تغيير وضعيت احزاب در جامعه صهيونيست و تاثير آن بر مسئله فلسطين

تغيير وضعيت احزاب در جامعه صهيونيست و تاثير آن بر مسئله فلسطين

در این جریان (جدایی شخصیت های برجسته صهیونیست از احزاب پیشین خود و پیوستن شان به حزب جدید شارون) كه شكلی دراماتیك به خود گرفت و حكایت از عدم استقرار در وضعیت احزاب "اسرائیل" داشت، علاوه بر انگیزه های شخصی، باورهای سیاسی نیز دخیل بود. از دیگر تغییراتی كه در وضعیت احزاب "اسرائیلی" رخ داد، باید به ریاست نتانیاهو بر حزب لیكود و همچنین پیشتازی حزب کادیما بر دیگر احزاب اشاره كرد.

 * علل و انگیزه ها:

 پر واضح است كه مجموعه ای از دلایل و عوامل در تغییر وضعیت احزاب و ظهور حزب کادیما دخیل بوده است كه برخی از آنها به باورها و تیپ شخصیتی شارون باز می گردد، البته تاثیر عوامل دیگر را نیز نباید از یاد برد. به طور کل دلایل این پدیده سیاسی را می توان به صورت ذیل بر شمرد:

 

1- تمایل شارون برای رهایی از دست رقبای لیکودی اش که رهبری شان را نتانیاهو به عهده داشت. نتانیاهو همان کسی بود که علاوه بر تلاش های مستمر برای پایین کشیدن شارون از تخت ریاست حزب و به تبع آن نخست وزیری، به شدت با سیاست های این نخست وزیر صهیونیستی به ویژه در مورد طرح جداسازی یک جانبه مخالفت می کرد که این امر نیز نگرانی دائمی شارون و دوستانش را به همراه داشت.

 2ـ طبیعت و تیپ شخصیتی شارون به گونه ای است که جز خود و افکارش دیگر معتقد به چیزی نیست و خود را به عنوان تنها فرد مخلص و توانا در تصدی مسئولیت های خطیر میهنی یهود می داند که نمود این مسئله را می توان در منش سیاسی و تاکید فراوانش بر اقدامات یک جانبه در جریان طرح جداسازی یافت، ضمن آنکه حتی تیرهای انتقاد راستگراهای افراطی صهیونیست که گهگاه به مرز اتهام به خیانت نیز می رسید، نتوانست تغییری در تصمیم گیری های شارون ایجاد کند.

3ـ برخی فاکتورهای دیگر نیز شارون را به سمت اتخاذ این تصمیم (تشکیل یک حزب جدید) کشاند که از آن میان می توان به حمایت اکثریت صهیونیست ها از برنامه های امنیتی شارون به عنوان یک جنگاور کارکشته در عرصه نبرد با فلسطینی ها و عرب ها و همچنین برنامه های سیاسی اش به عنوان یک سیاستمدار برجسته اشاره کرد، سیاستمداری که علاوه بر توانایی در اتخاذ تصمیمات ویژه و برداشتن گام های حیاتی در مسئله مناقشه میان اعراب و "اسرائیل" که اجرای طرح جداسازی یک جانبه یکی از این نمونه هاست، دیدگاهش درباره مسائل مربوط به خاورمیانه جدید و مبارزه با تروریسم با سیاست های دولت آمریکا و رئیس جمهور این کشور بسیار نزدیک است.

 4ـ تاکید ملت فلسطین بر آزادسازی کشورشان و پایان بخشیدن به اشغالگری های رژیم صهیونیستی از طریق  انتفاضه و تداوم مقاومت با وجود شرایط سخت و ناگوار باعث شد که شمار زیادی از مقامات راست و چپگرای دولت عبری به این باور برسند که عقب نشینی و برپایی دولت فلسطینی یک ضرورت است و از همین جا اختلاف نظرهایی در رابطه با اجرای این ضرورت به وجود آمد.

