تأثیر حزب الله لبنان بر جنبش های اسلامی فلسطین و شباهت های فرآیندی

حزب الله لبنان یک حزب صرفاً ملی و معمولی در یکی از کشورهای کوچک خاورمیانه نیست، چرا که این حزب گرچه خود را در چارچوب های ملی تعریف کرده و در چنین فرآیندی به شدت فعال شده است، اما...
حزب الله لبنان یک حزب صرفاً ملی و معمولی در یکی از کشورهای کوچک خاورمیانه نیست، چرا که این حزب گرچه خود را در چارچوب های ملی تعریف کرده و در چنین فرآیندی به شدت فعال شده است، اما در عین حال از ویژگی های فرا ملی بسیاری برخوردار بوده و کارکرد منطقه ای قابل توجهی پیدا کرده است. این ویژگی در اصل یکی از مهمترین شاخص های انقلاب اسلامی ایران است که حزب الله با بهره گیری از همگونی مذهبی خود با انقلاب، شالوده فکری و رفتاری خود را بر اساس آن پی ریزی و اکثر ویژگیهای انقلاب اسلامی را در خود بومی سازی کرده و الگوی عربی قابل توجهی را برای جوامع منطقه ارائه داده است. از این رو می توان گفت حزب الله پیامبر امین انقلاب اسلامی ایران در جهان عرب و عامل به اصول آن بوده است. یکی از مهمترین عرصه های تأثیر گذاری حزب الله در خاورمیانه، جامعه فلسطینی است که به علت همگونی قومی و اشتراک در اولویت تضاد با اشغالگران صهیونیست و نیز نیاز به الگوی موفق، همواره از تجربه سیاسی در حال تکامل حزب الله استفاده کرده و آن را با محیط سیاسی خود متناسب ساخته است.
وجه تشابه و تأثیر گذاری حزب الله و جنبش های اسلامی فلسطین و در رأس آن جنبش های حماس و جهاد اسلامی عبارتند از:

1. حزب الله در شرایط سرخوردگی سیاسی ناشی از اشغال نیمی از کشور لبنان بوجود آمد. رژیم صهیونیستی در سال 1982 ظرف سه روز و تقریباً بدون مقاومت قابل توجه، جنوب لبنان را اشغال کرد و در اطراف بیروت پایتخت این کشور استقرار پیدا کرد؛ 1
در آن شرایط همه کشورهای عربی به استثنای سوریه یا سکوت سیاسی کردند و یا اینکه عملاً هیچ کاری در جهت مقابله با این تجاوز انجام ندادند. در جریان اشغال لبنان دولت حاکم بیروت تغییر کرد و آقای «امین جمیل» (در سال 1982) به ریاست جمهوری رسید(2). امین جمیل فرزند «پیر جمیل» مؤسس حزب فالانژ لبنان ویکی از سران شاخه نظامی این حزب به شمار می آید که در جنگ داخلی لبنان درگیر بود و در حمله رژیم صهیونیستی به این کشور همپیمان اشغالگر بود. دولت لبنان به رهبری جمیل در 17 می 1983 با رژیم صهیونیستی قرار دادی را امضا کرد که در آن نه تنها موجودیت رژیم اشغالگر را به رسمیت شناخت که حضور نظامی اشغالگران اسرائیل در جنوب لبنان از رودخانه اوّلی تا مرز بین المللی را قانونمند ساخت(3).
در چنین شرایطی که محیط داخلی و منطقه ای به علت شکست نظامی کاملاً دچار سرخوردگی و انفعال بود حزب الله به عنوان جریان جدید سیاسی و فریادگر مخالفت اکثریت مردم با اوضاع ذلت بار آن دوران، تولد یافت و تصمیم گرفت در جهت مخالف جریان حاکم در لبنان و منطقه حرکت کند.
