تاریخ سازی برای صهیونیسم در« فهرست شیندلر»

تاریخ سازی برای صهیونیسم در« فهرست شیندلر»

تاریخ سازی برای حقانیت صهیونیست ها و شجره سازی صهیون در این دو فیلم بیش از بقیه آثار این فیلمساز به چشم می آید . زیرا  در این دوفیلم موضوع جنگ جهانی دوم ، نازی ها و یهو دیان هستند .
 این کارگردان  صهیونیست آمریکایی که از سال 1971 با فیلم "دوئل" کار در سینما را شروع کرده است حتی در آخرین اثر خود "ترمینال" (2004 ) مسیر دائمی تبلیغ صهیون را نادیده نگرفته است .
این روندی است که در فیلم های دیگر او "معبد مرگ"(1984)، "صندوقچه گمشده "(1981) ،"برخورد نزدیک از نوع سوم" (1977) ،" ایندیانا جونز و آخرین جنگ صلیبی" (1989) آشکارا دنبال شده است .
در فیلم "فهرست شیندلر" کارگردان به سال های 44 - 1943 و جنگ جهانی دوم در کراکو لهستان پرداخته  است.  فیلمنامه این اثر را  استیون زیلیان بر اساس کتاب تامس کینلی نوشته است . مدیر فیلمبرداری این فیلم 195 دقیقه ای  یانوش کامینسکی  است و  موسیقی آن را  جان ویلیامز ساخته است  تهیه کننده ها : کاتلین کندی ، ایروین کلادین ، برانکو لوستیک ، جرالدر  مولن ، استیون اسپیلبرگ ، بازیگران : لیام نیس (اسکار شیندلر) ، بن کینگز لی (ایزاک شاترن)، رالف فاینس (آمون گوت) ، کارولین گودال (امیلی شیندلر) .
در سالهای 6-1945 همزمان در زیر طمطراق دادگاه نورنبرگ ، آژانس یهودیان بیشترین امکانات را از همه فاتحین جنگ در اختیار گرفته است . از نیروی انسانی مجرب و کارآزموده تا ماشین آلات و سرمایه روانه فلسطین می شود و کشتار اهالی دهکده های فلسطینی به وسیله دو حزب مسلح "استرن - آرگون" بن گوریون و اسحاق رابین با شیوه هایی نظیر اس اس های هیتلری انجام می گیرد.
موسسه "تاریخ رایش سوم" با سرپرستی صهیونیسم و مدیریت "ویلیام شادير" که مدعی بود کتاب را بر اساس700 تن اسناد و مدارک محرمانه ای تهیه کرده است اداره می شود .  485 تن اسناد و مدارک مربوط به وزارت خارجه آلمان که در تونل های معادن کوهستان "هارتس" (Harz) به چنگ ارتش آمریکا افتاد از جمله این اسناد است. اسناد  درست در لحظه ای بدست امد که طبق دستوری محرمانه ، برلن در شرف سوزاندن بود!
 اسناد ادعایی ویلیام شادیر تاکنون مبنای دهها فیلم سینمایی ، رمان ، مجموعه داستان ، تئاتر ، تحلیل تاریخی و ... قرار گرفته و در همه آنها مرثیه  برای آوارگان یهودی و نابود شدگان در بازداشتگاههای دخائو، آشویتس، کراکو و ... سرداده شده است. این در حالی است که گزارشهای سازمان صلیب سرخ جهانی ، نیروهای ملل متحد و بسیاری از تاریخ نویسان بی طرف بر آن تاکید کرده اند که آمریکا مرزهای خود را بر روی یهودیان اروپای شرقی و مرکزی می بندد و تنها راه خروج از اروپا به فلسطین ختم می شود .
 موجودیت رژیم فاشیستی صهیونیسم با ابعادی گسترده تر از فاشیسم آلمان هیتلری دست به کار جعل تاریخ شده و با غلو کردن در آمار کشته شدگان یهودی در طول جنگ جهانی دوم برای حق به جانب جلوه کردن نژاد پرستان (فاشیسم - صهیونیسم) از همه ابزارهای رسانه ای و هنری سود مي جويد .
