مقایسه قدرت نرم آمریکا و ایران

قدرت نرم، امپریالیسم فرهنگی و به تعبیر گرامشی «هژمونی فرهنگی» سه مفهوم قریب و دارای حوزه معنایی کم و بیش مشترکی هستند. آنچه از فحوای کلمات اندیشمندان در توضیح واژه نسبتاجدید « قدرت نرم » برمی آید این که قدرت نرم محصول و برآیند تصویر سازی مثبت، ارایه چهره موجه از خود، کسب اعتبار در افکار عمومی داخلی و خارجی، قدرت تاثیر گذاریغیر مستقیم توام با رضا بردیگران، اراده دیگران را تابع اراده خویش ساختن و مولفه هایی از این سنخ است. این قدرت معمولا در مقابل قدرت نظامی و تسلیحاتی و به عبارتی قدرت سخت وخشن به کار می رود. بارزترین نمونه قدرت نرم در سطح خرد و شخصی تصویری است که ماکس وبر، جامعه شناس شهیر آلمانی از نفوذ و اقتدار بلامنازع شخصیت های بزرگ و چهره های متنفذ و کریزما بدست داده است. « کیفیت استثنائی شخصی که به نظر می رسدواجد یک قدرت فوق طبیعی. فوق بشری یا دست کم غیر عادی است که از گذر آن چونان مرد مقدر و سرنوشت ساز جلوه می کند و بدین دلیل، مریدان یا هوادارانی گرد او جمع می شوند. رفتار کریزمایی ویژه فعالیت سیاسی نیست، زیرا می توان آن را در زمینه های دیگری چون دین، هنر، اخلاق و حتی اقتصاد ملاحظه کرد... مبنای این سلطه عاطفی است نه عقلانی، چراکه تمام نیروی یک چنین سلطه ای بر اعتماد، آن هم غالبا بر اعتمادی بی چون و چرا متکی است.» ( فروند: 1368، 244)
از جمله مظاهر قدرت نرم توام ساختن دیپلماسی بااخلاق است که در دوران پس از استعمار کهن مورد توجه سیاست مداران قرار گرفته است:« در دیپلماسی کنونی، اخلاق برای خود جایگاهی هر چند صوری یافته است و تقریبا همه کشورها سعی می کنند دیپلماسی خود را متصف به آن نشان دهند.» (البرزی:1368،17)
توام ساختن دیپلماسی معمول با روابط فرهنگی گسترده نیز از جمله عوامل مولد قدرت نرم است:«‌روابط فرهنگی زمینه ساز و حامی روابط رسمی میان دولت ها هستند. زبان فرهنگ زبان ملایمی است که می تواند روابط رسمی را همراه با تفاهم همچنان زنده نگه دارد. روابط میان کشورها چنانچه به عرصه های فرهنگی کشیده شود نه تنها در سطح رسمی باقی می ماند بلکه پیوندهای گسترده تری را میان ملتها ایجاد می کند.» (سلیمی: 1379، 69)
عوامل ایجاد کننده یا تقویت کننده این نوع قدرت برحسب تعاریف ارایه شده عبارتند از:
موقعیت ایدئولوژیک، ارتباطات دیپلماتیک مطبوع و گسترده، مناسبات و مبادلات فرهنگی، ترویج زبان و ادبیات، تبلیغ آرمانها، ارزش ها و اهداف متعالی، ارایه تصویرمثبت و مطلوب از خود،‌ فروش آرام موفقیت، ایجاد و ابراز صمیمیت. بهره گیری مناسب از اطلاعات و فرهنگ در راستای مقاصد دیپلماتیک،طراحی و اتخاذ سیاست های استراتژیک مقبول، زدودن ذهنیت های تاریخی منفی، مبادلات دانشگاهی و آکادمیک و سرمایه گذاری در تربیت نخبگان سایر کشورها، فعالیت های آموزشی و آگاهی بخشی، برخورداری از اطلاعات زیاد و کارآمد، کسب جایگاه و موقعیت علمی پیشرفته و فناوریهای تکنولوژیکی، توانمندی اقتصادی بالا، مبادلات تجاری و اقتصادی گسترده در بخش های سخت افزاری و نرم افزاری، قدرت نظامی و