِ نزدیک بوش با نیروهای مذهبی افراطی را می توان در انتخاب میل مارتینز، یکی از وزیران کابینهِ بوش که به محافظه کاری و فعالیت در گروههای مذهبی شهرت دارد و جان اشکرافت، یکی از معروف ترین چهره های ضد حقوق مدنی در امریکا، مشاهده کرد.
بوش حتی مقررات مراسم مذهبی را در کاخ سفید نیز اعمال می کند، به طوری که گفته می شود در حال حاضر، خواندن انجیل و انجام دعا در آغاز جلسات کابینه اجباری نیست، اما اختیاری هم نیست.(3) شاید بی دلیل نبوده است که نیوزویک به دولت کنونی بوش لقب با ایمان ترین دولت در دوران معاصر را داده است.(4)
در کل، اعتقاد به عیسی مسیح فلسفهِ سیاسی مطلوب بوش است.(5) چنان که وی در پاسخ به این پرسش که به کدامین فیلسوف سیاسی نزدیک تر است، او بدون کمترین مکثی می گوید: حضرت مسیح. منبع فکری تگزاس و منبع اعتقادی مسیح به این منجر شده اند که از نظر وی، دو جهان روشنایی و تاریکی وجود داشته باشند و اینکه وظیفهِ جهان روشنایی است که برای خیر بجنگد و هر هزینه ای را بپردازد؛ چرا که هدف، مبارزه با جهان تاریکی و محور شرارت می باشد. اصطلاح محور شیطانی به خوبی نشان دهندهِ عمق توجیهات و استدلالهای مذهبی برای پیشبرد اهداف امریکا در صحنهِ سیاست خارجی است.(6)
بوش می گوید:  من به نقش ایمان و اعتقادات مذهبی در کمک به حل بزرگ ترین مشکلات ملتها اعتقاد دارم. این آزادی که ما هدیه گرفته ایم، هدیهِ امریکا به مردم جهان نیست، بلکه هدیهِ خداوند به بشریت است. ما به عشق خداوند که در پی تمام زندگیها و پشت پردهِ کل تاریخ است، اطمینان داریم. خداوند نیز اکنون، ما را هدایت می کند و به تقویت ایالات متحده ادامه می دهد .(7)
هرچند روِسای جمهور پیشین ایالات متحده نیز هر یک تا حدی مذهبی بوده اند و از بعد اعتقادات مسیحی، به یهودیان و اسرائیل نگاه می کردند، اما تفاوت بوش با آنان در این است که وی به نحو ساده ای از مسیحیت صحبت نمی کند، بلکه مذهب را عملاً در سیاست ادغام کرده است و آن را در تمامی ابعاد شامل سیاست خارجی، جنگ، آموزش و حتی سیاستهای بهداشتی و اجتماعی اجرا می کند.
شاید همین علقهِ مذهبی و نگاه ارزشی به یهودیان و اسرائیل باعث شده است تا بوش مشهورترین و افراطی ترین نیروهای طرفدار اسرائیل را در راس پستهای حساس قرار دهد. از جمله این افراد می توان به ولفو ویتز، معاون وزیر دفاع و الیوت آبرامز، مشاور ویژهِ رئیس جمهور در امور خاورمیانه، اشاره کرد.
به هر حال، هرچند در کابینهِ بوش در نگاه نخست، کمتر نامهای یهودی مشاهده می شود، اما بسیار جالب است که در تحلیل نهایی، بیشتر این کابینه در حمایت از اسرائیل و یهودیان با یکدیگر اشتراک نظر دارند و آن را برای خود یک رسالت می پندارند.(8)
صحبتهایی که تاکنون، بوش درباره اسرائیل اظهار کرده است، در نوع خود، منحصر به فرد و درخور تأمل است؛ موضوعی که در سخنان روِسای جمهور پیشین دیده نمی شود. برای نمونه، بوش عنوان کرد:  دولت اسرائیل ایالت پنجاه ویکم امریکاست .
