اسرائیلیات شرق و مانیفست صهیونیسم اسلامی

مفهوم «اسرائیلیات» به عنوان یکی از موضوعات مهم در متون و ادبیات تفسیری مسلمین ناظر بر تمامی تحریفات، جعلیات و خرافاتی است با منشاء توراتی – تلمودی که در قالب قصص و داستانهای خرافی، اساطیر و افسانه ها و روایات وارد متون تفسیری و روایی مسلیمن شده است که خود ریشه در خصلت«تحریفگری» یهود دارد (ر – ک بقره 79-75، 24-23، آل عمران 78، نساء 46 و مائده 41 و 13) برخاسته از مشخصه«یحرفون اللکم عن مواضعه» (مائده 13) ایشان است تا بدان پایه که استاد شهید مرتضی مطهری، یهود را «قهرمان تحریف» تاریخ بشری می نامد (حماسه حسینی ج 1، مقدمه). اسرائیلیات اگر چه مفهومی برآمده از معارف و علوم دینی و قرآنی مسلمین است اما در جهان مدرن برآمده از مدرنیته و اومانیسم شاهد حضور گونه جدیدی از اسرائیلیات هستیم. «اسرائیلیات مدرن» خصلتی به شدت «صهیونیستی» دارد و ناظر بر جعلیات و تحریفات مدرنی است برآمده از صهیونیسم که بر آن است تا با قرار گرفتن بر محمل کهن «مظلوم نمایی» یهود حاجات سیاسی صهیونیسم را برآورده سازد.
در پایه اسرائیلیات مدرن صهیونیسم جهانی اصل بی بدیل اما کهن «مظلوم نمایی» یهود نشسته است و بر بنیاد و تابع آن مفاهیم دیگری چون «ارض موعود»، «"قوم برگزیده»، «دولت یهو»، «یهود ستیزی»، «پوگروم ها»، «پرونده دریفوس» و... بنا شده است. از جمله این اسرائیلیات صهیونیستی یکی هم "هولوکاست" است که ظاهرا نویسنده مقاله به بهانه آن اولا بر آن بوده است تا «مساله یهود»– بخوانید صهیونیسم – را مساله ای صرفا «اروپایی – مسیحی» (و نه اسلامی – خاورمیانه ای) القا نماید و ثانیا از رهگذر چنین القایی به تخطئه موضع گیری دکتر احمدی نژاد در این باره بپردازد.

اسرائیلیات مدرن و مانیفست صهیونیسم اسلامی
اسرائیلیات مدرن و صهیونیستی امروز اما در پایه اندیشه و عمل سیاسی«صهیونیسم اسلامی»! و تابعین آن یعنی«صهیونیستهای مسلمان»! در جمهوری اسلامی ایران قرار گرفته است. اما مراد از صهیونیسم اسلامی چیست! ؟«صهیونیسم اسلامی» شعبه نو پدیدی از صهیونیسم جهانی در دل جهان اسلام است که حکم«اسب تروا»ی آن در جهان اسلام را دارد. در واقع آخرین مدل والگوی صهیونیسم جهانی است که مروجانش مسلمانانی اند که به ظاهر سر بر آستان«اسلامیت» دارند و به باطن دل در گرو«صهیونیسم و استکبار جهانی» و غایات و مطامع آن. این جریان دفاع از ماهیت و منافع صهیونیسم و استکبار جهانی، ر‍‍‍ژیم اشغالگر قدس و اسرائیل و اسرائیلیات مدرن و صهیونیستی را در هر دو ساحت اندیشه و عمل سیاسی خویش بر خود فرض می داند و این مهم را در پس حجاب و لعابی از خیر خواهی و شبه استدلالهای دینی واسلامی پنهان ساخته وگاه در این مسیر حتی به قرآن و روایات نیز تمسک می جوید. این جریان را در واقع می توان مدل«اسلامیزه» شده صهیونیسم تلقی کرد درست بر سیاق «صهیونیسم مسیحی». از جمله برجسته ترین صهیونیستهای مسلمان می توان به «محمد رضا پهلوی»، «انور سادات»، «ملک حسین اردنی»، «صدام حسین» و‌ «ملک حسن» پادشاه مقبور مراکش اشاره کرد.
صهیونیسم اسلامی در جمهوری اسلامی ایران مبتنی بر یک مانیفست دقیق و روشن صهیونیستی است که خطوط کلی و اساسی آن را به راحتی می توان از خالی میان سطور یادداشتها، مقالات و تحلیل های چهره های شاخص آن استخراج کرد. محکمات مانیفست یا دکترین صهیونیسم اسلامی در ایران را چنین می توان برشمرد:
1. به دست دادن قرائتی کاملاُ سکولار- لیبرال، سازشکارانه، صهیونیستی و تسلیم پذیر از اسلام. (اسلام غیر سیاسی منهای جهاد و مقاومت).
2. به چالش کشیدن امهات و محکمات اندیشه سیاسی حضرت امام (ره) خاصه خصلت ضد صهیونیستی آن(استراتژی «خمینی زدائی»).
3. ترویج، اشاعه و تبلیغ اسرائیلیات مدرن و صهیونیستی هم چون «ارض موعود»، «مظلومیت تاریخی یهود»، «ماجرای دریفوس»، «یهودستیزی» و... و خاصه «هولوکاست».
4. نظریه پردازی در اثبات اینکه صهیونیسم و یهودیت صهیونیستی هیچگاه مسئله اسلام و ایران نبوده است.
5. ترویج نگرش ناسیونالیستی به مسئله فلسطین بدان معنی که فلسطین مسئله ما – ایران- نیست واینکه صهیونیسم صرفاّ ایدئولوژی سیاسی مدرن وناسیونالیستی یهودمظلوم بوده وباالذات مسئله ای اروپائی است و نه هیچ چیز دیگر.
6. تقلیل سازی مسئله فلسطین(تقلیل مسئله فلسطین به مسئله اعراب و فلسطینی ها و نه جهان اسلام وایران) و «فلسطینی کردن مسئله فلسطین». یعنی اینکه فلسطین نه مسئله جهان اسلام و خاورمیانه که صرفاّ مسئله خود فلسطینیها است و حل آن نیز تنها بر دوش خود آنان است.
7. ایفای نقش دستگاه نظریه پردازی بومی صهیونیسم به منظورتطهیر توطئه ها و دسایس صهیونیسم جهانی در پناه اندیشه پردازی در رد مطلق وجود هرگونه توطئه در جهان از سوی قدرتهای امپریال-صهیونیستی عالم، و تخطئه چنین نگرشهایی با پردازش نظریاتی هم چون «توهم توطئه».
8. اندیشه حذف رژیم صهیونیستی تفکر نادرستی است که به جای آن باید بر تشکیل دولت نیم بند فلسطینی تاءکید کرد.
9. رژیم صهیونیستی دولتی مشروع!؟ از نظر حقوق و نظام بین الملل است، لذا باید آن را به رسمیت شناخت و با آن تعامل داشت.