تسلیحاتی ( به عنوان هاله ای از توانمندی و اقتدار بالقوه برای رویارویی با بحرانهای محتمل)، قدرت شکل دهی و کنترل افکار عمومی،قدرت نفوذ در باورها و نگرش ها، ظرفیت پذیرش توریسم و جذب مهاجرخارجی، برخورداری ازشبکه های خبری جهان گسترو قدرت تولید و توزیع محصولات رسانه ای متنوع به کشورها و به زبانهای مختلف، نفوذ در رسانه ها ی بین المللی، التزام به رعایت معاهدات و قراردادهای بین المللی، ایفای رسالت تاریخی متناسب با موقعیت جهانی و سطح انتظاردرشرایط مختلف، برخورد مناسب و اتخاذ مواضع مقبول در برخورد با بحرانهای بین المللی، ارایه خدمات بشر دوستانه، القای توهم بی طرفی در بحرانهای بین المللی، بهره گیری از سازمانهاو موسسات غیر دولتی، بین الدولی و بین المللی، نفوذ در سازمانهاو مجامع بین المللی، بهره گیری مناسب از نیروها وشبکه گسترده بازار جهانی و تبلیغ خود از طریق صدور اقلام، رعایت استاندارهای حقوق بشر، توان رویارویی سریع و درخور در برخورد با توطئه ها و تهدیدات تضعیف کننده داخلی و خارجی، قدرت خنثی سازی تبلیغات مسموم، کاهش دشمنی ها ومخالفت های موجود و محتمل داخلی و خارجی، حمایت از جنبش های سبز، مشارکت در جنبش های صلح طلب ونیروهای حافظ صلح، تشکیل انجمن های دوستی با کشورهای مختلف، اعطای کمک های خارجی به کشورهای نیازمند، تاسیس موسسات غیر انتفاعی، میزبانی کنفرانس های بین المللی، برگزاری و مشارکت در نمایشگاههای بین المللی،‌ توان استفاده از عملیات روانی مناسب در جنگ ها و بحرانها و...( ر.ک:جوزف نای:‌1383)
برخی از اندیشمندان سیاسی، عوامل و عناصردیگری رانیزدر عداد عوامل تشکیل دهنده و موثردر قدرت اعم از نرم و سخت برشمرده اندکه اهم آنها عبارتند از: وضعیت جغرافیایی( شامل: آب وهوا، نوع زمین، وسعت خاک، موقعیت سرزمین از نظر دسترسی به دریا یا مجاورت با سایر کشورها)؛ جمعیت و نیروی انسانی؛ ظرفیت صنعتی ؛ ترابری و ارتباطات؛ استعدادهای علمی و اختراعات و ابتکارات؛ سیستم اقتصادی؛ سازمان اداری و دولتی؛ موقعیت استراتژیک؛ ایدئولوژی و اخلاق اجتماعی؛ اطلاعات و آگاهی؛ تاسیسات نظامی و انتظامی؛ خرد رهبری و روحیه ملی.(کاظمی: 1369،‌ 138)
یکی از اندیشمندان در توصیف قدرت نرم با محوریت کشور امریکا می نویسد:« قدرت نرم یک نیروی فرهنگی – اقتصادی است و از همتای نظامی خود کاملا متفاوت است.آمریکا پیشرفته ترین ـ نه بزرگترین ـ نیروی جهان را در اختیار دارد و پیشرفت آن باگامهای سریع و بلند ادامه دارد و این را در جنگ افغانستان شاهد بودیم.اما از لحاظ « قدرت نرم » نیز کلاس خاصی دارد. در این زمینه هیچ کشوری دارای امکانات امریکا نیست، مک دانلد، مایکروسافت، هالیوود و هاروارد نمونه هایی از این دست می باشند.این نوع قدرت یعنی فرهنگی که از خود شعاع نور را به اطراف می پراکند و بازاری که مغزها را جذب می کند بر جذابیت و جاذبه خود تکیه می کند، نه هل دادن و دافعه. اتکاء آن به پذیرش است نه به تحمیل.