صهيونيزم مسيحى چيست؟

وقتى از گروههاى دينى راديكال در رويارويى اسرائيل و فلسطين سخن به ميان مى آيد، بلافاصله گروههاى دينى كه تحت نام اسلام و يهوديت قرار دارند به ذهن متبادر مى گردد. در صورتى كه گروههاى راديكال و افراطى مسيحى اى كه نامى از آنها برده نمى شود در اين رابطه اهميت غير قابل انكارى را دارا هستند. اين گروهها از آن جهت كه نقش فعالى را در رويارويى اسرائيل و فلسطينيان بر عهده داشته و مخالف هرگونه برقرارى صلح بين آنها هستند، به گروههاى «افراطى» معروفند.
گروههاى مسيحى مذكور عموما بنيادگرا1 (راديكال) بوده و جانبدار و هوادار اسرائيل هستند. حتى در ارتباط با اهداف وجودى خود از بسيارى از اسرائيليها هم بنيادگراترند. در حالى كه در ميان اعضاى آنها هيچ اسرائيلى و يا فلسطينى وجود ندارد اما رهبران بعضى از اين گروهها اسرائيلى هستند. بعضى از اين گروهها با حمايت از سياستهاى صهيونيستى دولت اسرائيل و يا حمايت مستقيم از بعضى از گروههاى ديگر يهودى، به توسعه و شدت گرفتن درگيرى و رويارويى در خاورميانه دامن مى زنند. گروههاى ديگر نيز غير مستقيم در اين رابطه فعال هستند. اين گروهها در حال جمع آورى اعانه و كمك براى اسرائيل و گروههاى اسرائيلى در ديگر كشورها بوده و در اين كشور اطلاعات نادرستى را به جانبدارى از اسرائيل در ارتباط با درگيرى و روياروييهاى داخلى در اسرائيل پخش مى كنند. علاوه بر آن، اين گروهها در حكومتهاى كشورهاى خود گروههاى نفوذ (لابى)ى را در حمايت از اسرائيل تشكيل داده يا مى دهند.
از جمله اين گروههاى نفوذ لابى موجود در كنگره آمريكاست كه در حد قابل توجهى كارايى دارد. لابى گروههاى مذكور كه جانبدار اسرائيل بوده و در كنگره صاحب نفوذ است به قدرى بزرگ و قدرتمند است كه هر ساله به واسطه آن 5/5 ميليارد دلار از جانب دولت آمريكا به اسرائيل پرداخت مى شود.2

بنيادهاى دين شناختى صهيونيسم مسيحى
شايد فهم و درك حمايت گروههاى مسيحى بنيادگرا از يك دولت يهودى و اشتياق وافر آنها به اين دولت در مرحله اول ممكن نباشد. علت حمايت آنها از چنين دولتى، تفاسيرى است كه از كتاب مقدس به عمل آمده است. آنها به معانى ادبى كتاب مقدس به مثابه كلام خدا باور داشته و بعضى از بخشهاى مشخص كتاب مقدس را به عنوان پيشگويى آخرين جنگ بزرگى كه در صحراى «مگيدو»3 واقع در اسرائيل رخ خواهد داد تعبير مى نمايد. اين جنگ به عنوان آخرين جنگ بزرگ در كتاب مقدس به عبرانى «آرماگدون»4 ناميده شده است. نام آرماگدون برگرفته از نام تپه مگيدو واقع در صحرايى به همين نام است. يعنى اين جنگ در صحراى مگيدو كه امروزه در اسرائيل واقع شده است رخ خواهد داد. جنگ آرماگدون تنها و تنها پس از گردهمايى و استقرار يهوديان به عنوان يك ملت در قلمرو «ارض موعود»5 به وقوع خواهد پيوست. گروههاى مسيحى مذكور يهوديان را تنها «بندگان برگزيده خداوند» قلمداد نموده و اعتقاد دارند كه خداوند سعادت دنيا را به يهوديان و سعادت اخروى را نيز به آنها (گروههاى مسيحى) عطا خواهد نمود؛ چرا كه خداوند نيكى و سعادت اخروى را به آنها وعده داده است. به دليل وعده سعادت اخروى، اين گروههاى صهيونيست مسيحى خود را «مسيحيان از نو زاده شده»6 ناميده و معتقدند كه آرماگدون را نخواهند ديد و هيچگونه تألمات ناشى از اين دوره را نيز متحمل نخواهند شد؛ چرا كه آنها اعتقاد دارند كه توسط خداوند به آسمانها برده خواهند شد آنها اين رخداد و واقعه را Rapture (به معنى خوشى و شادمانى بى حد و حصر) ناميده و معتقدند كه اين حالت فقط و فقط شامل حال مسيحيان يادشده خواهد بود.
