حزب الله لبنان سرنوشت منطقه را تغییر داد / گفت و گو با مسعود اسداللهی

وقتی به آقای دکتر اسداللهی زنگ زدم، درحال رانندگی در بیروت بود تا خود را به یک میزگرد سیاسی به مناسبت سالگرد پیروزی افتخارآمیز مجاهدان حزب الله لبنان برساند. او خودش سه ساعت بعد وقتی به سفارت رسید، به کیهان زنگ زد و من سؤالات خود را از او پرسیدم.
برای من خبرنگار بسیار لذت بخش بود که با کارشناسی گفت وگو می کنم که کاملاً به موضوع بحث مسلط است و اطلاعات تاریخی و سیاسی مکفی در آن باره دارد و بدون لکنت زبان به سؤالات پاسخ می دهد راستش ظاهراً شنود مکالمات ما توسط دولت لبنان مقدار زیادی در کیفیت و رسایی صدای دکتر اسداللهی تأثیر گذاشت و من به سختی توانستم مصاحبه را مدیریت کنم. وقتی در پایان این مصاحبه طولانی درباره تجدید چاپ یا تکمیل کتاب ارزشمند «حزب الله لبنان؛ از مقاومت تا پیروزی» از او سؤال می کردم، تقریباً صدای او را نمی شنیدم و از دکتر خواستم کمی بلندتر صحبت کند. خندید و گفت: والله از بس در این مصاحبه داد زده ام دیگر صدایم درنمی آید!
دکتر مسعود اسداللهی کارشناس برجسته مسائل خاورمیانه و استاد دانشگاه، سالهاست که وقت خود را به پژوهش و تحقیق درباره لبنان و بخصوص جنبش حزب الله اختصاص داده است. وی چندین سال پیش، کتاب «از مقاومت تا پیروزی» را در زمینه زمینه ها، مقدمات و تاریچه تشکیل حزب الله لبنان با استناد به منابع عربی، فارسی و لاتین اعم از کتابها و روزنامه های معتبر تدوین کرد که تا عقب نشینی و فرار ارتش اسرائیل از جنوب لبنان در سال 2000 میلادی را دربر می گرفت. بنابر گفته دکتر اسداللهی این کتاب به زبان عربی هم ترجمه شده و در کشورهای عربی و اسلامی مورد استقبال هم قرار گرفته است.
در گفت وگوی ما که درباره ارزیابی حوادث و نتایج جنگ سی وسه روزه رژیم صهیونیستی با جنبش حزب الله لبنان در یک سال پیش است، به ماجرای اسارت سربازان اسرائیلی، نقش سوریه در این جنگ، احتمال حمله مجدد اسرائیل به لبنان و حزب الله، وقایع اخیر گروه فتح الاسلام، نمونه هایی از شکست سنگین ارتش اسرائیل، وضعیت بازسازی، اختلافات داخلی در لبنان و نیز مسائلی چون همدلی و همراهی مسیحیان و شیعیان پرداخته شده است.
توجه خوانندگان گرامی کیهان را به متن کامل این گفت وگو جلب می کنیم.

¤ جناب آقای دکتر اسداللهی! با تشکر از شما که وقتتان را در اختیار ما گذاشتید. به عنوان اولین سؤال بفرمایید اگر حزب الله در آغاز جنگهای سی وسه روزه، آن سه نظامی اسرائیلی را در داخل خاک لبنان دستگیر نمی کرد، آیا باز هم جنگ واقع می شد؟
- همان طور که حزب الله بخصوص شخص سیدحسن نصرالله اعلام کرده اند و اطلاعاتی که در دست است، نشان می دهد این جنگ در واقع جنگی بود که اسرائیلی ها با هماهنگی کامل با آمریکایی ها از سه- چهار ماه قبل، آن را طراحی کرده بودند و این جنگ هم در قالب طرحهایی که آمریکا برای منطقه داشته قرار بود اتفاق بیفتد. البته قرار بر این بوده که طبق برنامه آمریکایی ها و اسرائیلی ها یورش صهیونیست ها در پاییز سال گذشته اتفاق بیفتد. همچنین آنها قصد داشتند که حزب الله را کاملا غافلگیر کنند و در واقع ضربه کاری به حزب الله وارد کنند اما حادثه گرفتن دو اسیر در محدوده سرزمین لبنان در سال گذشته در همین روزها، باعث شد که اسرائیلی ها عملیات خودشان را جلو بیندازند. در واقع سه ماه جلوتر این عملیات را انجام بدهند و شاید همین هم یکی از علتهای شکست شان شد.
بنابراین حزب الله معتقد است که اسرائیلی ها در هر صورت این جنگ را آغاز می کردند و به هر بهانه ای که بود این جنگ را انجام می دادند حالا چه این دو سرباز اسیر می شدند چه نمی شدند. این طرحی بود که اسرائیلی ها و آمریکایی ها در قالب برخورد با کل محور مقاومت در منطقه (محوری که بر ضد آمریکایی ها از ایران، سوریه و حزب الله و حماس تشکیل شده است) قرار بود جنگ آغاز بشود و قرار هم بر این بود که در غزه و در داخل فلسطین حماس شکست قطعی بخورد و دولتش سرنگون بشود و حزب الله هم در جنوب لبنان ضربات اساسی بخورد تا محور مقاومت در منطقه شکسته بشود و زمینه آماده بشود برای حمله احتمالی آمریکا به ایران در موضوع هسته ای.
