تبلیغ بهائیت در آمريكای شمالی - درخواست از رضا شاه در اسناد وزارت خارجه آمريكا

در سال 1926، بهائی‌ها با اين ادعا كه [در ايران] مورد آزار و اذیت واقع مي‌شوند، تبلیغات گسترده‌ای علیه روحانیون در ایالات متحده و کانادا به راه انداخته و بدین وسیله روابط میان روحانیت و پهلوی را تیره‌تر ساختند. در 5 نوامبر 1926، هوراس هولی، «دبير محفل معنوي ملی بهائيان ایالات متحده و کانادا»، در نامه‌ای به فرانک بی. کلوگ، وزیر امور خارجه آمريکا، می‌نویسد: «همانطور که نهم آگوست گذشته در روزنامه‌ها اعلام شد، نامه‌ای از جانب این محفل به شاه ایران ارسال و درخواست شده که با بهائيان ايران كه بار ديگر توسط دشمنان متعصب مسلمان‌شان به طور وحشيانه‌اي مورد اذيت و آزار قرار گرفته‌اند به عدالت رفتار و از آنان حفاظت شود. رونوشتی از این نامه به پيوست تقديم مي‌گردد و امیدوارم که توضیحات آن شما را از حوادث و شرایط نامبارک در ایران آگاه گرداند. در این نامه با اکراه فراوان از رنج و درد اسف‌باري که تقريباً در هشتاد سال گذشته مدام بر بهایی‌های ایران روا داشته‌اند سخن گفته‌ایم. ما متوجه مشکلات عدیده‌ای هستيم که رژیم ملی جدید در تشکيل يک دولت فراگير در میان مردمی که مدتهاست به حاکمیت غيرمسئولانه و کنترل مذهبي خودسرانه عادت کرده‌اند، با آن مواجه است.
با این وجود، نه تنها به منظور حمایت از برادران و خواهران معنوی ستمديدةشان، بلکه با توجه به این مسئله که شهروندان آمريكايي نيز رسماً با اين مشكل درگير هستند، به این نتیجه رسیده‌ایم که این حقایق مخفی بايد آشکار گردد. دو سال پیش نيز، کنسولیار رابرت دبليو ایمبری، در شورش مشابهي توسط يک عده‌ متعصب که دولت ایران آن را کنترل نکرد، جان خود را از دست داد... ما با ارسال این نامه براي دولتمردان ایالات متحده و رهبران افکار عمومی آمريكا و سایر کشورها، از نیروهای اخلاقی خفته دنیا استمداد مي‌طلبيم و به هیچ وجه در پی مقاصد سیاسی نیستیم.» پیوست مذکور عبارت است از یک جزوه 31 صفحه‌ای تحت عنوان «آزار و اذيت بهائيان در ايران: استمداد ویژه از اعلیحضرت همايون رضا شاه پهلوی.»  وزارت خارجه آمريکا اشتياق زيادي نشان نداد. هاولند شاو در تاريخ دهم نوامبر پاسخ داد: «نامه ارسالی مورخ 5 نوامبر 1926 شما، و پیوست آن که به گفته شما براي شاه ايران ارسال شده و درباره وضعيت اتباع ايراني بهايي مذهب است، دريافت شد.»
در 11 نوامبر 1926، محفل معنوي ملی بهایی‌های ایالات متحده و کانادا، در نامه‌ای به وزارت خارجه آمريکا نارضایتی خود را از میلسپو اعلام کرد: «بدین وسیله مايليم اقدامات این محفل در ارتباط با دور جديد اذيت و آزار بهایی‌های ایران را به اطلاع شما برسانيم. تلاش‌های ما برای ياري رساندن به برادران و خواهران معنوي ستمديدة‌مان در ايران در پيوست‌هايي که به همراه این نامه ارسال می‌گردد، تشریح شده است... محتوای این اسناد آشکار مي‌سازد که استمداد ما بر اساس نيّات بشردوستانه است... و عمیقاً از هرگونه نفوذ، مستقیم یا غیرمستقیمي، که براي خاتمه دادن به اين اقدامات ناروا ممکن است اِعمال شود قدردان و سپاسگزار خواهیم بود. در همين ارتباط، مايليم به اين نکته اشاره کنيم که اظهارات اي. سي. ميلسپو، مدير کل ماليه‌هاي ايران، در صفحه 5 این جزوه که برگرفته از گزارشي با عنوان «وضعيت مالی و اقتصادی ایران» است، و در تاريخ اول جولای 1926 توسط دولت شاهنشاهي ايران منتشر و در اختيار عموم مردم ايران قرار داده شده است، مبني بر ادعاي نبود تعصب مذهبی در میان مردم ایران، کاملاً خلاف واقع است؛ و بی‌رحمی بی‌سابقه مردم ایران بر ضد بهایی‌ها در هشتاد سال گذشته، و شهادت بيش از بیست هزار مرد و زن و کودک بر سر باورهای ديني‌شان در ملاء عام شاهدي بر اين مدعاست.»
