امپریالیسم و صهیونیسم

تعریف و چگونگی شکل گیری
امپریالیسم؛ نوعی اندیشه سیاسی است که هدف آن توسعه سرزمین و حاکمیت قانونی بر آن است یا اینکه به شکل یک حرکت مردمی به منظور سیطره بر دیگر ملت ها و بهره کشی از آنان نمود پیدا می کند.
در گذر تاریخ بیشتر جوامعی که در اوج قدرت قرار گرفتند، اقدام به تحمیل خواسته های خود به دیگر جوامع کرده و چنین احساس کرده اند که باید بر سایر ملل و نقاط حیاتی آنان سیطره یابند، لذا اینگونه اندیشه ها و حرکت ها را امپریالیسم می نامند(1).
¤ اگر بشریت نتواند تاریخ امپریالیسم را در ابعاد مختلف بویژه هدف و وسایل راهبردی آن و تاثیر متقابل صهیونیست بر امپریالیسم را بشناسد، نخواهد توانست گامی موثر برای مقاومت در مقابل آن دو پدیده مخوف و زیان بار بردارد.
در نتیجه همواره در چنگال این دو خصم گرفتار خواهد ماند و قربانی آنها خواهد شد، زیرا امپریالیسم و صهیونیسم نه تنها ارتباطی تنگاتنگ با یکدیگر داشته بلکه مکمل هم بوده و به یکدیگر متکی هستند.
بنابراین اراده، خواسته سیاسی و عملی هر دو برپایه کنار زدن اخلاق و عواطف به منظور سیطره بر ملت ها، مخصوصاً جهان سوم و بویژه ملل اسلامی بنا شده است.
تاریخ معاصر امپریالیسم به پیش از 1870 میلادی بویژه به ابتدای قرن نوزدهم که دولت های قدرتمند اروپایی قدم به عرصه وجود نهاده اند، برمی گردد.
دولت های قدرتمند اروپایی در قرن نوزدهم به محض رسیدن به قدرت و شوکت، ضمیمه کردن سرزمین های مجاور و همسایه و رشد و توسعه با استعمار دولت های ضعیف را در راس سیاست خود قرار دادند.
طی یکصد سال (1815تا 1918 میلادی) این قدرت های بزرگ امپراطوری هایی را تشکیل داده وحدود 85 درصد از مساحت کره زمین را تحت سیطره و استعمار خود قرار داده اند.

اشکال مختلف امپریالیسم
امپریالیسم دارای اشکال مختلفی است که مهمترین آنها را می توان به سه شکل زیر تقسیم کرد:
1- شکل اقتصادی: این شکل براساس مبادله کالا و تولیدات با قیمت های غیرعادلانه بلکه بسیار اجحاف آمیز و ظالمانه صورت می گیرد.
دراین شکل هدف به تاراج بردن ثروت ها، استثمار خارجی، بکارگیری نیروهای انسانی ارزان با دستمزد اندک وایجاد بازارهای گسترده و وسیع میباشد که از جمله روش های خبیث و نامشروع برای بهره کشی ملت ها است.
دراین شکل کشورهای قوی، کشورهای ضعیف را تحت فشار قرار داده و موادخام و معدنی این کشورها را بشکل بسیار ارزان و شبه مجانی به کشورهای صنعتی صادر و با تبدیل آن به تولیدات صنعتی و با قیمت های بسیار گران به همان کشورهای ضعیف یا تحت استثمار صادر می کند.
2- شکل سیاسی: این شکل با سیطره نظامی آغاز سپس با ارایه مراکز سیاسی به مزدوران دست نشانده که غالباً اشخاصی شکست خورده و بی کفایت هستند، ادامه پیدا می کند.
این مزدوران دست نشانده غالبا از سیاستمداران کشورهای ضعیف که طوطی وار مطیع سیاست های قدرت های استعمارگر هستند، انتخاب می شوند که در سیاست گذاری های داخلی و خارجی کشور از خود هیچ استقلال و اراده ای ندارند.