اين دكترين كه از سوى ديگر كليساها نيز پذيرفته شده است، «هزاره گرايى»7 ناميده شده است. چرا كه در كتاب مقدس (تورات) به وقوع اين جنگ در هزاره سوم اشاره شده و يا اين كه چنين تفسيرى از آن به عمل آمده است. از سوى ديگر (گفته مى شود كه) عيسى مسيح در اين جنگ از آسمان به زمين باز خواهد گشت و دجال را در اينجا خواهد كشت و پس از آن پادشاهى خود را آغاز خواهد نمود و دوران صلح آميزى كه ساليان سال ادامه خواهد يافت آغاز خواهد گرديد. بدين ترتيب چرايى علاقه مسيحى صهيونيستهاى بنيادگرا به اسرائيل و آغاز سريع جنگى كه خود زمينه بازگشت مجدد مسيح را فراهم خواهد ساخت روشن مى گردد.
گروههاى صهيونيست مسيحى ياد شده از آنجايى كه معتقد به وجود هفت مرحله گذار در كتاب مقدس هستند خود را «تدبيرگرايان» يا «dispensationalism»8 مى دانند. در عين حال اين گروههاى مسيحى به دليل اينكه قبل از جنگ آرماگدون بوده اند و از فلاكت و مشقات و درد و رنج آن جنگ دور نگه داشته شده اند خود را «بخشوده شدگان» مى نامند.

اين مراحل (هفت گانه) كه در كتاب مقدس پيشگويى شده و بخشوده شدگان به آن اعتقاد دارند عبارتند از:
1. بازگشت يهوديان به فلسطين؛
2. ايجاد دولت يهود؛
3. موعظه شدن انجيل به بنى اسرائيل و ديگر مردم دنيا و در تمامى دنيا؛
4. (حصول مرحله) وجه (Rapture) به بهشت رفتن كليه كسانى كه به كليسا ايمان آورده اند؛
5. دوران فلاكت9 اين مرحله هفت سال طول خواهد كشيد. در اين مرحله يهوديان و ديگر (به اصطلاح) مؤمنان ظلم خواهند ديد. اما سرانجام صالحان با پيروان دجال به نبرد خواهند پرداخت؛
6. وقوع جنگ آرماگدون، جنگى كه در صحراى مگيدو در اسرائيل به وقوع خواهد پيوست؛
7. شكست لشكريان دجال و استقرار پادشاهى مسيح. پايتخت اين پادشاهى اورشليم (قدس) خواهد بود. اين پادشاهى به وسيله يهوديان اداره خواهد شد و يهوديان به مسيح خواهند پيوست و يا مسيحى خواهند شد.
مراحل ياد شده بنيانهاى اعتقادى «بخشوده شدگان» است. اما در ميان گروههاى يادشده بعضى تفاوتها وجود دارد. به عنوان مثال، نقطه نظرات متفاوتى كه در ارتباط با عاقبت و فرجام يهوديان در ميان آنها وجود دارد (مثل بازگشت تمامى آنها به سرزمين اسرائيل و مواردى از اين قبيل).
