معرفى دايرة‏المعارف جودائيكا

معرفى دايرة‏المعارف جودائيكا

اين اثر حاصل سال‏ها كار فشرده و متمركز پژوهندگانى يهودى از سراسر جهان است و تصويرى جامع از تمام جنبه‏هاى زندگى و دانش يهودى تا روزگار حاضر ارائه مى‏كند. پديدآورندگان دايرة‏المعارف يهوديان و غيريهوديان، هر دو، را مخاطب اين مجموعه مى‏دانند.
در اين نوشتار، ابتدا ساختار و پيشينه دايرة‏المعارف و سپس، براى آشنايى بيشتر، چند نمونه از مدخل‏هاى آن به‏اختصار معرفى شده است.
بخش نخست: آشنايى با ساختار دايرة‏المعارف
در جلد نخست دايرة‏المعارف جودائيكا (Index) ، اطلاعات جامعى درباره شكل‏گيرى اين دايرة‏المعارف، محتويات آن، چگونگى رجوع به مدخل‏هاى آن و نيز اطلاعات ضرور ديگر آمده است. در اين جا، فشرده‏اى از اين مطالب را مطرح مى‏كنيم.
پيشينه دايرة‏المعارف‏نويسى يهودى
سابقه دايرة‏المعارف‏نويسى يهودى، به معناى نوين آن، به سال‏هاى آغازين سده بيستم برمى‏گردد. نخستين اثر كامل در اين زمينه، دايرة‏المعارف يهودى (Jewish Encyclopedia) است كه در آغاز اين سده، در نيويورك، به زبان انگليسى منتشر شد. (آخرين جلد اين اثر، يعنى جلد دوازدهم، در سال 1906 انتشار يافت. ) وضعيت جهان يهوديت و معارف يهودى در اين اثر پيشگام گردآورى شد. با وجود اين، برخى از جنبه‏ها در اين اثر ناديده گرفته شد و يا كم‏اهميت جلوه داده شد، مثل جهان يهوديت اروپاى شرقى، قباله و حسيديسم، (1) زبان و ادبيات ييديش، (2) و زندگى و فرهنگ يهوديان در سرزمين‏هاى اسلامى. با اين همه، اين اثر يك دستاورد ماندگار و بى‏سابقه بود كه از بسيارى از مدخل‏هاى آن در دايرة‏المعارف‏هاى بعدى استفاده شده است.
دايرة‏المعارف يهودى روسى Yevreyskaya Entsiklopediya نيز پيش از جنگ جهانى اول در شانزده جلد منتشر شد. اين اثر داراى طرح و ويراست‏خوبى بود و به ويژه درباره موضوعات مربوط به يهوديت اروپاى شرقى اطلاعات جالبى ارائه مى‏كرد.
دايرة‏المعارف ده‏جلدى عبرى اوتصرييسرائل Ozar Yisrael در سال 1924 به دست جى. دى. آيزنشتاين (3) منتشر شد. اين اثر با اين كه محدودتر و كوچك‏تر از كارهاى پيشين بود، در برخى حوزه‏ها اطلاعات مفيدى را در اختيار مى‏نهاد.
پس از جنگ جهانى اول، به هنگام رواج دوباره تعاليم يهودى در آلمان، ياكوب كلاتزكين، (4) ايسمار البوگن (5) و ناحوم گلدمان (6) دايرة‏المعارف جديدى به زبان آلمانى تدوين كردند. اين اثر در پى آن بود كه نتايج تحقيقات و رهيافت‏هاى عقلى دوره فترت و توقف را منعكس كرده، نواقص دايرة‏المعارف يهودى را نيز برطرف كند. اين اثر، كه دايرة‏المعارف جودائيكا نام گرفت، پيشرفت‏خوبى داشت، گرچه در زمان به قدرت رسيدن نازى‏ها در آلمان، با موانع و مشكلات روبه‏رو شد. ده‏جلد از اين اثر (تا پايان حرف L ) منتشر شد و پس از آن، انتشار اين اثر مهم يهودى متوقف شد. دو جلد از ترجمه عبرى آن، به نام دايرة‏المعارف اشكول Eschkol ، نيز منتشر شد ولى ادامه نيافت. همچنين بايد يادى كرد از اثر پنج جلدى فرهنگ يهودى (Juedisches lexikon) كه در سال‏هاى 1927 تا 1930 به ويرايش جورج هرليتص (7) و برونوكرشنر (8) منتشر شد. اين اثر مختصر براى مطالعات يهودى مفيد بود.
در سال‏هاى نخست جنگ جهانى دوم (1939-1943) ، دايرة‏المعارف جامع يهودى (Universal Jewish Encyclopedia) به ويراستارى آيزاك لندمن (9) در ده‏جلد در ايالات متحده منتشر شد. اين اثر نشانه اهميت روزافزون يهوديت در آمريكا بود و به دستاوردهاى غيريهودى، به ويژه در تاريخ يهوديت آمريكا، اهميت مى‏داد. اين اثر مزاياى خوبى داشت، ولى كارى بى‏عيب و نقص نبود. افزون بر اين، در دوران تدوين آن، تغييرات مهمى رخ داد، و از اين رو، از سودمندى آن كاسته شد. همين اثر، اساس يك دايرة‏المعارف ده‏جلدى به زبان اسپانيولى به نام دايرة‏المعارف يهودى كاستلانا (Encyclopaedia Judaica Castellana) قرار گرفت كه در سال‏هاى 1948 تا 1951 در مكزيكوسيتى به چاپ رسيد. دستاورد عمده اين اثر عبارت بود از مدخل‏هاى مربوط به رشد يهوديت در آمريكاى لاتين.
پس از استقرار دولت اسرائيل، شركت انتشاراتى مسادا، (10) به سرپرستى خانواده پلى، (11) در اورشليم به انتشار دايرة‏المعارف هبرائيكا (Encyclopaedia Hebraica) به زبان عبرى اقدام كرد. اين اثر نخستين دايرة‏المعارف عمومى و جامع به زبان عبرى است و بر جنبه‏هاى مختلف يهوديت تاكيد دارد.
گسترش دايرة المعارف جودائيكا
به مدت چندين سال، به ويژه از زمان وقايع مهم و ناگهانى در تاريخ يهوديت در دهه 1940، خلا يك دايرة‏المعارف يهودى كاملا جديد، به ويژه به زبان انگليسى براى يهوديان انگليسى‏زبان، كه تقريبا نيمى از يهوديان جهان را تشكيل مى‏دادند، احساس مى‏شد. وانگهى، حمله و فشار نازى‏ها بازماندگان گروه تدوين و ويرايش دايرة‏المعارف جودائيكاى آلمانى را نوميد نكرد و ايشان مصمم بودند كه كار ناتمام انتشار اين اثر را به پايان رسانند. با اين همه، ايشان مى‏دانستند كه در اين دوران، فقط اندكى از يهوديان مى‏توانند از يك اثر آلمانى استفاده كنند، و لذا ضرور دانستند كه در اين زمينه به تدوين اثرى به زبان انگليسى دست‏يازند. دكتر ناحوم گلدمان، آخرين بازمانده فعال گروه اصلى ويرايش دايرة‏المعارف آلمانى، اشتياق وافرى به اين كار داشت.
از اين رو، در اواخر دهه 1950 دو طرح پيشنهاد شد: يكى تكميل دايرة‏المعارف جودائيكاى پيشين، و ديگرى، انتشار يك دايرة‏المعارف جديد به زبان انگليسى. اين دو طرح سرانجام درهم ادغام شد. در عين حال، ناشران دايرة‏المعارف هبرائيكا درصدد بودند كه اين اثر را به زبان انگليسى عرضه كنند. مجموعه اين تمايلات، باعث انتشار دايرة‏المعارف جودائيكا به زبان انگليسى شد.
در نخستين دوره كار، كه در ايالات متحده انجام مى‏شد، پرفسور بنتصيون نتانياهو، (12) ويراستار آن زمان دايرة‏المعارف هبرائيكا، سمت‏سرويراستارى را عهده‏دار شد. دفتر اصلى ويرايش در سال 1963 در فيلادلفيا داير شد. در سال 1965، پرفسور نتانياهو از اين سمت كناره گرفت و متعاقب آن، مركز ويراستارى به اورشليم منتقل شد. اورشليم در اين زمان، مركز بى‏رقيب مطالعات يهودى در جهان بود و بزرگ‏ترين محققان يهودى، از جمله پرفسور سسيل روث، (13) سرويراستار جديد اين اثر، در اين شهر اقامت داشتند.
در سال 1967، كار با جديت آغاز شد و پنج‏سال براى تكميل آن در نظر گرفته شد. براى اين كه كار در زمان مقرر به پايان برسد، بنا شد كه تقسيمات هرچه جزئى‏تر شود تا ويراستاران و نويسندگان بيشترى به آن بپردازند. محتواى دايرة‏المعارف به بيست‏بخش اصلى و هر بخش نيز خود به بخش‏هاى فرعى‏اى تقسيم شد. برخى از بخش‏ها دو يا سه قسمت داشتند، ولى برخى ديگر داراى قسمت‏هاى بيشترى بودند; مثلا بخش تاريخ 35 قسمت داشت و بخش مشاركت‏يهوديان در فرهنگ جهان داراى بيش از هفتاد قسمت‏بود.
پرفسور سسيل‏روث، سرويراستاردايرة‏المعارف درسال‏هاى 1965 تا 1970.
دكتر گئوفرى ويگودر (14) به سمت جانشين سرويراستار منصوب شد و هر دستيار ويراستارى چند بخش را سرپرستى مى‏كرد. گروه ويراستارى عبارت بود از دستياران ويراستار، يعنى پرفسور لوئيس رابينوويچ، (15) پرفسور رافائل پاسنر، (16) دكتر بنيامين اليوا، (17) و سيمحا كتز، (18) به همراه سرويراستار و جانشين او. پس از مرگ پرفسور روث در سال 1970، دكتر ويگودور سرپرست گروه ويراستارى شد و رابينوويچ و پاسنر معاون سرويراستار شدند. سرپرست دايره نيويورك دكتر فردريك لاكمن (19) بود. گستره كار را اين امر روشن مى‏كند كه به جز 300 ويراستار و 1800 نويسنده، 150 كارمند نيز به كار گماشته شدند، و تازه اين پيش از مراحل چاپ و صحافى بود. هماره يافتن متخصصان مورد نياز، كارى ساده نبود و در برخى موارد لازم بود كه افرادى براى انجام كار تعليم ببينند. كار چاپ زيرنظر ييتصحاق ريشين، (20) سرپرست‏شركت انتشاراتى كتر (21) و شركت‏برنامه اسرائيل براى ترجمه‏هاى علمى (22) بود.
