آسیب پذیری های کشور مصنوعی 20700 کیلومتر مربعی (اسرائیل)

با توجه به مصنوعی بودن جامعه و حکومت صهیونیستی در زمان جنگ و بحران ، این رژیم با پدیده مهاجرت معکوس مواجه می گردد که با توجه به شرایط این رژیم برای آن شوم و خرد کننده است.

*کشور مصنوعی :

امپراطوری عثمانی بخش وسیعی از سرزمین های اسلامی شامل بالکان ، سواحل شرقی مدیترانه ( سوریه ، لبنان و فلسطین ) ، عراق ، شبه جزیره عربستان و شمال آفریقا را در اختیار داشت که برخی از این سرزمین ها به مرور زمان از امپراطوری جدا و مستقل شده بودند.حضور این امپراطوری بزرگ اسلامی در صحنه جهانی ، با منافع استعماری قدرت هایی همچون انگلستان در تعارض بود.بنابراین تا پیش از جنگ جهانی اول در سال 1914 م.انگلستان از هر فرصتی برای تضعیف آن بهره می برد ؛ از جمله " نهضت ترک های جوان" را که رهبرانش با انگلستان متحد و مرتبط بودند علیه این امپراطوری به راه انداخت.
رژیم صهیونیستی در اثر همگامی سه عامل پدید آمد : نقشه ها و توطئه های صهیونیسم جهانی، طرح های استعماری انگلیس ( همانند طرح های آن برای ساقط کردن عثمانی ) و سپس آمریکا و وابستگی و سرسپردگی برخی سران عربی زمانه.
در پایان قرن 19 میلادی ، صهیونیست ها هدف خود مبنی بر تشکیل دولت یهودی را اعلام داشتند.پیش از آن اسنادی از محافل سری صهیونیستی تحت عنوان پروتکل های حکمای صهیون افشا و منتشر شد که حاکی از تلاش های پنهانی صهیونیست ها برای سلطه بر جهان بود.آنها در این پروتکل ها روش رسیدن به هدف خود را سلطه بر اقتصاد و منابع مالی جهانی ، سلطه بر دستگاههای تبلیغاتی و رواج ابتذال و بی بندو باری اخلاقی اعلام کرده بودند.صهیونیست ها تشکیل دولت صهیونیستی در فلسطین را گام آغازین حرکت خود می دانستند.
صهیونیست ها برای در اختیار گرفتن فلسطین به دولت های مختلف از جمله امپراطوری عثمانی و انگلستان رجوع کرده ، به آنان قول کمک مالی و سیاسی در صورت همکاری می دادند.امپراطوری عثمانی در مقابل درخواست آنان شدیدا ایستادگی کرد.اما انگلستان که تشکیل چنین دولتی در فلسطین را با منافع استعماری خود سازگار می دید، با آنان همراه شد.آن ها نیز در مقابل، کمک های مالی زیادی در زمان جنگ جهانی اول در اختیار انگلستان قرار دادند.
در سال 1917 میلادی لرد بالفور وزیر خارجه انگیس اعلامیه ای به طرفداری از واگذار کردن فلسطین به صهیونیست ها صادر کرد.اما در این اعلامیه از بکار بردن لفظ تشکیل دولت خودداری نمود و تنها از عبارت تشکیل یک موطن یهودی استفاده کرد تا از مخالفت ها و شورش های اعراب و فلسطینی ها جلوگیری کند.اما با توجه به رفتار انگلستان از همان ابتدا معلوم بود که هدف انگلیسی هاتشکیل یک دولت صهیونیستی است.بعدها وقتی اسناد وزارت خارجه انگلیس منتشر شد همگان به نقشه مزورانه و از پیش طراحی شده این کشور برای تشکیل یک دولت صهیونیستی در فلسطین پی بردند.
جنگ جهانی اول در سال 1918 با شکست اتحاد مثلث – که امپراطوری عثمانی را نیز شامل می شد – پایان یافت و انگلستان که یکی از دولت های پیروز بود شرایط را برای اجرای فرمانش مساعد یافت.بعد از جنگ ، دولت های فاتح جامعه ملل را به وجود آوردند که قیمومت بر سرزمین های جدا شده از امپراتوری های شکست خورده در جنگ را به این دولت ها واگذار می کرد.در نتیجه با تلاش انگلیسی ها قیمومت بر فلسطین و عراق در اختیار انگلیس قرار گرفت و قیمومت بر سوریه و لبنان به فرانسه داده شد.انگلیسی ها یک نماینده تام الاختیار با عنوان کمیسر عالی به فلسطین فرستادند و این فرد از این زمان تا سال 1948 که تشکیل رژیم صهیونیستی اعلام شد، آنچه در توان داشت برای فراهم کردن شرایط برای تشکیل دولت صهیونیستی به کار برد.در حالی که در زمان صدور اعلامیه بالفور تنها چند خانواده یهودی در فلسطین زندگی می کردند ، با همکاری انگلستان تا سال 1948 صدها هزار یهودی به فلسطین آورده شدند.انگلیس مخالفت های فلسطینی ها را به طرق مختلف فرو می نشاند : از یک طرف با سرکوب ؛ از طرف دیگر با اطمینان دادن های مکرر به آنان در این زمینه که هدفش به هیچ وجه تشکیل یک دولت صهیونیستی در فلسطین نیست ؛ و از سوی سوم با همراهی برخی از رهبران عربی.همچنین انگلستان از مسلح شدن اعارب جلوگیری می نمود ولی اجازه می داد که سازمان های تروریستی صهیونیستی تشکیل شده ، به فعالیت علیه اعراب بپردازند.
با آغاز جنگ جهانی دوم و ورود آمریکا به جنگ و مشخص شدن نفوذ جهانی آینده این کشور ، صهیونیست ها به همکاری با آمریکا پرداخته ، توانستند نظر مساعد مقامات آمریکایی را نیزبرای همراهی با خود به دست آورند.
بعد از پایان جنگ ، آمریکا به مرکز ثقل فعالیت های صهیونیست ها برای تشکیل یک دولت صهیونیستی در فلسطین تبدیل شد.در سال 1948 دولت انگلستان شرایط را مساعد دیده و اعلام نمود که قصد دارد از فلسطین خارج شود.در این شرایط و همزمان با خروج انگلستان تشکیل رژیم صهیونیستی توسط صهیونیست ها در فلسطین اعلام شد و آمریکا اولین دولتی بود که این رژیم را به رسمیت شناخت.صهیونیست ها که با همکاری انگلستان مسلح شده بودند به کشتار و فراری دادن فلسطینی ها پرداختند و آنان را در سرزمین های خاور میانه و حتی دورتر آواره ساختند.

