ابعاد اجتماعی برنامه امنیتی اسرائیل

پس از یازده سپتامبر به میزان زیادی این تحولات در راستای افزایش ضریب امنیتی اسرائیل ارزیابی می‌گردد.اما این وضعیت درباره معادلات امنیتی قرن بیستم به هیچ‌وجه درست نیست. بررسی جامعه‌شناختی شبکه قدرت در اسرائیل نشان داد این جامعه از درون با گسست‌های متعددی روبه‌روست. برای مدیریت بحران هویت دولت اسرائیل تاکنون برنامه‌های متفاوتی از جمله تاریخ‌گرایی، مذهب‌گرایی و فرهنگ‌گرایی را در دستور کار خود قرار داده است.

«همه چیز در سیاست کشور ما معمولی، به‌نظر می ‌رسد؛ اما این مطلب صرفا با توجه به بحران‌های گذشته قابل درک است. در قیاس با آنچه که زمانی معمولی به‌نظر می ‌رسیده، سیاست فعلی ما بسیار غیرمعمولی هم است.[۱]
ادعای «رچارد نیوستاد» ـ که از اوایل دهه ۱۹۶۰، درباره وضعیت سیاست و حکومت در آمریکا بیان شده بود- به بهترین وجه معرف ماهیت برنامه امنیتی اسرائیل است.چنین به نظر می رسد که این رژیم درصدد است با توجه به تجارب پیشین خود در مواجهه با نیروهای معارض و یا مخالفش در داخل و خارج از فلسطین اشغالی، وضعیت تازه ای را ایجاد و آنرا «معمولی بنماید» که در آن، موقعیت اسرائیل نسبت به گذشته بهبود نسبی ‌ای را نشان دهد. به عبارت دیگر، قرار دادن جهان در وضعیتی تازه که جز پذیرش و کنار آمدن با آن، گزینه دیگری ندارد؛ برنامه‌ای مشابه با آنچه در ابتدای تاسیس این رژیم با کمک موثر نیروهای انگلیسی و آمریکایی میسر گردید. به‌گونه‌ای که امروزه بسیاری از دولت‌ها، سازمان‌ها وجنبش‌ها با اشاره به اینکه اسرائیل به واقعیتی خارجی تبدیل شده که نمی توان آنرا نادیده انگاشت، با اصیل‌ترین خواست‌های مردم فلسطین- مبنی بر ضرورت دفع دشمن و صیانت از جان، مال یکیارچگی سرزمینی ـ به دیده شک و تردید می نگرند و راه‌حل‌های میانه- مبتنی بر مصالحه سرزمینی ـ را، تنها گزینه مطلوب ارزیابی می کنند.[۲]
نویسنده در نوشتار پیش روی با توجه به موقعیت منطقه‌ای و جهانی اسرائیل، روندهای جهانی در قرن بیستم ـ که متاثر از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و یک‌جانبه‌گرایی آمریکا است ـ و بالاخره اهداف کلان رژیم صهیونیستی، در نظر دارد به تصویری از برنامه امنیتی اسرائیل برای قرن ۲۱ دست یابد که می ‌تواند برای بازیگران سیاسی ‌ای چون جمهوری اسلامی ایران- که خود را در این موضوع دخیل می ‌داند ـ جهت طراحی استراتژی ملی مفید باشد. برای این منظور، نگارنده ضمن تحلیل دو رکن اصلی برنامه امنیتی اسرائیل از استراتژی احتمالی این رژیم جهت برخورد با موانعی داخلی و خارجی نیز سخن گفته، بدین ترتیب، زمینه مناسب برای طراحی استراتژی‌های رقیب در برخورد با تهدیدات اسرائیل، فراهم خواهد آمد.گفتنی است که این نوشتار تنها به بعد اجتماعی برنامه امنیتی اسرائیل اختصاص دارد و از این حیث می تواند مقدمه‌ای برای مطالعات تکمیلی ‌ای ارزیابی گرد که به بررسی برنامه امنیتی سایر بازیگران موثر در این بحران، می پردازند. بر این اساس، مقاله حاضر از حیث روشی در تقاطع جامعه‌شناسی با امنیت‌پژوهی قرار دارد؛ به عبارتی از منظر «جامعه‌شناسی امنیت» که در زمره گرایش‌های نوین در حوزه مطالعات امنیتی است، به بررسی برنامه امنیتی اسرائیل می پردازد. [۳] این نگرش در صورت انجام تحقیقات مشابهی که از منظر اقتصادی و نظامی صورت می ‌پذیرد، می تواند تکمیل شده، در نهایت تصویری کامل از برنامه امنیتی اسرائیل را به خواننده ارائه دهد که از ارزش علمی و راهبردی برخوردار است.

الف. آسیب‌شناسی امنیتی
«هدف اصلی مدیریت بحران، دستیابی به راه‌حلی معقول برای برطرف کردن شرایط غیرعادی به‌گونه‌ای است که منافع و ارزش‌های اساسی، حفظ، تامین گردند». [۴] تصریح «مک کارتی» بر ضرورت شناخت «شرایط غیرعادی» و تلاش در جهت تبدیل آنها به «امور عادی»، موید استراتژی ‌ای است که در ابتدای این نوشتار توسحل «نیوستاد» بر آن تاگید شد. بر این اساس، شناخت واقع‌بینانه از «موارد غیرعادی» گام نخست در طراحی برنامه امنیتی را ـ که هدف از آن فایق آمدن بر این امور غیرعادی و به عبارتی «عادی نمودن» آنها است- شکل می ‌دهد.[۵]

نخست. اسرائیل به مثابه جامعه‌ای امنیتی شده
«امنیتی کردن» Securitjzation دلالت بر این دارد که چه بسا ما از هر تهدید ساده‌ای، یک تحلیل امنیتی بیرون آورده، بدین ترتیب، تهدیدات را ـ ولو ساده و پیش پا افتاده ـ تا سطح ملی و تهدید امنیتی بالا ببریم.[۶]
