نهضت اسلامى فلسطين

نهضت اسلامى فلسطين

فلسطين سرزمين كوچكى است كه همچون پلى سه قاره آسيا، اروپا و افريقا را به يكديگر مربوط مى سازد. اين سرزمين كه قلب عرب ناميده مى شود حلقه اتصال شرق و غرب نيز مى باشد. فلسطين از شمال به لبنان ، از جنوب به مصر، از شرق به اردن و سوريه و از غرب به درياى مديترانه محدود مى شود و مساحت آن در حدود 20700 كيلومتر مربع است . فلسطين از دو منطقه اصلى تشكيل يافته است ؛ نخست منطقه شمالى كه قسمت بالاى آن را تپه هاى جنوب لبنان مى پوشاند، اين تپه ها زمينهاى بلندى به نام جليلى را تشكيل مى دهند كه حداكثر ارتفاع آنها از 1200 متر تجاوز نمى كند؛ اين منطقه قرنها راه ارتباطى مهم ساحلى درياى مديترانه و مصر با قسمت داخلى خاورميانه بوده و به اين ترتيب راه عبورى براى تهاجمات قومى ، فرهنگى و نظامى بوده است . قسمت جنوبى كه بخش دوم سرزمين فلسطين مى باشد، شامل جلگه مرتفع صحرايى است و به صحراى نقب Negeb معروف است . اين قسمت تقريبا نيمى از سرزمين فلسطين را شامل مى شود و ارتفاع آن از سطح دريا 300 تا 450 متر است .
جمعيت فلسطين بالغ بر 7 ميليون نفر است كه از زمان تشكيل دولت صهيونيستى اسرائيل نزديك به سه ميليون نفر از آنان به وسيله دولت غاضب اسرائيل به بيرون از كشور رانده شده و در سرزمينهاى عربى آواره ميباشند. جمعيت داخل سرزمين را كه از مسلمانان تشكيل شده اند و بيشتر آنان از نژاد سامى هستند كه به عربى سخن مى گويند و يهوديان مهاجر و ديگر فلسطينيان تشكيل مى دهند.
پايتخت و شهر مهم اين سرزمين بيت المقدس است كه زيارتگاه مسلمانان ، مسيحيان و يهوديان جهان است . بيت المقدس پيش از مكه قبله گاه مسلمانان بوده است .
قبل از پرداختن به آغاز نهضت اسلامى در سرزمين فلسطين ، چگونگى پيدايش صهيونيستها در اين سرزمين مقدس و اشغال شوم و خونين آن را مرور مى كنيم :
از آن جايى كه فلسطين گذرگاه مهمى براى اتصال سه قاره اروپا، افريقا و آسياست ، پيوسته در طول تاريخ در معرض تهاجم امپراتورها و سرداران جنگى بوده است و آنها همواره براى تسلط بر شهرهاى بندرى و راههاى تجارى فلسطين تلاش مى كردند. هر نيروى تازه واردى سرانجام يا در جمعيت اين سرزمين جذب مى شد و يا بوسيله نيروى فاتح ديگرى كنار زده مى شد. از قرن دوم ه ‍ق به بعد ساكنان فلسطين عموما اعرابى بوده اند كه زبان و فرهنگ مشترك داشته اند.
شهرهاى فلسطين ، همچون بيت المقدس ، مراكزى از تمدن عربى بوده اند كه دانشمندان ، شاعران و عالمان بسيار از آنجا برخاسته اند. پس از ظهور اسلام ، اگر چه اجتماعات كوچكى از يهوديان و مسيحيان در اين سرزمين بر مذهب خود باقى ماندند، اما بتدريج اكثر مردم فلسطين مسلمان شدند.
در 1517 م . با گسترش امپراتورى عثمانى ، سلطان سليم پادشاه اين امپراتورى ، فلسطين را به سرزمينهاى تحت امپراتورى خويش افزود و چهار صد سال بعد، تركهاى عثمانى بر فلسطين به عنوان بخشى از منطقه ادارى سوريه بزرگ حكومت مى كردند. امپراتورى عثمانى ، از آغاز قرن هيجدهم ميلادى به تدريج دچار ضعف شد و مردم سرزمينهاى تحت سلطه آن نظير صربستان ، رومانى مصر، بلغارستان و يونان يكى پس از ديگرى شورش كردند و خواهان استقلال شدند.
همزمان سياستمداران انگليسى در اين انديشه بودند كه با حمايت از اقليتهاى مذهبى جاى پايى در فلسطين بيابند. قدرتهاى ديگر اروپايى هم با حمايت از فرقه هاى كوچك مسيحى امتيازى گرفته بودند.