جنبش های اسلامی فلسطین به ویژه جنبش های حماس و جهاد اسلامی در شرایط کاملا مشابهی موجودیت خود را اعلام کردند. از سال 1965 تا 1982 سازمان آزادیبخش فلسطین مهمترین بازیگر سیاسی عرصه فلسطین بود که مبارزه مسلحانه را از خارج (اردن و سپس لبنان) هدایت می کرد. این سازمان در سال 1970 پس از درگیریهای نظامی با ارتش اردن در حوادث سپتامبر سیاه از این کشور اخراج شد و به لبنان انتقال یافت(4). ساف از طریق مرز جنوب لبنان مبارزه بر ضد رژیم صهیونیستی را ادامه داد. در جریان حمله رژیم صهیونیستی به لبنان، سازمان آزادیبخش فلسطین دچار شکست سختی شد و از جنوب لبنان بدون مقاومت قابل توجه به بیروت عقب نشینی کرد و پس از 42 روز محاصره، میانجیگری امریکا را پذیرفت و با «فلیپ حبیب» فرستاده امریکا وارد گفتگو شد. سرانجام خروج کامل از لبنان و استقرار در تونس را قبول کرد(5). شکست نظامی ساف و خروج آن از لبنان میزان تاثیر گذاری این سازمان بر بحران فلسطین را تا حد زیادی کاهش داد و عملا صحنه بحران زده فلسطین را خالی از بازیگر یا بازیگران فعال عربی کرد. ساف پس از خروج از لبنان، راهکار مبارزه نظامی با رژیم صهیونیستی را با راهکار سیاسی جایگزین ساخت و «یاسر عرفات» رهبر این جنبش در نوزدهمین اجلاس شورای ملی فلسطین در سال 1988 در «الجزایر» آمادگی کامل خود را برای تغییر میثاق این سازمان اعلام کرد(6). در چنین شرایطی جنبش «اخوان المسلمین» فلسطین که تنها جنبش اسلامی موجود در آن سرزمین بود به علت تاثیر پذیری فکری و رفتاری از جنس مادر در مصر، همچنان با رویکرد فرهنگی مذهبی فعال بود و مبارزه جدی سیاسی و برخورد نظامی را رد می کرد. در اوایل دهه هشتاد سازمان جهاد اسلامی فلسطین بر اساس فرهنگ انقلاب اسلامی ایران و تجربه حزب الله لبنان موجودیت خود را در نوار غزه فلسطین اعلام کرد(7). جنبش مقاومت اسلامی فلسطین (حماس) نیز در چارچوبهای نه چندان متفاوتی در اواسط دهه هشتاد پیدایش یافت(8). این دو جنبش اسلامی از رحم جنبش اخوان المسلمین فلسطین خارج شدند ولی فرهنگ انقلاب و مبارزه را به صورت مستقیم از انقلاب اسلامی ایران و یا غیر مستقیم و از طریق حزب الله عاریه گرفتند. این دو جنبش در انتخاب رویکرد خود تجربه و نتیجه فعالیت دو دهه ساف را رد و در جهت متفاوت با آن حرکت کردند. این دو جنبش اسلامی بر آن شدند تا فرآیند تصیم گیری در بحران فلسطین را از خارج به داخل انتقال دهند و با آغاز انتفاضه نخست در سال 1987 در سرزمینهای اشغالی کرانه باختری و نوار غزه موفق شدند الگوی جدیدی در فرآیند مبارزه ملت فلسطین پدید آورند که با رویکرد چپ و وارداتی جنگ مسلحانه ساف کاملاً متفاوت است. این رویکرد که یک دگرگونی بنیادی در مبارزه به شمار می آید با آغاز انتفاضه مسجدالاقصی (دوم) در سال 2000 تکامل یافت و عملیات شهادت طلبانه را به جریان مبارزه فراگیری سیاسی اضافه کرد.

2. کلان نگری و حفظ اولویت های تضاد و مبارزه: حزب الله لبنان از هنگام تاسیس تا کنون سعی کرده است اهداف و الویت های سیاسی خود را در چارچوبهای کلان تعریف کند. کشور لبنان از سال 1975 تا 1990 درگیر جنگ داخلی بوده است و حزب الله در چنین محیطی پیدایش یافت که کاملاً دسته بندیهای آن بر اساس مواضع سیاسی و مذهبی شکل گرفته بود. موفقیت حزب الله در فعالیت در جامعه درگیر جنگ داخلی بدون اینکه خود آلوده چنین جنگی گردد، مساله بسیار مهمی است که به مجموعه اهداف و رویکردهای حاکم بر تفکر حزب الله بر می گردد. حزب الله از همان آغاز تضاد با رژیم صهیونیستی را اولویت اعلی اعلام کرد و همه همپیمانیها و تضادهای خود را بر اساس آن تعریف کرد(9). حزب در دهه گذشته نیز به رغم اینکه وارد ساختار سیاسی رسمی شده ولی تا کنون موفق به حفظ اولویت های تضاد خود با رژیم صهیونیستی بوده است.
