انشعاب ها در "اسرائیل" و مشکلات فاصله طبقاتی

جدایی آریل شارون از حزب لیکود و تشکیل حزب تازه ای به نام  پیشرو  به منظور شرکت در انتخابات پارلمانی و پس از آن موافقت کنست با انحلال خود و تعیین زمان برگزاری انتخابات سراسری در اسرائیل  در ده روز آخر ماه مارس سال آینده میلادی، درهای بازی سیاسی در دولت عبری به منظور بازنگری در عملکردها و ظهور جناح ها و احزاب جدید با در نظر گرفتن جمود سیاسی حاکم بر فعالیت ها و افزایش دسته بندی های اجتماعی داخلی را که اصلی ترین عامل  انقلاب  حزب کار بود، گشود. انقلاب در حزب کار هنگامی رخ داد که یک یهودی شرقی تبار تصمیم گرفت سیاست اقتصاد بازار آزاد و سرمایه داری را رهبری کند و تلاش کرد که با دو گروه فشار مهم در  اسرائیل  در چند دهه گذشته یعنی سرمایه داران و مقامات با گرایش های امنیتی و مجموعه صنایع نظامی همراهی کند. این تحولات بسیاری از کارشناسان مسائل سیاسی را بر آن داشت که پیش بینی خود را از روند تحولات سیستم حزبی کنونی اعلام کنند. به نظر این کارشناسان تحولات حزبی در  اسرائیل  اکنون حول محور سه گروه عمده جریان دارد. در میانه این جریان حزب جدید شارون قرار دارد که در تازه ترین نظرسنجی ها احتمال کسب 30 کرسی از پارلمان آینده  اسرائیل  برای آن پیش بینی می شود. در سمت راست این جریان، بقایای لیکود و راستگرایان صهیونیست و برخی از احزاب ملی گرا و مذهبی یهودی قرار دارند و در سمت چپ آن نیز حزب کار به ریاست امیر پرتز قرار گرفته است که پس از تغییر خطاب وی تنها یک هفته پس از انتخاب به ریاست حزب درباره شعارهای سیاسی مطرح شده درباره روش سازش با فلسطینیان و محتوای آن، پیش بینی ائتلاف های آینده اش دشوار شده است.
با آنکه تمایل شدیدی برای نشان دادن تفاوتی واقعی در ایدئولوژی ها و سیاست های این احزاب سه گانه که محورهای اصلی جریان های حزبی در  اسرائیل  را شکل می دهند، وجود دارد، اما نگاهی دقیق به نگرش های سیاسی که برخی از آنها در چارچوب تاکتیک های انتخابی می گنجد، نشان می دهد که آنچه برخی درباره تغییرات بزرگ به وجود آمده در عرصه های سیاسی و حزبی  اسرائیل  می پندارند، مبالغه ای بیش نیست، زیرا حزب جدید شارون با همان برنامه های رهبر معروفش که از زمان اعلام اجرای طرح جدایی از غزه طرح کرده بود، به میدان انتخابات گام می گذارد. این برنامه ها عبارتند از: تکیه بر طرح  نقشه راه  البته با 14 ملاحظه مشهور شارون بر آن، تکمیل ساخت دیوار حایل و الحاق شهرک های اشغالی و مناطق موسوم به  مناطق امنیتی  به  اسرائیل  که این مناطق در حدود 50 درصد از اراضی کرانه باختری را شامل می شود، نیز، ابقای قدس به عنوان پایتخت یکپارچه دولت عبری و مخالفت با بازگشت آوارگان فلسطینی. تنها نکته جدیدی که در برنامه های اعلام شده شارون پس از جدایی از لیکود مطرح شد موضوع تلاش وی برای ترسیم مرزهای دائمی  اسرائیل  در صورت ادامه روند سازش است که البته تا زمانی که {به ادعای آنها} ابزار  تروریسم فلسطینی  و مظاهر آن نابود نشده است، این روند از سر گرفته نمی شود. در مقابل این نگرش، رهبران لیکود ـ پس از شارون ـ که نمایندگی جریان  صهیونیسم واقعی  را در دست دارند، شعار  سرزمین اسرائیل بزرگ  را طرح کرده اند.
