داعیان سازش با اسرائیل

اخیرا منطقه شاهد فراخوان ها و تبلیغات بسیاری برای برقراری رابطه با  اسرائیل  است. در این فراخوان ها، تسریع در برقراری روابط اقتصادی، فرهنگی و سیاسی میان کشورهای عضو شورای همکاری خلیج و رژیم صهیونیستی به عنوان ضرورتی برای پیشرفت منطقه خلیج و فراهم شدن بستری مناسب برای شکوفایی منطقه قلمداد می شود.
عجیب تر از همه اینکه، این فراخوان ها و تبلیغات توسط کشورهایی صورت می گیرد که سابقه رابطه با  اسرائیل  و یا میزبانی از چهره های برجسته  اسرائیلی  را در نیمه های دهه نود نداشتند، کشورهایی همچون کویت و عربستان سعودی که موضعی ثابت در مقابل  اسرائیل  داشته و با هر گونه رابطه رسمی و غیر رسمی با  اسرائیل  تا زمان دستیابی به یک صلح دائمی و کامل و عقب نشینی اشغالگران صهیونیست از تمامی اراضی عربی خواه در کرانه باختری رود اردن، خواه بلندی های جولان و خواه مناطق جنوب لبنان مخالف بودند.
مسئله ای که باعث هر چه عجیب تر شدن فراخوان برقراری رابطه میان کشورهای خلیج با  اسرائیل  می شود، این است که داعیان برقراری ارتباط با  اسرائیل  این بار شکل بی سابقه و جدیدی به گفته های خود بخشیده و مدعی آن هستند که ارتباط با تل آویو عامل رشد و پیشرفت منطقه است؛ گویی اینکه تمامی کلیدهای درهای خیر و برکت، رفاه و آسایش به دست تروریست بزرگ  آریل شارون  و دیگر اطرافیانش است.
اگر نگاهی تیزبینانه به مسئله داشته باشیم، می بینیم که تجارب دو کشور مصر و اردن که در ارتباط با  اسرائیل  بودند، ناقض تمامی این ادعاهاست. به عنوان نمونه همکاری های میان مصر و  اسرائیل  در زمینه کشاورزی به جز مصیبت چیزی برای قاهره به دنبال نداشت و مصر به دنبال استفاده از بذرهای کشاورزی و سموم دفع آفات  اسرائیلی  جایگاه نخست خود را در تولید انواع مختلف پنبه از دست داد، محصولات باغاتش روند نزولی طی می کند و به طور کلی میزان تولیدات کشاورزی اش کاهش یافت. ضمنا سموم دفع آفات نباتی باعث انتشار برخی بیماری های کشنده در مصر شد و میزان ابتلای افراد به بیمارهای کبدی و کلیوی تا میزان 30 درصد افزایش یافت.
از سوی دیگر، به همراه جهانگردان  اسرائیلی ، گروهی از زنان ایدزی و مواد مخدر نیز وارد این کشور شدند و بی بند و باری های اخلاقی و جنسی در مصر رواج یافت. ضمنا اگر مخالفت های ملی با طرح سازش صورت نمی گرفت و روند رابطه میان تل آویو و قاهره با سرعت بیش تر ادامه می یافت، مصر با سرعت جنون آمیزی به سمت سراشیبی زوال و فنا پیش می رفت.
 اسرائیل  برای آنکه اندکی روند سازش را تسریع بخشد، این بار از طریق آمریکا وارد عمل شد. آمریکا تاکید می کن که رابطه با  اسرائیل ، دروازه ای است که برای ورود به بازارهای آمریکایی همه باید از آن گذر کنند، مانند اتفاقی که در هنگام عقد قرارداد  کویز  و تشکیل منطقه آزاد صنعتی رخ داد.
ورود جهانگردان  اسرائیلی  به اردن، چیز مفیدی برای اقتصاد این کشور به دنبال نداشت، بلکه مواردی از سرقت و دزدی در هتل های اردنی از آنان دیده شد.
به هر حال، هر کسی که گمان خیر به رابطه با اسرائیل دارد و ارتباط با دولت عبری را به عنوان دروازه پیشرفت می داند، سخت در اشتباه است. واقع امر این است که عبارت  برقراری رابطه و یا عادی سازی روابط  تنها یک اصطلاح گمراه کننده است و هدف اصلی همان تثبیت حاکمیت  اسرائیل  و تبدیل تل آویو به یک محور اصلی در سیاست های کشورهای منطقه است؛ البته این اقدام پس از تکمیل طرح تفکیک پیوندهای تاریخی میان کشورهای منطقه و ترسیم مجدد نقشه های جغرافیایی صورت خواهد گرفت.
در این میان کارشناسان و اندیشمندان غربی نیز بر این نکته اتفاق نظر دارند که  رابطه با رژیم صهیونیستی  مقدمه ای است برای طرحی بزرگ تر، طرحی که بر اساس دیدگاه  برنارد لویس  تغییر در ساختار خاورمیانه، بر اساس دیدگاه  زلمای خلیل زاد  ایجاد یک خاورمیانه بزرگ و بر اساس نظر  شیمون پرز  حرکت به سوی یک خاورمیانه جدید است. به هر حال با وجود اختلاف اسامی، مضمون طرح برنارد لویس، زلمای خلیل زاد و شیمون پرز یکی است و هدف تسریع در روند سرنگونی نظام های عربی در منطقه و تضعیف پیوندهای تاریخی و فرهنگی کشورهای عربی است ؛ به گونه ای که دیگر سخن گفتن از جهان عرب همچون بحث درباره سیمرغ و عنقا باشد و از سوی دیگر، پس از نابودی نظام های عربی بحث درباره تشکیل دولت های طایفه ای و اقلیتی بالا خواهد گرفت، دولت هایی که به خاطر حفظ بقای شان تابع و وابسته هستند و اسرائیل  در تعامل با آنها با هیچ مشکلی مواجه نخواهد شد.