استراتژي امنيت ملي اسراييل بعد از پيروزي انقلاب اسلامي

استراتژي امنيت ملي اسراييل بعد از پيروزي انقلاب اسلامي

ايران و اسراييل در دوران پهلوي دو كشور متحد در منطقه خاورميانه محسوب مي شدند. مناسبات مبتني بر همكاري استراتژيك ميان اين دو كشور يك محيط خاص امنيتي را در خاورميانه شكل داده بود. از يك سو اسراييل توانست از طريق همكاري با ايران خود را از محاصره كشورهاي عربي و انزواي منطقه اي نجات دهد و همچنين منافع اقتصادي به ويژه واردات نفت از ايران را نيز عايد خود سازد؛ از سوي ديگر ايران نيز توانست از طريق همكاري با اسراييل با تهديد شوروي و همچنين راديكاليسم عرابي مقابله نمايد. افزون بر اين شاه ايران در اتحاد با اسراييل داراي برخي ملاحظات اقتصادي و سياسي، امنيتي نيز بود. وقوع انقلاب اسلامي در ايران و قطع مناسبات اين كشور با اسراييل در سال ۱۹۷۸ به طور طبيعي موجب تغيير اساسي در محيط امنيتي منطقه خاورميانه گرديد. كشوري كه تا ديروز داراي مناسبات همكاري جويانه با اسراييل بود داراي يك حكومت اسلامي گرديد كه نه تنها با رژيم صهيونيستي مخالف بود بلكه بر اين باور بودم كه رژيم هيچ گونه مشروعيتي نداشته و بايد نابود گردد. (حاجي يوسفي، ۱۳۸۲، ص ۱۹۹) پس از پيروزي انقلاب اسلامي ايران استراتژي امنيت ملي اسراييل در بعد خارجي آن تحت تأثير بازتاب هاي انقلاب اسلامي ايران و سياست هاي اتخاذ شده از سوي دولت ايران عليه اسراييل قرار گرفت.
همان گونه كه بيان شد پس از وقوع انقلاب اسلامي ايران و اسراييل از دو كشور متحد به دو كشور متخاصم تبديل شدند. هر چند در ابتدا رژيم صهيونيستي خوش باورانه تصور مي كرد كه جمهوري اسلامي دوام نياورده و مناسبات ميان دو كشور به عنوان متحدان طبيعي مجددا برقرار خواهد شد. اما مناسبات خصمانه دو كشور از سال ۱۹۷۹ تا كنون دوام داشته. (حاجي يوسفي، ۱۳۸۲، ص ۲۰۶) به طور كلي سياست هاي اتخاذ شده جمهوري اسلامي در قبال اسراييل را مي توان در ۴ دوره خلاصه كرد و سپس استراتژي هاي امنيتي اسراييل در قبال اين سياست ها را مورد ارزيابي قرار داد.
