از آلفا تا ملّى شدن از 1955 تا جولاى 1956

سند 1 ـ 2 «پايان دادن به مسأله فلسطين»، 11 ژوئن 1955
 3ـ ... نظر اين بود كه اسرائيل زمينهايى را به شكل دو مثلث كوچك به مصر و اردن واگذارد. قاعدة اراضى مثلث شكلى كه به مصر مى‏رسيد، بر مرز مصر و اسرائيل واقع بود، و قاعدة آن ديگرى در مرز اردن و اسرائيل، در جنوبى ترين نقطة نگب  در چند كيلومترى شمال الاث.  رئوس اين دو مثلث در جادة اسرائيلىِ بيرشبه  به الاث، به هم مى‏رسيدند. و در اين نقطة تماس، كه نظارت بين‏المللى را ايجاب مى‏كرد، جاده‏اى از مصر به اردن، تحت نظارت كامل اعراب، مى‏توانست از زير (يا روى) جادة الاث، كه تحت نظارت كامل اسرائيل باقى مى‏ماند، كشيده شود. 
4ـ آميزه‏اى اين چنين از سياست و مهندسى، هر چند غريب مى‏نمود، ولى شايد ويژگى تعيين‏كنندة اين برنامة پيشنهاد شده براى حل اختلاف بود ...
 5ـ براساس توافق حاصله، اسرائيل فقط بخش كوچكى از نگب را واگذار مى‏كرد، نه تمامى آن و يا، آن طور كه مصر مى‏خواست، بخش بزرگى از آن را. يهوديان دل بستة اين سرزمين هستند، خاكى كه برايشان اهميت مذهبى دارد، دسترسى به درياى سرخ را برايشان تضمين مى‏كند و به آنها، در نقطه‏اى دور از چشم همساية متخاصم، طعم خوش آزادى را مى‏چشاند. از طرفى، شكى نيست كه مصر نمى‏پذيرد كه اسرائيليها تمام نگب را در اختيار داشته باشند. راه‏حلى نمى‏ماند غير از سياستِ بنيادى مطرح شده در بالا، بند سوم، يعنى نقطة تماس دو مثلث، جايى كه طرفين بر آن مسلط باشند يا تحت سلطة هيچ كدام نباشد. سليمان نبى هم نمى‏توانست چاره‏اى بهتر از اين بينديشد ...
     9ـ ... البته ابهامات و مسائل مالى چندى وجود دارد كه فقط طى مذاكرات با اسرائيل و دولتهاى عربى مى‏تواند روشن شود. مثلاً، شايد طرفين دعوا، بخواهند كه دولت ايالات متحدة آمريكا و خود ما مخارج همكارى آنها را به شكل كمكهاى مالى بيشترى بپردازيم ... تعهدات مالى ما در ارتباط با راه‏حل پيشنهادى، كه مى‏تواند به كمكهاى جبرانى يك صد مليون پوندى اسرائيل به پناهندگان عرب اضافه شود، به قرار زير است:
     الف) وامى به مبلغ 15 ميليون پوند به اسرائيل، با شرايطى كه احتمالاً به مذاق يهوديان خوش نخواهد آمد.
     ب) اجازه به اسرائيليها براى فراهم آوردن حدود 15 مليون پوند در مدت ده      سال با فروش اوراق قرضة دولت اسرائيل در انگليس.
     10ـ از همكارانم اجازه مى‏خواهم كه:
الف) با دولت ايالات متحده آمريكا كمال همكارى را داشته باشيم تا از طريق مذاكره با سرهنگ ناصر و بعد با طرفين ديگران دعوا به مسأله فلسطين خاتمه داده شود ...
مأخذ: مركز اسناد عمومى هيأت دولت 75/129، يادداشت وزير امور خارجه، 11      ژوئن 1955

     مشكلات موجود در هرگونه مذاكرة صلح بين اسرائيل و مصر، در تدبير بديعى كه در بند سة طرح آلفا گنجانده شده و به منزلة مركز ثقل اين طرح است، به خوبى نشان داده شده. امّا اين حساب و كتابهاى دقيق و عالى، در اثر جمع آمدن چند عامل، جملگى واژگونه شدند. عامل اوّل اين كه دالس، نگران از تأثيرات چنين جريانى بر انتخابات آيندة آمريكا كه قرار بود در سال 1956 برگزار شود، مصمم شد در مورد طرح آلفا، هر چند زودتر از موعد، سخن بگويد و نظر بدهد. اين كار، سرّى بودن طرح آلفا را به مخاطره افكند. زيرا گمان مى‏رفت نهانى بودن اين طرح، پايه و ماية موفقيت مذاكراتِ آن باشد. عامل دوم (كه تأثيرى شديدتر در به هم زدن اين حساب و كتابها داشت) اين بود كه در مرز بين اسرائيل و مصر درگيرى پيش آمد و با حملة اسرائيل به اردوگاه فدائيان در نوار غزه در روزهاى پايانىِ اوت 1955 به اوج رسيد. شدت عمل دولت جديد اسرائيل به رهبرىِ بن گوريون، اين نكته را به ناصر ياد آور شد كه اوضاع نيروهاى مسلّح مصر، كه از سوى غرب تحريم شده بود، سخت وخيم، و نيازمند معالجه و تقويتِ است. حال كه از محموله‏هاى حياتى سلاحهاى انگليسى و آمريكايى خبرى نبود، مصر به اتحاد جماهير شوروى كه پيش از اين نيز به او سلاح داده بود روى آورد، و در 21 سپتامبر 1955 اعلام داشت كه با شوروى وارد معامله شده، و آن كشور از طريق چكسلواكى، 200 تانك و بدتر از آن 100 هواپيماى جتِ پر قدرت، از جمله بمب‏افكن پيشرفتة ميان بُردِ ايلوشين دو ـ 28، در اختيار مصر قرار خواهد داد.
     واكنش اوليّة غرب نسبت به اين معاملة اسلحه، خشم و غضبى آشكار بود، زيرا ورود سلاحهاى مدرن تعادل قوا را در خاورميانه سخت به هم زد و در نتيجه، برنامة آلفا را به مخاطره انداخت. در لندن نيز واكنش اوليّه، خصمانه و البته آشفته‏وار بود. از يك سو، تمايل به گوشمالى ناصر وجود داشت، و از سوى ديگر بيم آن مى‏رفت كه اقدامات تنبيهى عليه ناصر، او را بيشتر به سمت شوروى براند و از اقمار آن كشور كند. اِوِلين شاك بُر، مقام مسئول بريتانيايى آلفا، بر فرم احتياط نظر دارد و خطر مسابقة تسليحاتى را به شركت‏كنندگان اين مسابقه گوشزد كرد و اظهار داشت كه معاملة اسلحة مصر، خود مى‏تواند موجب تسريع در طرح آلفا شود. اين نظر بلافاصله مورد پذيرش هيأت دولت قرار گرفت.