تغییر دیدگاه‌های امنیتی از شکل سنتی آن که برای امنیت، تن بعدی واحد (یعنی ملاحظات نظامی ) را قائل بودند و ظهور دیدگاه‌های «فراسنتی»ای که بر چند بعدی بودن مقوله امنیت تاکید می ‌کردند، [۷] اگر چه از حیث تحلیل علمی- کاربردی، اقدامی ارزنده و مثبت ارزیابی می شد، اما به گفته «باری بوزان»Barry Buzan دربردارده آسیب جدی ‌ای بود که وی ازآن به «امنیتی شدن» جامعه یاد کرده است. این مفهوم که برای نخستین بار از سوی پیروان «مکتب کپنهاگ» وضع و ارائه گردید، دلالت بر وضعیتی دارد که در آن، جامعه دچار آسیب‌پذیزی فراگیر امنیتی شده، از ناحیه هر رفتار یا سیاست غیرمتعارفی احساس «ناامنی در سطح ملی» می نماید. جوامعی از این قبیل در بستر تاریخ نشان داده‌اند که در درجه نخست، درک صحیح و کاملی از محیط پیرامونی خود ندارند، دوم اینکه، به برنامه‌های افراطی، اقبال بسیار زیادی دارند که در مجموع، به رادیکالیزه شدن فضای امنیتی در هر نقطه‌ای که ایشان حضور داشته باشند، منجر می شود. به همین دلیل هم «بوزان» و هم «اولی ویور» ـ به‌عنوان معماران این نظریه ـ بر «غیرامنیتی کردن»Desecuritzation پدیده‌ها تاکید داشته، آنرا تنها راه‌حل مناسب برای تامین صلح در سطح منطقه‌ای و بین‌المللی ارزیابی می ‌کنند. [۸] جامعه اسرائیل را با توجه به تلقی کپنهاگی از امنیت می توان «جامعه‌ای امنیتی» به حساب آورد که از جمله دلایل اصلی آن شاخصه‌های زیر است
پیدایش در ناامنی «عبدالوهاب المسیری» در «دایره‌المعارف یهود، یهودیان و صهیونیسم» با انگشت گذاردن بر روی فلسفه وجودی شکل‌گیری رژیم صهیونیستی، تصریح می ‌کند که این واحد سیاسی، اساسا بر مقتضای فرایندی تاریخی ـ طبیعی مشخصی شکل نگرفته است؛ بلکه به‌صورت مصنوعی و با تاکید عمده بر وجود ناامنی برای یهودیان در گستره جهانی ـ و حتی تلاش برای تولید ناامنی به‌منظور تهییج ایشان جهت مهاجرت به سرزمین اشغالی ـ پدیدار شده است. به همین دلیل نیز «دغدغه ناامنی» (الهاجس الامنی ) در درون جامعه اسرائیلی ریشه دوانیده، تضعیف و یا زوال آن می تواند در فروپاشی جامعه موثر باشد. [۹] این وضعیت پارادکسیکال دلالت بر آن دارد که اسرائیل پیوسته به میزانی از ناامنی برای یهودیان در گستره جامعه جهانی نیازمند است تا از این طریق، مزیت نسبی سکونت در فلسطین اشغالی را همچنان حفظ کند. افزون برآن در سطح داخلی نیز به واسطه نگرش امنیتی شده‌ای که به فلسطینی ‌ها دارد، نمی ‌تواند از راه‌حل‌های مسالمت‌آمیزی که در نهایت به شکل‌گیری یک جامعه ترکیبی ـ متشکل از دو بخش یهودی و فلسطینی ـ منتهی می شود، حمایت کند. مطابق تحلیل A.Arian اسرائیل در فضای بین «جنگ» و«صلح» قرار دارد و تمایل کامل به هر سوی می ‌تواند نتیجه‌ای منفی به‌دنبال داشته باشد؛ به عبارت دیگر، امنیت را در وجود سهمی از ناامنی درک و فهم می کند. [۱۰]
حضور در ناامنی جامعه اسرائیل از حیث ژئوپلیتیک در محاصره جریان‌های امنیت سوزی است که هستی این واحد سیاسی را پیوسته تهدید می کند. این‌گونه تهدیدات اگر چه به واسطه تحولات اخیر به میزان زیادی کاهش یافت، اما کافی این واقعیت نیست که اسرائیل در محاصره کشورهای اسلامی ‌ای قرار دارد که در صورت به هم خوردن مناسبات قدرت، می تواند برای این رژیم بسیار خطرساز باشد. این موضوع به‌صورت افراطی از سوی اندیشه‌گران حوزه نظامی اسرائیل مورد توجه قرار گرفته و تلاش می شود مویدی برای سیاست‌های سرکوبگر اسرائیل باشد. [۱۱] «آلوینز روبنستین Alvinz Rubinstein با نگاهی معتدل به این موقعیت اسرائیل تاکید می ‌کند که اسرائیل در بهتربن حالت، احساس ناامنی خواهد داشت؛ چراکه در پیشینه تاریخی ‌اش با اعراب منازعه دارد و در احتمالات آینده شناسی ‌اش با این احتمال به‌صورت جدی مواجه است.[۱۲]
هویت ناامنگذشته از تهدیدات بیرونی، جامعه اسرائیل از درون با تعارض مواجه است و همین تعارضات موجب می شود شهروندان آن با «خود» و «موقعیت» نوینشان نتوانند هماهنگ گردند. «ریک» B. Reich و «گرشن کی وال G Kieval با استفاده از داده‌های مربوط به روان‌شناسی اجتماعی درباره وضعیت ساکنان سرزمین‌های اشغالی، چنین نتیجه می گیرند که «ثبات» در جامعه اسرائیل مفهومی «جاافتاده» و معنابخش نبوده، این جامعه بیشتر تغییر و تحول را تجربه کرده ـ و به آن امید بسته است. این حالت روان‌شناختی منجر به نفوذ «ناامنی» به درون ذهن اسرائیلی ها می ‌شود که فایق آمدن بر آن به سادگی میسر نبوده، مستلزم گذشت زمان طولانی است. البته این عامل، تنها جنبه منفی ندارد، از حیث ایجابی می تواند به پدید آمدن وضعیتی «استثنایی»- موسوم به «عادت کردن» به ناامنی - منجر شود که در اسرائیل هر دو وجه ایجابی و سلبی ـ با تاکید به وجه سلبی - در حال تاثیرگذاری است.[۱۳]
آینده ناامناگرچه تحولات پس از یازدهم سپتامبر به میزان زیادی در راستای افزایش ضریب امنیتی اسرائیل ارزیابی می گردد، اما این وضعیت درباره معادلات امنیتی قرن بیستم به هیچ وجه صادق نبوده، حتی در چشم‌انداز امنیتی قرن ۲۱ نیز امری اجماعی به‌شمار نمی آید. [۱۴] در چنین فضایی تحلیل روندهای امنیتی برای اسرائیل در قرن ۲۱ چندان روشن نبوده، به تعبیر «یوری بار- جوزف» (Uri Bar-Josef) «ترس از آینده» را دامن می زند. [۱۵] خلاصه کلام آنکه، اسرائیل از این حیث در وضعیت نامتعادل و غیرمتعارف قرار دارد؛ چراکه وجه سلبی امنیت در خاطره ازلی، وضعیت فعلی و آینده جامعه حضور پر رنگ دارد و آنرا به یکی از مصادیق بارز «جوامع امنیتی شده» تبدیل ساخته است.

