بیداری عربی وهشدار نسبت به اتحاد صهیونیستی آمریکایی

بیداری عربی وهشدار نسبت به اتحاد صهیونیستی آمریکایی

همان طور که در مقاله هفته گذشته پیش بینی کرده بودیم شکافی که انقلاب تونس در دیوار استبداد عربی ایجاد کرده بود بزرگتر شد و ما به حول و قوه الهی منتظریم تا سرایت این انقلاب از پایتخت های عربی به دیگر شهرها را شاهد باشیم. شکی نیست که انتفاضه مردم مصر که در 25 ژانویه آغاز شد از لحاظ حجم، موقعیت، زمان و عمق تمدن و تأثیر بر محیط پیرامون، با وجود سابقه انقلاب تونس ویژگی خاص خود را دارد. طی این دو هفته همچنین شاهد وقوع زخمی دردناک ونواخته شدن سیلی محکمی بر گونه امت عرب بودیم وجنوب سودان با توطئه آشکار پیمان صهیونیستی آمریکایی و با همراهی طرف های مجرم عربی، از پیکره جهان عرب جدا کردند. ظرف این مدت همچنین تحرکات گسترده مردمی در بسیاری از پایتخت های عربی را شاهد بودیم که حاکی از غلبه بر حالت ضعف عربی بود که بی دلیل در دهه های گذشته ادامه داشته است؛ این تحرکات نیز در مقابل چنین ضعفی صورت گرفته است که جای شکر و سپاس آن باقی است. حوادثی که پیمان صهیونیستی آمریکایی را در بن بست قرار می دهد ادامه یافت و به نوبه خود نوید بخش احیای هوشیاری عربی و عقب نشینی مزدوران هوادار این پیمان گردید. در این زمینه می توان چهار رخداد بزرگ ودر واقع محرک  بیداری عربی بر شمرد که پس از یک مرحله طولانی و دشوار در زمان های نزدیک به هم روی داد. آن چهار حادثه عبارتند از: انقلاب تونس، فروپاشی پیمان صهیونیستی آمریکایی در لبنان، رسوایی تبانی بی شرمانه تشکیلات خودگردان فلسطینی با دشمن صهیونیستی بر ضد مقاومت و پیروزی انتفاضه مبارک مردم مصر. این حوادث همزمان با انتشار اطلاعات درز شده از سایت ویکی لیکس و وحشت بسیاری از حکام عرب از افشای شیوه های حکومتی و اموال و دارایی های آنان به همراه رسوایی آمریکا در اتحاد آشکارش با دشمن صهیونیستی و رژیم های دست نشانده عربی روی داده است.
درود بر مردم تونس
تقدیر و تشکر از مردم غیور تونس واجب است؛ مردمی که در برابر طاغوت فراری این کشور، سال ها صبر و تحمل فوق العاده ای به خرج دادند تا این که پیمانه لبریز شد و خشم آنان بدون توجه به گلوله های آتشین طاغوت منفجر شد و در خیابان خود را نشان داد. این مردم با راه اندازی تظاهرات مسالمت آمیز و مترقی خود و با اصرار بر حذف تمام نمادهای طاغوت از قدرت، تحسین همگان را برانگیختند و نشان دادند که انقلاب آنان، انقلاب حقیقی بر ضد هر نوع طغیان و دیکتاتوری است؛ آنان تنها از فرار طاغوت ابراز شادمانی نکردند و به این پیروزی هم قانع نشدند بلکه در مخالفت با بازگشت استبداد با اسامی وعناوین  دروغین دیگر، هوشیاری و تمایز خود از دیگران را ثابت کردند. انقلاب ادامه یافت تا تأکیدی باشد بر این که هر کس که همدست طاغوت و بازوی راست و سرکوبگر او علیه مردم بوده است، به مصداق آیه کریمه "ان الله لایصلح عمل المفسدین" نمی تواند پیام آور آزادی باشد. پیمان صهیونیستی آمریکایی که از مشاهده این انقلاب پر برکت متعجب و شوکه شده، از سرایت دامنه این انقلاب به دیگر کشورهای عربی احساس خطر کرده است؛  چرا که صهیونیست ها و آمریکایی ها به خوبی می دانند در منطقه عربی هیچ جایگاه و پایگاهی ندارند جز این که به طور رسمی از استبداد عربی حمایت کنند.
اوباما سریعا معاون وزیر خارجه در امور خاورمیانه را به عنوان فرستاده رسمی خود به تونس اعزام کرد تا برای ناکام گذاشتن اسلام گراها یا هر حرکت یا حزب مستقل در دستیابی به قدرت تلاش کند. آنان مکر کردند اما تدبیر خداوند غافل بودند: "ویمکرون و یمکر الله والله خیر الماکرین". مردم تونس هوشیاری و علاقه خود به انقلاب شان را نشان دادند و به خواست الهی این ملت آزاده پیروز می شود و تونس اولین پرچمدار دمکراسی واقعی در بین کشورهای عربی کشور عربی خواهد بود.
