به فلسطین برگردید!

یقیناً تصمیم اخیر لیبی برای توقف تولید سلاحهای هسته ای و گشودن درهای پایگاهها و تأسیسات خود به روی سازمانهای بین المللی بازرسی کننده فعالیتهای هسته ای، بسیار غیر منتظره بود. هر چند که پیش از آن اخباری منتشر شده بود که نشان می داد لیبی از مدتها پیش از طریق کانالهای مختلف گفت و گوهایی را با انگلیس و آمریکا در این زمینه آغاز کرده است.
اقدام لیبی پس از تصمیم ایران برای همکاری با سازمان انرژی اتمی جهت دور ماندن از دایره تهدیدات کشورهای مختلف به ویژه اتحادیه اروپا و آمریکا، صورت گرفت. اتحادیه اروپایی در شکل دهی به توافقی با ایران که برای همه ناظران امور غیر منتظره بود، سهم داشت. با این وجود باید پرسید که آیا فشارهای آمریکا بر ایران و لیبی متوقف می شود؟
کسی که این را باور می کند در اشتباه است. هرکس هم که از تجربه های گذشته درس نیاموخته و عبرت نگرفته باشد، اشتباه می کند، زیرا آمریکا به این اقدامات ایران و لیبی راضی نمی شود، بلکه درخواستهای جدیدی را از این دو کشور که تا دیروز آنها را جزو کشورهای یاغی می دانست! مطرح می کند.
مدتی دیگر گفته می شود که این اقدامات هم کافی نیست. حکومتها باید تغییر کنند. متون درسی باید عوض شوند. سیاستها و دیدگاهها باید دگرگون گردد. نگاه به حقوق بشر و آزادی و دمکراسی باید بر مبنای معیارهای آمریکایی باشد. در نتیجه شمشیر فشارها همیشه آخته می ماند و هر کس که پس از این همه سال مقاومت، مطیع شود بسیار ضرر می کند، زیرا آمریکا به راحتی گذشته را نادیده نمی گیرد. این کشور پس از این هم از گامهایی که لیبی و ایران برداشته اند برای فشار بر دیگر کشورها سوء استفاده می کند. دولت آمریکا هم اکنون عملاً چنین اقداماتی را آغاز کرده و سوریه را برای توقف برنامه ساخت سلاحهای هسته ای اش تحت فشار قرار داده است! آیا سوریه چنین برنامه هایی دارد؟ اگر دارد آیا با وجود تهدیدات مستقیم رژیم صهیونیستی و مسلح بودن این رژیم به بزرگ ترین زرادخانه هسته ای در منطقه، حتی حق داشتن چنین برنامه ای را هم ندارد؟!
ایران با اقدام خود از جنگ، محاصره و انزوای سیاسی دوری گزید و توطئه های بسیاری را نقش بر آب کرد و یک امتیاز را در منازعه از دست داد. اما لیبی همین امتیاز را هم رایگان در اختیار دیگران قرار داد، حتی اگر برخی بر این باور باشند که به تضمینی برای حمایت از نظام حاکم و امنیت خود دست یافته است (همان گونه که ساعدی القذافی پسر رهبر لیبی ادعا می کند)، زیرا آمریکاییها به هیچ عهدی پایبند نمی مانند. بهترین دلیل بر این گفته فشارها و اتهاماتی است که آمریکا به عربستان سعودی وارد و شروطی را برای ایجاد تغییرات در عرصه های مختلف بر این کشور دیکته می کند. علاوه بر آن باید دید که آیا آمریکا هیچ تلاشی هم برای متوقف کردن فعالیتهای هسته ای رژیم صهیونیستی از خود نشان می دهد تا مطمئن شویم که این کارهایش به هدف ایجاد منطقه ای عاری از سلاحهای هسته ای است؟!
چرا سوریه سلاح هسته ای دارد یا درصدد تهیه آن است؟ آیا نه اینکه رژیم صهیونیستی چیزهایی دارد که همه منطقه را تهدید می کند و خود صهیونیستها هم به آن اعتراف کرده اند؟ پس چرا ما تاکنون شاهد هیچ فشاری بر این رژیم نبوده ایم؟ چرا این فشارها به سوریه وارد می شود؟ آیا سوریه با درخواست جهت عاری کردن منطقه خاورمیانه از سلاحهای هسته ای و کشتار جمعی و دستیابی به توافقی فراگیر و عادلانه، شروط غیر قانونی یا غیر منطقی یا غیر قابل پذیرشی برای جامعه جهانی، مطرح کرده است؟
اسکات مک کله لان سخنگوی رسمی کاخ سفید اعلام کرد، موضع آمریکا این است که از همه کشورها بخواهد که به معاهده منع تولید و گسترش سلاحهای هسته ای بپیوندند و به قوانین سازمان انرژی هسته ای گردن بنهند. او با اجتناب از مطرح کردن مسئله قدرت هسته ای رژیم صهیونیستی می گوید که پرسشها درباره درخواست از رژیم صهیونیستی برای گشودن درهای تأسیسات هسته ای اش باید از دولت "اسرائیل" مطرح گردد!
چرا آمریکا فقط از حکومتهای ایران، لیبی، سوریه، کره شمالی و برخی دیگر از کشورها چنین چیزی می خواهد؟ چرا همین مطالب را به "اسرائیل" نمی گوید؟ پاسخ رژیم صهیونیستی مشخص است. همچنان که موضع آمریکا هم در حمایت از پاسخهای رژیم صهیونیستی بر همه روشن است و فقط کشورهای غیر از این رژیم هستند که باید سیل اتهامات و تهدیدات آمریکا را متوجه خود بدانند.
