فیلم 2012 هدیه هالیوود به صهیونیسم جهانی

فیلم 2012 هدیه هالیوود به صهیونیسم جهانی

«مصطفی عقاد» کارگردان فیلم معروف «محمد رسول الله (ص)» از کارگردانان مسلمانی است که توانست سالها محیط هالیوود را تجربه کند. او در این باره می‌گوید: در هالیوود همه چیز کنترل می‌شود، حتی موضوع فیلم‌ها؛ در آنجا همه‌کاره تولیدکنندگان و تأمین‌کنندگان مالی صهیونیسم هستند. آنها حتی هرگز اجازه مطرح کردن موضوعی خلاف نظرشان را به کارگردانان مستقل نمی‌دهند.(2)

به عنوان نمونه‌ای از این صاحبان زر و زور می‌توان به «رابرت مرداک» صاحب شرکت عظیم رسانه‌ای «نیوز گرپورشین» صهیونیسم استرالیایی الاصل اشاره کرد که به تنهایی صاحب یک چهارم رسانه‌های دیداری، شنیداری و نوشتاری جهان است!(3) همین طور «استیون اسپیلبرگ» که سال‌هاست مهمترین فیلم‌های نژادپرستانه را با بهترین شیوه‌های هنری در هالیوود تولید می‌کند (همچون فهرست شیندلر و جنگ ستارگان).

صهیونیست‌ها سینما را ساحل نجات خود و مهمترین وسیله برای حفظ حافظه تاریخی یهودیان و گسترش ارزش‌های مادی می‌دانند (4). از این‌رو همواره تلاش می‌کنند تا به کمک این رسانه مدرن و با تولید آثار پرمخاطب، به شیوه‌ای هنرمندانه اندیشه‌های خود را در ذهن مخاطب القا نمایند.

از مقوله‌های بسیار مهم و حیاتی که همواره صهیونیست‌ها تلاش کرده‌اند تا به بهترین نحو، آن را وارد مقوله سینما کنند، موضوع آخرالزمان است. بر پایه تعالیم اسلامی که در فرهنگ مهدویت متجلی می‌شود، زمانی ـ که هیچ کس از آن آگاهی ندارد ـ مهدی (عج) فرزند امام حسن عسکری (ع) یازدهمین امام شیعیان ـ که در غیبت به سر می‌برد ـ ظهور می‌کند و پس از جنگ‌های طولانی با سردمداران زر و زور و نفاق، سرانجام جهان را در گستره عدل خود درنوردیده و حکومت صالحان را عملی می‌کند.

 این باور باعث شده تا فرهنگ پویای مهدویت در اندیشه شیعه، بر جان جهان غرب و در رأس آن صهیونیسم هراسی بیفکند. از این‌رو آنان نیز تلاش می‌کنند تا به هر نحوی در آثار خود این اندیشه را در منظر جهانیان مخدوش و یا کمرنگ نمایند.این بار سینمای هالیوود با خلق اثری جذاب، دیدنی و مهیج به نام «2012» که دربرگیرنده زیباترین تکنیک‌های سینمایی است، تلاش کرده تا به جنگ با فرهنگ مهدویت و اندیشه پویای شیعیان درباره آخرالزمان بیاید.

خلاصه داستان فیلم

یک محقق هندی در سال 2009 متوجه ارتعاشاتی در سطح زمین می‌شود که می‌تواند برای زمین خطرناک باشد. او موضوع را با «آدریان» زمین‌شناس آمریکایی در میان می‌گذارد. «آدریان» از سوی دولت مأمور می‌شود تا گزارشی در این زمینه ارایه نماید. بر پایه گزارش «آدریان، وضعیت نگران کننده است و اگر اوضاع همین‌طور پیش رود، احتمال می‌رود که پس از فوران آتش فشان‌ها و زازله‌های مهیبی در سال 2012، کل زمین به زیر آب رود. فورا جلسه بیست تشکیل می‌شود و مققر می‌شود تا 400 هزار نفر از برگزیدگان جهان همراه یک زوج از هر حیوان و آثار برجسته هنری، در یک سفینه (کشتی مسقف) گنجانده شوند. این کشتی در کوهستان‌های مرتفع چین بنا نهاده می‌شود تا از هرگونه گزندی در امان باشد. بالاخره روز موعود فرامی‌رسد و زمین پس از تحمل بلایای هولناک، در 21 دسامبر 2012 تماما به زیر آب فرو می‌رود.

