سهم آمريكا در بي اعتنايي اسرائيل به قوانين بين المللي

سهم آمريكا در بي اعتنايي اسرائيل به قوانين بين المللي

استفاده از حق وتو توسط ایالات متحده برای ابطال قطعنامه های سازمان ملل متحد در محکومیت اقدامات رژیم صهیونیستی در کرانه باختری و قدس اشغالی حاکی از بحران عمیق در سیستم بین المللی و بی تفاوتی آن نسبت به مقوله های چون عدالت و حقوق بشر است.
شکی نیست که نظام بین المللی حاکم بر جهان در زمینه مساوات و عدالت رو به افول نهاده است و با نگاهی دوگانه و معیارهای ناعادلانه به مسائل و مشکلات موجود می نگرد؛ به طوری که شک و شبهه بسیاری از کشورها، سازمان ها و قانونگذاران را به دنبال داشته و باعث شده است که آنان با نگرانی به قطعنامه ها سازمان ملل و رویکردهای آن نگاه کنند. این مساله اختلافاتی را در درون برخی کشورها به دنبال داشته است. همچنین عدم جدیت در عمل به خواسته های عادلانه ملت هایی که خواهان استقلال و آزادی هستند از دیگر مشکلات سازمان ملل است و در رأس آن مسأله فلسطین قرار دارد که با وجود قطعنامه های روشن و ثابت از سوی این سازمان، به خاطر کارشکنی برخی از قدرت های بزرگ تاکنون به صورت لاینحل باقی مانده است.
این قطعنامه ها غالبا به دلایل سیاسی، راهبردی و مصلحتی صادر شده است و جهت گیريهای آن نیز منجر به انزوای سازمان الملل و کاهش نقش سیاسی آن شده است؛ شورای امنیت تحت تسلط کشورهای ذی نفوذ در آمده و تنها به خواست و رغبت این کشورها توجه دارد؛ بدون شک این امر پیامدهای منفی بر امنیت و ثبات جهانی بر جای می گذارد. این قدرت ها تنها به سلطه بر سازمان ملل و تدوین سیاست ها و قطعنامه های آن اکتفا نکرده اند، بلکه به گسترش آشوب های هدفمند در خاورمیانه دامن می زنند تا کنترل کشورهای پاره پاره شده و بحرانی منطقه برای آنها آسان شود. اکنون این ترفندشان در سطح جهان برملا شده است و فراتر از یک راز است که در پشت پرده از آن سخن گفته شود.
در حقیقت پیامدهای این رویکرد تازه که به هرج و مرج سازنده و هدفمند معروف است، سرانجام دامن همان کشورهایی را خواهد گرفت که چنین سیاست های ویرانگری را بنیان نهاده اند؛ چرا که آشوب و هرج و مرج در صورت گسترش و فراگیری تحت هر شرایط نهایتا زیانش متوجه همان کسی است که آن را ایجاد کرده است؛ اگرچه طرفداران این نظریه شیطانی بر این باورند که این گونه آشوب ها هیچ زیانی به منافع شان وارد نمی کند و آنها را تنها برای بی ثبات کردن نظام های دیگری به کار گرفته اند.
به همین خاطر دولت های پیاپی آمریکا نظریه ناتان شارانسکی؛ یهودی کمونیست دگر اندیشی را که منادی استفاده از این نظریه در خاورمیانه بود مد نظر قرار دادند؛ به ویژه در خصوص جهان عرب که ناتان آن را کانون بحران و مرکز تروریسم قلمداد کرده است.
وی در این زمینه می گوید: جهان عرب عبارت است از یک سری اقلیت های مذهبی و نژادی متخاصم و رقیب که نمی توانند با نظام های ملی فرهنگی کشورهایشان سازگار باشند و به حیات خود ادامه دهند؛ در نتیجه این کشورها به کانون خشونت و تروریسم مبدل شده اند. از این رو به باور شارانسکی ایالات متحده وظیفه خود می داند که به طور همسان در راستای خدمت به منافع خود و ایجاد دموکراسی، فرقه گرایی و اختلافات مذهبی را نیز در چهارچوب راهبرد "هرج و مرج سازنده" در خاورمیانه تقویت کند.
از زمان اشغال عراق توسط آمریکا، دشواری های روز افزونی که این کشور تا امروز با آن دست به گریبان است باعث شده که بخشی از مدیریت کنونی آمریکا این نظریه را مطرح کنندكه خود جایگزینی برای رویارویی با مقاومت و هر بروز نوع مخالفت در مقابل اشغالگری هستند.
وقوع خشونت های بی سابقه در کشورهای مختلف و رشد اسلام آمريكايي که امروزه خاورمیانه را فرا گرفته است، چیزی جز پیامدهای همين نگرش نيست . طبعاایجاد رژیم صهیونیستی و تلاش در حمایت از آن و جای دادن آن به عنوان یک رکن اساسی در منطقه نتيجه این تفکر است. در این صورت خاورمیانه یک سیستم منطقه ای است که می تواند پذیرای رژیم صهیونیستی باشد و از میزان اهمیت هویت عربی و اسلامی منطقه بکاهد.
برای این که رژيم صهیونیستی بتواند بر گستره زیستی و تاریخی منطقه احاطه داشته باشد و حضور و اثر بخشی خود را در منطقه نشان دهد، به طور قطع باید بتواند هویت ملی این منطقه را مسخ کند و آن را به صورت هویت هایی بدون ملیت در آورد و با ترکیب بافت های سیاسی مختلف، آن را متلاشی کند. بافتي که هم اکنون منافع رژیم صهیونیستی و ایالات متحده را به وضوح تامین می کند.
نظام بین المللی، سازمان ها و اصول آنها که از نیم قرن پیش به تصویب رسیده است، کاملا به فراموشی سپرده شده و از صحنه طرد شده است و در عوض آن هرج و مرج ویرانگری حاکم شده است؛ نظام جهانی در خواب عمیقی فرو رفته است ؛ به خاطر اهدافی که بر کسی پوشیده نیست. آیا این به معنی سیاست سازنده و خلاق است یا سیاست ویرانگر و بازگشت به قانون جنگل؟ آیا چنین سیاستی در تحقق اهدافش موفق خواهد شد یا این که خود نیز در آتش چنین آشوب و هرج و مرج ویرانگری خواهد سوخت؟ این چیزی که در آینده ای نه چندان دور روشن خواهد شد.