وی حتی در پاسخ به پرسش خبرنگار سی.ان.ان. که از او پرسید با توجه به موقعیت جغرافیایی اسرائیل و بعد مسافت، این کشور چگونه می تواند ایالت پنجاه ویکم امریکا باشد؟ گفت:  مگر فراموش کرده اید که هاوایی به سرزمین ما نچسبیده و آلاسکا نیز به کانادا چسبیده است، نه امریکا . وی در ادامه گفت:
 ما امریکا را در خاک بومی سرخ پوستها و اسرائیل را در خاک بومی فلسطینیان ساختیم، هر دوی ما انگلیسی صحبت می کنیم و به سرزمینی بدون مردم آمده ایم و برای مردمی بدون سرزمین .(9)
بر اساس همین دیدگاه، بوش طی چند سال گذشته، بارها، در سخنان خود، به نیروهای مبارز فلسطینی حمله کرده و آنها را گروههای تروریستی خوانده است.(10) در نتیجه، طبیعی است که رژیم صهیونیستی را در سرکوب آنها محق می داند و از کشورهای منطقه (سوریه، ایران و عراق) به دلیل تلاش احتمالی برای تولید سلاحهای کشتارجمعی انتقاد می کند، در حالی که اسرائیل را که بر اساس آمارهای منتشر شده، حدود صد تا دویست کلاهک هسته ای در اختیار دارد،(11) منبع تهدید نمی داند.

ب) موضع گیری امریکا نسبت به رژیم اشغالگر قدس
شاید بتوان کمکهای مداوم مالی و اقتصادی امریکا را به اسرائیل مهم ترین بخش حمایتهای واشنگتن از تل آویو طی نیم قرن گذشته دانست؛ رویه ای که با کمترین ممانعت و با سهولت بیشتر در دوران بوش پسر همچنان ادامه یافته است. برای نمونه، در بودجهِ سال 2003، دویست میلیون دلار به صندوق اضطراری امنیت اسرائیل به منظور تأمین مسائل دفاعی و تسهیلات ضدتروریستی اختصاص یافت که اعتراض کشورهای عرب و گروههای امریکایی عرب را برانگیخت. افزون بر آن، مبلغ شصت میلیون دلار نیز برای اسکان مجدد یهودیان آواره در اسرائیل و ده میلیون دلار هم برای دولت لبنان به منظور کمک به برقراری امنیت در جنوب لبنان و کنترل حزب ا... اختصاص داده شد.(12)
همچنین، دولت بوش در اقدام کم سابقه ای اعطای مبلغ هنگفت ده میلیارد دلار را برای کمک به اقتصاد اسرائیل وعده داده است.(13)
از سوی دیگر، در بحث مربوط به بیت المقدس نیز، کنگره بر تعهد خود مبنی بر انتقال سفارت امریکا به بیت المقدس تأکید و بر اساس قانون عمومی مصوب 1995(1) از بوش درخواست کرده است تا هر چه سریع تر، پروسهِ انتقال سفارت امریکا به بیت المقدس را آغاز کند. این در حالی است که این قانون و درخواست کنگره اصولاً، با قطع نامه های سازمان ملل در مورد بیت المقدس، به ویژه قطع نامهِ 181، قطع نامه تفکیک فلسطین، که در آن، یک رژیم بین المللی برای فلسطین منظور شده است، تعارض دارد. به عبارت دیگر، ایالات متحده با این عمل، آشکارا قطع نامه های سازمان ملل را نقض کرده است.