یکی از این پيوست‌ها رونوشتی است از «نامه ما به مطبوعات آمريكا و کانادا، به تاريخ 31 جولای 1926، و گزارش‌ روزنامه‌ها از آزار و اذيت بهاييان.» در این نامه می‌خوانیم: «جناب سردبیر: به پیوست این نامه گزارش مشروحی از درخواستی که تسلیم شاه ایران شده ضمیمه می‌گردد؛ در این درخواست از شاه ایران تقاضا کرده‌ایم از قتل عام مجدد بهایی‌های ایران بر سر اصول ترقی‌خواهانه‌شان جلوگیری به عمل آورد. در این گزارش از شرایطی در ايران سخن به میان آمده است که به نظر ما همواره از دید هر گونه سرويس خبري مستقر مخفی مانده است. دور جديد آزار و اذیت‌ها دقیقاً همان ماهيتي را دارد که دو سال پیش به قتل کنسولیار ماژور رابرت ایمبری در خیابان‌های تهران منجر شد. ارادتمند شما، هوراس هولی، دبیر محفل.» «خبر» مورخ 9 آگوست 1926 تحت این عنوان منتشر شد: «درخواست از شاه ایران براي توقف قتل عام بهایی‌های بی‌گناه. محفل معنوي ملی بهائيان، به نمایندگی از هزاران آمريکايي، از رضا شاه پهلوي، پادشاه جديد ايران، ملتمسانه تقاضا کرده است که از قتل و غارت اموال هم‌کيشان بهایی‌شان، و همچنين حاکم شدن هرج و مرج در مملکت خود جلوگيري کند.» در بخشی از این اخبار می‌خوانیم: «محفل معنوي ملی بهائيان آمريكا، به نمایندگی از هزاران آمريكایی، با ارسال نامه‌اي به رضا شاه پهلوی، پادشاه جديد ایران، ملتمسانه از ايشان تقاضا کرده‌ است که به قتل عام و غارت اموال هم‌کیشان‌شان در مملکتش پايان بدهد. تازه‌ترين گزارش‌های ارسالی از ایران حاکی از آن است که آزار و اذيت بهاییان، که دو سال پیش منجر به قتل کنسولیار ماژور روبرت ایمبری شد، وسعت و شدت بیشتری به خود گرفته است. روحانیان متعصب یا همان ملاها رهبری این آزار و اذيت‌ها را بر عهده دارند؛ آنها از عقیده بهایی‌ها مبنی بر همکاری جهاني ادیان منزجرند. این ملاها مردم را تحريک مي‌کنند و به خشم مي‌آورند و مردم هم از اینکه فرصت یافته‌اند به نام دین به قتل‌عام و چپاول اموال قربانیان خود بپردازند بسیار خوشحالند. این در حالی است که مقامات محلي غالباً از پذيرش عواقب ساير خلافکاري‌هايي که در بحبوحه شورش‌ها و قتل‌ها صورت مي‌گيرد، شانه خالي مي‌کنند. در نامة اعتراض‌آمیز هوراس هولی، دبیر محفل معنوي ملی بهاييان واقع در گرين‌ايکر، اليوت، در ايالت مِين،  به چند مورد خاص از قتل، آتش‌زدن و غارت اموال به تحريک [روحانيون] شیعه متعصب اشاره شده است، که عامدانه مخاطبین جاهل خود را به يک جنون مذهبي مرگبار مي‌کشانند. در این نامه آمده است که «تازه‌ترين نمونه از درد و رنج جانکاه بهاييان ايران، که توسط يک شاهد عيني کاملاً موثق به ما گزارش شده است، در خشونت‌هاي عمومي هفتم آوریل گذشته در شهر جهرم اتفاق افتاده است. در آن روز هشت بهایی مورد شکنجه قرار گرفته و سپس به طرز وحشيانه‌اي که باورش مشکل است به قتل رسیدند... علاوه