انگلستان تصميم گرفت از بيست هزار يهودى كه در مجتمعهاى مذهبى در فلسطين زندگى مى كردند حمايت كند. بدين منظور در 1804 م . به تشكيل يك اداره كنسولگرى در بيت المقدس اقدام كرد.
حمايت از يهوديان فقط گام اول بود؛ زيرا سياستمداران اين كشور قصد داشتند با تاءسيس مستعمره ، مهاجران يهودى ، در خاك فلسطين كنترل كامل اين سرزمين را به دست گيرند.
در خصوص پيدايش صهيونيسم چنین می توان گفت : كلمه صهيونيسم از واژه صهيون يا صيون كه نام كوهى در بيت المقدس ‍ است و مسجدالاقصى و قبة الصخره بر روى آن ساخته شده گرفته شده است .
صهيونيسم عنوان يك نهضت سياسى است كه تئودور هرتزل روزنامه نگار يهودى اهل امپراتورى اتريش - مجارستان آن را عنوان و سپس در اولين كنگره يهوديان مطرح كرد.
صهيونيستها ادعا مى كنند كه يهوديان اولين قومى بوده اند كه در فلسطين سكونت داشته اند. اما بر خلاف ادعاى صهيونيستها، كنعانيان اولين قوم سامى نژاد بودند كه وارد سرزمين فلسطين شدند. بعدها اقوام فلسطينى از جزيره كرت به اين سرزمين آمدند؛ به همين دليل است كه نام اين خطه باريك كنار مديترانه را به نام صاحبان اصلى آن - يعنى فلسطينيها - سرزمين فلسطين ناميده اند.
در سال 3500 قبل از ميلاد، پس از آنكه سامى نژاد از قلب شبه جزيره عربستان به سوى مناطق و سرزمينهاى مختلف كوچ كردند، شاخه اى از آنان وارد فلسطين شدند و پس از استقرار در اين سرزمين و در طى سالها و قرون متمادى با بوميان فلسطينى اختلاط و آميزش يافتند كه نتيجه آن فلسطينيهاى كنونى هستند. مدتها پس از مهاجرت فلسطينيها و كنعانيان به سرزمين فلسطين ، شاخه اى از عبرانيها نيز وارد اين سرزمين شدند و در كنار دو قوم ديگر در فلسطين به زندگى پرداختند. به اين ترتيب برخلاف ادعاى صهيونيستها كه پيوسته مى كوشند تا عبرانيان را نخستين ساكنان فلسطين معرفى كنند، تا آنجا كه مدارك تاريخى نشان مى دهد، آنها حداقل سومين گروهى بودند كه وارد فلسطين شدند.
اولين كنگره صهيونيستها در 1897 سازمان جهانى صهيونيست در شهر باسل سويس شروع به كار كرد. اين كنگره در قطعنامه خود اعلام كرد: هدف صهيونيسم ايجاد وطنى براى مردم يهودى فلسطين در پناه قانون است .
واژه وطن در واقع روش زير كانه اى براى بيان دولت بود. بعدا تئودور هرتزل در كتاب خود نوشت :
در مورد اين واژه اندوهگين نشويد. مردم آن را دولت يهودى خواهند خواند.
بعدها صهيونيستها، كتاب هرتزل را كه دولت يهودى نام داشت ارج بسيار نهادند و آن را به عنوان مانيفست غيررسمى نهضت نژادپرستانه خود پذيرفتند. بريتانيا براى استفاده از صهيونيسم جهت توسعه امپراتوريش ‍ اشتياق فراوان داشت .اما از آن رو كه هنوز بر فلسطين كنترل كامل نداشت نويل چمبرلن - وزير مستعمرات بريتانيا - اوگاندا را براى مهاجرت يهوديان پيشنهاد كرد. هرتزل اين پيشنهاد را پذيرفت و در هفتمين كنگره صهيونيستى استعمار اوگاندا را مورد بحث قرار داد. اين پيشنهاد با شكست روبرو شد زيرا كه اغلب صهيونيستها غير از فلسطين به سرزمين ديگر توجه نداشتند. يك سال پس از انعقاد كنگره هفتم صهيونيستها، هرتزل درگذشت و به جاى وى يك صهيونيست روسى به نام چايم وايزمن به رهبرى رسيد. صهيونيستها تنها هدفشان تصاحب سرزمين فلسطين بود و ضامن و رسيدن به چنين هدفى ، انگلستان بود كه كنترل فلسطين را در دست داشت .
صهيونيستها با آغاز جنگ بين الملل اول حداكثر استفاده را از سياستهاى فريبكارانه انگلستان كردند و اين واقعيت را هيچ كس منكر نيست كه صهيونيسم با كمك استعمار انگلستان در فلسطين مستقر شد و روزبروز تقويت گرديد. بنابراين مى توان گفت صهيونيسم زاييده استعمار انگلستان است .