همچنین، ایالات متحده در دوران بوش کوشید تا روابط کشورهای جهان با اسرائیل را هر چه بیشتر بهبود بخشد. در این زمینه، کنگره طی گزارشی اعلام کرد:
1) اسرائیل دوست و متحد ایالات متحده است و امنیت این کشور برای ثبات منطقه و منافع ایالات متحده حیاتی می باشد؛
2) اسرائیل هم اکنون، با 160 کشور جهان روابط دیپلماتیک دارد و تنها حدود سی کشور با آن روابط دیپلماتیک ندارند؛
3) اسرائیل به طور فعال درصدد برقراری روابط رسمی با تعدادی از کشورهایی است که با این کشور رابطه ای ندارند؛
4) ایالات متحده باید به این متحد خود (اسرائیل) در راه تلاش برای گسترش روابط دیپلماتیک کمک و از آن حمایت کند؛ و
5) بعد از گذشت بیش از پنجاه سال از موجودیت اسرائیل، این کشور استحقاق دارد تا با او همانند ملتی برابر با سایر ملتها، از سوی همسایگان و جامعهِ جهانی رفتار شود.
کنگره در بخش دیگری از گزارش خود، شصت روز به وزارت خارجه امریکا مهلت داد تا اقدامات لازم را در این راستا انجام دهد، بدین ترتیب که از کشورها در این باره پرسش و تقاضای پاسخ مناسب کند.(14) شاید تطمیع پاکستان از سوی امریکا و به دنبال آن، اظهارات اسلام آباد مبنی بر آمادگی برای شناسایی اسرائیل و گسترش روابط دیپلماتیک با این کشور، با توجه به این گزارش و درخواست کنگره، قابل درک باشد.
اما شاید برداشتن مشکلی به نام حکومت صدام مهم ترین خدمت بوش پسر به اسرائیل بود که حتی می توان آن را بالاتر از خدمت کارتر در کمک به انعقاد پیمان صلح کمپ دیوید و رفع خطری به نام مصر، ارزیابی کرد. اسرائیل تنها زمانی آسوده خاطر خواهد بود و در شهر بیت المقدس که صهیونیستها آن را پایتخت سرزمین موعود به حساب می آورند، استقرار خواهد یافت که اثری از بغداد - که آن را نماد و قدرت اعراب به حساب می آورند - باقی نماند؛ زیرا، کیسینجر و همفکران او معتقد بودند که عراق اسرائیل را بدخواب کرده است، به ویژه اینکه عراق برنامه های هسته ای را نیز دنبال می کند و بدین ترتیب می تواند امنیت اسرائیل را تهدید نماید.
به اعتقاد پاتریک سیل، نویسندهِ انگلیسی و صاحب نظر در مسائل خاورمیانه، موقعیت عراق به عنوان تهدیدکنندهِ اسرائیل از آن زمان تثبیت شد که رهبران عراق به خود جرئت دادند و در جریان جنگ سال 1991 با کویت، اسرائیل را هدف حملات موشکی قرار دادند.(15) از همان زمان نیز، برداشتن صدام در صدر اولویتهای استراتژیک نخبگان افراطی دستگاه سیاست خارجی امریکا و طرفداران صهیونیستها همچون ولفو ویتز قرار گرفت. کالین پاول پیش از جنگ با عراق، آشکارا اعلام کرد که هدف از این جنگ سرنگونی نظام حاکم بر عراق، تجدید ساختار نقشهِ خاورمیانه و بسته شدن پروندهِ فلسطین است.
شائول موفاز، وزیر دفاع اسرائیل، طی یک سخنرانی در نشست روِسای سازمانهای یهودی اظهار کرد:  ما در تجدید ساختار خاورمیانه در روزهای پس از پایان جنگ نفع بزرگی داریم .(16) در نهایت، نیز به لطف بوش و تیم جنگی وی، این آرزو برای اسرائیل به تحقق پیوست.
