نقش صهیونیسم در رسانه های جمعی
محورهاي مورد بحث، صهيونيسم و تاريخچه پيدايش آن، وضعيت صهيونيسم در جهان كنوني، نقش رسانهها در افكار عمومي و شيوههاي سيطره و بهرهگيري صهيونيسم از رسانههاي عمومي ميباشد و همچنين ذكر مصاديقي از نفوذ صهيونيستها در رسانههاي جمعي جهان از ديگر مطالب اين مقاله ميباشد. و در نهايت نتيجهگيري و اثبات اين مدعا كه نقش صهيونيسم در تحريف و ذهنيت سازي افكار عمومي، غيرقابل انكار ميباشد.
1ـ صهيونيسم و تاريخچه پيدايش:
الف) تعريف صهيونيسم:
«صهيونيسم» مأخوذ از صهيون يا صيون، به معناي كوه خشك يا پر آفتاب، نام تپهاي در جنوب غربي شهر قدس در سرزمين فلسطين ميباشد و در بعضي از اساطير و افسانههاي يهودي آمده است كه، ناجي قوم يهود پس از ظهور از همين كوه، قدرت مطلقه آنان را بر تمام اقوام و ملل جهان مستقر ميسازد.(1)
صهيونيسم (Zionism) نام يك جنبش ناسيوناليسي يهودي است؛ كه هدف آن ايجاد يك دولت خود مختار يهودي در فلسطين بود.(2)
در واقع ميتوان اذعان كرد كه اغراض سياسي در انتخاب اين واژه توسط سران و بانيان اوليه صهيونيسم نقش بسزايي داشته است.
پيرامون صهيونيسم تعاريف و تعابير متعددي ذكر شده است كه:
«صهيونيسم ... يك پديده عمدتاً استعماري است، اما با يك پوشش عوضي اختصاصي كه همانا يك افسانه دروغين مذهبي است».(3) «در اصطلاح عاميانه مردم اسرائيل، صهيونيسم يعني برتر دانستن فريبكارانه خويشتن».(4) «صهيونيسم اواخر قرن نوزدهم در مورد مليگرايي مطرح شد و هدف آن جستجوي راه حلي مذهبي براي يك مساله غيرمذهبي بود».(5) صهيونيسم صورت دنيوي و ملت پرستانهاي از يهوديت است كه پس از پيدايش موج جديد يهود ستيزي، در اواخر قرن نوزده پديد آمد. واژة صهيون به تدريج نماد و سمبل سرزمين مقدس شد. بنابر نظر صهيونيستها، يهوديان خارج از اين سرزمين، در تبعيد زندگي ميكنند و زندگي كامل فقط در آنجا ممكن است.(6)
ب) تاريخچة پيدايش:
فلسطين در نظر يهوديان همان ارض موعودي است كه خداوند به بني اسرائيل وعده داده است. يهوديان بعد از ويراني بيتالمقدس (اورشليم) در سال 70 ميلادي توسط روميان از فلسطين رانده شدند و در ميان ملل ديگر به صورت اقليت زندگي ميكردند. ولي بسياري از آنها همواره آرزوي بازگشت به ارض موعود را در سر داشتهاند. احساس تعلق خاطر به ارض موعود همواره الهام بخش يهوديان در طول تاريخ بود. در قرن 19 جريانهاي يهود ستيزي در اروپا شدّت گرفت؛ صهيونيسم در واكنش به اين جريانها به وجود آمد. بنيانگذار جنبش صهيونيسم يك روزنامه نگار اتريشي به نام تئودور هرتزل (1860ـ1904) است. هرتزل با نوشتن كتاب دولت يهود (Juden State) نظرية خود را به جامعة يهوديان عرضه كرد. او با طرح نظرية ايجاد دولت ملي يهودي در فلسطين، خواستار دولتي سكولار در فلسطين بود و اين برخلاف عقيدة سنّتي يهوديان مبني بر ايجاد دولت الاهي در ارض موعود بود.
