انتفاضه فلسطين مولود اصول گرايى اسلامى معاصر

انتفاضه فلسطين مولود اصول گرايى اسلامى معاصر

مقدمه
. ورود انديشه هاى ناسيوناليستى به امپراتورى عثمانى و تحريك اعراب به دست قدرت هاى اروپايى و از سويى پوسيدگى درونى عثمانى و ظهور تركان جوان, بستر مناسبى براى فرو پاشى خلافت اسلامى فراهم ساخت و با تلنگر جنگ اول جهانى, ((بيمار اروپا)) از پا در آمد.
قبل از پايان جنگ اول, فرانسه و انگليس طى قرارداد ((سايكس - پيكو)) سرزمين هاى امپراتورى عثمانى را بين خود تقسيم كردند. بر اين اساس, عراق, اردن, حجاز و فلسطين تحت قيموميت انگليس, و لبنان و سوريه تحت اداره فرانسه قرار گرفت. بنابراين با رفع سايه استبداد عثمانى از اعراب, ابرهاى تاريك استعمار غربى بر سر اعراب سايه افكند و چندين دهه آنان را تابع خود ساخت و در اين مدت به تحكيم استيلاى خود بر اين منطقه پرداخت در اين ميان, فلسطين ويژگى خاصى داشت و آن تصميم قبلى صهيونيسم بين الملل (در 1897 در شهر بال سويس) و هميارى انگلستان براى استيلاى يهود بر اين سرزمين بود. در اين راستا يهوديان از سراسر جهان به فلسطين فرا خوانده شدند تا تركيب جمعيتى اين سرزمين به نفع يهوديان تغيير يابد و زمينه سيطره آنان بر فلسطين فراهم شود. اين اقدامات در دهه هاى 1920 تا 1940 به شدت ادامه يافت و سرانجام در 1948 دولت اسرائيل اعلام موجوديت كرد كه تاكنون به عنوان يك غده مشكل ساز در بدنه جهان اسلام عمل كرده است.

مبارزات مردم فلسطين قبل از انتفاضه
مبارزات مردم فلسطين قبل از تشكيل رژيم صهيونيستى در سال 1948 (1327 ش) صبغه اسلامى داشت و تحت رهبرى علماى مذهبى مانند حاج محمد امين الحسينى مفتى اعظم بيت المقدس و رئيس ((شوراى مسلمين)) فلسطين كه بر محاكم شرع و اوقاف نيز نظارت داشت و شيخ عزالدين قسام و عبدالقادر حسينى قرار داشت. پس از استقرار تشكيلات رژيم صهيونيستى در فلسطين و آواره شدن مردم اين كشور, سران كشورهاى عربى تحت تإثير افكار عمومى مسلمانان, حملاتى را عليه صهيونيست ها سازماندهى كردند.
فلسطينى ابتدا سازمان يافته نبودند و چشم به كشورهاى عربى دوخته بودند كه فلسطين را به آنها باز گردانند. از اوايل دهه 1960 آنها به تإسيس تعداد زيادى نهادهاى سياسى, نظامى و اجتماعى پرداختند. مهم ترين اين نهادها, سازمان آزادى بخش است كه در سال 1964 تإسيس شد و هشت سازمان چريكى و تعداد زيادى سازمان هاى غير نظامى مربوط به امور آموزشى, اجتماعى, پزشكى, فرهنگى و مالى را زير چتر خود گرفت.(2)
در فاصله بين سال هاى 1967 (شكست حمله اعراب) تا 1982 (حمله اسرائيل به لبنان) سازمان ها و گروه هاى مبارز فلسطينى زيادى تإسيس, متلاشى, ادغام و يا انشعاب شدند. اين سازمان ها عمدتا تحت تإثير ناسيوناليسم عربى, سوسياليسم و ماركسيسم قرار داشتند و هر كدام از جانب يكى از دولت هاى عربى پشتيبانى مى شدند و به سياست هاى منطقه اى آن دولت وابسته بودند. در نتيجه اين مبارزات, تحت تإثير سياست هاى آن دولت ها در عرصه بين الملل و منطقه, از مسير اصلى خود خارج گرديد و ملت فلسطين از نگاه به بيرون و اعتماد به گروه هاى پر طمطراق و دولت هاى عربى و سياست هاى جهانى و سازمانهاى بين المللى دچار سرخوردگى و نااميدى شد.