شارون معتقد بود که عقب نشینی باید بدون هیچ گونه گفتگو یا مذاکره با طرف فلسطینی صورت گیرد و مدعی بود که دولت عبری هیچ شریک مذاکره کننده ای را در طرف فلسطینی ندارد؛ در مقابل، دیدگاه رقیب سرسخت شارون یعنی نتانیاهو وجود دارد که به ضرورت عقب نشینی باور داشت ولی با این شرط که اجرای آن باید با توافقات لازم الاجرا مبنی بر توقف مقاومت، نابودی گروه های مبارز فلسطینی و خلع سلاح آنان صورت گیرد، البته دیدگاه حزب کار نیز در زمان ریاست شیمون پرز تفاوتی با نظرات شارون نداشت.

در مقابل این سه گروه، احزاب راستگرا (مفدال، کاخ، یهودت هتورات و تمامی شهرک نشینان) قرار داشتند که با عقب نشینی از هر بخشی از کرانه باختری و نوار غزه مخالف بودند.

 بنابراین می توان گفت که رخداد اخیر (تغییر وضعیت احزاب) یک تحرک سیاسی جدید در جامعه صهیونیستی است که در آن انگیزه های شخصی و باورهای سیاسی افراد با مجموعه ای از تحولات در فلسطین (ادامه مقاومت) و همچنین تحولات بین المللی که به رهبری واشنگتن در جهان عرب و خاورمیانه صورت گرفته، در هم آمیخته است.

 * تغییر وضعیت احزاب

 روشن است که وضعیت احزاب "اسرائیلی" پس از سه دهه که تابع تنها دو نظام حزبی بود و قدرت میان حزب راستگرای مذهبی لیکود و حرب چب میهن گرای کار رد و بدل می شد، دچار تغییر و با جدایی شارون از حزب راستگرای لیکود و تصدی ریاست حزب راستگرای میانه رو "کادیما" به یک نظام سه قطبی مبدل شد. از همین رو می توان گفت که وضعیت احزاب در "اسرائیل" به صورت ذیل خواهد بود:

 ـ راستگرای مذهبی (اتحاد میهنی، یهودت هتوراه، مفدال و شهرک نشینان) که رهبری شان را حزب لیکود و بنیامین نتانیاهو به عهده دارد.

 ـ راستگرای میانه رو که رهبری شان را شارون به عهده دارد و پس از پیوستن شماری از چهره های برجسته لیکود (ایهود اولمرت، شائول موفاز، آوی دیختر، هنگبی، زیگمون لونی) و گروهی از اعضای حزب کار (شیمون پرز، حییم رامون و یااتسیک) تشکیل شده است.

 ـ چپگرا (حزب کار، شینوی، میرتس، احزاب عربی)

 از ناحیه دیگر، تاسیس حزب جدید شارون و پیوستن شماری از برجسته ترین چهره های راست و چپگرا به آن باعث می شود که سه حزب از نظر قدرت و توان با هم در یک سطح قرار گیرند.

مسئله شایان توجه آن است که در بررسی کلی روند تحولات اخیر باید گفت که این سه حزب متاثر از شخصیت و منش سیاسی روسای شان هستند ؛ زیرا بخشی از آن تغییری که در وضعیت احزاب صهیونیستی صورت گرفته، در نتیجه تاثیر برخی شخصیت ها، باورها و میزان محبوبیت شان در جامعه بوده است.

حزب کادیما تا این لحظه به عنوان حزب شارون شناخته می شود و متاثر از اندیشه های این مقام برجسته صهیونیستی است و حتی کار به جایی رسیده است که شمار زیادی از چهره هایی که به این حزب پیوسته اند، هراس از سکته مغزی شارون باعث شده است که نفس های شان را در سینه حبس کنند.

سیاست حزب لیکود به ویژه در زمینه اجرای طرح جداسازی یک جانبه مبتنی بر باورهای نتانیاهو و مخالفتش با سیاست های شارون است.

