عملیات اپرا یا حمله اسرائیل به تاسیسات هسته ای عراق

عملیات اپرا یا حمله اسرائیل به تاسیسات هسته ای عراق

سرویس اطلاعاتی اسرائیل باور داشت که خرید این راکتور برای تهیه پلوتونیوم مورد استفاده در برنامه سلاح های هسته ای عراق است. آنها همچنین باور داشتند که تابستان سال 1981 آخرین فرصت برای نابود کردن راکتور عراق است بدون اینکه به مردم عراق در اثر تشعشعات هسته ای آسیبی واردشود.
واکنش نظامی اسرائیل
هنگامی که اسرائیل از یافتن راه حل دیپلماتیک برای مسئله ناتوان شد، تصمیم گرفت تا با استفاده از راه حل نظامی تهدید را مرتفع کند.
نقشه عملیات
فاصله بین فرودگاه های اسرائیل تا سایت اتمی عراق بیش از 1000مایل بود و امکان تجدید سلاح برای هواپیماها نبود. هواپیماها مجبور بودند تا برای رسیدن به هدف خود، از حریم هوایی اردن و عربستان سعودی عبورکنند. به علاوه، سرویسهای اطلاعاتی اسرائیل نمی توانستند که محل دقیق مواضع پدافند ضدهوایی عراق را اعلام کنند.
پس از کنکاش بیشتر، اسرائیلی ها درنهایت نتیجه گرفتند که یک اسکادران اف16 به همراه یک گروه اف 15 -برای تامین پوشش هوایی اف16ها- از دید نظری می توانند یک "ضربه جراحی گونه" برای نابودی راکتور انجام دهند بدون اینکه نیاز به سوختگیری هوایی داشته باشند.
ارتش اسرائیل درنظرداشت تا قبل از سوختگیری راکتور، آن را منهدم کند تا تاثیرات تشعشعات هسته ای بر مردم غیرنظامی حداقل شود.
با آگاهی از بارگیری میله های سوخت هسته ای نیروگاه در کشتی، کابینه اسرائیل -به ریاست مناخیم بگین- دستور اجرای عملیات را صادرکرد. عملیات در 7ژوئن 1981 آغاز شد.

حمله
8فروند از فالکون های اسرائیلی هر کدام 2بمب 1000کیلوگرمی را به همراه یک مخزن سوخت خارجی حمل می کردند. 6فروند ایگل پشتیبانی هوایی فالکون ها را تامین می کردند.

در ساعت15:55 روز 7 ژوئن1981، اسکادرانها فرودگاه نظامی اتزایون در نجوا را ترک کردند. در آن زمان، این پایگاه نزدیکترین فرودگاه اسرائیل به عراق بود. هواپیماها از آسمان اردن، سعودی عبورکرده و پس از ورود به خاک عراق به تاسیسات راکتور ازیراک حمله کردند.