«بخشوده شدگان» از تعيين و بازشناسى مكانهاى پيشگويى شده توسط كتاب مقدس بسيار خوششان مى آيد. مثل بازشناسى (تعيين حدود) صحراى مگيدو در اسرائيل. بخشوده شدگان با داشتن اين تلقى كه بعضى از كلمات عبرانى به كار رفته در ارتباط با دجال در بخشهايى از كتاب مقدس در انگليس مترادف روسيه و مسكو است، چنين تعبير مى كنند كه دجال از سمت روسيه خواهد آمد. آنها اعتقاد دارند كه نبرد آرماگدون نبردى با سلاحهاى هسته اى خواهد بود. آمريكا كه در اين جنگ در كنار اسرائيل قرار خواهد گرفت دچار انحطاط اخلاقى خواهد شد.
كتاب هال ليندزى10 با نام زمين سياره بزرگ مرده11 كه از سوى تعدادى از رهبران بنيادگراى «بخشوده شدگان» بسيار تأثيرگذار عنوان شده است به خوبى تعيين كننده اين تئورى و پرفروش ترين كتاب در اين رابطه بوده است.12
مسيحيت در پى تلافى كردن سياستهاى آنتى سيميتيك (يهود ستيزى) در تاريخ گذشته خود است. اما در عين حال اين موضوع براى بعضى از گروهها به صورت بك پارادوكس درآمده است؛ چرا كه به زعم آنها مسيحيان برتر از يهوديان هستند. به عنوان مثال آنها قبول دارند كه يهوديان بندگان برگزيده خداوند هستند و قبول دارند كه به عنوان يك واسطه در بازگشت مجدد مسيح عمل مى نمايند، اما معتقدند در صورتى كه يهوديان پذيراى مسيح نباشند نمى توانند به بهشت بروند. پارادوكس ديگر اين كه «بخشوده شدگان» معتقدند كه دياسپورا (سرگردانى يهود و متفرق شدن آنها) و حتى قتل عام آنها توسط نازيها مجازاتى الهى و ناشى از ايمان نياوردن يهوديان به مسيح و كشته شدن مسيح توسط آنها است.

تاريخچه صهيونيسم مسيحى
تاريخچه پيدايش صهيونيسم مسيحى در واقع به قبل از تشكيل دولت اسرائيل و حتى به قبل از ظهور و پيدايى يهوديان صهيونيسم باز مى گردد. ريشه اين تئولوژى به عصر پيشين كسانى باز مى گردد كه هيچ گونه مقام كليسايى نداشته و با ترجمه كتاب مقدس به زبان مادرى خود مطالعه و تفسير آن برايشان ممكن شده است اين نظر كه تشكيل دولت ملى يهود در فلسطين نشانه بازگشت مجدد مسيح خواهد بود اولين بار توسط «اليور كرمول»13 و «پاوول فلگن هاوور»14 از رهبران پروتستانهاى قرن 17 مطرح گرديد.15
در اواخر قرن 19 مسيحيان پروتستان جهت تشكيل چنين دولتى و تحقق پيشگويى ياد شده پيشنهادهايى را مطرح نمودند. يكى از شخصيتهاى صهيونيست معروف انگليس «لرد آنتونى اشلى»16 ناپدرى همسر خود را كه دبير روابط خارجى انگليس بود به گشودن كنسولگرى انگليس در قدس قانع ساخت. اين كنسولگرى تمامى يهوديان فلسطين را على رغم اينكه شهروندان دولت عثمانى بودند تحت زعامت خود قرار داد.
