رهبری سیاسی فلسطین نیازمند بازنگری

در ادبیات سیاسی جهان عرب هم اکنون این مقوله مطرح است که به سبب تغییراتی بنیادین که در وضعیت جهان و منطقه ایجاد شده، تحولاتی نیز در ابعاد جهانی و منطقه ای به وجود آمده است. در همین راستا باید این پرسش را مطرح کرد که اگر فلسطین نیز بخشی از منطقه است، این سرزمین نیز باید از جمودی که در عرصه سیاسی آن وجود دارد، بیرون آمده و از تغییرات منطقه ای و داخلی متأثر گردد، نه آنکه فقط در راستای خواسته های غربیها و آمریکاییها متحول شود.
به بیانی واضح تر، چرا چارچوب دستگاه سیاسی فلسطین و سکانداران آن باید همیشه زنگار زده و آهک اندود باشد؟ چرا یک طبقه سیاسی با نفوذ یا برخی جریانها که فعالیتهای سیاسی میهن را حق اختصاصی خود دانسته و حفظ دستاوردهای ملی را بهانه قرار می دهند، باید همیشه مانع از هر گونه تغییری در جامعه شوند؟
این پرسش از سوی بخش گسترده ای از فلسطینیان داخل مناطق اشغالی یا آنانی که در غربت تبعید به سر می برند، مطرح است که "تشکیلات خودگردان فلسطین تا چقدر قانونی و مشروع است؟ و نقش ساف در وضعیت فعلی چه می تواند باشد؟"
چه بسا این پرسشها بزرگ به نظر برسند، شاید هم برخی نسبت به آن به دیده شک و تردید بنگرند و احیانا نسبت به مطرح شدن آن در این زمان بخصوص هشدار دهند. باید اذعان داشت که هر گاه پرسشهایی در سطح کلان و ملی به هدف اصلاح زیرساختها مطرح می شود به خصوص زمانی که این پرسشها نگاهی انتقادی به عملکرد طبقه سیاسی حاکم داشته باشد، برخی نسبت به آنها به دیده شک و تردید می نگرند.
از جمله پرسشهای دیگری که در این راستا مطرح است، یکی اینکه آیا این تشکیلات نماینده کلیه فلسطینیان ساکن داخل و خارج این سرزمین هست یا نه؟ دیگر اینکه آیا این تشکیلات و مجلس قانونگذاری یا مؤسسات اجرایی آن در داخل فلسطین می توانند با رژیم صهیونیستی توافقی امضا کرده و دیگر جریانهای فلسطینی را به پایبندی به آن توافق ملزم کنند؟ همه می دانند که این تشکیلات حتی نماینده فلسطینیان حاضر در داخل این سرزمین نیست و وضعیت فلسطینیان ساکن مناطق اشغالی 48 بهترین گواه این مدعاست. علاوه بر آن، تشکیلات خودگردان با رژیم صهیونیستی بر سر وضعیت فلسطینیان ساکن در قدس شرقی هم درگیر است.
این نکته حایز اهمیت است که پایان دادن به این وضعیت چندان ناممکن هم نیست. بهترین دارو برای بهبود این وضعیت نامتوازن فقط از طریق تشکیل رهبری متحد با حضور همه جریانهای فعال در فلسطین با توجه به جایگاه عملی آنان است. این نسخه می تواند محافظ سیاسی بسیار خوبی برای تصمیم گیریها در فلسطین باشد و نیز خواهد توانست وضعیت داخلی فلسطین و اصول ملی فلسطینیان را حفظ و حراست کند.
پیشنهاد یاد شده می تواند ضامن خوبی باشد، زیرا نظرات گروههای مختلف سیاسی فلسطینی را در بر می گیرد که این نظرات بر قاعده گفت و گو و روشهای انسانی میان کلیه گروههای سیاسی استوار است و سرانجام برنامه های مورد پذیرش همه قرار گرفته و با دیدی مشارکتی بر آن توافق حاصل می شود. در نتیجه تصمیم گیری درباره سرنوشت پروژه ملی فلسطین با حضور و حمایت بیشترین شمار فلسطینیان و به دور از تک محوری و استبداد انجام می شود.
با همان نگاه اصلاح طلب باید به وضعیت سازمان آزادیبخش هم نگاه بشود. این سازمان از زمان تأسیس تاکنون هیچ تغییر مشخصی در خود ندیده است. بر کسی پوشیده نیست که این سازمان نیز نماینده واقعی وضعیت موجود در نقشه سیاسی فلسطین نیست. آنچه بیشتر مایه تأسف است، اینکه در دوره پس از امضای توافق اسلو از این سازمان به عنوان حربه ای برای تحقق مقاصدی استفاده شد که بسیاری از آنها با اصول مذکور در منشور ملی فلسطین مغایرت تام داشت. بنابراین درخواست برای اصلاح این سازمان از نظر سیاسی و ابزاری نه تنها عیب نیست که یک واجب ملی است. این سازمان باید به گونه اصلاح شود که اولا همه سازمانهای فلسطینی بر اساس وزن سیاسی هر یک از آنان دراین سازمان جای گیرد، ثانیا این نمایندگی به دور از سیاست "چک" باشد که هدف از آن ایجاد نمایندگی مصنوعی و کوتاه نظرانه از سوی طبقه سیاسی بانفوذ در عرصه فلسطین بوده است.
اصلاحات باید شامل بازسازی شاکله این تشکیلات هم بشود. مفاهیم برنامه ملی فلسطین هم باید بازتعریف شود و آن بخش از این مفاهیم (که به اهداف خاصی) به نوعی حذف شده است، بار دیگر فعال گردد. اگر چنین امری ناممکن باشد، می توان با روش دیگری اصلاحات ایجاد کرد. تشکیل مرجع دیگری با ابزارهای سیاسی که هزینه کمتری دارد ـ مشابه مجمع تشخیص مصلحت نظام در ایران ـ نیز می تواند مفید باشد. مهم آن است که رژیمی سیاسی متشکل از جریانهای مختلف سیاسی فعال در فلسطین تشکیل شود تا از طریق آن روند فعالیتهای سیاسی در فلسطین و میزان انطباق آن با اصول و مبادی فلسطین زیر نظر گرفته شود. علاوه بر آن همه باید در قوه مجریه سهیم باشند تا زمینه مشارکت همگانی در تصمیم گیریهای کلان فراهم شده و پدیده دخالتهای نابجا در امور، درمان شود.
شاید یکی بگوید که فضای جهانی و منطقه ای اجازه چنین تغییراتی را نمی دهد ـ حال آنکه همه می دانند تغییرات زیادی در وضعیت جهان رخ داده است ـ پاسخ این است که تا زمانی که سخن از موضوع نمایندگی در جامعه فلسطین مطرح است باید به خواست ملی فلسطینیان و وضعیت حاکم بر جامعه فلسطین توجه شود، زیرا این ملت به رغم مواجه بودن با مشکلات بسیار همچنان با اصرار فراوان به اصول ملی خود پایبند است. مصلحت ملت فلسطین در آن نیست که به بهانه برخورد منفعلانه با وضعیت جهانی طبقه سیاسی حاکم بر جامعه فلسطین همان چارچوب سیاسی ویران و ناکارامد گذشته را حفظ کند و از طریق آن بخش اعظم اصول و خواسته های ملی فلسطینیان را نادیده بگیرد.