فالکونها مجبور بودند مخازن سوخت خود را در راه ازیراک رهاکنند. اگرچه این مخازن قابل رهاشدن بودند اما نه در هنگامی که هواپیما به بمبهای بزرگ 1000کیلوگرمی مسلح بودند. امکان داشت که در هنگام رهاشدن مخزنها آنها به محل نصب مهمات برخوردکنند. خوشبختانه -برای خلبان های اسرائیلی- این اتفاق نیافتاد و فالکونها بدون حادثه ای مخازن سوخت خود را بر فراز بیابانهای عربستان سعودی رهاکردند.
در ساعت 17:35 پس از رسیدن اسکادران بمب افکنها به بغداد آنها به ارتفاع 40000پا صعود کردند و سپس بر روی هدف خود شیرجه رفتند و بمبهای خود را رهاکردند. بنابر گزارش اسرائیلیها، تمام 16بمب رهاشده به مجموعه راکتور اصابت کردند اگرچه احتمالا 2تا از آنها منفجر نشدند.
بازهم بنابر گزارش اسرائیل، پدافند هوایی عراق غافلگیرشده بود و به کندی واکنش نشان داد. هیچکدام از ضدهوایی های عراقی نتوانستند به اسکادران حمله کننده آسیب برسانند.
واکنشهای بین المللی
در آن زمان، حمله اسرائیل به سختی نکوهش شد. اسرائیل پاسخ داد که این عملیات برای دفاع از خود بوده است و بنابر این طبق ماده 51 منشور سازمان ملل متحده قابل دفاع است. بسیاری از منتقدان، ایده دفاع از خود را ردمی کردند. مخصوصا فرانسه، به خاطر خدشه دار شدن وجه بین المللی خود بسیار عصبانی بود و پس از حمله، رابطه دیپلماتیک فرانسه و اسرائیل تحت فشارقرارگرفت.
سازمان ملل قطعنامه 487 را تصویب کرد که از اسرائیل دعوت می کرد تا تاسیسات هسته ای خود را تحت نظارت آژانس بین المللی انرژی هسته ای قرار دهد و عراق مستحق است که به صورت مقتضی خسارتهای وارد شده را دریافت کند. اسرائیل به این درخواستها توجهی نکرد.
امریکا از قطعنامه ای که اسرائیل را محکوم می کرد حمایت کرد و به صورت موقت از تحویل هواپیماهایی که به اسرائیل قول داده بود خودداری کرد.
نتیجه
راکتور به سختی آسیب دید و برنامه های هسته ای عراق چندین سال به عقب بازگشتند. 10 سرباز عراقی و 1 غیر نظامی فرانسوی که در راکتور کار می کرد کشته شدند. اسرائیل ادعا می کند که این تلفات به خاطر آتش سرگردان ضدهوایی های عراقی بوجود آمده اند نه به دلیل بمباران اسرائیل.
هیچکدام از هواپیماهای اسرائیلی آسیب ندیدند و همگی -خالی از سوخت- در اسرائیل فرودآمدند.
فرانسه به عراق قول داد که راکتورها را دوباره برایش بسازد؛ اما در سال 1984 از پروژه پا پس کشید.
بعضی از عراقیها مدعی هستند که پس از این حمله، برنامه های هسته ای عراق به زیرزمین رفت و گسترده تر شد.
سایت ازیراک تا زمان جنگ اول خیلج فارس به صورت مخروبه باقی ماند. در آن زمان، بمبارانهای سنگین آمریکا آن را به کلی منهدم کرد.

