تهدیدهای محیط پیرامون اسرائیل
رژیم اسرائیل اکنون با وضعیت دشوار ژئوپلتیکی روبهروست که منحصر به فرد به نظر میرسد. ضروریات امنیت ملی اسرائیل اکنون از تواناییهای نظامیاش پیشی گرفته و این رژیم را به قدرت خارجی وابسته کردهاست.
این قدرت خارجی که اسرائیل به آن وابسته شده نه تنها باید توانایی نظامی ویژهای داشتهباشد بلکه باید از زمینههای مشترکی هم با این رژیم در زمینه سیاست خارجی به ویژه در قبال جهان عرب برخوردار باشد. اینها ملزومات زیادی است. امنیت از نظر اسرائیل در چارچوب بقا معنی پیدا میکند. اسرائیل برای بقا نیاز دارد که شرایط ژئوپلتیک، سازوکارهای دیپلماتیک پیچیده و آمادگی نظامی را با هم ترکیب کند تا بتواند به تهدیدهای بالقوه اطرافش واکنش نشان دهد. طی ۳۳ سال گذشته، نوعی حس رضایت از خود بر اسرائیل چیره شده و به این تئوری درون رژیم قوت داده که میتواند بر وابستگی به قدرتهای خارجی غلبه کند و این وابستگی را کم کند. اما همزمان نوعی حس ناامنی هم این رژیم را فراگرفتهاست. بررسی وضعیت پیرامونی اسرائیل در مصر، سوریه و اردن دلیل این حس ناامنی را توضیح میدهد.ادامه…..
حفظ منطقه حائل سینا
در جنوب غربی اسرائیل صحرای سینا واقع شدهاست. این منطقه از نظر اقتصادی بیفایده است. تنها قبائل بومی بدوی میتوانند در این منطقه دشوار برای زندگی، اقامت کنند. به همین دلیل سینا منطقه حائل ایدهآلی به نظر میرسد. خالی از سکنه بودن این منطقه به آن اهمیت استراتژیک میدهد و به خاطر این اهمیت استراتژیک است که بزرگترین ارتش جهان عرب یعنی مصر به آن توجه ویژه دارد.
حفظ موقعیت حائل این منطقه بنیاد پیمان صلح سال ۱۹۷۹ میان مصر و اسرائیل را تشکیل داد. پرسشی که در محافل سیاسی اسرائیل اکنون وجود دارد این است که آیا یک مصر اسلامی همینقدر اهمیت برای این منطقه حائل استراتژیک قائل است یا نه. پاسخ به این سوال به ارتش مصر بستگی دارد، نهادی که شاکله و ساختار حکومت مصر را از زمان ظهور جمال عبدالناصر در سال ۱۹۵۲ تشکیل دادهاست. طی یک ماه گذشته، نقش ارتش در مصر جدید تحت کنترل اخوانالمسلمین به آرامی خود را نشان دادهاست.
اولین آزمون در جریان بحران غزه خود را نشان داد، وقتی ارتش بدون سر و صدا درباره تضمینهای امنیتی با اسرائیل مذاکره میکرد و در راستای این مذاکرات هم اخوانالمسلمین مشغول تعامل دیپلماتیک بود. آزمون دوم وقتی بود که محمد مرسی رئیسجمهور اسلامگرای مصر تلاش کرد به صورت یکجانبه پیش نویس قانون اساسی را بر مبنای قدرت و نقش اخوانالمسلمین، به کرسی بنشاند. ارتش در این ماجرا صبر کرد تا اعتراضهای مخالفان قانون اساسی جدید به درجهای برسد که کاخ ریاستجمهوری را هدف بگیرند. در این شرایط معلوم بود که پلیس دیگر قادر نیست امنیت خیابانها را تامین کند. مرسی چارهای نداشت جز اینکه برای کمک به سراغ ارتش برود و این درخواست کمک نشان داد که ارتش چقدر برای ثبات و امنیت مصر مهم است. در آستانه همهپرسی روز شنبه سر و صدا و سردرگمی زیادی در مصر ایجاد شدهاست چرا که مخالفان سکولار اخوانالمسلمین همچنان به اعتراض ادامه میدهند. اما در پس این وضعیت آشفته وقتی دقیقتر به موضوع نگاه کنیم، میبینیم که ارتش و اخوانالمسلمین آهستهآهسته به نظم جدید حکومتی ناصری-اسلامی عادت میکنند.
این ساز و کار همکاری میان ارتش و اسلامگرایان به عنوان یک ضرورت دیده میشود و با اهمیتتر از پیمان صلح سال ۱۹۷۹ میان مصر و اسرائیل به نظر میرسد. اسرائیل ممکن است از اینکه ارتش برای ثبات مصر مهم است نوعی احساس آرامش کند زیرا فکر میکند که این نقش ارتش میتواند در حفاظت از منطقه حائل سینا هم تاثیرگذار و مثبت باشد. اما حفظ این تعامل میان نظامیان و اسلامگرایان ملزوماتی دارد که ممکن است شرایط را برای اسرائیل در سینا تغییر دهد. اسرائیل از جهت شمال هم منطقه حائل مناسبی ندارد. طبیعیترین و البته ناقصترین خط دفاعی اسرائیل در شمال، رود لیتانی در لبنان است که دومین خط دفاعی میان جبلالشیخ یا همان کوه هرمون در زبان عبری و دریای طبریه یا جلیله است. اسرائیل امروز شامل این خط مرزی هم میشود که منطقهای تپهای است که اخیرا هدف حملات خمپارهای پراکنده از طرف مخالفان مسلح سوریه قرار گرفتهاست.