دوم. اسرائیل به مثابه جامعه‌ای نا‌پایدار
«نیکولاس پولاننراس در سال ۱۹۸۷، چنین نوشته بود: وبژگی دولت سرمایه‌داری این است که زمان و مکان اجتماعی را درخود حل می کند و چارچوب‌هایی از زمان و مکان بر پا می دارد و سازمان، زمان و مکان را به انحصار خود در می آورد [اما من می گویم] دیگر چنین نیست». [۱۶]
«جامعه ناپایدار» طبق گفته «مانوئل کاستلز»M.CastelJs محصول خروج الگوی ملی از کنترل دولت و درگیری آن در بحران‌های نوینی است که قدرت سیاسی قادر به فائق آمدن بر آنها نیست ـ در جامعه اسرائیل نیز دلایل متعددی وجود دارد که می تواند موجب «ناپایداری» در آن شود که از آن جمله می ‌توان به ماهیت مهاجرتی بودن جامعه، سیاست‌های تبعیضی در بین گونه‌های مختلف ساکنان و حتی ملاحظات تاریخی و فرهنگی اشاره کرد. [۱۷] وجود چنین عواملی به تعبیر «یوسی مل من» (Yossi Melman) اسرائیل را به «جامعه‌ای سرگشته» تبدیل می سازد که برای رسیدن به وضعیت مستقر ثابت، با موانع جدی فرهنگی، ساختاری و رفتاری مواجه است. [۱۸] بنابراین، اسرائیل جامعه‌ای با انبوهی از تعارض‌ها است که در جریان سرمایه و حمایت سیاسی خارجی توانسته است از فعال شدن آنها ممانعت به عمل آورده، به حفظ کلیت جامعه کمک نماید. [۱۹] چنین وضعیتی با توجه به تغییر وتحولاتی که سیاست و اقتصاد در گستره بین‌المللی به‌صورت پیوسته شاهد آن است، نمی تواند مستمر و یکسان ارزیابی گردد، [۲۰] بنابراین، جامعه اسرائیل در حالتی متزلزل قرار دارد که عمده‌ترین محورهای آن عبارتند از:
مشکل «هویت»«به‌نظر من مشکل یهود، نه اجتماعی و نه مذهبی است. اگر چه زمانی مشکل مذهبی یا اجتماعی به خود می گیرد، مسئله صبغه ملی دارد و برای حل آن [باید اثبات کنیم که] یک ملت هستیم؛ یک ملت». [۲۱] تصریح «هرتزل» دلالت بر آن دارد که محور اصلی ناپایداری در جامعه اسرائیل عدم اجتماع ایشان بر الگوی واحدی از هویت ملی است که در نهایت بتواند ایشان را از غیر آنها تمییز داده و نوعی وفاداری ملی را در کلیه دارندگان آن هویت، ایجاد و تقویت کند. به عبارت دیگر ـ و چنانکه»یوسی مل من» بیان کرد،- هنوز «کیستی» اعضای این جامعه مورد پرسش است و همین امر، فلسفه وجودی «اسراییلی ‌ها را متزلزل می سازد. دولت اسرائیل خود را دولتی یهودی می خواند، اما این به چه معنا است؟ ما اسرائیلی هستیم یا یهودی ؟ ملیت ما چیست؟... خلاصه کلام آنکه، روح کلی و حاکم بر فرهنگ ما کدام است؟) [۲۲] طرح پرسش‌هایی از این قبیل که حکایت از ابهام آلود بودن چیستی واقعی هویت اسرائیلی دارد ـ چنانکه «مل من» بیان کرده ـ بیانگر این واقعیت است که گسست هویتی به‌صورت جدی وجود داشته، مانع از شکل‌گیری ثبات اجتماعی بر مبنای هویت واحد می گردد. [۲۳]
مشکل «ایدئولوژی»اگر چه رژیم صهیونیستی تلاش بسیار می کند تا جامعه‌ای کاملاً یهودی را مطابق با آرمان‌های خود در عالم خارج محقق سازد، اما واقع امر، آن است که کلیه سیاست‌های انحصارطلبانه و سرکوبگرانه دولت نتوانسته، یکسان‌سازی مورد نظر را تامین نماید. به همین دلیل، گسست بین «مسلمانان ـ یهودیان» به‌عنوان معضل جدی ‌ای همچنان وجود دارد. این در حالی است که گسست‌های فرعی‌تری نیز در همین حوزه به واسطه حضور گروه‌های دینی دیگر نیز پدیدار شده‌اند که «دفا روبینسون دیواین» را به آنجا رهنمون شده تا از گسست فراگیر «عربی ـ یهودی» استفاده نماید. منظور وی از این گسست، شکاف سیاسی ـ اقتصادی و فرهنگی ای است که بین اعراب مسلمان دروزی و مسیحی از یک طرف با یهودیان مهاجر به این سرزمین پدیدار شده و به‌صورت معناداری به بروز تبعیض به نفع یهودیان در کلیه عرصه‌ها منتهی شده است. یکی از علل خیزش مردمی بر ضد رژیم صهیونیستی، وجود همین گسست است که در بهره‌مندی از امکانات عمومی تاثیرگذار است. به گفته «مجید الحاج»، این گسست چنان در جامعه اسرائیل نهادینه شده که حتی «اعراب اسرائیلی»- یعنی کسانی که به‌نوعی شهروند رسمی اسرائیل شده‌اند- نیز از آن متاثر بوده، تبعیض ناشی از اختلاف ایدئولوژی ‌شان را درنهایت حس و تجربه می نمایند. [۲۴]
مشکل «نژاد»«افرایم بن زادوک» (Efrim Ben. Zadok) و «حنا افک» (Hanna Ofek) با تامل در نوع مناسبات جاری در هرم اجتماعی جامعه اسرائیل، به آنجا می رسند که گذشته از روابط تبعیض‌آمیزی که یهودیان با سایر ساکنان دارند و براساس عامل ایدئولوژی آنرا تعریف و اجرا می کنند، در بین خود نیز مناسبت‌های ویژه‌ای را به اجرا می گذارند که بنیاد نژادی دارد. از این منظر، مهاجران شرقی که از جوامع سنتی شمال آفریقا و خاورمیانه آمده‌اند، با مهاجران غربی از حیث فرهنگی و رفتاری اختلاف دارند. این تمایز در دسترسی به قدرت، به‌صورت آشکار خود را می نماید، به‌گونه‌ای که می توان ادعا کرد مناصب عالی، عموما در انحصار مهاجران اروپایی قرار دارد.[۲۵] «آریان» و «ناچ مایس» با مطالعه موردی مربوط به کسانی که موفق شده‌اند به هیات نخست‌وزیری دست یابند، نشان می دهند که وا‌لدین این افراد تماما متعلق به حوزه اروپای شرقی بوده‌اند و خود ایشان نیز (به میزان هفتاد درصد) متولد همین حوزه هستند و مابقی در اسرائیل متولد شده‌اند. [۲۶] به عبارت دیگر، شکل پیچیده و ناپیدایی از نژادگرایی حتی در درون جامعه یهودی در جریان است که با توجه به سایر گونه‌های آشکار تبعیض، منجر به بروز تزلزل در مبانی این جامعه می شود. مجموع ملاحظات بالا ما را به آنجا رهنمون می شود که جامعه اسرائیل را جامعه‌ای ناپایدار ارزیابی نماییم که اگر ملاحظات اقتصادی و سیاسی نیز به آن افزوده شود، این مدعا تایید تام می گیرد.