نقل قولها
در ژوئن1991 ریچارد چنی به سرلشکر دیوید لیری -فرمانده آتی نیروی هوایی اسرائیل- یک عکس ماهواره ای از راکتور منهدم شده ازیراک اهداکرد. او در زیر عکس عبارت زیر را نوشته بود: "برای سرلشکر دیویدلیری به همراه تشکر و قدردانی به خاطر عملیات برجسته ای که در سال 1981 در مقابل برنامه هسته ای عراق انجام داد که کار ما را در عملیات طوفان صحرا راحت ساخت."
پروفسور لوئیس رنه بره: "شهروندان اسرائیل -خواه عرب و خواه یهود- آمریکایی ها و دیگر سربازان شرکت کننده در جنگ خلیج فارس زندگی خود را مدیون شجاعت، مهارت و بصیرت اسرائیل در ژوئن 81 هستند. اگر حمله درخشان به ازیراک انجام نشده بود ممکن بود که موشکهای صدام در سال 91 به کلاهکهای هسته ای مسلح شده بشوند. طعنه آمیز آنکه، سعودی ها  وامدار یهودیان شدند. اگر تصمیم بگین برای حفاظت مردم اسرائیل در سال 81 اتخاذ نمی شد، اسکادهای عراقی بذر مرگ را در عربستان سعودی پخش کرده بودند."
اسحاق شامیر:"بازدارندگی توسط کشورهای دیگر-فرانسه و ایتالیا- و حتی آمریکا به دست نیامد. این امر توسط خود اسرائیل و تصمیم نخست وزیر حادث شد.او به تصمیمش عمل کرد و این واقعیت را آشکار ساخت که در جهان امروز هیچ کس از آن تصمیم پشیمان نیست."
سرهنگ اول زیف راز فرمانده اسکادران حمله:"ما تقریبا بر فراز ایلات و عقوبه پرواز کردیم و سپس از جنوب اردن درکنار مرز سعودی حرکت کردیم. این مسیر برای اجتناب از روستاها و شهرها -که ممکن بود حضور ما را آشکارکنند- انتخاب شده بود و پرواز ما تا بغداد بر فراز صحرا ادامه یافت. مسیر ما کوتاه ترین مسیر ممکن تا هدف نبود؛ اما به ما اجازه می داد که از کشف شدن توسط رادارهای عراقی جلوگیری کنیم. در نتیجه ما تا هنگامی که به بالای هدف نرسیدیم، کشف نشده ماندیم. در مسیر رسیدن به هدف، ما در ارتفاع 150 پایی پرواز می کردیم و در بازگشت، در ارتفاع بالا. سوخت ما تمام شده بود و کسی که درگیر رزم هوایی می شد نمی توانست بازگردد.
در حدود 20کیلومتری شرق راکتور، پس سوزهایمان را روشن کردیم تا بیشترین نیرو را از موتور هواپیما بیرون بکشیم. در نقطه اوج پرواز، هواپیما را برگرداندیم، هدف را شناسایی کردیم و با سرعت 600نات و با زاویه 35 درجه به سمت آن شیرجه رفتیم. در ارتفاع 3500 پا بمبهایمان را رهاکردیم و برای اجتناب از آتش ضدهوایی ها فلرزهای خود را رهاکردیم. همه خلبانها در عرض 5 ثانیه بمبهای خود را رهاکردند. شما 16 بمب را پرتاب می کنید اما انفجار 8 تا از آنها شما را به هدفتان می رساند.
شما به 2 بمب 1000کیلوگرمی مسلح می شوید که به فیوزهای تاخیری مجهز شده اند تا مطمئن شوید که انفجار عمیق در هسته راکتور، بیشترین آسیب را به آن وارد می سازد.
راکتور سیستم پدافند هوایی خود را داشت که ترکیبی از مسلسلهای ضدهوایی و موشک بودند. هدف توسط استحکامات مرتفع محاصره شده بود."
سرهنگ لان رمان (بعدها در اثر انفجار شاتل کلمبیا در سال 2003 کشته شد):"ما به صورتی عمیق در خاک عراق نفوذکردیم. درحالیکه از نقاط  مشخص شده در روی نقشه عبورمی کردیم، تمام اطراف ما را صحرا پوشانده بود. من سعی داشتم تا بر پرواز با اف16خود متمرکز شوم اما دائم حواس من به هدفی که قراربود به آن حمله کنیم جلب می شد و مسئولیتی که برعهده ما بود. این اولین بار بود که من در زندگی خود را مسئول زندگی تمام افراد بشر می دانستم. چشم انداز تغییرکرد و یک رودخانه آبی در میانه صحرا ظاهرشد. ما به 2500 سال قبل بازگشتیم. من ساختمانها و یک فرودگاه در صحرا دیدم. بعضی در بیسیم می گفتند که "مواظب آتش ضدهوایی ها باش." و آسمان پوشیده از انفجار گلوله ها شد. من پس سوز هواپیمایم را روشن کردم و دماغه هواپیما را بالاکشیدم. فقط در جلوی چشمانم استحکامات زمینی ظاهرشدند. نمی توانی آن را از دست بدهی، گنبد نقره ای راکتور ظاهرشد.
اشکول 8 در بیسیم فریاد زد:" همه افراد چارلی!" چارلی رمزی بود که خلبانها باید با شنیدن آن بمبهایشان را رهامی ساختند.
جالب بود! من حواسم به این بود که چگونه بمبهای خلبانان قبلی به هدف برخورد می کنند و گنبد آن منهدم می شود. هدفگیریها عالی بودند و حال ما در حال پرواز در ارتفاع بالا به سمت پایگاه خود بودیم. من امیدوار بودم که عراقی ها ما را تعقیب نکنند چرا که هواپیماهایمان سوخت نداشتند.
ما از عراوه رد شدیم و به اسرائیل بازگشتیم. فرمانده نیروی هوایی در بیسیم صدا زد:" مجبورید که همین الآن فرودآیید....""