سرازیر شدن هدایا به اسرائیل!

شواهد گوناگونی وجود دارد که نشان می دهد "اسرائیل" این روزها در حال دریافت هدایان زیادی است که از هر جایی برای این رژیم ارسال می شود. هر چند که این رژیم از زمان امضای توافق اسلو تاکنون جوایز و پاداش ها و هدایای زیادی دریافت کرده است، اما به نظر می رسد که دستاوردهای این رژیم پس از حوادث 11 سپتامبر سال 2001 بیشتر و با پیروزی جنبش حماس در انتخابات اخیر مجلس قانونگذاری و تشکیل کابینه به وسیله این جنبش، فراوان تر شده است.
چند روز پیش کوندالیزا رایس وزیر امور خارجه آمریکا اظهار داشت که واشنگتن آماده است با طرح ایهود اولمرت نخست وزیر رژیم صهیونیستی درباره تعیین یکجانبه مرزهای این رژیم موافقت کند، زیرا علت این اقدام رژیم صهیونیستی را درک می کند. بر اساس این طرح نیمی از کرانه باختری به (اراضی تحت اشغال کامل) رژیم صهیونیستی ضمیمه و روند یهودی سازی قدس نیز تکمیل و شهرک های اشغالی ساخته شده در این مناطق هم قانونی تلقی و دیوار نژادپرستانه حایل نیز مشروع جلوه داده می شود. با اجرای طرح یکجانبه اولمرت، دشت اردن در غرب رود اردن مصادره می شود و علاوه بر اینها همه خواسته های صهیونیست ها با اقدامات دیگری اجابت می گردد. این امر نه تنها همه حقوق فلسطینیان را تهدید می کند، بلکه همه قوانین و قطعنامه های مشروع بین المللی درباره لزوم عقب نشینی اشغالگران از اراضی اشغالی یا تغییر سیمای مناطق اشغالی و نیز حکم دادگاه بین المللی لاهه درباره غیر قانونی بودن دیوار حایل نادیده گرفته و تهدید می شود.
دولت آمریکا در اقدامی جنجالی و برای تحقیر فلسطینیان و نادیده گرفتن کامل جهان عرب و اسلام، هدف از این موافقت را عدم وجود شریک مناسب فلسطینی عنوان کرده است. این ادعا دقیقا همان دروغی است که آریل شارون نخست وزیر سابق رژیم صهیونیستی از آن استفاده کرد و پیش از برگزاری انتخابات در فلسطین و پیش از آنکه حماس قدرت را به دست بگیرد، از نوار غزه عقب نشینی کرد، اما اقدام اخیر اولمرت که پس از آن رئیس که کابینه دولت حماس به رسمیت شناختن رژیم صهیونیستی از جانب این جنبش را پیش از به رسمیت شناخته شدن حقوق ملت فلسطین از سوی رژیم صهیونیستی مردود دانست، زمینه مناسبی برای ادعاهای غرب مبنی بر عدم وجود شریک فلسطینی و به دنبال آن باز گذاشتن دست کابینه رژیم اشغالگر قدس برای اجرای طرح های توسعه طلبانه اش، فراهم کرد.
اظهارات "رایس" علاوه بر آنکه میزان تبعیت کورکورانه دولت آمریکا از خواسته های رژیم صهیونیستی و نیز ناتوانی آمریکایی ها از ارزیابی تاثیر این اقدام در ثبات منطقه و وضعیت صلح آن را نشان می دهد، همچنین میزان ترس و ناتوانی عرب ها را نیز به نمایش می گذارد، زیرا چنان اقدام خطرناکی از سوی آمریکا باید با واکنش اعتراض آمیز و مخالفت قاطع عرب ها روبرو می شد و آنان نسبت به ادامه حمایت آمریکا از مطامع صهیونیست ها هشدار می دادند، زیرا این مطامع علاوه بر آنکه حقوق ملی مشروع ملت فلسطین را پایمال می کند، امنیت ملی عرب ها را نیز تهدید می کند.