اما محور اصلی داستان، یک نویسنده معمولی آمریکایی به نام «جکسون» است. او همچنین راننده یک سرمایه‌دار روسی به نام «کارپف» است. جکسون پس تحمل مرارت‌های فراوان به طرز خارق‌العاده‌ای خانواده خود را به آن کشتی می‌رساند تا نجات دهد، اما آنها در بخش چرخ دنده‌های لولای دریچه کشتی گیر می‌کنند. حالاهمه جا را آب فراگرفته و پیش از بسته شدن آن، دریچه کشتی با مشکل آب گرفتگی روبه‌رو شده است. در شرایطی غیرقابل باور، نجات آن 400هزار نفر برگزیده بر عهده جکسون و پسرش «نوح» قرار می‌گیرد و آنها هستند که نوع بشر را نجات می‌دهند و با کمک آنها، انسان می‌تواند حیات دوباره خود را درتاریخ 01/01/01 از سر بگیرد. حالا 27 روز گذشته و همه انسان‌ها که خود را مدیون «جکسون» و «نوح» می‌دانند، در عرشه کشتی در نزدیکی قاره جدید آفریقا ایستاده‌اند و آفتاب را تماشا می‌کنند.
 
تقویم مایا؛ پایه اصلی داستان:

به باور قوم مایا، هنگامی که شمارش بلند مایایی بر حسب تقویم بومی ایشان به انتها رسید و تاریخ به  00/00/00/ می‌رسد، یک حادثه بسیار بد در جهان رخ خواهد داد. محاسبات دانشمندان نشان می‌دهد این تاریخ برابر است با 21 دسامبر سال 2012، اما هیچ‌گاه مایاها معتقد نبودند که در این سال زندگی بشر پایان می‌یابد. بر پایه نظر باستان‌شناسان، هیچ‌گونه شواهدی برای آخرالزمان بودن این تاریخ وجود ندارد، اما هرچه باشد، این پیش‌بینی ساده دست‌مایه اصلی سازندگان فیلم برای خلق یک اثر بزرگ و مهیج در تاریخ سینما به نام «2012» شده است.(5)

کارگردان این فیلم «رولند امریش» است. او که در اصل آلمانی است، یکی از کارگردانان خوش تکنیک هالیوود به شمار می‌رود. آثار او تاکنون چندان مورد توجه منتقدان قرار نگرفته بود (از جمله روزاستقلال، میهن پرستی، گودزیلا) اما همواره از پرفروش‌ترین فیلم‌های هالیوودی محسوب می‌شوند. این بار «امریش» نه تنها فیلمی پرفروش در مقیاس جهانی تولید کرده، بلکه در لایه‌های پنهان آن، حرف‌های فراوانی هم برای گفتن دارد.

تحلیل محتوای فیلم: 

فیلم 2012 به لحاظ تکنیکی آنقدر زیبا و اثرگذار است که هر بیننده‌ای را تا لحظه آخر میخکوب کند. اما آیا سازندگان هالیوودی این اثر تنها به فکر سرگرم کردن مخاطبان بودند؟ آیا آنها با پیشرفته‌ترین تکنیک‌های سینمایی، زمین را زیر و رو کردند، تنها به خاطر این‌که بیننده را مجذوب تکنیک خود کنند؟ بی‌شک پشت ظاهر هر اثر سینمایی، بویژه هنگامی که در دامن هالیوود و با موضوع آخرالزمان تهیه می‌شود، مباحث پیچیده بسیاری نهفته است که نمی‌توان به راحتی از آن گذشت. در ادامه تلاش می‌کنیم تا به برخی از این مؤلفه‌های محتوایی اشاره کنیم:

1- نگاه حساب شده فیلم به ادیان:

همان‌گونه که گفتیم، پایه و اساس «2012» بر مبنای باورهای مایایی‌هاست. مایایی‌ها سال 2012 را پایان جهان می‌دانند، اما نحوه نجات قوم بشر، برگرفته از داستان معروف حضرت نوح است که در کتب مقدس ادیان الهی به آن اشاره شده است. در فیلم «2012» به جز آن 400 هزار نفری که به عنوان برگزیدگان جهان(!) انتخاب می‌شوند و یک جفت از هر حیوان که همگی به سوی کشتی مسقف گسیل داده می‌شوند، بقیه محکوم به نابودی هستند؛ حتی دانشمند هندی که موضوع را برای نخستین بار کشف کرده است.

در این فیلم می‌بینیم که همه بناهای تاریخی و دینی جهان در اثرسیل ویران می‌شوند به جز خانه کعبه و نمادهای اسلامی که کارگردان عمدا و به لحاظ حساسیت‌های موجود به سراغ آنها نرفته است. از این‌رو می‌توان گفت در «2012» توجه ویژه‌ای به ادیان می‌شود؛ لیکن دین مورد نظر فیلم متکی به اومانیسم و راهبری تفکر آمریکایی است.