سازمان هاى فلسطينى قبل از انتفاضه
در كنار جنگ هاى كشورهاى عربى با رژيم اشغالگر قدس, شاهد شكل گيرى سازمان هاى مقاومت فلسطينى هستيم. تعداد اين تشكل ها به ده ها حزب و سازمان و گروه مى رسد. مهم ترين اين سازمان ها و گروه ها عبارتند از:
1. سازمان الفتح: رهبران اصلى آن, ياسر عرفات, صلاح خلف و خليل ابراهيم الوزير, معروف به ابوجهاد, هستند. اين سازمان را اكثركشورهاى عربى ميانه رو مانند عربستان و تندرو مانند ليبى و سوريه حمايت مى كنند.
2. الصاعقه: اين گروه را سورىها ايجاد كردند و از رهبران آن مى توان به زهير محسن و عصام القاضى اشاره كرد.
3. جبهه دمكراتيك آزادى بخش فلسطين: اين سازمان با ايدئولوژى ماركسيستى شروع به فعاليت كرد. رهبران اصلى آن عبارتند از: نايف حواتمه, عمر اديب, مشهور به ابو ياسر.
4. جبهه خلقى آزادى بخش فلسطين: اين گروه كه از سوى ليبى حمايت مى شود, طرفدار عقايد ماركسيستى است. از رهبران اصلى آن مى توان به جرج حبش و محمد تيسير قبا اشاره كرد. اين سازمان با سوريه روابط خوبى ندارد.
5. جبهه خلقى آزادى بخش فلسطين - فرماندهى كل: اين گروه را احمد جبرئيل از گروه قبلى (جرج حبش) منشعب ساخت و طرفدار سوريه است.
6. جبهه آزادى بخش فلسطين: اين گروه از گروه احمد جبرئيل منشعب شد. رهبران آن,طلعت توفيق و محمد العباس, معروف به ابوالعباس, هستند.
علاوه بر گروه هاى فوق, سازمان هاى ديگرى هم در فلسطين وجود دارد كه فعاليت قابل توجهى ندارند, از جمله آنها مى توان به ((جبهه آزادى بخش عربى)) اشاره كرد كه طرفدار عراق است. (3)

ارزيابى مبارزات فلسطينى ها قبل از انتفاضه
با نگاهى به تاريخ مبارزات مردم و گروه هاى فلسطينى از زمان تإسيس رژيم صهيونيستى تا قبل از انتفاضه, به خوبى روشن مى گردد كه اين گروه ها نتوانسته اند به نتايج اميدوار كننده اى برسند. آنها نه تنها در تشكيل يك حكومت مستقل فلسطينى موفق نبوده اند, بلكه سرانجام موجوديت رژيم اشغالگر را به رسميت شناختند و ((تصميم بر نابودى آن)) را از اساسنامه سازمان آزادى بخش فلسطين (ساف) حذف كردند و مبارزات مسلحانه را مردود شمردند.
در اين جا به برخى از دلايل عمده ناكامى سازمان هاى فلسطينى اشاره مى كنيم:
1. اختلافات ايدئولوژيكى: اين گروه ها و سازمان ها داراى انديشه ها و ايدئولوژىهاى ماركسيستى, مائوئيستى, سوسياليستى, ناسيوناليستى بودند كه همه مبتنى بر سكولاريسم و طرد دين از صحنه مبارزات بودند; از اين رو نگرش آنها در خصوص فلسطين و خط مشى و عملكرد آنها در مبارزه با يكديگر تفاوت فاحشى داشت.
2. اختلاف در خط مشى مبارزه: اختلاف در انديشه و ايدئولوژى اين سازمان ها موجب اختلاف در روش و خط مشى شده است ; برخى از اين گروه ها به عمليات در داخل سرزمين هاى اشغالى معتقد بودند, گروهى در سطح كشورهاى مختلف عليه صهيونيسم مبارزه مى كردند, بعضى به بمب گذارى و هواپيماربايى روى آوردند و گروهى دم از انقلاب كارگرى مى زدند. نكته مهم اين كه به علت عدم هماهنگى در نحوه مبارزه, در موارد بسيارى به جاى مبارزه با صهيونيسم, به درگيرى بين خود مى پرداختند.
3. نداشتن رهبرى واحد.
4. وابستگى گروه هاى مبارز به كشورهاى عربى: فلسطينى ها ابتدا براى مقابله با فشار انگليسى ها و گروه ها مسلح يهودى به شاهان و شاهزادگان عرب متوسل شدند, در حالى كه آنها خود دست نشاندگان انگليس بودند. پس از آوارگى ملت فلسطين, گروه هاى مدعى مبارزه در بين مهاجران در هر كشورى, تحت تإثير سياست هاى همان كشور و به عنوان حامى ديدگاه هاى آن كشور در خصوص فلسطين بودند. اين كشورها كه اين ديدگاه ها در مواردى متناقض بودند به جبهه گيرى ميان مبارزان مى انجاميد و گاهى اين كشورها با مبارزان بر خورد خشنى داشتند, مانند جمعه سياه در اردن.
5. مقطعى بودن مبارزات: مبارزه اين گروها معمولا مقطعى و در اقدامات هر از گاهى خلاصه مى شد كه نتيجه جدى نداشت.
با توجه به اين مشكلات و نابسامانى ها و محدود كردن مسإله فلسطين در حد يك مسإله ملى تا قبل از انتفاضه, مبارزات مردم فلسطين نتوانست در جهت تشكيل كشورى واحد و مستقل و يكپارچه رهنمون شود; از سويى, تحكيم بنيان هاى رژيم اسرائيل و نيز سازش دولت هاى عربى با اسرائيل, مردم فلسطين را به تدريج از اين نحوه مبارزه نااميد كرد; از طرف ديگر, با وقوع انقلاب اسلامى ايران و احياى انديشه دينى و درك توانايى پاسخ گويى دين به مسائل اجتماعى و سياسى, مبارزات مردم فلسطين به مسير اصلى و صحيح خود يعنى عجين شدن با باورهاى اسلامى هدايت شد و مردم فلسطين به درستى پى بردند كه اسلام تنها راه رهايى و آزادى سرزمين فلسطين است.
به منظور شناخت بهتر چگونگى تغيير ماهيت مبارزات فلسطينيان, به بررسى عوامل پيدايش ((انتفاضه)) به عنوان مولود ((اصول گرايى اسلامى)) در فلسطين مى پردازيم.