قلمرو نوين دايرة‏المعارف
به خاطر رويدادهاى بى‏سابقه قرن بيستم، ممكن نيست كه يك دايرة‏المعارف يهودى فقط به روزآمد كردن دايرة‏المعارف‏هاى پيشين بسنده كند. امروزه عرصه‏هاى سياسى، فرهنگى، علمى و در واقع جهانى نوينى پديدار شده است كه كار جديدى را مى‏طلبد. برخى از اين حوزه‏ها بدين‏قرارند:
1. رشد مطالعه و تحقيق: در زمان طرح‏ريزى دايرة‏المعارف يهودى، آنچه «دانش يهوديت‏» ناميده مى‏شد، فقط سه‏ربع قرن سابقه فعاليت داشت. در طى سه ربع قرن پس از آن، تحقيقات متمركز و فشرده‏اى در تمام شاخه‏هاى مطالعات يهودى انجام شد. در سال 1900 فقط سه مجله علمى يهودى وجود داشت; اكنون بسيار بيش از اين مقدار فقط به زبان عبرى منتشر مى‏شود.
2. اكتشافات نوين: گذشته ازپيشرفت در زمينه تحقيقات، دستاوردهاى نوينى نيز در زمينه مطالعات يهودى حاصل شد كه برخى از آنها تاريخ‏ساز شدند. سه‏نمونه را ذكر مى‏كنيم:
الف) تا نيم قرن پيش، درباره تاريخ عبرانيان در دوران كتاب مقدس فقط چند سند اصيل شناخته شده بود; اما امروزه، در اثر كشفياتى كه در خاور ميانه صورت گرفته، مجموعه چشمگيرى از اين اطلاعات در دسترس است.
و اسناد صحراى يهوديه، (24) از سال 1947 به بعد، مجموعه كاملى از آثار دينى و غيردينى اواخر دوره معبد دوم و دوره بعد در دسترس پژوهشگران قرار گرفت، و حال آن كه پيش از آن، فقط يك سند اصلى وجود داشت. اين كشفيات اوضاع آن دوره را بسيار روشن كرد و افزون بر اين، دست‏نوشته‏هايى از كتاب مقدس را در اختيار نهاد كه حدودا هزار سال از نسخه‏هايى كه پيش‏تر شناخته شده بودند، قديم‏تر بودند.
ج) پيش از اين كشفيات نيز، كشف اسناد گنيزه (گنجينه) قاهره (25) به ويژه به دست‏سليمان شختر، (26) تاريخ و ادبيات يهوديان در جهان اسلام در دوره گائونى (27) را روشن كرده بود. همچنين تعداد بسيارى از متون و آثار اصلى كه تا آن زمان ناشناخته بود، به دست نويسندگان مكتب يهودى - عربى (28) عرضه شد. از اين اصطلاحات عمدتا در دايرة‏المعارف‏هاى پيشين يهودى استفاده شده بود، ولى تحقيقات بعدى درباره آن، مى‏بايست در اين زمان، در كتب مرجع يهودى مى‏آمد.
3. چشم‏اندازهاى علمى نوين: چشم‏اندازهاى تحقيقى به‏ناگزير نسل به نسل تغيير مى‏يابد. تا سه ربع قرن پيش، در تحقيقات جدى علمى، تاريخ اجتماعى و اقتصادى چندان مهم تلقى نمى‏شد، اما امروزه اين موضوع جايگاهى ويژه در تحقيقات تاريخى دارد. در طى بيست‏سال پيش از انتشار اين اثر، مطالعه درباره يهوديت معاصر در مراكز تحقيقى گوناگون رشد و توسعه يافت و يافته‏هاى آن، كه درك نوينى از جهان هوديت‏به دست مى‏داد، در اين دايرة‏المعارف گنجانده شده است. در اثر اين مطالعات، اهميت زياد يهوديت اروپاى شرقى در تاريخ يهوديت روشن‏تر شد و از اين رو، به نحو جامع‏ترى، هم در گستره و هم در عمق، بدان پرداخته شد. در دايرة‏المعارف‏هاى پيشين به اوضاع يهوديان در سرزمين‏هاى اسلامى پس از قرون وسطا، كم‏تر توجه شده بود; در اين اثر به اين زمينه نيز پرداخته شد. اثر پرفسور گرشوم شولم (29) چشم‏اندازهاى جديدى بر عرفان يهودى گشود. شريعت‏يهودى موضوعى مستقل تلقى شد. (اين موضوع در دايرة‏المعارف‏هاى پيشين، بخشى از تلمود يا ادبيات حاخامى (30) بود. ) در اين اثر براى نخستين بار جنبه‏هاى قضايى شريعت‏يهودى تحليل شده است. زمينه‏هاى ديگرى كه بدانها پرداخته شد، زبان و ادبيات ييديش، هنر يهودى، موزه‏ها، هنرمندان، به همراه اطلاعات مكمل تصويرى است.
4. مناطق جديد: در آغاز قرن بيستم، يهوديان عمدتا، مانند سده‏هاى پيشين، در اروپا و در حوزه درياى مديترانه مى‏زيستند. در ايالات متحده به‏تازگى جمعى يهودى گرد آمده بودند. امروزه نقشه جهان يهوديت‏بسيار تغيير يافته است. سه چهارم از يهوديان در مناطق داراى اهميت زندگى مى‏كنند. نيمى از يهوديان جهان اكنون در آمريكا و كشورهاى انگليسى‏زبان (كانادا، آفريقاى جنوبى و استراليا) متمركزند. در كشورهاى اسپانيولى و پرتغالى‏زبان آمريكاى لاتين نيز يهوديان رشد فزاينده‏اى داشته‏اند. امروزه حكومت اسرائيل پايگاه مهم يهوديان است.
وقايع مهم قرن بيستم
در قرن بيستم، حوادث مهمى براى يهوديان پيش آمد كه بر اين قوم تاثير بسيار گذاشت. اين دايرة‏المعارف به اين امور اهتمامى خاص ورزيده است.
الف) ظهور ضديت نژادپرستانه با يهود (31) و هالاكاست (سوزاندن يهوديان در دوره نازى‏ها) . (32) در زمان نازى‏ها در آلمان يهودستيزى به اوج خود رسيد. اين رويداد موجب شد كه اهميت و تفوق يهوديت اروپايى به پايان برسد. اين دايرة‏المعارف به طور كامل به اين موضوع پرداخته است: به جز مدخل هالاكاست (Holocaust) و مدخل‏هاى وابسته، در مدخل‏هاى ديگر مربوط به جوامع و كشورهايى كه اين رخداد در آنها اثر داشته است، نيز بخش‏هاى ويژه‏اى به اين امر اختصاص يافته است.
ب) صهيونيسم. در قرن بيستم، جنبش صهيونيسم گسترش يافت و به استقرار دولت اسرائيل (در سرزمين فلسطين) در سال 1948 انجاميد. اين امر تاثير مهمى بر يهوديت گذاشت و اين دايرة‏المعارف نيز در چارچوب چشم‏اندازهاى اين پيشامدها نگاشته شده است. صهيونيسم، در اين اثر، محور زندگى و فعاليت‏هاى دينى، فرهنگى، سياسى و اجتماعى يهوديان است. براى مثال، در مدخل «اسرائيل‏» در هنگام بيان جغرافيا و تاريخ اين دولت، و هنگام تاكيد بر زبان و ادبيات نوين عبرى، يا در مدخل‏هاى مربوط به شريعت و حقوق يهودى و اعمال آنها در دولت اسرائيل، اين رويكرد مشخص است.
تصويرها
يكى از ويژگى‏هاى ممتاز اين دايرة‏المعارف، در مقايسه با دايرة‏المعارف‏هاى پيشين، گزينش، تعداد و كيفيت اطلاعات تصويرى آن است. براى اين منظور، آرشيوى از 000/25 عكس گردآورى و از اين ميان، 8000 تصوير براى دايرة‏المعارف انتخاب شده است. اين تصاوير معمولا تكميل‏كننده اطلاعات مكتوب‏اند; به ويژه وجود چند صدعكس رنگى، موجب بازآفرينى روشن و دقيق بسيارى از شاهكارهاى هنر يهودى شده است.
به نقشه‏ها، نمودارها و جدول‏ها توجهى خاص مبذول شده است. بسيارى از اين اطلاعات تصويرى روشنگر اطلاعات مربوط به مدخل‏هايند، و نيز آمارها و اطلاعات تكميلى را در اختيار مى‏نهند. براى مثال، نقشه هر كشورى پراكندگى يهوديان را نشان مى‏دهد، كه اغلب هم درباره پيشينه تاريخى و هم مربوط به زمان حاضر است.
طراحى جلد دايرة‏المعارف كارى است از طراح انگليسى، ابرام جيمز، (33) در شكل يك شمعدان menorah ، كه اين آيه از كتاب اشعيا را به زبان عبرى و انگليسى دربردارد: «بياييد تا به كوه خداوند و به خانه خداى يعقوب برآييم تا طريق‏هاى خويش را به ما تعليم دهد و به راه‏هاى وى سلوك نماييم; زيرا كه شريعت از صهيون و كلام خداوند از اورشليم صادر خواهد شد» (اشعيا، 2: 3) . اين آيه به نحوى روى جلد كتاب آمده است كه سه كلمه «خداوند» Lord ، «صهيون‏» Zion ، و «اورشليم‏» Jerusalem به‏گونه‏اى بارز در عطف كتاب جاى گرفته است.
فهرست راهنما
يكى از ويژگى‏هاى مهم اين دايرة‏المعارف فهرست راهنماى مبسوط آن، با ويرايش پرفسور پاسنر است. با استفاده از اين فهرست‏به‏راحتى مى‏توان به هر مطلبى مراجعه كرد. اين فهرست 000/25 موضوع را در اختيار خواننده مى‏نهد، كه به كمك آن مى‏توان به حدود دويست‏هزار موضوع دست‏يافت، و خواننده درمى‏يابد كه حتى در مورد عنوان‏هايى كه مدخل مستقل ندارند، در كجا مى‏تواند اطلاعات كسب كند. افزون بر اين، خواننده مى‏تواند تمام جنبه‏هاى يك موضوع را در دايرة‏المعارف بيابد; براى مثال، اگر او در پى اطلاعاتى درباره ابن‏ميمون است، نه‏تنها مدخل گسترده‏اى درباره وى خواهد يافت، بلكه در بيش از ده‏ها مدخل ديگر (مثل مدخل‏هاى مربوط به ريعت‏يهودى، فلسفه، پزشكى، ارسطو، ابن‏سينا) اطلاعات جامع و كامل‏ترى درباره آثار و انديشه ابن‏ميمون در دسترس او خواهد بود.
به لحاظ اهميت اين فهرست و نقش كليدى آن دريافتن مدخل‏ها و اطلاعات لازم، جلد اول دايرة‏المعارف به آن اختصاص يافته است. تصاوير را نيز مى‏توان با مراجعه به اين فهرست‏يافت.
اصول گزينش مدخل‏ها
يكى از امور مشكل در تدوين دايرة‏المعارف تصميم در مورد اين امر است كه كدام مدخل در دايرة‏المعارف گنجانده شود و كدام گنجانده نشود، و اين مشكلى بود فراراه ويراستاران اين اثر.
در برخى مدخل‏هاى راجع به زندگى‏نامه، در برخى موارد، مشكل اين بود كه چه كسى يهودى است. اصل نخستى كه پذيرفته شد، اين بود كه هركه يهودى متولد شده است، يهودى است، حتى اگر بعدها تغيير كيش داده باشد. اصل دوم اين بود كه شخصى را كه والدين يهودى دارد، مى‏توان به عنوان يهودى در دايرة‏المعارف آورد.