در اولين كنگرة صهيونيستها در بازل سوئيس در سال 1897، هدف آنها مبني بر ايجاد يك دولت ملي در فلسطين رسماً اعلام گرديد. مركز صهيونيست و مقرّ هرتزل دروين قرار داشت و صهيونيستها در اين زمان در ميان يهوديان در اقليت بودند. صهيونيستها علي رغم تعداد اندك، از سازماندهي قوي و حمايت مالي گسترده برخوردار بودند؛ روزنامههاي آنان به بسياري از زبانهاي دنيا منتشر ميشد. تبليغات وسيع و زيركانه از شگردهاي صهيونيستها و از عوامل عمده موفقيت آنها محسوب ميشود.
شكست انقلاب روسيه در 1905 و فشارهاي دولت تزاري باعث شد تا تعدادي از جوانان يهودي به فلسطين مهاجرت كنند. در 1914 حدود نود هزار يهودي در فلسطين ساكن بودند. در بحبوحة جنگ اول جهاني، صهيونيسم رشد سريعي يافت و رهبري آن به يهوديان روسي تبار ساكن بريتانيا منتقل شد. در اين زمان حييم وايزمن ـ كه بعدها نخستين رئيس جمهوري اسرائيل شد ـ تلاشهاي گستردهاي انجام داد تا از دولت بريتانيا تعهداتي در مورد ايجاد دولت ملي يهود در فلسطين بگيرد. سرانجام در سال 1917 بالفور وزير خارجه انگليس با صدور اعلاميه بالفور قول داد كه دولت انگليس از يهوديان براي ايجاد دولت يهودي در فلسطين حمايت خواهد كرد. با اين اعلاميه كه به اعلاميه بالفور مشهور است؛ اولين نطفههاي كشوري به نام اسرائيل بسته شد. جنگ عثمانيها و انگليسيها در واقع به نفع يهوديان صهيونيست تمام شد. بعد از جنگ امپراتوري عثماني از هم پاشيد و قيمومت فلسطين به انگليس واگذار شد، و بدين ترتيب زمان براي تحقق وعدة بالفور به تدريج فرا ميرسيد.
تا ظهور هيتلر روند مهاجرتها كند بود؛ اما فشاري كه نازيها بر يهوديان وارد كردند روند مهاجرتها را تسريع كرد. در طي جنگ دوم، صهيونيسم طرفداران بيشتري يافت. به خصوص يهوديان ثروتمند آمريكايي حمايت مالي گستردهاي از آن به عمل آوردند، و از آن به بعد به يكي از عمدهترين حاميان صهيونيسم مبدل شدند. صهيونيستها با تشكيل يك سازمان تروريستي به نام هاگانا جوّ پر آشوب و فتنهاي را در فلسطين به وجود آوردند. اعلام كشور اسرائيل به سرعت بعد از صدور قطعنامة سازمان ملل انجام گرفت (1948)؛ و در پي آن اولين مرحله از جنگهاي اعراب و اسرائيل شروع شد.
جنبش صهيونيسم به طور كلي براي رسيدن به هدف خود از خشونت، ترور و تبليغات گسترده استفاده ميكرد. بعد از ايجاد دولت اسرائيل سازمانهاي صهيونيستي كوشيدند تا يهوديان جهان را به مهاجرت تشويق كنند. گروههاي تندرو و متعصّب صهيونيست، ايجاد يك كشور بزرگ يهودي را از راه قهر و سلطه نظامي در سر ميپرورانند؛ كه به اصطلاح از نيل تا فرات وسعت داشته باشد.(7)
2ـ وضعيت صهيونيسم در جهان كنوني:
جنبش صهيونيسم و پس از آن رژيم صهيونيستي، سررشتة بزرگترين فاجعه براي مردم فلسطين و منطقه در نيم قرن حاضر بودهاند، عدم آگاهي دقيق از مسائل و اطلاعات مربوط به اين رژيم، مانع بزرگي در برخورد مناسب و كارآمد با آن ميگردد، به ويژه كه اقدامات و مخاطرات دولت غاصب، بر كسي پوشيده نيست. براي بررسي حال و آينده صهيونيسم به نقطه آغازين و بزرگترين وجه اشتراك باز ميگرديم، به هدفي كه تمام گرايشها بر سر آن به توافق رسيدهاند: «انتقال كليه يا بعضي از اعضاي اقليتهاي يهودي از كشورهاي محل زيستشان و اسكان آنان در خارج اروپا، در فلسطين، با اين شرط كه ساكنان فلسطين از سرباز شوند». اين طرز تفكر در شعار دهان پر كن «سرزمين بدون ملت براي ملتي بدون سرزمين» به نمايش درآمد.