10. هیچ نسبتی میان اسرائیلیات مدرن و صهیونیستی خاصه هولوکاست با رژیم صهیونیستی وجود ندارد.
جریان صهیونیستهای مسلمان وطنی تابع غرب و صهیونیسم جهانی مبتنی بر اصول چنین مانیفست و دکترینی در ایران به ترویج و”اسرائیلیات مدرن" صهیونیستی همت گمارده است، خاصه آنکه این استراتژی پس از دوم خرداد 76 ودر پناه شعارهایی چون آزادی بیان و عقیده جلوه ای پررنگ تر و غلیظ تر یافت. این جریان بر آن بود تا از رهگذر اشاعه جعلیات اسرائیلیات صهیونیستی غایت مطلوب سیاسی خود و به طریق اولی غرب را که همانا عادی سازی و مشروعیت بخشی به مساله "رژیم اشغالگر قدس" و بسترسازی به منظور پذیرش عمومی موجودیت نامشروع آن بود را برآورده سازد.
نقطه اوج این حرکت صهیونیستی در جمهوری اسلامی ایران را می توان دفاعیات کذایی«عبدا... نوری» دانست. همان دفاعیاتی که عبدا... نوری عنان از کف داده با جسارت هر چه تمام پای بر تمامی سوابق و ماترک انقلابی خود نهاد و با قرائت دفاعیات نگارش یافته توسط تیم مشترک «اکبر گنجی» و «عمادالدین باقی» (ابوالزوجه شریف سردبیر شرق) به واگویه عقده ها و کینه های ضد انقلاب، صهیونیسم بین الملل و استکبار جهانی بر ضد جمهوری اسلامی ایران پرداخت تا در زمره "حبطت اعمالهم" قرار گیرد.
ازجمله مفاد این به ظاهر دفاعیه و در باطن «عقده نامه»یکی هم مشروعیت بخشی به موجودیت نامشروع «غاصبین قدس شریف» بود که جناب نوری بر آن بود تا با اتکا به یک سری شبه استدلالهای صهیونیستی – اسرائیلی هم آن را به اثبات رساند و هم به تطهیر آن پردازد.
حرکت مهم دیگر در این مسیر برگزاری همایش به ظاهر علمی اما مغرضانه سیاسی «فلسطین؛ نگاه ایرانی» به دبیری «حاتم قادری» در سال 1379 و در دانشگاه تربیت مدرس بود که آنقدر آش آن شور شد که در آخر به انتقاد صریح صبیه بزگوار حضرت امام (ره) از آن همایش منجر شد.
امروز اما، پیش قراول جریان اسرائیلیات صهیونیستی در جمهوری اسلامی ایران را به شواهد کارنامه سیاسی – مطبوعاتی اش روزنامه شرق می یابیم. این البته خطی است که قرار است مهره اصلی آن در شرق «احمد زیرآبادی» است. مدعی کارشناسی مساله فلسطین و رژیم صهیونیستی که یکی در میان باید تحلیل هایش را در شرق و سایت فارسی بنگاه سخن پراکنی دولت فخیمه بریتانیای کبیر! (BBC) جستجو کرد.
خط جعل و تحریف اسرائیلی – صهیونیستی البته صرفا محدود به مساله فلسطین و خاورماینه نیست بلکه در سیاست داخلی نیز به جد دنبال و اجرا می شود که از تازه ترین نمونه های آن می توان به قضیه «مصباح یزدی» و فتنه«صوفیه»در قم اشاره کرد. در مورد اول، آتشبار سنگین توپخانه جنگ روانی شرق طی دو هفته متوالی استاد مصباح یزدی را به جرم مقابله با محکمات اندیشه سیاسی حضرت امام خمینی (ره) و تعارض «اسلامیت» مصباح با «جمهوریت» مورد نظر خود مورد هجوم سنگین عملیات روانی تخریبی قرار داد. و تو گویی که فقط این مانده بود که«شرق» ای که هیچ نسبتی با حضرت امام (ره) وانقلاب خمینی (ره) ندارد سالوسانه یکی از مخلص ترین مدافعین تفکرات آن حضرت را به منظور عقده گشایی از شکست سیاسی خود در حماسه 3 تیر 84 به باد حمله بگیرد و از دیگر سو فتنه سیاسی "خانقاه شریعت" فرقه صوفیه گنابادی ها در قم را جنگی صرفا مذهبی آن هم در قالب تیتر "تقابل طریقت با شریعت" القا نماید.
در چارچوب چنین فضایی است که باید مقاله «مساله یهود، مساله ما نیست» را تحلیل کرد. مقاله ای که برآیند نهایی تمامی مفاد و مولفه های آن به سود دشمن خاتمه می یابد تا بار دیگر سردبیر شرق بتواند به یاری قلم خویش گل دیگری را وارد دروازه انقلاب و نظام اسلامی نماید. (اگر چه وی به شهادت کارنامه مطبوعاتیشان هماره ثابت کرده اند که هیچگاه در درون جبهه انقلاب و نظام نبوده اند و در گذشته نیز بارها و بارها در سر بزنگاههای حساسی سیاسی دروازه انقلاب و نظام را از گل های قلمی خویش انباشته اند. گواه آشکار این واقعیت دو مقاله شیطنت آمیز «جنگ صلح است» و «تقوای اتمی» وی در خرداد سال گذشته و در شرایط حساس منطقه ای و هسته ای آن هنگام جمهوری اسلامی ایران بود). تا برگ زرین دیگری از این حیث به کارنامه مطبوعاتی خود بیافزاید!
جالب آنکه قوچانی در نگارش سرمقاله مورد نظر – مساله یهود مساله ما نیست – تاب مستوری نیاورده و پا بر سنت مالوف و عهد معهود روزنامه نگاری خویش – پوشیده نویسی و مبهم گویی در پناه شیوه نگارشی فاخر وآراسته به کنایه و استعاره – نهاده و فاش گفته است اسرائیلیات مدرن صهیونیسم جهانی را که هم چون بغض فروخورده صهیون زدگان وطنی 27 سال در سینه هاشان محبوس مانده بود. این نقض سنت البته تنها یکبار دیگر پیش از این و در ویژه نامه انتخاباتی شرق در 1 تیر 84 تکرار شد. آن هنگام که شرقیان و تمامی هم پیمانان سیاسی – اقتصادی شان در ائتلافی بی مانند در تاریخ جمهوری اسلامی ایران خطر پیروزی احمدی نژاد را در چند قدمی خود احساس کرده بودند و لذا نویسنده آنجا نیز فاش نوشت سخن دل خویش را.
برای تحلیل مقاله از عنوان آن آغاز می کنیم. «مساله یهود، مساله ما نیست». نویسنده زیرکانه تا انتهای مقاله از به دست دادن تعریفی روشن از «یهود» پرهیز دارد تا از یک سو مقصود خود را از «مساله یهود» مبهم نگاه دارد تا در پناه این ابهام حرف خود را زده باشد و از دیگر سو در پناه این ابهام نظری، از تبعات کاربرد صریح معادل هایی چون «صهیونیسم» و «رژیم صهیونیستی» در امان بماند. لذا با یکبار مطالعه مقاله، مخاطب به راحتی در می یابد که در خوانش و قرائتی نو و عمیق از مقاله (مگر تعدد قرائت ها از نگاه شرقیان مجاز نیست!) عنوان مقاله را باید اینگونه خواند «مساله صهیونیسم، مساله ما نیست» یا «مساله رژیم صهیونیستی، مساله ما نیست».
