فدراتیو کرد یا جبهه عملیاتی اسرائیل

1- همانگونه که پیش بینی می شد پس از اعلام پایان تهاجم آمریکا به عراق ، «سوریه» کانون توجه راست های افراطی و جنگ طلب ایالات متحده قرار گرفت به گونه ای که آنها در اقدامی عجولانه سخن از عملیات نظامی علیه این کشور به میان آوردند .
گرچه برخورد شدید و مستقیم نیروهای نظامی آمریکا ، تئوری پیشنهادی بازهای پنتاگون بود اما شرایط پیش آمده در عراق و انبوه گرفتاری آمریکایی ها در این کشور تحت اشغال ، به هیچوجه اجازه ی چنین حمله ای را نمی داد .
اسرائیلی ها مدت ها بود که در آرزوی چنین تهاجمی بودند و لابی صهیونیستی در آمریکا می کوشید تا طرح حمله به سوریه توسط قوای آمریکایی را به جریان اندازد اما آینده ی بوش و انتخابات پیش رو مانع دست زدن به این ریسک خطرناک است . لذا برای بنیادگرایان صهیونیست چاره ای نبود جز آنکه هیأت حاکمه اسرائیل را وادار به برخورد مستقیم با سوریه نمایند ، از همین روی زمزمه های پراکنده ای از درون دولت غاصب به تهدید علنی سوریه پرداختند و اخبار و گزارشات منتشره حکایت از آن داشت که اسرائیل ضمن انجام تحرکات مشکوک نظامی ، در حال تست زنی سوریه و شرایط جهانی برای بررسی امکان انجام چنین تهاجمی است . پاسخ سوری ها ، برخورد جامعه جهانی خصوصا کشورهای عربی و اسلامی و شرایط حادی که اکنون اسرائیل با آن مواجه است ، باعث شد که این پروژه در حد آرزو باقی بماند و اسرائیلی ها را از دخالت مستقیم نظامی باز دارد لیکن از آنجا که ارتباط و حمایت سوریه از جنبش آزادی خواهی فلسطین از بزرگ ترین مشکلات تل آویو است ، تئوریسین های اسرائیلی حل این مشکل را یکی از اولویت های رژیم اشغالگر می دانند به همین خاطر راهی جز چاره اندیشی برای مقابله با حکومت دمشق ندارند و وقتی راه کار نظامی مسدود باشد ، تنها راه ممکن برای آنها انجام طرح ها و توطئه های براندازی است .

2- از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی ایران و احیای حرکت بیدارگری اسلامی توسط امام (ره) ، رژیم اشغالگر قدس ضمن آنکه بزرگ ترین و مهم ترین پشتیبان خود در منطقه یعنی رژیم پهلوی را از دست داد ، با دشمنی قوی که توان انرژی بخشی ، به حرکت درآوردن و جهت دادن به مبارزات ضدصهیونیستی را داشت یعنی «تفکر انقلاب اسلامی» مواجه گردید و طبیعی است که از منظر آنها ، مقابله و مبارزه با این دشمن بنیان کن امری است الزامی . استراتژیست های اسرائیل 25 سال تلاش و کوشش پردامنه خویش را جهت پیدا کردن راهی برای سرنگونی نظام مقتدر جمهوری اسلامی به کار گرفتند اما نه تنها در این راه طرفی نبستند که اکنون ادامه صدور تفکر اسلام سیاسی و بیم توانایی ایران در پیگیری طرح ای علمی هسته ی ، شدیدا زجرشان می هد ، اما در برابر ایران نیز توان و امکان درگیری مستقیم ( حتی محدود ) را ندارند و دیدیم که تهدیدات آنها جز کوبیدن بر طبل چیزی نبود ، پس باز در اینجا هم چاره را در پیگیری توطئه ای پنهان می بینند .

3- صدام نه از روی عقیده که به منظور دست یابی به آرزوی دیرینه اش مبنی بر سروری جهان عرب ، پیش قراولی حمایت از حقوق عرب ها و بهره برداری از احساسات ناسیونالیسم عربی ، مدعی دشمنی با اسرائیل بود . از این روی رژیم اشغالگر قدس اولین حامی و مهم ترین محرک حمله نیروهای ائتلاف به عراق و سرنگونی حکومت صدام به شمار می آمد و شاید پس از فروپاشی حکومت دیکتاتور بعث ، بیش ترین بهره برداری را نیز آنها داشتند . اما بلاشک روی کار آمدن حکومت شیعی متمایل به جمهوری اسلامی ایران در عراق نه تنها برایشان مطلوب نیست که به زعم آنها درآمدن از چاله و افتادن در چاه است . بر همین اساس تل آویو خود را مجبور می بیند که به طور مستقیم و با جدیت ، به حضور ، دخالت و نقش آفرینی در آینده عراق بپردازد تا شاید از این رهگذر ضمن گرفتن ماهی بیشتر از این آب گل آلود ، خود را از ناحیه حکومت بعدی عراق بیمه نماید . شرایط موجود ، در اینجا نیز اجرای طرح های پنهان و پیگیری پروژه های جاسوسی را ایجاب می کند .