سند 2 ـ 2 بحثهاى هيأت دولت در مورد معاملة اسلحة چك، 4 اكتبر                1955
     وزير امور خارجه گفت اكنون اين نكته را خوب مى‏دانيم كه دولت مصر براى خريد اسلحه با بلوك شوروى قرار داد امضا كرده، هم چنين نشانه‏هايى در دست است كه روسها به عربستان سعودى، سوريه و احتمالاً ديگر كشورهاى عربى پيشنهاد فروش سلاح كرده باشند. اين اقدامها نگران‏كننده بود. احتمال مى‏رفت حال كه اوضاع در خاور دور ثبات يافته و مسائل اروپا به بن‏بست رسيده، روسها متوجه خاورميانه شده باشند ... امّا در مورد مخاصمه‏هاى مصر و اسرائيل، ما و ايالات متحده (از طريق كميتة هماهنگى تسليحات خاورميانه و عليرغم كارشكنيهاى فرانسه) سياست خاصى را دنبال كرده بوديم و هدف اين بود كه سهم اسلحة هر كدام از اين دو كشور كاملاً محدود و منصفانه باشد. حالا بايد ببينيم با اين حركت جديد شوروى چطور به مقابله برخيزيم و به شكلى مؤثر آن را دفع كنيم.
     نخست‏وزير گفت اين پيشروى شوروى ممكن است شديدا به منافع ما در خاورميانه لطمه بزند، در واقع اين پيشروى در مصر از آن رو حائز اهميت است كه بالقوّه مى‏تواند بر ديگر كشورهاى عربى مؤثر واقع شود. به علّت وابستگى ما به نفت در خاورميانه، منافع ما در اين منطقه بيش از منافع آمريكاست، و البته تجربة ما هم در اين حوزه از آمريكا بيشتر است. بنابراين ما نبايد به خاطر عدم همكارى همه‏جانبة آمريكا، در اقدام به عمل در اين مورد، اكراه به خرج دهيم. راه درست اين است كه ما در پرتو منافع خود، سياست خود را در منطقه را شكل دهيم و بعدا تا آنجا كه بتوانيم آمريكاييها را ترغيب كنيم، از آنان بخواهيم كه از سياست ما حمايت كنند ...
     در بحثهاى بعدى نكات زير هم مطرح شد:
الف) عاقلانه نيست كه رژيم ناصر را تحت فشار بيش از حد قرار دهيم. چرا كه تأثير اِعمال فشار هم به درستى معلوم نيست، و چه بسا كه تو دهنى بخوريم، كه براى اعتبار و حيثيتمان در خاورميانه خوب نيست.
ب) خط‏مشى ما بايد در جهت اين هدف باشد كه ميان مصر و دولتهاى عربى حتى‏المقدور فاصله ايجاد كنيم. ولى لازم است كه سلاحهاى غربى با سرعت بيشترى در اختيار دولتهاى عربى متّحدِ ما قرار گيرد، در غير اين صورت ديگر نمى‏توان از همة آنها توقّع داشت كه در برابر وسوسة سلاحهاى روسى استوار بمانند.
ج) آراى عمومى كشورمان بر اين عقيده است كه دولت مى‏بايست در برابر حركات روسها در خاورميانه، اعتراضى صورت مى‏گرفته؛ مى‏توان به اطلاع عموم رساند كه در اين مورد با دولت شوروى مكاتبه شده است، هرچند لزومى ندارد كه متن اين پيام در اين مرحله منتشر شود.
مأخذ: مركز اسناد عمومى هيأت دولت، 29/128 (35) 34 سى. ام.،4 اكتبر 1955

     كميتة هماهنگى تسليحات خاورميانه  تلاشى بود از سوى متحدان غربى، تا با محدود كردن جريان تهية اسلحه، از شدّت يافتن برخورد اعراب و اسرائيل جلوگيرى كنند.
     هدف اين بحثِ هيأت دولت در بيانات ايدن نهفته است كه مى‏گفت بريتانيا مى‏تواند و بايد در خاورميانه خطّى مستقل از ايالات متحده را دنبال كند. اين چشم‏انداز، اگر نگوييم غيرممكن، دست كم مشكلات فراوانى داشت كه حوادث تابستان 1956 بر آن صحه گذاشت. هم‏چنين كاملاً روشن بود كه خاورميانه در وضعيتى حساس قرار داشت و انگليس، در عين حال كه از متحدّين معمول خود حمايت تسليحاتى به عمل مى‏آورد، نمى‏بايست مصر را منزوى كند و در حاشيه قرار دهد. ناگفته نماند كه ايدن از سياست ميانه‏روىِ طولانى مدتِ وزارت خارجه، كه با همكارى وزارت خارجة ايالات متحده صورت مى‏گرفت، به تنگ آمده بود، و رفته از خود كم حوصلگى نشان مى‏داد، هر چند عجالتا با سخنان مك ميلن و شاك بُر ظاهرا قانع شده و به اين وضعيت تن در داده بود.
     اين مشىِ دوگانه، يعنى سياست تلاش براى آشتىِ دنياى غرب و مصر، سياست تقويت پيمان بغداد از طريق تأمين اسلحه به منظور افزايش اعضاى اين پيمان سياست موفقى از آب درآمد؛ زيرا كشور ايران در 11 اكتبر اعلام كرده بود كه قصد دارد به اين پيمان بپيوندد. امّا اين پيمان نيز، مانند برنامة آلفا، به خاطر انتظارات گوناگون، دچار مشكلات بود و لطمه مى‏ديد. اين پيمان براى انگليسيها عصايى بود كه با آن قامت لرزان خود را در خاورميانه راست نگه دارند، براى آمريكا حكم متر و معيارى داشت كه با آن درجة تضاد با شوروى را بسنجند، و براى ناصر صرفا مانعى بود كه نتواند عليه اسرائيل، كه در اين جنگ سرد به هيچ طرفى متعهد نبود، اتحّاد سياسى كشورهاى عربى را فعال كند.
     هيأت دولت در جلسة 20 اكتبر به اين سياست قوّت بخشيد و سدّ بلند اسوان را به عنوان اهرمى قوى كه مى‏تواند مصر را به سوى انگليس برگرداند، معرفى كرد.

سند 3 ـ 2 مباحثات هيأت دولت در مورد سدّ اسوان، 20 اكتبر 1955
     وزير خارجه اظهار داشت كاملاً روشن است كه روسها، در خاورميانه سياست حساب شده‏اى را شروع كرده‏اند و قصد دارند جبهة ديگرى در جنگ سرد بگشايند. امّا نااميدى در قبال وضعيتى كه پيش آمده اشتباه است. پيمان سوئز در خاورميانه ايجاد خلاء كرده، و سرپيچى و قيام ملّتى كه مدّتها تحت سلطة كشور ديگرى بوده، در اوّلين نفسهاى آزادى، امرى طبيعى و واكنش عادى است. انتظار مى‏رود كه اين واكنش تندِ اوّليه سرانجام جاى خود را به وضعيتى متعادل بدهد. در ضمنِ اين احوال، ما بايد با مصر سياست ميانه‏روى و كج‏دار و مريز پيشه كنيم و تلاش كنيم و آمريكاييها را قانع كنيم كه آنها نيز چنين كنند. بايد هم و غمّ خود را مصروف اين نماييم كه به ديگر دولتهاى عربىِ وفادارِ خود كمك برسانيم و در عين حال نشان دهيم كه كاسة صبر و حوصلة ما هم ممكن است لبريز شود.
     نخست‏وزير اظهار داشت كه هدف اصلى ما بايد دفاع از منافع نفتىِ حياتى‏مان در خاورميانه باشد. از اين ديدگاه كه به مسأله نگاه كنيم، تقويت برنامه‏هاى دفاعىِ «رديف شمالى»، مهم‏تر از نظر مصر است ... تخصيص پروژة سدّ بزرگ اسوان مصر به كنسرسيوم اروپا، به شرطى كه بتوانيم اين پروژه را بگيريم، از اهميت زيادى برخوردار است، و مى‏تواند منزلت غرب، به ويژه قدرتهاى قديمى‏تر اروپايى، را در دنياى عرب كلاًّ حياتى نو ببخشد، و در روابط با اعراب، برگ برندة ما باشد.
     در طى مذاكرات نكات زير مورد ملاحظه قرار گرفت:
     1) سياست كاهش بحران در خاورميانه با محدوديت فروش سلاح تنها هنگامى موفقيت‏آميز خواهد بود كه دولتهاى خاورميانه‏اى نتوانند اسلحة مورد نياز خود را از كشورهاى ديگرى كه جزء امضاكنندگان اعلاميه سه جانبه 1950 نمى‏باشند، تهيه كنند.
2) به مناقصة بين‏المللى گذاشتنِ هر پروژه‏اى كه از حمايت بانك بين‏المللى برخوردار مى‏شود يك امر عادى تلقى مى‏شد، و اين كار خطرناك بود، زيرا ممكن بود كارى سدّ اسوان به يك شركت روسى و يا يكى از شركتهاى اقمارىِ روس واگذار شود. وزير خزانه‏دارى اظهار داشت چنانچه اين پروژه به كنسرسيوم اروپايى سپرده شود، مزاياى سياسى آن بر كسى پوشيده نخواهد ماند؛ امّا دل مشغولىِ او متوجه ميزان تعهدى بود كه بريتانيا در اين ماجرا منتقل مى‏شد. باتوجه به منافع بانك بين‏المللى در اين مورد، عاقلانه است كه قبل از هر اقدامى، در مورد اتّخاذ يك سياست مناقصة بين‏المللى كه مورد قبول بانك باشد، حمايت دولت آمريكا جلب شود. چنين روشى در چارچوب فعلى آن، ممكن است به دريافت كمكهاى بى‏واسطة بيشتر آمريكا به اقتصاد مصر نيز منجر شود ...
     نخست‏وزير، در خلاصة بيانات خود، اظهار داشت كه در اجلاس آيندة وزراى امور خارجه در ژنو، وزير امور خارجة كشور بايد از فرصت استفاده كند و ام . مولوتو  را نسبت به خطر حركتهاى اخير روسيه در خاورميانه تحريك كند. خطرىكه ممكن است تعادل ظريف قدرت نظامى را، كه قدرتهاى غربى تلاش دارند در اين منطقة پرآشوب آن را حفظ كنند، بر هم بزند. اين خطر واقعا وجود داشت كه بين مصر و اسرائيل آتش جنگ افروخته شود و احتمال دارد كه در اين جنگ، آمريكا از اسرائيل حمايت كند و چنين جنگى به يك درگيرى جهان گستر منجر شود ...
مأخذ: مركز اسناد عمومى هيأت دولت 29/128 ، سى. ام. (36) 55    22 اكتبر 1955