وضعیت حزب کار نیز مرهون منش رهبر جدید این حزب است که شعار حمایت از فقرا، بهبود وضعیت اجتماعی و اقتصادی صهیونیست ها را سرداده است. در حال حاضر رهبر جدید حزب کار جای شیمون پرزی را گرفته که متهم به تبعیت از شارون بود و این مسئله تا به جایی رسیده بود که برخی ها ادعا می کردند که هیچ تفاوت ریشه ای میان لیکود به ریاست شارون و کار به ریاست پرز وجود ندارد. به هر حال باید گفت که آینده حزب کار به عنوان مدافع طبقه متوسط و فقیر جامعه صهیونیست در گرو اقدامات "عمیر پرتس" رهبر جدید این حزب است که عضویت در اتحادیه کارگران "اسرائیل" (هسترود) نیز را در کارنامه خود دارد.

مسئله دیگر آن است که اختلاف میان برنامه های انتخاباتی احزاب سه گانه تا حدی کم است، به عنوان نمونه در مورد برنامه های اقتصادی و اجتماعی می توان گفت که تفاوتی بنیادین در برنامه های انتخاباتی سه گروه وجود ندارد، تنها تفاوت در آن است که برنامه های اقتصادی و اجتماعی در راس برنامه های حزب کار به عنوان مدافع اصلی فقرا قرار دارد.

در مورد برنامه های سیاسی و امنیتی سه حزب اصلی "اسرائیل" باید به این نکته اشاره کرد که در بازار تبلیغات انتخاباتی هر حزب، دیگری را متهم می کند. به طور کلی می توان گفت که توجه به مسائل سیاسی و امنیتی در راس برنامه های حزب لیکود و کادیما قرار دارد.

نکته مشخص آن است که هر سه حزب به ضرورت عقب نشینی از کرانه باختری و نوار غزه و تشکیل یک دولت فلسطینی ایمان دارند ولی اختلاف نظرشان در مورد جزئیات این دولت و همچنین میزان و چگونگی عقب نشینی است.

 در مورد شانس پیروزی هر کدام از این احزاب در انتخابات نمایندگی رژیم صهیونیستی باید گفت که پیش بینی نتایج انتخابات دشوار است و نمی توان حدس زد که پیروز میدان انتخابات چه حزبی خواهد بود ؛ چرا که در حال حاضر فاصله زمانی بالغ بر سه ماه تا اجرای انتخابات باقی مانده است ولی نکته کاملا مشخص و بدیهی آن است که حزب کادیما از شانس بیشتری نسبت به رقبای خود یعنی کار و لیکود برخوردار است که دلیل آن را نیز باید در مسائل ذیل جستجو کرد:

ـ شارون ریاست این حزب را به عهده دارد، شارونی که توانسته خود را به عنوان یک مهره کهنه کار در عرصه سیاست و جنگ در "اسرائیل" معرفی و اعتماد اکثریت را به خود جلب کند و در نگاه صهیونیست ها به چهره ای کاریزماتیک بدل شود.

در یک نظرسنجی که توسط روزنامه یدیعوت آهارانوت ( 16/12/2005) در مورد مناسب ترین فرد برای تصدی پست نخست وزیری انجام شد، 54 درصد افراد تاکید کردند که شارون مناسب ترین گزینه برای این پست است و بعد از آن نیز عمیر پرتس با 21 و نتانیاهو با 16 درصد آراء در این نظرسنجی قرار دارد ؛ ولی اگر اتفاقی بیافتد و شارون به خاطر بیماری، مرگ و یا هر علت دیگری از صحنه سیاسی خارج شود، انتظار می رود که میزان محبوبیت حزب کادیما کاهش یابد. 

ـ دومین علت را باید در جایگاه سیاسی حزب کادیما در مقایسه با دیگر احزاب جستجو کرد. در حال حاضر، حزب شارون علاوه بر شخصیت های برجسته راستگرایی همچون "موفاز" (وزیر دفاع)، "آوی دیختر" (از مسئولان برجسته اطلاعاتی صهیونیست) و "ایهود اولمرت" (معاون نخست وزیر پیشین و وزیر اقتصاد و دارایی)، چهره های قدیمی و برجسته چپگرایی همچون "شیمون پرز"، "حییم رامون" و "ایتسیک" را در خود جای داده است.