اسرائیل از ناحیه شمال با تهدید نظامی متعارفی روبه رو نیست و در آینده نزدیک هم روبهرو نخواهد بود. اما اگر درگیریهای قومی در این منطقه شدت گیرد آن وقت اسرائیل از این ناحیه با تهدید جدیدی روبهرو خواهد شد. درگیریهای سنگینی در سوریه جریان دارد و اگر مخالفان مسلح سنی حکومت سوریه در این نبرد پیروز شوند، لبنان هم بیثبات میشود و آن وقت اسرائیل باید به فکر تهدیدهای ناشی از لبنان و حزبالله هم باشد. در این میان تلاشی از ناحیه غرب در جریان است که دولتی موقت با حضور مخالفان در سوریه مستقر شود تا ساختار حکومتی در این کشور حفظ شود و وضعیتی شبیه بعد از حمله آمریکا به عراق، در سوریه ایجاد نشود. اما سابقه تاریخی و تحلیل درگیریهای قومی نشان میدهد که نمیتوان درباره تاثیرگذار بودن این برنامهریزیها و تلاشها امیدوار بود. اسرائیل باید برای بدترین سناریوها آماده باشد.
دره رود اردن
وضعیت و موقعیت دره رود اردن برای امنیت شرق اسرائیل بسیار مهم است. تا وقتی اسرائیل بتواند بر کرانه باختری این رود تسلط داشتهباشد، میتواند صحرای شرق را هم در کنترل داشتهباشد. برای حفظ این سازوکار، اسرائیل باید از نظرسیاسی قدرت مسلط در کرانه شرقی رود اردن را خنثی کند. در خاورمیانه بعد از حکومت عثمانی، این قدرت به شکل پادشاهی خاندان هاشمی ظهور کرد. آسیبپذیری که خاندان هاشمی به عنوان یک موجودیت خارجی حاکم در منطقه ایجاد کرد، شرایط را برای اسرائیل فراهم کرد که از مرزهای شرقی خود دفاع کند. خاندان هاشمی برای حفظ پادشاهی خود در مقابل ناصریهای چپ، جداییطلبان فلسطینی و تهدید شبهنظامیان اسلامی، باید تعادل سختی میان سازوکاری پیچیده سیاسی در داخل کشور ایجاد میکرد. رمز بقای خاندان هاشمی همپیمانی با قبایل روستایی کرانه باختری، همکاری با فلسطینیان و همراهی با اسرائیل در مسائل امنیتی برای حفظ آرامش در مرزهای غربی بود. خلاصه اینکه، خاندان هاشمی آنقدر آسیبپذیر بودند که اسرائیل آن را به عنوان یک شریک امنیتی مفید در نظر بگیرد. البته تنشهایی هم میان اسرائیل و این خاندان وجود داشت اما آنقدر نبود که قابل کنترل نباشد. اما این سازو کار همکاری اکنون تحت فشار است. خاندان هاشمی اکنون با خطر و تهدید جدی از ناحیه همان قبایل کرانه باختری، فلسطینیها و اسلامگراهایی روبهرو هستند که سالها پایه و بنیاد حکومت این خاندان را تشکیل میدادند. دلیل آن هم این است که این حکومت تحت فشار اقتصادی و اعتراض سیاسی در حال تضعیف شدن است. بعضی ممکن است فکر کنند که همسایگان نفتی حاشیه خلیج فارس برای دفاع از یکی از معدود پادشاهیهای باقی مانده بعد از عثمانی در مقابل ظهور اخوانالمسلمین دفاع کنند. اما رقابت قدیمی ژئوپلتیک میان خاندان هاشمی هجاز و خاندان سعودی نجد بر سر برتری در جهان عرب همچنان جریان دارد. ایران هم در این معادله نقش آفرینی میکند و از خاندان هاشمی حمایت میکند.
شرکای قدرتمند خارجی
در این فضای آشفته استراتژیک، اسرائیل نمیتواند انزوای سیاسی را تحمل کند و در این انزوا دوام آورد. نیاز این رژیم به یک حامی قدرتمند این روزها بیشتر هم شدهاست. حامی کنونی اسرائیل یعنی آمریکا، خود را برای مقابله با نظم در حال ظهور اسلامی در منطقه آماده میکند. اما در این شرایط جدید منطقهای، آمریکا با نگاهی به ایدئولوژی گذشته، به دنبال شرکایی است که بتواند با همراهی آنها از این بحران عبور کند. همانطور که روابط آمریکا و ترکیه در سالهای اخیر و همچنین تعاملات واشنگتن با اخوانالمسلمین مصر نشان میدهد، آمریکا در حال بررسی شرایط است تا ببیند چه کسی قدرت را در منطقه در دست خواهد داشت و برای عبور از این وضع آشفته باید با کدام نیرو وارد مذاکره شود. اما اسرائیل نمیتواند چنین مذاکراتی انجام دهد چون هم در اندازه این کار نیست و هم از نظر ایدئولوژیک با موانعی روبهروست. دامنه و قدرت مانور اسرائیل در سیاست خارجی همزمان با افزایش وابستگیاش به قدرتهای خارجی، کاهش مییابد چرا که منافعش با منافع حامیانش در تضاد میشود. اسرائیل هم در تصمیمگیری و هم در خلاقیت دیپلماتیک، همواره محدودیت دارد. نکته کنایهآمیز اینکه، اسرائیل یک دمکراسی سبک غربی است و در میان همسایگانی که حکومتهای دیکتاتوری داشتند احساس امنیت میکرد. اکنون که این دیکتاتوریها سقوط کردند، بقای اسرائیل به خطر افتاده است.