در اینجا هم کمیت زیاد کاری انجام نمی دهد. در این زمینه، اروپا، ژاپن، چین و روسیه نمی توانند مانند اتحادهای گذشته، علیه آمریکا به پا خیزند. کل استودیوهای فیلم سازی آنان هم نمی تواند با هالیوود مقابله کند، زیرا اگر حجم تولید مهم باشد، هندوستان که بیشترین تولیدات سینمایی در جهان را دارد باید تاکنون از آن پیشی گرفته باشد. همچنین کلیه دانشگاهها روی هم رفته نمی توانند هاروارد یا استنفورد را شکست دهند. زیرا تعداد زیاد نمی تواند کیفیت را مغلوب سازد و همواره بهترین و درخشان ترین مغزهای خارجی در رقابت برای ورود به بهترین دانشگاههای آمریکا می باشند.»(جوزف 1382، 255)
سی رایت میلز جامعه شناس منتقد امریکایی نیز در قالب نقد موقعیت جهانی امریکا به بیان این نوع قدرت پرداخته و می نویسد:« ایالات متحده امریکا در حال حاضر،‌با دیگر ملل، مخصوصا با شوروی، درگیر یک رقابت تمام عیار به خاطر پرستیژ فرهنگی مبتنی بر ملی گرایی خود است. در این رقابت موضوعات موسیقی، ادبیات و هنر امریکا، و در بعد وسیع تری شیوه زندگی آمریکایی وجود دارند. قدرت اقتصادی، نظامی و سیاسی آمریکا به طور چشم گیری از قدرت فرهنگی آن پیشی گرفته است. آنچه آمریکا در خارج از مرزها دارد، قدرت است؛ و آنچه در داخل و خارج ندارد وجهه فرهنگی است. این واقعیت بسیاری از لیبرال ها را به سوی باز تکریم آمریکا سوق داده است، تکریمی که نه تنها مبتنی بر احساس نیاز چپ برای دفاع ناسیونالیستی از خود در مقابل راست بلکه مبتنی بر الزام فوری حفظ وجهه فرهنگی امریکا در خارج می باشد.» (رایت میلز: 1383، 435)
برخورداری امریکا از امکانات عظیم رسانه ای با توجه کارویژه متنوع آنها در دیپلماسی فرهنگی، نقش بسیار مهمی در تامین قدرت نرم برای این کشوربه دنبال داشته است: « اثرات نقش برتر امریکا در آموزش جهانی، با سلطه رسانه های جمعی آمریکایی تقویت و تشدید می گردد.هرچند سایه گسترده فرهنگ امریکا گاهی موجب واکنش های تهاجمی می شود، اما این عنصر « قدرت نرم » ایالات متحده و یک سلاح توانا و غیر تهدید آمیز در کوشش برای تسلط بر قلوب و اذهان نخبگان خارجی است. بیشتر قدرت نرم آمریکا بر اساس امکانات و ابزارهایی است که تحت کنترل سیاسی نیستند (و نباید باشند). دیپلماسی فرهنگی زمانی موثر است که بخشی از یک برنامه تبلیغاتی صریح نبوده و اگر قرار بود دولت آمریکا اثرات اجتماعی آموزش خارجیان در این کشور را به منظور تطابق پذیری آنان به شکل صریح سازماندهی می کرد، این اثرات نابود و محو می شد.»(والت:1382، 219)
چند فرهنگی بودن هویت سیاسی آمریکا نیز به تقویت مبانی سیاست خارجی بین المللی و چند جانبه گرایی این کشوروبالطبع به ارتقای موقعیت آن کمک کرده است. « جامعه آمریکایی به طور فزاینده ای از نظر نژادی، قومی و مذهبی چندگانگی دارد. این می تواند به جهت گیری فعالیت گرا و کلی در سیاست خارجی و طرف داری از روش های چند سویه و قانونمند در سازماندهی قدرت هژمونیک کمک کند.بالاخره، هویت ملی آمریکایی توانسته به آمریکا توانایی غیر عادی در جذب و یکپارچه سازی مهاجران در یک سیستم سیاسی با ثبات ولی چند سویه بدهد.این ظرفیت یکپارچه سازی اهمیت بیشتری پیدا خواهد کرد.»( ایکنبری:‌1382، 422)