جنبش های اسلامی فلسطین نیز در محیط بسیار مشابهی فعالیت داشتند. این جنبش ها در محیطی شکل گرفتند که عرصه تکثیر و فعالیت سازمانهای چپ و ناسیونالیستی بود و از همان آغاز با تحریک و دشمنی آنان روبرو شدند. این جنبش ها به رغم این شرایط سخت اولویت تضاد خود را با رژیم صهیونیستی تعریف کردند و هیچگاه در نتیجه رفتار خصمانه دیگر گروه های سیاسی به جنگ های فرعی تن ندادند. شعار حرمت ریختن خون فلسطینی که همواره از سوی اسلامگرایان تکرار می گردد، تفکر سیاسی ـ دینی آنان را در عین حفظ اولویت سیاسی نمایان می کند. پس از امضای سازش اسلو میان رژیم صهیونیستی و ساف در سال 1993 صدها تن از مسئولان و اعضاء جنبش های اسلامی حماس و جهاد توسط نیروهای امنیتی دولت خود گردان فلسطین باز داشت شدند ولی این جنبش ها جهت اولویت تضاد خود را تغییر ندادند و با شکیبایی و تحمل سختیها به مبارزه بر ضد دشمنی صهیونیستی ادامه دادند(10).

3. تلاش برای ملت سازی وحفظ همبستگی ملی: حزب الله لبنان در فعالیت سیاسی خود از زمان پیدایش تا کنون همواره در جهت حفظ همبستگی ملی حرکت کرده است. مداخله نکردن حزب الله در جنگ داخلی و دوری از هرگونه انحصار طلبی در مبارزه با رژیم صهیونیتسی و تلاش برای آزادسازی سرزمینهای اشغالی که متعلق به همه لبنانیان است، فرایندی را به وجود آورد که می توان آن را نخستین گامهای عملی ملت سازی در لبنان شمرد. کشور لبنان پس از جنگ اول جهانی در نتیجه معاهده استعماری «سایکس ـ پیکو» میان انگلیس و فرانسه به وجود آمد و از آنجا که دولتهای متعاقب در جهت ملت سازی فعالیت نداشتند، از این رو وفاداری خُرد مذهبی نیرومند تر از وفاداری کلان ملی است.
حزب الله لبنان از همان آغاز آزاد سازی سرزمینهای اشغالی لبنان را وجهه همت خود ساخته و به رغم پایگاه گسترده اجتماعی که از آن برخوردار بود، سهم خواهی از قدرت نکرد و خود را از رقابتهای واگرایانه مذهبی، سیاسی به ویژه در جریان جنگ داخلی کاملاً کنار کشید و تنها زمانی تصمیم گرفت وارد قدرت رسمی آن هم در پارلمان شود که احساس کرد جریان مقاومت در خطر است و با حضور در قدرت باید از این دستاورد ملی حمایت کرد. این رفتار حزب الله نوعی فرآیند ملت سازی با محوریت دستیابی به استقلال ملی را به وجود آورد و به همین علت پایگاه حزب الله بر خلاف همه احزاب دیگر لبنانی از پایگاه مذهبی آن فراتر رفت.
در فلسطین نیز رفتار جنبش های اسلامی در برابر شرایط سیاسی در چارچوبهای مشابه صورت گرفت. در سال 1987 زمانیکه نیروهای اسلامگرا، انتفاضه فلسطین را آغاز کردند، هیچگونه سهم خواهی سیاسی برای آنان مطرح نبود و شعارهای آنها همگی و بدون استثنا در چارچوبهای ملی تنظیم شده بود. زمانیکه رژیم صهیونیستی در سال 1992 در یک حرکت سیاسی با ساف وارد گفتگو شد و اسلامگرایان را بعنوان مهمترین بازیگران سیاسی مؤثر در داخل فلسطین بویژه در فرآیند انتفاضه، نادیده گرفت، جنبش های حماس و جهاد اسلامی به رغم مخالفت سیاسی و اصولی با این گفتگوهای ذلت بار، در جهت از بین بردن همبستگی ملی حرکت نکردند(11).
در مراحل بعد که دولت خود گردان فلسطین تشکیل شد و رفتار انحصار طلبانه سیاسی و سرکوب نظامی مخالفان را در پیش گرفت، حماس و جهاد اسلامی حفظ همبستگی ملی را در اولویت رفتاری خود قرار دادند و هیچگاه از آن عدول نکردند(12).