شایان ذکر است در یک نظرسنجی که توسط روزنامه عبری زبان "معاریو" و در تاریخ 20/12/2005 یعنی در زمانی که شارون بر اثر سکته مغزی در بیمارستان به سر می برد، منتشر شد، حزب کادیما به ریاست شارون 42 کرسی، حزب کار به ریاست عمیر پرتس 22 کرسی و حزب لیکود به ریاست نتانیاهو 13 کرسی را به دست آورد.

 ـ تاثیر و پیامدهای تغییر وضعیت احزاب صهیونیستی بر مسئله فلسطین

 در سایه هیمنه و تسلط آمریکا بر سیاست کلی جامعه جهانی، بی گمان دگرگونی ها و تغییراتی که در وضعیت احزاب "اسرائیلی" رخ می دهد، شایان توجه و اهتمام است و دلیل آن را نیز باید در تاثیرات احتمالی این مسئله بر آینده منازعه اعراب و "اسرائیل" جستجو کرد.

در این راستا، باید گفت که قدرت یافتن یک حزب صهیونیستی و ضعف دیگری، هیچ تغییر بنیادینی را در برنامه های احزاب "اسرائیلی" در قبال مسئله فلسطین ایجاد نخواهد کرد.

احزاب اصلی رژیم صهیونیستی تاکنون هیچ چیز جدید و شایان توجهی را در رابطه با مسئله فلسطین مطرح نکرده اند. به عنوان نمونه نتانیاهو همچنان بر توقف مقاومت، نابودی گروه های مبارز و خلع سلاح فلسطینی ها ـ پیش از انجام هر گونه مذاکره ـ تاکید می کند و البته این سیاست، یک سیاست قدیمی است که دیگر تاریخ مصرفش در عرف مسئله فلسطین گذشته است.

عمیر پرتس نیز حرف جدیدی نمی زند و تنها عبارت هایی مانند صلح نهایی و مذاکرات سریع را تکرار می کند ولی در این میان موضعش را در قبال مسئله بازگشت پناهندگان، عقب نشینی کامل و برپایی دولت خودمختار فلسطین بیان نمی کند. ضمنا پرتس در گفتگویی مطبوعاتی که با روزنامه عبری زبان "معاریو" انجام داده، در مورد مسئله قدس گفته است: "باید مرزهای قدس را مشخص کرد ولی هیچ مذاکره ای در این مورد با طرف فلسطینی انجام نخواهد گرفت!!!" یعنی اینکه مسئله قدس تابع نظر صهیونیست هاست و فلسطینی ها هیچ حقی در رابطه با این شهر ندارند.

شارون که تحول جدیدی را در وضعیت آرام و بی تغییر احزاب در "اسرائیل" ایجاد کرده و تا کنون نیز مورد تایید صهیونیست هاست، هیچ تغییری را در باورها و برنامه های سیاسی خود صورت نداده است؛ بلکه تنها حزب لیکود را که سال ها حیات سیاسی خود را در آن صرف کرده بود، ترک کرده است تا بتواند باورهای خود در مورد راه حل های یک جانبه را که در آن حقوق ملت فلسطین نادیده گرفته می شود، عملی سازد و با تداوم ساخت دیوار حائل و الحاق شهرک های صهیونیست نشین کرانه باختری و قدس به "اسرائیل" واقعیت های جدیدی را در منطقه خلق کند.

در یک جمع بندی باید گفت که احزاب اصلی رژیم صهیونیستی در مورد یهودی سازی قدس و مخالفت با مسائلی همچون حاکمیت فلسطینی ها بر بیت المقدس حتی بر قسمت شرقی آن، بازگشت آوارگان فلسطینی حتی به کرانه باختری و نوار غزه و همچنین عقب نشینی به مرزهای 4 ژوئن 1967 اتفاق نظر دارند و تنها تغییر ریشه ای که در این میان به وجود آمده است، موافقت راستگرایان "اسرائیلی" با عقب نشینی از بخش هایی از کرانه باختری، نوار غزه و برپایی دولت فلسطینی است که البته این مسئله نیز در سایه مقاومت و پایداری فلسطینی ها حاصل شده است.