     اين نشست كامل هيأت دولت، به وضوح وخامت اوضاع خاورميانه را به گردن روسيه انداخت و كشمكشهاى اين منطقه را بخشى از جنگ سرد معرفى كرد. در مورد مصر، سياست همان سياست سازش بود؛ با اين تفاوت كه در آن، عنصر جديد جريانات مالى براى احداث سدّ اسوان به عنوان وسيله‏اى براى كشاندن مصر به سمت غرب به‏كار گرفته شده بود. اين مطلب، همان‏طور كه وزير خزانه‏دارى با زيركى به آن اشاره كرد، طبيعتا مسأله ظريفِ تعهدِ مالى انگليس را نسبت به اين پروژه پيش كشيد و يك بار ديگر ضرورت مشاركت آمريكا را خاطرنشان ساخت.
     امّا، همان طور كه ايون كرك پاتريك در نامه‏اى به مك ميلن متذكر ميلن متذكر شد، ايدن از كشاندن مصر با اردوى غرب مأيوس شده بود.

سند 4 ـ 2 نامة كرك پاتريك به مك ميلن در مورد ايدن و جهت‏گيرى                سياسى نسبت به مصر، 28 اكتبر 1955
فوق محرمانه
     بدانيد و آگاه باشيد كه جناب نخست‏وزير نگران اوضاع خاورميانه و بين دو تصميم آونگ است. از طرفى هراس دارد ناصر را طورى به اردوى روسيه براند كه برايش بازگشتى ميسر نباشد، و از طرف ديگر بى ميل نيست كه سر به تن مصر و سوريه نباشد.
     2) ايشان روز چهارشنبه با وزير دفاع و خود بنده جلسه داشت تا در اين مورد مشورت كنيم. رأى ايشان بر اين تصميم قرار گرفت كه وزارت دفاع در حد توان بكوشد و در تأمين سلاح عراق تعجيل كند. در حالى كه در مورد مصر معتقد بود كه در حال حاضر فقط بخشى از سلاحهاى بارگيرى شده به مقصد مصر، تحويل آن كشور شود. امّا در مورد اقدام بعدى مات و مبهوت مانده كه چه كند. مخصوصا ايشان احساس مى‏كرد كه گروه فشار يهودى اصرار دارد كه ما تحويل سلاح و كمكهاى اقتصادى خود را به مصر قطع كنيم و به جاى آن كمكهاى خود به اسرائيل را افزايش دهيم.
     3) بعد از بحث و صحبتى چند، ايشان مايل بودند بدانند كه دادن دستوراتى به سِر همفرى تِرِولين  براى ديدار با ناصر مى‏تواند مفيد فايده‏اى باشد يا خير. و اين كه آيا ناصر خط مشى معينى را دنبال مى‏كند و شاهد و مدرك محكمه‏پسندى دال بر تمايل‏اش به بهبود روابط با بريتانيا ارائه مى‏دهد يا خير. به درخواست جناب نخست‏وزير پيش‏نويس ساده‏اى تهيه كردم و به نظر ايشان رساندم. امّا در عين حال به اين نكته اشاره كردم كه از التماس به ناصر كه رفتارش را درست كند، چه سود. مگر اين كه اميدى وجود داشته باشد كه به خواستة ما پاسخ مثبت دهد. و اگر واقعا حرف‏شنوى كرد، ما هم بايد هم از نظر تسليحاتى و هم از لحاظ كمكهاى اقتصادى، در رفتارمان با مصر تجديدنظر كنيم. به خاطر حساسيت اسرائيل، اگر نمى‏توانيم اين چنين كنيم، درخواست آن چنانى از ناصر، جز تيره كردن روابط با مصر نتيجه‏اى نخواهد داشت. تقاضاى ما هر چه موفق‏تر باشد، خسارتى كه بايد بدهيم بيشتر است، مگر اين كه واقعا خودمان را براى پاسخ گرم دادن آماده كرده باشيم.
4) بايد اضافه كنيم كه جناب نخست‏وزير بدون مشورت با شما هيچ اقدامى نخواهدكرد. ايشان‏الان‏بيش از هر چيزديگر، سعى داردافكار خودرا جمع‏وجور كند.
مأخذ: مركز اسناد امور خارجه 113608/371 ، نامة ايون كرك پاتريك، 28 اكتبر 1955
     محدود بودن تيراژ اين نامة فوق محرمانه به مك ميلن و شاك بُر، آشكار مى‏كند كه معاون دائمى وزارت خارجه از تزلزل و ترديد نخست‏وزير ناراحت و برآشفته بوده است. اين تزلزل بيانگر اين است كه نخست‏وزير روشى متفاوت از آنچه كه در هيأت دولت توافق شده بود، اتخاذ كرده.
     اين وضعيت اسباب خجالت است، مخصوصا وقتى مى‏بينيم كه مك ميلن قرار است دالس را همان روز ژنو ملاقات كند و آمريكاييها را، براى بازگرداندن ناصر به جمع ياران، به همايت از پروژة سدّ اسوان ترغيب كند. گرچه دالس شرايطى داشت و به مك ميلن مى‏گفت كه «نبايد چشم بسته وارد گودِ مسابقة ساختن اين سد شد.» امّا حرف مك ميلن كه گفته بود «مذاكره با ناصر دربارة سدّ اسوان در آيندة نزديك بايد ادامه يابد.»، (كمسيون فرانسه. آمريكا (الف)، 1988، اسناد 391 و 363) به نظر مى‏رسد كه در 9 نوامبر، دالس را به انجام اين امر راضى كرده باشد. در ماه دسامبر توافق به عمل آمده بود كه براى ساختن اين سد به ناصر پيشنهاد كمك مالى شود. قرار شد انگليس و آمريكا متفقا 200 مليون دلار از بانك جهانى تأمين كنند و آمريكا 80 درصد اين مبلغ را به عهده بگيرد. اين پيشنهادِ درست و به قاعده، در 17 دسامبر 1955 مورد پذيرش دولت مصر قرار گرفت. (كمسيون فرانسه ـ آمريكا (الف)، 1988، سند 432).
     بنابراين، در پايان سال 1955 اوضاع خاور ميانه ظاهرا اميدواركننده بود. امّا در واقع هر پيشرفتى مشروط بود و شكافهاى دلهره‏آورى در دو جريان سياسى بريتانيا چهره مى‏نمود. نخست اين كه توسعة پيشنهاد شدة پيمان بغداد براى پيوستن اردن به آن، با شكست مأموريت تمپلر  در اوايل دسامبر 1955، راه به جايى نبرد. بدتر اين كه به نظر مى‏رسيد دشمنى با ژنرال تمپلر توسط مصريها هماهنگى يافته است و اردن نيز در خطر تجزيه شدن بود. (لوكاس، 1991، صص 77 ـ 76، كايل، 1991، صص 91 ـ 89)
     دوم اين كه، فرضهايى كه شالودة برنامه آلفا را تشكيل مى‏داد، زياده خوش‏بينانه بود، و سفر رابرت اندرسن، دوست نزديك و مشاور پرزيدنت آيزنهاور، در ژانوية 1956 به خاورميانه، قرين موفقيت نبود، آيزنهاور در خاطرات خود، در تاريخ نيمة مارس مى‏نويسد:
اندرسن در پيشبرد منظور اصلى ما كه ترتيب دادن جلسه‏اى بين مسئولين مصرى و اسرائيلى بود، هيچ گونه پيشرفتى نداشته است. واقعا كه اين ناصر مانع بزرگى است ... از سويى ديگر، مسئولين اسرائيلى سخت مايل‏اند با مصر به صحبت بنشينند، امّا در عقيدة خود كه براى رسيدن به صلح هيچ‏گونه امتيازى ندهند، نيز كاملاً راسخ و استوارند. شعار كلى آنها «حتى يك وجب خاك هم هرگز» است و عطش پايان ناپذيرشان اسلحه و باز هم اسلحه است ... آراى عمومىِ هر يك از طرفين هم خشم‏آلوده و آتشين است. و اميد رفع اختلاف صلح‏آميز بين اين رو، بعيد به نظر مى‏رسد.