نویسنده اگر چه در یک مبهم گویی مکرر می نویسد«مساله یهود به معنایی که در این مقاله آمده است اسم خاص یک بحران سیاسی و اجتماعی در اروپاست که کارل مارکس در رساله خود «درباره مساله یهود» به آن پرداخته است»، با این وصف باز هم گره از مساله گشوده نشده است و هنوز بر سر ابتدای قصه ایم اگر چه نویسنده این بحران سیاسی – اجتماعی را به تعارض «یهودیت – مسیحی» تحویل می برد اما باز هم به پاسخ گویی به پرسش نخستین مددی نمی رساند.

مارکس و مسئله یهود
نویسنده محترم مقاله ظاهرا از کتابها فقط عنوان روی جلد آنها را می خوانند چه اینکه اگر کتاب «مساله یهود» مارکس را خوانده بود نیک می فهمید که معنای مورد نظر «یهود» در ذهن مارکس در این کتاب هیچ ارتباطی به اختلاف و تعارض «مسیحیت – یهودیت» ندارد. اول بار این «برونوبوئر» (1809-1882) – از حلقه هگلی های جوان – بود که در سال 1843 با نگارش رساله «مساله یهود» خود و از نقطه عزیمتی کاملا سکولار به طرح مساله یهود پرداخت و درست در همان سال بود که مارکس از در پاسخ گویی به بوئر «مساله یهود» خود را نوشت. مارکس اما در این رساله به هیچ وجه به «یهود» به مشابه یک «دین» و «مذهب» نمی نگرد و لذا «مساله یهود» را نیز در زمینه ای دینی طرح نمی کند بلکه معنایی که وی از یهود افاده کرده است «الیگارشی پلانتوکرانیک یهودی» بوده است. یعنی«کانون های زرسالار یهودی» که در پوشش مذهب یهود چنان در تاروپود ساختارهای سیاسی و به ویژه اقتصادی غرب (اروپا و امریکا) نفوذ کرده اند که «از طریق آنان (زرسالاری یهودی) پول به قدرتی جهانی بدل شده است و روح عملی یهودی (همان زرسالاری یهودی) به روح عملی ملت های مسیحی مبدل گردیده است. یهودیان از طریق یهودی کردن مسیحیان (دمیدن روح سرمایه داری در کالبد مسیحیت) خود را آزاد ساخته اند». (کارل مارکس، مساله یهود ترجمه محسن حکیمی نثر خجسته ص 47) این گفته مارکس پاسخی است به بوئر که مساله یهود در اروپا را صرفا در چارچوبی مذهبی دیده و راه حل آن را نیز تنها در سکولاریزه کردن جوامع اروپایی و برقراری جامعه مدنی – از نوع هگلی آن – می داند. حال آنکه مارکس معتقد بود مساله اصلا مذهبی نیست بلکه اساس مساله در روح «زرسالاری یهودی» که همانا کسب «منافع عملی» هر چه بیشتر و «اقتدار مالی» آنان ریشه دارد(همان). لذاست که رساله خویش را با جمله ای کلیدی که راه حل مساله را در بطن خویش دارد به اتمام می رساند«آزادی اجتماعی یهودیان همانا آزادی جامعه از یهودیت (زرسالاری یهودی و روح پول پرست آن) است» (همان ص 52) در حقیقت معنایی که مارکس از«"مساله یهود» مراد کرده است به شدت به آنچه که امروزه در ادبیات سیاسی به نام«صهیونیسم» می شناسیم نزدیک است و لذا از چنین منظری نویسنده مقاله نه تنها پاسخ مطلوب خود را نمی گیرد بلکه به نقض غرضی آشکار می انجامد.

اروپا و مسئله صهیونیسم
حقیقت آن است که مساله اروپا با یهود نه منازعه دینی «مسیحیت – یهودی»" و نه گرایش مسیحیان بر ضد یهودیان (به مثابه پیروان دین یهود) که در واقع ناظر بر چالشی جدی میان جوامع اروپایی (خاصه طبقات فرودست و محروم آن) با الیگاری زرسلاری یهودی که از مذهب پوششی برای کسب منافع عملی اقتصادی و سیاسی خود ساخته بود. درست از درون دیالکتیک «تز» زرسالاری یهودی و «آنتی تز» جوامع اروپایی بود که «سنتز» صهیونیسم به مثابه یهود سیاسی – اقتصادی مدرن (و نه یهود مذهبی و سنتی) سر بر کشید و با بر تن کردن ردای مدرنیته زرسالاری یهودی را در قالب یک ایدئولوژی نژادپرستانه سیاسی به نام «صهیونیسم» تحقق بخشید. صهیونیسمی که این بار برای آنکه دیگر هیچگاه میان منافع خویش با محیط پیرامونی خود (در گستره جهانی) با چالش و تضادی جدی مواجه نشود – به علت قلت نیرو و فقدان عمق استراتژیک – بر آن شد تا با تبارسازی مجعول برای خود (به ویژه بر محور اسطوره ارض موعود) و پردازش تئوریک اسرائیلیات مدرن بدان گونه که به کار عصر مدرن و جهان نو بیاید (با اصل قرار دادن مظلوم نمایی تاریخی) بدین مهم دست یابد. این مهم از رهگذر دستگاه عریض و طویل اندیشه پردازی و«تاریخنگاری صهیونیستی» (به عنوان یکی از جریانات اصلی تاریخنگاری رسمی غرب جدید) و با تدوین نهایی اسرائیلیات صهیونیستی بر بنیاد جعل بزرگ «مظلومیت تاریخی یهود» به دست آمد که اولین محصول این دستگاه اندیشه و تاریخ سازی در حوزه نظری کتاب «دولت یهود» بنجامین زیو (تئودور هرتصل) دانست و در حوزه عملی «کنگره جهانی صهیونیسم» سال 1879 در بال سوئیس با تمامی مصوبات و پروتکل هایش.
از دیگر اسرائیلیات مدرن صهیونیستی می توان به پرونده «دریفوس» اشاره کرد. «دریفوس» افسر ارتش فرانسه بود که در دهه پایانی سده نوزدهم به اتمام جاسوسی برای آلمان محکوم و به زندان افکنده شد اما به مدد تکاپوهای رعب انگیز ماشین تبلیغاتی صهیونیسم و روشنفکران فرانسه بر محور مظلوم نمایی یهود مسیر ماجرا کاملا تغییر پیدا کرد و دریفوس در دادگاه تجدیدنظر تبرئه شد. در این میان بیش از همه «امیل زولا» خاصه با مقاله معروف «من متهم می کنم» خود سنگ تمام گذاشت. لذا نظر نویسنده در این باره نیز درست در چارچوب اسرائیلیات صهیونیستی است و به مانند اشک ریختن بر سر قبر خالی از میت است. همانند حمایت بی دریغ سکولارهای وطنی و روشنفکران سیاسی از 13 جاسوسی یهودی رژیم صهیونیستی در سال 1379 که از قضا این پرونده را بدل از «دریفوس» (از نوع ایرانی اش) گرفته بودند و «دن کیشوت» وار بر آن آبودند تا در نقش امیل زولای وطنی به دفاع از آنان بپردازند که در این طریق عمادالدین باقی (ابوالزوجه سردبیر شرق) الحق برای تبرئه آنان سنگ تمام گذاشت.