عوامل و زمينه هاى پيدايش انتفاضه
1. پيروزى انقلاب اسلامى ايران
شكست اعراب از اسرائيل در جنگ 1967 در واقع شكست ناسيوناليسم عربى بود, و براى مردم فلسطين كه سال ها دل به اين انديشه هاى سكولار بسته بودند, نااميدى از اين انديشه ها را به دنبال داشت. اين زمينه درونى و از سوى ديگر, پيروزى انقلاب اسلامى, نويد بخش تلاش و مبارزهاى نو بود.
ظهور اسلام به عنوان ايدئولوژى فعال در صحنه سياسى, اجتماعى و بين المللى كه در قالب جمهورى اسلامى ايران تجلى يافته بود و نيز دفاع همه جانبه اين نظام از آرمان فلسطين, جرقه اى بود بر اين همه يإس و آغازى بر پايان نااميدى:
بلافاصله پس از پيروزى انقلاب اسلامى ايران, نخستين مركز جهاد اسلامى فلسطين در نوار غزه فعال شد. ظهور امام خمينى(ره) بر روى روشنفكران فلسطينى موثر واقع شد و سبب شد كه آنها در جست و جوى راه هايى براى اعمال تعليمات امام خمينى و نمونه او در فلسطين بر آيند. به اين ترتيب, پس از دهه هاى پنجاه و شصت و هفتاد كه اسلام از صحنه فلسطين خارج بود, مجددا مسإله فلسطين به مركزيت نهضت اسلامى معاصر منتقل شد و با اين پشتوانه جديد به مقابله با پديده اسرائيل رفت. از اين به بعد اصول جهاد, شهادت و فداكارى در راه هدف كه سمبل هاى شيعيان و شعارهاى انقلاب بود, به عنوان اصول اساسى فلسطين مطرح شد. (4)
سخن گوى جهاد اسلامى فلسطين طى سخنانى در ملاقات با حضرت امام خمينى (ره) در آذر ماه 1367 اظهار داشت:
ملت ما اكنون با نام و ياد اسلام در يك مبارزه وارد شده است... انتفاضه اسلامى و مباركى كه در حال حاضر ميهن اسلامى فلسطين شاهد و ناظر آن است, بارقه اى از نور و بازتابى از پيروزىهاى بزرگ انقلاب شماست; انقلابى كه بزرگ ترين تحول را در عصر ما به وجود آورد.(5)
ايشان در ادامه به مفاهيم اساسى انقلاب اسلامى و شعارهاى آن اشاره كرده و مى گويد:
با ظهور انقلاب شما, ملت مسلمان و بزرگ ما فهميد كه راهش, راه جهاد و مبارزه است. همان گونه كه پيامبر اسلام(ص) و مومنين بزرگ صدر اسلام اين راه را پيمودند. ملت ما دريافت كه راه مبارزه مسلحانه راهى سخت و طولانى است. ملت ما امروز همان شعارها را سر مى دهد. كه شما منادى آن بوديد. آنها با صداى بلند فرياد مى زنند: ((لااله الاالله)), ((الله اكبر)), ((پيروزى از آن اسلام است)).
شيخ اسعد تميمى يكى از رهبران فلسطينى در خصوص تإثير معنوى انقلاب اسلامى در جهان اسلام خصوصا فلسطين مى گويد:
تا زمان انقلاب ايران, اسلام از عرصه نبرد غايب بود, حتى در عرصه واژگان, مثلا به جاى ((جهاد)), از كلماتى همچون ((نضال)) و ((كفاح)) استفاده مى شد... انقلاب ايران, واقعيت قديمى ((اسلام راه حل و جهاد و وسيله اصلى است)) را به سرزمين فلسطين وارد كرد. (6)
شيخ عبدالعزيز عوده, روحانى برجسته فلسطينى كه گفته مى شود هدايت فكرى و رهبرى روحانى ((جهاد اسلامى)) را بر عهده دارد, معتقد است:
انقلاب خمينى, مهم ترين و جدىترين تلاش در بيدار سازى اسلامى براى اتحاد ملت هاى مسلمان بود... ايران تنها كشورى بود كه واقعا بر روى مسإله فلسطين متمركز شد. (7)