در حال حاضر، احزاب صهیونیستی بر سر مساحت منطقه ای که باید از آن عقب نشست و همچنین ماهیت دولت فلسطینی و میزان اختیاراتش با هم اختلاف نظر دارند و هر کدام از احزاب صهیونیستی معیار مخصوص به خود را دارند که درصدد دیکته کردن آن به طرف فلسطینی هستند، البته اساس همه این معیارها و برنامه ها منافع صهیونیستی است که هر کدام از احزاب از نگاه خود آن را عنوان می کنند.

 بدین ترتیب باید گفت برخی از طرف های فلسطینی و یا عربی که چشم امید به پیروزی هر کدام از سه حزب صهیونیستی و دیدگاه شان در مورد مناقشه میان اعراب و "اسرائیل" بسته اند، امیدشان بی نتیجه خواهد ماند چرا که تنها ظاهر طرح ها و نقشه های سیاسی رژیم اشغالگر قدس تغییر کرده ولی جوهر اصلی برنامه های این رژیم در مورد حقوق ملت فلسطین و مسائل عربی و اسلامی همچنان ثابت و غیر قابل تغییر است.

بد نیست که نگاهی به دفتر تاریخ بیاندازیم. از 15 سال پیش و از زمان آغاز مذاکرات مادرید در سال 1991، بیشتر چهره های برجسته سیاست "اسرائیل" از جناح راست و چپ، حاکمیت را چه به صورت ائتلافی و چه به صورت مستقل در مناطق اشغالی به دست گرفته اند و جالب اینجاست که در طول این دوره پانزده ساله سه بار حزب کار (اسحاق رابین، شیمون پرز و ایهود باراک) و سه بار حزب لیکود (اسحاق شامیر، بنیامین نتانیاهو و آریل شارون) به روی کار آمده اند ولی وضعیت با روی کار آمدن هیچ یک از این احزاب تغییری نکرد و تنها تفاوت بر سر اختلاف نظر گروه ها در مورد برخی مسائل جزئی در جریان روند مذاکرات بود.

 پس باید چشم امید همه به مقاومت و تداوم روند مبارزه باشد، مقاومتی که امروز به بار نشسته است و نمود ثمرات آن را می توان در توقف سیاست راهبردی رژیم صهیونیستی در اجرای طرح های شهرک سازی یافت ؛  سیاستی که با تخلیه شهرک های صهیونیست نشین در نوار غزه و بخش هایی از کرانه باختری که در نهایت به عقب نشینی کامل صهیونیست ها از منطقه غزه انجامید، روند قهقرایی خود را طی می کند. اینها مسائلی بود در مورد آینده مورد انتظار در سایه انتخابات "اسرائیل" و بروز تحولات در وضعیت احزاب صهیونیستی.

 درباره زمان باقی مانده از حاکمیت کابینه شارون باید گفت که در فاصله چند ماه مانده تا انتخابات "اسرائیل" (مارس 2006) که فلسطینی ها مشغول برگزاری انتخابات پارلمانی هستند و آمریکا نیز سرگرم مسئله عراق است، شاهد یک خمود سیاسی خواهیم بود. در چنین وضعیتی و با وجود خمود سیاسی، شاید برخی احزاب اسرائیلی در چارچوب تبلیغات انتخاباتی خود، برای خوشامد صهیونیست ها که از هر چه فلسطینی و عرب متنفر هستند، وعده افزایش حملات علیه مردم مظلوم و بی دفاع فلسطین را بدهند که البته این مسئله باعث می شود تا دولت کنونی برای آنکه نشان دهد که از توانایی فراوانی برای حفظ امنیت برقرار است، بر جنایت های خود علیه ساکنان کرانه باختری و نوار غزه بیافزاید. تمامی این مسائل می طلبد که فلسطینی ها خرد را پیشه خود سازند و گروه های مختلف سیاسی نیز برای رویارویی با هر گونه تحولات جدید، ضمن حفظ همبستگی و بیداری، هماهنگ با هم عمل کنند و یک برنامه مناسب برای آینده فلسطین داشته باشند، فلسطینی دموکرات و مبارز که بتواند علاوه بر تداوم مقاومت، در مقابل هر گونه تحولات آتی که در نتیجه تکمیل طرح جداسازی به وجود می آید، پایداری کند.