     رئيس‏جمهور، در پايان با لحنى غمزده مى‏نويسد «وضع اسف‏انگيزى است» (كمسيون فرانسه ـ آمريكا (ب)، 1988، سند 54)
     ايدن، در فضايى كه خبر از بحرانى قريب‏الوقوع مى‏داد، براى ديدار و گفت وگو با آيزنهاور و دالس در سطح عالى، پيرامون مسائل خاورميانه، رهسپار واشنگتن شد. وزير امور خارجة جديد، سلوين لويد، كه در پى تغيير هيأت دولت 21 دسامبر 1955 به جاى مك ميلن، كه خود به وزارت دارايى رفته بود، نشسته بود، در اين سفر ايدن را همراهى مى‏كردند. در اين ديدارها، در پايان ژانوية 1956 بود كه امكان اتخاذ سياست شديدترى نسبت به مصر براى نخستين بار مورد رايزنى قرار گرفت. ايدن گفته بود «نمى‏دانم تا كى مى‏توانيم به همكارى خود با ناصر ادامه دهيم»؛ و دالس جواب داده بود «شايد به زودى بفهميم كه آيا نظر كلّى‏مان نسبت به ناصر بايد تغيير كند يا نه.» (كمسيون فرانسه ـ آمريكا (ب)، 1988، سند 54). در واقع، تعليق مجازات ناصر و مصر، مشروط به رفتار خوب مصر شد.
     اوضاع اردن در اوّل مارس 1956 رو به وخامت گذاشت. ملك حسين، ژنرال گلاب، فرماندة لژيون عرب اردن، وعدة ديگرى از افسران بلندپاية انگليسى را كه در خدمت نيروهاى اردنى بودند، از كار بركنار كرد. اين اقدام ظاهرا عجولانه، به دنبال تشنّج و خصومتى كه در رابطة عذاب‏آور بين شاه جوان و گلاب، كه مدّتها به خدمت مشغول بود، به وقوع پيوست. اين واقعه براى دولت انگليس تعجب‏آور بود ـ در واقع، آن شب، لويد، كه از جريانهاى عمان بى‏خبر بود، مصر را راضى كرده بود كه تبليغات خود عليه پيمان بغداد را قطع كند و در عوض اين قول را داده بود كه در اين پيمان، عضو جديدى راه نيابد (اسناد ادارة خارجه 121243 / 371). انگليسها فورا متوجه شدند كه ناصر، در اين اقدام ملك حسين، دست دارد و لويد فرداى آن روز تاحدى از اعتراضِ ناصر به اين اتهام و ادعاى بى‏گناهى وى، ناراحت شد، عصر آن روز، در ادامة سفر خاورميانه در بحرين، هنگامى كه اسكورتِ سوارة لويد كه به سوى سفارت مى‏رفت، مورد اصابت سنگ مردم قرار گرفت، ناراحتى لويد دو چندان شد.
     اين تحولات تأثير چشمگيرى بر نخست‏وزير در لندن گذاشت. ايشان حوادث اخير خاورميانه را بخشى از طرحى مى‏ديد، كه در آن ناصر آلت دست روسها شده بود تا موقعيت غرب را در خاورميانه، كه پيمان بغداد اساس آن به شمار مى‏رفت، متزلزل كند. بعد از اجلاس وزراى ارشد، ايدن پيامى براى آيزنهاور فرستاد و موضوعهاى زير را به اختصار عنوان كرد.

سند 5 ـ 2 از ايدن به آيزنهاور در مورد حوادث خاورميانه، 5 مارس                1956
     شكى نيست كه روسها مصمم‏اند پيمان بغداد را مضمحل كنند. در اين كار ناصر به آنها كمك مى‏كند. به گمان من ناصر روابط نزديك و صميمانه‏اى با شوروى دارد كه از ما پنهان مى‏كند. حوادث اخير اردن بخشى از اين ماجراست.
     سياست ما مطمئنا بايد تشويق و دلگرمى دادن به دوستانمان باشد كه حالا تحت فشار بيشترى قرار مى‏گيرند. اين امر يعنى اتّخاذ تدبيرهايى فورى و كارآمد براى تقويت پيمان بغداد، و مخصوصا عراق ... عقيده شخص بنده اين است كه بيش از اين صلاح نيست به اميد ناصر بنشينيم. در واقع، چنانچه ايالات متحده اكنون به پيمان بغداد بپيوندد، اين اقدام، بيش از تمام سعى و كوششى كه ما تاكنون براى كشاندن او به اين پيمان كرده‏ايم بر ناصر مؤثر واقع خواهد شد.
     بى‏ترديد بايد بپذيريم كه روى آوردن به سياستى صلح‏آميز در مصر چيزى برايمان به ارمغان نمى‏آورد. حالا فرصتى است كه نشان دهيم كه دوستى ما بى‏اجر و پاداش نمى‏ماند.
مأخذ: اسناد ادارة خارجه 121271/371 ، 5 مارس 1956

     اين تلگرام كه منطق جنگ سرد را به نماد شورانگيز «صلح» گره مى‏زند، نمونه‏اى از جريان رو به تزايد مكاتبات بين ايدن و آيزنهاور است. هدف انگليسيها اين بود كه با تأكيد بر خطرناك بودن اتحّاد مصر و روس و بى‏ثمر بودن تلاش براى به سازش كشاندن رهبر مصر، به آمريكاييها بقبولاند كه در برخورد با ناصر به جز روى آوردن به سياستى سخت‏تر و شديدتر چارة ديگرى نيست.
     در تلگرامى كه ناتينگ، معاون وزير خارجه براى لويد در كراچى فرستاد و خواستار گردهمايى وزراى خارجه در اجلاس پيمان بغداد در همان روز بود، باز بر اين مورد تأكيد شده بود.

سند6ـ2نظرآنتونى‏ناتينگ‏درموردارتباطات‏مصروروس، 5مارس1956
     خط مشى ... ما ... به‏طور ضمنى حاكى از اين است كه ديگر در برابر ناصر كوتاه نياييم و رضامندى او به هر جايى را طلب نكنيم. اين كار شايد موردپسند آمريكاييها نباشد، امّا واقع امر اين است كه تلاش براى جلب نظر ناصر تاكنون سعىِ بى ثمر بوده است. پيشنهاد مى‏كنم كه دالس را در جريان ظن و گمان خويش در مورد تماسهاى رو به افزايش مصر و روسيه قرار دهيم. آخرين مذاكرات سدّ اسوان گوياى آن است كه مصريان دو دوزه مى‏بازند، همزمانى تهديدآميز منافع مصر و روس در تلاش براى از هم پاشيدن پيمان بغداد ممكن است منجر به اقداماتى عليه نورى  شود. بنابراين واجب است كه ما و آمريكاييها تا بتوانيم، در اين اوضاع تيره و يأس‏آور، از او، كه تنها معتمدى است كه داريم، حمايت كنيم.
مأخذ : مركز اسناد ادارة خارجه 121271/371، 5 مارس 1956
     يك بار ديگر، اين تلگرام نيز، مثل سند قبلى، ناصر را با بلندپروازيهاى شوروى در خاورميانه مرتبط مى‏كند. امّا در ضمن به خوبى نشان مى‏دهد كه موقعيت غرب در خاورميانه و عراقِ تحت سلطة نورى السعيد با اين تهديد متزلزل است. اگر چه اين مطالب بيانگر موافقت ناتينگ با مشى نخست‏وزير است، امّا در شرحى كه در سال 1967 مى‏نويسد، با اكراه به اين مطلب اشاره مى‏كند كه اختلاف او با نخست‏وزير در مورد مصر، كه بالاخره با استعفاى او در نوامبر 1956 به اوج رسيد، از همين موقع شروع شده است.