اسلام، ایران و مسئله صهیونیسم
پاسخ به موضع اسلام و ایران درباره یهود منوط به آن است که در ابتدا معنای خود از یهود را روشن و شفاف کنیم. باز به پرسش نخست بازگردیم. مقصود از «یهود» چیست؟ پاسخ به این پرسش از دو حال خارج نیست اول مراد یکی از ادیان توحیدی و ابراهیی است که معتقدانش خود را پیرو«موسی کلیم ا...» (ع) می دانند که در قرآن کریم به نام«اهل کتاب» (در کنار نصاری) بدان تصریح و حقوق خاصی برایشان تعریف و مسلمین به مدارا با آنان فراخوانده شده اند و هم در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نیز با نام «کلیمیان» در کنار دیگر اقلیت ها یاد و حقوقشان به رسمیت شناخته شده است. دوم نحوی گرایش و مسلک سیاسی در پوشش مذهب است مبتنی بر سه اصل«1. قوم برگزیده 2. ارض موعود 3. کسب حاکمیت مطلق بر جهان».
این نحله، از مذهب یهود صرفا پوششی ساخته اند به منظور نیل به اهداف و مقاصد خاص سیاسی خویش. معنای نخست را «یهودیت» می نامند و معنای دوم را «صهیونیسم». دو گونه از یهود یکی «یهود دینی و مذهبی» و آن دیگری «یهود سیاسی – اقتصادی» و هماره در طول تاریخ یهود، گونه نخست چوب سلطه طلبی، نفاق و زرسالاری گونه دوم را خورده است و در پرتو خباثت ها و جنایات گونه دوم چیزی جز بدنامی نصیب نبرده است. موضع اسلام و ایران در برابر این هر دو کاملا روشن و واضح است. اما مساله اینجاست که مراد سردبیر شرق از یهود کدام است؟
پر واضح است که چه اسلام و چه ایران هیچگاه به معنای نخست یهود (یهودیت) به چشم مساله نمی نگریسته است. پذیرش و زندگی آرام توام با صلح و رفق و مدارای کلیمیان ایران از عهد باستان تاکنون و موضع قران و اسلام در برابر این امر سندی متقن و قاطع بر این مدعاست.
بیانات حضرت امام خمینی(ره) بنیانگذار جمهوری اسلامی، بت شکن قرن و پرچمدار مبارزه جهانی بر علیه جهل و شرک و کفر و نفاق خاصه صهیونیسم جهانی نیز در این باره کاملا روشن و راهگشاست و بی نیاز از هر گونه تفسیری. «یک نفر اسرائیلی (نه یهودی، به این یهودی ها که در ایران هستند کسی حق ندارد تعرض بکند، اینها در پناه اسلام و مسلمین هستند، نه به یهودی ها و نه نصاری. اینهائی که مذهب رسمی دارند، حق ندارند تعرضی بکنند...) اگر آمد در ایران... بر همه مسلمانان واجب است که اینها را بیرون بکنند و بکشند همه شان را، یک اسرائیلی پایش را بگذارد ایران، بر مردم ایران واجب است که اینها را از بین ببرند» (فلسطین از نگاه امام، دفتر تنظیم و تدوین آثار حضرت امام (ره)، ص 13) «یهودی ها حسابشان از صهیونیست ها جداست» (همان ص 14) «ما حساب جامعه یهود را از حساب صهیونیسم و صهیونیست ها جدا می دانیم، آنها جز اهل مذهب اصلا نیستند... حساب جامعه یهود غیرحساب جامعه آنها است و ما با آنها مخالف هستیم و مخالفتمان برای این است که آنها با همه ادیان مخالف هستند، آنها یهودی نیستند، آنها یک مردم سیاسی هستند... و یهودی ها هم از آنها متنفر هستند و همه انسانها باید از آنها متنفر باشند» (همان ص 15). مطابق با بیانات حضرت امام (ره) پر واضح است که شقّ اول از معنای یهود هیچگاه مساله ‌اسلام و ایران نبوده است اما آیا این حکم درباره شق دوم (صهیونیسم) نیز صادق است. حضرت ایشان پاسخ لازم و مقتضی را داده اند و ما را از هر گونه تفسیر و تاویلی بی نیاز نموده اند. شق دوم از یهود که به مذهب جز به دیده ابزار و دستاویزی به منظور کسب مقاصد نامشروع و شیطانی خویش نمی نگرد (همان صهیونیسم) و در واقع یهودیت کاذب و بدلی است در مقابل یهودیت حقیقی (شق اول) هماره هم مساله اسلام بوده است و هم مساله ایران. پس اگر در سرمقاله مذکور از مساله یهود معنای نخست مدنظر بوده است که قطعا نبوده است پاسخ از همان ابتدا کاملا روشن بود و لذا نیازی به نگارش چنین مقاله ای نبود. پس می ماند معنای دوم از یهود (صهیونیسم)، و این بدان معناست که نویسنده مدعی آن است که صهیونیسم (چه در شکل سنتی و کلاسیک آن و چه در صورت مدرن آن) هیچگاه مساله اسلام و ایران نبوده است که البته این خود دروغی بس بزرگ و تحریفی بسیار آشکار از جنس همان اسرائیلیات مدرن صهیونیستی است.
برای بررسی موضع اسلام درباره یهود به مفهوم صهیونیستی آن پیش از هر چیز ضروری است تا به قرآن کریم به مثابه اولین و مهم ترین منبع و سرچشمه آموزه ها و معارف وحیانی اسلام رجوع شود.

مسئله یهود، مسئله قرآن
در قرآن کریم، میان واژه های «بنی اسرائیل«و «یهود» تفاوت محسوسی است. «بنی اسرائیل» در قران ناظر بر قوم موسی (ع) است و مطابق با این آیات خداوند در آن عصر ایشان را بر عالمیان برتری داد. بنی اسرائیل اما قدر نعمات الهی را ندانسته و ازراه موسی (ع) و سایر انبیای الهی رویگردان شد.
