آيا صهيونيست ها واقعا دنبال ارض موعود بودند؟

تاكيد بر اين موضوع كه صهيونيست ها نه به خاطر سرزمين موعود و داشتن كشوری برای خود اقدام به اشغال فلسطين كردند، نكته ای است كه شايد به مذاق بسياری خوش نيايد، اما طرح آن می تواند افق های تازه ای را در هر پژوهش تاريخی و عملی باز كند.
حمله بخت النصر به فلسطين در سده ششم پيش از ميلاد و مهاجرت دستجمعی يهوديان از فلسطين، نقطه آغاز ماجرايی است كه برای قرن ها ادامه داشت. اينكه چرا يهوديان در برابر سپاه بابل مقاومت نكردند و پس از آنكه كوروش بزرگ اقدام به فتح بابل و به قول خود يهوديها آزاد سازی آنها كرد به فلسطين بازنگشتند، نقطه آغازين اين سوال است. بدون شك فلسطين در روزگار متاخر حضور يهوديان ديگر نه جايی برای زندگی بود و نه حاصلی داشت. در برابر موج قدرت نمايی دولت شهرهای فنيقی در سواحل مديترانه كه تمام آبهای اين منطقه را جولانگاه خود كرده بودند، ديگر نه سوداگران يهودی مجالی برای عرض اندام داشتند و نه دولت يهودی می توانست مجالی برای اين مهم فراهم كند.
شكست سنگين مصر و آشور از ارتش مشترك ايران و بابل نيز باعث شده بود تا مصر به شدت ضعيف و آشور نيز از بين برود، پيروزی بابل باعث شد تا رونق و تجارت به اين شهر منتقل شود و به نوعی بايد گفت يهوديان نه به زور ؛ بلكه به اختيار و برای رسيدن به امكانات بهتر و بيشتر فلسطين را رها كرده و رو به سوی بابل گذاشتند.
اين سنت در ميان يهوديان برای قرن ها ادامه يافت و آنها هر كجا ثروت و قدرت بود حضور داشتند. شغل اصلی آنها كه شامل تجارت و سوداگری بود، بهترين مكان ها را برای آنها مراكز جمعيتی و پر رونق تشكيل می داد تا ضمن حضور در اين مناطق به امور تجاری خود بپردازند. اين نكته كه يهوديان سوداگران موفقی بودند بر هيچ كس پوشيده نيست؛ اما در ورای اين سوداگری نوعی اقتصاد ويرانگر قرار داشت كه باعث می شد آنها به هر منطقه ای كه بروند با خشم و غضب مردم مواجه شوند. رباخواری و ايجاد بازار سياه با استفاده از رابطه های خانوادگی كه آنها را در همه مناطق به هم مربوط می كرد به گونه ای بود كه منجر به زندگی منزوی آنها شد.
محلات يهودی در هر شهر و منطقه ای شناخته شده بود. گتوهای يهودی كه عبارت بود از اتاق های تاريك و نمور و مرموز، به همراه جادو و سحری كه با خود داشتند، باعث شد تا به دليل رفتارهای خلاف عرف خود به سادگی از شهرهای مختلف اخراج شوند. آنها از آن زمان تا تشكيل رژيم نامشروع صهيونيستی در هيچ جنگ مشاركت نكردند و همواره به عنوان سوداگران آواره ای كه ثروت را بر هر چيز ديگر ترجيح می دادند، شناخته می شدند.
با توجه به اين شرايط آيا واقعاً يهوديان دنبال تشكيل كشوری مستقل بودند و يا اينكه رژيم اشغال گر با اهداف و اغراض خاص ديگری تشكيل شد؟ با توجه به موارد برشمرده در بالا بايد گفت اسرائيل برای ايجاد آشوب در منطقه نه تأسيس دولت يهود در ارض مقدس به وجود آمد. اگر هدف ايجاد آشوب در منطقه باشد و يک جنگ بزرگ منطقهای چه؟ يهوديان سالها در دولتهای گوناگون اقتدار داشتند ولی هيچ توجهی به بيت المقدس نداشتند. سالها در امپراتوری بيزانس مقتدر بودند حرفی از معبد سلیمان به میان نیامد.
زمانی که خليفه دوم مسلمین وارد بيت المقدس شد، آنجا را زباله دان و خرابهای ديد و لعنت فرستاد بر بزرگان يهودی و مسيحی شهر و شخصاً نشست و زبالهها را از محل جمع کرد و در دامن قبای خود ريخت و شروع کرد به پاک کردن آن و بزرگان شهر به تأسی از او چنين کردند.