سند 7 ـ 2 نظر ناتينگ دربارة ايدن، 1967
     از اين زمان به بعد بود كه ايدن استعداد برقرارى تماس با ديگران را از دست داد. آن موقع‏شناسى خارق‏العادة پيشين و آن زبردستى در مذاكرات يكسره بر باد رفته بود. انگيزه‏هاى غرور و منزلت، و عذاب بيمارى رو به وخامت بر او چيره شده، مانند فيلى خشمگين‏در جنگل بين‏الملل به هر سو تاخته، لايعقل به دشمنان خيالى و نامرئى حمله مى‏بُرد... حس مى‏كردم با غريبه‏اى طرف گفت وگو هستم. ديگر وجه‏اشتراكى‏بين ما نبود و ديدگاههاى‏مامتفاوت بود. شكاف‏عميقى‏ما رااز يكديگر جدا مى‏كرد. آن وقت بود كه فهميدم رابطة ديرين ما ديگر هرگز به قرار سابق برنخواهد گشت.
مأخذ: ناتينگ، 1967، صص 33ـ32

     اين چكيدة مطالب (اسناد 8 ـ 2 ـ 7 ـ 2) برگرفته از خاطرات همكارى كه حدود ده سال بعد از وقوع ماجرا، آنها را به رشتة تحرير در آورده، به چند دليل حائز اهميت است. اول اين كه ناتينگ در حزب محافظه‏كار به عنوان عضوى خوش‏آتيه و زبانزد شناخته شده بود و با تشخيص نخست‏وزير بسيار نزديك و صميمى بود. دوم اين كه، در مقام معاون وزير امور خارجه، اتصّال و ارتباط تنگاتنگى با شكل‏بندى خط‏مشى بريتانيا در خاورميانه داشت. سوم اين كه، كتاب خاطرات‏اش به‏طور كلّى و به شدت از سياستهاى ايدن و دولت در خاورميانه، انتقاد مى‏كرد. اين مطالب، با توجه به اين كه توسط شخصى كه خود در بحران مشاركت داشته، نگاشته شده، بسيار گزنده و عيب‏جويانه است. در محافل حزب محافظه‏كار، همگان به اين كتاب به چشمِ كارى خائنانه نگريستند و گرچه به شدت از آن انتقاد و تقريبا آن را تحريم كردند، امّا، به اين خاطر كه اصول بنيادى و ايدئولوژيك اين كتاب تزلزل‏ناپذير است، پيوسته همچون مأخذى با ارزش با آن برخورد كردند.
     و اين جريان عجيب، شنيدنى است كه: يك شب ناتينگ در هتل سيورى  به صرف شام مشغول بود كه او را پاى تلفن خواستند. در اين مكالمة تلفنىِ خط آزاد كه همه مى‏توانستند صداى آن را بشنوند، نخست‏وزير مشتى بد بيراه نثار او كرد.

سند 8ـ2 گفت وگوى ناتينگ وايدن پيرامون‏بركنارى‏ناصر، مارس 1956
     او فرياد زد: «اين مزخرفها چيست كه براى من فرستاده‏اى؟ يك كلمه‏اش را هم قبول ندارم.» من جواب دادم اينها حاصل تلاشى براى آينده‏نگرى و توجيه موقعيت در خاورميانه است، تا در آينده، از ضربه‏اى، مثل آنچه به خاطر گِلاب به مقام و حيثيت ما وارد شد، جلوگيرى كرده باشيم.
     پس اين حرف‏هاى مفت راجع به منزوى كردن يا به اصطلاح تو «خنثى كردن اعمال» ناصر ديگر چه صيغه‏اى است؟ من مى‏خواهم سر به تنش نباشد. فهميدى؟ من مى‏خواهم اين شخص بركنار شود، و اگر تو و وزارت خارجه مخالف‏ايد، بياييد به جلسة هيأت دولت و دليل‏اش را بگوييد.
     سعى كردم او را آرام كنم. به او گفتم كه عاقلانه است كه قبل از نابود كردن ناصر جايگزينى برايش پيدا كنيم كه از ناصر دشمن‏تر نباشد و با ما بهتر تا كند، و فعلاً هم به نظر نمى‏رسد كه جاگزينى، چه خوب چه بد، وجود داشته باشد و اضافه كردم كه با بركنارى ناصر، در مصر اغتشاش و هرج و مرج راه مى‏افتد.
     ايدن سرِ من داد كشيد كه «گور پدر جاگزين! به دَرَك كه در مصر اغتشاش و هرج و مرج راه بيفتد!» اين را گفت و قطع كرد. برگشتم سر ميز شام. حالى داشتم كه انگار كابوس ديده باشم، با اين تفاوت كه اين كابوس واقعيت داشت.
مأخذ: ناتينگ، 1967، ص ص 35 ـ 34

     در بعضى روايات بعدى اين گفت وگو، ناتينگ به جاى «نابود شود» كلمة كشته شود را به كار برده (كارلتن، 1988، ص 29، كايل، 1991 ص 99) . گر چه رودز جيمز در مورد صحبت ناتينگ جاى شك باقى مى‏گذارد، امّا از خاطرات همسر ايدن، كلاريسا، شواهدى بيان مى‏كند كه دلالت بر فشارى افزاينده بر نخست‏وزير دارد. «حوادث اردن آنتونى را خرد كرده است. او با خستگى شديدى دست به گريبان است كه رمق فكرى او را گرفته.» (رودز جيمز، 1987، ص 432).
     به هر حال مشخص است كه در اولين اجلاس كابينه، بعد از بازگشت لويد، بين نخست‏وزيرِ دمدمى مزاج و وزارت خارجه آنقدر وجه اشتراك وجود داشته كه وزير خارجه نظرى ابراز كند كه اساس سياست بريتانيا در خاورميانه براى چهار ماه آينده قرار گيرد.