این قضیه وضعیت دولت های جهان اسلام پس از سقوط خلیفه عثمانی درسال 1924 به دست استعمار غربی است که توسط «کمال آتاترک» به اجرا درآمد.
3- شکل فرهنگی: دراین شکل با جهت دادن تاسیسات و مراکز آموزشی، اطلاع رسانی، تغییر روش های فرهنگی و حتی نظامی، به نفع دولت استعمارگر صورت می گیرد.
امپریالیسم دراین شکل سعی می کند با اجیر کردن مزدوران و خریدن نویسندگان، روزنامه نگاران و متفکران و اجبار آنان در جهت عمل برای منافع دولت استعمارگر و تحت فشار قراردادن رهبران سیاسی به منظور دوری کردن از هرگونه اعتراض و تشنج، آزادانه دست به هر جنایت و اقدامی که منافع آنها ایجاب می کند، بزند و بدین شکل به اهداف نهایی و استعماری خود برسد.
لذا می توان گفت که امپریالیسم در سرمایه داری خلاصه نمی شود، زیرا امپریالیسم کمونیستی و سوسیالیستی که مخالف نظام سرمایه داری بود، در اوج قدرت خود مانندی در سلطه جویی و سیطره ملت ها نداشت.
این امپراطوری پس از انقلاب بلشویک ها در روسیه میلیون ها انسان را به نابوی و گرسنگی کشانده و میلیون ها مسلمان را نیز در صحرای یخ زده سیبری بازداشت کرده بود.
امپراطوری سوسیالیستی در یوگسلاوی و رومانی برخی از مساجد مسلمانان را تخریب و برخی دیگر را مهر و موم کرده و مسلمانان را از عبادت پروردگارشان بازداشت.
امپراطوری کمونیستی با استقرار در، شهرها و روستاهای اسلامی آنها را از ریشه نابود کرده بود.
اما امپراطوری صهیونیستی؛ این امپراطوری در فلسطین مسلمانان را با تمام قدرت و وحشیانه به شهادت رساند.
گروه های مسلح صهیونیستی اهالی یک روستا را در یک میدان گردآوردند و مردان را در مقابل چشمان زنان به قتل رساندند و کودکان را در دامان مادران شان به شهادت رسانده سپس شکم زنان باردار را شکافته و مادر و فرزند را به بدترین شکل ممکن که در میان حیوانات نیز غیرمعمول است، به شهادت رساندند.
امپریالیسم بر سیاست، قدرت، سیطره و بهره کشی ملت ها متکی است و این خصوصیت ها جزء لاینفک تمامی آنها است.
بنابراین می توان گفت: اگر کشورهای آلمان، ژاپن و ایتالیا بعنوان «دولت های محور» در دو جنگ جهانی اول و دوم پیروز می شدند، سنگدلی و بیرحمی و سلطه گری آنها کمتر از دولت های متفق (آمریکا، شوروی سابق، انگلیس و فرانسه) نبود.

مراحل امپریالیسم
امپریالیسم دارای تعدادی مراحل بهم پیوسته است که تمامی آنها مقدمه ای برای مرحله بعدی بشمار می رود که این مراحل عبارتنداز:
1- امپریالیسم اقتصادی: این امپراطوری دارای سیاست و هدفی ویژه درخصوص ایجاد بازارهای تجاری و عرضه و جذب مواد خام می باشد.
مهمترین دولت هایی که در اجرای این سیاست و تحقق هدف یاد شده تلاش های بسیاری بعمل آورده اند، دولت های غربی و اروپایی بویژه دولت انگلیس، فرانسه، پرتقال، هلند، لهستان، اطریش، آلمان وآمریکا بود.
2- امپریالیسم نظامی اشغالگر: هدف و ویژگی آن بدین شکل است که دولت مستعمره را جزئی از دولت مقتدر خود قرار دهند، همانگونه که آلمان، ژاپن و فرانسه این هدف را در برخی کشورها بویژه «الجزایر» پیاده کرده و انگلیس وایتالیا نیز آنرا نسبت به برخی کشورها بویژه «لیبی» به اجرا درآوردند.
