آيا بارون دو هيرش آلماني صهيونيست بود؟
نويسنده مقاله ناهوم سوكولف در سال 1859 در لهستان به دنيا آمد و از 15 سالگي فعاليت خود را در نشريات يهودي و عبريزبان آغاز كرد. وي به زودي با تئودور هرتسل بنيانگذار جنبش صهيونيستي مرتبط شد و در تشكيل اولين كنگره صهيونيستي در سال 1897 نقش فعالي داشت و مسئوليت روزنامه «ها ـ سفيره» ارگان رسمي صهيونيستها را در اختيار گرفت. او در سال 1906 دبيركل سازمان جهاني صهيونيسم شد. بعد از جنگ جهاني اول كه مسئله يهوديان در دستور كار كنفرانس صلح پاريس قرار گرفت، سوكولف رياست هيئت نمايندگي يهود در اين كنفرانس را برعهده داشت و در جامعه ملل در سال 1920 نمايندگي يهود در اين كنفرانس را بر عهده داشت و در جامعه ملل در سال 1920 نمايندگي يهوديان را عهدهدار شد وظيفه اين شخص تنظيم و تطبيق سياست و سازمان صهيونيسم با واقعيات پس از جنگ جهاني اول بود. در سال 1929 زماني كه سازمان آژانس يهود تأسيس شد، او به رياست بخش اجرايي اين سازمان رسيد و در سالهاي 1931 و 1933 رياست كل آن را در اختيار داشت. ناهوم سوكولف در سال 1936 در لندن درگذشت. او پيشتر كتاب تاريخ صهيونيسم را در باب شكلگيري اين جريان به رشته تحرير درآورد.
بارون موريس دوهيرش در نهم دسامبر 1831 در مونيخ به دنيا آمد. پدر او، بارون ژوزف دو هيرش (1895-1805) از اهالي شهر مونيخ، فرزند بارون ژاكوب دو هيرش (1841-1764) بود كه ثروت هنگفتي براي خانواده خود به ارث گذاشته بود. مادر وي (نيكارولين ورتيمر از اهالي فرانكفورت) از اعقاب يك خانواده قديمي يهود بود كه به علت فعاليتهاي نيكوكارانه و پارسايي صادقانه، شهره خاص و عام بود. هيرش تمامي صفات خوب والدين خود را به ارث برد و مادرش به فراگيري مسائل مذهبي فرزندش، سخت توجّه ميكرد.
دامنه مطالعات وي تا حدودي محدود بود. وي در مونيخ و بروكسل به كسب علم پرداخت. وي به علت منش عملگراي خود، در دوران جواني وارد صحنه تجارت شد. در سال 1855 با كلارا (1899-1833) دختر ارشد سناتور رافائل جاناتان بيسكوفشيم (1883-1808) صاحب شركت بيسكوفيشم و گلداسميت بروكسل كه در لندن و پاريس شعبه داشت، ازدواج كرد. وي شيوههاي تجارتي اين شركت را بسيار محافظهكارانه ميدانست و به دليل روحيه جسورانه خود از ورود به فعاليتهاي بازرگاني پدر زن خود، اجتناب كرد. وي كه ثروت هنگفتي از والدين خود به ارث برده و همسرش نيز جهيزيه كلاني با خود آورده بود به سرمايهگذاري و فعاليت خطوط راهآهن اطريش، روسيه و از همه موفقيتآميزتر در شبه جزيره بالكان پرداخت. اينگونه فعاليتها كه بيشتر به احداث شبكههاي كوچك راهآهن محدود ميشد، تنها آغاز كار او بود.
در اين زمينه، اجراي طرح بسيار بزرگي به وي محول شد. يك مؤسسه بانكي بروكسل كه از دولت عثماني امتياز احداث راهآهن از بالكان به قسطنطنيه را دريافت كرده بود نتوانست اين طرح را به پايان برساند. هيرش امتياز احداث اين خط آهن را به دست آورد و راهي قسطنطنيه شد و موفق شد برخي از شرايط و مفاد موافقتنامه را به نفع خود تغيير دهد. وي سپس براي اجراي اين طرح، شركتي تأسيس كرد و تمامي امكانات لازم را براي اجراي اين طرح عظيم كه براي اولين بار اروپا را به خاور نزديك متصل ميكرد، فراهم آورد. برخي از محافل مالي به خوشبيني وي براي اجراي موفقيتآميز اين طرح به ديده تمسخر نگاه ميكردند. اما بنا به يك ضربالمثل، آنهايي كه ديرتر از ديگران ميخندند، بلندترين قهقههها را سر ميدهند. اندكي بعد معلوم شد كه وي به هنگام دريافت امتياز احداث اين خط آهن به خوبي از چند و چون كار آگاه بوده است. وي با شيوهاي بسيار جسورانه و با مهارت فراوان توانست بودجه لازم را فراهم كند و موفقيت طرح مزبور فوري و تمام و كمال بود. اجراي اين طرح، مسير زندگي وي را دگرگون ساخت. موفقيت وي در خريد امتيازنامه احداث اين خط آهن سبب شد تا او به بزرگترين سرمايهگذار اروپا تبديل شود. هيرش نه تنها منزلتي عظيم گرد آورد بلكه به عنوان شخصيتي سرشناس در اجراي طرحهاي بزرگ صنعتي شهرت يافت.
