انتفاضه فلسطین مولود انقلاب اسلامی

انتفاضه فلسطین مولود انقلاب اسلامی

ظهور شخصيت امام خميني بر روي روشنفكران فلسطيني مؤثر واقع شد و سبب گرديد كه آنها در جستجوي راههايي براي اعمال تعليمات امام خميني در فلسطين برآيند، به اين ترتيب بعد از دهه هاي 50،60 و 70 م. كه اسلام از صحنة فلسطين خارج شده بود مجدداً فلسطين به مركزيت نهضت بيداري اسلامي معاصر منتقل شد و با اين پشتوانه جديد به مقابله با پديدة اسرائيل رفت و از اين به بعد اصول جهاد، شهادت و فداكاري در راه هدف كه سمبل هاي شيعيان و شعارهاي انقلاب بود، بعنوان اصول راهبرد فلسطيني ها مطرح شد.[1] شيخ اسعد تميمي، يكي از رهبران فلسطين، نيز در خصوص تأثير معنوي اسلامي در جهان اسلام خصوصاً فلسطين مي گويد: «تا زمان انقلاب ايران، اسلام از عرصة نبرد غايب بود، حتي در عرصة واژگان. مثلاً به جاي جهاد از كلماتي همچون نضال و كفاح استفاده مي شد ... انقلاب ايران، واقعيت قديمي، اسلام و راه حل جهاد... را به سرزمين فلسطين وارد كرد.»[2]

سخنگوي جهاد اسلامي فلسطين طي سخناني در ملاقات با حضرت امام خميني در آذر ماه 1367 اظهار داشت: «انتفاضة اسلامي و مباركي كه در حال حاضر ميهن اسلامي فلسطين شاهد و ناظر آن است، بارقه اي از نور و بازتابي از پيروزي هاي بزرگ انقلاب شماست. انقلابي كه بزرگترين تحول را در عصر ما بوجود آورد ... با ظهور انقلاب شما، ملت مسلمان و بزرگ ما فهميد كه راهش راه جهاد و مبارزه است. ... پيروزي انقلاب اسلامي شما اولين گام در پايان دادن به كبريايي بني اسرائيل در جهان است.»[3]

شيخ عبد الله شامي از چهره هاي برجستة فلسطين در اين زمينه مي گويد: «پيروزي انقلاب اسلامي در ايران اثر واقعاً عظيمي بر انقلاب فلسطين و بر مردم فلسطين داشت. پس از آن مردم فلسطين دريافتند كه براي آزادي فلسطين به قرآن و تفنگ نياز دارند. اين مسئله در حركت جهاد اسلامي كاملاً تحقق يافت كه بذر چنين انديشه اي را در عرصة فلسطين افشاند.»[4] فتحي ابراهيم، سخنگوي جهاد اسلام فلسطين به طور صريح مي گويد: فعاليت هاي ملي غير اسلامي دچار شكست شده و متوقف گرديده است. اينك حركتي متأثر از انقلاب اسلامي ايران شروع شده است. انتفاضه از مساجد بر مي خيزد و شعارهاي آن اسلامي است. ... با پيروزي انقلاب ايران، دريافتيم كه آمريكا و اسرائيل نيز شكست پذيرند.»[5]

با توجه به اين اظهار نظرها مي توان گفت انتفاضة فلسطين به ويژه انتفاضة دوم (انتفاضة الأقصي) از بعد توجه به شعارها و ارزشهاي اسلامي به شدّت متأثر از انقلاب اسلامي و انديشه هاي امام خميني مي باشد و با افزايش روحية اسلام گرايي مردم و حركتهاي اسلامي در فلسطين تعداد مساجد هم در سرزمين هاي اشغالي رو به فزوني مي گذارد، كه اين حاكي از گسترش روحية اسلامي خواهي جامعه است، بويژه آنكه افزايش مساجد، با افزايش فعاليتهاي سياسي، اجتماعي و فرهنگي همراه است و مساجد محل بحث و گفتگوي مسائل سياسي روز، و تظاهرات عليه اشغالگران شده است و مانند انقلاب اسلامي، مساجد و روحانيون پايگاه اصلي مبارزه و فعاليتهاي سياسي اجتماعي را تشكيل مي دهند. حضور گستردة جوانان در انتفاضه يكي ديگر از وجوه اشتراك آن با انقلاب اسلامي مي باشد. روزنامة اسرائيلي جروزالم پست مي نويسد: «قيام غزه اساساً به وسيلة بنياد گرايان اسلامي (اصول گرايان اسلامي) كه از امام خميني الهام گرفته اند سازمان دهي شده است، هر چند اكثريت فلسطيني ها اهل سنت هستند. اما نيروهاي اسرائيلي با جواناني روبرو هستند كه از هيچ چيز نمي ترسند و با فريادهاي الله اكبر جلو مي روند.[6] در مورد تأثيرات انقلاب اسلامي بر تحولات فلسطين مي توان به تشكيل گروه جهاد اسلامي اشاره كرد.

