آینده فلسطین

با درگذشت یاسرعرفات، آشوب جارى درنوار غزه به جدى ترین چالش براى تشکیلات خودگردان فلسطین و رهبر آینده آن تبدیل شده است. طرح اسرائیل براى عقب نشینى از غزه، تنش هاى دیرین میان جناحهاى فلسطینى خواهان تغییر وضعیت موجودرا به غلیان انداخته است وبه نظر مى آید انتخابات ماه ژانویه در اراضى فلسطینى مى تواندتنها راه براى اجتناب از هرج و مرج گسترده و احیاى روند صلح باشد.« خلیل شکاکى» مدیر مرکز سیاست گذارى و پژوهش فلسطین در «رام الله» درمقاله اى در نشریه «فارن افرز» به بررسى آینده نامعلوم فلسطینیان پرداخته است.

بدون حکومت درغزه
تشکیلات خودگردان از جولاى ۲۰۰۴ با وخیم ترین چالش درونى از زمان تأسیس خوددر ۱۹۹۴ رویارو شده است.کشاکش خشونت آمیز جناحهاى رقیب در غزه که زورآزمایى «سردمداران پیر» و «قدرت خواهان جوان» بود، این تشکیلات را با خطر نابودى مواجه کرده است وبیم آن مى رودکه به تبع آن، باز مانده نظم وامنیت داخلى برباد برود.آشوب جارى نه تنها براى جامعه فلسطین و آمالش براى تشکیل حکومتى واحد ، بلکه براى طرح عقب نشینى یکجانبه اسرائیل خطرى جدى است؛ طرحى که آمریکابراى احیاى روندصلح و اعاده حیثیت خود در خاورمیانه به آن امید بسته است. اگر اسرائیل طرح نخست وزیرش «آریل شارون» براى عقب نشینى از نوار غزه را در سه ماهه آخر سال ۲۰۰۵ به اجرا گذارد، جامعه فلسطین حتى بیش از پیش دچار تفرقه خواهد شد و اتحادش را از دست خواهد داد وبه احتمال زیاد، در شعله هاى یک جنگ خونین داخلى خواهد سوخت. اسرائیلى ها نیز به امنیت مطبوعشان دست نخواهند یافت و باید بعداز فروپاشى تشکیلات خودگردان، با گروههاى خودمختار دست وپنجه نرم کنند.در همین حال، طراحان چهارگانه نقشه راه صلح یعنى آمریکا، اتحادیه اروپا، روسیه وسازمان ملل متحد در خواهند یافت که فلسطینیان بدون رهبرى نیرومند ویکپارچه قادر به حفاظت از صلح نیستند. ازهمین رو، نابسامانى فلسطینیان روى تمامى طرفهاى درگیر تأثیر خواهد گذاشت، اما براى تغییر این مسیر هنوز خیلى دیر نشده است: برگزارى انتخابات ملى فلسطین قبل از عقب نشینى اسرائیل مى تواند از هرگونه آشوب جلوگیرى کند و بنیان یک حکومت مردم سالار فلسطینى را بنا نهد.