همچنین شوروی سابق سیاست نظامی اشغالگرانه را در برخی مناطق و کشورها به اجرا درآورده و امپراطوری عظیم اتحاد شوروی را با پانزده جمهوری بزرگ بوجود آورد و این سیاست را با اشغال افغانستان بعنوان ضعیف ترین و فقیرترین کشورهای منطقه و با سرکوب مسلمانان بی دفاع این کشور درسال 1980 با مدرن ترین سلاح های روز دنیا ادمه داد، اما سرانجام مانند دیگر امپراطوری های تاریخ از ادامه حیات محروم مانده و متلاشی شد.
3- امپریالیسم سیاسی: این مرحله دولت استعمارگر از رهبران سیاسی مزدور استفاده کرده و از راه آنان دولت ضعیف را در کام اهداف استعماری خود می کشد و با این روش سیاست های داخلی و خارجی دولت تحت استعمار رابه نفع و خواسته خود جهت می دهد.
در نتیجه امپریالیسم سیاسی با سیطره بر سیاست داخلی و خارجی یک کشور بطور طبیعی بر اقتصاد، فرهنگ، اندیشه و قدرت نظامی آن نیز سیطره یافته و به اهداف استعماری خود جامه عمل می پوشد.
این مرحله (سیطره بر سیاست گذاری های داخلی و خارجی یک کشور) چه در مرحله اول باشد و خواه در مرحله آخر، خطرناکترین مرحله امپریالیسم استعمارگر علیه یک کشوراست.
زیرا استعمارگر دراین مرحله مهره های دلخواه خود را در کشور تحت اشغال و استعمار خود می چیند و با بکارگیری سرسپردگان داخلی و وابسته به هر هدف پلیدی مانند؛ سرکوب سیاست مداران بیدار و مسلمانان آگاه می رسد، این همان سیاستی است که در برخی کشورهای عربی و اسلامی به اجرا درآوردند.

خرافات امپریالیسم جدید
فرق بین امپریالیسم جدید و قدیم دراین است که امپریالیسم جدید مدعی حقایق و دلایل علمی که از دیدگاه علوم به اثبات رسیده است، می باشد.
درحالی که اینگونه دلایل نیز نظریات آغشته به خطا و اشتباه که اهداف ویرانگری را بهمراه دارد، نیست.
بعنوان نمونه اهداف اقتصادی و امپریالیسم جدید برپایه توسعه طلبی و تحت سیطره گرفتن دیگر ملل و با توسل به زور سرنیزه و قدرت، استوار است.
از جمله عجایب این امپراطوری نظریه های نژادپرستانه آن است که انسان عاقل از شنیدن آن دچار بهت و حیرت می شود.
آنان می گویند: علم جدید ثابت کرده که مخلوقات نباتی و حیوانی از جنس تشکیل شده و در نتیجه هریک دارای نسل یا صنف هستند و در وجود هریک از خصلت های معین وجود دارد و آن را با غیرخودشناسایی و قابل تشخیص می کند.
برخی از دانشمندان این نظریه را به اشتباه به جنس بشر نیز نسبت داده و مدعی شدند که بشر نیز دارای سلاله و ویژگی مخصوص خود است.
آنان ادعا می کنند سلاله انسان توسط نژاد آنها تفسیر می شود.
بدین ترتیب که انسان از سلاله سفید، سیاه، زرد و سرخ تشکیل شده که با طبیعت آنها ارتباط ناگسستنی دارد.
در این میان جنس سفید دارای سرشتی ظریف و پویا بوده و در تولید، علوم، حکمرانی و قدرت همواره پیشرو و نمونه است.
به نظر این دانشمندان نژاد سیاه دارای سرشت و سلاله پست و از تفکر عاجز بوده و زردپوستها دارای جنس ضعیف و ترسو بوده و نژاد سرخ نیز دارای جنسی وحشی و خشن هستند.(2)
امپریالیسم با چنین نظریات و دیدگاههایی سرنوشت ملتهای بیگناه را رقم زده و این تبعیض را به دنیای زیبای زبانها و آداب و فرهنگ ها نیز کشانده و می گوید: زبان آریایی در برابر زبان های سامی و حامی ممتاز است، زیرا دلایل علمی ثابت کرد که زبان سامی مانند؛ عربی از تجدد و پیشرفت روز عاجز است.
