تحلیلی از مواضع‌‏ حماس در قبال اقدامات بوش

به دنبال درخواست جورج‌ بوش رئیس‌ جمهور آمریکا از اتحادیه اروپا مبنی بر تروریست معرفی‌ کردن جنبش حماس پیش از سفر آریل‌ شارون، نخست وزیر رژیم‌ صهیونیستی و محمود عباس ابومازن نخست‌ وزیر حکومت فلسطین به واشنگتن؛ سه‌ تن از رهبران جنبش مقاومت اسلامی فلسطین(حماس) در زندان‌ های اشغالگران، به نام‌ های شیخ‌ حسن‌ یوسف، شیخ‌ جمال ابوالهیجا  و شیخ‌ عبدالخالق، موضع بوش را محکوم کردند و از اتحادیه‌ اروپا خواستند درکنار حق و عدالت، از ملت فلسطین در قبال جنایت‌ های صهیونیست‌ ها حمایت کند. آنها همچنین از اتحادیه‌ اروپا و مؤسسه‌ های بین‌ المللی درخواست کردند تا با اتخاذ موضعی شجاعانه تر در برابر رژیم صهیونیستی بایستند و آنها را به توقف تجاوز به ملت فلسطین و پذیرش قوانین بین‌ المللی و خلع‌ سلاح کامل وادار کنند.به عقیده بسیاری از تحلیلگران دولت جورج دبلیو بوش، می‌ بایست این حقیقت را دریابد که رفتارهای برخی از همکارانش در تحریک بسیاری از کشورهای اروپایی برضد فلسطین و ابراز دشمنی‌ های جنگ طلبانه مسؤولان وزارت‌ دفاع ایالات متحده (پنتاگون) برای خشنودی آریل شارون و دیگر افراطیون ضدفلسطینی در اسرائیل، سیاست‌ هایی کوته‌ بینانه است چرا که رهبران جنبش مقاومت اسلامی فلسطین آشکارا نشان داده‌ اند که از ایالات متحده انتظار دارند که اجرای برنامه‌ های واقعی خود را به منظور خلع سلاح کامل اسرائیل از سلاح‌ های کشتار جمعی آغاز کند و جهت بهبود روابط خود با رژیم اشغا‌لگر قدس و برپایی صلح پایدار در خاورمیانه، خواست‌ های مشروع و حق‌ طلبانه ملت فلسطین را مورد توجه قرار دهد.
این‌ گونه به نظر می‌ رسد که بهره‌ برداری دولت بوش از رویدادهای یازدهم سپتامبر در روابط خارجی، تا آن اندازه گسترش یافته که گویی این حادثه تنها برای تکمیل طرح‌ های زورگویانه این دولت در مورد ملت‌ های کوچک‌ تر؛ پیش آمده است.
پس از اینکه بوش برنامه‌ های خود را پس از حادثه 11 سپتامبر مبنی بر شکل‌ دادن به یک اتفاق بین‌ المللی برای آغاز حرکتی جهانی و جمعی به منظور مبارزه همه‌ جانبه با تروریسم و ایجاد تحولاتی حساب‌ شده برای برقراری تعادل و موازنه در سیاست خارجی کشورش اعلام کرد، آشکارا گفت که مسأله فلسطین عامل اصلی نا کامی‌ ها در خاورمیانه نسبت به ایالات متحده بوده است و دولت آمریکا سعی دارد با برخوردی متعادل این مسأله را چنان حل‌ کند که منجر به تشکیل کشور فلسطین شود؛ غافل از اینکه این گفته آخر همه‌ چیز را واژگون کرد و سبب برآشفتن آریل‌ شارون، نخست‌ وزیر ستیزه‌ جوی اسرائیل شد.
وی با پرخاشگری بوش را وادار کرد که وعده‌ های باغ گل در سیاست‌ های مدرن جهانی را به‌ کلی فراموش کند و جای خود را به واقعیت شوم آکنده از خشونت سنتی آمریکایی- اسرئیلی در جهان ژئویولتیک دهد.
به دنبال این موضع‌ گیری شارون در قبال بوش، نمایش تفکر و تأمل برای جهت دادن به واکنش‌ های منطقی وحساب‌ شده در برابر رویداد 11 سپتامبر ناگهان پایان گرفت و خشونت ورزی‌ های آمریکا آغاز شد.