دهه 50 میلادی در اوج روزها و سال هایی که فلسطینی ها کشتار می شدند صهیونیست ها در اروپا و آمریکا دست بکار تحریف حقایق بودند تاکشتار فلسطینان را موجه جلوه بدهند. این در حالی است که تنها یهودیان از جنگ جهانی دوم سود برده اند . در سالهای (45 -1939 ) یهودیان به سرپرستی "دیوید لیلینتال" صاحب زرادخانه اتمی آمریکا شدند و با هواپیماهای آمریکایی شهرهای هیروشیما و ناکازاکی را بمباران اتمی کردند. یهودیان با استفاده از وضع آشفته حاصل  از جنگ جهانی دوم ، دولت یهودی کمونیست در لهستان تشکیل دادند. در آلمان غربی بعد از جنگ از شهرداریها تا پست های وزارتی را در اختیار گرفتند . در فرانسه اکثریت پارلمان و دولت را به چنگ آوردند و دولت فاشیستی خود را در فلسطین بر روی اجساد کشته شدگان فلسطینی بنا کردند.
سینمای صهیونیستی هالیوود که با پول های یهودیان اروپای مرکزی شکل گرفت از دهه پنجاه همزمان با اوج کشتارها در فلسطین به فیلمسازی پرداخت . رمان نویسان ، نمایشنامه نویسان مانند ژان پل سارتر ، مارگریت دوراس ، کنستانتین ویرژیل گئورگیو ، روبرمرل ، باشیتوس سینکلر ، آرتور کیسلر و ... با تیراژهای چند صدهزار تایی  و چند میلیونی به اشاعه مظلومیت دروغین قوم یهود پرداختند. در سینما به ویژه در مورد جنگ جهانی دوم فیلم فرانسوی "بازگشت به زندگی"( 1949) ساخته آندره کایات  که به وضعیت اردوگاهها می پرداخت ، ساخته شد. فیلم مستند آلن رنه با نام "شب و مه"( 1959) ، "کاپو"( 1959)اثر جیل پونته کروو ، فیلم پرهزینه "اردوگاه شماره 17 " (1960) ساخته بیلی و ایلدر  ، "فرار بزرگ " (1960) و ... با دو کارکرد استراتژیک برای  صهیونیست ساخته شدند . کارکرد اول بر این مبنا قرارگرفته است که صهیونیسم همچنان به عنوان  مدعی آشتی ناپذیر با فاشیسم جا بیفتد تا اروپا همچنان  کمک های همه جانبه را روانه اسراییل سازد . در این کارکرد صهیونیسم بر این اوهام تکیه می کند که فاشیسم در پوسته هر حزب و دولت فرو رفته و همچنان قدرت پنهان است و باید اسراییل آنچنان قدرتمند گردد که راه بازگشت فاشیسم مسدود بماند . تحریک  ناسیونالیسم در آلمان ، روسیه ، فرانسه و ... نیز یکی از ابزارهای تبلیغاتی صهیونیسم دراین راستااست. کارکرد دوم به موجودیت رژیم صهیونیستی بر می گردد که مظلومیت کذایی را آنچنان عمیق و وسیع و مبالغه آمیز جلوه می دهد تا کسی در جهان نتواند به شیوه های نژاد پرستانه آنها اعتراض کند . چنانچه هزاران بار دیده شده است سران صهیونیست ها انتقادهای جزیی اروپایی ها را با فاشیسم خواندن معترض سرکوب می کنند .
در فیلم فهرست شیندلر، اسپیلبرگ با  ارایه شخصیت شیندلر که اشک تمساح می ریزد و اظهار دوستی می کند اما به کار خود نیز ادامه می دهد، تاریخ اروپا را همچنان در معرض اتهام قرار می دهد. این نگرش ریشه در روش های صهیون در استفاده از موقعیت های واقعی دارد . همانطور که  فیلسوف  صهیونیست آلمانی "هاناآرنت" در جریان محاکمه "آیشمن" در تل آویو ضمن تقبیح اعمال جنایتکارانه وی ، جامعه اروپایی را مسوول فاشیسم آلمانی معرفی کرد. اسکار شیندلر نمونه یک قهرمان مدل مورد نظر "هانا آرنت" است .
فیلم فهرست شیندلر با روشنایی شمعی در تاریکی و مراسم دعای یهودیان شروع می شود.مشخصات فیلم با حرکت قطاری که مهاجران را حمل می کند نوشته می شود. خوشگذرانی افسران نازی در دانسینگ ادامه می یابد . این تصاویر با برش های موازی بر روی مراسم رژه نظامیان آلمانی در خیابان ها و بازداشت های دسته جمعی یهودیان به تصویر در می آیند. شیندلر فردی خوشگذران ، جذاب و با قدرت است . او عضو حزب ناسیونال سوسیالیسم آلمان است بی آنکه گرایش ایدئولوژیک داشته باشد. یهودیان را قربانی می کند بی آنکه نسبت به آن ها کینه ای داشته باشد.