مقاومت مردم فلسطين آغاز مى شود
اهالى فلسطينى شهر بندرى يافا، سال 1880 م . را زمان آغاز اولين مهاجرت پر تشنج يهوديان اروپايى به سرزمينشان مى دانند. در اثناى اين سالها يهوديان در بعضى از كشورهاى اروپايى مورد اذيت و آزار قرار مى گرفتند و به همين دليل ، گروهى از آنان در زير پرچم صهيونيسم به سوى فلسطين سرازير شدند. اين مهاجران در بيت المقدس يا يافا مسكن گزيدند و در صدد يافتن كار برآمدند. عده اى از آنان در شهرها مغازه ها باز كردند، اما گروه زيادى تصميم گرفتند كه كشاورزى كنند. آنها در اين سالها هشت مجتمع كشاورزى ، كه آن را كولونى مى ناميدند، تشكيل دادند. از همين زمان دشواريها آغاز شد. زمينهاى مناسب كشاورزى چندان زياد نبود. مهاجران جديد براى گرفتن اين زمينها با مقاومت كشاورزان فلسطينى كه صاحبان اصلى زمين بودند، مواجه شدند. مهاجرت يهوديان از همان آغاز موجب برخوردهايى تند بين مهاجران و فلسطينيان شد.
خشونت يهوديان همچنان ادامه يافت و مهاجران نه تنها از خشونت خود نكاستند بلكه هر روز زمينهاى بيشترى را صاحب شدند. ادامه چنين وضعى سبب شد كه اعتراض و مقاومت فلسطينيها شدت يابد. در اغلب شهرهاى بزرگ و كوچك تشنج رشد يافت . گذشته از فلسطينيهاى مسلمان ، اقليت مسيحى فلسطين نيز نگران ورود مهاجران شدند.
در سال 1296 ه‍ش - 1917 م . بالفور وزير خارجه انگلستان اعلام داشت كه انگلستان از تشكيل وطن ملى يهود در فلسطين و رسيدن يهوديان به اين هدف پشتيبانى مى كند. بدين ترتيب مهاجرت يهوديان ابعاد تازه اى به خود گرفت و تا رسيدن نازيها به قدرت ادامه يافت . با آغاز كشتار يهوديان توسط هيتلر مهاجرت به فلسطين افزايش بيشترى يافت به طورى كه از دهه چهل ميلادي و در خلال  جنگ جهاني دوم و سالهاي بعد از آن صهيونيستها با حمله به  اعراب و آتش زدن خانه هاى آنان و شكنجه و كشتار جمعى ، فلسطينيها را مجبور به ترك خانه و كاشانه خود كردند كه از آن جمله مى توان به جنايت صهيونيست ها در دير ياسين و كفر قاسم اشاره كرد.
بعد از جنگ جهانى دوم امريكا كه قدرت برتر غرب شده بود در نقش ‍ حامى صهيونيست ها همه زمينه هاى لازم را جهت تشكيل دولت يهود فراهم آورد . به دنبال توافق تمامى كشورهاى بزرگ ، صهيونيستها عمليات كشتار اعراب مسلمان فلسطينى را شدت بخشيدند و نهايتا در 1948 بن گورين تشكيل دولت غاضب صهيونيستى را اعلام كرد.
پس از تشكيل اين دولت غاصب توطئه هاى رنگارنگى عليه فلسطينى هاى مسلمان و مظلوم افزايش يافت تا جايى كه سرزمينهاى ديگر عربى را نيز طى جنگهاى مختلف و از همه مهمتر 1967م . / 1346 شمسى متصرف شدند. آنچه مسلم است اين است كه اعراب پس از تجاوز صهيونيستها به خاك فلسطين و بويژه از زمان تشكيل دولت يهود همواره در معرض اذيت و آزار و شكنجه و تبعيد قرار مى گرفتند و همين مساله موجب شد كه اعراب ساكن فلسطين نسبت به اعمال وحشيانه صهيونيست ها واكنش نشان دهند و حتى با اقدامات انتحارى حقوق از دست رفته خويش را مطالبه نمايند. جنگ و درگيرى و نزاعهاى فردى و دسته جمعى آنان كه سالها ادامه دارد مبين اين مطلب است . حتى كشورهايى مانند انگلستان ، روسيه و آمريكا كه خود حامى صهيونيستها و موجب به وجود آمدن و تحكيم و تقويت اسرائيل غاصب بوده اند گاهى در برابر  شدت فشار اسرائيليها نسبت به اعراب مسلمان فلسطين ، عكس العمل منفى نسبت به اسرائيل نشان داده اند.
