منافع آمریکا در چنگال صهیونیست‌ها

اهداف یک بازیگر با توجه به شرایط داخلی، محیط بین‌المللی و درک بازیگر از جایگاه جهانی سایر بازیگران شکل می‌گیرد. این اهداف هریک در مرتبه خود از ارزش‌های متفاوتی در نمایاندن چشم‌انداز سیاست خارجی برخوردار هستند.
موقعیت هر کشوری به‌عنوان یک بازیگر در عرصه جهانی و نیز دارا بودن آن کشور از مؤلفه‌های مهم قدرت سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و نظامی، تبیین‌کننده میزان اقتدار و توانایی آن بازیگر در مسابقه امتیازخواهی و سودجویی میان کشورهای جهان به‌عنوان رقبا می‌باشد.
ایالات متحده آمریکا به‌عنوان مطرح‌ترین کشور جهان در عرصه رقابت‌های بین‌المللی، این ضرورت انکارناپذیر را در تمام سطوح سیاست‌گذاری خود پذیرفته که سیاست خارجی بر محوریت منافع ملی باید استحکام یابد.
به‌دلیل این جایگاه اساسی است که یک تعریف کلی و فراگیر از منافع و مصالح ملی در سطح جامعه آمریکا مقبولیت یافته است و همه آمریکایی‌ها مقصود و هدف خود از سیاست خارجی‌شان را بر مبنای این اصل معین و مشخص می‌سازند. به همین جهت سیاست‌گذاری آمریکا در گستره‌ی گیتی طی 50 سال اخیر و با وجود حضور 11 رئیس جمهور مختلف از 2 حزب پر قدرت این کشور در یک مسیر مشخص به ارایه برنامه‌های اصولی در زمینه‌های مختلف سپری شده است.
آمریکا در درجه نخست براساس درکی که از منافع ملی خود دارد به تعریف روابطش با اسرائیل و اعراب و مشخص کردن حیطه و دامنه آن می‌پردازد.
طی نیم قرن اخیر پس از تشکیل کشور اسرائیل، این رژیم همواره و تحت هر شرایطی از حمایت همه‌جانبه و بی قید و شرط حاکمان ایالات متحده برخوردار بوده است و زیر سایه این حمایت به اقدامات سلطه‌گرانه خود پرداخته است.
رؤسای جمهور آمریکا چه از جناح دموکرات و چه از جناح جمهوری‌خواه که در این مدت به قدرت رسیده‌اند سعی کرده‌اند به‌نحوی از انحاء‌و با اتخاذ شیوه‌های گوناگون، رضایت دولتمردان رژیم غاصب صهیونیستی را جلب کنند.
امروز ریختن خون مردم بی‌گناه و بی‌دفاع فلسطین برای اسرائیلی‌ها تبدیل به یک غریزه وحشتناک گشته که نتیجه آن به‌راه افتادن حمام‌های خونین در خیابان‌های فلسطین اشغالی توسط عمال و قصابان صهیونیستی است.
اما به‌راستی چرا دولت آمرکیا که خود را مهد دموکراسی و دفاع از حقوق بشریت می‌داند این‌چنین با تسامح از کنار جنایت‌های قرون وسطایی و کشتارهای هیتلرگونه سردمداران تل‌آویز می‌گذرد و در عین‌حال همواره مانع از محکومیت این کشور در سازمان ملل می‌شود؟ و چرا دولتمردان کاخ سفید به رغم فشارهای جهانی دست از حمایت رژیم اسرائیل برنمی‌دارند؟
پاسخ به این مسأله نیازمند یک تحلیل و بررسی دقیق می‌باشد که در این نوشتار سعی شده است گوشه‌هایی از آن به‌طور اجمال تبیین گردد؛ایالات متحده آمریکا به‌عنوان قطب اول قدرت و ثروت جهانی به چند دلیل نیازمند حمایت سردمداران اسرائیل از خود می‌باشد و به تبع آن می‌بایست در هر شرایطی از اسرائیل دفاع نماید؛ نکته نخست آن است که به دلیل وجود جمعیت 3 درصدی ثروتمندان آمریکا که غالبا از جامعه یهود و صهیونیست‌ها می‌باشند، سیاست‌مدران واشنگتن ناچارند برای آن‌که این اقلیت ثروتمند، تأثیرگذار و بانفوذ، سرمایه هنگفت خود را از بانک‌ها و سیستم اقتصادی آمریکا خارج نسازند و تشویق به سرمایه‌گذاری‌های بیشتر در ایالات متحده شوند، ضمن اعلام حمایت همه‌جانب از رژیم اسرائیل، در برابر فشارهای جهانی از این رژیم نامشروع سرسختانه دفاع کنند چه در غیر این صورت و با خارج شدن سرمایه مالی عظیم یهودیان آمریکا، این کشور دچار بحران مالی و اقتصادی بزرگی شده، چه‌بسا از صدر اقتصاد جهانی سقوط خیره‌کننده‌ای داشته باشد.