حذف فيزيكي فلسطينيها اينك به شكل پرداختن جبرانهاي مالي و تشويق يا اجبار آنان به مهاجرت انجام ميگيرد تا بتوان محدودة زمينها را براي صهيونيستها گسترش بخشيد.(8)
ساختار جامعة صهيونيستي از مهاجرين شكل گرفته است و تا كنون 40 درصد از يهوديان اين كشور در ديگر كشورها به دنيا آمدهاند. تفاوت اين جامعه با ديگر جوامع مهاجر مانند آمريكا و استراليا در اين است كه جامعة صهيونيستي منحصر به يهوديان است و مهاجران غيريهودي را در خود نميپذيرد.(9)
اسرائيل در عرف بينالمللي، رژيم نژاد پرستي است، به طوري كه سازمان ملل در قطعنامة 3379 سال 1975 م بر آن تصريح دارد «صهيونيسم يكي از اشكال نژادپرستي و تبعيض نژادي است». (10)
صهيونيسم هم اكنون خود را وارث جنبش آزاديبخش قومي ميداند و اسرائيل ثمره و دستاورد آن است.
طرح صهيونيستي عبارت از جذب يهوديان جهان و اسكان آنان در فلسطين به منظور تشكيل دولت يهودي است و سازمان صهيونيست ابزاري است براي اجراي اين طرح كه همانا تحقق بخشيدن به تئوري صهيونيست ميباشد. اين طرح به طور مرحلهاي آغاز گرديد و همچنان ادامه دارد.
3ـ نقش رسانهها در افكار عمومي:
اگر امروز همه ما در يك جهان زندگي ميكنيم اين امر تا حدّ زيادي نتيجة برد جهاني رسانههاي ارتباطي است. گفته شده است كه كنترل خبرهاي جهان توسط خبرزگاريهاي مهم غربي به گونهاي اجتناب ناپذير به معناي تفوق ديدگاههاي جهان اول در اطلاعاتي كه انتقال داده ميشود، است.(11)
برخي نظريه پردازان ارتباطات بيان كردهاند كه امروز جهان در دست كسي است كه رسانهها را در اختيار دارد. با رسانهها ميتوان جامعه را جهت داد، مشتريان را وادار به خريد كرد و سياستها و استراتژيهاي بلند مدت خود را به راحتي جامة عمل پوشاند.
(12) وسايل ارتباط جمعي و رسانههاي گروهي كه مجموعة راديو، تلويزيون، مطبوعات، خبرگزاريها، تلكس و... را دربرميگيرد، در واقع بهترين و مدرنترين وسيله ارتباط جوامع بشري با توجه به كثرت و پراكندگي آنها در نقاط مختلف جهان ميباشد. اين وسايل، امروزه آنچنان دچار تحول گرديدهاند كه به واقع ميتوان گفت: جهان بشري را تحت تأثير و نفوذ خود قرار داده، و دست يابي به اخبار، گزارشات و رويدادهاي جهاني، فرصتي كمتر از زمان را ميطلبد، زيرا كه سرعت عمل اين وسايل به قدري سريع و تند ميباشد كه در كوتاهترين لحظات، رخدادهاي گوناگون در سراسر جهان توسط آنها منتشر ميگردد.
وسعت و گستردگي وسايل ارتباط جمعي و تبليغي در جهان به شكلي است كه به واقع سرتا سر كرة زمين، زير چتر و تحت پوشش اين قبيل وسايل و دستگاهها قرار گرفته كه افزايش روز افزون آنها، امروزه به نحو بارزي جلب نظر ميكند.(13)
بيشك رسانهها نقش مهمي در افكار عمومي ايفا ميكنند و حتي ميتوان با صراحت به اين نكته اشاره كرد كه با سلطه و هژموني رسانهها بر افكار عمومي اينك شاهد اين هستيم كه احساسات طرفدار اسرائيل در افكار عمومي و كنگره آمريكا هنوز حالت غالب و مسلط را دارد.(14) با چنين رويكردي ميتوان به بحث شيوههاي سيطره صهيونيسم بر رسانهها پرداخت.