فعاليتهاي بشردوستانه وي كه در اوائل دهه هفتاد قرن نوزدهم آغاز شد، تا آن زمان از لحاظ گستردگي همانند نداشت. شيوهاي كه وي در اين راه آغاز كرد از اصالت و نوآوري برخوردار بود. فعاليت نوعدوستانه وي را ميتوان به پنج شاخه تقسيم كرد :
1. فعاليت بشردوستانه در شرق، كه با اتحاد جهاني يهود كه مقر آن در پاريس بود ارتباط پيدا ميكرد.
2. ارسال كمكهاي بشردوستانه براي يهوديان روسيه.
3. كمك به يهوديان روسيه براي مهاجرت از اين كشور.
4. تأسيس اتحاديه آباديهاي مهاجرنشين يهودي.
5. تأسيس ديگر مؤسسات و نهادهاي بشردوستانه. هيرش به هنگام احداث خط آهن تركيه با شرايط رقتانگيز يهوديان شرق آشنا شد و به اين نتيجه رسيد كه مصائب و گرفتاريهاي آنها عمدتآ از محروميت از آموزشهاي نوين و ناآگاهي از فرصتها و امكانات تازه براي تأمين معاش، سرچشمه ميگيرد. وي ارائه آموزشهاي رايج در اروپا به يهوديان شرق را ضرورتي مبرم ميدانست و به همين دليل از فعاليتهاي آموزشي اتحاد جهاني يهود تجليل ميكرد. وي احساس ميكرد كه در اين زمينه كار چنداني صورت نگرفته است. هيرش باتوجه به همين برداشت، مبالغ هنگفتي در اختيار اتحاد جهاني يهود قرار داد تا در راه ارائه آموزشهاي نوين به يهوديان مصرف شود. وي در سال 1873 مبلغ يك ميليون فرانك براي تأسيس مدارس جديد در اختيار اتحاد جهاني يهود قرار داد و از سال 1880 تا زمان مرگ خود، كسر بودجه اين تشكيلات را كه سالانه به چند صد هزار فرانك بالغ ميشد، تأمين كرد.
هيرش، مدارس عادي را براي تحقق اهداف و خواستههاي خود مناسب نميدانست و به همين علت از اتحاد جهاني يهود خواست كه چند مدرسه بازرگاني تأسيس كند و از سال 1878 تا زمان مرگ خود تمامي هزينه اين مدارس را پرداخت كرد. هيرش در سال 1899 به جاي پرداخت كمكهاي سالانه، سرمايه هنگفتي در اختيار اتحاد جهاني يهود قرار داد كه سود ناشي از آن، سالانه به چهارصد هزار فرانك بالغ ميشد. وي در عين حال كسر بودجه سالانه اين سازمان را نيز تأمين، ميكرد.
هيرش در تمامي دوران زندگي خود به يهوديان شرق سخت توجه ميكرد. وي در دهه هفتاد قرن نوزدهم يك يهودي برجسته به نام امانوئل فليكس ونزياني (1889ـ1825) را به استخدام خود درآورد. اين شخص سرپرستي امور خيريه در ميان يهوديان شرق و سپس سراسر جهان را برعهده گرفت.
سال 1882 كه ناظر ضعف و زبوني شديد اين قوم بود از لحاظ فعاليتهاي نوع دوستانه هيرش، و سازمانهاي يهودي و افراد نيكوكار، نقطه عطفي در تاريخ قوم يهود محسوب ميشود. پس از سرازير شدن حدود 40 تا 50 هزار آواره گرسنه يهود به محلههاي يهودينشين گاليسيه (اسپانيا) كه گرسنگي و درد و رنج خود را بر تيرهروزي ساكنان اين محلهها افزوده بودند، سازمانها و جمعيتهاي يهود، نمايندگان خود را براي ارائه كمك به گاليسيه اعزام كردند. ساموئل مونتاگ، آشر آشر (1889ـ1837) و لورنس اوليفانت از لندن به اسپانيا رفتند. ونزياني نيز به عنوان نماينده بارون هيرش به گاليسيه اعزام شد. به رغم ارسال كمكهاي مالي هنگفت، تنها اندكي از نيازمنديهاي شديد يهوديان ساكن در گاليسيه تأمين شد. بارون هيرش براي سالهاي متمادي براي يهوديان روسيه پول ارسال ميكرد.