دربارهِ هدف سوم، یعنی بسته شدن پروندهِ فلسطین، باید یادآور شد که امریکا با ارائهِ طرح صلح نقشهِ راه و اعمال فشار برای تحمیل آن، درصدد تحقق عملی این امر است. این طرح سه مرحله ای که چندی پیش، کمیتهِ چهارجانبهِ صلح خاورمیانه متشکل از روسیه، سازمان ملل، امریکا و اتحادیه اروپا آن را تصویب کرد، بر تشکیل کشور مستقل فلسطینی تا سال 2005، خلع سلاح گروههای مبارز فلسطینی و عقب نشینی اسرائیل به مرزهای پیش از سپتامبر سال 2000، یعنی زمان آغاز انتفاضه دوم (مسجدالاقصی)، تأکید دارد. در این طرح، که با ادعای برقراری صلح در منطقه حساس و استراتژیک خاورمیانه پایه ریزی شده است، بازگشت آوارگان فلسطینی و مسئله زمین به منزلهِ مهم ترین خواسته ملت فلسطین، در نظر گرفته نشده است. این طرح در سه مرحله پیش بینی شده و مهم ترین محورهای هر مرحله عبارت اند از:
مرحلهِ نخست (تا ماه مه سال 2003): پایان خشونت، عادی شدن زندگی فلسطینیان و اصلاح ساختار سیاسی آنها، عقب نشینی اسرائیل و پایان شهرک سازی و برگزاری انتخابات فلسطین.
مرحلهِ دوم (از ژوئن تا ماه دسامبر سال 2004): تشکیل یک دولت مستقل فلسطینی، برگزاری یک کنفرانس بین المللی برای ایجاد نظارت بر اجرای طرح صلح نقشه راه.
مرحلهِ سوم از سال (2004 تا سال 2005): برگذاری دومین کنفرانس بین المللی، امضای توافق نامهِ دایمی میان دوطرف و پایان درگیری، توافق بر سر مرزهای نهایی، بیت المقدس، پناهندگان و شهرکها و در نهایت، موافقت دولتهای عرب برای صلح با اسرائیل.
هم اکنون، دولت بوش تمام فشار خود را در محیط جدید سیاسی خاورمیانه بر حکومت خودگردان اعمال می کند تا فلسطینیان را به حداقل امتیازات راضی نماید و امنیت را که دغدغهِ نیم قرن اسرائیل بوده است، برای رژیم صهیونیستی به ارمغان آورد. به همین دلیل، بوش برای فراهم کردن زمینه های موفقیت این طرح در نخستین قدم اعلام کرد که با عرفات مذاکره نمی کند و شرط دفاع او از طرح صلح این است که دولت جدیدی در دولت فلسطینیان، ملت فلسطین را نمایندگی کند. بدین ترتیب، انتخاب محمود عباس به عنوان نخست وزیری که قرار بود در مذاکرات صلح از طرف فلسطینیان شرکت کند، دقیقاً هدفمند و هم جهت با فشار دولت بوش بود. امریکا، تنها به انتصاب محمود عباس به پست نخست وزیری بسنده نکرد و تغییرات بیشتری را در حکومت خودگردان خواهان بود، به طوری که به فشار خود برای انتصاب محمود حلان به پست وزارت کشور ادامه داد؛ موضوعی که عرفات با آن مخالف بود و در نهایت، در اثر فشار امریکا، محمود عباس وی را بر خلاف میل عرفات با لطایف الحیل به این پست رسانید.(17) در همین راستا، دولت بوش هیچ گاه کتمان نکرد که قصد دارد عرفات را از صحنه کنار بگذارد؛ مسئله ای که در دولتهای پیشین ایالات متحده سابقه نداشت. در واقع، اقدام امریکاییان در پس گرفتن شناسایی یاسر عرفات به عنوان رهبر و سمبل مبارزات فلسطینیان، آخرین ترفندی بود که با هماهنگی اسرائیل به مرحله اجرا درآمد. در این راستا، امریکاییان توهین و تحقیر رسمی نسبت به رهبر فلسطینیان را آغاز کردند و اسرائیلیها نیز مقر رهبر دولت خودمختار را هدف قرار دادند و آن را ویران کردند. در واقع، با موافقت ضمنی ایالات متحده، رژیم صهیونیستی به خود اجازه داد رهبر دولت خودگردان فلسطین را در مقر حکومت محاصره کند. نکتهِ جالب و درخور تأمل اینکه، از نظر افراط گرایان دولت بوش ، این طرح (نقشه راه) به دلیل آنکه کمتر از حد توقع آنان، منافع صهیونیستها را در نظر گرفته است، مناسب نیست. در واقع، بیشتر نگرانی آنها این است که نقشهِ راه، امنیت اسرائیل را به خطر می اندازد، به طوری که گفته می شود آنها می کوشند آن را متوقف کنند.(18)