واژه «یهود» اما در قرآن کریم ناظر بر مفهوم جدیدی است که از «قوم یهود» در سده های نخست میلادی شکل گرفته بود. نماد بارز آن کانونهای یهودی معاصر پیامبر اسلام (ص) است که به طور عمده در سرزمینهای بین النهرین و عربستان مستقر بود و به مبادلات پولی مبتنی بر بهره (رباخواری) اشتغل داشتند، عملی که قرآن را به شدت نکوهش کرده است. در قران کریم، یهودیان قومی توصیف شده اند به شدت ناسپاس و حریص بر دنیا، آنان هیچ ربطی به ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و فرزندان یعقوب ندارند؛ زیرا کتاب خداوند را پنهان کرده اند و گمراهی را بر هدایت ترجیح داده اند. (بقره 40-90) به سبب پیمان شکنی و کفر بر آیات خداوند و کشتن پیامبران، خداوند بر دلهایشان مهر نهاده است و جز اندکی از ایشان ایمان نخواهند آورد (بقره 140-141، 174-175) و به سبب گرفتن ربا و خوردن اموال مردم عذابی دردناک در انتظارشان است (نساء 161) و (آل عمران 187). آنان منکر و دشمن پیام خداوند (نساء 155) که کین توزترین دشمن اسلام و مسلمانان و فسادکنندگان بر روی زمین و مورد لعن خداوندند (مائده 64). و سرانجام، خداوند ایشان را «حزب شیطان» می خواند «استحوذ علیهم الشیطان، فانسیهم ذکرا...، اولئک حزب الشیطان، الدان حزب الشیطان هم الخاسرون»(مجادله 19) و مگر نه اینکه خداوند خود در قرآن می فرماید "همانا دشمن ترین انسانها به مومنین را یهود و مشرکین خواهی یافت" (مائده 82). خداوند در یک دشمن شناسی صریح، یهود را به عنوان دشمن شماره یک نه تنها اسلام و مسلمین که تمامی مومنین به خداوند معرفی می نماید و این یعنی اینکه یهود نه تنها مساله درجه یک اسلام و مسلمین است که مساله درجه یک تمامی موحدین و خداپرستان حتی یهودیان مومن به موسی کلیم ا... (ع) است. (باز هم تاکید می شود که در این منظور از یهود معنای دومی است که در مقدمه بحث بدان اشاره شد) در جایی دیگر خداوند به بنی اسرائیل یادآوری می کند که در تورات به آنان تذکر داده شد که دوبار در زمین فساد خواهید کرد. فسادی که بسیار بالا خواهد گرفت و جهان را به خود معطوف خواهد داشت (اسراء 4) و آیا آن فساد وعده داده شده ام المسائل دنیای امروزیعنی صهیونیسم (یهود سیاسی – اقتصادی مدرن) نیست؟
قطع نظر ازنصوص مصرح قرآنی درباره یهود تا بدان جا که آن را از حیث دشمن شناسی به مساله درجه یک اسلام تبدیل می کند، رجوع به تاریخ صدر اسلام نیز خود به اندازه کافی گویا است. چهار جنگ حضرت رسول امین اسلام (ص) با یهود یعنی یهود«بنی نظیر»، «بنی قریضه»، «بنی قینقاع» و «خیبر» و مشارکت، دسیسه و زمینه سازی در سایر جنگها چون بدر، احد، خندق و... خود دلالت بر آن دارد که یهود از بدو تولد اسلام مساله اصلی اسلام بوده است کما اینکه یهود در دوران انبیا الهی گذشته خاصه پیامبران بنی اسرائیل از موسی (ع) تا عیسی بن مریم (علی نبینا وعلیه السلام) مساله اصلی آنان نیز بوده است کما اینکه یهود مساله اصلی یهودیان تا به امروز نیز بوده است.

یهود و هولوکاست خونین ایرانی
نویسنده مقاله با وجود آگاهی بر تمامی این حقایق بزرگ و آشکار تنها با بکاربردن«حیله گری یهود"»جهشی عامرانه از تمامی این حقایق می کند تا به مغالطه ای آشکار فرجام مطلوب را نصیب خویش سازد. اما در مورد ایران، نویسنده در ابتدا برای آنکه ثابت کند تا ایران هیچگاه با مساله یهود مواجه نبوده است واژه «ایران اسلامی» را به کارمی گیرد اما به یکباره تمامی مثالهایش را از انبان ایران باستان بیرون می کشد و به «کوروش» و«استر» احاله می دهد. حال چه نسبتی میان ایران اسلامی و کوروش واستراست خدا می داند؟ وی برای اثبات نظر خویش این بار نیز به حربه نخ نما و پوسیده اسرائیلیات متوسل می شود پای «کوروش کبیر» را به میان می کشد، چه اینکه دستانش از حقیقت خالی است. البته تا اینجا را مطابق با مشهورات صهیونیستی دورست آمده اما کاش لا اقل با یک کارشناس تاریخ یهود مشورت می کرد، پیش از آنکه نام استر را در کنار کوروش بنشاند (مثلا احمد زیدآبادی که خود را در این گونه مسائل کارشناس می داند!) چه اینکه استر دقیقا نقطه مقابل چیزی است که او می خواهد. برای اینکه مطابق با نص صریح تورات استر، همسر «خشایار شاه» پادشاه هخامنشی، ملکه ایران در یک توطئه ضدانسانی به اتفاق پسرعمویش «مردخامی» با کسب نظر مساعد خشایارشاه، 77 هزار ایرانی را در سرتاسر امپراتوری خود از دم تیغ گذرانیدند تا اولین هولوکاست واقعی و ایرانی را در تاریخ به ثبت رسانند. «پس یهودیان جمیع دشمنان خویش را به دم شمشیر زده کشتند و هلاک کردند و با ایشان هر چه خواستند به عمل آوردند... یهودیان در دارالسلطنه شوشن (شوش)پانصد نفر را کشته و هلاک کردند... در روز چهاردهم ماه آذار نیز جمع شده سیصد نفر را در شوشن کشتند... و سایر یهودیانی که در ولایات پادشاه بودند جمع شده و... هفتاد و هفت هزار نفر از مغبضان خویش را کشتند... و آرام یافتند. و آن روز رابزم و شادمانی نگاه داشتند.... آن روزها را از اسم «پور» (در عبری به معنای قرعه) پوریم نامیدند... یهودیان این را فریضه ساختند و آن را بر ذمه خود و ذریت خویش و همه کسانی که به ایشان ملحق شوند گرفتند که تبدیل نشود و آن دو روز را بر حسب کتابت آنها و زمان معین آنها سال به سال نگاه دارند و این روزهای پوریم از میان یهود منسوخ نشود و یادگاری آنها از ذریت ایشان نابود نگردد. " (عهد عتیق، سفر استر باب 9)
و از آن زمان تا به امروز همه ساله یهود در روزهای 13 و 14 ماه عبرانی آذار به یادبود "هولوکاست ایرانی" شادخواری و پایکوبی می کند و ساغر ساغر می انگوری را به یادبود خون 77 هزار ایرانی می نوشد. و این حقیقتی است که روشنفکران در بند اسرائیلیات مدرن ما ازقماش «شرقیان» جرات حتی اشاره ای مجمل و غیرمستقیم به آن را ندارد تا چه رسد به تشکیل یک تیم تحقیقاتی به منظور تحقیق و پژوهش در اطراف این هولوکاست بزرگ ایرانی!