4- اسرائیل از دیرباز روابط ویژه ای با ترکیه داشته و در عین حالی که دارای مناسبات مختلف سیاسی ، نظامی و اقتصادی با آنها بوده است اما همیشه سعی می کرده با تحریک و تجهیز برخی گروه های معارض ترکیه (خصوصا پ ک ک) ، آلترناتیوی برای آنها بتراشد و ترک ها را بیش از پیش محتاج اسرائیل و امکانات و توانایی اش در مقابله با گروه های تروریستی بنماید ، تا از این راه توان چانه زنی خویش را در معامله با دولت آنکارا بالا ببرد . شکی نیست که این امر نیز از جمله مأموریت های سرویس جاسوسی اسرائیل می باشد .

اکنون به نظر می رسد مقامات اسرائیل ، چاره تمامی موارد بالا را در پیگیری و تسریع تئوری دیرینه استراتژیست های صهیونیست مبنی بر ایجاد «کشور کردستان» یافته اند .
چهار کشور سوریه ، ایران ، عراق و ترکیه دارای جمعیت قابل توجه کرد هستند که همیشه نجواهای مشکوک ناسیونالیسم کردی و جدایی طلبی از آنجاها به گوش رسیده و هر کدام از این کشورها در مقطعی ، دارای مشکل جدی با جامعه اکراد خویش بوده اند و اکنون نیز در بحث امنیت ملی خود ، کم و بیش با مشکل گروه های معارض و جدایی خواه کردی مواجه اند .
بدیهی است نتیجه مطلوب برای اسرائیلی ها ایجاد چنین کشور مجعولی است که می تواند به بهترین متحد و عمله صهیونیست ها تبدیل شود اما در صورت عملی نشدن این آرزو ، حضور نیروهای اطلاعاتی اسرائیل در میان کردها و مشارکت گسترده اکراد در پیگیری پروژه های رژیم اشغالگر قدس ، موفقیت کمی برای آنان به حساب نمی آید .
اسرائیلی ها کوشیده اند تا با حضوری قوی در منطقه کردنشین عراق که به کمک آمریکایی ها مقدور گردیده ، توطئه های فتنه انگیز خویش را یک به یک دنبال نمایند . آنها اکنون در تلاشند تا با تحریک گروه های کرد عراق ، طرح هایی همچون خارج ساختن اعراب و ترکمن ها از کرکوک ، فدرالی کردن حکومت عراق و ایجاد فدراتیو کردستان را به مرحله اجرا گذاشته و تا حد امکان مانع قدرت گرفتن شیعیان که اکثریت جمعیت عراق را نیز دارا می باشند گردند و سپس در گام های بعدی ، با ایجاد و تقویت ارتباط با کردهای سوریه ، ترکیه و ایران ، طرح های بلندمدت خود را در راستای بحران آفرینی برای این کشورها دنبال نمایند .
گرچه اسرائیلی ها به موازات همکاری با احزاب کرد عراق ، به تقویت رابطه با گروه های کرد سه کشور دیگر خواهند پرداخت اما بسیار محتمل است که ابتدا به سراغ کردهای سوریه رفته و روی آنها سرمایه گذاری نمایند زیرا هم سوریه اولویت اول آنهاست و هم در حال حاضر حکومت دمشق با کردهای آن کشور دچار چالش است و نقش آفرینی صهیونیست ها می تواند این چالش را به بحرانی جدی و ایجاد جریان برانداز تبدیل نماید .
بنا به آنچه گفته شد به نظر می رسد ریشه بحران آینده خاورمیانه موضوع اکراد است و نطفه فتنه ای ، در این منطقه در حال انعقاد است لذا بر تمامی ارگان های سیاسی ، امنیتی و نظامی جمهوری اسلامی واجب است که با هوشیاری کامل تمامی فعل و انفعالات جامعه بزرگ اکراد را زیر نظر گرفته و با فعال کردن دیپلماسی کشور و ایجاد حساسیت مناسب در سه کشور دیگر ، راه را برای سوءاستفاده رژیم صهیونیستی از وضعیت به وجود آمده سد نمایند .