ب. دستور کار امنیتی
حال با عنایت به دو گونه از آسیب‌هایی که در قسمت پیشین به آنها اشاره شد، می توان به وجود دو رکن اصلی در برنامه امنیتی اسرائیل اشاره کرد که هر یک ناظر به‌گونه‌ای خاص از آسیب‌ها است.

رکن نخست. قرار گفتن در برنامه امنیتی ایالات متحده آمریکا دولت اسرائیل برای فائق آمدن بر تهدیدات امنیتی ناشی از عملکرد گروه‌های معارض داخلی و بازیگران سیاسی در سطح منطقه‌ای و بین‌المللی، به‌دنبال آن بوده است که با قرار گرفتن در «برنامه امنیتی» یک قدرت برتر و هژمون، به افزایش ضریب امنیتی خود همت گمارد. به عبارت دیگر، اسرائیل به‌دنبال نیل به توافقی دوجانبه- و متقابل- با قدرت برتر جهانی است تا بدین وسیله، مانع از تعرض دیگر بازیگران شود. اگر چه این ایده از ابتدای تاسیس رژیم صهیونیستی به‌نوعی مد نظر بوده است، اما شاخصه بارز قرن بیست ویکم، تحقق عینی آن است. به همین دلیل، معادلات امنیتی در منطقه تا آنجا که به اسرائیل مربوط می شود، دچار پیچیدگی سیار شده، چنین به‌نظر می رسد که برخورد با مشکلی به نام «صهیونیسم سیاسی» به سادگی میسر نباشد. مراحل تکوین این ایده تا تحقق آن به‌صورت یک برنامه امنیتی عینی، عبارت است از:
بازگشت به «امنیت»تاسیس اسرائیل اگر چه با استناد به آرمان‌های ایدئولوژیک صورت پذیرفت، اما روند طبیعی امور نشان داد که سیاست جذب مهاجران و تدبیر امور بر مبنای این آرمان‌ها میسر نیست؛ به عبارتی، توان انگیزش عملی این مفاهیم، بسیار اندک است. در این مقطع، اندیشه‌گرا نی چون «ولادیمیر ژابوتنسکی» نظریه جایگزینی «ملاحظات امنیتی» به جای «آرمان‌های یهودی» را ارائه دادند. او که رهبر شاخه «صهیونیست‌های تجدید نظر بود» در واقع با تزریق ملاحظات امنیتی به درون فلسفه وجودی اسرائیل و اولویت بخشیدن به آن، در مقام مقایسه با مولفه‌های ایدئولوژیک به ترکیب تازه‌ای از «امنیت و ایدئولوژی» دست یافت که می توانست انرژی لازم برای جنبش صهیونیستی را تامین کند. [۲۷] اندیشه «ژاپوتنسکی» اگر چه در ابتدا با مخالفت‌های جدی مواجه شد و از آن به مثابه انحرافی از اندیشه‌های راست کیشانه یهود، یاد گردید، اما به واسطه رخداد مهم «جنگ شش روزه»، مورد توجه قرار گرفت و عمده یهودیان به اهمیت ملاحظات امنیتی آگاهی یافتند. تا آنجا که جنبش «هاکیبوتص» فردای جنگ شش روزه، به برگزاری کنگره بزرگی اقدام کرد که در آن اصل جایگزینی «ملاحظات ا‌منیتی» با «آرمان‌های ایدئولوژیک» مورد پذیرش قرار گرفته بود. [۲۸]
اولویت «امنیت»تجدید نظر طلبی «ژابوتنسکی» در بستر تحولات تاریخی، واکنش شدید فلسطینی ‌ها و کشورهای عربی، در اسرائیل صبغه رادیکالی به خود گرفته، به ظهور طیف تازه ای از اندیشه‌گران و دولتمردان منجر می ‌شود که قایل به ارزش مطلق و بلامنازع امنیت هستند. «تابنکین» (Y.Tabenkin) رهبر شاخه موسوم به «آگودات هعفودا» در درون حزب کارگر اسرائیل، در این ارتباط تصریح می کند که «اعراب» نازی‌های خشمگین عصر حاضر هستند که بدون سرکوب و نابودی و یا اخراج ایشان جامعه اسرائیل نمی تواند امنیت واقعی خود را به‌دست آورد. به‌زعم وی، مسئله اسرائیل یک چیز بیشتر نیست و آن «امنیت» است. [۲۹] از حیث سیاسی نیز این ایده درون ساخت رسمی قدرت، پیروانی برای خود می ‌یابد که از آن میان می توان به دیدگاه‌های «بگین» اشاره کرد. او نخستین کسی بود که در عرصه عمل سیاسی، به تفکیک بین «جنگ» و «قتل عام» اقدام کرد. بر این اسادس، «جنگی که بسیاری از ا سرائیلی ها با استناد به پیروزی‌های پیشین‌شان بر اعراب دیگرآنرا خطری جهـدی تلقی نمی کردند و ضرورتی بر مجادله با مسلمانان از این حیث احساس نمی کردند، مشکل اصلی یهودیان شناخته نمی ‌شد، بلکه «قتل عام» که با توجه به امکانات مسلمانان، خطری جدی و ممکن به‌نظر می رسید، تهدید واقعی ای بود که بگین بر دفع آن تاکید داشت. بگین با این تقسیم‌بندی، عملا به یهودیان فهماند که»دیپلماسی»- که ایشان دل به آن بسته بودند ـ تنها می تواند مانع جنگ شود و به هیچ وجه «قتل عام» را نفی نمی کند. بدین ترتیب، بگین گرایش‌های صلح‌طلبانه را تضعیف کرد و به حاشیه سیاست‌های رسمی راند.[۳۰]
امنیت آرمانی (ایدئولوژیک)برنامه امنیتی اسرائیل با روی کار آمدن «بنی بگین» سومین تحول عمده خود را تجربه می کند. بدین صورت که اندیشه‌گران این دوره اقدام به وارونه کردن ایده (ژابوتنسکی ) و طرح ایده تازه‌ای نمودند که جوهره آن را «امنیت، آرمان واقعی یهود» تشکیل می داد. «ایسار هارل(Issar HareIl) از جمله روسای سابق موساد، تاکید می کند که: امنیت، آرمان نهایی ما است؛ بنابراین، ما در این‌باره نباید کوچک‌ترین مجادله یا مصالحه‌ای داشته باشیم.«در مقابل این تز که صلح ممکن است آرامشی را در مرزها برای ما به ارمغان آورد، این آنتی تز قابل طرح است که: ماندگاری و ایستادن در مرزهای کنونی، آن هم بدون گام نهادن در راه نیل به آرمان‌ها، امید به صلح را قطعاً خواهد خشکانید. [۳۱]این دوره را می توان اوج حاکمیت راست‌گراهای افراطی بر جامعه اسرائیل ارزیابی کرد که در آن مرز میان «امنیت ملی» با «آرمان‌های ایدئولوژیک» از میان می رود و «امنیت» شان آرمانی و ایدئولوژیک می ‌یابد که هیع مصالحه‌ای پیرامون آن جایز نیست.
