فلسطین ، همچنان مظلوم تاریخ

اشاره:
اگرچه بسیاری از سیاستمداران غربی و گروهی از تحلیلگران مطبوعات امریکا و اروپا وانمود می کردند که «نقشه راه» راه حل معضلات فلسطین است و با حمایت جورج بوش از اجرای این نقشه ، آرامش در فلسطین اشغالی برقرار خواهد شد ، لیکن اقدامات دو هفته گذشته رژیم صهیونیستی در حمله به شهرهای فلسطینی نشین و ترور رهبران حماس و جهاد اسلامی نشان داد که اسرائیلی ها - و به احتمال قوی امریکایی ها - از آن تنها به عنوان طرحی برای وقت گذرانی و تحکیم مواضع خویش استفاده می کنند. مساله فلسطین یک مساله تاریخی است و تا زمانی که برای حل ریشه های این معضل تاریخی اقدامی نشود، بحران در منطقه همچنان ادامه خواهد یافت.

مقاله پیش رو نگاهی دارد به برخی وجوه تاریخی مساله فلسطین و با مرور بر قوانین و مقررات بین المللی ، این مقوله را مورد بررسی قرار داده است.

مقدمه :
فلسطین با مساحتی در حدود 27009 کیلومتر مربع در غرب قاره آسیا ، میان دو خط عرضی «30/29 و 15/23» و در خط طولی «15/34و 4/35) شرق گرینویچ قرار دارد. فلسطین از غرب به دریای مدیترانه ، از شرق به سوریه و اردن ، از شمال به لبنان و سوریه و ازجنوب به شبه جزیره سینا و خلیج عقبه محدود است شواهد قابل اعتماد این واقعیت را نشان می دهد که تمدن درفلسطین سابقه ده هزار ساله دارد. قدمت «اریحا»، قدیمی ترین شهر بارودار ، ازنظر علمی به 7 هزار سال قبل از میلاد می رسد. اولین ساکنان شناخته شده در فلسطین کنعانیان بودند واولین نامگذاری کشور به وسیله هم آنان صورت گرفت تورات نیز در سفر خروج آن را «سرزمین کنعان» می نامد هم چنین کنعانیها بودند که شهر بیت المقدس را بنا نهادند.

تاریخچه و علمکرد سازمان جهانی صهیونیسم
در مورد شکل گیری صهیونیزم جهانی آن چه که درکتاب ها گفته می شود این است که فردی به نام تئودور هرتزل بنیانگذار صهیونیزم جهانی بوده و در اولین کنگره ای که در شهر بال سوئیس در سال 1987 تشکیل شده ، صهیونیزم جهانی را سازمان دهی کرده است.
اما قول صحیح تر این است که در حدود 30 الی 40 سال قبل از او فردی به نام بنکسر ، که فردی روسی و یهودی بوده است،جمعیتی را درست می کند به نام دوست داران صهیون که اشاره دارد بر همان کوه صهیون که مشرف بر شهر قدس و بیت المقدس است.
احتمالا_او نظرش این بوده است که نخست یهودیان را در جامعه روسیه ادغام بکند وسپس آنها را از روسیه به فلسطین ببرد. هرتزل بعد از بنسکر، بدون این که اشاره به افکاراو داشته باشددر سال 1890 کتابی می نویسد به نام «دولت یهود» و در سال 1897 یک کنگره ای تشکیل می دهد در بال سوئیس و در آن گنکره 240نفر از سران یهود از کشورهای مختلف که بیشتر از آلمان و روسیه و چک اسلواکی بودند مدتی بحث می کنند و تصمیم اصلی شان این بوده که ما یک سازمانی درست کنیم به نام «صهیونیزم جهانی» و این سازمان باید 3کار برای یهود انجام دهد: مرحله اول هویت ملی و تاسیس ملیت است و مرحله بعد پیدا کردن موطن و در مرحله سوم دولت را پایه گذاری کند. از سال 1897 تا سال 1948 که دولت اسرائیل رسما اعلام شد و بعد از آن هم این کنگره ادامه داشت ، چیزی در حدود 30کنگره تشکیل شده است.
در این کنگره ها اولین مساله ای که مطرح کردند مساله تشکیل سازمان جهانی صهیونیزم بود. در کنگره های بعدی هم درباره تاسیس صندوق ملی یهود اتفاق نظر کردند و گفتند در این صندوق ، مسائل پولی و مالی مشخص شود و این امر پشتیبانی باشد برای تمام فعالیت های بعدی.
در کنگره سوم و چهارم تقریبا نوعی از ملیت یهود را روی کاغذ آوردند. در کنگره چهارم اختلاف اساسی بین دو نظر بود؛ یک نظر این که آن وطن اوگاندا باشد و نظر دیگر این که آن وطن فلسطین باشد. آنچه در تاریخ نقل شده است این است که انگلیسی ها نظرشان بر اوگاندابوده اما یهودیان روس و امریکا و لهستان بیشتر نظرشان بر فلسطین بوده است.
به هر حال تصمیم گرفته شد که هیاتهایی فرستاده شوند و کشورهای مورد نظر به ویژه فلسطین و اوگاندا و جاهای دیگر مثل آفریقای جنوبی و آرژانتین را بررسی کنند که آن کشورها چه مقدار یهودی دارد وبرای اسکان یهودیان موقعیت آن مناطق چگونه است.
این هیات ها می روند و برای کنگره های بعدی گزارش می آورند و متاسفانه در کنگره ششم که اوائل قرن بیستم بود تصمیم می گیرند که آن وطن فلسطین باشد. یک گروه مامور می شوند که به فلسطین بروند و در آن جا فعالیت کنند و زمینه های لازم و تمهیداتی را برای یهودیان فراهم کنند. فعالیتی هم در خارج از فلسطین برای پی گیری مباحث یهودی ها ، حدودا از کنگره هشتم و نهم در رابطه با سازمان صهیونیزم جهانی وجود دارد. در این فعالیت ها این پرسش وجود دارد که آیا ما به یک شکل مستقل همه این شعارها و افکارمان را دنبال کنیم ، یا این که به کمک قدرتهای بزرگ طرح ها را به پیش ببریم.
این اختلاف در یکی دو کنگره مطرح بود و نهایتا با توجه به افراد ذی نفوذ که با قدرت بریتانیا همکاری داشتند، این فکرتقویت شد که یهودیان بدون کمک بریتانیا نمی توانند این کار را انجام دهند و سرانجام در کنگره هشتم تصویب شد که با همکاری بریتانیا و سایرکشورهای بزرگ این اهداف دنبال گردد. بحث های دیگری که در کنگره های بعدی مطرح شد این بود که وقتی دولت اسرائیل در سال 1948 تشکیل می شود ، آیا سازمان صهیونیزم جهانی باید ما موریتش تمام شود ، یا اینکه باقی بماند؟ نهایتا در آنجا تصویب می شود که سازمان جهانی صهیونیزم و آژانس بین المللی یهود که در امریکا مستقر است به عنوان پشتیبان و مادر دولت اسرائیل باقی بماند و فعالیت های خودش را دنبال کند و رژیم صهیونیستی هم در فلسطین کار خودش را انجام دهد. این توافق در دهه 40 قرن بیستم حاصل شد. در سالهای دهه 50 تصویب می شود که سازمان صهیونیزم جهانی یک ماموریت جهانی داشته باشد و دولت اسرائیل هم یک ماموریت منطقه ای.
در واقع به این شکل تقسیم کار می شود که رژیم صهیونیستی مثل یک نیروی عمل کننده ، یک لشگر از یک ستاد به منطقه اعزام شود تا افکار و نظرات خودشان را در آن منطقه تعقیب کنند و آن ستاد اصلی یا همان آژانس بین المللی یهود هم در امریکا مستقربماند. به این ترتیب مسجل شد که یهودی ها در اسرائیل ضمن این که ماموریت منطقه ای دارند، ماموریت حفظ منافع امریکا را هم به برعهده دارند و سازمان جهانی صهیونیزم هم در امریکا، نقش جهانی دارد، یعنی منافع یهودی ها را در کل عالم دنبال می کند.