اما متأسفانه چنین واکنشی صورت نگرفت و با صلح به آن پاسخ داده شد و در نتیجه چراغ سبز و پوشش لازم برای کابینه جدید رژیم صهیونیستی فراهم ش تا همچنان به توطئه های خود ادامه دهد و مرزها را آنگونه که خود می خواهد تعیین کند و این کار را در کوتاه ترین زمان ممکن به اجرا گذارد.
این موضع آمریکا فقط چند روز پس از یورش نیروهای نظامی صهیونیست های اشغالگر به زندان اریحا و ربودن احمد سعدات دبیر کل جبهه خلق برای آزادی فلسطین و پنج تن از دوستانش اعلام شد. این اقدام، اوج حمایت و پشتیبانی آمریکا و انگلیس از رژیم صهیونیستی را به نمایش گذاشت و نشان داد که آنان چقدر افکار عمومی فلسطینیان و جهان عرب را به بازی گرفته اند و چه قدر در لگدمال کردن توافقات بین المللی در خصوص بازداشت سعدات و دوستانش جسورند. این نیز هدیه دیگری بود که به کفیل نخست وزیری رژیم صهیونیستی که به همراه حزبش در رقابت های انتخاباتی در مقابل احزاب لیکود و کار قرار گرفته است، داده شد.
جالب آنکه در بیانیه کنفرانس سران کشورهای عربی در خارطوم حتی از این امر ابراز نگرانی نیز نشده است چه رسد به اعتراض شدید؛ بلکه بر عکس بیانیه چنان نوشته شده بود که انگار قضیه ای به نام فلسطین وجود ندارد. در این بیانیه فقط بر دو موضوع تاکید شده بود که یکی درخواست برای اجرای حکم دادگاه لاهه درباره غیر قانونی بودن دیوار نژادپرستانه حایل است و دیگری تاکید بر ادامه تعهد به ارائه کمک های مالی به تشکیلات خودگردان و ادامه کمک به صندوق های الاقصی و انتفاضه قدس جهت تقویت اقتصاد فلسطین.
تفاوت در این بود که در بیانیه کشورهای اتحادیه عرب از ایران خواسته شده است که از سه جزیره مورد منازعه با دولت امارات ( تنب بزرگ و کوچک و ابو موسی) عقب نشینی کند و حال آنکه از "اسرائیل" خواسته نشده است که از اراضی اشغالی فلسطین عقب نشینی کند! که البته این امر با استقبال "اسرائیل" مواجه شد و این رژیم را شادمان کرد و به این وسیله، اتحادیه عرب این پیام را برای "اسرائیل" فرستاد که از همه اقداماتش چشم می پوشد و رژیم صهیونیستی نیز دریافته است که دیگر در جهان موضوعی وجود ندارد که این رژیم را نگران کند.
سکوت عرب ها در قبال اظهارات رسمی دولت های آمریکا و کانادا درباره تحریم دولت حماس و توقف تماس ها با دولت فلسطین ـ تا زمانی که اسرائیل را به رسمیت نشناسد و به حمایت خود از مقاومت ادامه دهد و با امتیازاتی که تشکیلات خودگردان در گذشته به دشمن صهیونیستی داده است، مخالف است ـ نیز ادامه یافت. این بی مبالاتی کشورهای عربی موجب شد که کشورهای اروپایی نیز بر تنگ تر کردن حلقه محاصره جنبش حماس جسورتر شوند و پس از قطع کمک های مالی، به قطع کامل روابط ـ حتی دیپلماتیک ـ مبادرت ورزند.