امنیت آمریکایی نگرش امنیتی اسرائیل با ورود به فضای جهانی که دیگر در آن اتحاد جماهیر شوروی وجود نداشت، چهارمین تحول بنیادین خود را تجربه می کند. واقعیت این است که دولت آمریکا بنا به ملاحظات داخلی و بین‌ا‌لمللی، از قرار گرفتن «اسرائیل» در برنامه امنیتی اش ممانعت به عمل آورده، کوشیده است بدین وسیله مناسبات خود با کشورهای عربی را- به‌ویژه عربستان سعودی، مصر، کشورهای نفتی حاشیه خلیج‌فارس که از ارزش انرژیک، اقتصادی و نظامی بالایی برای آمریکا برخوردارند [۳۲] حفظ نماید، اما این استراتژی در قرن بیستم و به‌ویژه در دهه آغازین قرن بیست ویکم به نفع اسرائیل تغییر کرده، این هدف امنیتی اسرائیل محقق می شود. به‌عنوان مثال می توان به مقاطع مهمی چون بازدید «هنری مورگنتا»، رئیس مرکز (American Jewish Appeal)A.J.A از اسرائیل، مذاکرات مستمر سفیر وقت آمریکا با دولت اسرائیل در سال ۱۹۵۰ و یا دیدار «روبرتسون» آمریکایی از اسرائیل اشاره کرد که هر بار با رایزنی‌های انگلیس، مسئله حمایت بلامنازع آمریکا از اسرائیل و پذیرش اسرائیل به مثابه یک جزو ثابت «برنامه امنیتی آمریکا» مطرح شده است، اما پاسخ منفی دولت آمریکا و یا شروط مطرح شده، عملاً این سیاست را ناکام ساخته است. در این ارتباط می ‌توان به تصریح آشکار دولت مردان اسرائیلی اشاره کرد که طی آن اعلام کردند که: اسراییل حاضر است سربازان خود را به میدان‌های نبردی گسیل کند که دولت آمریکا مشخص می سازد و در این راه افکار عمومی اسرائیل کاملاً توجیه شده است.[۳۳] با این حال تجربه‌های تلخ و دشواری چون تاسیس «مرکز فرماندهی ویژه خاورمیانه» و یا «سازمان دفاعی خاورمیانه» نشان داد که دولت آمریکا در این زمینه بسیار محتاط عمل می کند. یازدهم سپتامبر با تغییر فضای حاکم بر جامعه و سیاست آمریکا- که در آن برای نخستین بار پس از جنگ جهانی دوم در مقام مقایسه با اقتصاد، امنیت به اولویت نخست جامعه تبدیل شد. [۳۴] بیشترین کمک را به دولت صهیونیستی کرد. بدین صورت که «اسرائیل» در کانون برنامه امنیتی آمریکا قرار گرفته، بوش ضمن حمایت نظری از اسرائیل و اقدام عملی در این زمینه، تصریح کرد که هیچ گونه تعرضی را نسبت به اسرائیل نپذیرفته و تحمل نخواهد کرد. معنای این بیان و اقدامات حمایتی آمریکا از قبیل وتوهای مکرر و حمایت مالی و نظامی از اسرائیل آن است که اسرائیل جزیی از برنامه امنیتی آمریکا به‌شمار آمده، بنابراین، خود را در «حاشیه امنی» می بیند که ناشی از پیوند خوردن منافع آنها با منافع هژمون است.با توجه به توضیحات، مشخص می شود که دولت اسرائیل برنامه امنیتی خود را در قرن بیست ویکم بر مبنای اصول مهمی ـ از قبیل آنچه در ذیل می آید- مستقر ساخته است:
- استمرار و تشدید تعارض امنیتی آمریکا با جهان اسلام؛
- حمایت موثر از جریان نومحافظه‌کار برای اجرای برنامه‌هایش و پیروزی در دور بعدی انتخابات؛
- تقویت علقه‌های استراتژیک بین دو بازیگر؛
- نهادینه کردن سیاست‌های جاری دولت آمریکا، به‌گونه‌ای که در صورت تغییر حکومت، برنامه امنیتی دستخوش تحولات عمده‌ای نگردد؛
- بهره‌برداری حداکثر از وضعیت ایمنی نسبی (در پرتو وابستگی ماهوی به هژمون) موجود، در راستای سرکوب انتفاضه، استقرار امنیت در اسرائیل و منزوی کردن بازیگران سیاسی مخا لف یا منتقد اسرائیل در سطوح منطقه‌ای و بین‌المللی.