عقب نشینی مزدوران پیمان صهیونیستی آمریکایی در لبنان
در سایه سازش و تبانی برخی از جناح های لبنانی با پیمان صهونیستی آمریکایی برای نابودی مقاومت با بهانه وحربه ترور حریری – که موساد برای دور کردن سوریه از لبنان و نابودی مقاومت لبنان دست به این کار زد – این پیمان برای زدن این انگ به حزب الله، به طور گسترده ای با دادگاه بین المللی همکاری کرد؛ اما از آنجا که چاه کن همواره ته چاه است  اکثریت، در مقام اقلیت قرار گرفت و لبنان فصل جدیدی را آغاز کرد که باعث سر درگم ماندن سناریوهای پیمان مذکور شد. سیاست های جدیدی بر صحنه ظاهر شد که مقاومت را تشویق و توطئه و تبانی کنندگان را ناامید می کرد. سبحان الله که کارها در دست اوست. این بدان معنی است که لبنان مقاوم باقی خواهد ماند و در آینده نیز به دام انداختن این کشور از طریق وادار کردن آن به اطاعت از توافقات پیشنهادی مانند بیشتر کشورهای هم جوار فلسطین اشغالی دشوار خواهد بود. مسئولان آمریکایی و صهیونیستی دچار سردرگمی و تناقض گویی شدند و با تحریک مردم لبنان علیه حکومت نجیب میقاتی، بار دیگر در صدد توطئه بر آمدند. تظاهرات خیابانی در لبنان امر مطلوبی است اما در بقیه کشورهای عربی تمایلی به آن نشان داده نمی شود.
 زمان انتفاضه سوم فلسطین فرا رسیده است
با مشاهده اسناد منتشر شده در شبکه الجزیره در خصوص مذاکرات تشکیلات خودگردان فلسطین با دشمن صهیونیستی، بسیار احساس اندوه و ناراحتی کردم؛ در ذهنم نمی توانستم تصور کنم که کسانی هستند که در سرزمین خود بر ضد براداران و خویشاوندان خود با اشغالگران همکاری می کنند! آیا هیچ انسان عاقلی می تواند اقدامات مسئولان حکومت فلسطینی را انجام دهد؟ آیا این ضرب المثل را نشنیده اند که می گوید: "من و برادرم علیه پسر عمویم و من و پسر عمویم علیه بیگانه"
این یک امر غیر طبیعی است؛ چنین کسانی یا دیوانه اند یا مزدوران ویژه که دشمن توانسته است آنان را با گماردن به چنین کارهایی تهدید کند، آنان را طوری خوار و ذلیل کند که دیگر نتوانند دست از خیانت بردارند. گمان نمی کنم که دشمن خود نیز بتواند حرمت آنان را حفظ کند یا چیزی در اختیارشان قرار دهد جز مبلغی به عنوان رشوه. دشمن آنان را بازیچه خود قرار داده است؛ از آنان می گیرد و چیزی به آنان نمی دهد. سپاس خدای را که در چنین زمانی که جهان شاهد بیداری عرب هاست آنان را رسوا کرد و این بیداری چندان از فلسطین  دور نیست؛ بلکه زمانی که ثمرات این بیداری به بار نشیند زنگ ها را برای آزادسازی فلسطین به صدا در خواهد آورد.
وقت آن رسیده است که مردم فلسطین، خودشان با آغاز کردن انتفاضه سوم برای توقف این خیانت و حقارت که آزادی فلسطین را به تأخیر می اندازد، به پا خیزند. مردم مجاهد فلسطین بدانند که حل مسأله فلسطین در دست خودشان است نه در دست آمریکا یا عرب ها یا دیگران. زمانی که حماس در انتخابات قانون گذاری پیروز شد، عباس سقوط کرد و برای این که به حماس اجازه ندهد  قدرت خود را در حکومت تثبیت کند، دست به دامان دشمنان و برخی از خائنان عرب شد و هنگامی که دوره زمامداری او به پایان رسید بار دیگر سقوط کرد اما دوباره با کمک دشمن و مزدورانش در حکومت باقی ماند. پس از آن هم بارها به دنبال فاش شدن اسرار حکومت او و مناسبات (تجار) جیره خوارانش با دشمن سقوط کرده است. در هر مرحله ای انتظار داشتیم که به خاطر حفظ آبرو از سمت خود استعفا دهد اما این کار را نکرد. اکنون زمان انتفاضه سوم فرا رسیده است تا دست این حکومت از قدرت کوتاه شود؛ حکومت فرصت سوزی  که  دشمن را قادر می سازد، ملت ما را در برابر عمل انجام شده قرار دهد ومانع از باز پس گیری اراضی اشغالی و بازگشت مقاومت به صحنه شود. 
 ما بر این باوریم، اسنادی که تاکنون توسط الجزیره فاش شده است  برای فروریختن یک کوه کافی بوده است، چه رسد به این حکومت بی حاکمیت.
 مگر نه اینست که عباس  خون مردم غزه ( گزارش گلدستون ) را فدای بازگشت به مذاکرات بی سرانجام کرد؟!!