برخى از غيريهوديان نيز موضوع مدخل‏ها قرار گرفتند، زيرا با فرهنگ يا زندگى يهودى ارتباط داشتند. براى پرهيز از اشتباه، در ابتداى مدخل پيش از نام آنان علامت آمده است.
نمونه‏هايى از مدخل‏هايى از اين دست عبارت‏اند از: در زمينه تاريخ (اسكندر كبير، ناپلئون، بالفور، استالين و. . . ) ، در زمينه فلسفه و انديشه (ارسطو، ابن‏سينا، كانت و. . . ) ، در زمينه ادبيات (دانته، شكسپير، گوته و. . . ) . در اين مدخل‏ها به آن جنبه اين اشخاص كه با زندگى و انديشه يهودى مرتبط است، پرداخته شده است و خواننده براى دريافت اطلاعات كامل در جنبه‏هاى ديگر شخصيت ايشان، بايد به دايرة‏المعارف‏هاى عمومى مراجعه كند.
مدخل‏هاى فشرده
براى گسترده كردن حوزه مدخل‏هاى راجع به زندگى‏نامه‏ها، در پى مدخل‏هاى اصلى در بسيارى از موضوعات، فهرستى از يهوديانى كه در آن زمينه متمايزند، آمده است، مثل مدخل‏هاى هنر Art ، پزشكى Medicine و. . . . اگر افراد مذكور، خود موضوع مدخلى مستقل باشند، فقط نامشان به همراه ستاره (×) ذكر شده و در بقيه موارد، يك زندگى‏نامه فشرده، حاوى اطلاعات مهمى درباره شخص مورد اشاره، آمده است. هر زندگى‏نامه فشرده در فهرست راهنما يك مدخل دارد.
بخش كتاب مقدس
تدوين‏كنندگان دايرة‏المعارف درباره بخش مربوط به كتاب مقدس Bible با مشكلات ويژه‏اى روبه‏رو بودند; چرا كه در اين زمينه ديدگاه‏هاى بسيار متفاوت و حتى كاملا متضاد وجود داشت. تهيه‏كنندگان اين اثر معتقد بودند كه دايرة‏المعارفى كه براى انعكاس تمام جنبه‏هاى اطلاعات مربوط به فرهنگ يهودى طراحى شده است، بايد در حوزه كتاب مقدس، تمام ديدگاه‏ها، از سنتى‏ترين تا انتقادى‏ترين آنها، را به خوانندگان عرضه كند. از اين جهت، كوشيدند تا همه ديدگاه‏ها را در اين باره بياورند. يك مدخل ممكن است‏به سوى يك ديدگاه خاص گرايش داشته باشد، اما كل بخش مربوط به اين حوزه، تلاشى است‏براى عرضه تمامى جنبه‏ها و ديدگاه‏ها.
مدخل‏هاى كتاب مقدس را دانشمندان ممتاز اين رشته نوشته‏اند و تدوينگران اين اثر معتقدند كه از اين جهت داراى جامعيت و گستردگى‏اى است كه در هيچ دايرة‏المعارفى، جز دايرة‏المعارف‏هاى تخصصى كتاب مقدس، نمى‏توان نمونه‏اش را يافت. به همراه اطلاعات و رويكردهاى سنتى، آخرين تحقيقات درباره خاورميانه باستان و شيوه‏هاى زندگى و انديشه و زبان اين منطقه نيز آمده است.
ارجاعات و واژه‏نامه
براى اين كه از تكرارهاى ناضرور در دايرة‏المعارف پيش‏گيرى شود، براى آن شيوه ارجاعات را در نظر گرفتند. ارجاع در اين اثر به دو شيوه انجام شده است: خست‏با بيان مستقيم: «بنگريد به. . . » See . . . ، كه به مدخل‏هايى اشاره دارد كه مشتمل بر اطلاعات اضافى‏اند و مستقيما به مدخل فوق مربوط‏اند; شيوه دوم استفاده از ستاره (×) است كه در ضمن سخن، كنار واژه موردنظر قرار گرفته است. مثلا اگر در عبارتى «ابراهيم (34) ابن‏عزرا» آمده باشد، نشان اين است كه اطلاعات بيشتر را بايد در مدخل «ابن‏عزرا» پى گرفت.
در مواردى كه به‏ناچار اسامى عبرى و واژه‏هاى تخصصى آمده است، براى جلوگيرى از پيچيده و دست و پاگير شدن بحث، از شيوه ارجاع استفاده شده است. با اين همه، يك واژه‏نامه از اصطلاحات عبرى و نام‏هاى خاص مكرر در اول هر جلد آمده است.
آوانويسى
براى آوانويسى كلمه‏هاى عبرى، يك شيوه ساده‏شده پذيرفته شد كه در جلد نخست دايرة‏المعارف (ص‏90) آمده است. در برخى موارد، چاره‏اى از عدول از اين شيوه نبود; مثلا در بخش‏هاى مربوط به زبان عبرى و سامى، به نظر مى‏رسيد كه شيوه ساده‏شده فوق كافى نباشد; از اين رو، در اين موارد از شيوه فرهنگستان زبان عبرى (35) استفاده شد كه در جلد اول اين اثر (ص‏90) ذكر شده است. با اين همه، براى اين كه اين كار به ناهمگونى در نام‏هاى خاص نينجامد، در اين مدخل‏ها نيز براى نام‏ها از شيوه اصلى دايرة‏المعارف استفاده شد.
افزون بر اين، در بخش كتاب مقدس نيز، به لحاظ تفاوت‏هاى ظريفى كه وجود داشت، تغييرات اندكى در آوانويسى انجام شد، كه در جلد اول (ص‏90) بيان شده است.
در مواردى چند، واژه‏هاى عبرى، جزئى از زبان انگليسى شده‏اند و املا و تلفظ آنها استاندارد شده است. در اين موارد، اين واژه‏ها را در اين اثر انگليسى شمرده‏اند و براى املا و تلفظ آنها از واژه‏نامه جديد بين‏المللى وبستر، (36) ويراست‏سوم، استفاده شده است.
آوانوشت زبان‏هاى ديگر، مثل عربى، ييديش، يونانى و روسى نيز در جلد يكم اين اثر (ص‏91-92) آمده است.
در سبك نگارش نيز از واژه‏نامه بين‏المللى سوم وبستر براى املا و تلفظ واژگان استفاده شده است و فقط در تعدادى از واژه‏هاى يهودى و عبرى خاص از اين شيوه عدول شده است. واژه‏ها و عبارت‏هاى غيرانگليسى ايتاليك شده‏اند.
كتاب‏شناسى
كتاب‏شناسى‏اى كه در آخر هر مدخل آمده است، مكمل اطلاعات مربوط به موضوع است و خواننده مى‏تواند براى تكميل اطلاعات خويش به آنها رجوع كند. در كتاب‏شناسى، ترجيح با آثار انگليسى است. همچنين در صورتى كه اثرى به انگليسى ترجمه شده باشد، ترجمه انگليسى ذكر شده است. با اين همه، گاه به متن اصلى اشاره شده است (آن‏جا كه ترجمه انگليسى نارسا است) . عموما فقط مهم‏ترين آثار در كتاب‏شناسى آمده‏اند.
مدخل‏هاى راجع به زندگى‏نامه
عنوان مدخل‏هاى راجع به اشخاص، بر اساس نام مشهور آنان آمده است. نام‏هاى ديگر در پرانتز ذكر شده‏اند و تمام صورت‏هاى آن در فهرست راهنما آمده است. حتى‏الامكان مدخل‏ها تحت نام‏خانوادگى آمده‏اند.
اصطلاح‏شناسى ويژه
در اين دايرة‏المعارف، در برخى موارد اصطلاحات خاصى براى برخى مفاهيم در نظر گرفته شده است; مثلا براى قتل عام يهوديان به دست نازى‏ها در سال‏هاى 1933 تا 1945 از واژه Holocaust استفاده شده است. (اين واژه در لغت - در معناى عام با h - به معناى همه‏سوزى يا قتل‏عام با حريق است و اصطلاحا، با H ، به سوزاندن يهوديان در دوره نازى‏ها اشاره مى‏كند. )
نمونه ديگر، استفاده از اصطلاح ارتص اسرائيل Erez Israel به جاى فلسطين است. پديدآورندگان دايرة‏المعارف معتقدند كه «فلسطين‏» واژه‏اى است كه آن را حاكمان روم ابداع كرده‏اند، تا بدين‏وسيله ارتباط قوم يهود را با كشورى كه پيش‏تر آن را يهوديه مى‏ناميدند، قطع كنند. ازاين‏رو، در اين دايرة‏المعارف اصطلاح ارتص اسرائيل (در لغت‏به معناى سرزمين اسرائيل) به كار رفته است و از واژه «فلسطين‏» فقط در متونى خاص استفاده شده است (مثلا در دوره اخير حكومت روميان و نيز دوره يمومت‏بريتانيا كه به اين نام خوانده مى‏شد) . از سوى ديگر، واژه اسرائيل عموما به مفهوم دولت جديد اسرائيل به كار رفته است.
نمونه ديگر اين اصطلاح‏شناسى خاص، به كارگيرى اصطلاح «تلمود اورشليمى‏» به جاى «تلمود فلسطينى‏» است; زيرا اگرچه اصطلاح دوم دقيق‏تر است (چون اين اثر در اورشليم نوشته يا گردآورى نشد) ، اصطلاح نخست را بيانگر عنوان سنتى يهودى آن - تلمود يروشلمى Talmud Yerushalmi - دانستند.
نام مكان‏ها
در نگارش نام مكان‏ها از فرهنگ كلمبيا ليپينكات براى نام‏هاى جغرافيايى جهان (37) استفاده شده است و درمورد جاهايى‏كه نام‏هاى گوناگون ذكرشده، شكل راجح آن انتخاب شده است.
نام مكان‏هاى مربوط به كتاب مقدس بر اساس كتب مقدس (براساس متون ماسورى; انجمن انتشاراتى يهودى آمريكا، 1955) (38) انتخاب شده است. نام ساير مكان‏هاى اسرائيل براساس قاعده آوانويسى دايرة‏المعارف نوشته شده است.
تاريخ‏ها
سال عبرى در پاييز آغاز مى‏شود، يعنى تقريبا سه ماه زودتر از سال گريگورى (كه مبناى تقويم ميلادى است) . اگر سال عبرى، بدون تاريخ دقيق ماه آن، مشخص باشد، در اين جا، طبق حساب احتمالات، سال مورد نظر مطابق نه ماه آخر آن به كار رفته و نه سه ماهه اول; مثلا در دايرة‏المعارف سال 1298 به كار رفته، نه 98/1297. اما اگر تاريخ عبرى به طور دقيق مشخص باشد، تاريخ ميلادى به صورت دقيق به كار رفته است.