در آن سوی میدان، قرار دادن رهبر جدید حزب کار ـ که گفته می شود میان روند صلح عادلانه و بحران اقتصادی ارتباط قائل است و نیز از او نقل شده است که اشغال اراضی فلسطینی علت اصلی مشکلات جامعه  اسرائیل  است و باید برای ایجاد شکوفایی از دست آن خلاص شد ـ در گروه کبوترهای سازش که به راه حل تاریخی میانه با فلسطینیان اعتقاد دارد، دشوار است. هر چند که اولین کسی بود که در ورود نمایندگان عرب در رهبری هستدروت پیش از آنکه به یکی از اعضای فعال آن تبدیل شود، کمک کرد و سال ها عضو سازمان  بتسلیم  بود که با اقدامات خارج از قوانین اشغالگران مخالفت می کند و نادیده گرفته شدن اصول حقوق بشر از سوی اشغالگران را افشا می کند. پرتز پس از آن نیز در امضای طرح ژنو شرکت کرد که این طرح نوعی نزدیکی به مرحله حل و فصل مناقشه فلسطینی ـ صهیونیستی شمرده می شد. این  مبارز  که به محض انتخابش به عنوان رئیس حزب کار موفق شده بود آب ساکن و گندیده فعالیت های حزبی در  اسرائیل  را به حرکت درآورد، طولی نکشید که نظرات خود را تغییر داد و در برابر هوادارانش در سخنانی آتشین گفت که از حفظ قدس به عنوان شهر یکپارچه در اختیار  اسرائیل  حمایت می کند و با حق بازگشت آوارگان فلسطینی مخالف است و  در جنگ با تروریسم سازش نمی پذیرد . وی با این اظهارات امکان پر کردن شکاف در داخل جامعه  اسرائیل  را که شارون با اجرای طرح هایش ایجاد کرده بود، از بین برد.
بر همین اساس، می توان احتمال داد که علت پیروزی امیر پرتز در کسب کرسی ریاست حزب کار، سیاست های اقتصادی و اجتماعی و سیاست خصوصی سازی بود که در نابودی دستاوردهای اجتماعی سال های گذشته کارگران و اقشار کم درآمد سهم بسزایی داشت و موجب افزایش شکاف های طبقاتی و عمیق تر شدن فاصله اختلافات میان جریان های مختلف جامعه صهیونیستی از جمله میان مذهبی ها با سکولارها (که در پی اجرای طرح عقب نشینی از نوار غزه گسترده تر شده است) و اختلافات قومی و فرهنگی میان اشکنازی ها و سفاردیم ها و مهاجران روسی و اتیوپی ها و مناقشات عقیدتی مبتنی بر اسطوره های یهودی و واقعیت های سیاسی مبنی بر منافع و پیامدهای این اختلافات و معضلاتی که از آن برای یک دولت نگران از نواقص روز هفتم پدید می آید، شده است. این پیش بینی این حقیقت را انکار نمی کند که شعارهای  دیماگوگی  ـ خواه اسطوره های راستگرایان مذهبی درباره  سرزمین اسرائیل  و  وعده الهی  باشد و خواه نظرات مربوط به  امنیت ملی اسرائیل  (نگرش شارون و حزب جدیدش) ـ می تواند همیشه در رأس برنامه ها و توجهات صهیونیست ها به ویژه پس از بروز هر حادثه ای مهم که بتوان از آن به صورت گسترده سوء استفاده کرد، قرار گیرد.
اگر چه پرتز توانسته است انقلابی در  اسرائیل  شبیه به انقلاب سال 1977م. که لیکود به رهبری مناخیم بگین با به دست گرفتن رهبری رژیم صهیونیستی ایجاد کرد، ایجاد کند و در این راه از خطابی عوام پسند استفاده کرد که در آن آرای یهودیان شرقی تبار ـ حامی  شهرهای پیشرفته  (که خود نیز وابسته به یکی از آنهاست) ـ را به نفع خود جذب کرد، اما این حقیقت را نباید نادیده گرفت که این صهیونیست شرقی تبار که همچنان با انتقادهایی مواجه است در تعامل با نظامیان و سران امنیتی که تاکنون به فرمان بری از یک یهودی شرقی تبار عادت نکرده اند و نیز در برخورد با سرمایه داران صهیونیستی که از برنامه های اجتماعی اش زیان خواهند دید و نیز در تعامل با نخبگان اشکنازی که همیشه بر موضوع قومیت تاکید فراوان دارند، دچار دردسرهای فراوان خواهد شد.
نشانه هایی که تاکنون از این رئیس حزب ـ که برخی علاقه مندند او را  استثنائی بنامند ـ درباره قضایای مربوط به عدالت اجتماعی برای صهیونیست ها (و نه موضوعات مربوط به مسائل سیاسی مهم از جمله شکل سازش با فلسطینیان ) بروز کرده است، نشان می دهد که درباره امیدواری جهت احتمال بروز تغییراتی جدی و واقعی در سیاست های حزب کار مبالغه و به نوعی زود قضاوت شده است، زیرا جدایی قهری میان سیاست خارجی مرتبط با تعامل با فلسطینیان و کشورهای همجوار منطقه ای همزمان با تثبیت ائتلاف استراتژیک با آمریکا و سیاست های داخلی مرتبط با قضایای اقتصادی و اجتماعی و مبارزه با فقر و فساد و جرائم سازمان یافته و دیگر بیماری های مزمن پیکره رژیم صهیونیستی، جز به شکست سنگین در این سیاست ها و از سرگیری همان سیاست های سیاه گذشته نمی انجامد. اکنون این پرسش مطرح است که این رهبر سوسیالیست که چشم ها به سوی وی خیره شده اند، چگونه می تواند سرمایه داران را مطمئن کند که او خطری برای آنها نیست و چگونه می تواند ژنرال های بلندپایه ارتش را قانع کند که قصد از بین بردن قدرت و اختیارات گسترده آنان را ندارد؟!