سند 9 ـ 2 بحث هيأت دولت در مورد سياست خاورميانه، 21 مارس                1956
     وزير خارجه به ياد آورد كه قبل از سفر اخيرش به خاورميانه، با هيأت دولت در مورد خط مشى‏اى كه بايد در صحبت با نخست‏وزير مصر مدّ نظر قرار دهد، مذاكره كرده است. در اثر آن مذاكرات، او به اين امر يقين حاصل كرده بود كه سرهنگ ناصر نه ميلى به همكارى با قدرتهاى غربى دارد و نه از خود اشتياقى به كمك در حفظ صلح در خاورميانه از خود نشان مى‏دهد. كاملاً مشخص بود كه او هواى رهبرى اعراب را در سر دارد و براى رسيدن به اين هدف حاضر است مساعدت روسها را بپذيرد. وزير خارجه مى‏دانست كه ناصر اصلاً حاضر نيست در جهت حل و فصل مسأله اعراب و اسرائيل قدمى بردارد. عليرغم مذاكراتِ قاهره، مصر به تبليغات خود عليه موقعيت انگليس در خاورميانه ادامه مى‏داد. حالا ديگر معلوم بود كه نمى‏توانيم زمينه و اساس روابط دوستانه‏اى با مصر بنا نهيم. حالا كه اوضاع چنين است بايد نظم و ترتيب ديگرى به سياست خود در خاورميانه بدهيم و به جاى راضى كردن ناصر و يا حمايت از او بايد سعى كنيم به مقابله با سياست دولت مصر برخيزيم و از دوستان واقعى خود در منطقه حمايت كنيم. پس لازم است براى پيمان بغداد و اعضاى آن حمايت بيشترى جلب كنيم. بايد تلاش بيشترى به خرج دهيم و آمريكا را قانع به اين پيمان بپيوندد. بايد در جستجوى راهى باشيم كه روابط عراق و اردن را حسنه كنيم و با افشاى ماهيت جاه‏طلبيهاى ناصر براى ملك سعود، بايد عربستان سعودى را از مصر دور كنيم. بايد حمايت ليبى را تضمين كنيم تا از نفوذ مصر يا كمونيزم به آن قسمت جلوگيرى كنيم. در سوريه نيز بايد دولتى بر سر كار بياوريم كه با غرب صميمى‏تر باشد. بايد با خرابكاريهاى مصر در سودان و خليج‏فارس مقابله كنيم. امكان فعاليتهاى مستقيم‏ترى عليه خود مصر هم وجود دارد. مثلاً، ساز و برگ نظامى به مصر نرسانيم، براى ساختن سد اسوان كمك مالى نفرستيم، كمكهاى اقتصادى آمريكا به مصر بايد كاهش يابد، و يا موجوديهاى استرلينگ را مسدود كنيم. در تمام اين موارد به حمايت دولت آمريكا نيازمنديم؛ و اولين اقدام اين كه موافقت‏نامه انگليس و آمريكا را، در جهت تغيير مشى كلى و برقرارى سياستى جديد در رابطه با مصر تنظيم كنيم.
     نخست‏وزير اظهار داشت كه وزير خارجه پيش از اين با او و بعضى از وزراى ارشد راجع به پيشنهادهايى كه اكنون به اختصار به استحضار هيأت دولت مى‏رساند، بحث و مذاكره كرده است. او با اين روش براى حل مسأله كاملاً موافق بود. امّا جلب موافقت آمريكا براى اِعمال سياستى تازه جهت اين روش آسان نمى‏نمود. با اين حال بايد جدّيت كنيم كه آمريكاييها را قانع سازيم كه جلوگيرى از كوششهاى سرهنگ ناصر براى رسيدن به رهبرى اعراب فورى و فوتى است. بنابراين، نخست‏وزير اختيارات لازمه را به وزير امور خارجه داده بود تا اين پيشنهادها را، در واشنگتن، از طريق عالى جناب سفيركبير، با وزير امور خارجة آمريكا در ميان نهد، و خود نيز با ارسال پيامى شخصى براى رئيس‏جمهور به اين امر قوّت و قوام بخشيده بود.
     در بحثهايى كه صورت گرفت، توافق كلّى بر آن شد كه اكنون بايد دولت ايالات متّحده را راضى كرد كه با مشى سياسى تازة ما در مورد مصر، آنطور كه وزير خارجه مشخص كرده، موافقت و ما را در اين راه همراهى كند.
مأخذ: مركز اسناد عمومى هيأت دولت 30/128، (56) سى. ام. ، 21 مارس 1956

     اين بحث قاطع هيأت دولت، مدرك ديگرى حاكى از اين نتيجه‏گيرى است كه بين ناصر و بلوك شرق رابطه و پيوندى برقرار است. به گفته لويد، آنچه از اين بحث حاصل شد اين بود كه با افزودن اعضاى جديد به پيمان بغداد و با بهتر كردن روابط با دولتهايى مثل عربستان سعودى، بايد اين پيمان را هر چه بيشتر تقويت كرد. تأكيد بسيار بر ضرورت همكارى آمريكا و انگليس كه در بيانات لويد خطاب به هيأت دولت منعكس بود، تأييد اين نكته بود كه يك استراتژى هماهنگ شده با سياستهاى آمريكا شديدا ضرورى است. ايدن هم چنين نظرى داشت.
     حتى قبل از اين كه هيأت دولت جلسه‏اى داشته باشد، وزير خارجه تلگرامى به ايالات متحده فرستاده بود و به اختصار تدابيرى را كه مى‏شد عليه ناصر اتخاذ كرد، بيان كرده بود. يكى از اين تدابير، مثلاً، تأخير در پرداخت پول براى سدّ اسوان بود. اين پيشنهادها مثمر ثمر واقع شد، چرا كه وزارت خارجة آمريكا، پيش از آن، در همان جهت گام برداشته بود. پيشنهادهاى وزارت خارجه كه توسط دالس در 28 مارس 1956 تقديم آيزنهاور شد، عبارت بود از به تأخير انداختن مذاكرات انگليس ـ آمريكا در مورد سدّ اسوان، امتناع از صدور مجوّز صادرات اسلحه از انگليس و آمريكا به مصر، و ايجاد تأخير كلّى در رساندن هر نوع كمك به اين كشور (كمسيون فرانسه ـ آمريكا (ب) 1988، اسناد 226 ـ 223. 208، 192)
     در چند جلسه در نخستين روزهاى آوريل، با شركت آيزنهاور، دالس، سر راجر مكينز، سفير انگليس در واشنگتن، نمايندة رؤساى ارتش انگليس، سر ويليام ديكسن، افسر ارشد نيروى هوايى، اين تدابير، اساس سياست مشترك انگليس و آمريكا قرار گرفت. (كمسيون فرانسه ـ آمريكا (ب)، 1988، اسناد 242 ـ 240 ـ 234ـ 232). لويد، از طريق مكينز، موافقت انگليس را در مورد اين خط مشى جديد تأييد كرد و اظهار داشت: «خوشحالم كه مى‏بينم در مسائل مشتركى كه داريم فاصلة چندانى با هم نداريم.» لويد در مورد مصر به نكات زير اشاره كرد:

سند 10 ـ 2 مباحثات انگليس ـ آمريكا در مورد اتّخاذ سياست واحد عليه                مصر، آوريل 1956
     با نقطه‏نظرى كه اول آوريل بيان فرموديد موافقيم. فرموديد كه تاكنون ناصر هر كارى كه دلش خواسته انجام داده و دامنة خيال خام رهبرى‏اش بر دنياى عرب حتى تا آفريقاى مركزى هم بسط يافته. به عقيدة ما لازم است بدون اينكه آشكارا حركتى كنيم، ثابت كنيم كه بازى با روسها بد يمن است و بدشانسى مى‏آورد. اگر بتوانيم در بين سعوديها شكاف ايجاد كنيم و موقعيت عراق را مستحكم نماييم، به هر صورت كار مفيدى كرده‏ايم، و ممكن است باعث شود كه ناصر راجع به كارهايى كه انجام مى‏دهد، تجديدنظر كند ...
     لازم نيست اين مطالب را علنى كنيم و به اطلاع عموم برسانيم ... اين مسائل به تدريج و با گذشت زمان خود به خود علنى مى‏شوند ... كلاً بايد ذهن ناصر را به ترديد و تعليق بيندازيم تا دائم مجبور باشد در مورد نيتهاى ما به حدس و گمان متوّسل شود. بايد جديّت كنيم كه خط مشى خود و دوستانمان را در منطقه براى مقابله با ناصر تقويت كنيم. در عين حال، اگر در برابر مبارزة تبليغاتى اخيرش، واكنشى نشان ندهيم و راحت از كنار آن بگذريم، سوءظن او را برانگيخته‏ايم. آقاى لويد با اين نظر كه مذاكرات با ناصر در مورد سدّ اسوان بايد ضعيف شود، موافق است، و اقدامهاى شما و ايالات متّحده را با كمال ميل مى‏پذيرد...
     اميدوارم در آيندة نزديك طرحها و پيشنهادهاى دقيق‏تر و مفصل‏ترى براى بحث با شما دريافت دارم.
مأخذ: كمسيون فرانسه ـ آمريكا (ب) 1988، از مكينز به دالس، 5 آوريل 1956 سند 243،      صص 470 ـ 467