رکن دوم. ایجاد ثبات داخلی
بررسی جامعه‌شناختی شبکه قدرت در اسرائیل نشان داد که این جامعه از درون با گسست‌های متعددی روبه‌رو است که فائق آمدن بر آنها، دومین رکن برنامه امنیتی اسرائیل را شکل می ‌دهد. اصول اصلی این رکن عبارتند از:

هویت‌سازی به‌منظور مدیریت بحران هویت دولت اسرائیل تاکنون برنامه‌های متفاوتی را در دستور کار خود قرار داده است که امروزه به مثابه ارکان اصلی پروژه تعریف هویت ملی، مطرح است. از نظر تاریخی روش‌های زیر تجربه شده است:

تاریخ‌گرایی: در این روش با بررسی متون تاریخی سعی می شود هویت تاریخی مستقلی برای صهیونیسم مشخص گردد که به تعبیر «ساکار» بیش از چهار هزار سال در حافظه تاریخی یهودیان بوده و امروزه با به دست آمدن شرایط مناسب، تحقق عینی یافته است. [۳۵] از جمله نویسندگان این جریان می توان به «آبا آبان»، «ساشر»، «ژوزف بادی» و «داس» اشاره کرد [۳۶] که همگی آرمان «گلدامایر» را مد نظر داشتند، آنجا که می گوید:اسرائیل هرگز گذشته خود را فراموش نمی ‌کند. اینجا سرزمین انجیل است و اینجا زمانی پیامبری عبری ندای خویش را در داده است. [۳۷]

مذهب‌گرایی: صهیونیسم از ابتدا با توسل به آموزه‌های مذهبی برای اثبات خویش کوشیده است، به‌گونه‌ای که انتخاب واژه «صهیون» ـ که دارای بار دینی است- با همین منظور صورت پذیرفته تا صهیونیسم را تحقق وعده بازگشت به سرزمین موعود، قلمداد کند. برای این منظور به انزوا کشاندن جریان اقلیت یهودی که با گرایش‌های سیاسی صهیونیسم توافق ندارد و تلاش برای باز تعریف هدفمند آموزه‌های یهو د، در دستور کار این جنبش سیاسی قرار داشته است. [۳۸] «ژان کمای» (Jean Comay) و «موشه پیرلمان» (Moshe Perleman)بر همین ایده نظر داشته‌اند، آنجا که اسرائیل را یک کشور «یهودی» قلمداد می نمایند [۳۹] که بنا به تصر ـ خداوند در تورات به فرزندان اسرائیل داده شده است. [۴۰]این برنامه از پیشینه تاریخی زیادی برخوردار است و امروزه نیز بخش قابل توجهی از آموزش دینی در اسرائیل را شامل می شود؛ به‌گونه‌ای که هر کودک اسرائیلی طی هشت سال دوره آموزش خود، حدود ۱۵۰۰ ساعت از زمان تحصیل خود را به فراگیری جهت‌مند متون دینی در زمینه حقوق یهودیان، می ‌پرد‌ازد. [۴۱] به گفته ایوری ایوانف» تمام این آموزش‌های دینی با یک هدف صورت می ‌پذیرد و آن اینکه بپذیرند:«این سرزمین را خداوند به ایشان ارزانی کرده است و فرزندان اسرائیل باید در آن به حکومت بپردازند. [۴۲]نمونه این رویکرد را می توان نزد نویسندگانی چون «آلن دواتی» ملاحظه کرد. وی در «ابعاد نزاع اعراب و اسرائیلی ‌ها»، جامعه اسرائیل را به جامعه آمریکایی تشبیه می نماید که در هر دو مورد، فرآیندی طبیعی - تاریخی طی نکرده و کشورهای مذکور بر پایه «واقعیت بخشیدن» به «آرمان‌هایی» خاص پدیدار شده‌اند. با این تفاوت که در بحث از اسرائیل، آرمان‌های مذکور از درون دین برآمده‌اند و این مسئله در مورد آمریکا صادق نیست. [۴۳]

فرهنگ‌گرایی: نظر به وجود مشکلات جدی در برابر دو برنامه مذکور، در نهایت دولت اسرائیل به آنجا می رسد که اتکای صرف به تاریخ و مذهب نمی تواند، پاسخگوی نیاز این نظام باشد. جهت جبران این نقیصه، صهیونیسم به سوی «فرهنگ‌سازی» تمایل می ‌یابد که در سال‌های پایانی قرن بیستم، کارآمدی خود را به اثبات رسانید. پیدایش گروه موسوم به «صهیونیست‌های فرهنگی» (Cultaral Zionist) این جریان را شدت و وحدتی دو چندان بخشید و در نتیجه آن، حجم قابل توجهی از محصولات متنوع فرهنگی تولید شد که هدف تمامی آنها، ایجاد یک تصویر مجازی از هوبت اسرائیلی و واقعیت بخشیدن به آن است. برگزا ری جشنواره‌های فرهنگی؛ تولید فیلم، داستان، رمان، ترویج زبان عبری، حمایت از شعر و ادبیات در قالب و اشکال گوناگون و معرفی تصویری مظلوم و تحت ستم تاریخی از یهود نزد جامعه جهانی از جمله سیاست‌های فرهنگی ‌ای است که در این راستا دنبال شده‌اند. [۴۴] سیاست فوق‌الذکر در دو سطح داخلی و خارجی ثمر بخشیده است. بدین ترتیب، شاهد شکل‌گیری تصویر تازه‌ای از صهیونیسم هستیم که مبنای آن‌را این ایده شکل می دهد که:باید اسرائیل را به مثابه یک واقعیت بیرونی پذیرفت، منکر آن نمی توان شد. بر این اساس، ابتدا هویت مستقل صهیونیستی از طریق راه‌های فوهنگی به‌صورت مجازی تولید شده و پس از آن بر مبنای آن هوبت مجازی، واقعیت سیاسی استوار خواهد شد.در مجموع، چنین استنتاج می شود که رژیم صهیونیستی برای ایجاد ثبات در داخل، نخست متوجه مدیریت گسست هویت اجتماعی شده، برای این منظور در ادامه دو روش تاریخی و عقیدتی، روش فرهنگی ‌ای را به اجرا می گذارد که هدف از آن فائق آمدن بر بحران نزد اعضای جامعه اسرائیل است.به عبارت دیگر، فرهنگ‌سازی، رکن اصلی برنامه امنیتی اسرائیل را شکل می دهد که با هدف واقعیت بخشیدن به هویت مجازی صهیونیست‌ها از یک طرف و به حاشیه راندن هویت واقعی فلسطینی از سوی دیگر است. این برنامه در صورت توفیق، هویت فلسطینی را به امری تاریخی تبدیل می سازد که امروزه خطی از واقعیت ندارد و موضوع با اولویت سه و چهار اعراب- و حتی فلسطینی ها تلقی خواهد شد. هر چه میزان توفیق اسرائیل در این قسمت بیشتر باشد، می توان ادعا کرد که ثبات و امنیت جامعه اسرائیل از رهگذر دلسردی جریان‌های مقاومت، بیشتر خواهد بود.[۴۵]

نتیجه‌گیری