بدنبال آن تبعیض ابزار عقلانی، فرهنگی و تمدنی را نیز به میدان نژادپرستی کشانده و برای سرکوب ملت ها از آنها سوءاستفاده کرده اند.
در نتیجه با اینگونه مفاهیم خرافی، انسان و نژاد سفید را تنها جنس قابل برای ساختن و بهره گیری از زمین و تسخیر آن دانسته و در این راه از هیچ جنایتی دریغ نمی کنند.
«روبرت فوکس» در کتاب «نژاد سیاه» می گوید: مردم از دو جنس سفید و سیاه تشکیل شدند که جنس سفید از قدرت تولید و ابداع برخوردار می باشد اما جنس سیاه دارای خصایص پست و سست است.
اروپایی های استعمارگر با اینگونه اعتقادات خرافی و توجیهات بی اساس در نیمه دوم قرن نوزدهم و پس از سالهای 1870م اقدام به تقسیم قاره های آسیا، آفریقا و آمریکا میان خود کرده اند.
¤ امپریالیسم با تکیه بر نظریات خرافی علوم به اصطلاح جدید، به منظور توجیه اقدامات غیرقانونی خود علیه ساکنان اصلی سرزمین های آفریقا، آمریکای قدیم و آسیا، این سرزمینها را با وجود غیر جنس سفید خالی و غیرسکنه خوانده و در نتیجه آنها را اشغال و مردم بی دفاع آنها را به بهانه های واهی مانند توحش کشته یا آواره کرده اند و در تاریخ ننگین و سیاه خود اینگونه اقدامات غیرانسانی را شاهکار و اعمال قهرمانانه خواندند.
بنابراین مطابق با توجیهات به اصطلاح علمی امپریالیسم استعمارگر، مردم غیرسفید از نسل آدم نبوده بلکه متوحش هستند و مانند حیوانات، مانعی برای بهره کشی و کشتار آنان وجود ندارد و زمین را باید از وجود آنان تطهیر کرده و مانند حیوانات غیراهلی آنان را از سرزمین شان آواره کرد، زیرا آنان صلاحیت زندگی بر روی زمین را ندارند.
بر همین اساس، بیشتر سرخ پوستان آمریکا بدست آمریکایی ها از بین رفتند و سفیدهای اروپایی که امروزه به نام آمریکایی شهرت یافتند، به زور تفنگ و نیزه جایگزین آنان شدند.
«کارل مارکس» یکی از تأیید کنندگان نظریه استعمارگران سال 1853 در این خصوص گفت: انگلیس علی رغم شقاوت و درنده خویی خود، ممکن است برای سرخ پوستان مفید باشد، زیرا آنان را به مردم عصر جدید متحول کرده و از عقب ماندگی شرقی آزادشان می کند.

مهمترین ویژگی های امپریالیسم
امپریالیسم، انسانها را به زعم خود مانند دیگر حیوانات و موجودات زنده در کره خاکی دسته بندی می کند؛ بدینگونه که برخی انسانها عقب افتاده و غیرقابل پیشرفت هستند، و بعضی از آنها نیز قابل پیشرفت می باشند.
امپریالیست کمونیستی برای رسیدن به حکومت و قدرت جهانی با شعار هدف وسیله را توجیه می کند، میلیون ها انسان بی گناه را از لبه تیغ انحراف و ستم گذرانده است.
امپریالیسم و صهیونیسم جهانی در قاره های مختلف و در خارج از فلسطین با اجیر کردن سیاستمدارانی مزدور، رهبرانی مزدور سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و نظامی می سازند و با گماشتن آنان در مسند قدرتها بدون کمترین مشکلی به اهداف شوم خود رسیده و ملتها را با خونسردی نابود کرده و عقاید انحرافی و ناپاک خود را در میان ملتها بویژه در کشورهای عربی- اسلامی و کشورها و قاره های مستضعف مانند؛ آفریقا، آسیا، آمریکای لاتین و حتی کشورهایی مانند؛ شوروی سابق، آلمان و ژاپن رواج می دهند.