در آن زمان، بارون هيرش نيز همچون ديگر يهوديان فارغالبال در اروپاي غربي بر اين عقيده بود كه مشكل يهوديان را ميتوان با اتخاذ تدابيري در خود روسيه حل كرد. وي نيز همچون ديگران از پيچيدگي و شرايط خاص اين مشكل، آگاهي چنداني نداشت. به همين دليل، وي با كمك يك كميسيون ويژه، بيشتر وقت خود را براي تدوين برنامهاي جهت بهبود شرايط زندگي يهوديان در روسيه صرف كرد. بارون هيرش با درنظر گرفتن فعاليتهاي اتحاد جهاني يهود، به ارائه آموزشهاي نوين به يهوديان روسيه توجه بسيار ميكرد. طرح پيشنهادي وي به بودجهاي معادل 50 ميليون فرانك نياز داشت كه ميبايست تحت نظارت او هزينه شود. كساني كه از شرايط حاكم بر آن زمان آگاه بودند ميدانستند كه اين طرح با شكست روبهرو خواهد شد.
سرانجام هيرش به اين نتيجه رسيد كه مهاجرت تنها راه نجات يهوديان، است. فعاليت بارون هيرش با ديدگاه تازهاي كه او اتخاد كرد، وارد سومين مرحله خود شد. وي در اين مرحله از مهاجرت يهوديان به فلسطين به هر شكل و ترتيب ممكن حمايت كرد. نميتوان به آساني پولي را كه وي در راه مهاجرت يهوديان به فلسطين صرف كرد، برآورد نمود، اما ميتوان گفت كه بخش اعظم پولي را كه اتحاد جهاني يهود و ديگر سازمانهاي يهودي در اين راه خرج كردند، بارون هيرش تأمين ميكرد. وي بعدها پي برد كه اينگونه حمايتها، چندان ارزشي نداشتند. بدين ترتيب، هيرش وارد چهارمين مرحله فعاليتهاي خود شد و به عنوان بارون هيرش نام خود را براي هميشه در تاريخ قوم يهود به ثبت رساند، يعني مردي كه تلاش كرد تا مشكل يهود را نه از طريق امور خيريه، مدارس، كمكهاي مالي به اتحاد جهاني يهود يا طرحهاي كمك رساني به يهوديان روسيه، بلكه كوششي همه جانبه براي رهايي يهود، حل و فصل كند.
بارون دو هيرش، صهيونيست نبود و ما نيز مدعي نيستيم كه او يك يهودي مليگرا بود. اگر از بارون هيرش سئوال ميشد كه آيا آرمان ملي يهود را تأييد ميكند يا خير، بيترديد پاسخ ميداد كه با آن مخالف است . وي به شدت با انديشههاي انتزاعي مخالف بود ولي پس از آنكه بارون دو هيرش از سرگذشت غمانگيز قوم يهود، كاملا آگاه شد، فعاليتهاي او به خط مشي يك يهودي مليگرا تبديل گرديد. بارون هيرش كه در مونيخ متولد شد و وارث يك عنوان اشرافي در اتريش بود، در شرق به عنوان يك صاحب صنعت از شهرت و اعتبار بسياري برخوردار بود، در انگليس دوستان بانفوذي داشت، ساكن پاريس بود، و تقريبآ تمامي سالهاي آخر عمر خود را در راه برادران يهودي خود در روسيه صرف كرد. آيا احساسات وي نسبت به همكيشان يهودياش، صرفآ نوعي بشردوستي بيشائبه جهانوطنانه بود؟ از آنجا كه وي تنها به سازمانهاي خيريه و فعاليتهاي آموزشي كمك ميكرد، شايد بتوان او را چنين شخصيتي معرفي كرد اما با در نظر گرفتن مرحله چهارم فعاليتهاي هيرش كه در واقع اوج كوششهاي وي به شمار ميرود، نميتوان او را تنها يك يهودي نيكوكار معمولي كه هدف و آرزويش همگونگي است، توصيف كرد. چنين توصيفي در واقع مخدوش كردن واقعيت است. هيرش، بيش از يك يهودي نيكوكار به معني متداول اين واژه است.