در امپراتوری روم شرقی (بيزانس) يهوديان چنان قدرتی داشتند که شاه و اشراف خزر (قوم ترک غرب دريای مازندران) برای حفاظت از خود در برابر حملات قبايل روس و جلب حمايت يهوديان قسطنطنيه يهودی شدند. ولی اين يهوديان قدرتمند بيزانس هیچ ادعایی در مورد معبد سلیمان نکردند و در پی بازسازی آن هم برنیامدند.
بعدها، بيت المقدس در قلمرو شامات و جزو دولت عثمانی بود. يوسف ناسی، روچيلد زمان خود بود يعنی رهبر يهوديان جهان بهشمار ميرفت. يوسف ناسی دوست سلطان سليم دوّم بود که زنش، نور بانو سلطان مادر سلطان مراد سوّم، يهوديه بود. سليم زمانی که در جنگ با ونيز پيروز شد، از يوسف ناسي، که به او کمک کرده بود، پرسيد چه ميخواهد و يوسف بيت المقدس را نخواست. ميتوانست آن زمان بيت المقدس را به تملک درآورد و دولت يهود تأسيس کند ولی چنین نکرد. او جزاير ناکسوس را خواست که انگور آن معروف و شرابش شهرت جهانی داشت و منبع مهم پول بود.
پروژه بهرهبرداری سياسی از قدس برای اهداف سياسی استعمار جديد از اوائل سده نوزدهم و دوران حکومت محمدعلی پاشا و با سفر سِر موسس مونت فيوره از لندن به مصر و ملاقات با پاشا کليد خورد. ابتدا مسئله بر سر راه استراتژيک سوئز بود و بعد با کشف نفت منطقه دگرگون شد و تأسيس دولت اسرائيل اهميت استراتژيک يافت.
پايان دوران استعمار قديم و شروع دوران استعمار جديد، خود مرحله ای مهم بود كه می توانست جايگاه قدرت را در جهان مشخص كند. به نظر می رسد با توجه به افول قدرت های غربی در برابر بيداری اسلامی و جهانی بايد آنها دنبال راه چاره ای جهت تداوم حضور خود در منطقه می بودند. اين سوال كه چرا "اسرائيل" به جای فلسطين در اوگاندا و يا هر منطقه استعماری ديگری تشكيل نشد، خود پاسخی مهم به اين سوال است و اين موضوع را می رساند كه اهداف مهمی در پشت طرح تشكيل موجوديت صهيونيستی قرار داشته اشت.
بيش از نيم قرن از حادثه مهم اشغال سرزمين فلسطين می گذرد و شاهد حمايت های بی چون و چرای غرب و به خصوص آمريكا از اين رژيم جعلی هستيم، اين حمايت كه با هزينه بسياری برای اين كشورها صورت می گيرد همچنان ادامه دارد و به نظر می رسد ادامه نيز خواهد داشت. غرب به هدف اصلی خود از تشكيل اين رژيم كه تشديد اختلافات داخلی ميان مسلمانان است به خوبی رسيده است. كشورهايی كه روزگاری فكر می شد در خط مبارزه با رژيم صهيونيستی هستند، با افشای اسناد و مدارك متقن به عنوان شريك مهم اين رژيم شناخته می شوند و به نوعی خود را نيازمند اين رژيم می دانند.
امروز رژيم صهيونيستی به ابزار مهم حضور كشورهای غربی در منطقه خاورميانه و كشورهای عربی تبديل شده است. اين نكته را می توان به روشنی دريافت كه مذاكرات سازش تنها بهانه ای است برای حضور اين كشورها در خاورميانه و ايفای نقش در تحولات آن. اگر فلسطين اشغالی سرزمين خوبی برای زندگی است، پس چرا از 14 ميليون جمعيت يهودی جهان تنها يك سوم آن در فلسطين اشغالی هستند و بيش از اين جمعيت در آمريكا و در شهر نيويورك زندگی می كنند، نه اينكه آماری كه صهيونيست ها از حضور يهوديان در فلسطين می دهند سراسر دروغ است و بيش از يك ميليون روس و اوكراينی در فلسطين زندگی می كنند كه اصولاً يهودی نيستند و به قول ظريفی اصلاً دين ندارند؟ چرا بيش از نيمی از مهاجران در فلسطين اشغالی دارای تابعيت دوگانه هستند و رژيم عبری چه اصراری دارد به عنوان كشور ملت يهود!! شناخته شود؟
با توجه به اين مسايل است كه بايد بار ديگر در تاريخ بازنگری اساسی روی دهد و تاريخ را با رويكرد ديگری نوشت. نگاه امروز تاريخ برگرفته از تفكرات و انديشه های يهوديت صهيونيستی است كه می خواهد همه چيز را به ديدگاه خودش تبيين و تفسير كند و از اين رو بايد با يادآوری اين نكات مهم و اصلي، مانع از تحريف جدی تاريخ فلسطين و دلايل اشغال آن شد.