ادامه دارد...
نقش صهیونیسم در رسانه های جمعی(2)
نويسنده: سيد جواد ميرخليلي*
منبع: باشگاه انديشه 8/8/85
4ـ شيوههاي سيطره و بهرهگيري صهيونيسم از رسانههاي عمومي:
بايد به اين مطلب اشاره كرد كه از ويژگيها و مقاصدي كه در پيكرهاي به نام صهيونيسم نهفته و بيشك هر صهيونيستي نيز بدان معتقد و گرايش دارد و در واقع وجه مشخصه يك صهيونيست به شمار ميرود، نميتوان به سادگي گذشت و آنها به طور اجمال به قرار ذيل هستند:
1ـ اشغال سرزمين فلسطين و گردآوري جماعتي تحت عنوان و ادعاي يهود در آن سامان.
2ـ تلاش و كوشش براي برپائي حكومت جهاني مختص به اين مرام (صهيونيستي).
3ـ ادعاي موهوم برتري نژادي و اعتقاد به اِعمال اين تز سياسي در جهان عليالخصوص مناطق تحت نفوذ و سلطه صهيونيسم.
4ـ و مهمتر از همه زدايش و محو ايمان و اعتقادات الهي و در واقع نابودي اديان توحيدي عليالخصوص اسلام به هر طريق ولو با رنگ و ماسك كاذب مذهبي.
نابودي اديان و زدايش اعتقادات الهي و انحراف جوامع بشري از اين مسير از برنامههاي عمده و مختص صهيونيسم بوده كه خود در اين زمينه مينويسند: «ما براي اجراي نقشه خود تمام معتقدات مذهبي ديگران را از بين ميبريم تا نسل فاسد شود و پيوسته سعي ميكنيم كه... آن دسته از رهبران مذهبي را كه مزاحم نقشههاي ما هستند نابود كنيم و لازم است كه ما مذهب را ريشهكن كنيم.(15)
صهيونيستها شب و روز براي دستيابي به اهداف مورد نظر خود كه تسلط مادي و معنوي بر ملتهاي جهان است ميكوشند. اگر در گذشته استعمارگران مجبور بودند با لشكركشيهاي فراوان و تحمل دشواريها و مشقات بسيار به مرز و بوم سرزميني يورش برند، امروز به مدد ابزارهاي پيشرفته، به راحتي تا عمق خانوادهها نفوذ ميكنند و به سهولت بنيانهاي مستحكم فرهنگها را ميسوزانند. صهيونيسم نيز به عنوان يكي از مظاهر استعمار جديد با اتكا بر پشتوانههاي اقتصادي و ابزارهاي تبليغي و با حمايت همه جانبه آمريكا حركت گستردهاي را براي ايجاد تفرقه بين مسلمانان تدارك ديده است. صهيونيستها با نفوذ در خبرگزاريها و آژانسهاي خبري و مطبوعات جهان، شاهراه اطلاعرساني بينالمللي را در اختيار خويش گرفتند و با گذشت مدتي كوتاه چنان بر مجامع ژورناليستي جهان چيره شدند كه اينك كمتر مجله يا روزنامهاي را مييابيم كه صهيونيستها از درون آن را هدايت نكنند.
صهيونيسم به اين نتيجه رسيدند كه موفقترين وسيلهاي كه ميتوانند توسط آن ذهن مردم جهان را نسبت به خود تغيير دهند، سيطره و نفوذ بر رسانههاي خبري جهان است.(16)
يهوديان و تشكيلات صهيونيسم به دليل بهرهمندي از ثروتهاي فراوان و امكانات قوي در جهان سرمايهداري و همچنين به خاطر برخورداري از انسجام دروني مستحكم و نفوذ وسيع در مطبوعات و رسانهها همواره به مثابه ابزاري در خدمت منافع استكبار جهاني و نظامهاي سلطهگر بودهاند.(17)
شركت كنندگان در اولين كنگره صهيونيسم در سال 1897 م بر اين نظر اتفاق داشتند كه نقشه برپايي دولت اسرائيل جز با تسلط بر سازمانهاي خبري جهان به ويژه مطبوعات و روزنامهنگاري ميسر نخواهد شد. لذا در پروتكل دوازدهم فلاسفه خبيث صهيونيسم آمده است: ما جريان مطبوعات و روزنامه نگاري را بدين صورت در خدمت خويش درميآوريم. آرام آرام به سمت صهيوني كردن مطبوعات حركت ميكنيم و افسار و عنان ان را به دست گرفته و به سمت خود منعطف ميسازيم؛ ما نبايد بگذاريم كه دشمنانمان به روزنامهها و رسانههاي خبرياي كه بيانگر آرا و نظرات انان باشد دست يابند؛ هيچ خبري نبايد بدون كنترل و نظارت ما براي مردم بيان شود.