۱) دوره اول: از پيروزي انقلاب اسلامي تا جنگ تحميلي (۱۳۵۹-۱۳۵۷)
۲) دوره دوم: از جنگ تحميلي تا پذيرش قطع نامه (۱۳۶۷-۱۳۵۹)
۳) دوره سوم: دوران حضور فعال ايران در عرصه سياست خارجي (۱۳۸۴-۱۳۶۷)
۴) دوره چهارم: تقابل آشكار با ماهيت رژيم صهيونيستي (۱۳۸۴ تاكنون)
۱) دوره اول: پيروزي انقلاب اسلامي تا جنگ تحميلي (۱۳۵۹-۱۳۵۷):
انقلاب اسلامي با توجه به اينكه آغازگر نوعي تجديد حيات اسلامي در منطقه خاورميانه بود يكي از مهم ترين شعارهاي خود را ضديت با اسراييل قرارداد. به عبارت ديگر خصومت ايران با اسراييل و اعتقاد جمهوري اسلامي مبني بر ضرورت مبارزه با اسراييل تا نابودي آن موجب شد كه يكي از شعارهاي اصلي بنيادگرايي اسلامي در منطقه ضديت با اسراييل در آيد. (حاجي يوسفي، ۱۳۸۲، ص ۲۰۸) به همين منظور ابتدا با زير سؤال بردن مشروعيت اين رژيم و جعلي خواندن آن و سپس با عنوان اين مطلب كه قضيه فلسطين يك قضيه اسلامي است و نه عربي خواستار تشكيل جبهه اي براي مبارزه با اسراييل شد. در اين هنگام استراتژي امنيتي اسراييل در جهت تخريب اين جبهه اسلامي و فراگير، و مشروعيت بخشي به وجود خود شكل مي گيرد. امضاي معاهده كمپ ديويد در سال ۱۹۷۹ بين اسراييل و مصر ديوار انزوا و دشمني را كه اعراب دور اسراييل از بدو تأسيس در سال ۱۹۴۸ كشيده بودند فرو ريخت (نسيه: ۱۳۸۱، ص ۴۷)
۲) دوره دوم: از جنگ تحميلي تا پذيرش قطع نامه (۱۳۶۷-۱۳۵۹):
شاخصه سياست هاي جمهوري اسلامي در اين دوره عليه رژيم صهيونيستي توجه و حمايت قاطع از جنبش هاي مقاومت اسلامي عليه اسراييل در فلسطين و لبنان است. انقلاب اسلامي در ايران مشكل بي هويتي در صحنه مبارزات ضد صهيونيستي را مرتفع كرد و ظهور حركت مقاومت اسلامي فلسطين و سازمان جهاد اسلامي و حزب الله لبنان و جايگزين شدن گرايش هاي اسلامي به جاي تفكرات ناسيوناليستي ساف و به وجود آمدن تشكيلات فتح، مبارزات ضد صهيونيستي حول محور اسلام در ميان فلسطيني هاي مستقر در سرزمين هاي اشغالي شكل تازه اي گرفت و جنب و جوش جديدي در ميان آوارگان فلسطيني پديدار گشت (نيروي مقاومت بسيج، ۱۳۸۱، ص ۱۰۱)
علاوه بر اين با توجه به تجاوزارت رژيم صهيونيستي به جنوب لبنان در ۱۹۸۰ ورود به عرصه نظامي محدود نيز در دستور كار جمهوري اسلامي قرار گرفت كه پس از بررسي ها اين طرح مسكوت ماند. در مقابل، در اين دوره سياست آمادگي هميشگي براي جنگ در دستور كار سياست گذاران امنيتي اسراييل قرار مي گيرد. يكي از فرضيات سياست گذاران امنيتي اسراييل اين بوده است كه قدرت هاي بزرگ از فشارهاي ديپلماتيك يا تهديد به مداخله مستقيم براي پايان دادن به يك جنگ پيش از به پيروزي رسيدن (ندا) و بدتر از آن پس از اين كه نظاميان عرب به اهداف جنگي خود رسيدند استفاده خواهند كرد. در نتيجه آنان لازم مي دانستند كه (ندا) تلاش كند تا در جنگ هايشان به سرعت به پيروزي نايل آيند. با وجود كوشش براي ضربه زدن سريع و سركوب كننده، رهبران نظامي اسراييلي فكر نمي كردند كه احتمال رسيدن به يك پيروزي صد در صد قاطعانه در برخوردهاي آنها وجود داشته باشد. بر عكس آنان اميد داشتند كه تأكيد كلي پيروزي هاي محدود ولي آشكار در صحنه نبرد سرانجام رقبا و دشمنانشان را به حق اسراييل براي بقا متقاعد كند. زماني كه اسلحه و خشونت به عنوان بخش مكمل، مادي و آشكار فرهنگ يهودي اسراييل پنداشته شد، نظامي گرايي به عاملي طبيعي در جامعه اسراييل تبديل شد (لطفيان ، ۱۳۸۲، ص ۴)