2. جنبش جهانى احياى دين و بيدارى جهان اسلام (اصول گرايى اسلامى)
با پيروزى انقلاب اسلامى ايران در 1357 (1979 م) بار ديگر دين در عرصه هاى اجتماعى سياسى فعالانه مطرح شد. به ويژه در جهان اسلام, مسلمانان با هويتى دينى به مبارزه برخاستند و به تدريج بسيارى از تحولات سياسى و اجتماعى منطقه را تحت پوشش خود قرار داد كه از آن به ((اصول گرايى اسلامى)) تعبير مى شود. اين جريان بر بسيارى از متفكران و انديشمندان مسلمان تإثير گذاشت و جهت مبارزات به ويژه فلسطينى ها را تغيير داد. مظاهر اسلامى مانند حجاب, حضور در مساجد رواج يافت و مساجد كانون فعاليت ها و مبارزات قرار گرفت.
در دانشگاه هاى فلسطين نيز تشكل هاى اسلامى دوباره مطرح شدند و در فعاليت هاى اجتماعى از ساير تفكرات و انديشه ها جلو افتادند. حركت اسلامى در دانشگاه هاى النجاح, بيرزيت, غزه, بيت المقدس و الخليل به نحوه چشمگير اوج گرفت.(8)

3. بن بست مبارزات سازمان ها و گروه هاى فلسطينى
پنجاه سال از اشغال فلسطين به دست صهيونيست ها مى گذشت. در اين رهگذر گروه هاى متعدد فلسطينى با شعار مبارزه با اسرائيل و صهيونيزم و آزاد سازى فلسطين اعلام موجوديت كردند. على رغم تبليغات گسترده آنها و جوسازىها و بزرگ نمايى هايى كه هم خودشان و هم دشمنانشان از آنها مى كردند, نتوانستند عملكرد مطلوبى از دفاع در حقوق مردم مظلوم فلسطين از خود به يادگارى بگذارند. هيچ يك گروه ها و احزاب فلسطينى نتوانستند يكى مبارزه فراگير و گسترده را عليه صهيونيزم به راه انداخته, سازماندهى و تداوم بخشند. مبارزات اين گروه ها بيشتر در حد تبليغات و موضع گيرىهاى سياسى در خارج از مرزهاى فلسطين بود و فعاليت هاى آنها در داخل به عمليات هاى ايذايى محدود مى شد كه تإثير چندانى در سرنوشت فلسطين نداشت.
مردم مظلوم سرزمين هاى اشغالى فلسطين از يك سو, شاهد عدم موفقيت و تإثير گذارى مبارزات سازمان هاى پر طمطراق فلسطينى مستقر در خارج فلسطين در آزاد سازى سرزمين هاى اشغالى بودند و از سوى ديگر, شاهد تثبيت موقعيت صهيونيست ها و گسترش آبادىهاى يهودى نشين و استحكام موضع رژيم اشغالگر اسرائيل ; اين نااميدى از خارج و فشار صهيونيست ها در داخل, نقطه شروع حركت انتفاضه و اتكاى بر فكر و انديشه خودى (اسلام) و امكانات موجود (سنگ) در سرزمين هاى اشغالى بود.