سيطره صهيونيسم بر خبرگزاريهاي جهاني:
مؤسس خبرگزاري روينز كه يكي از عمده خبرگزاريهاي جهاني است شخصي به نام ژوليوس رويتر يهودي ميباشد و همچنين آژانس هاواس (Agence Havas) در فرانسه كه توسط يك يهودي بنيانگذاري و بعدها خبرگزاري دولت فرانسه گرديد.
سيطره صهيونيسم بر مطبوعات جهان:
روزنامه يكي از وسايل خبري است. جريدهاي كه فعاليتهاي مختلفي را شامل ميشود و داراي توانايي عجيبي در راه اداره مغزها يا از بين بردن فرهنگ انسانها و يا بازي با عواطف و احساسات مردم است و به همين علت صهيونيسم در آن زمان آن را پايه گذاري نمود.(18)
سيطره بر مطبوعات انگلستان:
روزنامه تايمز يكي از مشهورترين روزنامههاي انگليسي در سال 1788 م منتشر شد و از همان بدو انتشار، با هزينه گزاف يك يهودي انگليسي به نام روتشيلد تحت نفوذ صهيونيسم قرار گرفت و اكنون به يك روزنامه خالص در جهت تبليغ افكار صهيونيسم قرار گرفته است.
رابرت مردوخ با خريد روزنامههاي تايمز، ساندي تايمز، مجلات سان نيوز آودورلد (اخبار جهان) و سيطره صهيونيسم بر نشرياتي چون سيتي مگزين، ويك اند و آبزرور، ديلي اكسپرس، منچستر گاردين، سفير و نشريات متعدد ديگر با نشر افكار و دروغهاي خود جهان را در دست گرفتند.
سيطره بر مطبوعات آمريكا:
روزنامه نيويورك تايمز از مشهورترين روزنامههاي آمريكاست كه سابقه سيطره صهيونيستها بر آن به سال 1986 ميرسد. همچنين روزنامههاي واشنگتن پست، ديلي نيوز و نيويورك پست نيز از چنگالهاي اختاپوسي صهيونيسم در امان نماندهاند.(19)
واقعيت اين است كه صهيونيسم جهاني آنچنان بر مراكز و محافل مطبوعاتي دنيا عليالخصوص ايالات متحده آمريكا سلطه گسترده است كه بر اساس آمار و منابع مختلف تنها يك مركز انتشاراتي صهيونيستي بنام انگلو جوئيش پرس در حدود 140 روزنامه در بيش از 40 ميليون نسخه منتشر ميسازد.(20)
و ناگفته نماند كه اين نشريات صهيونيستي نه فقط در داخل ايالات مختلف آمريكا كه بسياري به خارج از مرزهاي اين كشور پخش و منتشر ميگردند. آنچنان كه مؤسسات نيويورك تايمز و يا واشنگتن پست روزانه براي بيش از 40 كشور جهان مجله و روزنامه آماده پخش دارند. نمونه ديگر نشريه (مجله) ريزرس دايجست است كه در خارج از مرزهاي ايالات متحده آمريكا با شمار 13 ميليون نسخه و به شكل بيش از 11 نشريه منطقهاي چاپ و منتشر و پخش ميگردد. بدين ترتيب آنچه مسلم است اينكه صهيونيستها نه فقط بر محافل مطبوعاتي كه به طور وسيع و بسيار گستردهاي بر مراكز انتشاراتي آمريكا سلطه دارند.