آمار
چنان كه نويسندگان دايرة‏المعارف مدعى‏اند، ايشان كوشيده‏اند كه آمارها را - مثلا تعداد يهوديان مناطق مختلف را - هرچه روزآمدتر شده و معتبرتر در تمام حوزه‏ها ارائه كنند. با اين همه، به خاطر مشكلات خاص، تفاوت‏هاى گريزناپذيرى رخ داده است.
تنظيم الفبايى
مدخل‏هاى دايرة‏المعارف به‏گونه‏اى دقيق بر اساس الفبا تنظيم شده‏اند. معيار اين تنظيم، حروف پيش از علائم نگارشى است (يعنى حروفى كه پيش از ويرگول، نقطه و. . . هستند) . دراين‏معيار، خطتيره وفاصله علامت نگارشى شمرده نمى‏شوند ولذا مدخل‏ها بدون‏توجه به‏آنها تنظيم شده‏اند;مثلا Ben - Gurion پس از Benghazi و پيش از Benjamin جاى گرفته است و El Paso پس از Elephantine و پيش از Elul قرار گرفته است.
در تنظيم الفبايى، موارد زير لحاظ نشده‏اند: حروف معرفه و نكره; عنوان‏هاى اشخاص، مثل «سر» Sir و «بارون‏» Baron ، به جز «سن‏» Saint
اطلاعات داخل پرانتز; عدد ترتيبى پادشاهان يا پاپ‏ها. اگر عناوين مدخل‏ها كاملا يكسان باشد، ترتيب چنين است: مكان‏ها، اشخاص، اشيا. اگر نام اشخاص عينا يكى باشد، آن كه قديمى‏تر است، زودتر مى‏آيد. آن جا كه يك نام واحد، نام كوچك يك شخص و نام‏خانوادگى شخص ديگرى است، مدخلى كه مربوط به نام كوچك است مقدم مى‏شود.
. . . . . . . . . . . .
اطلاعات تكميلى
روزبه‏روز اطلاعات جديدى در اختيار بشر قرار مى‏گيرد كه بايد به دايرة‏المعارف‏هايى از اين دست افزوده شود. چاپ روزنامه‏ها، كتاب‏ها و مطالعات جديد، اطلاعاتى از اين دست است. در اين دايرة‏المعارف اطلاعات تكميلى زير گنجانده شده است:
1. اطلاعاتى كه، به هر دليل، به موقع براى چاپ در دايرة‏المعارف آماده نبود; اين اطلاعات در بخش خاص مدخل‏هاى الحاقى در آخر جلد شانزدهم به چاپ رسيده است. در صورت امكان، در جاى مناسب در دايرة‏المعارف به اين اطلاعات اشاره شده است، لكن اين در همه موارد ممكن نبود، چون تا آخرين لحظه، آماده شدن اين مدخل‏ها قطعى نبود. با اين همه، تمام اين مدخل‏ها را مى‏توان در جلد يكم (فهرست راهنما) يافت.
2. برخى از فهرست‏ها، نمودارها و نقشه‏هاى تكميلى در جلد يكم آمده است (ص‏107 به بعد) ، مثل صدسال تقويم يهودى از سال 1920 تا 2020; نمودارى درباره حسيديسم از زمان بعل شم‏طو تا عصر حاضر; فهرست مكان‏هاى اسرائيل; روزنامه‏ها و مجلات عبرى; و تصاويرى از هنر سفالگرى در نزد يهوديان.
3. جلد يكم همچنين دربردارنده اطلاعات تكميلى ديگرى است، مثل تاريخ مرگ افرادى كه پس از انتشار دايرة‏المعارف در گذشتند، غلطهاى چاپى كه پس از چاپ و پيش از انتشار كشف شد، و نيز عناوين تصويرها.
همچنين اين جلد حاوى مطالبى از اين دست است: گروه اصلى تحقيقات دايرة‏المعارف، گروه ويراستارى، نام ويراستاران بخش‏ها و قسمت‏ها، فهرست كاركنان، مختصرى درباره ويراستاران، كوته‏نوشت نام نويسندگان مدخل‏ها، كوته‏نوشت‏هاى عمومى، كوته‏نوشت‏هاى ادبيات حاخامى، كوته‏نوشت‏هاى كتاب‏شناختى و. . .
با اين همه، برخى از مدخل‏ها نيز ممكن است درگذر زمان ناروزآمد و مهجور شوند. سرعت رويدادها و رشد تحقيقات، تغيير و نوآورى را ضرور مى‏كند. اطلاعات گنجانده‏شده در شانزده جلد اول دايرة‏المعارف، وقايع را تا سال 1971 پى مى‏گيرد. لازم بود كه رويدادهاى جديد نيز در اين اثر بيايد. براى رفع اين نقيصه، از سال 1973 چاپ كتاب سال دايرة‏المعارف جودائيكا آغاز شد. اين كار باعث مى‏شد كه اطلاعات دايرة‏المعارف روزآمد و مفيد باقى بماند و خوانندگان بتوانند تحولات جديد در جهان يهوديت و فرهنگ يهودى را پى بگيرند.
جلد هفدهم دايرة‏المعارف محتوى اطلاعات بين سال‏هاى 1972 تا 1981 است. در اين جلد آخرين اطلاعات درباره افراد زنده‏اى كه زندگى‏نامه‏شان در جلدهاى پيشين آمده است، خلاصه‏اى از وقايع جديد، آمارهاى تازه و. . . آمده است.
پس از اين، جلد ديگرى از اين دايرة‏المعارف، با عنوان ده‏سال‏نامه، از 1982 تا 1993، به چاپ رسيد كه مكمل اطلاعات جلدهاى پيشين است و اطلاعات اين ده سال را ارائه مى‏دهد. جلد هفدهم و كتاب ده‏سال‏نامه جودائيكا خود فهرست راهنماى مجزايى دارند كه در آن به مدخل‏هاى مندرج در جلدهاى پيشين ارجاع داده شده است. براى مثال، مدخل «ايران‏» كه در جلد هشتم آمده است، وقايع ايران و يهوديان اين كشور را تا سال 1971 / 1349 پى مى‏گيرد. وقايع ده‏سال بعد، يعنى تا سال 1981 / 1359، در جلد هفدهم، با اشاره به مدخل ايران در جلد هشتم، آمده است و در جلد بعدى، يعنى ده‏سال‏نامه 1983 تا 1992، به‏وقايع تازه ايران، مثل جنگ ايران و عراق، اشاره شده است.
پديدآورندگان دايرة‏المعارف در پى آنند كه اين روند را ادامه دهند و ده‏سال‏نامه‏ها را در آينده نيز به چاپ رسانند.
امضا و نام نويسنده
در آخر هر مدخل، كوته‏نوشت نام نويسنده آمده است. اگر بخش‏هاى مختلف يك مدخل را نويسندگان مختلفى نوشته باشند، كوته‏نوشت نام هر كدام در آخر بخش مربوط آمده است. اگر دو نويسنده با هم يك مدخل را نوشته باشند، امضاى هر دو در آخر مى‏آيد. مدخل‏هايى كه به دست ويراستاران داخلى نوشته شده‏اند، عمدتا با علامت [Ed.] مشخص شده‏اند. فهرست كوته‏نوشت نام‏هاى نويسندگان در جلد يكم آمده است.
در اين دايرة‏المعارف از مدخل‏هاى دو دايرة‏المعارف ديگر، يعنى دايرة‏المعارف جودائيكاى آلمانى و دايرة‏المعارف هبرائيكا نيز استفاده شده است. اگر نويسندگان آن مدخل‏ها زنده بوده‏اند، نسخه انگليسى مدخل براى آنان ارسال شده است تا آن را تاييد كنند و در صورت موافقت، مدخل به نام آنان چاپ شده است. برخى مدخل‏ها صرفا با علامت EJ (دايرة‏المعارف جودائيكاى آلمانى) و EH (دايرة‏المعارف هبرائيكا) آمده‏اند تا نشان دهد كه از اين دو منبع گرفته شده‏اند. اگر نويسندگان مدخل‏هاى دو منبع فوق زنده نبودند و نسخه انگليسى نياز به ويرايش بيشتر يا روزآمد كردن داشت، نام نويسنده همراه با [Ed.] آمده است تا مشخص كند كه برخى تغييرات ويرايشى در مدخل اعمال شده است. اگر تغييرات ويرايش بنيادى بوده است، مدخل‏ها چنين امضا شده‏اند:
[EJ/ED] يا [EH/ED] .
بخش‏هاى اصلى دايرة‏المعارف
چنان كه پيش‏تر اشاره شد، تدوين‏كنندگان اين دايرة‏المعارف، اين اثر را به چندين بخش تقسيم كردند كه هر بخش را يك سرويراستار سرپرستى مى‏كرد. هر بخش داراى چندين قسمت و هر قسمت داراى ويراستارى خاص بود.
ملاك تقسيم‏بندى به بخش‏ها، اهميت آنها در زمينه فرهنگ و زندگى يهودى است. از اين رو، مثلا كانادا يا هالاكاست‏به لحاظ اهميتشان در سرنوشت‏يهوديت‏بخش مجزايى شمرده شده‏اند. بخش‏هاى اصلى دايرة‏المعارف از اين قرارند:
آمريكا Americana كتاب مقدس Bible كانادا Canada يهوديت معاصر Contemporary Jewry سرزمين اسرائيل Erez Israel سرزمين جديد اسرائيل Modern Erez Israel زبان‏هاى عبرى و سامى
Hebrew and Semitic Languages تاريخ History مناطق
Regions هالاكاست the Holocaust شريعت‏يهودى
يهوديت Judaism ادبيات Literature تحقيقات نوين يهودى Modern Jewish Scholarship فلسفه يهودى
Philosophy, Jewish دوره معبد دوم
SecondTemple Period تلمود Talmud صهيونيسم
Zionism
مشاركت‏يهوديان در فرهنگ جهان .
the Participation of Jews in World Culture
بخش دوم: آشنايى با مدخل‏ها
چنان كه اشاره شد، اين دايرة‏المعارف داراى حدود 000/25 مدخل است. براى آشنايى خوانندگان محترم با محتواى مدخل‏ها، بر آن شديم تا برخى از مدخل‏هايى را كه در آنها مباحث اسلامى يا ايرانى مطرح شده است، ذكر كرده، خلاصه‏اى از ديدگاه نويسندگان دايرة‏المعارف را در اين باره بياوريم. روشن است كه چون نويسندگان اين دايرة‏المعارف، همه، يهودى‏اند و اين دايرة‏المعارف نيز اثرى در خدمت‏يهوديت است، نمى‏توان انتظار داشت كه با بى‏طرفى كامل به مباحث اسلامى، و نيز ديگر مباحث، پرداخته باشند.
نكته ديگر اين‏كه، تمام آنچه در ذيل مدخل‏ها، در اين نوشته، آمده، ديدگاه نويسندگان دايرة‏المعارف است. پاورقى‏ها از نويسنده اين مقاله است.
براى آشنايى خوانندگان با درجه دقت و نكته‏سنجى و نيز مقدار بى‏طرفى و انصاف پديدآورندگان اين اثر يهودى مدخل‏هايى را در چند موضوع مطرح مى‏كنيم.