*جنگ های اعراب و اسرائیل :

بلافاصله پس از اعلام تشکیل رژیم صهیونیستی ارتش هایی از کشورهای عربی به نبرد با صهیونیست ها پرداختند که به جنگ 49 – 1948 مشهور است.اما ارتش های عربی کاری از پیش نبرده ، مجبور به پذیرش آتش بس شدند.این امر علل مختلفی داشت ؛ مانند : عدم بهره گیری اعراب از توان بالقوه مردمی و بسیج تمامی نیروها و امکانات خود ، تحریم تسلیحاتی اعراب و رعایت آن در حالی که برای صهیونیست ها اسلحه ارسال می شد و نهایتا وابستگی فرماندهان برخی از ارتش های عربی به انگلستان ( به عنوان مثال فرمانده ارتش ماورای اردن یک انگلیسی بود . ).
جنگ بعدی با اعلام ملی شدن کانال سوئز توسط جمال عبد الناصر در سال 1956 رخ داد که نه بر سر فلسطین بلکه مربوط به کانال سوئز بود.شرایط جهانی به نفع ناصر بود و لذا نیروهای اشغالگر کانال که انگلیس ، فرانسه و رژیم صهیونیستی بودند با تهدیدی که توسط روسها صورت گرفت، مصر را ترک کردند.
در سال 1967 میلادی کشورهای عربی خود را برای یک حمله سریع به رژیم صهیونیستی آماده کرده بودند.اما قبل از آغاز این حمله دولت های آمریکا و شوروی به کشورهای عربی پیام دادند که از آماده شدن آنها برای حمله آگاهند و از آنها خواستند که از حمله صرفنظر کنند و در عوض به تلاش آنها برای حل سیاسی مساله بپیوندند.بدین ترتیب ، کشورهای عربی طرح حمله را کنار گذاردند، اما رژیم صهیونیستی از فرصت استفاده کرد و با حمله به فرودگاه های کشورهای عربی حمله زمینی سریعی را آغاز نمود که در نتیجه آن بسیاری از سرزمین های کشورهای خط مقدم جبهه به تصرف این رژیم درآمد : صحرای سینا و نوار غزه از مصر، بلندی های جولان از سوریه و ساحل غربی رود اردن و بیت المقدس شرقی از اردن.در جریان این جنگ ، آمریکایی ها به ارسال کمک و تسلیحات فراوان به سوی این رژیم برخاستند در حالی که متحد عرب ها – یعنی شوروی – دست روی دست گذاشته و خواستار حل سیاسی مساله شد.جنگ 1967 اوج قدرت رژیم صهیونیستی بود و می توان گفت که قدرت صهیونیست ها از این زمان به بعد آرام آرام رو به ضعف نهاده و امروزه بیش از هر زمانی در گذشته در ضعف و سراشیبی قدرت به سر می برند.
در سال 1973 دو کشور مصر و سوریه در نبردی که به جنگ رمضان مشهور است ،حمله برق آسایی به رژیم صهیونیستی نموده و بخش هایی از سرزمین های از دست رفته را آزاد کردند.اما حمایت آمریکا و عدم کمک جدی شوروی باعث شد که این کشورها زمین گیر شوند.در عین حال سوریه بخشی از جولان اشغالی را مجددا به دست آورد و مشروعیت جهانی فلسطینی ها افزایش یافت.به طوری که سازمان آزادیبخش فلسطین به عنوان عضو ناظر در سازمان ملل پذیرفته شد و رابطه تعدادی از کشورها با رژیم صهیونیستی قطع گردید.