به طوري كه از برخي نوشتهها برميآيد سرمايهداري يهود (صهيونيست) از سالهاي حدوداً اواسط قرن هيجدهم تا كنون (لا اقل) در اروپا اداره شمار بسيار زيادي از نشريات را در اختيار گرفته و قسمت عمده مطبوعات را تحت كنترل خود درآورده است.
سازمانهاي صهيونيستي بيش از هشتصد روزنامه و مجله در كشورهاي مختلف جهان نشر ميدادهاند كه از اين تعداد 250 نشريه در ايالات متحده آمريكا و حدود 160 نشريه در كشورهاي اروپايي رسماً منتشر ميساختهاند.
بنابر اين به صراحت ميتوان ادعا نمود كه صهيونيسم جهاني از ديرباز براي نفوذ و قبضه وسايل ارتباط جمعي جهاني و از جمله مراكز مطبوعاتي، برنامه و فعاليتهايي داشته، به طوري كه به اعتراف يكي از رهبران صهيونيستي، در اروپاي شرقي در سالهاي اواسط قرن نوزدهم به بعد اين جماعت، در امور مطبوعات و نشريات دخالت مستقيم داشته و اداره امور چندين روزنامه مهم را به عهده گرفتهاند كه، انتشارات مجلات هفتگي و نشريات گوناگون از اشتغالات عمده يهوديها در لهستان بوده است.(21)
صهيونيسم براي مطبوعاتي كه به مسائل مالي و شغلي اهتمام ميورزند، اهميت خاصي قائل است. آنان تسلط كاملي بر مجله آمريكايي بيزنس ويك (Bvsiness Week) پيدا كردهاند كه مجلهاي تخصصي است و تأثير بسيار شگرفي بر محافل سرمايهداري و اقتصاددانان عالم دارد. همچنين در شيكاگو صهيونيستها بر مهمترين روزنامه اين ايالت يعني روزنامه شيكاگو سان تايمز كه تيراژ آن 670 هزار نسخه در سال 1981 ميلادي است، سيطره دارد. در ايالت آريزونا نيز روزنامه آريزو ناينوز تحت سلطه صهيونيستهاست.
صهيونيسم موفق شد تا مخفيانه در تعدادي از مجلات علمي ـ تخصصي نفوذ نموده و از آنها به نفع مصالح خويش بهرهبرداري نمايد. از جمله اين مجلات، مجله آمريكايي نشنال ژئوگرافيك است كه از شهرت خاصي در زمينه جغرافيا برخوردار است و تيراژ آن در سال 1981 بالغ بر يازده ميليون نسخه بود.(22)
در نهايت، صهيونيسم سيطره خويش را بر مطبوعات جهان تحكيم ميكند و آنها را طبق مصالح و براي اجراي مقاصد و نقشههاي خويش جهت ميدهد. صهيونيسم علاوه بر بكار گرفتن خباثت آميز اين مطبوعات، از آنها به عنوان وسيلهاي براي تفرقه و نشر و اشاعه فرهنگ برهنگي و فساد در عالم استفاده ميكند. اين مجلات در راه برآورده شدن اغراض و اهداف صهيونيسم منتشر ميشود و آنان از خلال اين امر توانستند ار درج هر گونه خبري كه به اسلام مربوط ميشود، جلوگيري كنند.
اكنون كه اوضاع چنين است و اين مطبوعات مستهجن، جهان را در قبضه خويش گرفتهاند، اگر يك يهودي در معرض بازداشت قرار گيرد و يا هنر پيشهاي بي شرم و ابرو در هاليوود كشته شود و يا اتومبيل يك خواننده مست و لايعقل و يا هيپي زن صفت واژگون گردد، آنان در انعكاس اين مطالب لحظهاي درنگ نميكنند، اما همين روزنامهها آنگاه كه به امور مسلمانان برميخورند، به سكوت مرگباري پناه برده و هرگز لب از لب نميگشايند. هر چند هزاران مسلمان همچون رمههاي گوسفنداني ذبح شوند و نابود گردند، گويا خون مسلمانان نازلترين و بي بهاترين خونهاست.