از جمله ترفندها و شعارهایی که امپریالیسم در طول تاریخ بشریت و صهیونیسم در نیم قرن اخیر، از آن برای فریب و سیاه کاری ملتها و تحت فشار قرار دادن آنان استفاده کرده و جنایات خود را بوسیله آن پنهان یا توجیه کرده است، شعار دمکراسی و آزادی است که ملتها همواره با چماق دموکراسی ساخته و پرداخته امپریالیسم و صهیونیسم سرکوب و سرزمین آنان بشکل قانونی نیز اشغال شده است.
امپریالیسم و صهیونیسم با همین شعارها ملت و سرزمین ویتنام، هند، ایران و... را به خون و آتش کشیده و در سالهای 1948 و 1967اعراب و فلسطینیان را سرکوب و فلسطین که سرزمین آباء و اجدادی فلسطینیان است، را اشغال کردند و در دو دهه اخیر نیز منطقه خاورمیانه را به آتش کشیده و هزاران مسلمان بی دفاع را قربانی شعار پوچ و فریبنده دمکراسی کرده اند و این تراژدی خانمان برانداز امپریالیسم و صهیونیسم جهانی با اشکال متفاوت و با شعار دمکراسی همچنان در مناطق مختلف کره خاکی ادامه دارد.
برای پی بردن به اندیشه امپریالیستی و روحیه تجاوزگری می توان پیشنهاد «بن گوریون» رئیس رژیم صهیونیستی به «دوگل» رئیس جمهوری فرانسه را ارائه کرد.
این صهیونیست از دوگل خواست تا منطقه ساحلی الجزایر را بعنوان منطقه خالی از سکنه اعلام و فرانسوی ها را در آن مستقر کرده و دولتی مستقل در این منطقه تشکیل دهد.
این در حالی بود که در این منطقه هزاران مسلمان الجزایری در سرزمین اجدادی خود، زندگی می کردند.
لذا باید گفت که توسعه طلبی از خصوصیت برجسته صهیونیسم و جزء لاینفک فلسفه اعتقادی و سیاسی آن به شمار می رود.
یکی از شعارهای صهیونیست «اسرائیل دولت ملت تورات» است و معنای آن نیز این است که اسراییل باید آنقدر توسعه یابد که تمامی یهودیان جهان را دربرگرفته تا براحتی در آن زندگی کنند.
در این خصوص، «ویلیام هشلر» یک مسیحی و از شاگردان «هرتزل» در سال 1896 گفت:
منظور از دولت یهود همان دولت داوود و سلیمان است.(3)
پس از دو سال هرتزل اعلام کرد که مناطق تحت سیطره دولت یهود شامل نیل تا فرات خواهد بود.(4)
این مطلب بدین معنا است که هر چه تعداد ساکنین یهود در اراضی اشغالی افزوده شود، مرزهای رژیم صهیونیستی در خارج از فلسطین نیز گسترش خواهد یافت تا بدین ترتیب یهودیان با اشغال سرزمین های مسلمانان و سرکوب آنان راحت تر و بارفاه بیشتری زندگی کنند!!
شایان ذکر است، رژیم اشغالگر صهیونیستی قانونی برای مرزهای خود بعنوان مرزهای رسمی تعیین نکرده است تا بدین وسیله راه توسعه طلبی و تجاوزگری در مقابل این رژیم در منطقه باز باشد!!(5)
البته ناگفته نماند که سیاست های توسعه طلبانه صهیونیست ها تنها به بعد دینی آنان محدود نمی شود، یعنی این اندیشه فقط مبنای تعالیم دینی یهود که سرزمین یهود را از نیل تا فرات تعیین کرده است، ندارد بلکه مبانی نظامی که خواستار عمق استراتژیکی است، نیز دارد.
زیرا این رژیم همواره چشم طمع به منابع نفتی منطقه، آب فرات، سرزمین های سرسبز و جلگه ای مناطق شام و سهیم بودن در آبهای دریاهای سفید و سرخ و خلیج فارس نیز دوخته است.