بر آنهايي که کشته شدند، تعداد زیادی نيز به شدت مجروح شدند و نزدیک به بیست باب خانه مورد حمله قرار گرفت، غارت شد و یا در آتش سوخت و ويران شد. در ميان فجايعي که در همان شهر صورت گرفت قتل‌ چندين زن بهایی به شرم‌آورترين نحو ممکن، و تکه تکه کردن یک کودک بهایی بود.» در ادامه تقاضا از شاه آمده است «براي بازماندگان چنین خشونت‌هاي تعصب‌آمیزی بايد بیشتر از آنهايي که با آتش و قمه شهيد شدند دلسوزی کرد. مقامات کشور منکر حقوق و امتیازات قانونی آنها شده و حمایت تمام دادگاه‌های محلی و استانی را از آنها دريغ کرده‌اند... خانه‌، مال و جانشان به دست جماعتي مجنون که از جانی‌ترین عناصر جامعه هستند سپرده شده است. چنین شرایطی هم اکنون در شهر مراغه، در استان آذربایجان، در مملکت شما حاکم است.» به شاه جديد خاطر نشان شده است که چنين شرايطي داراي نشانه‌هاي بسيار جدي بروز احتمالي هرج و مرج در شاهنشاهي ایران و تهديدي آشکار براي اقتدار دولت مرکزي است. «ما به دوراني بسيار طولاني اشاره کرده‌ايم که در طول آن آزار و اذيت‌ها صورت گرفته است. ما همچنين خاطر نشان ساخته‌ايم که خصومت اوليه با بابی‌ها و سپس، بهایی‌ها، از دل مردم ريشه نگرفته است، بلکه بزرگان دين و دولت چنين خصومتي را ايجاد کرده‌اند. اگر تحریک عامدانه و هدايت آنها نبود، هيچگاه روحيه جنون‌آميز تعصب و خونريزي در مردم شکل نمي‌گرفت و آنها را به خشم نمي‌آورد... ما متواضعانه، و در مقام دوستان واقعی ایران، مي‌گوييم که سرنوشت بهایی‌های کشور شما به مسئله‌ای آنچنان مهم تبدیل شده است که رسیدگی به آن را نبايد بيش از اين به تعویق انداخت و یا به افراد مغرض و بي‌لياقت واگذشت. ظلمی که در حق این افراد بی‌گناه روا داشته شده، دارد به هرج و مرج مطلق و زیر پا گذاشتن قانون در این کشور منجر مي‌شود...» این «خبر» اينطور خاتمه مي‌يابد: «در نامه ارسالي اخير به شاه به پيامدهاي نامطلوبي که خشونت‌هاي غيرقانوني در بخش‌هاي متعدد ايران براي توسعه اقتصادی کشور خواهد داشت نيز اشاره شده است: «ما شديداً لزوم روابط صمیمانه و روحيه متقابل همکاري میان این دو سرزمین و اين دو ملت را احساس کرده‌ايم... اما تا زمانی که ثبات واقعی بر ایران حاکم نگردد، هرگونه برنامه همکاری اقتصادي میان ملت ما و ایران غیرممکن است. ما مستقيماً اطلاع داريم که شرکت‌هاي آمريکايي اخيراً به دلیل فقدان چنین تضمینی از مشارکت يک طرح اقتصادي مهم کنار کشيده‌اند.» در این نامه از هفتاد مرکز بهایی آمريكایی نام برده شده است که از اين اقدام محفل ملی بهاييان حمايت کرده‌اند. بر اساس تصميم محفل ملی در جلسه اخير خود که متن نامه در آن به تصويب رسيد، کل سند- که بیش از هشت هزار کلمه است‌ـ فوراً در قالب یک جزوه منتشر و در میان مردم توزیع خواهد شد تا توجه عموم به وضعیت اسفناک بهایی‌های ایران جلب شود.» 