به فاصلة كمي از پيروزي انقلاب اسلامي ايران، جهاد اسلامي توسط گروهي از انقلابيون فلسطيني تحت تأثير انديشه امام خميني و پيروزي انقلاب اسلامي، بنيان نهاده شد. از جمله بنيان گذاران اين سازمان دكتر فتحي عبدالعزيز شقاقي و شيخ عبدالعزيز عوده (استاد علوم اسلامي دانشگاه اسلامي غزه) بوده اند. بعد از تأسيس، رهبري و هدايت اين گروه به عهده فتحي شقاقي بود. مؤسسان جهاد اسلامي برنامه اي ايدئولوژيك تازه اي پيشنهاد كرده بودند، به عقيدة آنها اتحاد جهان اسلام، پيش نياز آزادي فلسطين نبود بلكه بر عكس، آزادي فلسطين به دست نهضت هاي اسلامي، كليد اتحاد جهان عرب و اسلام بود.[7] رهبران جهاد اسلامي احترام فراواني براي انقلاب اسلامي ايران قائل بودند، كه در آن زمان در جهان عرب و نهضت هاي اسلامي سني مذهب بي سابقه بود. آنها انقلاب ايران را الگويي براي جهان عرب معرفي كردند و اصول رهبري ولايت فقيه را هم، اگر چه اصول شيعي مذهب ها بود، پذيرفتند. دكتر فتحي شقاقي در مارس 1979 در تحسين امام خميني (ره) و انقلاب اسلامي ايران، كتابي به نام «خميني، راه حل و جايگزين اسلامي» نوشت. كتابي كه مقامات مصري آن را تحريم و نويسنده اش را سه ماه بازداشت كردند.[8] شيخ عبدالعزيز عوده در اظهار نظري پيرامون انقلاب اسلامي مي گويد: «انقلاب خميني مهم ترين و جديد ترين تلاش در بيدار سازي اسلامي براي اتحاد ملت هاي مسلمان بود. ... ايران تنها كشوري بود كه واقعاً بر روي مسئله فلسطين متمركز شد.»[9]

جهاد اسلامي اولين عمليات خود را در سال 1365 (1986 م.) به نام عمليات «حائط المبكاء» در بيت المقدس انجام داد كه منجر به كشته و زخمي شدن حدود هشتاد نفر از نيروي صهيونيستي شد، در اين درگيري سه نفر از اعضاي مهم جهاد اسلامي دستگير شدند آنها در دادگاه محاكمه فرياد مي زدند: «زنده باد مقاومت اسلامي ـ زنده باد خميني.»[10] جرقة انتفاضة اول بوسيلة يكي از عملياتهاي جهاد اسلامي به نام «شجاعيه» در سال 1987 زده شد. در اوت 1988 م، دكتر فتحي شقاقي و شيخ عوده به لبنان تبعيد شدند و در لبنان بود كه توانستند جهاد اسلامي را تقويت كنند و روابط محكم تري با حزب الله لبنان و ايران برقرار كنند.[11] به طور كلي اين سازمان خواهان آزادي كل فلسطين از طريق جهاد، مبارزه و تشكيل حكومت اسلامي در اين سرزمين است، چنانچه هراير دكمجيان محقق مسيحي و استاد علوم سياسي در كتاب معروف خود مي نويسد: «جهاد اسلامي كه در محلات پر جمعيت و فقير نشين غزه تولد يافته بود، در استفاده از خشونت و آمادگي براي شهادت به خاطر دست يافتن به يك نظام اسلامي، از تعاليم آيت الله خميني و سازمان جهاد مصر پيروي مي كرد.»[12]. با توجه به مطالب بيان شده مي توان گفت كه جهاد اسلامي و رهبران آن هم در انديشه و هم در شيوة مبارزه به شدت تحت تأثير انقلاب اسلامي و امام خميني (ره) مي باشند. معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:

1. انقلاب اسلامي ايران و نهضت هاي آزادي بخش .
2. انقلاب اسلامي، حامد الگار.
3. نهضت هاي اسلامي در صد سال اخير، شهيد مطهري.
4. انقلاب اسلامي ايران و تشكل هاي اسلامي، حمزه امرايي.


پي نوشت :

[1] . كاظمي كرهرودي، حسين، حمايت از انتفاضه فلسطين چرا؟!، قم، پيام دبير، 1381، ص 55.
[2] . همان، ص 57.
[3] . همان، صص 56 ـ 55.
[4] . همان، ص 58.
[5] . همان، صص 59 ـ 58.
[6] . همان، ص 80.
[7] . وفا، افسانه، ياسر عرفات از مبارزه تا مذاكره، تهران، روايت فتح، 1383، ص 78.
[8] . همان، ص 79.
[9] . كاظمي كرهرودي، حسين، همان، ص 57.
[10] . همان، ص 68.
[11] . وفا، افسانه، همان، ص 79.
[12] . هراير دكمجيان، جنبشهاي اسلامي معاصر در جهان عرب، ترجمه حميد احمدي، تهران، انتشارات كيهان، چاپ سوم، 1377، ص 354.