۳) دوره سوم: دوران حضور فعال ايران در عرصه سياست خارجي (۱۳۸۴-۱۳۶۷) :
بعد از پذيرش قطعنامه جمهوري اسلامي تلاش مي كند تا با تغيير سياست خارجي خود به طرف تنش زدايي و گفتگو با كشورهاي بين الملل روي بياورد. اصل اين سياست بر اين فرض استوار است كه ايران با موقعيت تاريخي و ژئوپوليتيكي بسيار حساس و با سابقه چند هزار ساله تمدني بايد به عنوان بازيگر منطقه اي و جهاني، جايگاه راستين تاريخي خود را بدست آورد. سياست تنش زدايي از طريق گفتگو و مفاهمه. ديدگاهي است واقع گرايانه و در جهان پراز تعارض هم مي تواند منافع ملي را در سطوح مختلف فرهنيگ و اقتصادي ، اجتماعي تأمين نمايد. (سليماني ، ۱۳۸۴، ص ۵۱)
اما در اين دوره اين سياست جمهوري اسلامي شامل حال كشور اسراييل نمي شود و جمهوري اسلامي سعي مي كند تا با طريقي جديد سياست هاي امنيتي اسراييل را به چالش بكشد. با روي كار آمدن دولت هاي حزب كارگر در اسراييل سياست امنيت ملي اسراييل به طور غير رسمي بر مبناي طرح آلون - يعني پيشنهاد و مذاكره صلح براي بازگرداندن برخي از سرزمين هاي اشغال شده به حاكميت اعراب و در عين حال حفظ برخي ديگر از اين قلمروها براي تأمين نياز هاي استراتژيك اسراييل - در دستور كار قرار گرفت. (لطفيان ، ۱۳۸۲، ص ۵) هدف از اين استراتژي دستيابي به اهداف زير بود.
▪ نابودي انتفاضه به عنوان معضل اساسي رژيم صهيونيستي.
▪ جلوگيري از عمليات چريكي گروه هاي اسلامي در درون سرزمين هاي اشغالي
▪ كاهش هزينه نظامي رژيم صهيونيستي در راستاي اجراي طرح هاي اقتصادي و بلند مدت براي استحاله كشورهاي منطقه
▪ توسعه اقتصادي اسراييل از طريق دستيابي به بازار پرمصرف خاورميانه
▪ دست يابي اسراييل به انرژي و نيروي كار ارزان منطقه
▪ رفع كمبود آب رژيم صهيونيستي
▪ منزوي ساختن كشورهاي راديكال اسلامي (عراق ، ليبي، ايران) كه براي اسراييل تهديد محسوب مي شوند.
▪ فراهم آوردن زمينه مساعد جهت عادي سازي روابط اعراب با رژيم صهيونيستي
▪ جلوگيري از افزايش قدرت و توان نهضت مقاومت اسلامي
▪ تضمين امنيت مرزهاي اسراييل
▪ كسب اجماع نظر جهاني در راستاي جلوگيري از هر گونه اقدام ضد اسراييلي
▪ تحميل شرايط ناعادلانه به طرفين فلسطيني با استفاده از انواع فشارها و ترفند ها (نيروي مقاومت بسيج، ۱۳۸۱، ص ۱۰۹)
جمهوري اسلامي در اين راستا با هر گونه جريان صلحي كه در آن حقوق حقه ملت فلسطين مورد توجه قرار نگيرد مخالفت كرد. در اين راستا راهكار ايران پيشنهاد برگزاري رفراندم در كشور فلسطين با حضور همه آوارگان به منظور حل بحران خاورميانه بود. نكته قابل توجه اين است كه مخالفت جمهوري اسلامي با اسراييل در خاورميانه از اهميت استراتژيك براي ايران برخوردار است و جمهوري اسلامي نه تنها نبايد از اين مخالفت دست بردارد بلكه بايد از آن به عنوان امري براي مقابله با هژموني منطقه اي آمريكا بهره ببرد (حاجي يوسفي، ۱۳۸۲، ص ۲۱۵)