گرايش به سمت همگونگي، قوم يهود را متلاشي، انسان را مأيوس و فرديت او را نابود ميكند. همگونگي سبب ميشود تا اراده قوم يهود تحت تأثير افكار بيهوده، فرتوت و سست شود و با تقليد رفتار ديگران، برده افكار آنان گردد.
اگر در چنين شرايطي، شخصيتي همچون شخصيت هيرش پرورش يابد، علت آن را بايد در ذهن جستجوگر، تجربههاي به دست آمده از مسافرتها و آموختههاي دوران جواني وي از آداب و رسوم قوم يهود جستجو كرد كه وي را به محيطهاي تازهاي ميبردند. استعداد ذاتي وي بود كه سبب شد تا او به انديشه گردآوري يهوديان ستمديده در كنار يكديگر از طريق ايجاد آباديها، روي آورد. وي تمامي توان خود را در راه يافتن بهترين و مناسبترين مكانها براي اسكان قوم يهود صرف كرد.
نتيجه تلاشهاي وي تشكيل يك اتحاديه بينالمللي به نام «اتحاديه كولونيسازي يهوديان» بود كه براساس قوانين انگليس پايهگذاري شد. اساسنامه آن شامل تبصرههاي زير است:
«كمك و تشويق مهاجرت يهوديان از تمامي مناطق اروپا و آسيا و بهويژه كشورهايي كه در حال حاضر يهوديان ساكن در آنها مشمول پرداخت مالياتهاي ويژه هستند يا در معرض انواع محدوديتهاي سياسي و عدم اهليّت قرار دارند، به هر نقطه از جهان كه بخواهند و تأسيس كولونيها در مناطق مختلف آمريكاي شمالي و جنوبي براي فعاليتهاي كشاورزي، بازرگاني و امور ديگر.
خريد يا كسب حقوق و امتياز اراضي، سرزمين و ديگر املاك، از هر حكومت، كشور، مقامهاي محلي، شهرداريها، شركتها يا افراد از طريق اعانه يا غيره و توسعه امكانات موجود در اين اراضي و املاك و استفاده از آنها براي اسكان يهوديان.
قبول هدايا، كمكهاي مالي و دارايي وقف شده به صورت پول و املاك براي استفاده در راه اهداف اتحاديه يا امور ديگري كه با اهداف اتحاديه مطابقت داشته باشد.»
در اساسنامه اين اتحاديه ازجمله قيد شده است كه نبايد بيش از نيمي از سرمايه اتحاديه صرف خريد زمين شود و اعضاي اجرايي اتحاديه شامل شوراي اداري خواهد بود و اين شورا مديران را كه وظايف اجرايي دارند انتخاب و مديران هم حقوق دريافت خواهند كرد.
براساس تدابير پيشبيني شده در اساسنامه اتحاديه، تصريح ميشود مؤسسات يهودي ميتوانند به عضويت اتحاديه پذيرفته و در اداره آن سهيم شوند. در اين اساسنامه در عين حال قيد شده است كه هيچ يك از اعضاء تحت هيچگونه شرايطي نميتوانند از فعاليتهاي شركت، به نفع خود استفاده كنند.
براي تشريح دقيقتر اهداف شركت، در اجلاس فوقالعاده مجمع عمومي، يك تبصره تازه به اساسنامه شركت بدين مضمون اضافه شد:
«هرگونه اهداف بشردوستانه كه از سوي اهداءكننده كمك يا كسي كه اموال خود را بنابه وصيت شخصي براي كمك به جامعه يهوديان يا افراد يهودي در اروپا يا آمريكا، وقف كرده باشد.»
ايجاد آباديهاي يهودينشين با سرمايه اوليه دو ميليون ليره استرلينگ و با بيست هزار سهم يكصد ليرهاي بدون سود، تأسيس شد. بارون هيرش 993/19 سهم متعلق به اين شركت را خريداري كرد و لرد روچيلد، «سر جوليان گلداسميت» (1896-1838)، سر ارنست كاسل، فردريك ديويد موكاتا (1905-1828)، سر بنجامين لوئيس كوهن (1909-1844) از لندن و سالومون اچ، گلداسميد (1898-1814) و «سولومون ريناش» از پاريس هر كدام يك سهم باقي مانده را خريداري كردند.
هيرش در آستانه تأسيس اتحاديه كولونيهاي يهودينشين، درباره برنامههاي مهاجرت كه قصد داشت تحت نظارت و سرپرستي اين اتحاديه آنها را به مورد اجرا درآورد، تمركز خود را متوجه يهوديان روسيه كرد كه موفق شد جمع كثيري از آنان را به فلسطين كوچ دهد.