این تحلیلی است که حزب الله از این جنگ دارد و معتقد است اصلا گرفتن دو اسیر هیچ تاثیری در جنگ نداشت. در واقع اگر این هم نبود اسرائیلی ها بهانه ای پیدا می کردند و حتی ممکن بود خودشان یک صحنه سازی بکنند و جنگ را آغاز کنند. همان طور که در سال 1982هم دیدیم که اسرائیلی ها که حمله بسیار وسیعی را به لبنان انجام دادند و تا پایتخت آمدند و بیروت را اشغال کردند، به بهانه ترور سفیرشان در لندن این کار را کردند. بنابراین برای اسرائیلی ها پیدا کردن بهانه هیچ کاری ندارد و تاریخ اسرائیل هم نشان داده که به راحتی می توانند بهانه کنند و کارشان را انجام بدهند. این تحلیلی است که حزب الله دارد.

¤ آقای اسداللهی! در جریان این جنگهای سی وسه روزه به نظر می رسد که حضور فعال سوریه به عنوان یک متحد حزب الله کمرنگ تر از چیزی بود که انتظار می رفت. نظر شما چیست؟
- تا منظور از حضور چی باشد. ببینید هیچ کس انتظار نداشت که سوریه وارد جنگ بشود. اولا سوریه از نظر باز کردن مرزهایش برای راه دادن پناهندگان و مردم لبنان به داخل خاک خود و پذیرایی احسن از آنها هیچ فروگذاری نکرد و یک کارنامه درخشانی از خودش نشان داد. در کنار این، آمریکا و اسرائیل مرتب سوریه را، هم در جنگ و هم بعد از جنگ، متهم می کردند که امکان رساندن سلاح و مهمات به حزب الله را فراهم کرده و از طریق مرزهایش دارد این کار صورت می گیرد. بنابراین سوریه آن کاری که در حد و اندازه خودش بود انجام داد. از طرفی خود حزب الله هم مایل نبود که سوریه وارد این جنگ بشود. این را باید دقت کنید. یکی از اتهاماتی که مخالفان در جریان جنگ سال گذشته به حزب الله می زدند این بود که می گفتند این جنگی است که حزب الله به نیابت از سوریه و ایران دارد انجام می دهد. خوب، اگر سوریه خودش هم وارد جنگ می شد این اتهام برای حزب الله تثبیت می شد که بله، ببینید حزب الله و سوریه با هم یک جنگی را ایجاد کردند که نتیجه آن خرابی های فراوانی بود که در لبنان صورت گرفت. بنابراین حتی به صلاح حزب الله نبود که سوریه به آن معنا وارد جنگ بشود بلکه پشتیبانی هایی که انجام داد، بهترین امکان را برای حزب الله و مقاومت فراهم کرد.

¤ زمزمه هایی شنیده می شود که ممکن است در ماههای آینده اسرائیل مجددا به لبنان حمله کند برای باز هم قلع و قمع کردن حزب الله. شما این احتمال را چقدر محتمل می دانید؟
- چنین احتمالی به صورت مجرد یعنی به عنوان یک حمله خاص اسرائیل به لبنان وجود ندارد. علتش هم این است که الان دو مشکل اساسی در درون رژیم صهیونیستی هست: یک مشکل سیاسی که اولمرت درگیر آن است و آن پیامدهای جنگ سال گذشته است که تا الان به استعفای خیلی از افراد و مقامات و شخصیت های سیاسی، نظامی اسرائیل انجامیده، خود اولمرت هم در معرض خطر هست چرا که گزارش نهایی کمیته «وینوگراد» که البته قرار بود همین ماه منتشر بشود اما آن را حدوداً پنج- شش ماه به عقب انداختند، اولمرت را هم در خطر برکناری یا استعفا قرار داده است.
بنابراین چون پیامدهای سیاسی و نظامی جنگ سال قبل هنوز هست، او نمی تواند یک جنگ دیگر را شروع کند.
اوهنوز نمی تواند پاسخ بدهد چرا جنگ پارسال را انجام داد.
دوم اینکه ازنظر نظامی هم، ارتش اسرائیل به علت شکست سنگینی که پارسال متحمل شد دچار یک بحران روحی شده و درحال حاضر می کوشد خودش را بازسازی روحی کند. یعنی تغییراتی در سطح فرماندهی ارتش اسرائیل انجام شده به این هدف انجام شده که باردیگر آن روحیه توسعه طلبانه و جنگ طلبانه را در این ارتش زنده کنند، ارتش اسرائیل در جریان جنگ پارسال درواقع یک افتضاح نظامی را به وجود آورد که الآن پیامدهای آن و پس لرزه های آن هنوز در جامعه اسرائیل وجود دارد و مرتب هم از بین مسئولان نظامی این رژیم قربانی می گیرد. بنابراین باتوجه به این دو مشکل یعنی مشکل سیاسی و مشکل نظامی، بسیار بعید است و درحقیقت می توان گفت که اصلاً احتمال حمله مجدد اسرائیل به لبنان در امسال وجود ندارد.