تنها طرفی که حل قضیه فلسطین به دست اوست مردم فلسطین و پشتوانه عربی و آزادی خواهی آن است؛ پس بیایید با توکل بر خدا آغاز کنیم.
انتفاضه مصر  وشباهت های  سال 2011 به سال 1951
آیا تاریخ تکرار می شود؟ آیا نظام به  رغم حکم دادگاه با آزادی مبارز مجدی احمد حسین مخالفت می کند تا این که مصر از سرکشی یک حزب آزاد شود. مبارزی که او هم مانند پدرش احمد حسین که در سال 1951 بازداشت شد، در زندان است. حاکمان مصر دائما پشت پای خود را نگاه می کنند و به آرامی و همراه با تردید اقدام می کنند. آنان گمان کرده اند که کنترل روند تشکیل احزاب و توقیف روزنامه ها و کاناهای تلوزیونی، کنترل مردم را برای آنان آسان می کند؛ در نتیجه از وجود هر گونه جایگزین برای حکومت خود جلوگیری می کنند و مردم را متقاعد می کنند به این که احزاب [قانونی] موجود احزاب فانتزی هستند که هیچ دردی را دوا نمی کنند. آنان خود را در رهبری این سرزمین تنها فرض کرده اند و فرض جایگزین برای آنها به معنی از هم پاشیدن آنها است. با چنین تصور عجیبی نسبت به مردم جسور شدند و در روز روشن و بی شرمانه انتخابات تقلبی به راه انداختند. آنان فراموش کرده بودند که دنیا دگرگون شده است و نیروهای جوان و نوخاسته ای در جامعه ظهور کرده اند که از وسایل و تکنیک های جدید برخودارند و به آنان این امکان را می دهد تا کارهایی را انجام دهند که احزابی که دولت با منطق چوب و چماق با آنها برخورد کرده بود، از انجام آن عاجز مانده اند. این مسأله بسیار مهمی است؛ هیچ کشوری این نیروهای جدید را به رسمیت نمی شناسد و هیچ یک از جوانان هم به حزب حاکم و مجلس دروغین آن وقعی نمی نهند. به همین خاطر عجیب نیست که خشم مردم مصر با آن قدرتی که شاهدش بودیم در 25 و 26 ژانویه منفجر شود. مردم دیگر قادر به تحمل مشکلات زندگی، دستگاه های اداری نیمه متوقف، گرسنگی، فقر، بیکاری، آلودگی، فروپاشی سیستم آموزش و عدم مراقبت های بهداشتی نبودند و همه این ها عوامل انفجار خشم مردم را فراهم کرده بود. به همین خاطر دولت به ناگاه با انقلابی روبرو شد که نتوانست هیچ کنترلی بر آن و وسایلی که از طریق آن با هم ارتباط برقرار می کردند داشته باشد و در آینده هم نخواهد توانست. با وجود هشدارهای انسان های عاقل به آنان در خصوص درگیر نشدن با تظاهر کنندگان و شلیک نکردن به آنان، امری که به انقلاب تونس سرعت بخشید و آن را به انقلابی مبدل کرد که منجر به فرار طاغوت از آن کشور شد، اما باز اشتباه او را تکرار کردند؛ چرا که آنان اسیر سیاست های همکاری امنیتی با همه مسائل داخلی آن شده بودند.
 تحول چشمگیری در روان مردم مصر به وجود آمد؛ ترس مردم از نیروهای امنیتی و پلیس فرو ریخت و مرگ در نظر بسیاری از آنان از زندگی همراه با خواری و گرسنگی و تحقیر بهتر جلوه کرد. همان طور که قبلا گفتیم تظاهرات معمولا به صورت مسالمت آمیز برگزار می شود و تا اولین قطره خون ریخته نشده است می توان آن را کنترل کرد؛ اما در صورت خشونت و خون ریزی از کنترل خارج می شود؛ چرا که خون، خون به بار می آورد و حرص نسبت به انتقام را افزایش می دهد. مانند مبارزی تازه کاری که از بازداشت بیم دارد و احتیاط به خرج می دهد و به سمت دیوار می رود؛ اما اگر برای اولین بار دستگیر شود دیگر ترسش فرو می ریزد و از بازداشت دوباره باکی ندارد. به اصل مطلب پیرامون موضع صهیونیستی آمریکایی در خصوص بیداری عربی بازگردیم؛ با وجود لفاظی مقامات آمریکایی نسبت به گسترش آزادی و دموکراسی، هیلاری کلینتون به خود و متحدانش اطمینان داد که نظام با ثبات است. اگر آنچه در تونس روی داد در مصر هم روی دهد، شمارش معکوس برای خلع تمام دیکتاتورهای عربی از قدرت آغاز می شود. اما ما باید هوشیار و مراقب پیمان صهیونیستی آمریکایی باشیم و نباید به حرف های ظاهری فریفته شویم؛ آنچه برای ما اهمیت دارد عمل است.