آنچه شگفتی آور است اینکه، بیشتر دولت های عربی در موضع رسمی ـ سیاسی و تبلیغاتی ـ خود همان سیاست تحت فشار قرار دادن حماس را پیگیری می کنند و از این جنبش می خواهند در برابر دیکته ها و مطالبات آمریکا و رژیم صهیونیستی تسلیم شود و این پرسش سنتی که گاه و بی گاه علم می شود، مطرح شده است که چرا حماس نمی خواهد "اسرائیل" را به رسمیت بشناسد، و حال آنکه هیچ گاه نشنیده ایم که این سؤال منطقی و بدیهی مطرح شود که «چرا "اسرائیل" که دولت غاصب و اشغالگر است حاضر نیست حقوق ملت فلسطین را به رسمیت بشناسد؟!»
اینکه عرب ها از طرف فلسطینی بخواهند که در برابر خواسته های "اسرائیل" تسلیم شود و حال آنکه جرأت آن را ندارند که از "اسرائیل" بخواهند تا به ضرورت های حقوق فلسطینیان گردن نهد، هدیه و پاداش دیگری است که به رژیم صهیونیستی داده شده است.
تسلیم جهان و به ویژه کشورهای عربی به منطق زیر فشار قرار دادن حماس جهت گردن نهادن به دیکته های رژیم صهیونیستی و پذیرش سیاست امتیازدهی رایگانی که فتح آن را پی گرفته بود، پاداش دیگری است که جهان به "اسرائیل" می دهد و به این وسیله پوشش کافی برای توجیه همه تجاوزات و جنایت های این رژیم علیه ملت فلسطین را فراهم می کند و به این رژیم امکان می دهد که به صورت یکجانبه و آن گونه که اشاره کردیم، مرز تعیین کند و ملت فلسطین را گرسنه نگه دارد و مانع از اجرای همه پروژه های زیربنایی در مناطق فلسطینی نشین (کرانه باختری و نوار غزه) شود.
متأسفانه بیشتر رهبران جنبش فتح و برخی از سیاست پیشگان فلسطینی نیز به عاملان فشار علیه جنبش حماس پیوسته اند و همین سبب شده است که قضیه فلسطین دچار تزلزل گردد و آنان با انواع مکاید در فکر به شکست کشاندن تجربه "حماس" در حکومت هستند و چنین دغلکاری را با تحریم مشارکت در کابینه وحدت ملی و نیز مشارکت در تشدید نابسامانی امنیتی و همکاری در توطئه های بین المللی برای تضعیف کابینه جدید و کوتاه کردن مدت حکومت آن، همراه ساخته اند. جزئیات زیاد دیگری در این باره وجود دارد که این گروه ها را از جایگاه ملی و تاریخی آنان خارج می سازد و ـ خواسته یا نا خواسته ـ با "اسرائیل" و آمریکا و همه کسانی که با ملت فلسطین و آرمان عدالتخواهانه این ملت سر دشمنی دارند، همراه می سازد.
هدیه دیگری که "اسرائیل" مشتاقانه در انتظار دریافت آن است، تشدید تبلیغات بین المللی علیه ایران به بهانه پرونده هسته ای این کشور است، زیرا نابودی برنامه هسته ای ایران یکی از اهداف راهبردی و بسیار مهم رژیم صهیونیستی است و به یکی از اولویت های مهم سیاست های آمریکا در منطقه خاورمیانه تبدیل شده است. هر چند که هنوز اقدامات علیه ایران سیاسی است و قدرت های بزرگ مهلتی سی روزه به این کشور داده اند، اما این روزها احتمال اقدام نظامی آمریکا علیه ایران تقویت شده است و این امر شادی "اسرائیل" را نیز بیشتر می کند، زیرا چنین اقدامی ـ اگر موفقیت آمیز باشد ـ تنها راه تضمین برتری نظامی رژیم صهیونیستی در خاورمیانه است.
تازه ترین هدیه عرب ها به رژیم صهیونیستی هم این است که برخی از رهبران کشورهای عرب که به مصالحه با دولت عبری تمایل زیادی دارند، پیروزی حزب اولمرت را به او تبریک گفته اند و حال آنکه متأسفانه نه پیروزی حماس را به اسماعیل هنیه تبریک گفته اند و نه تشکیل کابینه جدید فلسطین را... و این وضع همچنان ادامه دارد.