4. قطع اميد از اقدامات ساير كشورها و مجامع بين المللى
راه حل هاى ارائه شده از سوى مجامع بين المللى و صدور قطعنامه ها و بيانيه هاى متعدد, نه تنها نتوانستند جلو اشغال سرزمين هاى فلسطينى را بگيرند, بلكه به موجوديت اين رژيم رسميت بخشيدند. كشورهاى عربى هم كه داعيه دار دفاع از ملت عرب و سرزمين هاى عربى بودند, موفقيتى در احقاق حقوق ملت فلسطين به دست نياوردند. بعد از قرارداد كمپ ديويد و به رسميت شناختن اسرائيل و برقرارى روابط ميان اعراب با مصر كه در پى قرار داد مذكور قطع شده بود, فلسطينيان به اين نتيجه رسيدند كه نبايد چشم اميد به اقدامات كشورهاى عربى داشته باشند. سازمان ها و مجامع بين المللى هم از آن جا كه تحت نفوذ قدرت هاى بزرگ و به خصوص آمريكا به عنوان حامى و پشتيبان اسرائيل قرار دارند, راه حل هاى آنها تإمين كننده آرمان ها و خواسته هاى فلسطينيان نيست و اميدوارى به آنها تكرار اشتباهات گذشته خواهد بود.

5. موفقيت نسبى نبرد مقاومت لبنان
حمله همه جانبه اسرائيل به لبنان در 1982, شكل گيرى مقاومت اسلامى مردم لبنان خصوصا ((حزب الله لبنان)) را به دنبال داشت. ايستادگى و مبارزه مقاومت اسلامى در يك نبرد مردمى با اسرائيلى ها ابتدا حاميان اسرائيل (نيروهاى آمريكايى و فرانسوى) را به عقب نشينى و فرار از لبنان واداشت; سپس در جنگى نابرابر طى كمتر از دو دهه توانستند صهيونيست ها را وادار به فرار از جنوب لبنان كنند و طلسم شكست ناپذيرى اسرائيلى را در هم شكنند. پيروزى حزب الله لبنان و شكست صهيونيست ها, مردم مسلمان فلسطين را به اين باور رساند كه براى پيروزى بر اشغالگران بايد اولا, مبارزه را اسلامى كرد و شعارهاى اسلامى را بر افراشت و جهاد مقدس عليه اشغالگران اعلم كرد; ثانيا, بايد بدون اتكا به كشورهاى ديگر, مبارزه را اداره كرد و به انجام رساند.

سازمان هاى فلسطينى بعد از انتفاضه
انتفاضه محصول شرايط جديد روانى - فكرى و سياسى ـ اجتماعى فلسطينيان در عرصه داخلى و بين المللى به ويژه جهان اسلام است; از اين رو انديشه هاى تشكيلاتى و آرمان هاى مبارزان و شيوه هاى مبارزاتى در دوران انتفاضه به صورت متفاوتى با گذشته مطرح گرديد.
هسته هاى اصلى مبارزه از درون مساجد و با فكر و انديشه اسلامى شروع و گسترش يافت و مبارزات به شكل مردمى و همه جانبه در آمد. در اين سال ها شاهد شكل گيرى و پيدايش سازمان ها و گروه هاى متعددى هستيم كه همگى تحت نام ((اسلام)) و شعارهاى اسلامى به فعاليت مى پردازند.
سيد هادى خسروشاهى اين گروه ها را اين گونه معرفى مى كند:
مانند ((جماعه التبليغ و الدعوه)), كه پايگاه آن در رامله قرار دارد و مبناى آن انجام فعاليت هاى تبليغى و فرهنگى است; اما گروه هاى ديگر وجود دارند كه از محدوده تبليغ فراتر رفته و دست به فعاليت هاى سياسى مى زنند; از جمله ((حزب الله)) كه در حمايت از انقلاب اسلامى به وجود آمدند. گروه ((جماعه المسلمين)) كه حضورى محدودى در نوار غزه داشت و در پى احكام صادره از سوى دادگاه نظامى رامله عليه برخى اعضاى آن در دهه سپتامبر 1984 علنى شد. در كنار اين گروه ها, پاره اى از گروه ها و سازمان هاى اسلامى ديگر نيز به نحوى با اخوان المسلمين[ نماينده جريان سنتى اسلامى] پيوند داشته و يا از آن تإثير پذيرفته اند; براى نمونه سازمان الايدى المسلمه (بازوان مسلمانان), همچنين گروه شباب المعركه الاسلاميه (جوانان نبرد اسلامى) در نوار غزه, حركه الاصلاح الاسلامى (جنبش اسلامى اصلاح) و سازمان الشباب المسلم را مى توان نام برد.(9)