     اين مطالب نشان‏دهندة حركت به سوى سياست مشترك انگليس و آمريكا به شكل فعّال‏تر پيرامون تدابير اقتصادى در مقابله با خط مشى مصر است. يكى از تدبيرهاى اقتصادى حمايت نكردن از طرح سدّ اسوان است.
     اين تدابير در آوريل 1956 گامى به جلو رانده شد. در اين ماه خدمات سرّى بريتانيا، ام 16، و همكاران آمريكايى آنها در سازمان سيا، طبق برنامه‏اى با رمز اُمگا  و با تدابيرى محرمانه براى منزوى كردن ناصر موافقت كردند. هدف اين برنامه ايجاد سستى و بى‏ثباتى در متّحدان شناخته شدة ناصر در منطقه، و از جمله به راه انداختن كودتا در سوريه بود. كودتايى با عنوان تفرقه كه براى پايان اكتبر 1956 برنامه‏ريزى شده بود (گورست و لوكاس، 1989، صص 595 ـ 576 و كايل 1991، صص 103 ـ 101).
     با اين وجود، تنش در سياست انگليس و آمريكا در رابطه با مسائل خاورميانه ادامه داشت. در يكى از جلسه‏هاى وزراى امور خارجة ناتو در روزهاى نخستين ماه مه 1956 در پاريس، مذاكراتِ گسترده‏اى بين دالس و لويد بر سر مسائل خاورميانه روى داد و اختلاف نظرهاى سياسى بين دو كشور را آشكار كرد. سرانجام آمريكا به پيمان بغداد پيوست، امّا هدفى كه انگليس مدتها به دنبالش بود، يعنى عضويت كامل آمريكا، حاصل نشد، زيرا آمريكا فقط در كميته‏هاى اقتصادى و ضد خرابكارى آن عضو شد. آمريكا مى‏خواست در افكار عمومى از تصويرى كه بريتانياى استعمارگر در اذهان ايجاد كرده بود، فاصله بگيرد. مذاكرات بر سر عربستان سعودى، اختلاف نظرهاى عميقى را در مورد دعواى ديرينة بيو رامى  آشكار ساخت. امّا در مورد مصر، وجه اشتراكى وجود داشت.

سند 11 ـ 2 مذاكرات انگليس و آمريكا در مورد سدّ اسوان، 3 مه 1956
     وزير خارجه مايل بود بداند كه دولت آمريكا در رابطه با سدّ اسوان چه سياستى اتخاذ كرده است.
     آقاى دالس جواب داد: ما بر اين سياست‏ايم كه پاى خود را از اين ماجرا بيرون بكشيم، امّا ميل نداريم كه اين پروژه‏ها شود. مصرى‏ها تقريبا دو ماه قبل پيشنهادهايى داده‏اند و ما هنوز به آنها جوابى نداده‏ايم. ظاهرا ناصر هم چندان اصرارى ندارد. او فعلاً عجله‏اى ندارد و بر سر مسأله آب با سودانيها مشغول مذاكره است. به گمان من حكومت مصر كم‏كم دارد مى‏فهمد كه اين پروژه، عظيم و تعهدات و فشارهاى مالى زيادى را طى بيست سال آينده بر اقتصاد مصر وارد مى‏كند. البته اين براى ما خوب است. امّا اگر كوچك‏ترين كارى كنيم كه نشان دهد از حمايت خود دست كشيده‏ايم، مصر ناچار خواهد شد به خاطر حفظ منزلت خود، به دامان روسها پناه ببرد.
     وزير امورخارجه پذيرفت‏كه خوب‏است بگذاريم‏اين‏پروژه به‏حال‏خود رها شود، امّا نبايد بهانه به دست ناصر بدهيم كه بگويد تقصير اين كار به گردن آمريكاست.
مأخذ: اسناد ادارة خارجه 121273/371 ، بحث با دالس در حين ناهار، سفارت انگليس در      پاريس، 3 مه 1956

     توافق بر سر برنامه و ترتيبات سد بزرگ اسوان نشان‏دهندة اتفاق و اتحّاد انگليس و آمريكا در قبال مصر و ناصر است، و بيشتر بر محور مجازات و ارعاب دور مى‏زند تا تشويق و ترغيب. به هر حال، اين تصميم تأثير ديگرى هم داشت كه همانا شروع واقعى چيزى بود كه به بحران سوئز انجاميد. هر چند اين تصميم علنى نشد، امّا دولت مصر فورا متوجه شد كه مذاكرات راجع به دام دارد كش و قوس پيدا مى‏كند، زيرا به گفتة سِر همفرى تِرِولين:
اگر قرار باشد كه ما آن چه شما «سياست پوشيده»اش مى‏ناميد سر لوحة كار خود قرار دهيم، و در عين حال دم به دم اقداماتى عليه ناصر بكنيم و نقشه‏هايش را نقش بر آب كنيم و به قول معروف بخواهيم باد دماغش را خالى كنيم، به احتمال قوى اين به اصطلاح نقشه يا «سياست پوشيده» به تدريج عريان و بى اثر مى‏شود، و احتمالاً خصومت ناصر هم نسبت به ما به تدريج بيشتر مى‏شود. (اسناد ادارة خارجه 1118862/371: 8 مه 1956)

     عليرغم اين نظرات و دلمشغوليهاى ديپلماتهاى ارشد انگليسى در محل، دولت بريتانيا در لندن خط مشى جديد خود را دنبال مى‏كرد.