4. سازش ناپذیری در برابر دشمن: حزب الله لبنان از همان آغاز تاسیس با توکل و ایمان به پیروزی الهی به مبارزه با دشمن پرداخت و شرایط سیاسی هیچگاه این حزب را در این مسیر متزلزل نکرد. در سال 1983 که «رژیم امین جمیل» رئیس جمهور وقت لبنان سازشنامه 17 می را با اسرائیل امضا کرد(13)، حزب الله بدون توجه به فرآیند تسلیم پذیری حاکم بر دولت لبنان، راه خود را در مبارزه بر ضد اشغالگر ادامه داد و با وارد کردن ضربات پی در پی و آشکار کردن شکست پذیری رژیم صهیونیستی، باور به پیروزی در میان مردم را تقویت کرد و موضع تسلیم پذیری دولت را زیر سئوال برد.
این موضع در جنبش های اسلامی فلسطین نیز کاملا و به همان قوت به چشم می خورد. جنبش های جهاد و حماس در آغاز انتفاضه نخست بدون در نظر گرفتن برتری کامل نظامی دشمن صهیونیستی، مبارزه سیاسی را آغاز کردند و از طریق هویت یابی جامعه چند پاره فلسطین و آگاهی بخشی در میان آنها موفق شدند باور آنان را در تحقق وعده های الهی در پیروزی تغییر دهند.حمله متقابل دشمن از طریق امضای سازشنامه اسلو با ساف تبعید شده در تونس و حذف اسلامگرایان داخل که بازیگران اصلی انتفاضه بودند، بر عزم جریان اسلامی در پیگیری مبارزه هیچگونه تاثیری نگذاشت. هنگامیکه شرایط سیاسی با روی کار آمدن دولت خود گردان به رهبری «یاسرعرفات» تا حد زیادی تغییر کرد، جنبش های اسلامی داخل برای اثبات حقانیت و درستی راه خود، مبارزه را عمدتا در ابعاد سیاسی ادامه داده و به جریان سازش فرصت دادند تا با شکست در حل و فصل بحران از طریق گفتگو با دشمن، جبهه مقاومت، پایگاه گسترده تری پیدا کند. پس از ناکامی گفتگوهای مرحله نهایی در «کمپ دیوید» میان عرفات و باراک و با نظارت کلینتون رئیس جمهور سابق امریکا در سال 1998، انتفاضه مردم فلسطین تحت عنوان مسجدالاقصی در سال 2000 از سر گرفته شد و ویژگیهای جدید نیز به دست آورد(14).

5. مشکل رابطه دولت و مقاومت: حزب الله لبنان از همان آغاز خود را در شرایطی یافت که با دولت تا حد زیادی ناهمگونی دارد و در بسیاری از مواضع سیاسی با دولت اختلاف نظر پیدا می کرد. این شرایط میدانی ایجاب کرد که مقاومت برای این مشکل راه حلی سیاسی پیدا کرده و از تشدید تضاد تا مرز درگیری نظامی جلوگیری کند. حزب الله لبنان در اداره این بحران سعی کرد با گسترش پایگاه اجتماعی و سیاسی خود و افزایش مقبولیت این جریان، نوعی مصونیت برای خود به وجود آورد و دولت را تحت فشار قرار دهد تارفتار خود را دگرگون سازد. در مارس سال 1983 زمانیکه دولت امین جمیل برای سرکوب مخالفان خود، تصمیم به اعزام ارتش به حوزه جنوبی بیروت و سرکوب مردم گرفت، حزب الله که با این اقدام مخالف بود، موفق شد مردم بعلبک را بسیج کند تا جاده خروجی شهر را ببندند واز جابجایی نیروهای نظامی جلوگیری کنند(15). این رفتار یکی از نمونه های رفتاری اداره بحران حزب الله در برابر سیاستهای دولت است. در این فرآیند حزب الله همواره تلاش داشت تا از پایگاه اجتماعی خود جدا نشود و آنان را در کنار خود داشته باشد. در سال 1992 حزب الله لبنان به این جمعبندی رسید که با شرکت در انتخابات و حضور در پارلمان به نحو بهتری می تواند از منافع مردم و جریان مقاومت دفاع می کند(16). موفقیت حزب در کسب نمایندگی مردم در این انتخابات و انتخابات بعدی عرصه مانور سیاسی حزب را گسترش داد.