کاندالیزا رایس، مشاور امنیت ملی بوش، اخیراً، در یک سخنرانی، نقشهِ راه را طرح خوبی برای مذاکره ندانست؛ چرا که از نظر وی، این امر اسرائیل را مقید می کند تا هم زمان با اقدامات مثبت فلسطینیان، دست به اقدامات مشابهی بزند.(19) نه تنها به عقیده خانم رایس، بلکه به باور تعداد زیادی از نمایندگان کنگره امریکا، این فلسطینیان هستند که باید نخست، امتیازات متعددی به اسرائیل بدهند تا مذاکرات صلح برمبنای نقشهِ راه آغاز شود. در نامه ای که در همین ارتباط با امضای 87 نفر از 100 نماینده مجلس سنا و 297 نفر از 345 نمایندگان کنگره امریکا رسیده، به دولت بوش هشدار داده شده است که از هرگونه اعمال فشار به اسرائیل که هدف آن امتیازدهی اولیه و متقابل دولت شارون به فلسطینیان باشد، دوری کند.(20)
بنابراین، با توجه به شواهد موجود، به نظر می رسد در راستای اجرای این طرح، دولت بوش تمام فشار خود را تنها بر دولت خودگردان فلسطین عرفات و مردم فلسطین وارد خواهد آورد و تنها اعمال فشار ممکن بر رژیم صهیونیستی تهدید به تعویق در تحویل وام ده میلیارد دلاری است که البته، آن هم عملی نخواهد شد.(21)

پی نوشت ها:
(1) امیر محمد، حاجی یوسفی؛  خاورمیانه پس از 11 سپتامبر با تأکید بر مناسبات اعراب و رژیم صهیونیستی ، مجله سیاست خارجی؛ زمستان 1380، ص 1116.
(2)http://www.gooyanews.com. 10/02/1382
(3)http://www.Baztab.com. 14/02/1382
(4) به نقل از روزنامه جمهوری اسلامی، 7/2/1382، ص 7.
(5)"New Security role of religion in Bush,s Policies".
http://www.allnewsfromrussia.com/columnissts/2003/03/17/444 96.html
(6) حسین دهشیار؛  روان شناسی جورج دبلیو بوش و سیاست خارجی امریکا  مجله سیاست خارجی؛ تابستان 81، ص 436.
(7)Bush and Religion.http://www.princeton.edu/ lalexand /religion.htm#top
(8) برای اطلاعات بیشتر رک به:
-USA.George Bush- Jews and the United State - Jewish Powers.
http://abbc.com/bush/jewish/power
-The Jewish Chronick on Zionists in the Bush Administration.
http://abb.com/islam/english/jewishp/usa/bushzion.htm
(9)Sam Bahour The new United State of Israel.
http://www.counterpunch.ogr/bahour0504.html.
(10)http://www.Baztab.com. 27/03/1382.
(11)The Globalist / Global Politics - "Mr. Bush and Israel,s Nuclear Weapons".
http://www. Theglobalist.com/DBWeb /StoryId. aspx? storyId =3217
(12)Journal of Palestine Studies (Winter 2003, Number 2), P. 166.
(13)http://washingtontimes.com/upi - breaking/20030805 - 07111 -5754r.htm.
(14)Ibid. p. 166-167
(16) (15) جمهوری اسلامی 7/2/82، ص 7.
(17) فرزانه روستایی؛  راه و بی راه  روزنامه همشهری؛22 اردیبهشت 1382.
(18) ر.ک به:
http://www.iran Emrooz.com. 21/03/1382
(20) (19)http://www.iran emrooz.com. 15/02/1382.
(21)http://www.baztab com