واضحترين و مبرهنترين نمونه براي اثبات اين ادعا جناياتي است كه در مورد مسلمانان فلسطين به صورت شبانهروزي در اردوگاههاي صهيونيستها به وقوع ميپيوندد و ما در مطبوعات بينالمللي از آنها جز نجوايي مبهم و اخباري مجمل نميشنويم. يهود در پروتكل دوم خويش ميگويد:
مطبوعاتي كه تحت قدرت و سيطره حكومتها هستند، نيروي عظيمي به شمار ميروند كه ما ميتوانيم آنها را براي هدايت ملتها به دست آوريم. زيرا حكومتها نميدانند كه چگونه از اين نيرو به طور صحيح استفاده كنند، به همين دليل آنها به چنگ ما افتادهاند و از خلال اين مطبوعات نفوذ بسياري كسب كردهايم، در حالي كه همواره پشت پرده باقي ماندهايم... (23)
نتيجهگيري:
صهيونيسم از بدو مطرح شدن، با طرح شعارهاي مذهبي و مليگرايي در مورد اقوام يهودي، سلطه و سيطره خود را بر جهان ديكته كرد. بيشك رسانههاي جمعي از مهمترين ابزار تبليغي و اثرگذاري در سطح جهان ميباشد و صهيونيسم با در اختيار گرفتن اين رسانهها و نفوذ در ساختار آنها، افكار عمومي دنيا را به سمت سلايق و انديشههاي خود سوق ميدهد. اكنون شاهد اين هستيم كه اغلب رسانههاي جمعي جهان به ويژه رسانههاي آمريكائي، انگليسي، فرانسوي و... تحت نفوذ و سلطه استعمار نو (صهيونيسم) هستند.
پينوشتها:
* دانشجوي علوم سياسي
1ـ محمدتقي تقيپور، توطئه جهاني (مركز چاپ و نشر سازمان تبليغات اسلامي، 1367) ص 19.
2ـ عبدالرسول بيات، فرهنگ واژهها (موسسه انديشه و فرهنگ ديني) ص 367.
3ـ روژه گارودي، پرونده اسرائيل و صهيونيسم، ترجمه نسرين حكمي، ص 169.
4ـ اكونوميست چاپ انگلستان، 21 ژوئيه 1984، به نقل از توطئه جهاني.
5ـ مجله ورلد چاپ آمريكا، به قلم ماتي پلد، بهار 1985.
6ـ فرهنگ واژهها، پيشين.
7ـ همان، ص 372.
8ـ عبدالوهاب المسيري، صهيونيسم، ترجمه لواء رودباري (مؤسسه چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه، 1374).
9ـ موسسه مطالعات فلسطين، سياست و حكومت رژيم صهيونيستي (مركز اسناد انقلاب اسلامي، 1377) ص 43.
10ـ همان، ص 73.
11ـ آنتوني گيدنز، جامعه شناسي، ترجمه منوچهر صبور (نشر ني) ص 591 ـ 595.
12ـ بن اچ بگديكيان، انحصار رسانهها، ترجمه داود حيدري (مركز مطالعات و تحقيقات رسانهها).
13ـ توطئه جهاني، پيشين، ص 157.
14ـ لي اوبرين، سازمانهاي يهوديان آمريكا و اسرائيل، ترجمه ع ناصري (دفتر مطالعات سياسي، 1369).
15ـ ژرژلامبلن، اسرار مخفي سازمان يهودي، ترجمه: ر.ش.
16ـ فؤاد بن سيد عبدالرحمن الرفاعي، نفوذ صهيونيسم بر رسانههاي خبري و سازمانهاي بين المللي، ترجمه حسين سرو قامت (كيهان 1377).
17ـ حسن واعظي، نبرد نابرابر، روند ظهور و سقوط رژيم صهيونيستي (تهران: سروش 1379).
18ـ نفوذ صهيونيسم...، پيشين.
19ـ همان.
20ـ المجله چاپ انگلستان، 9 مارس 1984 به نقل از توطئه جهاني.
21ـ ابا ابان، قوم من، ترجمه نعمت الله شكيب اصفهاني، ص 427.
22ـ نفوذ صهيونيسم...، پيشين.
23ـ همان، ص 40.