ناگفته نماند دولت آمریکا در یکی از بدترین شرایط اقتصادی خود در طول تاریخ قرار دارد و چنانچه حمایت ثروتمندان صهیونیست را نیز از دست بدهد اوضاع حادتری برایش متصور می‌شود و لذا سیاستمدران کاخ سفید به هیچ وجه حاضر به چنین ریسک خطرناکی نیستند.
به دیگر سخن، آن‌چه تا به حال موجب سرپا ماندان کشور اسرائیل در منطقه پرتلاطم خاورمیانه شده است پول ثروتمندان و یهودیان این کشور است نه قدرت سیاسی و یا حتی نظامی آن.
مؤلفه حیاتی دیگری که نقش تعیین‌ کننده‌ای در شکل‌گیری و جهت‌دهی اهداف آمریکا در منطقه خاورمیانه دارد زیربناهای فکری موجود در جامعه آمریکایی است؛ به عبارت دیگر زیربناها و روبناهای عقیدتی و فکری تأثیرگذارترین عامل در قوام بخشیدن به عملکرد دولتمردان کاخ سفید در خاورمیانه است.
ارزش‌ها و فاکتورهای نظام سرمایه‌داری، آمریکا را موظف به حمایت از ساختارهایی می‌کند که محوریت سود و بازار را در سیاست‌های مالی و اقتصادی این کشور تشکیل می‌دهند.
در حقیقت در حیطه روابط بین‌المللی حاکمیت زر و زور و اولویت قرار دادن قدرت در حیات روابط بازیگران یک اصل اساسی و خدشه‌ناپذیر است.
بدین لحاظ آمریکا هرگاه الزامی ایجاب کند از سیاست‌ها و حکومت‌هایی هم که کاملاً در جهت متضاد با ارزش‌های آمریکا هستند نیز حمایت می‌کند.
نمونه روشن این قضیه، رژیم اسرائیل است که اصولاً شیوه شکل‌گیری آن کاملاً برخلاف اصول دموکراسی و اساسنامه حقوق بشر است، ولی چنانچه در معادله‌ای پای منفعت مالی باز شود، ارزش‌ها به قربانگاه مادیات خواهند رفت.
جامعه آزاد و لیبرال سرمایه‌داری آمریکا خواستار سود و منفعت سرشار و بی حد و حصر است و لذا برای رسیدن به سود سرشار اقتصادی حاضر به زیر پا گذاشتن ارزش‌های انسانی و عدالت است. در چنین تفکری، اندیشه الهی و بشردوستانه اصولاً جایگاه چندانی ندارد و اصول جامعه همان مثلث شوم زر، زور و تزویر است. به همین خاطر است که می‌بینیم که دولتمردان آمریکایی برای رسیدن به منفعت مالی به‌ویژه در امر فروش تسلیحات کشتار جمعی، به ایجاد توهم جنگ در منطقه خاورمیانه و به تبع آن بازارگرمی تسلیحات خود می‌پردازند تا از این راه کارخانجات فراوان سلاح‌های جنگی و موشک‌ها و تانک‌ها و... در آمریکا ضمن خارج شدن از رکود اقتصادی خود، جهشی به سمت ثروتمندتر شدن و خروج از بحران بردارند.
برای آمریکایی‌ها مهم آن است که اقتصاد در حال افول آن‌ها تکانی بخورد و از این وضعیت نامناسب خود خارج شود و اصلاً برایشان مهم نیست که آتش جنگ‌افروزی در جهان شعله‌ور گردد و احیاناً جنگ‌های خانمان‌سوزی در بگیرد.
از مهم‌ترین عواملی که می‌توان از آن به‌عنوان یکی از دلایل حمایت آمریکا از رژیم صهیونیستی یاد کرد، این است که دولتمردان کاخ سفید نیاز شدیدی به یک ژاندارم در منطقه خاورمیانه دارند و چون پس از برچیده شدن نظام شاهنشاهی، کشور ایران دیگر نقش ژاندارم منطقه‌ای آمریکا را بازی نمی‌کند، لذا رژیم اسرائیل می‌تواند تحت این عنوان نقش حیاتی ژاندارم را در ژئوپلتیک حساس منطقه برای آمریکا ایفا نماید و به نوعی مجری برنامه‌های استعماری و استکباری آمریکا باشد.
شاید در نگاه اول این‌گونه به‌نظر رسد که حمایت همه‌جانبه آمریکا از اسرائیل نه تنها کارگشای آمریکا نیست بلکه مایه آبروریزی بیشتر و منفورتر گشتن آن را فراهم می‌آورد، اما باید به این نکته کلیدی و حساس توجه داشت که رژیم غاصب صهیونیستی با سلطه‌طلبی و تجاوزگری توأم با خون‌آشامی خود در حساس‌ترین نقطه منطقه یعنی فلسطین، به جنگ با اسلام ظلم‌ستیز و آزادی‌خواه برخاسته است و این امر به مذاق آمریکایی‌ها که هر روز خود را در محاصره امواج فراگیر اسلام می‌بینند، خوش می‌آید.