شیندلرهمه جا منافع خود را در نظر می گیرد و همیشه از فرصت ها استفاده می برد . با افسران "اس. اس " اردوگاه پلاشف همکاری می کند. در مرحله اول یهودیان را سرشماری کرده و آنها را در یک "گتو" قرار می دهد. سپس باید در یک اردوگاه کار ، برای آلمان ها کار کند. در مرحله بعدی آلماني ها "گتو" را پاک سازی می کنند و یهودیان باقی مانده که هنوز می توانند بازدهی کار اجباری داشته باشند را کنار می گذارند. آنهایی که  نمی توانند سودی داشته باشند به اردوگاه های مرگ فرستاده می شوند.  شیندلر نمونه باهوشی از یک بوروکرات است تا یک مومن به تفکر نازی  .او همان مقدار که به آلمان ها کمک می کند به یهودیان هم یاری می رساند تا در کارخانه خمپاره سازی خرابکاری کنند.
فیلم در فاصله بین 44 - 1943 سرنوشت خانواده و واحد بزرگترجمعی را در بر می گیرد که بوسیله روس ها آزاد می شوند.
در آشویتس هم که محل بعدی بازماندگان است شیندلر روشمند تر از آلمانی ها عمل می کند. در این میان تبلیغات صهیونیسم البته با سکوت معنادار انگلیسی ها همراه است
در کنار شخصیت مرموز اسکار شیندلر "گوت" قرار دارد ."گوت" اتریشی الاصل است و کارهای پیش بینی نشده ای از او سر می زند . در حالی که آرام می نماید قتل عام می کند. آن دو ، نیمه پنهان خود را در دیگری شناسایی می کنند و دوست یکدیگر می شوند . شکست در جبهه ها به عنوان اصل تردید بر انگیز بیرونی و همنشینی با اسکار شیندلر و متاثر شدن از او دوگانگی در "آمون گوت" ایجاد می کند.
در مقابل شخصیت  اسکار شیندلر و آمون گوت فرد دیگری نیز از میان یهودیان برجستگی هایی دارد. او "ایزاک اشترن" حسابرس یهودی است.  شیندلر و اشترن آرام آرام به هم نزدیک می شوند . اشترن با تمام محدودیت ها در هنگام تایپ کردن اسامی در فهرست شیندلر در او ایجاد تردید می کند.
مظلومیت مورد نظر صهیون با  گرداندن اسراء در خیابان ها و هو کردن و تحقیر کردن مردم تماشاچی در فیلم بدست می آید . این تصاویر به مستندهای آرشیوی نزدیک شده با رنگ سیاه و سفید بیشترین تاثیرگذاری را فراهم می آورد. نماهای بلند در زمینه ای پر برف و سرد در القا کارگردان بر بیننده بسیار حساب شده به کار گرفته می شود. چنانچه در آسایشگاهها بیماران بر روی تخت ها کشتار می شوند .
در "کراکو" لهستان بعد از هر کشتاری آمار می گیرندو انباشته شدن جسد ها بر روی هم به تناوب نشان داده می شوند. تصویر تاکید شده بر آن که از میان رنگ های سیاه و سفید با رنگ سرخ برجسته می شود ، دخترکی است که در میان ویرانه های شهر ورشو در چندین محل دیده می شود.
پلشتی و پستی نازی ها و دست نشانده های آنها رعب آور و هراس انگیز است . این جنایت تاریخی نباید تکرار شود حتی اگر لازم باشد با جنایت های مشابه جلوی ان را گرفت . این نتیجه ای است که از فیلم بدست می آید . 
 بار دیگر جای یاد آوری است که نگاه اسپیلبرگ به موضوع فلسفه و تاریخ بر اساس  کتاب "توتالیتاریسم" هانا آرنت شکل گرفته  است . کسی که ابتدا در دهه بیست و سی معشوقه فیلسوف معاصر دیگر آلمانی "هیدگر"  بود ولی از او  جدا شده به سوی نژاد برتر خود (صهیونیسم) می آید.
 "هاناآرنت" با مقاله های جنجالی خود و گزارش های خبری که برای شبکه های تلویزیونی آمریکایی می فرستاد نظریه فلسفی خود را با این جمله ها عمومیت می بخشید." آنچه در آیشمن بود یک بوروکرات احمق بود که به واسطه دوری اش از محل کشتارها فقط امضا می کرد بی آنکه به عواقب آن بیاندیشد . در واقع فقدان تخیل باعث شده بود که آیشمن از هر فلسفه ای دور باشد."
اسکار شیندلر و تای دیگر او یعنی "آمون گوت" تصاویر مجسم نمونه ای هستند که"هاناآرنت" فیلسوف صهیونیستی برای دیگر صهیونیست ها و از آن جمله اسپیلبرگ بر جای گذاشته است.