الف) شخصيت‏هاى مشترك در يهوديت و اسلام
بسيارى از پيامبران، پادشاهان و شخصيت‏هاى تاريخى كه در يهوديت (به ويژه در كتاب مقدس) مطرح شده‏اند، در اسلام (به ويژه در قرآن) نيز مورد توجه قرار گرفته‏اند. نويسندگان دايرة‏المعارف در مدخل‏هاى راجع به اين شخصيت‏ها، پس از معرفى ايشان از ديدگاه يهوديت، به ديدگاه اسلامى درباره ايشان نيز مى‏پردازند.
در مباحث اسلامى ابتدا موضع قرآن مطرح مى‏شود و سپس روايات و تفاسير اسلامى بررسى مى‏شوند و در آخر معمولا ديدگاه انتقادى، با هدف اثبات اين كه اين اطلاعات داراى منبع يهودى (يا مسيحى) است، آمده است.
گاه نيز نويسندگان با بيان قرائن و شواهد در پى آنند كه بيان كنند برخى از اين شخصيت‏ها داراى نقش و سهمى پنداشته شده‏اند كه به زعم ايشان، در اصل آن را نداشته‏اند، چنان كه در داستان ابراهيم و قربانى كردن اسماعيل و نيز بناى كعبه اين مسئله بارز است. افزون بر اين، در بيشتر اين مدخل‏ها، نويسندگان در پى اثبات اين امرند كه آشنايى حضرت محمد (ص) با اين شخصيت‏ها تدريجى بوده است و در زمان اقامت وى در مدينه، و برخورد با يهوديان، اطلاعات وى تكميل شده است.
و آخر اين كه شماره‏هاى آيات ذكرشده، در بسيارى از موارد نامنطبق يا نادرست است كه در اين متن، شماره‏هاى درست را ذكر كرده‏ايم.
هارون AARON (2:4-9 (39) در اسلام:8)
در قرآن آمده است كه موسى و هارون، پس از رهايى از اسارت مصريان، در پيشاپيش قوم ظاهر شده، بديشان كتاب عطا مى‏شود (صافات [37]: 114-120) . موسى از خدا درخواست مى‏كند كه برادرش هارون يارى‏دهنده (و وزير) وى باشد (طه [20]: 29-30; و نيز رك: فرقان [25]: 35) .
در سوره شعراء [26]، آيه 13 موسى اظهار مى‏دارد كه مى‏ترسد سينه‏اش تنگ گردد و زبانش باز نشود [و مى‏گويد: پس رسالت را به سوى هارون بفرست]. و سرانجام در سوره قصص [28] ، آيه 34 موسى به خدا خطاب مى‏كند كه: «برادرم هارون از من زبان‏آورتر است; پس او را با من به دستيارى گسيل كن‏» . (40)
همان‏گونه كه در ميدراش (41) به شيوه‏هاى گوناگون كوشش مى‏شود كه هارون از هرگونه بزهى در داستان گوساله طلايى مبرا و بى‏گناه قلمداد شود، (42) در گزارش قرآن از اين واقعه نيز وى نقش ناظر و مدير (43) را دارد، نه نقش شريك اصلى را، و قرآن ساخت گوساله طلايى را به سامرى (شايد به معناى يكى از اهالى سامره) نسبت مى‏دهد (طه [20]: 95-97) .
در ادبيات اسلامى پس از قرآن، به صورت‏هاى گوناگون، بيان مى‏شود كه چگونه موسى براى بنى‏اسرائيل توضيح مى‏دهد كه وى برادرش را، چنان كه ايشان پنداشته‏اند، نكشته است، بلكه وى به مرگ طبيعى مرده است.
در قرآن، مريم مادر عيسى در دوران حاملگى (44) «خواهر هارون‏» خوانده شده است (مريم [19]: 28-30; رك: خروج، 15: 20) ; و برخى نويسندگان مثل اسپير (45) كوشيده‏اند كه اين را توضيح دهند. در قرآن به اين مطلب كه هارون پدر خاندان كاهنى است، اشاره نشده است. دو قبيله عمده يهودى ساكن مدينه، يعنى بنى‏قريظه و بنى‏نظير، الكاهنان (يعنى دو خاندان كاهنى) ناميده مى‏شدند. آن‏گاه كه يكى از زنان پيامبر اسلام به صفيه، همسر [سابقا] يهودى پيامبر اهانت و هتاكى كرد، پيامبر به صفيه گفت كه به او اين جواب دندان‏شكن را بده كه: «پدرم هارون و عمويم موسى بود» .
ابراهيم ABRAHAM (2:111-125; در سنت اسلامى: 119-121)
به «صحف ابراهيم‏» ، در كنار صحف موسى، در دو سوره مكى قرآن اشاره شده است (اعلى [87]: 19; نجم [53]: 37) . اين امر حاكى از آن است كه پيامبر اسلام ابراهيم را يكى از پدران عقيده توحيدى مى‏دانست; لكن (به اعتقاد يهوديان) ابراهيم كتابى نداشت.
بخش بزرگى از داستان پيامبران در قرآن به ابراهيم اختصاص يافته است و اين، به پندار نگارنده مدخل فوق، عمدتا بر اساس اطلاعاتى است كه از داستان‏هاى تلمود اخذ شده است.
به گفته قرآن، ابراهيم، با برهان خويش، تصديق مى‏كرد كه خالق خدا است، نه ستاره درخشان يا ماه يا خورشيد. وى بت‏هاى پدرش را شكست، در آتش افكنده شد، معجزه‏آسا نجات يافت و به سرزمين مقدس كوچيد. گرچه مدت‏ها بى‏فرزند بود، به وعده خدا، كه به او پسرى خواهد داد، باور داشت و چون پسر به دنيا آمد، وى آماده شد تا به دستور خدا او را قربانى كند. اسماعيل، كه در سوره‏هاى مدنى قرآن بسيار پر آوازه است، در سوره‏هاى مكى در ارتباط با پدرش ابراهيم مطرح نمى‏شود; مثلا در سوره عنكبوت [29] آيه 27 آمده است كه: «و اسحاق و يعقوب را به او [ابراهيم] عطا كرديم و در ميان فرزندانش پيامبرى و كتاب قرار داديم‏» . همچنين «وى [ساره] را به اسحاق و از پى اسحاق به يعقوب مژده داديم‏» (هود [11]: 71; همانند اين بيان در صافات [37]: 112-113 و انبياء [21]: 72 نيز آمده است) . به گمان نويسنده مدخل، در اين دوره، اسماعيل به تنهايى در داستانى مطرح نشده است، بلكه فقط نامى است در ميان مجموعه‏اى از نام‏هاى پيامبران و اوليا، همراه با برخى شخصيت‏هاى كتاب مقدس مثل هارون، ايوب و اليسع، يعنى در ميان نام افرادى كه از زمان ابراهيم بسيار فاصله داشته‏اند.
به پندار نگارنده، همان‏گونه كه در آغاز بين ابراهيم و اسماعيل ارتباطى نيست، بين ابراهيم و ساختن كعبه نيز، تا دوره اخير پيامبرى حضرت محمد، ارتباطى نيست (رك: بقره [2]: 124 به بعد) ، و بى‏گمان، وى روايت كتاب يوبيل‏ها (46) (22: 23-24) را كه ابراهيم را بنيان‏گذار معبد اورشليم دانسته، شنيده است. داستان به كتاب دوم تواريخ ايام (3: 1) برمى‏گردد كه مى‏گويد سليمان معبد را بر كوه موريا ساخت كه بنا بود ابراهيم بر روى آن اسحاق را قربانى كند (پيدايش، 22: 2) .
خود واژه «اسلام‏» و مضمون آن، يعنى تسليم كامل به خدا، با داستان ابراهيم مرتبط است; نمونه آن سوره بقره [2]، آيه 131 است: «هنگامى كه پروردگارش به او [ابراهيم ]فرمود: تسليم شو، گفت: به پروردگار جهانيان تسليم شدم‏» . نمونه ديگر سوره حج [22]، آيه 78 است: «آيين پدرتان ابراهيم [نيز چنين بوده است]. او بود كه قبلا شما را مسلمان [يعنى تسليم در برابر خدا] ناميد» . ريشه اين بيان نيز در يكى از ترگوم (47) (ترجمه) هاى سفر پيدايش (17: 1) است كه خدا ابراهيم را موعظه مى‏كند كه شليم Shelim باشد.
در قرآن با تاكيد آمده است كه ابراهيم نه يهودى و نه مسيحى بود (بقره [2]: 140، 135; آل‏عمران [3]: 67) ; اين بيان برعكس اعتقاد اصلى حضرت محمد[ص] در مورد جهانى بودن دين اسلام، اين دين را دين ابراهيم، پدر عرب‏ها، انحصارى، «بهترين دين‏» (آل‏عمران [3]: 110، 106) و والاتر از اديان ديگر معرفى كرد.
آدم ADAM (2:234-245; در اسلام: 241-242)
قرآن بيش از كتاب مقدس به آدم توجه كرده است. خدا آدم را خلق كرد تا خليفه او بر زمين شود (بقره [2]: 30) ; با او پيمان بست (طه [20]: 115) . فرشتگان ترسيدند كه آدم بر روى زمين فتنه كند. خدا به آدم اسما را آموخت و از فرشتگان خواست تا به آدم سجده كنند. ابليس سرپيچى كرد. خدا ابليس را از بهشت راند. آدم و حوا از خوردن ميوه درختى منع شدند، اما شيطان در گوش ايشان وسوسه كرد كه خدا شما را از اين درخت‏بازداشت، تا مبادا چون فرشتگان جاودانه شويد (اعراف [7]: 20) . ايشان از ميوه آن درخت‏خوردند و از برهنگى خويش آگاه شدند و خود را با برگ درختان پوشاندند. خدا گفت كه بين آدم و شيطان دشمنى ابدى خواهد بود. سپس آدم از گناهش توبه كرد.
نويسنده اين مدخل در ادامه اين ادعا را مطرح مى‏كند كه برخى از بخش‏هاى داستان آدم در قرآن، برگرفته از يك اگاداى قديمى است (سنهدرين، 38 الف - ب) . وى احتمال مى‏دهد كه قرار گرفتن شيطان به جاى مار (48) متاثر از مسيحيان باشد.
در ادامه آمده است كه مفسران و نويسندگان بعدى مسلمان، اين داستان قرآن را با استفاده از كتاب مقدس، اگادا و تخيلات خويش تكميل كردند. در آخر، برخى از اين امور بيان شده است.
داوود DAVID (5: 1318-1334; در اسلام: 1332)
داوود براى اعراب دوران جاهليت‏شخصيتى آشنا بود و در اشعارشان وى را مخترع زره مى‏دانستند. همچنين از ارتباط وى با زبور (مزامير) آگاه بودند. قرآن نيز بيان مى‏دارد كه خدا به داوود فن زره‏سازى را آموخت (انبياء [21]: 80) ; همچنين آهن را در دستان او نرم مى‏كرد (سبا [34]: 10) . خدا زبور را به داوود عطا كرد (اسراء [17] : 55) .
