تروریسم دریایی صهیونیست‌ها

رژیم صهیونیستی که کشتار و جنایت شالوده و اساس آن را تشکیل می‌دهد با یورش به ناوگان امدادرسانان به غزه جنایتی دیگر را رقم زد.
اول خردادماه 89 (22 می‌2010) ناوگان آزادی شامل 9کشتی غیرنظامی‌ با حدود هزار نفر سرنشین از سیاستمداران، فعالان صلح، هنرمندان، دوستداران فلسطین، خبرنگاران و... بندر استانبول در ساحل دریای مرمره را به مقصد غزه ترک کرد. 3 کشتی از ترکیه، یک کشتی از یونان، یک کشتی از ایرلند، 2 کشتی از انگلیس، یک کشتی از الجزایر و یک کشتی از کویت در این ناوگان حضور داشتند. دوشنبه10 خردادماه سرنشینان این 9 کشتی قبل از آن که در ساحل غزه به خشکی برسند، در تاریکی شب و در میانه دریا با یورش کماندوهای رژیم صهیونیستی مواجه شدند. نظامیان صهیونیست با کنار نهادن تمام اصول انسانی و حتی قوانینی که حامیان غربی این رژیم به عنوان حقوق بشر برای جهانیان وضع کرده‌اند، ده‌ها امدادرسان را شهید و مجروح و سایرین را در یک دزدی دریایی آشکار به سرزمین‌های اشغالی منتقل کردند. البته جنایت آنها به همین‌جا ختم نشد و با شکنجه و ضرب و شتم اسرا ابعاد دیگری از ماهیت جنایت کار خود را آشکار کردند.
رژیم صهیونیستی به‌رغم اعتراض‌ها جهانی به این امر نیز بسنده نکرد و در 15 خرداد و در حالی که کشتی امدادرسان ایرلندی راشل کوری راهی غزه شده بود بار دیگر با کماندوهای خود با تکرار اصل نادیده گرفتن تمام اصول انسانی این کشتی را نیز ربوده و به اراضی اشغالی فلسطین منتقل کرد. هر چند صهیونیست‌ها با جنایت‌های گسترده خود سعی کرده‌اند مانع شکسته شدن محاصره غزه شوند و به عبارتی اهداف ضدبشری خود را اجرایی کنند، اما با توجه به جنایات صهیونیست‌ها و واکنش‌های جهانی به این مساله بویژه توجه افکار عمومی‌ جهان به حقایق حاکم بر فلسطین و عرصه بین‌الملل اکنون این سوال مطرح است که بازندگان واقعی این پرونده چه کسانی هستند؟ پاسخ به این پرسش از چند بعد قابل بررسی است.