اما یک نکته اینجا هست. اگر براساس یک نظر دیگر افراد تندرویی مثل و یکی در آمریکا حمله نظامی به ایران بخواهد عملی بشود، خوب پیامدهای حمله نظامی به ایران این خواهد بود که کل منطقه دچار بی ثباتی خواهد شد و قطعاً باردیگر بین حزب الله و اسرائیل و حتی ممکن است بین سوریه و اسرائیل هم جنگ دربگیرد. بنابراین اگر ما در قالب یک عملیات خاص، جنگ خاص اسرائیل را به لبنان و حزب الله درنظر بگیریم چنین احتمالی وجود ندارد، اما اگر در چارچوب تحولات منطقه ای ببینیم اگر خدای نکرده آن جنگ یعنی حمله به ایران انجام بشود احتمال حمله اسرائیل به حزب الله و سوریه هم وجود دارد.

¤ سؤال بعدی من درباره وقایع اخیر نهرالبارد و ماجرای گروه فتح الاسلام است. اولاً درباره ماهیت این گروه نوظهور توضیحاتی بدهید و درضمن بفرمایید آخرین وضعیت درگیریها به چه مرحله ای رسیده است؟
- گروه فتح الاسلام که حوادث نهرالبارد را به وجود آورده، گروهی است که پیرامون آن سؤالات و شبهات زیادی مطرح است و ماهیت اصلی این گروه هنوز برای کسی مشخص نیست. آیا این گروه، گروهی است که درارتباط با القاعده است و یا اینکه نه، گروهی مخل با افکار سلفی گری یا اینکه آنطور که گروه های 14مارس متهم می کنند، فتح الاسلام را گروهی ساخته و پرداخته دستگاه های اطلاعاتی سوریه معرفی می کنند.
خوب، ماهیت این گروه تا الآن مشخص نیست منتهی از قرائن، شواهد و نحوه جنگیدنش تا الآن، می شود گفت این گروه، گروهی است با گرایش های تند سلفی وهابی که براساس عقیده دارد می جنگد نه براساس ارتباط با یک دستگاه اطلاعاتی. حتی از کشته های این گروه که درمیان آنها تعدادی از اتباع عربستان سعودی وجود دارند و همچنین اتباع دیگر کشورها، تقریباً مشخص است که این گروه، گروهی با گرایش های سلفی است. اما هنوز اثبات نشده که این گروه با القاعده ارتباط تشکیلاتی داشته باشد. درواقع ارتباط و هماهنگی فکری و عقیدتی دارند اما ارتباط تشکیلاتی ندارند و یا حداقل تا الآن اثبات نشده است.
خوب، وقتی این گروه کارش را شروع کرد از آن موقع سؤال های زیادی مطرح شد در این میان گروه حاکم در لبنان یعنی آقای سعد حریری و دیگران تلاش کردند از وجود این گروه برای تضعیف شیعیان و حزب الله سوءاستفاده کنند و شروع کردند به این گروه نزدیک شدن. پول، امکانات و کمک های زیادی را دراختیار این گروه گذاشتند اما بعدها وقتی که این ارتباط تاحدی کشف شد، براساس فشار خود آمریکایی ها که روی القاعده بشدت حساس هستند باعث شدند که ارتباط حریری با فتح الاسلام و کمک هایشان به ادامه درگیری ها قطع شود. و ما شاهد آن هستیم که بیش از 40- 50روز این درگیری ها ادامه دارد، البته چیزی که درحال حاضر جریان دارد این است که گفته می شود این درگیری ها به روزهای آخر خودش نزدیک شده و ارتش لبنان قصد دارد در این هفته با یک عملیات بزرگ کار این گروه را یکسره کند. که باید منتظر شد ببینیم چنین اتفاقی این هفته می افتد یا نه.