*ظهور حزب الله لبنان و سازمان های اسلامگرا در فلسطین :

رژیم صهیونیستی در سالهای 1978 و 1982 نیز به لبنان حمله برد که هر دو دفعه با مقاومت لبنانی ها روبرو گردید و سرانجام در نتیجه این مقاومت ها در سال 2000 متحمل شکستی مفتضحانه و مجبور به عقب نشینی شد.در این میان نبرد سال 1982 از اهمیت ویژه ای در سرنوشت خاور میانه و مساله فلسطین برخوردار است.زیرا مقاومت جنوب با محورحزب الله که با تاثیر پذیری از انقلاب اسلامی ایران پدید آمده بود با عملیات انتحاری و شهادت طلبانه ، دشمن صهیونیستی و حامیان آنها را به شدت شکست داد و خود الگویی برای پیدایش سازمان هایی مانندجهاد اسلامی و حماس در فلسطین شد که با ایجاد انتفاضه فلسطین مقاومتی واقعی را در برابر صهیونیست ها پدید آوردند.
به عبارت دیگر ، این برای اولین بار بود که رژیم مغرور صهیونیستی در یک کشور عربی شکست می خورد و این آغاز یک مرحله جدید در جنگهای مسلمانان و این رژیم بود.
در سال های گذشته آمریکایی ها به این نتیجه رسیدند که اگر می خواهند منافع جهانی خود از جمله سلطه بر منابع نفتی خلیج فارس را حفظ کنند چاره ای جز دادن برخی امتیازات به فلسطینی ها ندارند ؛ بنابراین کنفرانس های بین المللی صلح را به راه انداختند که بر مبنای توافق های بدست آمده در آنها ، یک دولت خودگردان در بخش خیلی کوچکی از فلسطین – یعنی ساحل غربی رود اردن و نوار غزه – به ریاست یاسر عرفات تشکیل گردید.البته گروههای جهادی فلسطین خواستار نابودی رژیم صهیونیستی و تشکیل یک دولت فلسطینی مستقل در تمام سرزمین فلسطین هستند.
رشد سازمان های جهادی و تحولات منطقه نهایتا باعث شد که جنبش مقاومت اسلامی - حماس- بتواند در انتخابات شهرداری ها و پارلمانی فلسطین به پیروزی دست یافته و دست به تشکیل دولت بزند.
بنابراین شرایط جدیدی در منطقه خاور میانه پدید آمده است که آینده ناخوش و نامطمئنی را برای رژیم صهیونیستی تصویر می کند.این رژیم در این شرایط به تلاش مذبوحانه ای دست زد اصلی ترین دشمنان خود در جهان عرب یعنی فلسطینی ها و حزب الله ( به علاوه سایر گروه های مقاومت لبنان ) را از صحنه خارج سازد.