رژیم صهیونیستی در باتلاق
صهیونیست‌ها که در دوران نتانیاهو، نخست‌وزیر این رژیم سیاست‌های افراطی را در پیش گرفته‌اند بر این ادعا بودند که با این اقدامات می‌توانند اهداف خود را محقق سازند لذا همچنان بر تداوم این جنایت‌ها تاکید دارند.
صهیونیست‌ها با یورش به ناوگان آزادی بر آن بودند تا اهدافی همچون تاکید بر عدم عقب‌نشینی از استمرار محاصره غزه تا تسلیم مقاومت، انحراف افکار عمومی ‌از اشغالگری‌های صورت گرفته در کرانه باختری و بیت‌المقدس، سرپوش نهادن بحران‌های داخلی و جلب نظر افراطیون، دور ساختن افکار عمومی‌ از محکوم شدن رژیم صهیونیستی در نشست بازنگری ان. پی. تی در نیویورک و بازگشایی پرونده این رژیم در شورای حکام آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، کاهش توجه جهانی به موفقیت دیپلماتیک ایران در بیانیه سه‌جانبه تهران ـ ایران، برزیل و ترکیه- معرفی حماس به عنوان عامل محاصره غزه، بالا بردن هزینه‌های اعراب و تشکیلات خودگردان در روند سازش، سرپوش نهادن بر ضعف‌های اطلاعاتی این رژیم در یافتن محل نگهداری شالیت، سرباز صهیونیست دربند مقاومت پس از 4 سال و.. را اجرایی کنند.
به‌رغم تمام اقدامات و برنامه‌ریزی‌های انجام شده، یورش به ناوگان آزادی غزه نه‌تنها این امور را محقق نکرد، بلکه پیامدهای دیگری به همراه داشت که هزینه‌های سنگینی برای این رژیم رقم زد.
توجه افکار عمومی ‌جهان به مساله فلسطین بویژه محاصره غزه، مشروعیت یافتن بیش از گذشته حماس و مقاومت در میان افکار عمومی ‌جهان و دولت‌ها، بازگشایی مرزهای رفح از سوی مصر تحت فشارهای جهانی، تشدید صف‌بندی جهانی در برابر رژیم صهیونیستی و انزوای بیشتر این رژیم، در حاشیه قرار گرفتن حامیان تل‌آویو بویژه آمریکا و اروپا، فعال شدن نهادهای حقوق بشر علیه رژیم صهیونیستی، دور شدن بیش از پیش ترکیه از تل‌آویو به عنوان کشوری که روابط استراتژیک با صهیونیست‌ها داشته و... تنها بخش‌هایی از پیامدهای یورش صهیونیست‌ها به ناوگان آزادی بود.
این امر چنان ابعاد گسترده‌ای به خود گرفت که حتی محافل رسانه‌ای و سیاسی این رژیم با اذعان به شکست طرح‌های تل‌آویو خواستار برکناری مقامات این رژیم شدند. به اعتراف آنها، یورش به ناوگان آزادی غزه به شکستی مفتضحانه برای این رژیم مبدل شد. این شکست زمانی بیشتر آشکار شد که این رژیم تحت فشارهای جهانی به آزادسازی امدادرسانان در بند این رژیم وادار شد که حقارتی سنگین را برای آنها رقم زد.

حامیان خط سازش
از دیگر بازندگان یورش به ناوگان آزادی غزه را باید کشورهای همراه با روند سازش دانست. کشورهایی که با دل بستن به آمریکا و وعده‌های واهی رژیم صهیونیستی، مساله فلسطین را در حاشیه قرار داده‌اند در این یورش از بازندگان اصلی بودند. اولا جنایت صهیونیست‌ها نشان داد که آنها پایبند به هیچ توافق و حتی قوانین بین‌المللی نیستند و دل بستن به وعده‌های به اصطلاح صلح‌طلبانه آن فریبی بیش نیست.
ثانیا آمریکا با مواضع خود نشان داد که دوستی قابل‌اعتماد برای اعراب نیست و آنها در اعتماد به این کشور نیز با شکست مواجه شدند. ثالثا موضعگیری دیرهنگام و انفعالی اعراب در برابر جنایت کنونی صهیونیست‌ها به رسوایی دیگر آنها در عرصه جهانی مبدل شد که مسلما تاثیر منفی بر نقش منطقه‌ای و جهانی این کشورها خواهد داشت.