¤ آقای اسداللهی! سؤالی که این وسط پیش می آید این است که در حقیقت کسی که داشت با فتح الاسلام می جنگید ارتش لبنان بود نه حزب الله. ازطرفی ارتش لبنان هم زیر مجموعه دولت آقای فواد سینیوره و متحدش سعدحریری محسوب می شود. جنگ ارتش با گروهی که هم مخل امنیت لبنان و هم حزب الله محسوب می شد را چگونه توجیه می کنید؟
- من عرض کردم خدمت شما، هنگامی که سروکله این گروه در لبنان پیدا شد آقای سعد حریری و خود دولت آقای سینیوره به آن نزدیک شدند با دو هدف: هدف اولشان این بود که از این گروه علیه حزب الله بهره برداری کنند چون می دانستند این گروه انگیزه ای قوی برای جنگ مسلحانه دارد، دوم اینکه می خواستند خطر این گروه را علیه خودشان خنثی کنند چون جریان آقای حریری و سینیوره، جریان لائیک سنی هست. اینها می خواستند دشمنی این گروه را متوجه حزب الله و درحقیقت شیعیان لبنان کنند. مخصوصاً می خواستند آن حوادثی که در عراق دارد اتفاق می افتد دقیقاً در لبنان تکرار بشود و حتی ازطریق شاهزاده «بندر بن سلطان» از کانال آقای حریری کمکهای بسیاری در اختیار این گروه قرار گرفت. البته در آمریکا هم یک جناح تندرو از این حرکتهای «بندر بن سلطان» حمایت می کرد. اما در نهایت، دستگاه اطلاعاتی آمریکا یعنی سازمان سیا و وزارت خارجه به علت حساسیتشان روی القاعده و اینکه گروه فتح الاسلام را یک گروه مرتبط با القاعده می دانستند فشار آوردند روی دولت سینیوره و روی سعد حریری که هم ارتباطشان با این گروه قطع شود و هم با این گروه برخورد بشود. در واقع برخوردی که الآن دولت سینیوره با گروه فتح الاسلام می کند برخوردی است که با فشار آمریکاروی داده وگرنه دولت سینیوره می خواست از این گروه علیه حزب الله لبنان استفاده کند. اما در واقع چاهی را که آنها برای حزب الله کنده بودند خودشان در آن چاه ماندند و نتیجه این شد که الآن ما می بینیم ارتشی که تحت امر دولت است دارد با این گروه می جنگد و البته تلفات زیادی هم ارتش داده است و تا الآن هم که موفق نشده کار این گروه را یکسره کند. حالا باید ببینیم در روزهای آینده چه می شود.

¤ آقای اسداللهی! من می خواستم شما پس از یک سال یک ارزیابی منصفانه از جنگ سی وسه روزه داشته باشید. ارزیابی از میزان موفقیتها و شکستها و خسارتهایی که هم ارتش اسرائیل و هم لبنان و حزب الله داشته اند. اگر آماری هم از میزان خسارتهای مالی و جانی دوطرف داشته باشید خیلی خوب است.
- می دانید جواب دادن به این سؤال خیلی طولانی می شود و نمی شود در دو سه جمله به این پاسخ داد. اگر بخواهیم خلاصه کنیم «حزب الله پیروز شد برای اینکه شکست نخورد، و اسرائیل شکست خورد برای اینکه پیروز نشد.” متوجهید؟ یعنی اسرائیل با آن حجم حملاتش، با آن ارتش قوی اش، با پیشرفته ترین سلاحها، با آن پل هوایی که آمریکا از طریق انگلیس برقرار کرد، با بمبهای هوشمندی که در یک ثانیه، دورش را تبدیل به خاکستر می کرد، با حملات وحشیانه ای که سی وسه روز به طول انجامید، موفق نشد حتی یک نفر از کادرهای درجه 2 و درجه 3 حزب الله را شهید کند. تمام شهدایی که حزب الله داده معمولاً از رزمندگان عادی حزب الله است. این یک شکست مفتضحانه برای اسرائیل است. این یک. دوم اینکه یک شکست اطلاعاتی بسیار بزرگ را ارتش اسرائیل متحمل شد. اسرائیلی ها همواره ادعا می کردند که آنچنان قدرت اطلاعاتی بالایی دارند که هرچه در کشورهای عربی اتفاق می افتد اینها ازش خبر دارند، اما در جریان این جنگ مشخص شد که اسرائیلی ها از تحولات بعد از سال 2000 حزب الله یعنی زمانی که اسرائیل از جنوب لبنان عقب نشینی کرد، از تحولاتی که در درون حزب الله، از نظر قدرت نظامی حزب الله رخ داده بین سالهای 2000 تا 2006 هیچ اطلاعی نداشت. یعنی نه می دانستند چه نوع سلاح هایی در اختیار حزب الله است و سلاح های جدید آنها چیست، چه نوع آموزشهایی دیده، چه نوع استحکاماتی ایجاد کرده، و قدرت ارتباطاتی اش چیست. در وقتی که جنگ شروع شد اسرائیلی ها غافلگیر شدند چون فکر می کردند که یک جنگ ساده ای در پیش دارند و با این حجم نیرو، به راحتی حداکثر ظرف یک هفته، بساط حزب الله را جمع می کنند، اما وقتی وارد جنگ شدند متوجه شدند نیرویی که باآن رو به رو هستند، با آن نیرویی که در سال 2000 لبنان را ترک کرده بودند خیلی فرق کرده است. از نظر آموزشها، حزب الله بسیار بسیار پیشرفت کرده (این اعترافی است که خود اسرائیل هم می کند)، از سلاحهای بسیار پیشرفته استفاده می کند، قدرت مخفی سازی و کار اطلاعاتی بسیار قوی حزب الله آنها را غافلگیر کرده بود، و قدرت ارتباطاتی حزب الله هم، بالا بود، یعنی به رغم بمبارانهای وحشتناکی که روی مواضع حزب الله انجام دادند، ارتباط فرماندهی حزب الله با تمام رده هایش حتی در خط مقدم تا آخرین روز جنگ ادامه داشت و این یکی از بزرگترین شگفتی های این جنگ بود. چون در جنگهای جدید بخصوص در جنگ عراق، ما شاهد آن بودیم که آمریکایی ها اولین کاری که کردند این بود که ارتباط و آن سلسله اعصاب ارتباطی بین ستاد فرماندهی ارتش عراق با رده ها را با سطح، قطع کردند و در واقع ارتباط قطع شد و این ارتش به راحتی از هم پاشید، اما در جریان جنگ سال گذشته هرچقدر که اسرائیلی ها تلاش کردند، و از پیشرفته ترین تجهیزات استفاده کردند، تا روز آخر ارتباط رزمندگان حزب الله با فرماندهی ادامه داشت.