در فلسطین نیز فرآیند مشابهی شکل گرفت. جنبش های اسلامی فلسطین در سال 1987 انتفاضه نخست را آغاز کرد و اولین تعامل با مردم و نحوه بسیج سیاسی آنان را تجربه کردند. در این مرحله جنبش های اسلامی در اداره فرآیند مبارزه بر ضد اشغالگران صهیونیست به خواست مردم نزدیک شدند. در مرحله امضای قرار داد اسلو و تشکیل دولت خود گردان فلسطین (از 1993 تا 2000) که جامعه فلسطینی دچار اختلاف نظر شده بود، جنبش های حماس و جهاد اسلامی به جناح سازشکار فرصت دادند ولی در این مدت با فعالیت سیاسی و مذهبی، تجربه تعامل با مردم را گسترش دادند و در هنگام از سرگیری انتفاضه دوم با حجم اجتماعی بیشتری وارد معادله سیاسی شدند. موفقیت جریان اسلامگرای طرفدار مقاومت به حدی چشمگیر بود که بخشی از جریان سازش به رهبری دولت نیز پس از شکست گفتگوهای سیاسی با اسرائیل در کمپ دیوید، به فرآیند مقاومت پیوست و در قالب کتائب الاقصی اعلام موجودیت کرد. تشکیل جریان مقاوم در جنبش فتح یکی از مهمترین شاخص های غلبه اجتماعی جریان مقاومت به شمار می آید. تصمیم جنبش حماس در شرکت در انتخابات پارلمانی 2005 و کسب 74 کرسی از 120 مجموع کرسی های پارلمان نشان از گرایش گسترده مردم به انتخاب راهکار مقاومت است(17). حضور حماس در قدرت و تشکیل دولت به رهبری اسماعیل هنیه، جنبش اسلامی را در آستانه تصاحب کامل قدرت و پیروزی کامل منطق مقاومت قرار داد و توطئه های مختلف داخلی و خارجی بر ضد این تحول، همگی این واقعیت را نمایان می کرد که جنبش های اسلامی در فلسطین تا چه حد توانمند شده اند.

6. تلاش برای برقراری معادله جدید با دشمن صهیونیستی: رژیم صهیونیستی از هنگام اعلام موجودیت غاصبانه خود همواره به طور یکجانبه، ابتکار عمل برتری نظامی و توان واکنش سریع و مؤثر را در انحصار خود داشته و از برقراری هر گونه معادله جلوگیری کرده است. حزب الله از آغاز مقاومت بر ضد اشغالگران صهیونیست، دریافت که دشمن تا دندان مسلح و بیرحم است و در برابر هر عملیات که نظامیان او را هدف قرار می دهد، به مردم بیگناه لبنان حمله می کند و عملا حزب الله را در بعد همخوانی با مردم به چالش می کشد. این مشکل حزب الله را وادار کرد تا در جستجوی معادله جدیدی باشد تا در سایه آن این حزب آزادانه به مبارزه خود ادامه دهد و مردم بیگناه لبنان را نیز از آسیب پذیری مصون دارد. حزب الله با در پیش گرفتن راهکار آسیب رسانی متقابل به مناطق شمالی فلسطین اشغالی در صدد وادار کردن دشمن به معادله جدید بود ولی اسرائیل سرباز می زد تا بالاخره در عملیات «خوشه های خشم» یا «توافق ابریل» 1996، اسرائیل ناگزیر شد بی طرفی مردم غیر نظامی را بپذیرد(18). حزب الله لبنان با این دستآورد موفق شد واکنش خود را در برابر تجاوز دشمن به مردم بیگناه، قانونمند سازد. دغدغه آسیب پذیری مردم لبنان، کمک کرد تا عملیات چریکی خود را گسترش دهد و سرانجام در سال 2000 دشمن را به عقب نشینی کامل از جنوب لبنان وادار سازد(19)، کاری که اسرائیل این رفتار را در هیچ جای دیگری انجام نداده بود.