شکل گیری رژیم صهیونیستی
اما کیفیت شکل گیری رژیم صهیونیستی بدین صورت بود که سازمان جهانی صهیونیزم از سال 1897 تا سال 1948 یعنی طی 50سال همه فعالیت ها و بسترهای لازم را برای تشکیل حکومت یهود فراهم کرده است ؛ به این شکل که گروههای تروریستی مثل هاگانا، اشترن ، پالما و ایرگون که حدودا بعد از فروپاشی دولت عثمانی (1917) ودر زمان قیمومت بریتانیا بر سرزمین فلسطین ، شکل گرفته و علیه مردم فلسطین مشغول کارهای تروریستی بودند، زمینه را برای تاسیس اسرائیل فراهم کردند.
وقتی درسال 1948 دولت اسرائیل تشکیل شد همین 4گروه سیستم نظامی رژیم اسرائیل را تشکیل دادند.
البته نکته قابل تا مل آن است که بعد از فروپاشی حکومت عثمانی ودوران قیمومت انگلیس شرکت های اقتصادی و صنعتی یهودی شروع به کار کردند که معروف بودند به شرکت های کیبوتس.
یهودی هایی که از سراسر عالم می آمدند دراین شرکت ها مشغول به کار می شدند و در شهرکهایی ساکن می شدند که دورشان محاصره بود و این ها هم از جهت امنیتی در حفاظ و مسلح بودند. ازسال 1920 تا سال 1948 ده ها شهرک کشاورزی و صنعتی را درفلسطین ایجاد کرده بودند. همچنین یک زبان عبری جدید را که با عبری تورات حدود 70درصد تفاوت دارد برای خود تدوین نمودند، لذا اگر یک نفر با ملیت دیگر بخواهد به اسرائیل برود، باید یک سال در قرنطینه بماند تا زبان جدید را یاد بگیرد و بتواند وارد جامعه صهیونیستی شود. هم چنین آنها جهت تقویت حضور علمی - فرهنگی خود، دانشگاه هایی را درتل آویو و در حیفا از همان سال های 1930 راه اندازی کرده بودند و قانون اساسی یا همان اساسنامه سازمان صهیونیزم جهانی هم که در سال 1897 تصویب شده بود؛ تبدیل شد به قانون اساسی دولت اسرائیل.
سازمان صهیونیزم جهانی که فعالیت های سیاست خارجی اش از همان سال های 1920 شروع شده بود به حمایت سیاسی و مالی دولت اسرائیل در سراسر جهان پرداخت ؛ به این ترتیب که هر یهودی در هر کشوری که حضور داشت از نفوذ خودش در رابطه با دولت آن کشور استفاده کرده و سیاست یهودی ها را ترویج نماید. منابع مالی و بودجه اصلی اسرائیل هم از همان صندوق که در امریکا مستقر است تامین می شود و سرمایه گذاری های کلان اسرائیل هم در کشورهای خارجی مثل فرانسه، آلمان ، انگلیس ، امریکا و جاهای دیگر ، گسترش یافته است.