نکته دیگر اینکه به رغم تمام جنگهایی که اسرائیل با اعراب داشت و در آنها در یک مدت کوتاه به پیشرفتهای برق آسا دست پیدا می کرد و مناطق گسترده ای را ارتش اسرائیل اشغال می کرد، در جنگ پارسال ما شاهد بودیم، پس از 33 روز جنگ، باز ارتش اسرائیل در مرز داشت می جنگید! و قادر نبود از مرز فراتر وارد خاک لبنان بشود. در حالی که در سال 1982 موقعی که اسرائیل حمله کرد در عرض کمتر از دو هفته بیروت را اشغال کرد. خوب، اینها بزرگترین ضربه هایی بود که هیبت و اسطوره ارتش اسرائیل را شکست. البته در اینجا مسائل بسیار بسیار زیادی اتفاق افتاد که الآن بحرانهای داخلی ارتش اسرائیل را ایجاد کرده است نشان داد ارتش اسرائیل تبدیل به یک ارتش رفاه زده شده که جوانان فعلی اسرائیل، انگیزه جنگیدن مثل نسلهای گذشته را ندارند و فرماندهی آنها بسیار فرماندهی سطحی ای بوده، فکر می کرده با قدرت هوایی قادر خواهد بود که حساب حزب الله را یکسره بکند اما درعمل به این نتیجه رسیدند که این استراتژی کاملاً اشتباه بوده و موقعی به خودشان آمدند که روزهای آخر جنگ بود و تصمیم به حمله زمینی گرفتند که بعد، در حمله زمینی هم ضربات کاری را متحمل شدند.
خوب، علاوه بر این جنایتهای بسیار زیادی که اسرائیلی ها در جریان جنگ انجام دادند، به قدری گسترده بود که حتی حامیان اسرائیل هم در نیمه دوم جنگ دیگر قادر به دفاع از اسرائیل نبودند.
و آن اتفاقاتی که افتاد و موجب شد آن اجماع بین المللی که در ابتدای جنگ علیه اسرائیل وجود داشت پس از کشتار روستای قانا، این اجماع بین المللی از بین رفت.
خوب، به رغم همه این هجمه ها، حزب الله مقاومت بسیارجانانه ای از خودش نشان داد و رزمندگان آن نشان دادند که هم از آموزش بسیار بالا برخوردارند، هم به سلاحهای پیشرفته مجهزند و هم اینکه روحیه شهادت طلبانه ای دارند و این به یک اسطوره ای تبدیل شده در جهان عرب و جهان اسلام که این گروه کاری را توانست انجام بدهد که ارتشهای کشورهای عربی همگی با هم نتوانستند انجام بدهند. بنابراین خود مقاومت و باقی ماندن حزب الله زیر همه این ضربات و اینکه تا روز آخر موفق شد که مناطقی را در داخل خاک اسرائیل مورد حمله قرار دهد، اینها همه پیروزی بزرگ و تاریخی حزب الله است.
البته در کنار این، خوب، خرابیهایی که به وسیله ارتش اسرائیل انجام شد بسیار گسترده است، و ضربه هایی که به زیرساختهای اقتصادی لبنان خورد زیاد است. پلها، جاده ها، دبیرستانها، مدارس، بیمارستانها و جنایتهایی که اسرائیلی ها کردند، بسیار گسترده بود، ولی اینها چیزهایی است که قابل جبران است. آن چیزی که ماند در تاریخ، این بود که حزب الله لبنان به عنوان یک گروه چریکی کوچک، موفق شد اسطوره ارتش اسرائیل را به عنوان یک ارتش شکست ناپذیر، بشکند و ما الان می بینیم که در جهان عرب یک روحیه جدیدی ایجاد شده است. خوب، اینها هم هست. یعنی آن چیزی که الان اسرائیلی ها ادعا می کنند یا اولمرت به عنوان موفقیت خودش دارد ادعا می کند این است که ما حزب الله را از مرزها دور کردیم و الان ارتش لبنان آمده در مرز مستقر شده این را به عنوان تنها پیروزی خودش دارد یاد می کند، در حالی که دستگاه های اطلاعاتی ارتش اسرائیل گزارش هایی که علنا منتشر می کنند این است که حزب الله الان موشک های جدیدی در اختیار دارد که دیگر اصلا نیازی ندارد که در مرز مستقر باشد و می تواند از کیلومترها دورتر از مرز به اهداف اسرائیل حمله کند. ولی حتی این ادعای اولمرت که موفق شد حزب الله را از کنار مرزها دور کند، موفقیتی به حساب نمی آید و حزب الله بنا بر اعتراف خود ارتش اسرائیل الان توان نظامی اش بیش از جنگ پارسال شده است. به همین خاطر اگر ما به سرجمع این دستاوردها نگاه کنیم، این پیروزی بسیار بزرگ تاریخی است اما اگر بخواهیم دست بگذاریم روی حجم خرابی ها بله، می آیند دست می گذارند و این را به عنوان یک شکست تلقی می کنند در حالی که ملتی که می خواهد از خودش دفاع کند باید بهایی را بپردازد، ما در هیچ جنگی در دنیا ندیدیم که یک نیروی اشغالگر با سلام و صلوات از آن کشور خارج بشود! بلکه همواره آن ملت تحت اشغال، بهایی را پرداخت کرده که توانسته اشغالگر را بیرون کند. این هم بهایی بود که ملت لبنان پرداخت کرد و البته موفق شد یک اسطوره ای از خودش درست کند که برای نسلها، این اسطوره باقی خواهد ماند.