چيرگى داوود بر جالوت در سوره بقره [2]، آيه 251 ذكر شده است. خدا داوود را خليفه خود در زمين كرد تا ميان مردم به حق و عدالت داورى كند (ص [38]: 26) .
در آيات پيش از آيه فوق (آيات 22 تا 25) داستان برادرى كه 99 گوسفند دارد و مى‏خواهد تنها گوسفند برادر خود را بگيرد، آمده است. نويسنده مى‏گويد اين احتمالا اشاره‏اى است‏به داستان اورياى حتى و مثلى كه ناتان نبى براى داوود بيان كرد (رك: دوم سموئيل، 11-12) .
در سوره مائده [5]، آيه 78 آمده است كه داوود و عيسى برخى از بنى‏اسرائيل را به خاطر تجاوز از فرمان خدا لعنت كردند. نويسنده مدخل مى‏گويد: آوردن نام داوود به همراه عيسى شايد بيانگر اين باشد كه پيامبر اسلام اين نكته را از مسيحيان گرفته است.
اسحاق ISAAC (9: 1-7; در اسلام: 6)
در قرآن، اسحاق و يعقوب پيامبران و مردان درستكار معرفى شده‏اند (مريم [19]: 49-50; انبياء [21]: 72-73; انعام [6]: 84) . در سوره صافات [37]، آيات 99 تا 110، كه داستان رؤياى ابراهيم و قربانى آمده است، نام پسرى كه بايد قربانى مى‏شد ذكر نشده است; اما طبرى در تاريخ خود حديثى را نقل كرده مبنى بر اين كه پيامبر خود اعلام كرد كه مقصود اسحاق است.
نويسنده همين نظر را به على بن ابى‏طالب (ع) ، عمربن‏الخطاب و جمعى از تابعين نسبت مى‏دهد.
يعقوب JACOB (9: 1191-1206; در اسلام: 1201-1202)
نويسنده اين مدخل از آيه 71 سوره هود [11] كه بيان مى‏دارد: «پس وى [ساره] را به اسحاق و از پى اسحاق به يعقوب مژده داديم‏» ، چنين استفاده مى‏كند كه پيامبر اسلام دقيقا نمى‏دانسته است كه يعقوب پسر اسحاق بوده يا برادر وى; از اين رو از يك بيان مبهم استفاده كرده است. از زمانى كه وى به مدينه رفت، اين نكته برايش آشكار شد كه پدران يعقوب، ابراهيم و اسحاق و اسماعيل بودند و وى پدر اسباط بود (بقره [2]: 132-133) .
ايوب JOB (10: 111-129; در اسلام: 125)
ايوب درچند سوره قرآن بنده خدا و كسى كه سختى‏ها را تحمل كرد، معرفى شده است (نساء [4] : 163; انبياء [21]: 83-84; ص[38]: 41-44) . خدا پس از اين مشقات، تمام آنچه را وى از دست داده بود، به وى بازگرداند. به بيان نويسنده مدخل، گرچه قرآن به‏اختصار به داستان ايوب پرداخته، اين داستان در ادبيات اسلامى پس از قرآن، تحت‏تاثير كتاب مقدس و ميدراش‏ها، گسترش يافته است.
يوسف JOSEPH (10: 202-217; در اسلام: 212-213)
يوسف يكى از محبوب‏ترين شخصيت‏ها نزد پيامبر اسلام است. يك سوره [سوره 12 ]به نام وى نامگذارى شده، كه به روايت قرآن «احسن القصص‏» است (در 111 آيه) . داستان با اين اخطار يعقوب به يوسف آغاز مى‏شود كه: از گفتن رؤيايت‏به برادران بپرهيز. در ادامه مدخل به بقيه داستان يوسف، از ديدگاه قرآن، اشاره شده است.
در ادبيات اسلامى پس از قرآن، داستان يوسف و زليخا گسترش يافته و در نثر و شعر عربى و فارسى داراى رنگ و بوى رومانتيك شده است.
موسى MOSES (12: 371-411; در اسلام: 402-404)
شخصيت و كردار موسى جايگاهى والا در قرآن دارد. وقايع زندگى وى از لحظه تولد به‏تفصيل در قرآن آمده است. در حقيقت، نوح، ابراهيم و موسى نخستين مؤمنان‏اند و موسى آمدن پيامبر اسلام را پيش‏گويى مى‏كند (اعراف [7]: 143، 157) .
در پى حكم فرعون و مشاورانش، هامان و قارون، زندگى موسى به خطر مى‏افتد و وى را به آب مى‏افكنند و آسيه، همسر (49) فرعون، او را از آب مى‏گيرد (شعراء [26]: 18; قصص [28]: 7-11) . در آيه 27 سوره قصص [28] به كار كردن موسى براى شعيب و ازدواج با دختر او اشاره شده است (همين داستان در كتاب مقدس درباره يعقوب و كار وى براى لابان آمده است) . (50)
نويسنده مدخل فوق، موارد زير را مطابق اگادا مى‏داند: موسى شير زنان مصرى را نخورد (قصص [28]: 12) ; مردى مؤمن از خاندان فرعون در نجات موسى كوشيد (مؤمن [40]: 28) ; خدا كوه را بر سر قوم اسرائيل افراشت تا تورات را بپذيرند (بقره [2]: 63، 93; اعراف [7]: 171) ; همچنين داستان قارون و بسيارى از موارد ديگر.
افزون بر اين، برخى از شخصيت‏هاى قرآن در ادبيات قديمى يهودى ناشناخته‏اند، مثل سامرى كه گوساله طلايى را مى‏سازد; (51) و مسافرت موسى و خادمش به اقصا نقاط جهان (كهف [18]: 60-82) . (52)
در قرآن، از عمران (عمرام) پدر موسى و هارون نامى به ميان نيامده است و عمران، كه در قرآن آمده (سوره آل‏عمران [3]) ، اشاره است‏به پدر مريم، مادر عيسى.
در ادامه اين مدخل، به داستان كودكى موسى در روايات اسلامى و نيز مسافرت موسى (كهف [18]: 60-82) پرداخته شده است. نويسنده پس از نقل خلاصه داستان اشاره مى‏كند كه چون اين داستان در وقايع مربوط به موسى (در تورات) نيامده، برخى از مفسران اسلامى، گفته‏اند كه اين موسى، موساى ديگرى است. برخى ديگر او را همان موساى پيامبر و جوان همراه وى را يوشع بن نون دانسته‏اند و گفته‏اند كه نام پيامبرى كه موسى با وى همراه شد «خضر» بوده است.
نوح NOAH (12: 1191-1198; در اسلام: 1195)
نوح يكى از شخصيت‏هاى مورد توجه پيامبر اسلام است. يك سوره قرآن (سوره 71) به نام نوح نامگذارى شده است. به روايت قرآن، نوح مى‏كوشد كه قومش را به توبه وادارد، اما ايشان نمى‏شنوند (اعراف [7]: 59-64) . به نوح وحى مى‏شود كه كشتى بسازد (هود [11]: 37 و. . . ) . در ادامه مدخل، بقيه داستان نوح در قرآن و روايات اسلامى مطرح شده است.
سليمان SOLOMON (15: 96-111; در اسلام: 108)
در قرآن، سليمان نه فقط وارث داوود (نمل [27]: 16) ، كه بنده مومن خداست (ص[38]: 30) . وى حتى لحظه‏اى از ياد خدا غافل نمى‏شود; شيطان‏ها به كفر گراييدند و به مردم سحر آموختند و بدين طريق ايشان را از پرستش خدا بازداشتند، اما سليمان چنين نكرد (بقره [2]: 102) . چون اسب‏هاى محبوبش وى را از ياد خدا غافل كردند، آنها را كشت (ص[38]: 31-33) . (53)
به سليمان پادشاهى بى‏نظير عطا شد (ص[38]: 35) و حكمت و زبان پرندگان به او داده شد (نمل [27]: 15، 19; لقمان [31]: 12 (54)
نويسنده مى‏افزايد: همانند داستان‏هاى اگادا، ريشه برخى از اين داستان‏ها در پارس است و مفسران اسلامى جايگاهى ويژه براى خصوصيات، تولد، حكمت و داورى سليمان قائل شدند.
بلعم (بلعام) BALAAM (4: 120-125; در اسلام: 124)
نام بلعم در قرآن نيامده است و مشخص نيست كه واقعا مقصود قرآن در سوره اعراف [7]، آيه 175 و 176 بلعم باشد. در اين آيات آمده است: «و خبر آن كسى كه آيات خود را به او داده بوديم براى آنان بخوان كه از آن عارى گشت; آن‏گاه شيطان او را دنبال كرد و از گمراهان شد. . . او به زمين گراييد و از هواى نفس خود پيروى كرد. »
عقيده بيشتر مفسران و مورخان اين است كه شخصيت موردنظر در آيات فوق، همان بلعام است كه در كتاب مقدس (اعداد، 22-24) به وى اشاره شده است; اما برخى از مفسران، شخص موردنظر قرآن را امية بن ابى‏الصلت مى‏دانند.
شخصيت‏هاى ديگرى كه در كتاب مقدس و متون اسلامى (به ويژه قرآن) آمده‏اند و در دايرة‏المعارف به ديدگاه اسلام درباره ايشان پرداخته شده، بدين‏قرارند:
بنيامين Benjamin هابيل و قابيل Abel and Cain كنعان
Canaan دانيال Daniel الياس Elijah اليسع
Elisha ادريس Enoch حوا Eve حزقيل (حزقيال:
Ezekiel )عزير (عزرا: Ezra )ياجوج و ماجوج
Magog and Gog جالوت Goliath هامان Haman اشعيا
Isaiah ارميا Jeremiah يونس Jonah يوشع
Joshua قارون Korah لوط Lot مريم Miriam بختنصر
Nebuchadnezzar نمرود Nimrod فرعون Pharaoh عزيز مصر
Potiphar بلقيس Sheba of Queen سموئيل Samuel طالوت
Saul شيث Seth آزر Terah
ب) مفاهيم اسلامى
عنوان برخى از مدخل‏ها واژه‏ها و اصطلاحات اسلامى است. در اين مدخل‏ها نيز از زاويه‏اى به اين مفاهيم نگاه شده كه با يهوديت و يهوديان مرتبط است. برخى از اين مدخل‏ها را به اجمال بررسى مى‏كنيم.
اهل كتاب AHL AL-KITAB (2: 467-468)
يهوديان، مسيحيان و صابئين در قرآن اهل كتاب ناميده شده‏اند (آل‏عمران [3]: 110; نساء [4]: 152 و. . . ) ; چرا كه كتابى مقدس حاوى وحى خدا داشته‏اند. قرآن به زبور داوود (از ريشه ميزمور (mismor اشاره مى‏كند (اسراء [17]: 55) . همچنين به تورات اشاره مى‏كند (آل‏عمران [3]: 48; فتح [48]: 29) . به گفته قرآن، تورات آمدن پيامبر اسلام را پيش‏گويى كرده است (اعراف [7]: 157) . نام انجيل نيز در قرآن آمده است (مائده [5]: 47) . قرآن گرچه سه بار نام صابئين را ذكر كرده (آل‏عمران [3]: 62; مائده [5]: 69; حج [22]: 17) ، كتابى براى ايشان نام نبرده است.