شکاف نسلها
طرح عقب نشینى شارون تنش هاى دیرینه درون جامعه سیاسى فلسطین راتشدید کرده است.هنگامى که انتفاضه مسجدالاقصى در سپتامبر ۲۰۰۰ فوران کرد، محیط سیاسى واجتماعى فلسطین دستخوش تغییرات وسیعى شد.با تضعیف شدن تشکیلات خودگردان و کاهش محبوبیت داخلى و مشروعیت خارجى اش، بر اقتدار حماس وسایر گروههاى اسلامگرا افزوده شد.آنها با اتکا به نگرانى و کین خواهى فزاینده فلسطینیان به حملات شهادت طلبانه علیه اسرائیل متوسل شدند وبر محبوبیت خود افزودند. حمایت مردمى از اسلام گرایان از ۱۷ درصد در اواسط سال ۲۰۰۰ (درست قبل از شروع انتفاضه) به ۳۵ درصد در میانه ۲۰۰۴ رسید. در خلال همین مدت، حمایت از حزب ملى گراى فتح به رهبرى یاسر عرفات که تشکیلات خودگردان را تحت کنترل دارد، از ۳۷ به ۲۸ درصد کاهش یافت. این شکاف بین جناحها در نوار غزه حتى بیشتر دامن گستراند. رهبران جوانتر فتح، همانند اسلام گرایان، از انتفاضه مسجدالاقصى براى تضعیف نظام سیاسى غالب فلسطین وامنیت اسرائیل سودجستند. مبارزان جوان با تأسى از شیوه هاى حزب الله لبنان مى خواستند که اسرائیل همانندعقب نشینى یکجانبه اش از جنوب لبنان در مه ۲۰۰۰ ، از سرزمینهاى اشغالى بیرون برود.اما توسل به خشونت علیه اسرائیل وآزادى حمل سلاح، همچنین به ملى گرایان جوان مشروعیت مردمى بخشید وبه آنها فرصت داد پیکارشان علیه سردمداران سالخورده را شدت بخشند. در همین حین، تشدید حملات علیه اسرائیل قدرت مانور رهبران پیر در تماسهاى دیپلماتیک با تل آویو و جامعه بین الملل را محدود کرد. ملى گرایان جوان همچنین براى تحکیم موقعیتشان کوشیدند با اسلام گرایان ائتلاف برقرار کنند و به طرفدارى از آوارگان و مستضعفان در مقابل طبقه مرفه و شهرى فلسطین بپردازند. بدین ترتیب، مادامى که انتفاضه ادامه داشت، نیروهاى جوان قویتر شدند. این در حالى بودکه حمایت مردم از عرفات ویاران کهنسالش پیوسته کاهش مى یافت و حتى بسیارى از فلسطینیان تدبیر ورهبرى وى را به زیر سؤال بردند. محبوبیت او از ۴۷ درصد قبل از شروع انتفاضه به ۳۵ درصد تا پایان سال سوم این قیام مردمى تنزل یافت. در اواخر سال ۲۰۰۳ و در ۲۰۰۴ حمایت مردم از عرفات تنها به خاطر تهدیدات اسرائیل براى قتل یا اخراج وى به حدود ۵۰ درصد رسید. یک نظرسنجى که در ژوئن ۲۰۰۴ یعنى یک ماه پیش از فوران هرج و مرج در غزه صورت گرفت، حاکى از آن بود که ۸۷ درصد فلسطینیان در اراضى اشغالى معتقدند تشکیلات خودگردان به فساد آلوده شده است. حدود ۹۲ درصد نیز از فراخوانهاى داخلى وخارجى براى اصلاحات اساسى سیاسى در این تشکیلات حمایت کردند و فقط ۴۰ درصد عقیده داشتند که دولت عرفات چنان اصلاحاتى را به اجرا مى گذارد. شارون، طرح خود براى عقب نشینى را در آوریل ۲۰۰۴ اعلام کردو از آن هنگام تاکنون طرح عقب نشینى قریب الوقوع اسرائیل به خصوص براى رهبران جوان ملى گرا به منزله فرصتهاى جدید ودلشوره هاى تازه است. از یک سو، آنها معتقدند پس از خروج اسرائیلى ها در موقعیتى عالى قرار خواهندگرفت. به هر حال تفنگ و بمب شان، نه تاکتیکهاى مذاکراتى رهبران پیر، عامل عقب نشینى اسرائیل تلقى خواهدشد. از سوى دیگر، اگر اسرائیل از غزه بیرون برود، دیگر توجیه رهبران جوان براى توسل به سلاح و شبه نظامیان مستقل مانند «گردانهاى شهداى الاقصى» که اقتدار رهبران پیر را تضعیف مى کند، کاربردى نخواهد داشت. اگر ملى گرایان جوان نتوانند رقباى خود را سرنگون کنند، آنها احتمالاً مسیر مبارزه مسلحانه بااسرائیل پس از عقب نشینى دشمن را ادامه خواهندداد، حتى اگر چنان نبردهایى بین مردم فلسطین محبوبیت نداشته باشد.رهبران کهنسال نیز به نوبه خود قادر به مهار چالشها علیه اقتدارشان نبوده اند. چون اسرائیل یکجانبه عقب نشینى مى کند، رهبران تشکیلات خودگردان دیگر براى مذاکره جهت پایان دادن به اشغال اسرائیل موردنیاز نخواهندبود. ناکارآمدى فزاینده آنها توأم با اشتیاق عمومى به دولت پاک به رهبران جوان، خواه پیکارجو و خواه میانه رو، جسارت بخشیده که تشکیلات خودگردانى را به طور مستقیم به چالش بکشانند.