¤ الان شما آمار و ارقامی از تعداد تلفات طرفین ندارید؟
- آماری که دولت لبنان داده و آمار رسمی و دقیق هم هست در رابطه با غیرنظامیان لبنان، یک چیزی حدود بیش از 1200نفر به شهادت رسیده اند. حزب الله در رابطه با شهدای خودش آمار ارائه نداده، و اصولا هیچ وقت این کار را نمی کند ولی آنچه که اسرائیلی ها مدعی هستند در واقع تلفات حزب الله را آنها اعلام کرده اند که چیزی حدود 250 نفر از رزمندگان حزب الله به شهادت رسیده اند.
آمار تلفات خود اسرائیلی ها را هم که خودشان اعلام کرده اند الان دقیقش در ذهنم نیست اما آن چیزی که هست چیزی حدود 50-40 نفر غیرنظامی در اسرائیل کشته شده اند اما حدودا 300-250 نفر نظامی اسرائیل هم کشته شده اند. این آمار خودش خیلی گویاست، یعنی اسرائیل تعداد بسیار زیادی غیرنظامی را کشته، اما حزب الله موفق شده، بیشتر، نظامی های اسرائیل را به هلاکت برساند و این نحوه جنگیدن حزب الله را به خوبی نشان می دهد.

¤ الان وضعیت بازسازی خرابی های جنگ در لبنان پس از گذشت یک سال در چه مرحله ای است؟
- بحث سازندگی از مدتها پیش شروع شده، اما اختلافات سیاسی که در درون لبنان وجود دارد، بازسازی را دچار مشکلات زیادی کرده است. و یکی از موارد اختلاف حزب الله با دولت آقای سینیوره هم بحث بازسازی است. چرا که از فردای آتش بس، دولت آقای سینیوره به نحوی عمل کرد که نشان داد عمدا بحث بازسازی را دارد به تاخیر می اندازد تا در واقع آوارگان جنگی را که بیشتر از شیعیان لبنان بودند از عملکرد حزب الله ناراضی و ناراحت کند. و آنها را در واقع از حزب الله جدا کند. ما این را از همان موقع دیدیم. یعنی حتی در پرداخت غرامت، پولهایی که از کشورهای مختلف به دولت لبنان تحویل داده شده بود تا به آوارگان جنگی تحویل داده بشود، همان مقدار هم بسیار بسیار بد برخورد می شد از سوی دولت لبنان و سعی می شد که کمتر به بازسازی بپردازند و بحثهای زیادی بود که نشان می داد دولت لبنان عمد دارد که بازسازی را به تأخیر بیندازد. به همین خاطر، موضوع بازسازی ها، اختلاف بین حزب الله و دولت آقای سینیوره را که از قبل هم وجود داشت تشدید کرد.
الان ما دو نوع بازسازی در لبنان داریم. یک سری طرح ها هست که حزب الله متولی آن هست و آن طرح ها به خوبی پیش می رود، با سرعت به پیش می رود؛ چه در پرداخت غرامت چه در بازسازی. اما طرح هایی که از سوی دولت لبنان انجام می شود یا کند است یا اختلاس در آنها بسیار بالاست و به همین خاطر ما در خیلی از پروژه های بزرگ که در دست دولت لبنان هست می بینیم که کار بسیار کند دارد پیش می رود و اگر این درگیری سیاسی ادامه پیدا کند ممکن است طولانی هم بشود، خیلی طولانی بشود. اما در حال حاضر حزب الله آنچه در توان خودش هست گذاشته و دارد کار را با سرعت انجام می دهد اما چون حجم خرابیها بالاست، باید دولت لبنان به طور جدی به صحنه بیاید و با توجه به بودجه ای که از کشورهای مختلف گرفته، این بودجه ها را هزینه کند و بازسازی را انجام بدهد. اما متأسفانه دولت لبنان دراین زمینه کارنامه مثبتی ندارد و موجب شده عملا کارها بسیار کند پیش برود.