به دیگر سخن، رژیم اسرائیل در صف مقدم قوای آمریکا علیه تمامیت جهان اسلام ایستاده است و به دفاع از منافع غرب و به‌ویژه آمریکا می‌پردازد.
یقیناً چنانچه نقش جمهوری اسلامی ایران در منطقه و حمایت‌های امام راحل، مقام معظم رهبری و ملت ایران از مواضع به حق و مشروع فلسطینیان در دفاع از سرزمین خود نبود و اگر روشنگری‌های ایران به‌عنوان قلب تپنده جهان اسلام در خاورمیانه نبود، شاید تا به امروز چیزی از اسلام ناب و حقیقی وجود نداشت و مسلمین تبدیل به بردگان اربابان غربی می‌شدند.
مؤلفه‌ دیگری که حتماً باید در تحلیل وضعیت منطقه در نظر داشت، آن است که جنایات اسرائیل و اقدامات این رژیم در غرب قاره آسیا و در کانون اصلی خاورمیانه موجب گشته که توجه مسلمانان جهان به این نقطه خیره شود و تا حدی از حرکت خزنده و تهاجم پنهان فرهنگی، سیاسی و اقتصادی غرب و به سرکردگی آمریکا برای فتح ممالک اسلامی غفلت شود.
البته نباید از نقش رسانه‌های غربی و آمریکایی در جهت‌دهی افکار مسلمانان به این مسأله چشم‌پوشی کرد. متأسفانه این غفلت امروزه به‌گونه‌ای شده که دولت جنگ‌طلب جورج بوش در روز روشن و با دیکتاتوری تمام قرون وسطایی خود، دو کشور مسلمان عراق و افغانستان را اشغال کرده و در عین حال امت عرب و مسلمان عملاً کار خاصی را برای دفاع از هم‌کیشان مظلوم خود در این دو کشور انجام نمی‌أهند و حتی با سکوت تلخ خود، مهر تأییدی بر اقدامات زورگویانه کاخ سفید می‌زنند. اتحادهی عرب و به‌طور کلی کشورهای اسلامی چنانچه می‌خواهند عزت و شرف خود را باز یافته و همچون گذشته تابناک خود، سرافرازانه در جهان زندگی کند، نخست باید با قدرت تمام در برابر تمامیت‌خواهی صهیونیست‌ها بایستند و قدرت واقعی خود را به آنان بنمایانند، چه آن‌که طبق فرموده معمار کبیر انقلاب، حضرت امام(ره) اگر هر مسلمانی یک سلط آب بر روی اسرائیل بریزد این کشور را آب خواهد برد و از صفحه تاریخ محو خواهد شد. مسلمانان باید بدانند قدرت فراوانی دارند و این قدرت سرشار را با اتحاد و همدلی می‌توانند به تمام جهانیان نشان دهند.
امت اسلامی نباید دربرابر تجاوزگری‌های بی‌شرمانه مدعیان دروغین حقوق بشر آمریکایی و غربی سکوت کند بلکه باید با آگاهی کامل به‌پا خواسته و از تمام ظرفیت‌های بالقوه و بالفعل خود برای ضربه زدن به جهان غرب بهره جوید.
مسلمانان باید بدانند که تجاوز به یک کشور مسلمان تجاوز به کشور آن‌ها و در حقیقت تجاوز به کل ممالک مسلمان‌نشین است و دفاع از شرف و ناموس یک مسلمان، حق و تکلیف الهی بر گردن همه مسلمانان اعم از شیعه و سنی است که باید تا پایان جان برای دفاع از آن مقاومت کنند. 

دیر یا زود، رژیم خون‌خوار و غاصب اسرائیل فرو خواهد پاشید، این در حقیقت وعده الهی است که "جاء‌ الحق و زهق الباطل". جنایات بی‌محابای اسرائیلی‌ها در فلسطین اشغالی به واقع دست و پا زدن‌های آخر آن‌هاست و ان‌شاءالله در آینده‌ای نزدیک و به حول و قوه الهی این رژیم از نقشه‌های سیاسی جهان محو خواهد گردید.
دولتمردان آمریکایی بهتر از هرکسی می‌دانند که همان‌گونه که شوروی به‌خاطر ظلم و ستم‌های بی‌شمار خود همچون کشتن 10 میلیون انسان بی‌گناه در سیبری شکست خورد، آن‌ها نیز با حمایت از دیکتاتورترین رژیم حال حاضر در جهان یعنی اسرائیل و نسل‌کشی‌های بی‌شائه در عراق و افغانستان، روزی با طعم تلخ شکست آشنا شده و شاهد پیچیده شدن طومار خود خواهند بود و همچون همتای شرقی خود به موزه‌های عبرت‌آموز تاریخ بشریت نقل مکان خواهند کرد.