آیا این بدان معنا نیست که فقط کشورهای عرب و اسلامی باید از داشتن هر گونه سلاح محروم باشند و یکی پس از دیگری در بازی قدرت تضعیف شوند و فقط "اسرائیل" نیرومند و ابر قدرت باقی بماند؟ ما عربها منتظر چی هستیم؟ چکار کنیم؟ چگونه برگه های برنده خود را یکی یکی رو کنیم؟ و آیا با زور و اجبار کسی می تواند حکومت، مقام و منفعتی را حفظ کند؟ تصمیمها و اقدامات یکجانبه، بدون اندیشه و عجولانه حال هرچه هم در ابتدا برنامه ریزی شده معرفی شود فقط به انزوا و ناتوانی و تجزیه بیش تر می انجامد.
شاید یکی بپرسد، دیگری چیزی باقی نمانده است که ما بتوانیم با استفاده از آن قدرت و وحدت خود را حفظ کنیم، ما همه چیز را از دست داده ایم. آنها این حرف را برای توجیه وضعیت کنونی یا برای تأکید این مسئله که به عربها اجازه هیچ گونه ترقی و پیشرفتی داده نمی شود، مطرح می کنند. ممکن است هر دو مورد مقداری واقعیت داشته باشد، اما اینها همه واقعیت نیست.
ممکن است "اسرائیل" همه چیز را ویران کند. ممکن است حکومتها تغییر کنند. ممکن است آمریکا حاکمان و حکومتها را تغییر دهد و بر جنایتها و اقدامات تروریستی "اسرائیل" سرپوش بگذارد، اما اینها چه ارتباطی به فلسطین دارد؟ چگونه می تواند قضیه و ملت و میلیونها نفر در داخل و خارج فلسطین و نقاط مختلف دنیا را از یادها ببرد؟ چگونه می تواند حق، تاریخ و خاطرات ملتی را از صفحه روزگار پاک و ثبات و آرامش را در منطقه تضمین کند؟
بر همه ثابت شده است که بدون حل مسئله فلسطین هیچ گاه امنیت، ثبات، آرامش و توسعه ای نه در منطقه و نه در "اسرائیل" ایجاد نمی شود. حتی انواع سلاحهای ویرانگری هم که این رژیم از سال 1948میلادی تاکنون برای سرکوب و نابودی این ملت بکار گرفته، نتوانسته است، عزم و اراده آنان را در هم بشکند و حتی بر عکس، مسئله فلسطین اکنون همه را به تنگ آورده است. به همین سبب عربها فرصت بسیار مهمی به دست آورده اند. این فرصت در توجه مجدد به مسئله فلسطین نهفته است. توجه مجدد به ریشه های منازعه و اتخاذ موضعی برای حل و فصل عادلانه مسئله فلسطین. این مسئله می تواند نقش فرد و گروهی همه کشورهای عربی را بسیار تقویت کند، زیرا هرگاه در مسئله ای خاص اتفاق نظر حاصل کردیم، این کار تأثیرات زیادی بر مسائل دیگر داشته است. پشتیبانی از فلسطین، حمایت از همه است. آمریکا و رژیم صهیونیستی توان نادیده گرفتن چنین مسئله ای را ندارند. آیا ملت فلسطین بدون داشتن کمترین امکاناتی به مقاومت و پایداری بر نخواسته و "اسرائیل" را ـ که همه گونه امکاناتی را در اختیار دارد ـ با بحران جدی مواجه نساخته است؟
اگر همه کشورهای عرب بار دیگر به مسئله فلسطین اهمیت دهند و این مسئله را اصلی ترین مشکل جهان عرب بدانند، تک تک کشورهای عرب اعتبار از دست رفته خود را باز خواهند یافت. عربها اکنون امتیازات زیادی به دشمن داده اند و همچنان این امتیازدهی ها ادامه دارد بی آنکه "اسرائیل" هیچ گامی به سوی صلح بردارد. عربها در دامی گرفتار شده اند که کیسینجر برای آنها تنیده است و از آن زمان تاکنون تک تک کشورهای عرب، هدف قرار گرفته، محاصره شده و یکی پس از دیگری به روشهای گوناگون از صحنه کنار گذاشته شده اند تا آنکه ما به وضعیت فعلی رسیده ایم. به همین سبب فقط مقابله دسته جمعی با این سیاست راهگشای کار ماست و می تواند امیدهای ما را به پیروزی زنده گرداند، همان گونه که در لبنان در مقابل اشغالگران صهیونیست این پیروزی به دست آمد. اگر امروز در صدد مجازات لبنان هستند به این علت است که این کشور آن تجربه موفق را پشت سر گذاشته است. به همین علت و پس از تحولاتی که در عراق رخ داده و پیچیده شدن اوضاع در آن کشور به سبب ادامه اشغالگریهای آمریکایی ـ انگلیسی در آن و پس از اقداماتی که لیبی و ایران انجام دادند و تهدیدات مداومی که بر ضد کشورهای عرب وجود دارد، لازم است که به مسئله ای که می تواند همه را در کنار هم قرار داده و همه را متحد سازد یعنی به فلسطین باز گردیم.
پس ای عربها و ای مسلمانان، به فلسطین برگردید