¤ آقای اسداللهی! شما به عنوان یک تحلیلگر سیاسی، آینده ارتباطات دولت سینیوره با آمریکا و رژیم صهیونیستی و اختلافات با حزب الله لبنان را چگونه پیش بینی می کنید؟
- درحال حاضر مسائل لبنان به یک بن بست کامل سیاسی و یک بحران سیاسی برخورد کرده و در واقع راه حلی در درون حکومت وجود ندارد. به علت دخالتهای بسیار بسیار گستاخانه آمریکا و فرانسه که ازطریق گروه 14مارس دارد انجام می شود جلوی هرگونه راه حل تدافعی را در حکومت گرفته و یک بن بست و جدایی کامل سیاسی اتفاق افتاده و هیچ نوع راه حل سیاسی در حال حاضر وجود ندارد و حتی با اینکه قرار است هفته آینده گروههای لبنانی در فرانسه جمع بشوند با ابتکار دولت فرانسه یک سری گفت وگوهایی را انجام بدهند اما حتی آن گروههایی که می خواهند آنجا شرکت کنند هیچ امیدی به این مذاکرات ندارند و در واقع معتقدند که راه حل بحران لبنان در خارج از لبنان است و درچهارچوب مسائل منطقه ای شاید حل بشود به این معنا که وضعیت آمریکا در عراق به گونه ای است که اگر آمریکا بخواهد مسائلش را درعراق از طریق مذاکره با ایران و سوریه حل کند، در آن موقع بحثهای لبنان هم دراین مذاکرات مطرح خواهدشد و یک نوع راه حل شامل و کامل برای مسائل منطقه ای درپیش خواهد گرفت و بحران لبنان هم شاید در چارچوب آن حل بشود یا اینکه اگر گزینه بحث حمله به ایران از طرف آمریکایی ها انجام بشود، آنگاه کل منطقه وارد جنگ خواهدشد که لبنان هم جدای آن نخواهدبود. بنابراین مسائل لبنان در حال حاضر هیچ راه حلی در داخل برایش وجود ندارد، خود لبنانی ها هم منتظرند ببینند درسطح منطقه مسائل به چه صورت حل می شود.

¤ یک مقدار از سؤالات سیاسی فاصله می گیرم و بحثهای اجتماعی را مطرح می کنم. آقای اسداللهی! کسانی که در لبنان حاضر بودند چه قبل از جنگ و چه بعد از جنگ از یک همراهی و همدلی گسترده ای بین حزب الله و شیعیان و مسیحیان خبر می دهند. البته این موضوع در بین اهل تسنن شاید به این قوت نباشد اما ارتباط خوبی که مسیحیان با حزب الله لبنان و بخصوص با شیعیان دارند کاملا بارز و مشهود است. در خود حکومت هم می بینیم که آقای امیل لحود با حزب الله رابطه بسیار بهتری دارد تا با دیگران. درسطح جامعه هم می بینیم که آن خانم مسیحی «ریم حیدر» که عبای سیدحسن را هدیه گرفت با افتخار با آن عبا به دنیا سفر کرد و حزب الله و نصرالله را تبلیغ کرد یا خواننده ای مسیحی مثل خانم «جولیا پطرس» آن ترانه معروف را در تجلیل از سیدحسن نصرالله و رزمندگان حزب الله خواند. به نظر شما علت این همدلی چه می تواند باشد؟
- خوب، این موضوع یک دلیل داخلی دارد و یک دلیل خارجی. دلیل داخلی توافقنامه ای است که یک سال و نیم پیش بین حزب الله و جریان سیاسی میشل عون معروف به «جریان ملی آزاد» امضا شد. این توافقنامه سیاسی بین آقای میشل عون به عنوان رئیس قوی ترین جریان سیاسی مسیحیان، با حزب الله به عنوان قوی ترین جریان سیاسی شیعیان، بسیاری از نگرانی های دوطرف را برای همیشه از بین برد و توافق نظر بی نظیری را بین این دو قطب ایجاد کرد.
خوب، وقتی که سران دو گروه از هموطنان، این توافقنامه را امضا می کنند این تأثیر را در کل دو مذهب در لبنان می گذارند. این دلیل داخلی.
دلیل خارجی و منطقه ای آن این است که مسیحیان لبنان بشدت نگران رشد افراط گرایی سنی و تندگرایی سنی در قالب القاعده و سلفی گری هستند و این را یک خطر بزرگ برای لبنان می دانند و معتقدند که اصولا کل مسیحیان در کشورهای خاورمیانه درمعرض یک خطر حیاتی قرار گرفته اند و آن افراط گرایی سنی است بنابراین آنها بقا و حیات خودشان را در همبستگی و اتحاد با شیعیان می دانند.
چون وقتی که حزب الله را در کنار دیگر گروهها قرار می دهند می بینند که چقدر با مسیحیان خوب رفتار کرده و چقدر به آنها آرامش داده است و این را مقایسه می کنند با عملکرد برخی گروه های سیاسی در عراق و کشورهای مختلف که چقدر افراطی عمل کرده اند و به این نتیجه می رسند که باید برای بقا و حفظ خودشان با شیعیان همراه بشود تا از آن خطر خودشان را حفظ کنند. بنابراین، این دو عامل باعث شده که الان ما می بینیم که در صحنه لبنان یک تقارن و نزدیکی پویایی بین مسیحیان و شیعیان اتفاق افتاده و روز به روز هم به هم نزدیکتر می شوند.

¤ آقای اسداللهی! قبل از این که سؤال آخرم را از شما بپرسم دوست دارم شما از موارد ناگفته جنگ سال گذشته برای ما بگویید. مواردی که جایی نقل نشده و دارای جذابیت ژورنالیستی یا خبری هم باشد.