2- توجه خاص فیلم به مقوله بودا:

سرعت رشد اسلام در آمریکا و غرب، استراتژیست‌های غربی را به تکاپو واداشته، به گونه‌ای که در نظریات راهبردیشان به این نتیجه رسیده‌اند که برای جلوگیری از رشد اسلام ـ بویژه شیعه ـ باید رقیبی بی‌خطر و سکولار چون بودیسم و ادیان جدید را رشد داد(6). بنابراین، هالیوود به شدت تحت تأثیر یهودیان صهیونیسم حامی بودیسم به خصوص بودای تبتی شده است.

 بودابیان تبتی از دیرباز نسبت به مسلمانان از کینه‌ای تاریخی برخوردارند؛ زیرا مسلمانان با فتح شبهه قاره هند، آنها را ازسرزمین هند تاپشت کوه‌های تبت به عقب راندند. بوداییان تنفر خود را از مسلمانان در مراسم سالانه خود به نام «کالاچاکرا» با به آتش کشیدن نماد کعبه آشکارا نشان می‌دهند.(7) این موضوع همواره مورد علاقه و توجه صهیونیست‌ها بوده است.

در فیلم «2012» هنگامی که تصاویر سرگردانی صاحبان و مؤمنان ادیان دیگر در برنامه‌های «سی.ان.ان» نمایش داده می‌شود، می‌بینیم که راهبان بودایی در ارتفاعات چین در آرامش کامل به سر می‌برند و وقتی که جکسون در کوهستان گیر می‌افتد، این بودایی جوان است که او را نجات می‌دهد و به کشتی می‌رساند. البته توجه به این نکته نیز جالب است که اگرچه جهان غرب بسیار به بودای بی‌آزار وکرنشگر درمقابل تمدن غرب علاقه‌مند است، اما این تفکر بودایی هرگز اجازه ورود به کشتی نجات و حضور در آینده بشریت را ندارد؛ بلکه تنها وظیفه او رساندن منجی به سفینه است!

3- دقت در انتخاب نام‌ها:

آن کس که در نهایت به جکسون کمک می‌کند تا کشتی را نجات دهد، پسر او «نوح» است و انتخاب این نام نمی‌تواند ناآگاهانه باشد. از سوی دیگر، کارگردان فیلم نام‌ها و شخصیت‌های خارجی را در فیلم خود گنجانده تا به جهان‌شمول بودن فیلم و اندیشه آن کمک کند.

4- شخصیت‌پردازی خاص:

«یوری کارپف» به اتفاق همسر و پسران دوقولوی خود نماینده بلوک شرق هستند. در «2012» تلاش شده تا شخصیت منزجرکننده‌ای از او نمایش داده شود. خانواده‌ای ثروتمند و عرب تبار نماینده مسلمانان هستند. این فیلم می‌کوشد تا شخصیتی خوار از این فرد عرب نمایش داده شود که تنها به دلیل پول و خاندان پولدلرش می‌خواهد سوار کشتی شود.
تبتی‌ها از این واقعه آگاهند و آن را در مناسک خود جای داده‌اند و چینی‌ها قرار است پذیرای این همه آدم برگزیده باشند. دانشمند هندی که ‌اندیشه سفینه حاصل یافته‌های او بود، خیلی زود می‌میرد و همینطور فرانسوی هنرمندی که مامور جمع آوری آثار هنری است. این تنها آمریکاست که تمام ملل حول رهبری و اندیشمندی مردم او منجی جهان می‌شود.

از سوی دیگر، ظاهر و رفتار جکسون که سیاهپوستی دوست‌داشتنی است، به اتفاق همسرش، ناخودآگاه بیننده را به یاد رئیس‌جمهور سیاهپوست و مردم دوست(!) آمریکا می‌اندازد. هر چند در زمان ساخت این فیلم، هنوز «اوباما» رئیس‌جمهور آمریکا نشده بود، اما انتخاب یک چهره سیاهپوست با آن ویژگی‌های ظاهری، رفتاری و فامیلی برای نقش جکسون جای تأمل فراوان دارد.