- قدرت برقراری ارتباطات گسترده و عمیق و همکاری متقابل و تاثیر گذاری بر اراده دیگران از جمله وجوه برتری موقعیت امریکا قلمداد شده است: «بنابر این به نظر نای، قدرت نرم زمانی اعمال می شود که یک کشور سایر کشورها را وادارد چیزی را بخواهند که خود می خواهد...توانایی تاثیر گذاری بر آنچه دیگر کشورها می خواهند با منابع نامحسوسی مثل فرهنگ، ایدئولوژی و نهادها ارتباط دارد...ایالات متحده بیشتر از سایر کشورها قدرت همکاری دارد، این قدرت سلطه امریکایی در زمینه ارتباط با عامه عمومی است و به بخش عمده منابع اطلاعات جهان نظارت می کند که نای آن را به عنوان عامل عمده تشکیل دهنده های قدرت در دهه 1990 و بعد از آن مورد توجه قرار می دهد.»( شیلر: 1377، 100)
- قدرت اقتصادی و کنترلی عظیم:« ایالات متحده یک اقتصاد تقریبا 6 تریلیونی را، اگر چه به شکل نامتعادل، سامان می دهد و یک دستگاه الکترونیکی جهانگیر را اداره می کند که نظارت و استراق سمع یا شنود انی و مداوم جهانی را بر عهده دارد. قدرت نرم این کشور ترس آور است، اگر چه به شکل فزاینده ای در دسترس رقیبان اصلی آن هم قرار می گیرد.» ( شیلر: 1377، 101)
تردیدی نیست که امریکا تقریبا از همه ارکان فوق برای اعمال « قدرت نرم» برخوردار است وپیروزی در جنگ سرد، فروپاشی روسیه شوروی و تک قطبی شدن جهان نیز بر این اعتبار افزوده است. حضور بلند مدت در منطقه، نیاز شدید کشورهای عربی به حمایت مستمر امریکا، وابستگی شدید کشورهای منطفه به آن، تامین امنیت صوری منطقه، انعقاد پیمانهای مختلف با کشورهای منطقه، پایان دادن به اشغال کویت،، نجات عراق و سرکوب صدام،حضور نظامی جدی در منطقه، نقش تعادل بخشی در منطقه، نفوذ بلا منازع در سازمانهای بین المللی، روابط گسترده سیاسی، اقتصادی، نظامی و فرهنگی با بیشتر کشورهای منطقه، تلقی این کشور به عنوان مامن و تکیه گاه نظام های استبدادی وغیر دموکراتیک حاکم بر بیشترکشورهای منطقه و... به اعتبار و نفوذ بیش از پیش این ابر قدرت در منطقه افزوده است. لازم به ذکر نیست که در یکی دو دهه اخیر به دلیل اعمال آشکاربرخی سیاست های خشن توجیه ناپذیر همچون حمایت صریع وقاطع از اسرائیل، یک جانبه گرایی، توسعه طلبی، اشغال عراق و افغانستان، مخالفت با سوریه و لبنان، حمایت از برخی گروههای تروریستی همچون القاعده و... اعتبار و وجاهت آن افول یافته و قدرت نرم آن تا حد زیاد تحلیل رفته است.. این معادله احتمالا در خصوص ایران سیری معکوس طی کرده است. در هر حال، هر چند پاسخ قطعی به این سوال در قالب برآورد موقعیت این دو کشور از حیث برخورداری از قدرت نرم و سخت و جایگاه استراتژیک آنها در منطقه بسیار مشکل است اما ظواهر امر چنین نشان می دهد که امریکا از حیث قدرت نرم و سخت هنوز هم نه تنها در خاورمیانه که در کل جهان موقعیتی نسبتا ممتاز و برجسته دارد. جمهوری اسلامی ایران نیز هر چند از حیث قدرت سخت موقعیتی نازل دارد اما شواهد عینی چنین نشان می دهد که موقعیت معنوی و فرهنگی و به اصطلاح قدرت نرم این کشور تدریجا رو به فزونی نهاده و می رود تا به یک قطب فرهنگی موثر در منطقه و جهان تبدیل شود.