-از اتفاقاتی که در جنگ ها اتفاق می افتد مسئله جنگ روانی است. همواره حزب الله در دوران جنگ هایی که با اسرائیل داشته است بهای زیادی برای عملیات روانی در جامعه اسرائیل پرداخت کرده است. روی این موضوع کار کرده که همزمان که با ارتش اسرائیل می جنگد یک عملیات روانی هم توی جامعه اسرائیل انجام دهد و آن ها را نسبت به عملکرد ارتش و عملکرد دولتش مسئله دار کند. این روشی بوده که همواره موفق بوده و ما همواره در چند سال گذشته دیده ایم که حزب الله در این مسئله بسیار بسیار موفق عمل کرده است. اسرائیلی ها هم به این اعتراف کرده اند که حزب الله در این زمینه خیلی خوب کار کرده و موفق شده اجماع نظر در جامعه اسرائیل را از بین ببرد. و یکی از علت های عقب نشینی اسرائیل در سال 0002 همین موضوع بوده است که اجماع نظر داخلی و توافق فکری از بین رفت به طوری که خیلی از اسرائیلی ها اعتراض کردند که چرا چنین کردید.
اما در جریان جنگ پارسال، اتفاقی که افتاد برعکس این بود، یعنی برای اولین بار در درون اسرائیل یک اجماع نظر قوی به وجود آمد و این اجماع نظر قوی باعث شده بود جنگ قوی بشود و هر چقدر که حزب الله تلاش کرد نتوانست این اجماع نظر داخلی در اسرائیل را از بین ببرد و علتش هم این بود که دولت اسرائیل جنگ پارسال را به یک جنگ بزرگ و حیاتی تبدیل کرد و اعلام کرد که اگر در این جنگ شکست بخورد بعد از جنگ، مشکلات اساسی امنیتی برای اسرائیل به وجود می آید. به همین خاطر یک وحدت نظر ایجاد کرده بود بین مردم اسرائیل به طوری که همه اقشار مختلف جامعه اسرائیل به طور بی سابقه ای از جنگ حمایت می کردند. نکته ای که در این وسط اتفاق افتاد اظهارنظرهایی بود که در ایران انجام شد که این اظهارنظرها به جای این که به حزب الله کمک کند کار حزب الله را مشکل کرد یعنی یک اظهارنظرهایی انجام می شد در جریان جنگ پارسال که این وحدت ملی را در جامعه اسرائیل تقویت می کرد به جای این که تضعیف کند. مقامات ایران می آمدند در همان زمان از براندازی اسرائیل صحبت می کردند و این که اسرائیلی ها باید چمدان هایشان را ببندند و از آنجا بروند و حرف هایی از این قبیل که اسرائیلی ها این سوژه ها را می گرفتند و بزرگش می کردند و می گفتند ببینید این جنگی است برای بقا.
خوب حزب الله از این اظهارنظرهای مقام های ایرانی ناراحت بود و این را منتقل می کرد به ایران که آقا خواهش می کنیم در این موقعیت این حرف ها را نزنید. و اجازه بدهید این جنگ را از لحاظ روانی خودمان اداره کنیم. یک حرف هایی در ایران زده می شد در خطبه های نماز جمعه در بحث های مختلف که جناب آقای سید حسن نصرالله بشدت از آنها ناراحت بود و از طریق کانال های خصوصی برای مقام های ایرانی پیام فرستاد که من خواهش می کنم این حرف ها را در این موقعیت نزنید به جای این که به ما خدمت کند کار ما را دارد مشکل می کند، و این نکته بسیار مهمی است که حرف هایی از این دست در آن موقعیت همیشه برای حزب الله، مفید تمام نمی شود و باید در نظر گرفت که این حرف ها در چه موقعیتی زده می شود تا برای آن بنده خداها مشکل ایجاد نکند.

¤ خیلی خسته تان کردم. سؤال آخرم درباره کتاب «از مقاومت تا پیروزی» شماست که فکر می کنم معتبرترین کتابی است که درباره تاریخچه حزب الله و جنگ های سابق اسرائیل در دو سه دهه اخیر به زبان فارسی نوشته شده است. فکر نمی کنید الان این انتظار از شما وجود دارد که یا این کتاب تکمیل بشود و یا این که حوادث و اتفاقات مهم بعدی را در جلد دیگری از این کتاب بنویسید.
- راستش این کتاب به زبان عربی هم ترجمه شده و خیلی هم در کشورهای مختلف مورد استقبال قرار گرفت و حتی بنابرنظرهای مختلف بهترین کتاب در این زمینه شناخته شده است. و الان آن برادران هم از من، همین تقاضای شما را دارند و می گویند به حوادث بعد از سال 0002 و الان هم بپردازید ولی واقع مطلب گرفتاری های فراوان من باعث شده که فراغت نوشتن را از من گرفته است با این که خیلی مایلم این کار را بکنم اما الان در حال حاضر نمی توانم دست به قلم ببرم. البته متاسفانه در ایران هم خیلی این کتاب تبلیغ نشده و خیلی از پژوهشگران را می دیدم که اصلا این کتاب را ندیده بودند.