فلسطینیان تشنه اصلاحات
از آغاز انتفاضه مسجد الاقصى در ۴سال پیش، سه اقدام جدى براى اجراى اصلاحات مردم سالارانه در تشکیلات خودگردان صورت گرفته است. اولین گام درمه و ژوئن ۲۰۰۲ با اشغال مجدد شهرهاى فلسطینى درکرانه باخترى آغازشد. دومى، همزمان با انتشار نقشه راه صلح در اوایل ۲۰۰۳ و سومى، درزمان نخست وزیرى محمودعباس ازمارس تا سپتامبر ۲۰۰۳ اتفاق افتاد. اگرچه چند اقدام اصلاح طلبانه مهم دراین سه دوره به اجرا درآمد، اما این روند به طور مکرر متوقف شد. اما یک موضوع آشکار بود: مردم فلسطین پس از چشیدن طعم اصلاحات، عطش بیشترى پیداکردند. دولت عباس (ملقب به ابومازن) تلاشهاى مجدانه اى براى نهادینه سازى روند اصلاحات به کارگرفت. دادگاههاى امنیتى که بیرون از نظام قضایى اداره مى شدند، برچیده شدند و شوراى عالى قضایى مطابق با قانون قضایى فلسطین منصوب شد. چند سازمان تشکیلات خودگردان که اسماً به یاسرعرفات گزارش مى دادند ولى عملاً به کسى پاسخگو نبودند، تحت نظارت دولت درآمدند. همچنین امورمالى عمومى نیز مشمول نظارت بهتر شد. اما درنهایت، این اقدامات متوقف شدند. ایده نقشه راه آمریکا، اروپا، روسیه و سازمان ملل متحد این بود که یک نخست وزیر نیرومند، اعتبار را به تشکیلات خودگردان بازگرداند و به نوبه خود اصلاحات را پیش برد، از خشونت بکاهد و مذاکرات صلح فلسطینیان و اسراییلى ها را ازسربگیرد. وقتى عباس اولین بار در ماه مارس منصوب شد، ۶۱ درصد مردم فلسطین به حمایت از وى پرداختند. اما فشارهاى درونى و خارجى ازجمله امتناع اسرائیل از توقف احداث دیوار حائل و بیرون نبردن قابل ملاحظه نیروهایش، به تضعیف عباس انجامید. درنتیجه، وى نتوانست چشم انداز سیاسى و اقتصادى فلسطینیان را امیدبخش تر کند. خیلى زود، او اعتماد مردم را ازدست داد و ظرف چندماه در سپتامبر ۲۰۰۳ ناگزیر به استعفاشد.