ويژگى هاى انتفاضه
از ويژگى هاى انتفاضه مى توان به موارد زير اشاره كرد:

1. اسلامى شدن مبارزات: اواخر دهه 1360 ش (1980 م) دوران تحول فكرى و مبارزاتى ملت فلسطين است, زيرا از يك طرف, قيام سراسرى سرزمين هاى اشغالى را فرا گرفت و مبارزات مسلحانه به داخل سرزمين هاى اشغالى كشانده شد و از طرف ديگر, سازمان آزادى بخش فلسطين, گروه ها و سازمان هاى متشكل در آن كه براى مبارزه با اشغالگران شكل گرفته بودند مسير مبارزات خود را از مبارزه مسلحانه به مذاكرات سياسى به منظور تشكيل دولت فلسطينى در سرزمين هاى اشغالى تغيير دادند. مبارزات نسل جديد فلسطين در سرزمين هاى اشغالى كه حاصل آزمون انديشه هاى مختلف ماركسيسم, سوسياليسم ناسيوناليسم و... در چهل سال گذشته بود, پيروزى را جز در تمسك به اسلام نمى ديد, از اين رو, در اين راه از شعارهاى اسلامى استفاده مى كرد. سخن گوى جهاد اسلامى در سال 1367 شمسى در ملاقات با امام خمينى(ره) چنين مى گويد:
ملت ما پس از ساليان دراز شعارهاى قومى گرايى و الحاد را به يك سو انداخت, شعارى كه استعمار آن را رواج داده بود, و شعار اسلام را بر افراشت. ملت ما فهميد كه راهش راه جهاد و مبارزه است, همان گونه كه پيامبر اسلام (ص) و مومنين بزرگ صدر اسلام اين راه را پيمودند.(10)
طى دهه هاى آخر قرن بيستم ميلادى توجه مردم فلسطين خصوصا جوانان به شعائر اسلامى و مساجد و نمازهاى جمعه و جماعت بيشتر شده است. تعداد مجلات و نشريات اسلامى از قبيل الثوره الاسلاميه, الحقيقه, طليعه الاسلاميه, صوت الجماعه الاسلاميه افزايش يافته اند. گرايش بانوان به رعايت حجاب اسلامى افزايش يافته و مشروب فروشى ها و مراكز فساد و فحشا مورد حمله قرار مى گيرند. نوع شعارهايى كه داده مى شود بر خاسته از متن اسلام است. سخن گوى جهاد اسلامى شعارهاى انتفاضه را اين گونه بيان مى كند:
آنها با صداى بلند فرياد مى زنند: ((لااله الاالله)), ((الله اكبر)), ((پيروزى از آن اسلام است)).