5- توهم فرار از روز قیامت:

یکی از دلبستگی‌های جهان غرب به آیین بودا، شاید باور بودایی‌ها به اصل تناسخ و انکار معاد باشد. سال‌هاست سینمای هالیوود نیز تلاش می‌کند تا انسان را پس از مرگ دوباره زنده کند و به زندگی پس از مرگ حیاتی دوباره دهد.
در «2012» اتفاقاتی رخ می‌دهد که تنها در کتب آسمانی به آن اشاره شده است. این اتفاقات همچون توفان، زلزله، برخورد اجرام آسمانی به زمین، فوران آتش فشان‌ها و... در کتب مقدس الهی برای روز قیامت وصف شده است. با این تفاوت که در «2012» پس از این روز قیامت هالیوودی، به مدد اندیشه آمریکایی‌ها، حیات بشری دوباره با حضور 400 هزار نفر از سرگرفته می‌شود.

6- ویژگی‌های منجی بر پایه تعالیم یهود (صهیونیسم):

در تعالیم آسمانی و ادیان الهی، بویژه مذهب شیعه، منجی فردی است برگزیده و از خاندان نبوت و امامت که نمونه بارز انسان کامل بوده و لایق صفت خلیفه الهی است. این ویژگی با تفاوت‌های اندکی در ادیان دیگر نیز برشمرده شده و تنها در بیان تورات تحریف شده است که منجی شخصیتی معمولی و متوسط است، بطوری که تنها ویژگی او شاید علاقه او به خانواده‌اش است. در فیلم «2012» نیز منجی بشریت یک رمان نویس معمولی است که شغل دوم او رانندگی برای یک فرد پولدار است و تنها ویژگی برتر او، عشق فراوان به خانواده است!

سخن آخر:

سینمای غرب همواره تلاش می‌کند تا موضوع آخرالزمان یعنی موضوع مورد علاقه استراتژیست‌های غربی، داغ و مورد توجه باقی بماند. کمترین کارکرد این‌گونه آثار، گذشته از فروش‌های چند میلیارد دلاری آن و سودهای هنگفتی که نصیب گردانندگان اصلی صنعت هالیوود (صهیونیست‌ها) می‌شود، این است که همواره ذهن مخاطبان جهانی این آثار، درگیر موضوعاتی اینچنین می‌شود و خواسته یا ناخواسته تفکر مخاطب تحت تاثیر القائات پیدا و پنهان نویسندگان اثر قرار می‌گیرد.

دنیای غرب به مقوله آخرالزمان و بویژه جنگ بزرگ آخرالزمان یعنی جنگ آرماگدون ایمان دارد و همه تلاش خود را می‌کند تا از طریق ابزار رسانه پیش از وقوع این جنگ خودساخته، ذهن مخاطب را آماده سازد. چند سال پیش، هنگامی که در اثر آزمایش‌های ژنتیکی، گوساله‌ای سرخ موی به دنیا آمد، آقای «ریچارد لندز» استاد آخرالزمان شناسی دانشگاه «بوستن» آمریکا گفت: «به دنیاآمدن این گوساله، همان چیزی است که انتظار آن رامی‌کشیدیم. حالا می‌توانیم جنگ آخرالزمان را آغاز کنیم.» به تازگی نیز خبری در سایت‌ها منتشر شد مبنی بر این‌که کودکی عجیب الخلقه با تنها یک چشم در پیشانی در سرزمین‌های اشغالی متولد شده است.صهیونیسم‌هاتلاش کردند تا این خبر را منطبق با پیش‌بینی ظهور دجال در آخرالزمان بر اساس باورهای اسلامی و مسیحی تفسیر کنند.

بی‌شک جهان غرب درصدد تغییر و تحریف معنای آخرالزمان و آماده‌سازی اذهان جهانی برای پذیرش تفسیر غربی آخرالزمان از طریق سینماست.

*کارشناس رسانه

 پی‌نوشت‌ها:

1- دکتر صفا تاج؛ مجید ـ سلطه پنهانی و سیطره نامرئی صهیونیسم بر سیاست؛ فرهنگ و افکار ملت ها ـ تهران، نشر آرون ـ 1383
2- مجله سوره حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی ـ شماره 3
3- علیخانی؛ مهدی ـ مرزهای ناپیدای امپریالیسم رسانه ای ـ سایت روزنامه جام جم
4- فزخ نژاد؛ محمدحسین ـ اسطوره های صهیونیستی سینما ـ موسسه فرهنگی هلال ـ 1388
5- برای توضیح بیشتررجوع شودبه مقاله "تقویم ما یا دست آویز رسانه ای صهیونیسم در آخرالزمان 2012"درسایتhttp://hafteghlim.blogfa.com
6- منبع شماره 4
7- ر. ک مجله آلمانی  nachleze das magazine شماره 10 سال 2000