رژیم اشغالگر و متجاوز صهیونیستی برای رسیدن به این منابع سرشار و غنی از هیچ تلاشی فروگذار نکرده و همواره در کمین فرصت هایی به منظور تحقق اهداف پلید و شوخ خود می باشد و در این راه همواره نسبت به حمایت قدرت های امپریالیستی بویژه آمریکا و انگلیس چشم امید دارد.
انگلیس و فرانسه با تحمل خسارتهای سنگین از جنگ جهانی دوم خارج شدند و در این میان آمریکا تنها قدرتی بود که بیشترین بهره را از این جنگ خانمان برانداز برد.
آمریکا پس از این جنگ صاحب سیطره نظامی و اقتصادی شده و صهیونیسم نیز به این مهم پی برد، پس خدمت به استعمارگران پیر فرانسه و انگلیس که حامیان قدر گذشته وی بودند را کاهش داده و خود را به آمریکا نزدیک کرد.
زیرا از این پس تحقق اهداف توسعه طلبانه صهیونیست نیازمند تأیید قدرت بزرگی چون آمریکا بود.
پس از برپایی رژیم اشغالگر صهیونیستی نزدیکی این رژیم به آمریکا یک هدف استراتژیکی شد، بدین خاطر پیمانی را با آمریکا به منظور تأیید این رژیم به امضا رساند و در مقابل متعهد شد که در بسط و گسترش منافع و خدمات استراتژیکی امپریالیستی- آمریکایی در جهان عرب فعالیت کند.
در این مأموریت رژیم صهیونیستی موظف است که میان بازارهای عربی جدایی و تفرقه ایجاد کند و با ایجاد اخلال در وحدت اعراب و بین کشورهای عربی و اسلامی جنگ و خونریزی را شایع کرده و قومیت های عرب را علیه همدیگر بشوراند و... تا بدین ترتیب مجال و فرصتی برای وحدت مسلمانان باقی نمانده و کشورهای عربی برای ثبات و امنیت حکومت خود همواره نیازمند قدرتی چون آمریکا و صهیونیست باشند.
همانگونه که پیشتر اشاره شد، آمریکا و صهیونیست با چنین ترفند و سیاست مزورانه ای این کشورها را همواره نیازمند و به عبارتی ساده تر وابسته خود می کنند و در بیشتر موارد با پرورش رهبران سیاسی مزدور، آنان را به مسند قدرت در این کشورها می گمارند.
بدین خاطر رژیم اسراییل وکیل امپریالیسم آمریکا در منطقه گردید و در مقابل آمریکا نیز دست این رژیم را برای هر تجاوزی در منطقه بازگذاشته است.
فرق میان زبان امپریالیسم غربی و زبان امپریالیسم صهیونیستی در این است که اولی مدعی پیشرفت صنعتی، تکنولوژی و بهبودی سطح زندگی، آزادی ملی، همکاری نظامی، اقتصادی، فرهنگی و فن آوری در کشورهای وابسته و تحت استعمار خود است تا حضور و حفظ منافع خود را در این کشورها شکل قانونی و مشروعیت بدهد، اما دومی از هیچ زبانی جز عباراتی پیرامون مرزهای امنیتی و زندگی مسالمت آمیز با وجود این مرزها سخن نمی گوید:
بنابراین رژیم صهیونیستی، امپریالیسم نظامی است و از جمله مأموریت های این رژیم برای امپریالیسم استعمارگری مانند آمریکا؛ تثبیت یا اسقاط نظام هایی مثل، امپراطوری کمونیستی اتحاد جماهیر شوروی سابق است.

رژیم اسرائیل پایگاه امپریالیسم جهانی
اگر رویدادها و حوادثی که منجر به برپایی رژیم صهیونیستی در فلسطین شد، دنبال شود، بخوبی این پدیده آشکار می شود که رژیم اسرائیل پایگاه امپریالیست جهانی بویژه در منطقه است.
از سوی دیگر می توان گفت که در بیشتر رخ دادها و تحولات در نظام ها و ملل جای پا و آثار رژیم اسرائیل و جریان های صهیونیستی دیده می شود.
