شرم الشیخ علیه فلسطین

در هر زمانى که نشستى جهت بررسى تحولات منطقه و در رأس آن فلسطین برگزار شده است؛ محقق ساختن منافع اسرائیل و بررسى چگونگى تأمین امنیت مورد نظرتل آویو در منطقه در رأس جدول کارى این نشست قرار گرفته است. چنانکه در شرایط کنونى نشست هاى دوره اى درمصر و شرم الشیخ این هدف را دنبال مى کند.
اهداف دور تازه این نشست ها که با حضور محمود عباس (ابومازن) رئیس تشکیلات خودگردان، ملک عبدالله دوم پادشاه اردن، حسنى مبارک رئیس جمهور مصر و ایهود اولمرت نخست وزیر اسرائیل برگزار شد همانند نشست هاى سابق چیزى جز تن دادن به خواسته هاى اسرائیل و پیش شرط هاى تل آویو نبوده و تنها چیزى که در این نشست به صورت ریشه اى بررسى نمى شود قضیه فلسطین است؛ قضیه اى که امروز در شرایط بسیار حساس و خطرناکى قرار گرفته است. اگر در سابق دشمنان خارجى قضیه فلسطین را تهدید مى کردند امروز دشمنان داخلى نیز به صف دشمنان خارجى پیوسته اند. بنابراین شاید امروز لازم باشد که نگاهى عمیق تر به نحوه عملکرد این نشست ها بیندازیم. این نشست ها در سطح کلان با سیاست کمیته چهارجانبه اى که خود را نهاد تصمیم گیر درباره بحران خاورمیانه مى داند هماهنگ مى کند.
... اهداف اصلى نشست چهارجانبه شرم الشیخ از همان آغاز مشخص بود. شاید در سابق نشست شرم الشیخ براى حمایت از قضیه فلسطین برگزار شده باشد اما این نشست این بار به این هدف و حتى تحت این نام برگزار نشده است. نشست چهار جانبه شرم الشیخ با هدف حمایت از ابومازن براى رویارویى با حماس انجام گرفته است. اگر بخواهیم دقیق تر در این باره سخن بگوییم باید بگوییم که نشست چهارجانبه شرم الشیخ براى نخستین بار به صورت رسمى و علنى درپى تشکیل محور و یا ائتلاف مشترک اعراب و اسرائیل جهت رویارویى با حماس و یا بنا بر اعتقاد تحلیلگران غربى ائتلاف اعراب و اسرائیل براى رؤیارویى با سوریه و ایران در آینده نزدیک است.
فتح به بهانه رویارویى با جنبش حماس که آن را جنبشى انقلابگر مى نامد دانسته یا نادانسته استراتژى جدیدى رابراى بسیج اعراب وغرب علیه حماس پیش گرفته است. در استراتژى جدید شرم الشیخ بسیارى از ابومازن حمایت مالى و نظامى خواهند کرد به گونه اى که این حمایت هاى مالى و نظامى منجر به تبدیل کرانه باخترى به منطقه اى سرسبز و پر رونق خواهد شد. منطقه اى که تمامى بحران هاى اقتصادى، امنیتى و سیاسى آن به پایان خواهد رسید و در مقابل نوار غزه به فلوجه دیگرى تبدیل خواهد شد. فلوجه اى که مردم آن از شدت گرسنگى به جان یکدیگر خواهند افتاد.
گویا امروز با توجه به این استراتژى جدیدى که فتح سرکردگى آن را به عهده گرفته بسیارى از اصول و ضوابط قضیه فلسطین تغییر کرده است. امروز قضیه فلسطین از نگاه این کمیته چهارجانبه دیگر قضیه مبارزه و رویارویى با شهرک هاى غیرقانونى صهیونیست نشین، دیوار حایل، پایان دادن به ایست هاى بازرسى اسرائیلى که منجر به جدا شدن تمامى مناطق فلسطینى از یکدیگر شده است و بالاخره بازگرداندن بیت المقدس و اراضى اشغال شده مردم فلسطین نیست، امروز مشکل و بحران اصلى در قضیه فلسطین حماس است. فتح این بار خود را براى مبارزه با دشمن اشغالگر آماده نمى کند، بلکه مى خواهد به جنگ حماس رود و به ریشه کنى این جنبش اقدام کند.