ذمى، ذمه DHIMMI ,DHIMMA (5: 1604-1606)
در اسلام وضعيت‏حقوقى اهل كتاب را ذمه گويند. اين يك تعهد دوجانبه است: حاكم اسلامى تعهد مى‏كند كه جان و مال اهل ذمه را حفظ كند; آنان را از خدمت‏سربازى معاف كند; و آزادى دينى ايشان را، گرچه با محدوديت‏هايى، تضمين كند. از سوى ديگر، اهل ذمه مكلف به پرداخت جزيه‏اند; نبايد به اسلام توهين كنند; نبايد مسلمانان را به دين خود درآورند; نبايد كليسا يا كنيسه جديد بسازند; و نبايد با تبانى با دشمنان، به حكومت اسلامى خيانت كنند. ايشان بايد با كارهايى چون پل‏سازى و راهنمايى به ارتش اسلام يارى دهند. همچنين بايد با پوشيدن لباسى خاص، خود را متمايز گردانند.
روز واپسين ESCHATOLOGY (6: 860-886; در اسلام: 883-885)
حضرت محمد [ص] نسبت‏به وقايع آخرالزمان شيفتگى زيادى دارد. در قرآن هفتادبار عبارت «يوم‏القيامه‏» به كار رفته است (مثلا بقره [2]: 85، 113; نحل [16]: 124; مجادله [58]: 7; قيامه [75]: 1-35) ; همچنين واژه «الساعه‏» چهل بار آمده است (مثلا انعام [6]: 31، 40; نازعات [79]: 42) . واژه‏هاى ديگرى نيز براى بيان اين منظور در قرآن به كار رفته است، مثل «يوم‏الحساب‏» (ص[38]: 16، 26، 53) .
در ادامه اين مدخل، به بررسى ساير آيات قرآن درباره داورى در روز قيامت، محشر، صراط، بهشت و دوزخ و نحوه مكافات مجرمان و پاداش نيكوكاران پرداخته شده است. سپس نحوه رستاخيز مردگان و نيز آغاز قيامت، آمدن دجال، و. . . بيان شده و در انتها به مقايسه روز قيامت در اسلام با روايات يهودى پرداخته شده است.
حديث HADITH (7: 1051-1052)
حديث علم سنت اسلامى، به ويژه درباره اعمال، گفته‏ها، فضايل، عقايد و شيوه‏هاى زندگى حضرت محمد است. حديث‏يكى از چهار منبع فقه است.
اسلام ISLAM (9: 92-105)
اسلام دينى جهانى است (يعنى دينى است كه فقط با يك قوم سروكار ندارد) ، و جوان‏ترين دينى است كه از يهوديت ريشه گرفته است. (55) اين دين منحصر در ايمان و شريعت دينى نيست، بلكه پيش‏زمينه فرهنگ خاصى است كه ملل اسلامى را، على‏رغم تمايزات جغرافيايى، نژادى و تاريخى، تا عصر حاضر به هم مرتبط كرده است.
اسلام در قرن هفتم ميلادى در شبه جزيره عربستان طلوع كرد و از آن جا به سراسر جهان راه يافت. اين دين در شهر تجارى مدينه رشد يافت و پيامبر نيز خود بازرگان بود. اين واقعيت در شريعت اسلامى نيز منعكس شده; چرا كه براى ملتى شهرنشين و مدنى لحاظ شده است.
گرچه بيشتر مردمان اين منطقه بت‏پرست‏بودند، اديان توحيدى، يعنى يهوديت و مسيحيت، نيز براى ايشان ناشناخته نبودند.
در فعاليت پيامبر اسلام، امور زير بارز است: 1. بيان مفهوم روز داورى; 2. معرفى الله به عنوان خداى واحد; 3. آوردن شريعت مكتوب آسمانى; 4. تاييد و تعيين خانه كعبه به عنوان زيارتگاه; 5. احترام به ابراهيم «خليل الرحمان‏» به عنوان نخستين موحد و بنيانگذار كعبه; 6. آوردن شريعتى كه نسبت‏به موقعيت ظهورش از نظر اخلاقى و اجتماعى پيشرفته است; 7. مطرح كردن بنا و اساسى براى ساختار سياسى و دينى جامعه مؤمنان; 8. اطاعت‏برخى طوايف عرب از وى; 9. بازگشت‏به مكه; 10. مطرح كردن زبان عربى به عنوان زبان دينى.
نويسندگان در ادامه اين مدخل مفصل به موارد زير مى‏پردازند: جهان اسلام و پراكندگى مسلمانان و جمعيت ايشان; گسترش دين اسلام; ظواهر و مراسم دينى; مكان‏هاى مقدس; مناظره با يهوديان; يهوديت و اسلام.
اسرائيليات ISRAELITE (9: 1067)
اسرائيليات نام دو نوع ادبيات مسلمانان است كه به دو موضوع متفاوت مربوط مى‏شود:
1. داستان‏هايى از كتاب مقدس، اساطير، و ديگر روايات كه در ادبيات يهودى، از شخصيت‏هاى كتاب مقدس، محققان، ربى‏ها و شخصيت‏هاى تلمود و ميدارش‏ها به يادگار مانده است. اسرائيليات كانالى بوده است‏براى جذب بسيارى از حكايات در گنجينه روايات تاريخى اسلام. منشا اين روايات معمولا يهوديانى بودند كه به اسلام گرويدند يا محققانى كه داراى ريشه يهودى بودند. مشهورترين آنان كعب‏الاحبار و وهب بن منبه‏اند. وجود اين روايات با اعتراض برخى فرق اسلامى مواجه شد.
2. موضوع اصلى ديگر اسرائيليات زندگى و كردار عرفاى اسلامى است، مردان قديمى متقى‏اى كه در دوره‏اى شكوفا شدند كه دوره «بنى‏اسرائيل‏» ناميده مى‏شد. (56)
جهاد JIHAD (10: 103-104)
جهاد جنگ مقدس در اسلام است. در سوره‏هاى مدنى به مسئله جهاد، يعنى جنگ مقدس بر ضد كافران و دشمنان خدا، پرداخته شده است (مثل سوره بقره [2]: 190-194; 216-218، 244 و. . . ) . قرآن به كشته‏شدگان در راه خدا وعده پاداش بزرگ مى‏دهد (نساء [4]: 74) . مطابق اسلام، امام مسلمين بايد بر ضد اهالى شهرهايى كه به اسلام تن درندهند، جهاد كند. اين شهرها دارالحرب و شهرهاى اسلامى دارالاسلام ناميده مى‏شوند. يهوديان و مسيحيان مى‏توانند در دارالاسلام با عنوان ذمى زندگى كنند.
كلام KALAM (10: 701-703)
الهيات مدرسى عربى; در اين مدخل به كلام معتزله و اشاعره اشاره شده و به تاثير كلام اسلام بر فلسفه يهودى پرداخته شده است. كلام در طى قرون وسطا بر متفكران و هم پيروان شريعت‏شفاهى، (58) تاثير داشته است. كلام معتزلى تاثير زيادى بر سعديا، كه هم‏زمان با اشعرى مى‏زيست، داشته است، و اين امر كاملا در كتاب وى، كتاب الامانات والاعتقادات، آشكار است. بيشتر ادله وى بر ازلى نبودن جهان از كلام اقتباس شده است. وى همچنين از ادله كلامى در اثبات وحدت خدا سود جست. به طور كلى مى‏توان گفت كه كلام معتزلى از طريق آثار سعديا تاثير عظيمى بر انديشه يهودى تا قرون وسطا داشته و اين تاثير به واسطه ترجمه آثار وى تا روزگار ما نيز رسيده است. پيش از وى، ابراهيم بن مروان نيز از كلام تاثير پذيرفته بود.
ابن‏ميمون آموزه‏هاى كلامى را در كتاب دلالة الحائرين توضيح داد و آنها را رد كرد، گرچه خود معترف است كه ديدگاهش از برخى جهات با كلام شباهت دارد.
قرآن KORAN (10: 1194-1200)
در حالى كه در يهوديت و مسيحيت، كتاب مقدس به مرور زمان و با توسعه دينى پديد آمد، اسلام از همان آغاز مبتنى بر يك كتاب بود.
در اين مدخل به شكل ادبى قرآن، تاثير يهوديت‏بر اسلام، معادشناسى، نام‏هاى خداوند، اطلاعات درباره پيامبران و روايات، پنج ركن دين و واجبات و محرمات، و قرآن در ادبيات يهودى و زبان عبرى پرداخته شده است.
محمد [ص] MUHAMMAD (12: 508-511)
در اين مدخل، زندگى‏نامه پيامبر اسلام، حضور وى در مكه و مدينه، و برخورد وى با طوايف يهودى بيان شده است.
تصوف SUFISM (15: 486-487)
اين واژه بيانگر عرفان اسلامى است كه حدود قرن هشتم ميلادى در كشورهاى اسلامى رايج‏شد و هنوز نيز داراى نفوذ است.
از معروف‏ترين عارفان پرشور يكى بايزيد بسطامى (م. 875م) است كه مى‏گفت: «سبحانى، ما اعظم شانى‏» ، و ديگرى حلاج (مقتول 922م) است كه بانگ اناالحق سرمى‏داد. اين جملات را ابن‏طفيل در مقدمه كتاب حى بن يقظان كه در قرن چهاردهم ميلادى به عبرى ترجمه شد، نقل كرده است.
به عقيده نويسنده مدخل، برخى عارفان اسلامى متاثر از عرفان يهودى بودند.
ج) مواجهه يهودى - اسلامى
تلقى يهوديان از مسلمانان و بالعكس و نيز برخوردهاى ايشان با يكديگر، موضوع بخشى از مدخل‏هاى اين دايرة‏المعارف است كه به برخى اشاره مى‏شود.
ضد يهودى‏گرى SEMITISM-ANTI (3: 86-160; در اسلام: 100-101)
ضديهودى‏گرى در اسلام، يكى از بخش‏هاى مدخل فوق است. به گفته نويسنده، قرآن، از ديدگاه الهياتى، دربردارنده حملاتى بر ضد يهوديان است، چرا كه ايشان حضرت محمد را به پيامبرى قبول نداشتند.
در اين مدخل، به ضديهودى‏گرى در كشورهاى عربى نيز پرداخته شده است.
نوكيشان اجبارى ANUSIM (3: 169-174)
موضوع اين مدخل عبارت است از اجبار يهوديان با تهديد و شكنجه به تغيير دين. از جمله موارد مورد اشاره نويسنده، اجبار يهوديان اصفهان، مشهد و اسپانياى اسلامى (اندلس) به پذيرش اسلام است.
ارتداد APOSTASY (3: 201-215; ارتداد به اسلام: 211)
ارتداد يعنى رها كردن ايمان (يهودى) و پذيرش دين ديگر. در بخشى از اين مدخل، ارتداد يهوديان به اسلام مطرح شده است. تعدادى از يهوديان عربستان در زمان حضرت محمد[ص] به اسلام گرويدند كه معروف‏ترين ايشان عبدالله بن سلام است.