سه ثمره انتخابات
شارون که از دیرباز، قهرمان شهرک نشینان یهودى سرزمینهاى اشغالى است، اکنون بر مزایاى درازمدت امنیتى و راهبردى عقب نشینى یکجانبه اسرائیل از نوارغزه تأکیدمى کند. حدود ۷هزار شهرک نشین تابن دندان مسلح در میان ۱‎/۳ میلیون فلسطینى زندگى مى کنند و این طرح هم از نظر مبارزان فلسطینى و هم از نظر عامه مردم یک پیروزى براى انتفاضه مسلحانه است. اسلام گرایان و نیروهاى جوان خود را عامل این پیروزى مى دانند. اما اکثر فلسطینیان همچنین مى دانند که عقب نشینى، مشکلاتى را به بار خواهدآورد. ظهور یک تشکیلات ملى مجزا در نوارغزه پس از خروج اسرائیل، اتحادفلسطینیان را تهدید خواهدکرد. این شکاف به تشدید تنشهاى میان جناحهاى گوناگون سیاسى فلسطین و بروز تفرقه بیشتر در تشکیلات خودگردان و شاید زوال نهایى اش خواهدانجامید. درمارس ،۲۰۰۴ اندکى بعد از اعلام طرح شارون، یک نظرسنجى نشان داد که سه چهارم فلسطینیان از این عقب نشینى استقبال مى کنند و دو سوم آن را یک پیروزى براى انتفاضه مى دانستند. اما تا ژوئن، نگرانى شان درباره تبعات این طرح فزونى یافت: ۵۹ درصد نگرانى درگیرى داخلى پس از عقب نشینى اسرائیلى بودند و فقط ۳۰درصد باورداشتند که تشکیلات خودگردان کفایت لازم براى اداره امور پس از خروج اشغالگران را دارند و تنها ۳۱ درصد معتقد بودند که زندگى عادى در غزه ازسرگرفته خواهدشد. اما تحول بالقوه اى که ثمره عقب نشینى پنداشته مى شود، جان تازه اى به جنبش بیمار اصلاحات فلسطین بخشید. در نوارغزه، گروههاى مسلح آشکارا تشکیلات خودگردان را به چالش کشاندند. البته تمام اصلاح جویان به اعمال قهریه متوسل نشدند؛ این فراخوان ازسوى طیف گسترده اى از جامعه به گوش مى رسید. سرانجام عرفات به اشتباهات حکومتى اش اذعان کرد و پذیرفت بخشى ازاختیارات امنیتى خود را واگذارکند. او همچنین خواستار برگزارى انتخابات ملى شد و دوره اى را براى ثبت نام از رأى دهندگان تعیین کرد. اگرچه ناآرامى جولاى در غزه هرگز با هدف سرنگونى عرفات صورت نگرفت، اما رهبران جوان از امتیازاتى که وى داد، خرسند نشدند. اکنون برگزارى انتخابات درمناطق فلسطین اشغال شده در ۱۹۶۷ به سه هدف عمده نایل خواهدشد. نخست، مشروعیت تشکیلات خودگردان درمیان فلسطینیان اعاده خواهدشد و به دولت جدید امکان مى دهد براى تأمین امنیت ملى، دست به مخاطرات سیاسى بزند. دوم، انتخابات مى تواند تدریجاً به حکمفرمایى رهبران کهنسال پایان دهد، زیرا حماس و رهبران جوان مى توانند به مدد محبوبیتى که درخلال انتفاضه اندوختند، صاحب کرسى پارلمانى شوند. وقتى این نیروها به بدنه سیستم سیاسى فلسطین ملحق شوند، تشکیلات خودگردان جدید بالاخره قدرت سرکوب خشونت و جمع آورى تسلیحات غیرقانونى را به دست خواهدآورد. سوم، انتخابات اصول مردم سالارى، حسابرسى و حکومتدارى درنظام سیاسى فلسطین را نهادینه خواهدکرد. بى تردید، خلع سلاح براى اسلام گرایان دشوارخواهدبود، ولى اصلاحات بیشتر مردم سالارانه و انتخابات شهرداریها که محبوبیت مردمى حماس را افزایش خواهدداد، این قرص تلخ را شیرین خواهدکرد.

* این مطلب پیش از درگذشت یاسرعرفات رهبر فقید فلسطینیان به رشته نگارش درآمده است. اما به دلیل تلاش براى توصیف صحنه سیاسى فلسطین، مطالعه آن خالى از فایده نخواهدبود. با این حال، تمام مطالب درج شده توسط نویسنده، نمى تواند موردتأیید «ایران دیپلماتیک» باشد.