اظهارات فوق تأثير چنداني بر وزارت خارجه [ایالات متحده] نگذاشت و نتوانست مقامات را متقاعد کند که ایمبری به دلیل اشتباه گرفتن او با یک بهایی به قتل رسیده است. در 1 دسامبر 1926، شاو به هولی چنین پاسخ می‌دهد: «نامه مورخ 11 نوامبر 1926 شما در ارتباط با وضعيت اتباع ایرانی بهایی دريافت شد.» در همین تاریخ شاو در نامه‌ای به فیلیپ در تهران نوشت: «به پیوست رونوشت نامه‌هایی که محفلي موسوم به محفل معنوي ملي بهائيان ایالات متحده و کانادا در ارتباط با ادعاي سوءرفتار با پيروان اين فرقه در ايران در 5 و 11 نوامبر به وزارت خارجه ارسال کرده است، براي اطلاع شما ايفاد مي‌گردد. دريافت نامه‌هاي مذکور بدون هيچ توضيحي از طرف وزارت خارجه تاييد شده است.» ادامه این ماجرا از تهران دنبال ‌شده است. در 20 نوامبر 1926، هولی به وزیرمختار آمريكا در تهران نوشت: «در شانزدهم جولای گذشته، این محفل در نامه‌ای به رضا شاه پهلوی از او استدعا کرد عدالت را در مورد بهایی‌های ایران رعایت کرده و از آنها حفاظت کند. بر اساس اطلاعاتی که از مشرق زمين به دست ما رسیده است، بسیاری از بهایی‌ها در هفتم آوریل به شهادت رسیده بودند. تاکنون مقامات پُست تحويل این نامه را اعلام نکرده‌اند، به همين دليل جسارتاً از شما تقاضا داریم رونوشتی از درخواست مذکور را که به این گزارش ضمیمه شده است از جانب ما به دست رضا شاه پهلوی برسانید. چنانکه پيش از اين به اطلاع وزارت خارجة آمريکا رسانده‌ايم، نسخه‌هايي از اين درخواست را براي بسياري از رجال و سازمان‌هاي بانفوذ ارسال کرده‌ايم تا از افکار عمومي نيز که بدين طريق روشن مي‌شود براي تقويت تلاش‌هايمان جهت رفع شرايط غيرانساني و ناعادلانه‌اي که سالهاست بر اين اتباع وفادار شاهنشاهي ايران حاکم است، کمک بگيريم.» در 28 دسامبر 1926، فیلیپ در پاسخ هولی می‌نویسد: «نامه مورخ 20 نوامبر شما به همراه رونوشتی از یک جزوه با عنوان «آزار و اذیت بهائيان در ایران» که در آن از اعلیحضرت شاهنشاه ایران درخواست کمک شده است، و همچنين درخواست تسليم اين نامه شاه از طرف آن محفل به دستم رسيد. متأسفانه باید به اطلاع برسانم که بنابر مقررات موجود، بدون کسب اجازه از وزارت خارجه نمی‌توانم هیچ نامه‌اي را از جانب سازمان‌هاي غیر رسمی به دست اعلیحضرت شاهنشاه و یا مقامات دولت او برسانم. با این حال، نامه و دو رونوشت از درخواست شما در بایگانی این سفارت‌خانه نگهداري خواهد شد.» فیلیپ ادامه این ماجرا را در گزارشي به تاریخ 13 ژانویه 1927 پی می‌گیرد: «احتراماً دستورالعمل شماره 517 وزارت خارجه مورخ اول ماه گذشته، به ‌همراه نامه‌هاي محفل معنوي ملي بهائيان ایالات متحده و کانادا، دريافت شد. لازم به ذکر می‌دانم که اخيراً دبیر محفل مذکور مرسوله‌اي را به همراه رونوشت يک نامه اعتراض‌آميز به شاه ايران، شبيه به پيوست دستورالعمل مزبور وزارت، به این سفارت ارسال کرده و از من خواسته بود تا به مقصد برسانم. سفارت نیز در پاسخ اعلام کرد که بدون کسب اجازه از وزارت خارجه نمی‌تواند چنین کاری کند. از زمان حوادث جهرم در آوریل 1926، گزارش دیگری که حاکی از آزار و اذیت بهایی‌های ایران باشد به دست سفارت نرسیده است.»