و جنایت تاریخی یهود درباره مردمان ایران زمین. و آیا هنوز هم یهود مساله ایران نیست؟

صهیونیسم، مسئله ایران معاصر
حال که مساله یهود در ایران باستان آشکار شد ضروری است تا به سراغ مساله یهود در ایران معاصر و ایران اسلامی بشتابم تا حقیقت سخن شرقیان آشکار شود.
تاثیرگذاری یهود صهیونیستی بر تاریخ ایران معاصر مسئله ای است که به مدد محققین و تاریخ نگاران نسل متعهد و نو تاریخ پژوهی ایران معاصر روز به روز آشکارتر می شود. نقش یهود صهیونیستی در تحولات مشروطه و پس از آن از طریق شبکه جاسوسی انگلیسی – صهیونیستی «سراردشیر ریپورتر» – جاسوس خاندان روچیلدهای یهودی زرسالاری جهانی یهود – و بر کشیدن رضاخان به سلطنت ایران توسط وی و تثبیت پهلوی دوم به یاری «شاپور ریپورتر» فرزند اردشیر که درست همان نسبت پدر با روچیلدها را داشت خود گویای این حقیقت است (ر – ک بحران مشروطیت حسین آبادیان و ظهور و سقوط سلطنت پهلوی ج 2 بخش ریپورترها)
مضاف بر آنکه حقیقت تاثیر جریان رسمی صهیونیسم جهانی، و جریانهای صهیون زده چون بهائیت و فراماسونری – که در تاروپود پهلوی اول و دوم نفوذی رعب انگیز داشتند – بر حاکمیت و استیلای یک رژیم خودکامه توتالیتر پادگانی و تداوم آن به دست بیش از نیم قرن بر ایران معاصر امری است که است که بی نیاز از هر گونه دلیل و مدعایی است. به ضمیمه مواردی چون سهم به سزای پهلوی اول و دوم در مهاجرت و اسکان یهودیان ایرانی در سرزمینهای اشغالی فلسطین و برپایی موجودیت نامشروع رژیم صهیونیستی در فلسطین اشغالی و پیوند استراتژیک ایران با آن رژیم و تبدیل ایران به عمق استراتژیک صهیونیست ها در چارچوب «استراتژی پیرامونی» غاصبین قدس آیا باز هم تردیدی در این حقیقت می گذارد که یهود صهیونیستی مساله ایران معاصر بوده و هست؟

مساله صهیونیسم، مسئله امام خمینی (ره)
کدام وجدان آگاه و بیدار ایرانی است که نداند رژیم صهیونیستی و عمق استراتژیک صهیونیستی آن در دل جهان غرب و در متن کانونهای تصمیم گیری غرب از ابتدای انقلاب تا به امروز در نقش قرارگاه مرکزی جبهه ضد اسلامی و ضد جمهوری اسلامی ایران عمل نکرده است. در واقع فلسفه وجودی تاسیس این رژیم نامشروع نیز چیزی جز این – تاسیس قرارگاه مرکزی در دل جهان اسلام و گرانیکاه استرتژیک خاورمیانه – نبوده است درست بر خلاف نظر غلط نویسنده که مدعی است اروپا برای رهایی از عذاب وجدان تاریخی خود بدین کار مبادرت ورزید و برای تکمیل این آدرس غلط است که به آرژانتین یا اوگاندا احاله می کند. از همان ابتدا تاکید یهود صهیونیستی بر فلسطین بود و هیچگاه دیگر کشورها جدی گرفته نشد.
در دوره معاصر یهود همیشه جزو مسائل درجه یک علماء و مراجع ما بوده است. این را می توان از کتاب «خطر جهود برای اسلام» غلامرضا سعیدی در سال 1335 فهمید. از کتاب «دنیا بازیچه یهود» آیت ا... سید محمد شیرازی در حدود 50 سال پیش از این. از حکم تاریخی آیت ا... العظمی بروجردی درباره رژیم نامشروع صهیونیستی، از اقدام شجاعانه و قاطعانه فدائیان اسلام برای حضور در فلسطین وجهاد در آنجا، از اقدام آیت ا... مطهری و علامه طباطبائی برای جمع آوری وجوهات برای فلسطینی ها و از... آیا باز هم معتقدید مساله یهود مساله ما نیست؟ آیا فریاد امام بر علیه رژیم در سال 1341 به خاطر روابط خاص رژیم پهلوی با صهیونیست هانبود؟
مگر نه اینکه مبدا انقلاب با موضع گیری های ضد صهیونیستی امام (ره) آغاز با آن تداوم یافت و با آن به تاسیس نظام جمهوری اسلامی منتهی شد و از آن زمان تا به امروز چه از ناحیه حضرت امام (ره) و چه از ناحیه رهبر بزرگوار انقلاب هماره مساله قدس و فلسطین و رویکرد ضد صهیونیستی هماره جزو اولویات انقلاب اسلامی بوده است. رجوع به بیانات امام (ره) راهگشا است. «حالا که خطر وارد شده است؛ و آن خطر، یهود است» (فروردین 41 صحیفه نور ج 1 ص 14). «اینجانب، حسب وظیفه شرعیه به ملت ایران و مسلمین جهان اعلام خطر می کنم. قرآن کریم و اسلام در معرض خطر است. استقلال مملکت و اقتصاد آن در معرض قبضه صهیونیستهاست» (اسفند 41، صحیفه ج 1، ص 34) «خطر اسرائیل و عمال آن را به مردم تذکر دهید. در نوحه های سینه زنی، مصیبتهای وارده بر اسلام و مراکز فقه و دیانت و انصار شریعت را یادآور شوید» (همان ص 52 اردیبهشت 42)
«اسرائیل مملکت را بر باد می دهد» (همان ص 56 13 خرداد 42) «بیش از بیست سال فریاد کرده ایم که اجتماع کنید و این غده سرطانی را از بین مسلمین بیرون کنید بیت المقدس را از او بگیرید کشورهای اسلامی را از این غده سرطانی آزاد کنید... مساله قدس یک مساله شخصی و یک مساله مخصوصی به یک کشور و یا یک مساله مخصوص به مسلمین جهان در عصر حاضر نیست، بلکه حادثه ای است برای موحدین جهان و مومنین اعصارگذشته و حال و آینده» (همان ج 16 ص 128 و 38، 21 بهمن 60) «اسرائیل باید از صفحه روزگار محو شود و بیت المقدس مال مسلمین و قبله اول مسلمین است» (صحیفه ج 17 و ص 14)«این جانب کرارا خطر اسرائیل و عمال آن را – که در راس آنها، شاه ایران است – گوشزد کرده ام. ملت اسلام تا این جرثومه فساد را از من نکنند روی خوش نمی بینند» (همان ج 1 ص 207)