به دنبال این استراتژی آمریکایی- اسرائیلی، صهیونیست‌ ها دست به تلاشی گسترده زدند و با برابر قلمداد کردن انتفاضه فلسطین با تروریسم 11 سپتامبر، روند صلح‌ خاورمیانه‌ ای ایالات متحده را واژگون ساختند. جرج دبلیو‌ بوش نیز به دنبال این پیشنهادها و تروریسم خواندن انتفاضه از تاخت‌ و‌ تازهای بی‌ سابقه و شرارت‌ آلوده دولت آریل شارون علیه زنان و کودکان آواره فلسطینی پشتیبانی کرد و اسرائیلی‌ها نیز از این فرصت بخوبی استفاده کردند و از آب‌ گل آلود ماهی گرفتند.
نخست؛ آنها توانستند ایالات متحده را برضد مسلمانان بشورانند. درثانی آنها توانستند موافقت چندین کشور را برای پیوستن به محور افراطی‌ گری‌ های اسرائیل آمریکا جلب کنند و با خود همراه سازند و در درجه سوم به‌ راحتی نفوذ خود را در ساختار سیاسی ایالات متحده گسترش دهند و لابی‌ های یهودی و افراطی سیاست‌ خارجی واشنگتن را چنان تحت‌ تأثیر قرار دهند که اعلام کنند: در عمل، گویی همواره باید دو تن از یهودیان متعصب در دولت ایالات متحده باشند که در جهت تقویت ژئوپولتیک منطقه‌ ای اسرائیل در خاورمیانه، وظیفه خرابکاری در روابط ایالات متحده با کشورهای اسلامی پشتیبان فلسطینیان را برعهده بگیرند. در واقع با حمایت و پشتیبانی عناصر تندروی موجود در ساختار سیاسی آمریکا، از توطئه‌ های اسرائیل؛ ایالات متحده اعتبار و وجهه بین‌ المللی خود را از دست می‌ دهد، غافل از این حقیقت که این توطئه‌ ها روزی سبب واقعیت‌ یافتن خطر برخورد تمدن‌ ها  به‌ ویژه میان غرب و جهان‌ اسلام خواهد شد.
موضع‌ گیری بوش در قبال جنبش مقاومت اسلامی (حماس) هم بدین منظور است. این بدین معنی است که در حقیقت تروریست خواندن حماس، پشتیبانی مستقیم از جنایت‌ های صهیونیست‌ ها در فلسطین است و به شارون تروریست این اجازه را می‌ دهد که تجاوزات جنایتکارانه خود را علیه فلسطینیان افزایش دهد و اقدامات نظامی اشغالگران صهیونیست‌ را در سرزمین فلسطین تقویت کند.
آمریکا باید این نکته را مدنظر داشته باشد که اگر خواهان صلح پایدار در خاورمیانه است، باید دست از حمایت و پشتیبانی تجاوزات جنایتکارانه رژیم‌ صهیونیستی و نخست‌ وزیر جنایتکارش (آریل‌ شارون) بردارد؛ کدام عقل سلیم قبول می‌ کند که حمایت از رژیم‌ صهیونیستی در جهت ایجاد صلح پایدار در خاورمیانه و دفاع از حقوق بشر است؟ اگر مبارزه با جنبش مقاومت اسلامی (حماس) در راستای مبارزه با تروریسم است، ایستادگی حماس در برابر سلاح‌ های کشتارجمعی و انواع سلاح‌ های هسته‌ ای و غیرهسته‌ ای رژیم‌ صهیونیستی چه می‌ تواند باشد؟
سیاستمداران دستگاه سیاست‌ خارجی ایالات‌ متحده و نمونه شاخص آنها جورج دبلیو بوش باید به این نکته توجه کنند که سیاست دولتمردان آمریکایی برضد اعراب و مسلمانان، حمایت و پشتیبانی از رژیم‌ صهیونیستی، قرار‌ دادن جنایت‌ های این رژیم در قالب قوانین بین‌ المللی؛ دشمنی و نفرت جهان‌ اسلام و امت عرب را با آمریکا افزایش می‌ دهد.
بنابراین از یک طرف اگر آمریکا خواهان همکاری دیگر کشورها و به‌ ویژه اتحادیه‌ اروپا در زمینه مبارزه واقعی با تروریسم است، باید به قوانین حاکم بر نظام بین المللی و ضوابط حقوق بین‌ الملل گردن‌ نهد، نه این‌ که به بسیاری از حوادث، کورانه نگاه کند و خود را تنها کدخدای جهان معرفی نماید و از طرفی دیگر اتحادیه‌ اروپا نیز هرگز قوانین و ضوابط حقوق بین‌ الملل را نادیده نگیرد و مدافع و پشتیبان چشم‌ بسته‌ تجاوزات جنایتکارانه اسرائیل در فلسطین اشغالی نباشد.