... سناریوهایى که در عراق و لبنان و امروز در فلسطین دنبال مى شود سناریوهایى کاملاً شبیه به یکدیگر هستند. آمریکایى ها امروز از طریق همپیمانان عرب خود همان سخنى را به فلسطینى ها مى گویند که در سابق به عراقى ها گفته اند. امروز به فلسطینى ها گفته مى شود که مشکل اصلى عدم حل و فصل شدن قضیه فلسطین، حماس است و در سابق نیز به مردم عراق مى گفتند که صدام اساس و اصل تمامى بحرا ن ها در این کشور است. ما امروز نگران آن هستیم که فلسطینى ها پایانى چون پایان عراقى ها و شاید هم بدتر داشته باشند. عراقى ها امنیت، ثبات و وحدت ملى خود را از دست داد ه اند و این کشور امروز بیشتر به گورستانى براى طوایف مختلف عراق تبدیل شده است. هزاران تن از مردم عراق براى حفظ جانشان به کشورهاى همجوار پناه آورده اند اما فلسطینى ها چه؟ فلسطینى ها امروز تمامى دستاوردهاى خود در نیم قرن گذشته را در معرض خطر مى بینند. امروز وحدت، عزت و هویت مقاومت اسلامى فلسطینى ها در صورت ادامه این بحران و محقق شدن استراتژى ابومازن به خطر خواهد افتاد.
مقامات مسئول جنبش فتح مدعى هستند که حماس یک جنبش طغیانگر است که از چارچوب قانون فلسطین خارج شده است و کودتایى علیه این قانون انجام داده است. اگر بخواهیم کمى منصف، واقع بین و واقع نگر باشیم مى توانیم این مسأله را این چنین بیان کنیم، آیا زمانى که نیروهاى امنیتى وابسته به تشکیلات خودگردان از همان آغاز علیه دولت منتخب و مردمى حماس قیام کردند و به عناوین مختلف دولت حماس را درانجام هر اقدامى جهت بهبود وضع فلسطین متوقف ساختند این افراد کودتاى نظامى علیه دولت منتخب مردمى فلسطین انجام نداده اند و آیا این اقدام مستحق خشم رسمى کشورهاى عربى و کشورهاى جهان نیست و چرا رهبران منطقه و جامعه جهانى نسبت به این اقدامات جنبش فتح واکنشى رسمى نشان ندادند بلکه رسماً از جنبش فتح به واسطه حمایت هاى نظامى، سیاسى و مالى در این زمینه حمایت کردند؟
اما بازگردیم به کنفرانس شرم الشیخ وکنفرانس هاى چهار جانبه. کنفرانس کسانى که از پیروزى جنبش حماس در گذشته و امروز در هراسند. کنفرانس شرم الشیخ کنفرانس کسانى است که نسبت به کرسى ریاست خود احساس نگرانى و ترس دارند. کنفرانس شرم الشیخ، کنفرانس کسانى است که به دنبال تأمین امنیت اسرائیل هستند، در این کنفرانس همان کسانى شرکت کرده اند که در سابق با پیروزى دموکراتیک جنبش حماس در یک انتخابات مردمى آزاد مخالف بودند و امروز نیز همین افراد دور هم جمع شده اند تا براى حل و فصل بحران فلسطین تصمیم گیرى کنند. چگونه ممکن است کسانى که از آغاز بحران فلسطین تا به امروز تصمیمى مثبت اتخاذ نکرده اند، امروز تصمیمى مثبت که به سود منافع مردم فلسطین است اتخاذ کنند؟ اصلاً آیا این افراد صلاحیت تصمیم گیرى درباره قضیه فلسطین را دارند؟
مردم فلسطین باید نسبت به تمامى این وقایع هشیار باشند و هشیارانه عمل کنند. این مردم امروز نباید به دشمنان خود اجازه دهند که از آنها به عنوان برگه اى جهت محقق ساختن اهداف خود استفاده کنند.