نویسنده بر این باور است که جمهوری اسلامی به دلایل عدیده ای که به برخی از آنها در زیر اشاره خواهد شد، زمینه ها و شرایط لازم رابرای کسب قدرت معنوی و ارتقای نصاب محبوبیت خود درمیان کشورهای منطقه فراهم ساخته است و به برخی از سیاست ها و خط مشی های ساده انگارنه و ناسنجیده ای که به ویژه در سالهای اولیه پیروزی انقلاب به سردی روابط و کاهش اعتبار بین المللی اوبه ویژه در منطقه منجر شده بود؛‌ تدریجا پایان داده است.دیپلماسی فعال کشور در چند سال اخیر به اتخاذ، احیا و تثبیت سیاست ها ی خاصی دامن زده است که مجموعا به خروج کشور از انزوا و تصویر سازی مثبت از آن درافکار عمومی بین المللی و زدودن برخی ابهامات و در یک کلام کسب هژمونی فرهنگی کمک شایان کرده است. برخی ازاین سیاست ها عبارتنداز:

تلاش در جهت:
- کسب موقعیت برتر به عنوان بزرگترین کشور منطقه، با پیشینه وغنای تاریخی کهن و موقعیت استراتژیک
- اتحاد سیاسی، اقتصادی و فرهنگی جهان اسلام
- تشنج زدایی و پیشبرد صلح و امنیت در سطح منطقه و جهان
- ایجاد درهم آمیختگی های فرهنگی، اقتصادی و دینی وسیع با بسیاری از کشورهای منطقه
- حسن همجواری با همسایگان و ارتقای اعتماد فیمابین از طریق اجرای اقدامات اعتماد ساز
- اعلام خاورمیانه به عنوان منطقه ای عاری از سلاحهای کشتارجمعی
- تحرک دیپلماتیک و حضور موفق در مجامع بین المللی
- التزام عملی به رعایت معاهدات و پیمان های بین المللی
- طرح و ترویج ایده گفتگوی مذاهب، فرهنگ ها و تمدنها
- حل و فصل مسالمت آمیز بحرانهای منطقه ای و بین المللی
- محکومیت مستمر اسرائیل به عنوان کانون شرارت در منطقه
- احقاق حقوق ملت مظلوم فلسطین
- طرح و ترویج ایده گفتگوی مذاهب، فرهنگ ها و تمدنها
- نفی جهانی ذهنیت جنگ سرد و دشمن سازی توهمی
- مشارکت فعال در اعطای کمک های بشر دوستانه به جامعه بین الملل
- فعالیت دیپلماتیک گسترده درجهان اسلام در دوره ریاست کنفرانس اسلامی ( اجلاس هشتنم)
- شکل گیری و فعالیت سازمان همکاری اقتصادی ( اکو)
- مبارزه با کشت، تولید، توزیع و ترانزیت مواد مخدر
- تامین ملاحظات زیست محیطی
- پذیرش بیش از دو میلیون آواره افغانی و عراقی در بیش از دو دهه
- مبارزه جدی با تروریسم
- قطع رابطه با رژیم آپارتاید ( افریقای جنوبی ) به عنوان یک افتخار تاریخی درسالهای اولیه بعد از پیروزی انقلاب
- مخلفت صریع با حضور نیروهای خارجی در منطقه
- زمینه سازی برای اجرای اعلامیه جهانی حقوق بشر اسلامی
- اتخاذ تدابیر عینی در جهت رفع تنش ها و بحران ها همچون بحران بوسنی، آسیای مرکزی، قفقاز، افغانستان، عراق