در سال 1951 لایحه ای در مجلس نمایندگان آمریکا تصویب شد که در آن میزان اهمیت رژیم صهیونیستی برای دولت های غربی بویژه آمریکا تعیین و اعلام شده است.(6)
در این لایحه این رژیم و اراضی اشغالی پل ارتباطی سه قاره اروپا، آسیا و آفریقا نامیده شد، زیرا این اراضی بعنوان مرکز و محور تمامی مناطق از جمله ساحل دریای اروپا (دریای مدیترانه) و ساحل طولانی آن، بندر بزرگ «حیفا»، فرودگاه بزرگ «اللد» و در کنار آن کانال سوئز، منابع نفتی و معادن غنی در کشورهای عربی و اسلامی منطقه را بگونه ای چشم گیر بهم مرتبط می کند که تماماً برای امپریالیسم غرب بسیار حائز اهمیت می باشد.
¤ آمریکا 11 دقیقه پس از برپایی رژیم اشغالگر صهیونیستی در فلسطین اشغالی رسماً این رژیم را به رسمیت شناخته و «ترومان» رئیس جمهوری وقت آمریکا نیز پیش از درخواست این رژیم، سفیری تعیین و بسوی رژیم صهیونیستی در فلسطین اشغالی اعزام کرده بود.
پس از آن نیز سیل مستشاران آمریکایی برای اداره امور در زمینه های مختلف رژیم صهیونیستی و تبادل اطلاعات میان دو طرف صهیونیستی- آمریکایی به فلسطین اشغالی سرازیر شده اند.
در این دوره تعداد مؤسسات صهیونیستی- آمریکایی از 50 مؤسسه تجاوز کرد و سیل اموال و دارایی های آمریکایی به اراضی اشغالی سرازیر شد، بطوری که رژیم اسرائیل نسبت به کنترل و هزینه کردن آنها ناتوان مانده بود و پس از مدتی کوتاه این رژیم تعهدات و قراردادهایی با آمریکا پیرامون استفاده از اراضی اشغالی بعنوان پایگاه های آمریکا در منطقه به امضاء رساند.
از سال 1952 آمریکا شل کمک های خود را با سرازیر کردن سلاح های سبک و سنگین برای رژیم صهیونیستی تغییر داده و با اسم فریبنده دفاع از خود، این رژیم را تا دندان مسلح و اراضی اشغالی را نیز پایگاه نظامی خود در منطقه و دیگر مناطق جهان قرار داده است.
از سال موشک های «هاک» بعنوان سلاح هجومی، موشک هایی از تراز «سکایهو» که سلاح شیمیایی را نیز حمل می کند، توپ های هجوم دریایی و موشک های حمل کننده سلاح هسته ای از جمله سلاح هایی بود که آمریکا به ارتش رژیم صهیونیستی داده بود.
بنابراین از این زمان آمریکا رژیم دست نشانده اسرائیل را بعنوان وسیله ای خوفناک در برابر کشورهای عربی و اسلامی قرار داده از آن نیز بعنوان پایگاه مرکزی برای برنامه ریزی و سرکوب علیه جنبش های اسلامی، ملی، آزادیبخش و حرکت های مردمی استفاده می کرد.
شایان ذکر است که انگلیس اولین کشوری بود که اسکان صهیونیست ها در فلسطین را مطرح کرد و وعده بلفور انگلیسی نیز آن را تقویت و پس از آن انگلیس بعنوان کشوری که قیمومیت فلسطین را در دست دارد، با ارائه رسمی طرح اسکان صهیونیست ها در فلسطین در سازمان ملل متحد، مهر تأیید به استقرار صهیونیست های اشغالگر در فلسطین اشغالی زد.