امروز دشمنان منطقه مى خواهند از فلسطین به عنوان برگه اى براى اعمال فشار به کشورهایى چون ایران و سوریه استفاده کنند. کنفرانس شرم الشیخ نیز در راستاى محقق ساختن این اهداف انجام مى گیرد. مردم فلسطین نباید اجازه دهند که طرح هاى امریکا براى هدف قرار دادن ایران و سوریه از طریق قضیه فلسطین محقق شود. تمامى مسئولان کشورهاى عربى که با تشکیل کمیته تحقیق در زمینه حوادث اخیر غزه مخالفت کردند دلیل مخالفت خود را این چنین عنوان مى کنندکه این کمیته مى تواند بر وحدت ملى و آینده فلسطین تأثیر منفى گذارد اما ما به آنها مى گوییم بهتر است که بار دیگر فریب طرح هاى آمریکا را نخورند و این بار از قضیه فلسطین براى محقق ساختن اهداف آمریکا در منطقه استفاده نکنند. امروز همان اتهاماتى که در سابق در قضیه عراق و لبنان مطرح شده است مطرح مى شود و ایران به عنوان مسئول اصلى بحران در فلسطین آن هم از طریق حمایت مالى از حماس معرفى مى شود در حالى که ایران همان کمک معنوى و مالى را به حماس ارائه داده است که عربستان، قطر و مصر نیز به آن اقدام کرده اند. اظهارات احمد ابوالغیظ، وزیر امور خارجه مصر مبنى بر متهم ساختن ایران در حمایت ازحرکت اخیر حماس علیه تشکیلات خودگردان و نیز تهدید امنیت ملى مصر کلام بسیار بى پایه وتاحدى خنده دارى است و نشان مى دهد که دولت مصر در راهبرد آینده آمریکا علیه ایران مشارکت دارد زیرا اتخاذ این چنین موضعى جز در راستاى محقق ساختن اهداف کاخ سفید قابل تفسیر نیست. ایران هرگز پل هوایى براى ارائه سلاح و کمک هاى مالى به حماس در نوار غزه برقرار نکرده است بلکه تمامى سلاح ها و اموالى که وارد نوار غزه شده است و یا در اختیار جنبش حماس قرار داده شده است از طریق مرزهاى مصر انجام مى گیرد.
... اگر جنبش حماس توانست بر نوار غزه مسلط شود و این منطقه را از وجود نیروهایى که مزدور مى خواند پاکسازى کند به خاطر آن است که رهبران جنبش فتح هفته ها پیش از آنکه این بحران در مناطق نوار غزه از سر گرفته شود از این منطقه خارج شدند و در هتل هاى گرانقیمت مصر مستقر شدند، به خاطر آنکه آنها از پیش از طرحى که قرار بود در نوار غزه انجام گیرد باخبر بودند و خروج آنها نیز از نوار غزه کاملاً سازماندهى شده و برنامه ریزى شده بود. ابومازن باید به عنوان یک رهبر فلسطینى سیاست هاى خود را تعریف کند. رهبر فلسطین هرگز این حق را ندارد که با اولمرت، دشمن فلسطین، به گفت وگو بنشیند اما همزمان از انجام هر گونه گفت وگویى با اسماعیل هنیه، نخست وزیر فلسطین یا خالد مشعل، رهبر سیاسى جنبش فلسطین خوددارى کند. رهبر فلسطین حق ندارد که قانون اساسى فلسطین را بر اساس خواسته ها و اهداف شخصى خود تغییر دهد.
در جمعبندى نهایى این تحلیل به این نتیجه مى رسیم که مهمترین اقدامى که امروز مردم فلسطین براى خروج از بحران باید انجام دهند آن است که ائتلاف با اسرائیل و آمریکا را کنار گذارند و یک ائتلاف متحد فلسطینى قوى در داخل و خارج را تشکیل دهند. اى کاش مى توانستیم به نشست هاى زنجیره اى شرم الشیخ و رهبران کشورهاى عربى دل ببندیم و بگوییم که این نشست ها در راستاى منافع ملى فلسطین انجام مى گیرد و مى توانیم به آرا و پیشنهادات این گونه نشست ها عمل کنیم اما متأسفانه چنین چیزى وجود ندارد و این نشست هاى زنجیره اى به چیزى جزنسخه دوم راهبرد منطقه اى آمریکا تبدیل نشده اند، راهبردى که تاکنون به واسطه آن فقط خواسته هاى اسرائیل در منطقه تأمین شده است.