«ما مکرر گفته ایم که اسرائیل، این جرثومه فساد به قدس و بیت المقدس اکتفا نخواهد کرد و اگر مهلت داده شود، تمام دول اسلامی در معرض خطر است» (همان ج 8 ص 25)«من نزدیک بیست سال است که خطر صهیونیسم بین الملل را گوشزد نموده ام و امروز خطر آن را... نه تنها کمتر از گذشته نمی دانم که امروز، این زالوهای جهان خوار با فنون مختلف برای شکست مستضعفان جهان قیام و اقدام نموده اند» (همان ج 14 ص 63)
درست در چنین فضائیست که شاگرد مبرز و برجسته مکتب امام خمینی (ره)، استاد شهید«مرتضی مطهری» مساله یهود صهیونیستی را فریاد می کشد که «اگر پیغمبر اسلام زنده بود، امروز چه می کرد؛ درباره چه مساله ای می اندیشید؟ وا... و باا... قسم می خورم که پیغمبر اکرم، در قبر مقدسش، امروز از یهود می لرزد.» (حماسه حسینی ج2 ص 164)
و کیست که نداند دستان صهیونیسم بین الملل و غاصبین قدس شریف از ابتدای انقلاب اسلامی تا به امروزدر تمامی توطئه های ضد جمهوری اسلامی – از غائله های قومی و کودتاهای ابتدای انقلاب گرفته تا جنگ تحمیلی و شبیخون فرهنگی و تحریم سیاسی – اقتصادی – دست بالا را نداشته است؟ما هماره در معرض خطر صهیونیانیم و صهیونیسم همیشه مسئله درجه یک ما بوده است. به پرسش نخستین بازگردیم. با تمامی این مقدمات آیا مساله یهود مساله اسلام و ایران نبوده است؟ کجایند مدعیان خط امام (ره) که با کوچکترین بهانه ای حاضرند «مصباح یزدی» ها را به بهانه ضدیت با خط امام (ره) آماج خویش سازند اما در مقابل این هجوم آشکار به محکمات اندیشه سیاسی امام (ره) خاصه مساله فلسطین که آن همه برای آن عزیز مهم بود و جزو امهات تفکرش بود دم برنمی آورند؟

شرق و تحریف مسئله صهیونیسم
قرائت شرق از مساله رژیم صهیونیستی در خاورمیانه نیز بسی جالب است! «با تاسیس اسرائیل درخاورمیانه و نزاع «عرب – یهود» اختلاف «مسیحیت – یهودیت» به اختلاف «اسلام – یهود» تبدیل شد» این مقدمه پر اشکال بهانه ای است تا وی چنین نتیجه بگیرد که «راه حل این اختلاف پیچیده تر از آن است که برای آن نسخه ای پیچیده شود. اما عمیق تر کردن اختلاف و گستراندن دامنه آن به تئوریهای یهودستیزانه نه با ذات اسلام نسبتی دارد و نه به مصلحت مسلمین است. چرا که ابعاد جنگی غیرقابل دوام و توفیق را بر آنان تحمیل می کند».
به راستی بر این همه سفسطه و لاطائلات اسرائیلیات صهیونیستی روشنفکر وازده «شرق» ای ما بایدچه نام نهاد؟ بنابر کدامین دلیل و سندی پیش از ورود صهیونیسم به خاورمیانه اسلامی تز نزاع «عرب – یهودی» در گرفته بود که در امتزاج با آنتی تز اختلاف «مسیحیت – یهودیت» (بر فرض پذیرش آن چه ربطی به خاورمیانه دارد؟) به سنتز نزاع «اسلام – یهود» را پدید آورد؟ جا دارد که به جناب قوچانی به خاطر این کشف بزرگ ونبوغ خارق العاده جایزه بزرگترین«دیالکتیسین قرن» داده شود! آیا به راستی آنچه که امروز فلسطین اشغالی خط مقدم آن تلقی می گردد نزاع اسلام و یهود است یا نزاع اسلام و صهیونیسم. جابجایی یهود به جای صهیونیسم یعنی تطهیر صهیونیسم و تحویل نزاع اسلام با یک ایدئولوژی شیطانی به یک جنگ دینی میان اسلام ویهود به سود کیست؟ تحریفی از این آشکارتر و اسرائیلیاتی از این خوفناک ترهم ممکن است؟
مضاف بر آنکه از چنین صغرای فاسدی نتیجه ای می گیرد که جز«فرزندان صهیونیست آل یهودا» را خوش نخواهد آمد. ابتدا ادعا می کند که راه حل آن – یعنی مساله اشغال فلسطین – پیچیده تر از آن است که بتوان برایش نسخه ای پیچید و این بدان معنا است که جمهوری اسلامی ایران و رهبران انقلاب آن 27 سال است که بیهوده در جانب ملت مظلوم فلسطین ایستاده و خروج صهیونیستها را از سرزمینهای اسلامی خواهانند. در ادامه شیوه اصولی و اسلامی جمهوری اسلامی ایران در این مساله (قدس و فلسطین) را تنها به عمیق تر و پیچیده تر شدن آن می نمایاند و با توسل به ریسمان پوسیده یهودستیزی چنان وانمود می سازد که جمهوری اسلامی 27 سال است که بر طبل یهودستیزی می کوبد و آزادی قدس شریف خیالی بیش نیست! فی الواقع رادیو اسرائیل نیز نمی توانست در شعبه ای از مغالطات پیدا و پنهان این چنین به تطهیر رژیم صهیونیستی بپردازد که جناب قوچانی با قلم خود توانسته اند.
در پاسخ بایدگفت که اولا راه حل مساله فلسطین، کاملا واضح و آشکار است «تودیع حق محق به وی». یعنی بازگشت فلسطینیان آواره به موطن خود و برگزاری یک همه پرسی سراسری از تمامی فلسطینیان یهودی، مسیحی و مسلمان و آنگاه تعیین تکلیف صهیونیست ها و یهودیان مهاجر به آن سرزمین با رجوع به حکم دولت برآمده از آراء تمامی فلسطینی ها». راه حلی بدین پایه دموکراتیک و معقول دیگر برای فلسطین میسر نیست (ارائه شده از سوی رهبرانقلاب و نظام جمهوری اسلامی) اما کجاست آن گوش شنوا در میان زرسالاران و زرمداران دهکده جهانی تا بدین عادلانه ترین ودموکراتیک ترین راه حل مسئله فلسطین تن در دهد. لذا راه حل کاملا معلوم است اما مشکل تنها برنتافتن آن از سوی فراعنه یهودائی دهکده جهانی است. نه آنگونه که نویسنده کبک وار سر در اوهام خویش فرو برده و خود را به نادانی می زند که آنکه خواب است بیدار شدنی است اما آنکس که خود را به خواب می زند هرگز، خاصه اگرسر در گریبان اسرائیلیات صهیونیی خود را به خواب زده باشد. قوچانی در ادامه از در ترحم و دلسوزی درآمده که در این مسیر – حل مساله فلسطین ومقاومت در برابر صهیونیستها – «نباید به تئوریهای یهودستیزی متوسل شد. زیرا که نه با ذات اسلام نسبتی دارد نه به مصلحت مسلمین است و تنها جنگی نافرجام را بر مردم منطقه تحمیل می کند».