در بحران فلسطین نیز دشمن صهیونیستی یک طرف اصلی معادله است اما شرایط طرف فلسطینی بسیار سخت تر و توان مانور آن محدود تر بود. اسرائیل در سرزمینهای اشغالی کرانه باختری و نوار غزه در برابر هرگونه حمله نظامی واکنش های شدیدی از خود نشان می داد و نه تنها اقدام متقابل را حق خود می داند که تخریب خانه مجری عملیات را نیز در چارچوب سیستماتیک واکنش خود اجرا می کند. گاهی دشمن صهیونیستی یک محله یا یک روستا و حتی یک شهر را به خاطر یک عملیات، کیفر دستجمعی می کرد و علاوه بر حمله به آن منطقه از مردم آن انتقام سختی می گرفت. این رفتار دشمن شرایط مبارزه را پیچیده و سخت کرده بود و جنبش های اسلامی به طور طاقت فرسا فعالیت خود را ادامه می دادند. با آغاز انتفاضه مسجد الاقصی جنبش های اسلامی با اتکاء به فرهنگ جهادی دینی، عملیات شهادت طلبانه را به عنوان یکی از راهکار های برپایی نوعی موازنه وحشت به کار گرفتند. در این فرآیند به دشمن نیز تلفاتی وارد می آمد و در سه سال نخست انتفاضه مسجد الاقصی تلفات دشمن را یک به سه رساند که این معادله در طول تاریخ بحران فلسطین بی سابقه است(20). رژیم صهیونیستی برای گریز از این شرایط تصمیم گرفت دیوار تفکیک نژادی را میان مناطق اشغالی 1967 و 1948 بسازد و امیدوار بود این راهکار، معادله وحشت موجود فیمابین را به نفع رژیم صهیونیستی تغییر دهد و این رژیم متجاوز فارغ از نگرانی، سیاست تجاوز کارانه خود را استمرار بخشد(21). اما گروههای حماس و جهاد در اداره این بحران توان جدیدی را کسب کردند و آن تولید و شلیک موشک است(22). گروه های مبارز فلسطینی با این راهکار عملا دیوار حائل را بی فایده کرده و شاید به همین علت است که به پایان رساندن ساخت دیوار از اولویت افتاد. کندن تونل و انجام چندین عملیات موفق و به اسارت گرفتن یک نظامی صهیونیست با این راهکار نیز، راهبرد دشمن را در از بین بردن موازنه وحشت با شکست مواجه ساخت(23). گر چه معادله وحشت فلسطینیها با رژیم صهیونیستی از توانمندی زیادی برخودار نیست اما شروع قابل قبولی است و می تواند با پیشرفت، رفتار رژیم صهیونیستی را تغییر دهد. عقب نشینی اسرائیل از غزه شاخص مهمی در کار آمدی این معادله نسبی است اما زمانی مردم فلسطین آرمان های خود را تحقق می دهند که توان واکنش فلسطینیان دشمن را به صورت جدی آسیب پذیر سازد و جامعه آن را به چالش بکشد.

منابع:
1. اسداللهی، مسعود، از مقاومت تا پیروزی، (تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات اندیشه سازان نور، 1379) ص 153.
2. همان، ص 87.
3. همان، ص 81.
4. الانتفاضه ـ المقاومه الفلسطینه، (بیروت، مرکز باحث للدراسات) ص 73.
5. فصل الله، حسن، الخیارات آخر (بیروت، دارالهادی، 1994) ص 30.
6. ابوعمرو، زیاد، جنبش اسلامی در کرانه باختری و نوار غزه، ترجمه حسن خامه یار، (تهران، دفتر نشر و فرهنگ اسلامی، )1373، ص 131.
7. همان، ص 157.
8. همان، ص 144.
9. اسداللهی، مسعود، همان، ص 69.
10. مواقف و سیاست القوی الفلسطینیه من التطورات، مجله در اسات باحث، سال اول، تابستان 2003، ص 130.
11. الانتفاضه، المقاومه الفلسطینه، همان ص 13.
12. همان.
13. فضل الله، حسن، همان، ص 48.
14. الانتفاضه، المقاومه الفلسطینیه، همان، ص 39.
15. اسدالهی، مسعود، همان، ص 71.
16. همان، ص 130.
17. فلسطین، ابعاد و چشم اندازها، (تهران، جمعیت دفاع از ملت فلسطین، 1385)، ص6.
18. اسدلهی، مسعود، ص 143.
19. سلامه، حسین، حزب الله فی العقل الاسرائیلی، (بیروت، مرکز الاستشارات و البحوث، 2006)، ص 98
20. همان، ص 104.
21. فلسطین، ابعاد و چشم اندازها، همان، ص62.
22. همان، ص602.
23. همان، ص.