*نبرد 33 روزه :

پس از به قدرت رسیدن حماس ، حمله اسرائیل به فلسطینی ها شدت یافت و نهایتا به حملات توپخانه ای و هوایی انجامید.رژیم صهیونیستی در این حملات بسیاری از مقامات دولت خودگردان را دستگیر و مراکز دولتی فلسطین را ویران نمود و تعداد زیادی از مردم فلسطین را به خاک و خون کشید.
این رژیم سپس متوجه لبنان شده سنگین ترین حملات هوایی ، دریایی و زمینی را علیه این کشور انجام داد.در حالی که اسناد و اطلاعات موثقی در دست است که حمله رژیم صهیونیستی به این کشور از قبل طراحی شده بود ، این رژیم علت حمله خود را اسارت دو سرباز اسرائیلی توسط حزب الله لبنان اعلام کرد.
حزب الله لبنان با هفتاد و پنج هزار رزمنده در جریان این نبرد ، مقاومت سر سختا نه ای از خود نشان داد و در جواب حملات رژیم صهیونیستی شهرهای شمالی و تا حدودی مرکزی فلسطین اشغالی را موشک باران نموده ، دو ناوچه پیشرفته این رژیم را غرق نمود و در نبرد زمینی نیز توانست ارتش صهیونیستی را زمین گیر نماید ؛ در حالی که رزیم صهیونیستی در جنگ 1967 ، در طول تنها پنج روز سه کشور خط مقدم جبهه یعنی مصر ، سوریه و اردن را شکست داده و در سال 1982 در عرض دو ساعت خود را به حومه بیروت رسانده بود.
رژیم صهیونیستی که در ابتدا هدف خود از حمله به لبنان را نابودی حزب الله اعلام می کرد به دنبال مقاومت شدید این جنبش ، اعلام کرد که هدفش ایجاد یک منطقه حائل بین رژیم صهیونیستی و لبنان است و از موضع اولیه خود عقب نشینی نمود.
این رژیم برای سرپوش نهادن بر شکست های خود به اردوگاه قانا در لبنان حمله کرد و جمع زیادی از زنان و کودکان پناه جو را به شهادت رساند. در این شرایط ، آمریکا به ارسال انواع کمکها از جمله بمب های لیزری و هدایت شونده به رژیم صهیونیستی پرداخت و از محکوم نمودن این رژیم در سازمان ملل جلوگیری کرد.رهبران بیشتر کشورهای عربی نیز از هرگونه اقدام عملی برای دفاع از فلسطینی ها و لبنانی ها خودداری کردند.اما ملت های مسلمان و مردم آزاده در سراسر جهان به محکوم نمودن تهاجم رژیم صهیونیستی پرداختند.
به هر حال ، نتیجه این جنگ همان طور که تا کنون نیز مشخص شده است، به نفع فلسطینی ها و لبنانی ها خواهد بود و توازن قوا در منطقه به نفع آنها بر هم خواهد خورد و روندی که از قبل آغاز شده بود – یعنی ضعف و زبونی روزافزون رژیم صهیونیستی در مقابل قدرت و اقتدار روزافزون فلسطینی ها و نیروهای مقاومت اسلامی – ادامه خواهد یافت.
به جز جامعه و رژیم مصنوعی و اقتدار نیروهای جدید ظهور یافته در منطقه و داخل فلسطین ( مانند پیدایش مقاومت لبنان به ویژه حزب الله وپدید آمدن حرکتهای اسلامی در فلسطین) در پی ظهور گروههای جهاد اسلامی و حماس که قدرت و موجودیت این رژیم را به چالش جدی کشیده اند و در بالا توضیح داده شد ، سایر آسیب پذیری های رژیم صهیونیستی عبارتند از :

**1 – کشور ذره ای :

پاندز از دانشمندان جغرافیای سیاسی کشورهای جهان را از نظر وسعت در 8گروه: خیلی عظیم ،عظیم ، خیلی بزرگ ، بزرگ ، متوسط ، کوچک ،خیلی کوچک و ذره ای قرار میدهد.کشورهایی که زیر 25000 کیلومتر مربع وسعت داشته باشند مانند رژیم صهیونیستی که تنها 20700 کیلومتر مربع وسعت دارد در گروه کشورهای ذره ای قرار می گیرند.همه نقاط این مقدار اندک مساحت در زمان بحران و جنگ بسیار آسیب پذیر است و هیچ جایی برای مانور و جابجایی نیروها و داشتن نقاط امن باقی نمی گذارد.از سوی دیگر، در این سرزمین ها هیچ کس نمی تواند تصور تبدیل شدن به یک قدرت بزرگ جهانی را داشته باشد.