شکست سنگین آمریکا
در شرایطی که جهانیان با محکوم‌سازی جنایت صهیونیست‌ها خواستار محاکمه سران رژیم صهیونیستی شدند در نقطه مقابل آنها، آمریکا با نادیده گرفتن تمام موازین اخلاقی و بین‌المللی به حمایت از رژیم صهیونیستی پرداخت. هر چند آمریکا اساس سیاست‌های خود را حمایت از این رژیم قرار داده و افرادی مانند اوباما و هیلاری کلینتون بارها بر این مساله اذعان کرده‌اند، اما این روند بیانگر چند نکته اساسی است. اولا ادعای اوباما مبنی بر تغییر سیاست‌های دوران بوش و گرایش به جهان اسلام دروغی بیش نیست. به عبارتی دیگر اوباما نشان داد که به دنبال تغییر سیاست‌ها در قبال جهان اسلام نیست که از جمله محورهای آن حمایت از رژیم صهیونیستی است.
ثانیا، اقدام آمریکا ادعای این کشور مبنی بر تلاش برای اجرای صلح در خاورمیانه را ابطال می‌سازد. این مساله نشان داد که هدف از روند سازش، کمک به فلسطین و کشورهای عربی نیست، بلکه آن نیز برای اجرای اهداف صهیونیست‌ها و آمریکاست.
ثالثا، از شعارهای اوباما دوری از سیاست‌های جنگ‌طلبانه و گرایش به حمایت از حقوق بشر است. آمریکا با این ادعا حتی به دخالت در امور داخلی سایر کشورها می‌پردازد. مواضع آمریکا در قبال جنایت اخیر صهیونیست‌ها نشان داد که ادعاهای اوباما ادعایی واهی است، چرا که وی نه تنها به اصول انسانی پایبند نیست، بلکه حتی قوانین بین‌المللی را برای منافع آمریکا و رژیم جنایتکار صهیونیستی نقض می‌کند. اوباما اثبات کرد که همچون دوران بوش و سایر روسای جمهور آمریکا هدفی جز حمایت از رژیم صهیونیستی ندارد و در این راه تمام امور انسانی را نقض می‌کند.
رابعا، تشدید مخالفت‌های جهانی با مواضع آمریکا از دیگر پیامدهای رفتار این کشور در قبال فلسطین است. از جمله این پیامدها دورتر شدن کشورهایی مانند ترکیه از آمریکاست که هزینه‌های بسیاری برای آمریکا خواهد داشت. اوباما صراحتا بازنده افکار عمومی شد.
با توجه به ‌آنچه ذکر شد می‌توان گفت جنایت جدید صهیونیست‌ها شکستی دیگر برای آمریکا و ادعاهای بشردوستانه اوباماست. این امر مسلما تاثیرات منفی بسیاری بر منافع آمریکا در عرصه جهانی بویژه در جهان اسلام خواهد داشت، خصوصا این ‌که برخلاف نظر آمریکا جهان یکپارچه خواستار محاکمه سران جنایتکار رژیم صهیونیستی و حامیان آنهاست.

سازمان ملل در انفعال
بازندگان دیگر جنایت اخیر صهیونیست‌ها را باید سازمان ملل بویژه شورای امنیت معرفی کرد. نهادهایی که وظیفه حمایت از بشریت و برقراری صلح و ثبات را دارند با مواضعی سوال‌برانگیز یا صرفا به محکوم‌سازی ظاهری جنایت صهیونیست‌ها پرداختند و یا با وتوی آمریکا و برخی کشورهای غربی از صدور قطعنامه علیه این جنایت ضدبشری خودداری کردند، هر چند جهانیان سال‌هاست که بر عدم ناکارآمدی این سازمان‌ها تاکید دارند، اما موضع اخیر آنها در برابر جنایت صهیونیست‌ها مهر تایید دیگری بر لزوم اصلاح ساختار این سازمان‌ها بویژه حذف حق وتوی 5 عضو دائم شورای امنیت است.

نتیجه‌گیری
با توجه به آنچه ذکر شد می‌توان گفت جنایت اخیر صهیونیست‌ها از یکسو به رسوایی برای رژیم صهیونیستی، برخی کشورهای عربی سازش‌کار، مدعیان حقوق بشر غربی و سازمان ملل مبدل شد و از سوی دیگر دستاوردی بزرگ برای ملت فلسطین بود که توانسته است بیش از گذشته افکار عمومی‌جهان را به محاصره غزه معطوف کند. به عبارت دیگر می‌توان گفت برنامه‌ریزی‌های صهیونیست‌ها چنان که در جنگ 33 روزه لبنان و 22 روزه غزه با شکست مواجه شده بود اکنون در یورش به ناوگان آزادی غزه نیز با ناکامی ‌همراه شد و نتیجه آن می‌تواند پیروزی بزرگی برای ساکنان غزه و حامیان مقاومت باشد. اکنون جهان یکپارچه به حمایت از غزه و مقابله با صهیونیست‌ها و ایادی این رژیم در غرب روی آورده است که نتیجه نهایی آن شکسته شدن محاصره غزه پس از گذشت بیش از 3 سال می‌تواند باشد؛ هر چند صهیونیست‌ها و آمریکا و برخی کشورهای عربی برای عدم تحقق این مهم از هر ابزاری حتی نادیده گرفتن تمام قوانین بین‌المللی و نقض آشکار حقوق انسانی بهره‌برداری می‌کنند.