مسيحيان پروتستان، به ويژه پروتستانهاى انگليس، آمريكا و ديگر كشورهاى اروپايى در طول قرن 19 ضرورت تشكيل يك دولت يهودى در فلسطين را مرتبا اعلام داشته و گوشزد مى كردند. در سال 1848م. «واردر كرسون»17 كنسول آمريكا در قدس با حمايت و كمك صهيونيست مسيحيهاى انگليسى در «وادى رفائيم» يك اقامتگاه و محله يهودى نشين ايجاد كرد. در سال 1898م. «ادوين شرمن واليس»18 كنسول آمريكا در فلسطين گفت:
مردمى كه منتظر سرزمين اند آماده آمدن هستند و به محض تأمين شرايط زندگى و به محض تأمين امنيت آنها خواهند آمد. يا بايد اين امر را به جا آورند و يا بى ارزش بودن پيشگويى هاى (كتاب مقدس) را بپذيرند.
اما انگيزنده صهيونيست مسيحيهاى اوليه تنها جنبه تئولوژيك نداشت. آنتى سميتيزم نيز در اين رابطه انگيزنده مهمى بود.
تعداد زياد از مدافعان اروپايى صهيونيسم نيز با اين فرض كه اروپا از يهوديان پاكسازى خواهد شد، به اين امر تشويق شدند. بزرگ شمردن آنتى سميتيسم از يك سو و تلقى يهوديان به عنوان «بندگان برگزيده خداوند» از سوى ديگر در حركتهاى صهيونيست ـ مسيحى در حال حاضر نيز به صورت تضادآميزى مطرح است.
انگيزنده هر چه مى خواهد باشد، حركت صهيونيسم مسيحى در نهادينه شدن صهيونيسم در حاكميتهاى انگليس و آمريكا نقش بزرگى را ايفا نموده است. همان گونه كه «بنيامين نتانياهو»19 در سال 1985م. هنگامى كه سفير اسرائيل در سازمان ملل بود در حين برگزارى مراسم نيايش چاشت اظهار داشت:
نوشته هاى صهيونيست ـ مسيحيها اعم از آمريكايى و يا انگليسى، «لويد جرج»20، «آرتور بالفور»21 و «وودرو ويلسون»22 را تحت تأثير قرار داده بود.

پی نوشتها :

1. fandamentalist.
2. www. yurtdisi. mgv. org. tr.
3. Megiddo.
4. Armagedon.
5. Eretz israel.
6. born-again.
7. Milenyalism.
8. واژه dispensationalism كه در لغت به معنى: 1.پخش و توزيع، تقسيم كردن، حاكميت اقتدار؛ 2. بخشودگى، غمض عين كردن، صرف نظر كردن و استثناست. در مسيحيت نيز اين واژه به معنى «دوران سيطره و حاكميت يك دين» و يا «اجازه ويژه صادر شده از طرف كليسا» مى باشد.
9. Tribulation.
10. Hal Lindsey.
11. The Late Great Planet Earth, Rapids, Mich: Zondervan publishing House, 1970.
12. اين كتاب فروش فوق العاده اى در سطح جهان داشته. در آن حوادث زمان حاضر با تشابهات ارائه شده در انجيل درباره پايان كار جهان نشان داده شده است(م). در اين كتاب ليندزى پيش گويى مى كند كه جنگ جهانى سوم هنگامى آغاز خواهد شد كه شوروى و يكى از هم پيمانان عربش به اسرائيل حمله كند، وى مى گويد: «به محض اينكه نبرد آرماگدون به اوج خود رسيد و جهان در آستانه نابودى قرار گرفت، درست در همان لحظه عيساى مسيح رجعت مى كند و بشر را از مهلكه خود ساخته اش نجات مى بخشد (به نقل از كتاب تكاپوى 2000، جان نسبيت، پاترشيا ابردين، ترجمه صهبا سعيدى).
13. Oliver cromwell.
14. paul Felgenhaver.
15. Halsell, ish.
16. Lord Anthony ashley.
17. Warder cresson.
18. Edwin shermen wallace.
19. Benjamin Netanyahu.
20. Loyd George.
21. Arthur Balfour.
22. Woodrow wilson.