۴) دوره چهارم: تقابل آشكار با ماهيت رژيم صهيونيستي (۱۳۸۴ تاكنون)
با روي كار آمدن دولت دكتر احمدي نژاد در ايران و اتخاذ مواضع اصول گرايانه و انقلابي ، سياست هاي اتخاذ شده جمهوري اسلامي عليه اسراييل شدت و حدت بيشتري به خود گرفتند. ارتقا توان موشكي جمهوري اسلامي و حمايت قاطعانه از جنبش هاي مقاومت عليه اسراييل از نقاط بارز اين سياست هاست. اما مهم ترين و شايد حياتي ترين سياست اتخاذ شده توسط جمهوري اسلامي زير سؤال بردن مشروعيت دولت اسراييل با جعلي خواندن مهم ترين اسطوره ايدئولوژي صهيونيسم يعني هولوكاست بود. اتخاذ اين رويكردها خود موجب شد تا اسراييل نيز در استراتژي هاي امنيتي خود دست به تغييراتي بزند. سياست هاي اتخاذ شده عبارتند از:
▪ تعريف كردن تهديدات عليه اسراييل به صورت تهديدات نامتقارن ، تقويت بازوهاي هوايي موشكي و كماندويي مبتني بر ارتقاي اطلاعاتي ـ امنيتي معطوف به بازيگري در ساختارهاي اطلاعاتي ـ امنيتي براي كسب اطلاعات دقيق، تحليل بهينه اطاعات و انتقال سريع آن به واحدهاي اجرايي، هوايي ، موشكي و كماندويي (هاديان ، ۱۳۸۵ ، ص ۲)
▪ تأكيد بر عمليات ضد تهاجمي به جاي عمليات تهاجمي: اسراييل با منابع انساني و مادي خود كه نسبت به دشمنان بالقوه در درجه پايين تر است و داراي عمق استراتژيك محدودي مي باشد در يك جنگ ممتد به دليل قدرت محدود خود و هم در مقبال حمله ناگهاني به دليل فقدان امكان وقت كشي آسيب پذير مي باشد. (مارك هلر ، ۱۳۷۹، ص ۲۱) لذا بايد عمليات ضد تهاجمي با سرعت و قاطعيت انجام دهد.
▪ جستجو براي يافتن شركا و هم پيمانان منطقه اي و جهاني براي مواجهه با خطر انقلاب اسلامي به منظور دستيابي به اين اهداف اقدامات زير بايد انجام گيرد:
الف) تلاش بي وقفه سياسي براي متحد ساختن تمامي كشورهاي همسو در مبارزه عليه اصول گرايي و سرچشمه آن يعني ايران
ب) كوشش جهت تشريك مساعي كليه كشورهاي خاورميانه كه با خطر گسترش نفوذ ايران مواجه هستند.
▪ عمليات نظامي با هدف نابودي نيروهاي دشمن به جاي تصرف صحنه عمليات:
اقدامات اسراييل در جلوگيري از هر گونه ضعف و ناتواني در قدرت بازدارندگي خود و همچنين آمادگي عملي و نظري براي رويارويي احتمالي اسراييل به تنهايي با تهديدات نظامي ايران، و هم اقدام اسراييل در جنگ ۳۳ روزه با حزب الله در اين چارچوب قابل بررسي است. بايد توجه داشت كه با اين همه دگرگوني عمده در مسائل امنيتي مشكلات عديده اسرائيل حل نخواهد شد. فن آوري نظامي پيشرفته براي اسراييل مزيت نسبي در درگيري هاي كم شدت با هدف واقعي بسيج نظاميان و تأثير بر افكار عمومي جهانيان را به ارمغان نخواهد آورد. مشكل ديگر وابستگي استراتژيك رو به افزايش اسراييل به آمريكاست. توسعه سيستم دفاعي مؤثر ضد موشك ها و سلاح هاي غيرمتعارف مستلزم سطح بالايي از همكاري هاي تكنولوژيكي با واشنگتن است (لطيفيان ، ۱۳۸۲، ص ۶) اما مهمتر از آن اين است كه دولت اسراييل در آينده بيشتر با تهديدهاي امنيتي رو به رشد داخلي مواجه خواهد شد.