علی ‌رغم تلاش‌های جامعه جهانی برای حل و فصل مسئله اسرائیل با استفاده از روش‌های مسالمت‌آمیز، سال‌های آغازین قرن ۲۱ نشان داد که این موضوع همچنان در درون معادلات نظامی ـ امنیتی قرار دارد و حساسیت‌های مسئله نه تنها کاهش نیافته، بلکه ابعاد تازه‌ای یافته است که در مجموع، بحث امنیتی آنرا شدیدتر و جدی‌تر می سازد. بر این اساس ضرورت توجه به مبانی و اصول برنامه امنیتی بازیگران مختلف درگیر در این بحران، همچون سالیان گذشته آشکار و پذیرفته شده است. تا آنجا که به اسرائیل به‌عنوان یکی از طرف‌های درگیر این بحران مربوط می شود، نویسنده در این مقاله کوشیده است با بررسی اجمالی سیر تاریخی استراتژی امنیتی رژیم صهیونیستی، به گمانه‌زنی کارشناسانه‌ای از وضعیت آتی عملکرد این دولت دست یابد. برای این منظور نگارنده ضمن تحدید قلمرو بحث به ابعاد اجتماعی برنامه امنیتی اسرائیل، از دو ویژگی برجسته جامعه اسرائیل که از منظر «جامعه‌شناسی امنیت» حائز اهمیت هستند، سخن به میان آورده، نشان می دهد که مسئله امنیت، همچنان اولویت نخست و مرتبط با هویت اجتماعی جامعه اسرائیل به‌شمار می آید. این دو ویژگی عبارتند از: یکم، جامعه اسرائیل، یک جامعه امنیتی شده است؛ دوم، جامعه اسرائیل یک جامعه ناپایدار است. دولت اسرائیل برای مدیریت این وضعیت که از منظر جامعه‌شناختی، حالتی نابهنجار و تهدیدساز ارزیابی می ‌گردد؛ در برنامه امنیتی خود برای ورود به قرن ۲۱ با هدف مدیریت بحران مذکور و تامین امنیت در دو بعد خارجی و داخلی، اصول عملیاتی زیر را تعریف و لحاظ کرده است: نخست اینکه، اسرائیل را به‌عنوان یکی از عناصر اصلی و غیر قابل تفکیک برنامه امنیتی آمریکا، مطرح ساخته تا بدین ترتیب بتوانند به‌صورت رسمی از حمایت هژمون جهانی برای بهبود وضعیت امنیتی خود در سرکوب معارض داخلی و خارجی و مهار مخالفان بهره ببرند؛ وضعیتی که پس از یازدهم سپتامبر به میزان زیادی تحقق یافته و حکایت از توفیق نسبی اسرائیل در این بعد دارد؛ دوم اینکه، سیاست‌گذاری بر ایجاد هویت مجازی «اسرائیلی» و «واقعی ساختن» آن به قیمت نفی هویت واقعی فلسطینی ‌ها و به حاشیه راندن آن. به عبارت دیگر، «فرهنگ‌سازی» به‌طور جدی در برنامه امنیتی اسرائیل وارد شده، می توان ادعا کرد که آرمان‌های امنیتی از طریق برنامه‌های فرهنگی دنبال خواهد شد. [۴۶] نتیجه این اقدام فرهنگی آن خواهد بود که از یک طرف مشکل هویتی جامعه اسرائیل را حل خواهد کرد و از طرف دیگر، با به حاشیه راندن هویت واقعی و تاریخی فلسطینی ‌ها، حمایت از آنها را به اولویت سه و چهار مسلمانان تبدیل می سازد. بدیهی است که در صورت «خنثی شدن» گرایش‌های اسلامی، عربی، حتی فلسطینی نسبت به «مسئله اسرائیل»، نهضت مقاومت، معنا و مفهوم عملیاتی خود را از دست خواهد داد که این می تواند نویددهنده دورانی توام با امنیت و ثبات برای اسرائیل باشد. به همین دلیل، برنامه امنیتی جدید اسرائیل در قرن ۲۱، برنامه‌ای پیچیده‌تر از گذشته ارزیابی می گردد که تامل در محتوا و پیامدهای آن لازمه طراحی یک استراتژی نوین در سطح جهان اسلام برای برخورد با این مسئله است

پاورقی‌ها:
1. Asher Arian, David Nachamis &amp Ruth Amir, Executive Governance in, Israel UK:Palgrave, 2002,p.1
2. See D.M. Hancock, Politics in Western Europe, Chatham, NJ: Chatham House 1998, D. Peretz &amp. Doron, The Government &amp Politics of Israel, U.S.A. ,Westview Press,1997
3. به‌منظورآشنایی با مبانی و رویکردهای مختلف نسبت به موضوع «جامعه‌شناسی امنبت» رک: اصغر افتخاری (به اهتمام)، مراحل بنیادین اندیشه مطالعات امنیت ملی، تهران: پژوهشکده مطالعات راهبردی، ۱۳۸۲
4. به نقل از: محمدرضا تاجیک، مدیریت بحران: نقدی بر شیوه‌های تحیلل و تدبیر بحران در ایران، تهران: فرهنگ گفتمان، ۱۳۷۹، ص۸۴
5. این موضوع در گستره جهان نیز قابل بررسی است. رک: سید عبدالحسین حجت‌زاده، چالش‌های امنیتی جهان در آغاز قرن ۲۱، کتاب اول، پاییز ۱۳۷۹، صص ۸۹ - ۱۰۰
6. باری بوزان، «آشنایی با مکتب کپنهاک در حوزه مطالعات امنیتی» (گفت‌وگو)، فصلنامه مطالعات راهبردی، سال ۳، ش ۳، پاییز ۱۳۷۹، ص ۱۰۲
7. See Ole Water, “Srcuritization &ampDesecuritization”, Ronnie D.Lipschutz (ed), on Security, New Yourk: Columbia University Press,1998.pp.3-12
8. Ibid, pp. 21-2. also Ole Waver, Barry Buzan, Morton Kelstrup &amp Pierre Lemaifre, Identity, Migration &amp The New Security Agenda in Europe, Pinter, 1993, Egbert Jahn, P. Lemaitre &amp Ole Waver, European Security: Problems of Research on Non-Miltitary Aspect, Copenhagen: Copenhagen Papers,1987
9. عبدالوهاب المسیری، موسوعه الیهود و الیهودیه و الصهیونیه، قاهره: دارالشرق، ۱۹۹۹، ج ۷، «نظریه الامن»، صص ۷۶-۲۶۲
10. See A.Arian, Security Threatened: Surveing Israel Public Opinion on Peace &amp War, New York: Cambridg University Press, 1995
11. See Edward Luttwak &amp Dan Horowitz, Israeli Army, New Delhi: Cayatri Offset Press, 1975
12. Sww Alvins Robinstein (ed), Arab-Israel Conflict Perspective, New York: Harper Collins Publisher, 1991,esp. Intriduction
13. See Bernard Reich &amp G. Kieval, Israel: Land of Tradition &amp Conflict, Westview Press,1993
14. به‌منظور بررسی ابعاد مختلف ۱۱سپتامبر از منظر امنیتی رک: جمعی از نویسندگان، یازدهم سپتامبر: نگاه ایران، تهران: پژوهشکده مطالعات راهبردی، شماره ۱۳۸۱، ۴۳۱۴۸. (این گزارش در برگیرنده مجموعه‌ای از سخنرانی‌ها است که در نخستین سالگرد یازدهم سپتامبر در همایشی با همین عنوان ارائه شده است) همچنین مطالعه ویژه‌نامه «یازدهم سپتامبر، فصلنامه مطالعات راهبردی، شماره ۱۷ و ۱۸ سال ۱۳۸۲ پیشنهاد می گردد
15. See Uri Bar-Joseph (ed) Israel’s Natinal Security Towards the 21th Century, London: Frank Cass, 2001, esp.43-76
16. مانوئل کاستلز، عصر اطلاعات: قدرت هویت، حسن چاووشیان (ترجمه)، علی پایا (ویراستار ارشد)، تهران: طرح نو، ج ۲، ۱۳۸۰، ص ۲۹۷
17. رک: اصغر افتخاری، جامعه شناسی سیاسی اسرائیل، تهران: مرکز پژوهش‌های علمی و مطالعات استراتژیک خاورمیانه، ۱۳۸۰، به‌ویژه بخش دوم.