2. نقش مساجد در مبارزات: يكى از ويژگى هاى مهم قيام ملت فلسطين در پايان قرن بيستم (انتفاضه), سامان يافتن مبارزات در مساجد و شروع حركت از اين مكان مقدس است. اقشار مختلف مردم در مساجد تجمع مى كنند و در مورد موضوعات مختلف سياسى, اجتماعى و اقتصادى و... آگاه مى شوند. آنها در قبال سرنوشت خود و انجام وظايف و مسووليت هاى دينى حساسيت نشان مى دهند و انديشه و فكر اسلامى آنها را به حركت و مبارزه وا مى دارد.
با افزايش روحيه اسلام گرايى مردم و حركت هاى اسلامى, تعداد مساجد هم در فلسطين اشغالى به فزونى مى گذارد و به طور متوسط طى 35 سال اخير هر سال حدود بيست مسجد به مساجد كرانه باخترى رود اردن افزوده شده و از چهارصد مسجد به 750 مسجد افزايش پيدا كرده است; همچنين در نوار غزه تعداد مساجد طى دو سال اخير به سه برابر افزايش يافته است. مساجد محل بحث و گفت و گوى مسائل سياسى روز شده, تظاهرات عليه اشغالگران از مساجد شروع مى شود. يك سرى فعاليت هاى اجتماعى از قبيل كمك به خانواده هاى بى بضاعت, تإسيس مهد كودك, سازماندهى اردوگاه هاى كار و... در مساجد صورت مى گيرد.(11) به اعتراف تمامى منابع سياسى جهان, انتفاضه ((از مساجد شروع شد و هر خانه را به يك مسجد تبديل كرده است, به طورى كه مسجد الاقصى به كانون مبارزات و مقاومت جوانان فلسطينى مبدل شده و صوت دلنشين و دشمن شكن ((الله اكبر)) از مناره ها و گلدسته ها پخش و اشغالگران را به وحشت انداخته است)). (12) دومين مرحله انتفاضه در ماه هاى پايانى سال 2000 كه هنوز هم ادامه دارد و به ((انتفاضه الاقصى)) مشهور است, از مسجد الاقصى و در نتيجه بى حرمتى اريل شارون آغاز شد.
در خصوص نقش مساجد در قيام مردم فلسطين (انتفاضه) شيخ ((محمد حسين)) امام جماعت مسجد الاقصى در مصاحبه اى مى گويد:
در حال حاضر مسجد به صورت انجمنى براى گروه هاى مسلمانان و نيز منبع الهام و ثبات و پيوستگى آنان جهت مقابله با دشمن اشغالگر در آمده است. مسجد در ايفاى اين نقش موفقيت زيادى كسب كرده و به مسلمانان توشه هاى فراوانى براى مواجهه با دشوارىها داده و ثابت كرده است كه انسان بيش از هر چيز ديگر با عقيده زنده است. بزرگ ترين پشتيبان اين ملت عقيده اسلامى آن است كه چنانچه نبود, در برابر همه رويدادها بزرگ هويت خود را از دست مى داد... دين و عقيده است و در اين مجال, هيچ گونه سازش و اغماض امكانپذير نيست. (13)

3. انتقال مبارزات از خارج به داخل سرزمين هاى اشغالى: تا قبل از انتفاضه, تصميم گيرى براى مبارزه عمدتا در خارج از سرزمين هاى اشغالى و به دست گروه ها و سازمان هاى سياسى كه خود تحت تإثير كشورهاى ديگر بودند صورت مى گرفت و به لحاظ اجرايى هم بيشتر مبارزات در خارج از فلسطين انجام مى شد; اما از زمان شروع انتفاضه, مبارزات به دست مردم سرزمين هاى اشغالى و در شهرها و روستاهاى فلسطين صورت مى گيرد.

4. مردمى و فراگير شدن مبارزه: اگر چه صهيونيست ها و يك سرى عوامل ديگر موفق شده بودند به شكلى عمل كنند كه مبارزه فلسطينى ها در مبارزه گروه ها و سازمان هاى سياسى خلاصه شود تا بتوانند با آنها به معامله و مذاكره و سازش بپردازند, ولى انتفاضه انحصار را شكست و مبارزه با صهيونيست ها را در سطح جامعه گسترش داد. كليه اقشار و اصناف و طبقات, مبارزه با اشغالگران را فريضه اى واجب مى دانند. هر كس بتواند شعارى بدهد و سنگى پرتاب كند, كودك ده ساله تا پيرمرد هفتاد ساله, اعم از زن و مرد در حركت اسلامى انتفاضه شريك هستند. جز اسلام و اسلامى شدن مبارزات هيچ عاملى نمى توانست توده هاى عظيم مردم را به چنين حركتى وا دارد.

5. استمرار و تداوم مبارزات: مبارزات گروه هاى فلسطينى به شكل مقطعى و عمليات هاى نظامى و ضربه زدن به اسرائيل بود, ولى انتفاضه حركتى مستمر و مداوم است و توانسته ضربات سياسى, اقتصادى و نظامى مهمى به رژيم اشغالگر قدس وارد سازد و با بسيج نيروها و كسب حمايت بين المللى از تداوم زمانى مناسبى برخوردار باشد.

6. اتكاى به منابع داخلى به جاى وابستگى به كشورهاى خارجى: همان طور كه در بخش مربوط به سازمان هاى فلسطينى قبل از انتفاضه ملاحظه شد, اكثر قريب به اتفاق گروه هاى مبارز فلسطينى وابسته به كشورهاى عربى منطقه بودند و تحت تإثير انديشه ها و تفكرات شرقى و غربى و سياست هاى كشورهايى كه مقيم آنها بودند عمل مى كردند, در حالى كه انتفاضه متكى به نيروهاى داخلى است كه جز از طرف توده هاى مردم شهر و روستا حمايت نمى شوند و تصميمات آنها فقط متكى بر نيازها و روش هايى است كه خود تشخيص مى دهند.