تراژدى غمبار فلسطين و آوارگى مسلمانان اين ديار بيش از نيم قرن است كه كنفرانسها، كميته ها، كميسيونها و انجمنهاى بين المللى را تحت الشعاع خود قرار داده و به عنوان اصلى ترين موضوع در مجامع مطرح بوده است . اين در حالى است كه نتايج و تصميمهاى اين گونه كنفرانسها و محافل هيچ گونه تاثيرى بر روند بيدادگرى اشغالگران نداشته و ظلم و ستم و اجحاف و تعدى كماكان از سوى رژيم صهيونيستى حاكم بر فلسطين بر ساكنان مناطق اشغالى هر روز ابعاد جديدترى يافته است .
سرزمين فلسطين سالهاست كه صحنه يكى از تلخ ‌ترين كشمكشهاى عصر حاضر مى باشد. ساليان سال است كه بازى سياست ، ساكنان اين گوشه از جهان را از وطن اصلى شان رانده و به نواحى اطراف آن كوچانده است به طوري كه  به جنگ به عنوان يك پديده طبيعى زندگى مى نگرند.
كشورهاى بسيارى سعى كرده اند به عنوان حمايت از آوارگان فلسطينى و دلسوزى به حال آنان براي خود بهره بردارى تبليغاتى نمايند و معدودى نيز براى نجات فلسطين از چنگال صهيونيستهاى غاصب تلاش كرده اند، اما سازشكاريهاى سياست بازان فلسطينى و معامله گران عرب در برابر رژيم غاصب صهيونيستى همچنان باعث تداوم اشغال سرزمين مقدس فلسطين و بى خانمانى مسلمانان آن سرزمين ، شده است .
طى ساليان تلخ و سخت ، بسيارى از آوارگان فلسطينى براى بهبود وضع زندگى خود و خانواده خويش به شيخ نشينهاى خليج فارس و يا حتى برزيل و آمريكاى جنوبى و نيز آمريكاى شمالى و اروپا مهاجرت كرده و مقيم شده اند. برخى از آنان به مرور به اين نحو زندگى عادت كرده اند اما بسيارى نيز به ظلمى كه در حقشان شده تن در نداده و به مبارزه اى بى امان تا پايان راه ادامه داده و مى دهند. در اينجا بايد سؤ ال شود آيا مساله فلسطين و آوارگان فلسطينى غير قابل حل مى باشد؟ حوادث خونينى كه در سالهاى پيش نيز در سرزمينهاى تحت اشغال رژيم غاصب اسرائيل تحت عنوان انتفاضه به وقوع پيوست و خروش مردم مسلمان در اين اراضى بويژه در نوار غزه و كرانه باخترى رود اردن كه فلسطين را به سرزمين خشونت ، خونريزى و خروش عمومى عليه رژيم تل آيو تبديل كرده است ، نتيجه و بازتاب ظلم و ستم توانفرسا و مستمر اشغالگران فلسطين عليه مسلمانان تحت اشغال از يكسو و قطع اميد آنان از تلاشهايى است كه براى احقاق حقوق از دست رفته مردم مردم اين مرز و بوم صورت گرفته و به دليل آنكه كمتر با صداقت توام بوده ، اغلب بى نتيجه مانده است .
امروز و پس از گذشت ساليان دراز تجربه در امر فعاليتهاى بى حاصل سياسى براى حل مساله فلسطين ، مى توان با فريادى رساتر و اعتراضى صريحتر از گذشته ، گفت كه فلسطين يك راه حل دارد و آن نيز حركت در مسير اسلام و مبارزه انقلابى و اسلامى است . حركت اسلامى انتفاضه با همين باور طى سالهاى اخير ادامه داشته است . قيام اسلامى فلسطين به صرف انگيزه هاى اسلامى آغاز شد و هيچ خط و گرايش سياسى ديگرى در روند آن نقش نداشت ؛ مهمترين وجه قيام اسلامى مردم مسلمان اراضى اشغالى ، ماهيت اسلامى اين مبارزات است . شعار الله اكبر و لااله الاالله كه توسط مردم و تظاهر كنندگان در كرانه اشغالى غرب رود اردن سر داده مى شود، تابلوها، تصاوير، و پلاكاردهايى كه در آنها به آزادى قدس عزيز اشاره مى شود و تبعيتى كه مبارزان فلسطينى از شيوه هاى مبارزاتى مردم ايران دارند، در كنار عامل ديگر يعنى ترس و وحشت زياد رژيم صهيونيستى در مناطق اشغالى غزه ، قدس و صفحات شمالى فلسطين اشغالى ، همه حكايت از اسلامى بودن مبارزات مردم مسلمان فلسطين در اراضى اشغالى دارد.
اهميت نهضت اسلامى مردم فلسطين در اين است كه تظاهرات و مبارزات آنان به دور از صلاحديد احزاب سياسى فلسطين و به دور از تشخيص و اقتضاى سياست آنان صورت گرفته است .