فلسطین سرزمین جنایت و مقاومت

تشکیل اولین کنفرانس صهیونیست ها در شهر بال سوئیس در 29 اوت 1897 با هدف اجرای طرح های استعماری جنبش صهیونیسم، سرآغاز شمارش معکوس شکل گیری فاجعه فلسطین در قرن بیستم به شمار می رود. برنامه ها و سیاست های این فاجعه از طریق صدور پیمان بالفور در 2 نوامبر 1917م. و اشغال فلسطین در 16 سپتامبر 1922 به وسیله بریتانیا طرح ریزی شد. از این تاریخ به بعد با اجرای طرح های استعماری، اسکان یهودیان، اشغال اراضی و غصب حقوق فلسطینیان برای وقوع این فاجعه زمینه سازی شد. پس از این، جنبش صهیونیستی توانست با استفاده از قطعنامه شماره 181، 29 نوامبر 1947 سازمان ملل و سپس عملیات های تروریستی گسترده، بیشتر خاک فلسطین را به اشغال خود در آورد. قطعنامه مذکور به صهیونیست ها در ارتکاب جنایات علیه ملت فلسطین چراغ سبز نشان داد، در نتیجه کشتارهای جمعی و وحشیانه در حق کودکان، زنان و سالخوردگان صورت گرفت.
پر واضح است که حمله سازمان یافته بین المللی با پوشش قانونی سازمان ملل و دسیسه چینی و برنامه ریزی جنبش صهیونیسم فاجعه فلسطین را به وجود آورد. فاجعه ای که بر اثر آن دو سوم ملت فلسطین از خانه و کاشانه شان آواره و شهروندان ده ها کشور مختلف به جای آنها اسکان داده شدند. بریتانیا به نمایندگی از نظام جهانی، فلسطین را ترک کرد تا به صهیونیست ها فرصت کافی برای برنامه ریزی و اجرای فاجعه فلسطین دراختیار آنها قرار دهد. اگر کشتارهای باندهای صهیونیستی به سرکردگی «بگین» و «شامیر» در حق فلسطینیان نبود، آنها هیچ وقت خانه و کاشانه شان را ترک نمی کردند و این گونه مجبور نبودند که با کمک های بین المللی زندگی خود را تا حدودی سر و سامان دهند. بیش از 45 مورد کشتار در حق فلسطینیان اعم از زنان، کودکان و سالخوردگان صورت گرفت و حدود 420 شهر و روستا تخریب و یا ساکنان آن به اجبار این مناطق را تخلیه کردند تا یهودیان مهاجر از اروپا و دیگر کشورهای جهان در آنها ساکن شوند.
آواره کردن فلسطینیان با کمک آمریکایی ها، اروپاییان، کشورهای مختلف جهان و سوء استفاده از ضعف و ناتوانی جهان عرب و اسلام صورت گرفت و ساختار جمعیتی فلسطین را به نفع یهودیان تغییر داد.
در پنجاه و پنجمین سالگرد این فاجعه، ملت فلسطین و امت عربی و اسلامی با استفاده از راه های مختلف تلاش مضاعفی را برای بازپس گیری حقوق غصب شده مبذول داشته اند. مشخصه بارز این مرحله در پایان دهه دوم از جمله از سال 1965 تا 1968 سرکوب سازمان یافته مقاومت بود.
حمله سال 1967 دشمن صهیونیستی (که در جریان آن بقیه فلسطین و اراضی عربی به اشغال نیروهای صهیونیستی درآمد) رژیم های عربی، احزاب و ملت ها را به حمایت از مقاومت مسلحانه فلسطینیان علیه رژیم صهیونیستی واداشت، به گونه ای که لقب فدایی برای فلسطینیان لقبی افتخارآمیز شد و همگان به داشتن این لقب مباهات ورزیدند. انتفاضه اول در 8 دسامبر 1987 و انتفاضه مبارک الاقصی در 28 سپتامبر 2000 جلوه خاصی به مقاومت بخشید و تغییرات ملموسی در ماهیت آن ایجاد کرد و در میان ملت فلسطین چه در سطح رهبران و گردانندگان نبرد و چه از لحاظ گسترش فعالیت های نظامی گروه های مقاومت یک واقعیت جدید سیاسی و اجتماعی به وجود آورد.
تحولات مساله فلسطین از زمان کنفرانس مادرید در سال 1991م. و به تبع آن توافق اسلو و سیاست هایی که صهیونیست ها با هدف اجرای طرح «نقشه راه» درصدد تحمیل آن بر فلسطینیان هستند، نشانگر خطری حقیقی فراروی آینده این مسأله در معادله درگیری و نقشه سیاسی جدید منطقه خاورمیانه است. به ویژه این که اگر حکومت جدید تشکیلات خودگردان بخواهد با سرکوب مقاومت، تحفه ای گرانبها به ژنرال های رژیم صهیونیستی تقدیم کند، ملت فلسطین با تمامی گروه ها و دیدگاه های مختلف مخالفت خود را با آن اعلام خواهد کرد. امروزه جنگ با این رژیم در زمینه فکری از حمایت گسترده سازمان های اجتماعی و سیاسی منطقه برخوردار است. تا زمانی که صهیونیست ها همچنان سرزمین فلسطین را در اشغال دارند و در سطح جهان اسلام به تجاوزات خود ادامه می دهند، نبرد با آنها ادامه خواهد یافت. دشمن صهیونیستی به اقدامات تروریستی خود در حق ملت فلسطین ادامه می دهد و بر ادامه این سیاست تأکید می ورزد. پس از پنجاه و پنجمین سال فاجعه فلسطین همچنان آثار و تبعات منازعه امت اسلام و عرب با جنبش صهیونیستی بر بخش هایی از نقشه سیاسی منطقه نمایان است. بیشتر ملت فلسطین و گروه های فلسطینی همچنان به مقاومت به عنوان یک استراتژی برای پایان دادن به حضور اشغالگران متکی هستند. فلسطینیان و مبارزان فلسطینی نیز از طرف جهان عرب و اسلام حمایت می شوند. قضیه فلسطین با مفهوم سیاسی آن و فاجعه فلسطین با جنبه های انسانی و اجتماعی آن از مهم ترین اجزای نقشه سیاسی و تحولات آن در قرن بیستم در کنار دو جنگ جهانی اول و دوم به شمار می رود.