رشوه‌اي كه سبب شناسائي اسرائيل شد!

رشوه‌اي كه سبب شناسائي اسرائيل شد!

ويليام شوكراس، از رژيم پهلوي به عنوان تنها كشور خاورميانه نام مي‌برد كه سياست همكاري پنهان با اسرائيل را اتخاذ كرده بود. او در ابتدا با اشاره به تاريخ حضور و نفوذ يهودي‌ها در ايران و سپس وضعيت و موقعيت آنها در دوران معاصر مي‌نويسد:
در ميان كشورهاي خاورميانه ايران تنها كشوري بود كه از ابتدا سياست همكاري پنهاني با اسرائيل را در پيش گرفته بود. در واقع روابط با اسرائيل، مناسبات ايران با كلية همسايگانش را تحت‌الشعاع قرار مي‌داد.
تساهل ايرانيان نسبت به يهوديان يك سنت ديرينه و افتخارآميز است. در كتاب عزرا آمده است كه وقتي كوروش بابل را در 539 پيش از ميلاد فتح كرد، يهودياني را كه در اين شهر به اسارت گرفته شده بودند آزاد كرد و به آنان اجازه داد به اورشليم بازگردند، يعني به همانجايي كه فاتحان بابلي آنها را آورده بودند.
پس از اين واقعه جامعة يهوديان شروع به پخش شدن در ايران كرد و در نيمه قرن بيستم شايد در حدود يكصدهزار يهودي در ايران بسر مي‌بردند. تا زماني كه رضاخان زمام امور را در دست گرفت آنان در محله‌هاي مخصوص خودشان زيست مي‌كردند. ولي رضاشاه به عنوان بخشي از سياست خود مبني بر كاستن قدرت سنتي طبقات زميندار، در سال 1927 دستور داد كه يهوديان مي‌توانند مالك زمين شوند و در خارج از محله‌هاي مخصوص خودشان زندگي كنند.
در 1948 كه دولت اسرائيل تأسيس شد ايران به يهوديان عراقي كه برخلاف يهوديان ايراني مورد سركوب قرار گرفته بودند اجازه داد از طريق ايران به اسرائيل فرار كنند. در اين هنگام يكي از وظايف اصلي موساد، سرويس جاسوسي اسرائيل، اين بود كه مهاجرت يهوديان به اسرائيل را تسهيل كند. دولت ايران به مأموران موساد اجازه داد در تهران فعاليت كنند، يعني به عبارت ديگر از بدو تأسيس دولت اسرائيل، ايران از اعراب حمايت لفظي مي‌كرد و به اسرائيل كمك پنهاني مي‌داد. اين يك طرح بادوام بود.
شوكراس درباره شناسايي رژيم صهيونيستي از سوي دولت شاهنشاهي ايران مي‌افزايد:
در ژوئيه 1949 موافقتنامه‌هاي گوناگون ترك مخاصمه بين اسرائيل و دولتهاي عربي رسماً به جنگ 1948 خاتمه داد و موقعيت ارضي اسرائيل را تثبيت كرد. اكنون هدف اصلي سياست خارجي اسرائيل شكستن ديوار انزواي سياسي در منطقه بود. نخستين موفقيت در شناسايي كامل ديپلوماتيك آن كشور از جانب تركيه در 1949 به دست آمد. دومين موفقيت شناسايي دوفاكتوي ايران در 1950 بود.
از اسناد بايگاني اسرائيل معلوم مي‌شود كه شناسايي دوفاكتوي اسرائيل تصميم شخص شاه نبوده است. (در اين موقع شاه چندان قدرتي نداشت.) اسرائيل شناسايي دوفاكتوي خود را با پرداخت رشوة قابل توجهي به محمد ساعد نخست‌وزير وقت ايران به دست آورد.
مذاكرات را از جانب اسرائيل يك امريكايي كه هنوز در پرونده‌ها فقط «آدم» شناخته مي‌شود و با موساد همكاري داشته است رهبري مي‌كرد. او ضمناً يك تاجر ايراني را مي‌شناخت كه با نخست‌وزير دوست و «شريك تجاري» بود. از طريق اين شخص نخست‌وزير مطالبة 400000 دلار كرد تا موافقت هيئت وزيران را جلب و شاه را متقاعد سازد كه شناسايي دوفاكتوي اسرائيل خدمت به منافع ملي ايران است. اين تقاضا منجر به بحث پر شر و شوري در وزارت خارجة اسرائيل گرديد. نه تنها فراهم كردن اين مبلغ هنگفت براي دولت نوبنياد بسيار دشوار بود، بلكه بسياري از مقامات اسرائيلي با شدت و حدت استدلال مي‌كردند كه اسرائيل نبايد حيات خود را با پرداخت رشوه و اشاعة فساد آغاز كند. [!!] ولي «آدم» به ابتكار خودش قسط اوليه پول را كه 12400 دلار بود به تاجر مزبور و نخست‌وزير پرداخت. نتايج اين كار آني بود. نخست‌وزير دربارة اينكه بايد بين سياست و مذهب تفكيك قائل شد با روحانيون به مذاكره پرداخت. تغييراتي در اعضاي كابينه‌اش داد تا رأي موافق را تأمين كند و با شاه به گفتگو پرداخت.
از قراري كه به اسرائيليها گزارش دادند شاه گفته بود: «اگر نخست‌وزير و وزير امور خارجه موافق شناسايي اسرائيل هستند، من حرفي ندارم.» بنابراين مبلغ 400000 دلار پرداخته شد. اين تماسهاي اوليه و رشوه‌ها تا سي سال بعد منجر به همكاري سياسي و نظامي و امنيتي بين ايران و اسرائيل گرديد. .


 ۱. ويليام شوكراس؛ آخرين سفر شاه؛ ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوي؛ چاپ هفتم، نشر البرز؛ 1370؛ صص 91 و 92.
 ۲.  همان، صص 93 و 94.