از آن پس هزاران یهود از سراسر جهان به فلسطین مهاجرت کرده اند و در پی آن تمامی حرکت های ضد صهیونیستی و انقلابی و جنبش های جهادی به حمایت از استعمار پیر انگلیس سرکوب شده اند و پس از قیام 1936 و موضع گیری نظامی این کشور در سال های 1948 و 1949 میلادی، صهیونیست ها را بر اعراب و فلسطینیان پیروز کرده است.(7)
از سوی دیگر انگلیس پس از برپایی رژیم صهیونیستی در فلسطین اشغالی با اقدامات سیاسی و نظامی از این رژیم حمایت کرد تا بدین وسیله این رژیم را برای همکاری با انگلیس و حفظ منافع این کشور در منطقه تشویق کند.
لذا انگلیس مستشاران خود را با سیلی از سلاح و کمک های مالی بسوی رژیم صهیونیستی سرازیر کرده بود.
فرانسه نیز پس از برپایی رژیم اشغالگر اسرائیل در فلسطین، برای برقراری ارتباط با این رژیم و حفظ منافع این کشور در منطقه توسط صهیونیست ها، برخلاف آمریکا و انگلیس کمک های مالی و نظامی در اختیار این رژیم داده بلکه درهای دانشگاه های علوم و دانشکده های نظامی و آموزشی را بر روی صهیونیستها در فرانسه باز کرده و از دانشجویان صهیونیستی استقبال گرمی بعمل آورد.
اما در مورد اتحاد جماهیر شوروی سابق باید گفت که یک سوم اعضای انقلابی بلشویک که امپراطوری امپریالیسم کمونیستی را تأسیس کردند، از یهودیان و صهیونیست ها در این کشور بوده اند.
شایان ذکر است که شوروی سابق نیز از اولین کشورهایی بود که رژیم صهیونیستی را به رسمیت شناخت.
شوروی سابق برای تأیید و جلب همکاری این رژیم، در وهله اول صدها هزار یهودی را به اراضی اشغالی فرستاد و این کشور را مقر هماهنگی احزاب کمونیستی عربی و یهودی صهیونیستی قرار داده تا به رژیم اسرائیل خدمت کنند.
خلاصه اینکه رژیم صهیونیستی دژی برای حفظ منافع امپریالیسم غرب در جهان ویژه در منطقه و رابط میان صهیونیست و غرب و خطری مخوف برای کشورهای اسلامی و عربی است.
در نتیجه باید گفت که این رژیم خطر مشترک برای تمامی کشورهای اسلامی و عربی بویژه در منطقه خاورمیانه می باشد.
در آخر باید تأکید کرد که بر هر فلسطینی، هر مسلمان و عرب بویژه اهل سیاست و تدبیر، جنبش های اسلامی و ملی لازم است، در حد توان خود تاریخ صهیونیست، راه های پیشرفت و ریشه آن، مقاومت و سکوت دولت ها، رژیم امپریالیستی صهیونیستی، مسامحه دولت های اسلامی و عربی در برابر صهیونیست را تمام و کمال در رسانه های گروهی ارائه داده و بر همگان بشناسانند.

پی نوشت:
1- جامعه اسلامی تنها جامعه ای است که برتری و قدرت خود را متوجه رفاه و منافع دیگران می کند، کمااینکه این جامعه توان خود را برای یاری رساندن به مستضعفان و انقلاب علیه قدرت های ستمگر و کمک به ملت های ضعیف در مبارزه مقابل ملت های استعمارگر بکار می گیرد.
2- پژوهش هایی پیرامون جنس های نژادی، واشردی لابوچ، پاریس 1909م- مقدمه ای بر نژاد بشری، کومبت.ا.دی. گوبینو. پاریس 1963 میلادی.
3- گفته های کامل هرتزل، رافایل باتای، نیویورک 1961 ص242
4- همین منبع
5- قانون اسرائیل برگرفته از تشکیلات ایمانوئل راکمن، 1948- 1951نیویورک 1955 میلادی ص148
6- برنامه امنیتی مشترک در نشست های کمیته امور خارجی، مجلس نمایندگان، کنفرانس هشتاد و دو (82)، اولین نشست در تاریخ 26/6/1951
7- فلسطین و یهود، ایلی لوبیل، جهان عرب و اسرائیل، احمدالقدسی و ایلی لوبیل، ص68
بن گوریون، نبی مسلح، میکائیل بارن زوهار، ص.68