پايگاه اجتماعى انتفاضه
اصول گرايى اسلامى با الهام از دستورها و احكام اسلام به يك قشر يا طبقه خاصى محدود نمى شود, بلكه حركتى فراگير و گسترده است و شامل كليه اقشار و طبقات جامعه مى شود. در انتفاضه فلسطين تمامى اقشار جامعه از زن و مرد, پير و جوان, شهرى و روستايى, دانشجو و كارگر و حتى افراد خردسال شركت دارند ; البته هسته هاى اصلى مبارزه و نيروهاى پر حرارت و فعال آن را روحانيان و روشنفكران و جوانان و دانشگاهيان و دانشآموزان تشكيل مى دهند.

1. روحانيان: مساجد و روحانيان پايگاه اصلى مبارزه و فعاليت هاى سياسى, اجتماعى را تشكيل مى دهند. آنها با الهام از احكام و مقررات اسلامى در ايجاد انگيزه روانى براى مبارزه با ظلم و ستم, پيوستگى و وحدت بين نيروها و افزايش فعاليت هاى سياسى و اجتماعى و نيز انتفاضه, نقش اصلى و اساسى را ايفا مى كنند. از ميان آنها مى توان به شيخ احمد ياسين, رهبر حماس, و شيخ عبدالعزيز عوده, رهبر معنوى جهاد اسلامى, و شيخ عبدالله درويش از افراد موثر در تشكيل آن نام برد.

2. دانشجويان : نخستين نشانه هاى بارز ظهور اصول گرايى اسلامى در صحنه مبارزات ملت فلسطين را مى توان در دانشگاه ها و به دست گرفتن كنترل اتحاديه هاى دانشجويى به وسيله دانشجويان مسلمان مشاهده كرد. با دقت در فعاليت هاى اسلامى دانشگاه هاى النجاح, بيرزيت, غزه, بيت المقدس و الخليل, افزايش فعاليت نيروهاى اسلامى مشخص مى شود. از اواخر دهه هفتاد و تحت تإثير جريانات بيدارى اسلامى در سطح جهان اسلام, حركت اسلامى در دانشگاه ها شروع به رشد كرد و توانست برترى قابل ملاحظه اى نسبت به ساير تشكل ها در اتحاديه هاى دانشجويان كسب كند.

3. جوانان و نوجوانان: علاوه بر دانشجويان كه خود از جوانان جامعه به شمار مى روند, ساير جوانان و نوجوانان نيز از فعالان اصلى و پر انگيزه نهضت اسلامى فلسطين هستند. جوانان موفق شده اند صحنه مبارزات را در سراسر فلسطين گسترش دهند و به كارهاى تشكيلاتى و سازماندهى مشخص روى بياورند. تشكيل گروه هايى مانند ((الشباب المسلم)) و ((شباب المعركه الاسلاميه)) نتيجه حضور گسترده جوانان در صحنه مبارزات جديد ملت فلسطين است.

پى نوشت ها
1. كارشناس ارشد علوم سياسى.
2. آلاسديردرايسدل و جرالد اچ. بليك, جغرافياى سياسى خاورميانه و شمال آفريقا, ترجمه دره مير حيدر (تهران: دفتر مطالعات وزارت خارجه) ص 389.
3. مهدى حسنى, فلسطين و صهيونيزم (قم: مركز تحقيقات اسلامى سپاه, 1376) ص 81 - 84 (با تلخيص).
4. جميله كديور, رويارويى انقلاب اسلامى ايران و امريكا (تهران: موسسه اطلاعات, چاپ دوم, 1374) ص 108 و 109.
5. روزنامه جمهورى اسلامى (13 / 3 / 1376) ص 12.
6. جميله كديور, پيشين, ص 114.
7. همان.
8. ر.ك: سيد هادى خسرو شاهى, اسرائيل پايگاه; امپرياليزم و حركتهاى اسلامى در فلسطين (تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامى, 1370) ص 143.
9. همان, ص 147 - 148.
10. روزنامه جمهورى اسلامى (سه شنبه, 13 / 3 / 76).
11. ر.ك: سيد هادى خسرو شاهى, پيشين, ص 139 و 140.
12. سازمان تبليغات اسلامى, مسإله فلسطين و خيزش نسل جديد, ص 26.
13. مهدى حسنى, پيشين, ص 140.
<