داستان های تکان دهنده و شنیدنی از فلسطین

داستان های تکان دهنده و شنیدنی از فلسطین

این جوان خوشحال شد زیرا بر این باور بود که با اعزام به خارج به زودی بیماریش درمان خواهد شد ولی غافل از این که اداره درمان بیماران در خارج که در استان های غزه مشغول به کار می باشد، در کمین وی است و نامه وی را مورد بررسی قرار نخواهد داد و در عمل هم این گونه شد و درخواست وی بایگانی گردید و به او گفتند که باید منتظر بماند و فعلا نامش در نوبت اعزام قرار دارد. این جوان بیچاره درمانده به فکر یافتن واسطه ای در وزارت بهداشت رام الله افتاد تا بتواند پرونده خود را به جریان بیندازد و بتواند هرچه سریعتر به درمان خود بپردازد زیرا وضعیت جسمانی وی هر روز بدتر می شد. وی پس از تلاش فراوان از پاسخ وزارت بهداشت شگفت زده و حیران ماند زیرا به وی گفتند که : "بگذارید حماس معالجه ات کند".
این جوان هنگامی که پاسخ وزارت بهداشت رام الله را شنید، باور نکرد و با خود گفت که من اشتباه شنیده ام، چنین چیزی صحت ندارد در سرزمین ما درمان بیماران از کشمکش ها و غرض ورزی های سیاسی به دور است!!!
(2)
یکی از بیماران غزه پس از تحمل درد و رنج شدیدی توانست، مجوز اعزام به کشور مصر را بگیرد تا در این کشور تحت درمان قرار گیرد. پس دردسرهای فراوان توانست خود را به بخش مصری گذرگاه رفح برساند. پس از رسیدن به محل مذکور افسر امنیتی مصر در مورد شغلش پرسید. بیمار جواب داد، کارمند دولت است. این افسر دوباره پرسید که در کجا و کدام اداره مشغول به کار می باشد. مرد بیمار جواب داد که در وزارت شهرسازی کار می کند. سپس دوباره این افسر پرسید: آیا به کارت ادامه می دهی!!! مرد با سادگی پاسخ داد: آری، همین کلمه کافی بود تا افسر امنیتی تصمیم بگیرد که نگذارد وی برای درمان وارد خاک مصر شود و این افسر حتی به خود اجازه نداد تا در مورد درد و رنج و بیماری این مرد به درستی فکر کند.
مرد به فکر فرو رفت و با خود اندیشید که نمی توان باور کرد که سازمان امنیت مصر وی را صرفا به خاطر این که به کار و شغلش ادامه خواهد داد، بازگردانده است. وی تا زمان بازگرداندن خود بر این باور بود که مصر کشور بسیار مهمی است و تمامی گروه های فلسطینی را با یک نگاه می نگرد و جانبدارانه این گونه با بیماران عمل نخواهد کرد ولی متاسفانه برداشت وی اشتباه و خطا بود و در عمل چیز دیگری به اثبات رسید.
(3)
یک خانم فلسطینی ساکن نابلس با یک جوان فلسطینی ساکن غزه ازدواج کرد و در غزه ساکن شد. بعد از درد و رنج فراوان توانست، مجوز دیدار با خانواده خود را بگیرد تا به نابلس برود. هنگام عبور از گذرگاه بیت حانون افسر اسراییلی از وی خواست تا برگه ای را که متن آن به زبان عبری بود، امضا کند. این زن بدون این که از محتوای برگه اطلاع یابد آن را امضا کرد. پس مدتی وی خواستار بازگشت به غزه شد که با مخالفت اسراییلی ها رو به رو گردید. آنان گفتند که وی برگه ای را امضا و اقرار کرده است که دیگر تمایل ندارد بار دیگر به نوارغزه بازگردد.
خانم فلسطینی دیگری از رام الله با جوانی از غزه ازدواج کرد و بعد از دوندگی زیاد بالاخره وی نیز توانست، مجوز دیدار با خانواده اش را در رام الله بگیرد. وی هنگامی که می خواست از همان گذرگاه عبور کند، برگه مشابهی را برای امضا در اختیار وی قرار دادند که وی آن را امضا نکرد و خواستار بازگشت به غزه شد. بالاخره افسر اسراییلی تسلیم شد و به وی اجازه داد، از آن گذرگاه عبور کند. این زن نیز بعد از مدتی اقامت در رام الله خواستار بازگشت به غزه شد. این بار نیز اسراییلی ها به مخالفت پرداختند و نگذاشتند که وی به غزه باز گردد و بهانه آن ها این بار عدم امضای برگه پیشنهادی هنگام خروج از غزه بود!!!