اینجا نیز شعبده مغالطه قوچانی چونان می نماید که آتش افروز این منازعه مائیم که با توسل به یهودستیزی، صهیونیستها را تحریک می کنم و انگار نه انگار که این صهانیه بیش از 50 سال است که همه روزه تا خونی از فلسطینیان و دیگر مردمان مسلمان منطقه خونی بر زمین نریزند آن روز برایشان شب نمی شود وتو گوئی که این صهاینه نیستند که افزون بر 50 سال است که حریق دامن گستر فتنه شان خاور میانه اسلامی را درخود می سوزاند. و براستی که در مسیر این جعل و تحریف بزرگ، حربه یهود ستیزی عجب سلاح خوش دستی است. یهودستیزی (آنتی سمیتیزم- سامی ستیزی) مفهومی است که در نیمه اول دهه 1880 در دستگاه مفهوم پردازی صهیونیسم جعل شد تا از سویی مفهومی تازه به زمره مفاهیم مجعول و کاذب اسرائیلیات صهیونی افزوده گردد و از دیگر سو از رهگذر سه حادثه برنامه ریزی شده صهیونیسم بین الملل، "دادگاه دریفوس" در فرانسه، ماجرای پوگروم ها" (قتل عام ساختگی یهودیان روس طی سالهای 1920 – 1880) در روسیه و هولوکاست در آلمان (طی جنگ دوم جهانی) هم شمولیتی عام و فراگیر یابد و هم به حربه برنده ای در دست صهیونیسم بین الملل در راه مظلوم نمایی هر چه بیشتر به منظورکسب هر چه سریعتر، سهل تر و کم هزینه تر مقاصد صهیونیستی خویش نائل آید.
و امروز این مفهوم به سان دیگر مفاهیم ساخته غرب مدرن و دیگر اسرائیلیات صهیونی به انگاره های پولادین تئوریک روشنفکری واداده ما از نوع همین مقاله کذایی – تبدیل شده است و کجاست آن جسارت و شجاعتی از جنس جوانمردی چون«جلال آل احمد» یا «علی شریعتی» که غشوه سیاه این همه دروغ و نیرنگ اسرائیلی را بدرد.

هولوکاست، پاشنه آشیل صهیونیسم
و اما هولوکاست! قوچانی می پذیرد که طرح مساله هولوکاست از سوی ریاست محترم جمهوری درواقع یک «استراتژی پیش دستانه» در مقابل غرب بوده است و بلافاصله می پرسد که این «بازی به نفع چه کسی پایان می یابد؟». پرسشی که پاسخ آن پیشاپیش از سوی شرق کاملا روشن است، «به سود غرب». از اواسط مقاله است که قوچانی بنا را بر تخطئه استراتژی نفی هولوکاست احمدی نژاد می گذارد. در ابتدا نفی آن را پذیرش «وکالت ناخوانده از بدترین جناح های فکری و سیاسی غرب» اعلام می دارد آنگاه برای هر چه شنیع تر نشان دادن آن، نفی هولوکاست را به «توجیه گری جنایات هیتلر» متصل ساخته چنین می نماید که چالش هایی چون رویارویی ایران با غرب بر سر پرونده هایی چون «حقوق بشر»، «انرژی هسته ای» و مسائل داخلی چون «انتخابات» و«جناحهای سیاسی» کم است که ما جبهه دیگری به روی خود می گشائیم. در ادامه برای تکمیل تضعیف موضع احمدی نژاد می پرسد «چرا تاکنون هیچ یک از علمای شیعه از مراجع تقلید تا رهبران انقلاب و دیگر رجال دینی ما سخنی از انکار هولوکاست نمی گویند؟» آنگاه در اختتامیه مغالطات خویش ضربه نهایی را اینگونه وارد می سازد که«در سالهای اخیر برخی بدعت گزاران کوشیده اند بر تعداد اصول دین و مذهب بیافزایند. اینک این نگرانی وجود دارد که انکار هولوکاست هم به یکی از اصول مذهب سیاسی این بدعت گزاران تبدیل شود». باید پرسید مقصود حضرت ایشان از "بدعت گذاران"، "سالهای اخیر" و "اصول مذهب سیاسی" چیست؟ و چگونه بی پروا به خود اجازه می دهند که ریاست محترم جمهوری را در عداد این عده موهوم قرار دهند؟ آیا این اصطلاحات جعلیات جدید ماشین جنگ روانی «شرق» برای ساز کردن جنگ روانی تازه ای بر علیه جبهه اصولگرایان و احمدی نژاد نیست؟ وآیا اصلاّ این مقاله تنها بهانه ای برای«تهدید زا» نشان دادن سیاست خارجی دولت اصولگرا نیست ؟ وی بر این باور است که در «بازی شکننده» احمدی نژاد با غرب «توپ به زمین ما بازگشته است» – جالب آنکه شرق در این راستا برای تکمیل عملیات روانی القایی بر علیه احمدی نژاد با محوریت «زیان دهی» و تهدیدزا بودن سیاست خارجی احمدی نژاد، از طریق«محمل» مغالطات و سفسطه های قوچانی و«سوژه»تصویر رئیس جمهور در حال شوت کردن یک توپ فوتبال با تیتر«رئیس جمهور فوتبالیست» یک هارمونی کامل از یک عملیات روانی القائی را به اجرا می نهد – و لذا «مساله ای را می خواهیم حل کنیم – هولوکاست – که مساله ما نیست و گره ای را از تاریخ باز کنیم که بر قبای ما آویخته نشده است». این همه اما تا به اینجای کار بهانه ای بیش نبود تا در دو سطر مانده به آخر مقاله قوچانی بی هیچ پروا و ملاحظه ای واگویه کند حرف دل 27 ساله صهیونیان مسلمان در دیار حضرت روح ا... (س) آن هم از زبان یک سیاستمدار مجعول فلسطینی. «بیش از آنکه به فکر حذف اسرائیل باشید در پی تاسیس دولت فلسطین باشید. آنگاه می توانیم حل مساله یهود را به صاحبان اصلی آن بسپاریم.» ترجمان دیگر این سخن آن است که باید که از اندیشه حذف سامانه غاصبان قدس شریف بیرون شد و بی هیچ مقاومتی موجودیت آن را بطور تام و تمام پذیرفت و با آن حتی از در تعامل نیز درآمد و به جای تقابل با آن بر تشکیل دولتی نیم بند در فلسطین دل خوش داشت و آنگاه تعیین تکلیف مساله رژیم اشغالگر قدس را از گرده خویش رها کرده و به فلسطینیان سپرد. «فلسطینی کردن مساله فلسطین» دقیقا خواست و سیاستی صهیونیستی است برای آنکه رژیم صهیونیستی بتواند آن را به راحتی از هضم رابع معده صهیونیسم بین الملل و استکبار جهانی بگذراند. سیاستی که نویسنده با بی پروایی هر چه تمام آن را توصیه می کند. حال آنکه از منظر امام خمینی (ره) «فلسطین پاره تن اسلام است و... مسجدالاقصی و قدس شریف متعلق به همه مسلمین است» (صحیفه ج 22، 153 و 151) و یا اینکه «قدس متعلق به همه مسلمین است و باید به آنان برگردد» (همان ج 3 ص 238)