اين تهديدات مربوط به وجود چهار شكاف عمده در درون جامعه اسراييلي است كه عبارتند از:
اختلاف بين شهروندان ؛ شكاف بين شهروندان يهودي و فلسطيني ، اختلاف بين يهوديان اشكبازي و سفاردي و اختلاف بين يهوديان مذهبي و سكولار (لطيفيان ، ۱۳۸۲ ، ص )
● خلاصه:
اگر چه اسراييل در مواجه با انقلاب اسلامي از حيث نظري مي تواند حامي تلقي نوين از امنيت باشد ولي در عرصه عمل بيش از وجه نوين امنيت نيازمند معاملات و روابط سنتي است. براي اين استدلال خود هم مي توانيم به مسائل زير اشاره كنيم:
۱) از نظر منبع تهديد: دولت ناراضي به نام جمهوري اسلامي همواره به عنوان منبع تهديد براي آن محسوب مي شود.
۲) ماهيت تهديد: هر دو كشور مشغول رقابت نظامي به اشكال تهاجمي و دفاعي هستند.
۳) واكنش : راه حل مسالمت آميز در گفتمان دو كشور نسبت به هم هيچ گاه وجود نداشته است.
۴) مسئول امنيت: اسراييل همواره در كانون تحولات منطقه خاورميانه بوده است.
۵) ارزش هاي حياتي: مجموعه ارزش هاي حياتي و مشروعيت اسراييل همواره مورد هجوم انقلاب اسلامي ايران قرار داشته است.
بر اين اساس استراتژي هاي امنيتي اسراييل در قالب گفتمان سنتي در قبال انقلاب اسلامي مي تواند در چهار دوره فرضي مورد نقد و ارزيابي قرارگيرد.

 

پژوهشگر:
كتابنامه:
حاجي يوسفي ، امير محمد ، (۱۳۸۲) ـ ايران و رژيم صهيونيستي از همكاري تا منازعه ـ تهران: دانشگاه امام صادق (ع)
مارك، هلر . (۱۳۷۹) ـ تداوم و تغيير در سياست امنيتي اسراييل ـ ترجمه حيدر علي بلوچي ـ تهران: موسعه مطالعات سياسي و فرهنگي انديشه ناب
ميلر ، بنجامين (۱۳۸۲) ـ خروج از بن بست: بنياد نظري امنيت ملي اسراييل در قرن بيست و يكم ـ ترجمه: اصغر افتخاري. فصلنامه مطالعات منطقه اي شماره ۸۴
تراهي ، سيد محمد (۱۳۸۴) ـ جايگاه هولوكاست در پروژه صهيونيسم . تهران: مركز اسناد انقلاب اسلامي
افتخاري ، اصغر (۱۳۸۲) ـ ابعاد اجتماعي برنامه امنيتي اسراييل ـ فصلنامه مطالعات منطقه اي
حمد ، امير (۱۳۸۲) ـ يهوديت و افسون زدايي هاليودي ـ نشريه پگاه حوزه شماره ۱۰۱
نسيه ، افرايم (۱۳۸۱) ـ اسراييل پس از ۲۰۰۰ ـ ترجمه عبدالكريم جادري ـ تهران : دوره عالي جنگ
معاونت سياسي سپاه (۱۳۸۱) ـ بررسي و تحليل اهم مسائل سياسي روز ـ تهران : نيروي مقاومت بسيج
لطفيان ، سعيده (۱۳۸۲) ـ سياست امنيت ملي اسراييل : فرضيه ها و تحليل ها ـ
سليماني ، رضا (۱۳۸۴) ـ بررسي سياست خارجي دولت خاتمي ديپلماسي تنش زدايي و گفت و گوي تمدن ها ـ تهران: دانشگاه امام صادق (ع)
هاديان ، حميد ( ۱۳۸۵) ـ رويكرد امنيتي ـ نظامي و اطلاعاتي اسراييل پس از ۱۱ سپتامبر ـ گزارش راهبردي
Clive Jones and Emma C. Murphy, (۲۰۰۲), Israel: Challenges toidentify: Democracy and the state , London & New York: Rutledge