علامت‏خاص JEWISH ,BADGE (4: 62-73)
نويسنده اين مدخل معتقد است كه لزوم به همراه داشتن علامت‏خاص براى پيروان غير ازدين اكثريت، نه درمسيحيت، كه در اسلام ريشه دارد. عمربن عبدالعزيز (717-720م) نخستين حاكمى بود كه دستور داد ذميان بايد لباس و علامت ويژه داشته باشند.
جديد الاسلام JADID AL-ISLAM (9: 1246)
اين اصطلاح در كشور ايران در مورد يهوديانى به كار مى‏رود كه با اجبار مسلمان شده‏اند. اين تعبير بيشتر در شهر مشهد و از زمان حكومت قاجار به كار رفته است.
كتاب مقدس BIBLE (4: 814-968; در اسلام: 927-932)
پيش از ظهور اسلام، در دوره جاهليت، جماعاتى يهودى وسيعى در شمال و جنوب شبه جزيره عربستان مى‏زيستند. از اين رو، مردم اين سرزمين از وجود كتاب مقدس آگاه بودند.
نويسنده پس از ذكر آشنايى شاعران عرب با كتاب مقدس، مى‏افزايد كه: حضرت محمد با تورات آشنا بود (آل‏عمران [3]: 65، 93) ، توراتى كه به اهل كتاب داده شده و همانند قرآن وحى و كلام الهى است. تورات طريق هدايت و نور است، و پيامبران براساس آن براى يهود داورى مى‏كردند (مائده [5]: 42) .
نويسنده مدخل ادعا مى‏كند كه تمام اطلاعات حضرت محمد از كتاب مقدس، سخنانى است كه از يهوديان و مسيحيان شنيده است. به زعم وى، پيامبر اسلام فقط در موارد اندكى ترجمه‏اى دقيق از متن كتاب مقدس ارائه داده و اكثر موارد برداشت آزاد است. نمونه ترجمه دقيق را اين آيه ذكر مى‏كند: «همه خوراكى‏ها بر فرزندان اسرائيل حلال بود، جز آنچه پيش از نزول تورات، اسرائيل [ يعقوب] بر خويشتن حرام ساخته بود» (آل‏عمران [3]: 87) . اين آيه مطابق پيدايش، 32: 32 است; همچنين آيات راجع به قصاص (مائده [5]: 45; كه منطبق است‏با خروج، 21: 23-25) .  نويسنده مدخل فوق ديدگاه مفصل و نقادانه‏اى را درباره نگرش قرآن و پيامبر اسلام به كتاب مقدس مطرح كرده است.
د) ايران و يهوديت
ايران هماره موردتوجه يهوديان بوده است. از زمانى كه كوروش فرمان آزادى يهوديان را صادر كرد، هميشه ايران پايگاه مهمى براى يهوديان بوده است. در اين دايرة‏المعارف نيز در چند مدخل به ايران و يهوديان ايران پرداخته شده است.
ايران IRAN (8: 1439-1444; 17: 321; ده‏سال‏نامه 83-92; 186-187)
ايران تا پيش از سال 1935م / 1313ش در روابط بين الملل پارس (پرشيا (Persia ناميده مى‏شد. در اين مدخل به بررسى وضع يهوديان ايران از تاريخ فوق پرداخته شده است و اطلاعات مربوط به پيش از اين تاريخ در مدخل پارس آمده است.
در سال 1948م / 1326ش حدود نود و پنج هزار يهودى در ايران ساكن بودند. در سال‏هاى 1948 تا 1955م، حدود بيست و هشت هزار تن از ايشان به اسرائيل كوچيدند و سپس سه هزار تن از آنان به ايران بازگشتند. در سال 1956م / 1334ش، جمعيت‏يهوديان ايران در حدود هفتاد و پنج هزار نفر بود كه در سال 1968 / 1346 به شصت هزار نفر كاهش يافت. در اين زمان، ايران، پس از اسرائيل، بزرگ‏ترين جامعه يهودى در شمال آفريقا و آسيا را دارا بود.
در ادامه اين مدخل به وضع تعليم و تربيت، انتشارات، وضع زنان، اوضاع اقتصادى، اوضاع دينى، بهداشت، صهيونيسم و ساختار اجتماعى يهوديان در ايران پرداخته شده است. نويسنده ارتباط يهوديان ايران با غيريهوديان را چنين گزارش مى‏كند:
يهوديان ايران مطابق قانون اساسى سال 1906 / 1284ش داراى حقوق برابر شناخته شدند. از سال 1948 تا 1964م (1326 تا 1342ش) هيچ تعرضى عليه يهوديان صورت نگرفت. با استقرار دولت اسرائيل، اعراب كوشيدند تا مسلمانان ايران را بر ضد يهوديان بشورانند. نهادهاى مسلمان اطلاعيه‏هايى بر ضد يهوديان پخش كردند، اما هيچ خشونتى رخ نداد. فقط در مارس 1950م / 1328ش به يهوديان كردستان ايران حمله شد، اما حكومت نظم را بازگرداند. وقتى محمد مصدق در سال 1951م / 1329ش نخست‏وزير ايران شد، تبليغات ضديهودى روحانيان مسلمان و جنبش سوسياليست‏خلق شدت گرفت. مصدق خودش با يهوديان ضديت نداشت، اما رژيم او بر پايه حمايت روحانيان مسلمان و ملى‏گراها برقرار شده بود و او حمايت ايشان را فراموش نمى‏كرد. پس از سقوط مصدق، حملات فوق پايان يافت.
در ادامه، به يهوديان كرد و رابطه يهوديان ايران با دولت اسرائيل پرداخته شده است.
در جلد هفدهم، كه وقايع سال‏هاى 1973 تا 1982 را دربردارد، و نيز در جلد ده‏سال‏نامه 1983 تا 1992 اوضاع يهوديان در ايران چنين گزارش شده است:
رابطه دوستانه ايران با دولت اسرائيل و تلاش‏هاى شاه ايران براى صلح به خاطر مخالفت‏هاى روزافزون در سال 1978م / 1356ش و با پيروزى انقلاب اسلامى در فوريه 1979م / بهمن 1357ش به رهبرى آيت‏الله خمينى پايان يافت. دولت جديد صادرات نفت را به اسرائيل متوقف كرد. فعاليت‏هاى تبليغى اسرائيل در تهران قطع شد. دولت جديد ايران به‏شدت با امضاى معاهده صلح بين اسرائيل و مصر مخالف بود و رابطه خود را با مصر قطع كرد. صدها تن از يهوديان از ايران كوچيدند و برخى به اسرائيل و بيشتر آنان به ايالات متحده و اروپا رفتند.
در سال 1978م / 1356ش حدود هشتاد هزار يهودى در ايران مى‏زيستند كه از اين تعداد، شصت‏هزار نفر در تهران، هشت‏هزار نفر در شيراز، سه‏هزار نفر در اصفهان و هزار و پانصد نفر در كرمانشاه و دوهزار نفر در شهرك‏هاى خوزستان ساكن بودند. ايشان از نظر فرهنگى، اقتصادى و حرفه‏اى اهميت داشتند. ده‏درصد از ايشان بسيار ثروتمند بودند، ده‏درصد بسيار فقير بودند و وضع اقتصادى بقيه ايشان رضايت‏بخش بود. شش‏درصد از جمعيت ده‏هزار نفرى پزشكان ايران و نيز چهاردرصد از دانش‏آموزان و دو درصد از دانشگاهيان يهودى بودند. در سال 1979م آيت‏الله خمينى اعلام كرد كه يهوديان ايران اگر طرفدار صهيونيسم و اسرائيل نباشند در امان‏اند.
بسيارى از يهوديان ايران در سال‏هاى آغازين دهه 1980 كوچ كردند. اكنون [در سال 1992 / 1370] جمعيت‏يهودى ايران حدود بيست و پنج هزار نفر است كه اكثرا در تهران ساكن‏اند.
پارس PERSIA (13: 302-319)
در اين مدخل گسترده، به اوضاع پارس از دوران ديرين تا زمان نامگذارى آن به ايران پرداخته شده است. ابتدا تاريخچه و سابقه پارس بيان شده، از كوروش و نقش وى در آزادى يهوديان سخن به ميان آمده، و در ادامه به مطالب زير اشاره شده است: پارس در پيش از دوران اسلامى; شش قرن نخست تحت‏حكومت‏خلفا (642-1258م) ; در كومت‏خان‏خانى (1258-1336م) ; در حكومت صفويه (1502-1736م) ; در حكومت قاجاريه (1794-1925م) ; در حكومت پهلوى.
كوروش CYRUS (5: 1148-1186)
پادشاه پارس در 559 تا 529 ق‏م. كوروش در تاريخ بنى‏اسرائيل جايگاهى ويژه دارد. از وى در كتاب عزرا و در كتاب دانيال (1: 21; 6: 29; 10: 1) ياد شده است. در اين عبارت‏ها بيان شده كه وى يهوديان را از اسارت بابلى (در 538 ق‏م) آزاد كرد و به ايشان اجازه بازگشت‏به صهيون را صادر كرد و در جهت‏بازسازى معبد كوشيد.
در كتاب اشعيا اميدهاى اين نبى چنين بيان شده است: «خداوند به مسيح خويش، يعنى به كوروش، كه دست راست او را گرفتم تا به حضور وى امت‏ها را مغلوب سازم و كمرهاى پادشاهان را بگشايم، تا درها را به حضور وى مفتوح نمايم و دروازه‏ها ديگر بسته نشود، چنين مى‏گويد كه من پيش روى تو خواهم خراميد و جاى‏هاى ناهموار را هموار خواهم ساخت. . . هنگامى كه مرا نشناختى، ترا به اسمت‏خواندم و ملقب ساختم. . . (اشعيا، 45: 1-13) .
در آخر، ديدگاه اگادا درباره كوروش بيان شده است.
شاه‏عباس اول ABBAS I (2: 38-39)
يهوديان در طى سلطنت‏شاه عباس اول، پادشاه ايران در سال 1588 تا 1629م از لطف وى، كه نسبت‏به غيرمسلمانان آسان‏گير بود، برخوردار بودند. در زمان حمله وى به گرجستان، يهوديان او را يارى دادند و او براى قدردانى از كمك ايشان، اجازه داد تا يهوديان جامعه‏اى جديد را در فرح‏آباد [خزرآباد فعلى]، در كناره درياى خزر، بنا كنند. وى نخستين حاكم مسلمان ايران بود كه به كتاب مقدس عبرى علاقه نشان داد.
در بخش دوم حكومت وى، به دليل تحريك يهوديان تازه مسلمان، رفتار وى با يهوديان بد شد و يهوديان اصفهان مجبور به پذيرش اسلام شدند.
در مدخل‏هاى اصفهان ISFAHAN ،مشهد MESHED ،كردستان
KURDISTAN ،ادبيات يهودى - فارسى JUDEO - PERSIAN ،و. . . مى‏توان اطلاعاتى درباره ايران به دست آورد.