- مخالفت با جریانات افراطی و بنیادگرایانه در جهان اسلام
- صدور فیلم های دارای محتوای غنی فرهنگی و تلاش در جهت گسترش زبان فارسی
- تحرک جدی دربرخورد با اهانت های دشمنان به اسلام همچون قضیه سلمان رشدی
لازم به ذکر است که جمهوری اسلامی به دلیل طرح برخی اتهامات بویژه از سوی امریکا همچون تلاش برای صدور انقلاب اسلامی خود به سایر کشورهای اسلامی، حمایت از جریانات افراطی و تندروانه، حمایت از تروریسم، دشمنی قاطع با اسرائیل، نقض حقوق بشر، حمایت جدی از حزب الله و انتفاضه ملت فلسطین، برخورداری از سلاح های اتمی، دامن زدن به برخی اختلافات تاریخی میان مسلمین، انتقام گیری به خاطر جنگ هشت ساله با عراق بویژه ازکشورهای کمک کننده به عراق، مالکیت عدوانی بر جزایر سه گانه مورد ادعای امارت، تلاش در جهت احراز، رهبری جهان اسلام، نامشروع نمایاندن حاکمیت های موجود در جهان اسلام، تلاش در جهت تضعیف موقعیت امریکا در منطقه و مسایلی از این دست؛ همواره در تحقق این هدف یعنی کسب و ارتقای قدرت و اعتبار معنوی با مشکلات و موانع جدی مواجه بوده است و در این راه هزینه های سنگینی متحمل شده است. اما روند موفقیت کشور در کسب این مهم همواره صعودی بوده است.

منابع
- استیون لوکس، قدرت، فر انسانی یا شر شیطانی، ترجمه: فرهنگ رجایی، موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، 1370.
- استفان ام.والت؛ جوزف جوزف؛ جی. جان ایکنبری؛ ‌تنها ابرقدرت، تدوین: جی. جان ایکنبری، ترجمه: عظیم فضلی پور، انتشارات موسسه فرهنگی مطالعات و تحقیقات بین المللی ابرار معاصر تهران، 1382.
- جوزف نای،‌کاربرد قدرت نرم، ترجمه: سید رضا میر طاهر،‌1383.
- حسین سلیمی، فرهنگ گرایی، جهانی شدن و حقوق بشر، دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی، 1379.
- ژولین فروند، جامعه شناسی ماکس وبر، ترجمه: عبدالحسین نیک گهر، انتشارات رایزن، 1368.
- سی رایت میلز، نخبگان قدرت، ترجمه: بنیاد فرهنگی پژوهشی غرب شناسی،‌انتشارات فرهنگ مکتوب،‌1383.23
- سید کمال خرازی، سیاست خارجی ما، دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی، مجموعه سخنرانی های سید کمال خرازی، وزیر امور خارجه، 1380.
- علی اصغرکاظمی، نقش قدرت در جامعه و روابط بین المللی، ‌نشر قومس، 1369.
- محمد رضا البرزی، ارزیابی تحول دیپلماسی در قرن بیستم، نشر سفیر، 1368
- هربرت شیلر، وسایل ارتباط جمعی و امپراتوری امریکا، ترجمه: احمد میر عابدینی، سروش، 1377.