**2 – مهاجرت معکوس در موقع بحران :

با توجه به مصنوعی بودن جامعه و حکومت صهیونیستی و با توجه به این که آوردن یهودی ها به سرزمین فلسطین از نقاط مختلف جهان با وعده های فراوان از جمله امنیت و رفاه صورت گرفته است ، در زمان جنگ و بحران ، این رژیم با پدیده مهاجرت معکوس مواجه می گردد که با توجه به شرایط این رژیم برای آن شوم و خرد کننده است.این مساله حتی در زمان جنگ هایی که صهیونیست ها به پیروزی رسیدند نیز دیده می شد و آشکار است که در زمان بحران هایی که حیثیت و موجودیت آن را تهدید کنند ، فرار مردم از فلسطین بسیار گسترده و متزلزل کننده خواهد بود.

**3 – نیازهای گسترده اقتصادی سیاسی به غرب به ویژه آمریکا و افول تدریجی غرب :

رژیم صهیونیستی را نمی توان یک رژیم مستقل و توانمند و خودکفا به حساب آورد زیرا بدون کمک های غرب به ویژه آمریکا امکان ادامه زندگی ندارد.این کشور هر ساله میلیاردها دلار کمک بلاعوض و وام های بلند مدت که باز پرداخت آنها در بیشتر مواقع بخشوده می شود به این رژیم اعطا می کند.آمریکا به علاوه کمک های تسلیحاتی پیشرفته بسیار و مداومی در اختیاراین رژیم قرار می دهد.این کشور همچنین در نهادهای سیاسی اقتصادی جهانی منافع این رژیم را دنبال می کند و مانند یکی از ایالات کشور خود و حتی مهم تربا آن برخورد می کند.
این وابستگی به ویژه زمانی آثار خود را نشان می دهد که غرب و از جمله آمریکا دچار بحران های راهبردی ، امنیتی ، اقتصادی و غیره گردند.

**4 – چهره متجاوز و جنایت کار جنگی :
مسئولان رژیم صهیونیستی چه قبل از تشکیل این رژیم و چه پس ازآن مبنای تلاش های خود را بر تجاوز ، کشتار ،قتل عام و ترور مردم فلسطین و همسایگان قرار دادند.از جمله کشتارهای دیر یاسین ، کفر قاسم ، کفر متی و اقدام های تروریستی سازمان هایی مانند هاگانا ، اشترن و غیره علیه مردم عادی فلسطین و ادامه این کشتارها در داخل و سرزمین های همسایه از جمله لبنان – مانند قتل عام در اردوگاه های صبرا و شاتیلا – در سال 1982 چهره ای متجاوز و جنایتکار از سران این رژیم در میان مردم جهان و به ویژه مسلمانان ترسیم کرده است که همگان را در انتظار لحظه انتقام الهی و رسیدن این رژیم به آخر خط قرار می دهد.

**5 – نقطه ای در میان دریایی از مسلمانان :

رژیم صهیونیستی از نظر جغرافیای سیاسی و موقعیت نسبی بسیار آسیب پذیر است.جدا از مواضع فعلی برخی از سران کشورهای همسایه این رژیم ، با توجه به این که ملت های این منطقه هرگز وجود این رژیم را نخواهند پذیرفت و جو افکار عمومی این منطقه این امر را نشان می دهد ، این رژیم در میان دریایی از مسلمانان و اعراب مخالف موجودیت خود قرار دارد که یک نقطه ضعف راهبردی و آسیب پذیری بسیار مهمی است.
به علاوه کوچکترین اتحاد کشورهای اسلامی منطقه علیه غرب ، برای غربیان و فرزند نامشروعشان یعنی رژیم صهیونیستی خطرناک است ؛ از تحریم اقتصادی گرفته تا بستن شیرهای نفت مانند آنچه در جنگ سال 1973 رخ داد و به طور بی سابقه ای قیمت جهانی نفت را بالا برد.
تاکنون غرب با انواع روش ها سعی کرده است که مصر یعنی مهم ترین کشور عربی منطقه و تعداد دیگری از دولت های خط مقدم جبهه را از مقاومت علیه رژیم اشغال گر قدس دور کند، اما شرایط سیاسی در منطقه در حال تغییر است و این وضعیت ادامه نخواهد یافت.