18. Yossi Melman, The New Israel's (An Intimate View of a Changing People), U.S.A: Bruc La, 1999,p.4
19. این تعبیر متعلق به یوری ا یوانف می باشد که در اثر زیر به طرح و تبیین همت گمارده است: یوری ایوانف، صهیونیسم، ترجمه ابراهیم یونسی، چ ۳، تهران: امیرکبیر، ج ۳، ۲۵۳۶، صص ۱۳-۱
20. جهت مطالعه مبانی نظری این بحث رک: ریچارد جنکینز، هویت اجتماعی، ترجمه تورج یاراحمدی، تهران: شیرازه، ۱۳۸۱
21. Yossi Melman, op.cit., p4
22. Ibid
23. Ibid
24. Efrim Ben. Zadok (ed), Local Government &amp Israeli Policy: Conflicy of Values &amp Interests, U.S.A: State Univercity Press of New York, 1993,pp. 9
25. رک: اصغر افتخاری، پیشین صص ۵ - ۱۶۴
25. Asher Arian, op.cit,p.3609
26. See Yitzhak Galnoor, Territorial Partition-Decision Crossroads in the Zionisi. Movenent, Jerusalem: Sdeh Bohker &amp Jerusalem, l994
28. در این‌باره رک: عبدالوهاب المسیری و دیگران، «بحث امنیتی اسرائیل»، اصغر افتخاری، مطالعات منطقه‌ای: اسرائیل‌شناسی ـ آمریکانشاسی، ج ۵، سال ۱۳۷۹، امیر اسدیان، سیاست امنیتی آمریکا در خلیج‌فارس، تهران: پژوهشکده مطالعات راهبردی، ۱۳۸۱
29. See Y.Tabenkin, The Lessone of the Six Day War, Tel-Aviv,1971
30. Ibid
31. Y.Tabenkin,op.cit,p.22
32. در این‌باره رک: ادوارد آی. آزر، چون این. مون، امنیت ملی در جهان سوم، ترجمه: ناشر، تهران: پژوهشکد، مطالعات راهبردی، ۱۳۷۹، امیر اسدیان، سیاست امنیتی آمریکا در خلیج‌فارس، تهران: پژوهشکده مطالعات راهبردی، ۱۳۸۱
33. رک: عبدالوهاب المسیری، پیشین
34. ادله موید این موضوع را در نوشتار زیر به‌صورت مبسوط آورده‌ام. اصغر افتخاری، سومین شوک امنیتی یازدهم سپتامبر، تهران: پژوهشکده مطالعات راهبردی، گزارش راهبردی، شماره ۱۳۱۲۰، سال ۱۳۸۲، اصغر افتخاری، برخورد از نوع سوم: بررسی رفتار آمریکا؛ جمهوری اسلامی ایران، تهران: مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام، آبان ماه ۱۳۸۱
35. نگاه کنید به: صهیونیسم، پیشین، ص ۱۵
36. در این ارتباط به مقدمه اثر زیر مراجعه شود: ابا ابان، قوم من (تاریخ بنی اسرائیل،، ترجمه نعمت‌الله شکیب، تهران: کتابفروشی یهودا بروخیم، پسران، بی ‌تا؛ همچنین رک: گا لینا نیکیتینا، دولت اسرائیلی، ترجمه ایرج مهدیان، تهران: پیشگام، ۲۵۳۶، شمسی
37. Jean Comy &amp Moshe Pearlamn, Israel, New York: MacMillan, 1964, p
38. See Hary Orlinsky, Ancient Israe4 London: Cornell University Press 1971, George Fredman, The End of the Jewish People, Dubleday: Anchor Books, 1963
39. Jean Comy, op, p.48
40. در عهد عتیق، باب ۱۲، آیه ۷ چنین آمده است: «این سرزمین را من به ایشان می دهم.، به فرزندان اسرائیل». همین مضمون در بسیاری از مواردث دیگر آ،ورده شده است. از آن جمله در باب ۱۵ آیه ۱۸، ابواب ۱۳ (آیه ۱۵)، ۲۷ (آیات ۱۴ و ۱۲و ۱۷آیات ۷ و ۹)، جهت مطالعه در این‌باره رک: اصغر افتخاری و علی ‌اکبر کمالی، رویکرد دینی در تهاجم فرهنگی، تهران: وزارت ارشاد و فرهنگ اسلامی ۱۳۷۷
41. یوری ایوانف، پیشین، صص ۵-۱۶۵
42. همان
43. See Alvinz Rubinston (ed.), Arab-Israeli Conflict Perspectives, New York: Harper Collins, Publisher, 1991, p. 94
44. جهت مطالعه در این ارتباط ر. ک: روبکرد دینی در تهاجم فرهنگی، پیشین، ص‌ص ۱۸۵-۱۹۵؛ فخرالدین حجازی، نقش و نفوذ صهیونیسم در اروپای غربی، روحانی، تهران: امیرکبیر، ۱۳۶۸، عنان کنعانی، نگاهی به ادبیات صهیونیسم، موسی بیدج، تهران: برگ، ۱۳۶۵. همچنین ر. ک:Israel: Politics, Myths &amp Identity Crisis, op.cit., pp. 8- 29 ـ
45. See Michael Handel, The Development of Israeli Political Military Doctrine, Comparative Defense Policy, 1974, Jacob London, The Arab Minority in Israel: 1967-1991 (Political Aspects), U.S.A: Oxford University Press, 1993, pp. 98-189
46. در ارتباط با فرهنگی شدن مقوله امنیت و مباحث نظری این ایده ر. ک::
peter J. Katzenstein (ed), The Culture of National Security: Norms &amp Identity in Word Politics, New York ـColumbia University Press, 1996