سند 12ـ2 دستورالعملهايى به ديپلماتهاى انگليسى در خاورميانه، 28 مه                1956
     چنان كه مى‏دانيد معلوم شده است فعاليتهاى ناصر بر ضد منافع ما بوده و در آينده نيز احتمالاً به همين صورت ادامه خواهد داشت. اين منافع نه تنها با جاه‏طلبى ناصر براى محو كامل ردپاى امپرياليسم (شامل تمامى نفوذ انگليس و اسرائيل) از دنياى عرب و سپس متحد كردن كشورهاى عربى تحت رهبرى او در تضاد است، بلكه چون دنياى غرب حاضر نيست در تحقق اين آرمانهاى او كمكى ارائه دهد، او به روسيه روى آورده است. اين طور به نظر مى‏رسد كه روسيه مايل است اسلحه و حمايت سياسى لازم را در اختيار مصر قرار دهد؛ چون بدين طريق ناصر براى واقعيت بخشيدن به تعهداتى كه عموم مردم از آن آگاهند به كمكهاى روسيه وابسته مى‏شود، و همچنين راه براى نفوذ سياسى و اقتصادى در مصر و از آن طريق به ديگر كشورهاى عربى باز مى‏شود.
     بنابراين ما تصميم گرفته‏ايم در چند گام، نفوذ ناصر را در ديگر كشورهاى عربى كاهش دهيم بعضى از اين اقدامات مانند رساتر ساختن و بهبود مندرجات تبليغاتى در اين ناحيه از چشم عموم پنهان نخواهد بود. ديگر عمليات محتاطانه، و حتى به صورتى محرمانه انجام خواهد پذيرفت. بسيارى از اين عمليات با مشاركت آمريكا اجرا خواهد شد.
     ما و آمريكائيها احساس مى‏كنيم مهمترين مسأله در اين ماجرا اين است كه ناصر حتى‏المقدور ديرتر از طرح ما مطلع مى‏شود. اگرچه او به ناگزير تا حدودى پى به نقشه‏هاى ما خواهد برد ليكن ما مايل هستيم او در شك و ترديد باقى بماند و تا حد امكان از قطع رابطه ناگهانى با او اجتناب كنيم. به اين منظور براى مثال، ما مذاكرات خود را در مورد سّد اسوان ادامه مى‏دهيم و از بيانات رسمى و مانند آن عليه او خوددارى مى‏كنيم. هم اكنون ناصر در موقعيتى قرار دارد كه مى‏تواند هم از طريق ماشين تبليغاتى خود (در كشورهايى مانند اردن) و هم از نظر اقتصادى به دوستانمان صدمات بزرگى بزند. بسيارى از اقدامات طراحى شده و در دست اجراى ما به منظور به حداقل رساندن خساراتى است كه او قادر است وارد كند.
     با در نظرگرفتن اين مطالب بايد مراقب باشيد در برخورد بانمايندگان، دولت‏مردان محلى و يا همكاران، و در گفت وگوهايى كه امكان دارد براى مقامات مصرى بازگو شود، اين تصور ايجاد نشود كه ما خواستار سركوبى ناصر يا قطع مذاكرات با او هستيم. ترجيحا روى اين نكته تأكيد كنيد كه برقرارى روابط دوستانه مابين انگلستان و مصر به نفع هر دو كشور و تمامى خاورميانه مى‏باشد. تأسف ما را در اين زمينه اعلام كنيد كه عليرغم اقدامات ما شامل تسويه حساب سخاوتمندانه با پرداخت ليره استرلينگ و ترك كانال و پيشنهاد كمك براى ساختن سد اسوان، ناصر و دولت او با ما و غرب رفتارى خصومت‏آميز پيش گرفته و تمايل به همكارى با جهان كمونيست داشته‏اند. سعى كنيد اين ذهنيت را به وجود آوريد كه ما اميدواريم جريان وقايع، دولت مصر را بر آن دارد كه واقعيتها را با دقت بيشترى بررسى كند؛ كه در اين صورت ما با كمال خشنودى حاضر به تشريك مساعى مجدد خواهيم بود.
     اين خط مشى ضمن داشتن عناصر تعرض‏آميز، مثلاً يك مبارزه تبليغاتى راديويى در جهت به حداقل رساندن نفوذ ناصر در خاورميانه، در عين حال بر لزوم عدم تحريك ناصر تأكيد داشت مبادا كه اقدامات او عليه منافع غرب تسريع شود. وزارت امور خارجه به وضوح خواستار اين بود كه تغيير سياست انگليس ـ آمريكا حتّى‏المقدور نامحسوس جلوه كند. در حقيقت زمانى كه خط مشى دولت انگليس با ناصر در جهت آشتى‏ناپذيرى حركت كند، خط مشى پيشين «خشنودسازى» با عقب‏نشينى نهائى سربازان انگليسى از پايگاه ناحيه كانال، طبق قرارداد 1954 در اواسط ژوئن 1956 به پايان رسيد.
     هر چند در اوايل مه آمريكا و انگليس موافقت خود را براى تمديد مذاكرات سدّ اسوان اعلام كرده بودند، آراى عمومى، خصوصا در آمريكا، سريعا در جهت لغو كمك نقدى در دسامبر 1955 پيشنهاد شده بود، چرخيد. اين تغيير روش باعث شد كه ناصر در واكنش به كندىِ عملِ غرب هر چه بيشتر به بلوك شرق نزديك شود. در 16 مه 1956 مصر دولت جمهورى خلق چين را به رسميت شناخت تا ارسال اسلحه بيشتر را تضمين كند. اين حركت آمريكا را كه هنوز داغِ الحاقِ چين به دنياى كمونيسم را به دل داشت بسيار خشمگين كرد. دالس  احساس كرد كه اين رويداد، تصويب ارائه كمك نقدى از طريق كنگره را بسيار دشوار خواهد كرد. او همچنين احتمال مى‏داد كه دولت روسيه با پيشنهاد كمك براى اجراى طرح اسوان وارد عمل شود. اين احتمال، با برنامه‏ريزى ديدار شپيلوو،  وزير امور خارجه روسيه از مصر در اواسط ژوئن تشديد يافت.
     از اواسط آوريل سفير آمريكا در قاهره، هنرى هنك بايرود  كه خصوصا به منظور برقرارى روابطى دوستانه با ناصر فرستاده شده بود، بارها از واشنگتن قلبا درخواست كرد تا در مورد سياست منفى با ناصر و مصر تجديدنظر شود، اما دالس و وزارت كشور بر عقيده خود پابرجا ماندند. (كميسيون فرانسه ـ آمريكا (ب)، 1988، سندهاى 406 و 371، 370، 294) در حقيقت در اواخر ژوئن دالس بررسى اين امر را آغاز كرده بود، كه آيا به نفع غرب است كه روسيه مسئوليت تأمين مالى سدّ اسوان را به عهده بگيرد يا خير؟ زيرا در اين صورت روسيه، هم تحت فشار مالى قرار مى‏گرفت و هم هنگام بازپرداخت وام از نظر مردم مصر به عنوان يك كشور ستمگر تلقى مى‏شد، چون، بدون شك، اقتصاد براى بازپرداخت وام در مضيقه مى‏افتاد.

سند 13 ـ 2 نظرات امريكايى‏ها در مورد بودجه سد اسوان 28 ژوئن                1956
     آقاى آلن دالس اظهار داشت ... هنگامى كه شپيلوو وزير امور خارجه جديد از قاهره ديدن كرد به مصريها پيشنهاد كرد در ساختن سد مرتفع اسوان كمك كند. به روايتى اين پيشنهاد شامل يك وام 400 ميليونى بدون بهره به مدت 60 سال بود. در اين‏گزارش ذكر شده كه شپيلوو هم چنين پيشنهاد كرد كه تمامى قروض مصر براى اسلحه‏هاى‏خريدارى‏شده تاآن تاريخ را لغو خواهدكرد. وبالاخره‏او پيشنهادكرده بود كه تمامى محصول پنبه مصر را بگيرد و يك كارخانه فولاد را با بهره بسيار كم بسازد.
     همفرى  وزير آمريكا، از پيشنهاد روسيه براى ساختن سد مرتفع اسوان اظهار خوشنودى كرد و اميدوار بود كه مصريها اين پيشنهاد را قبول كنند، چون اين مهمترين چيزى بود كه ممكن بود براى آمريكا اتفاق بيفتد.
     دالس، رييس دفتر، چنين اظهارنظر كرد كه گرچه تقبل مسئوليت ساختن سدّ اسوان از طرف روسيه براى آمريكا نتايج آنى خوبى ندارد، امّا در بلندمدت احتمالاً بسيار خوب خواهد بود. هر ملّتى كه مسئوليت اجراى اين طرح را به عهده بگيرد مسلما منجر به عدم محبوبيت و بدنامى‏اش در نظر مردم مصر مى‏شود. ساختن اين سد فشار سنگينى بر اقتصاد و استاندارد زندگى مردم مصر تحميل مى‏كند و مردم مصر به خاطر سختيهاى ناشى از آن، هر كشورى را كه عهده‏دار انجام اين طرح عظيم شود ملامت خواهند كرد. علاوه بر اين مصريها به صورتى مداوم تقاضاى كمك مالى بيشترى از آن كشور مى‏كنند. خلاصه اين كه مسئوليت اجراى اين طرح براى ملّتى كه آن را تقبّل كند، جز دردسر چيزى در برنخواهد داشت.
     همفرى، وزير آمريكا، مجددا چنين اظهارنظر كرد كه اميدوار است آمريكا اين بار مسئوليت را به گردن نگيرد. فرماندار استيسن  جوياى اين مطلب شد كه اگر آمريكا عملاً پيشنهاد جارى كمك به ساختن سدّ مرتفع اسوان را پس بگيرد، آيا عكس‏العمل فورى بدى خواهد داشت يا خير؟ هامفرى پاسخ داد كه اهميتى نمى‏دهد كه اين كار چه گونه انجام خواهد گرفت، اما اگر راهى براى پس گرفتن پيشنهاد وجود داشته باشد شديدا اميدوار است از آن فرصت استفاده شود.
مأخذ: كميسيون فرانسه ـ آمريكا (ب)، 1988، يادداشت گفتگوهاى دويست و هشتاد و      نهمين‏جلسه‏شوراى‏امنيت‏ملى‏در واشنگتن به تاريخ28 ژوئن 1956، سند 412، 755

     اين بحث پردامنه، در هيأت اصلى هماهنگ‏كننده، جهت تعيين سياست خارجى آمريكا، نشان‏دهنده آن است كه خط مشى آمريكا در رابطه با مصر و سدّ اسوان در جهت عدم توافق و امتناع از پرداخت كمك نقدى براى اجراى اين طرح بالا گرفته است. در حقيقت ناصر پيشنهاد روسيه را براى تامين هزينه سدّ اسوان به كلّى رد كرد و خاطرنشان كرد كه پيشنهاد اصلى غرب در دسامبر 1955 حالا براى او قابل قبول است. اما ديگر خيلى دير شده بود. در اواسط ژوئيه 1956 دالس همان گونه كه در 18 ژوئيه به سفارت انگليس در واشنگتن خاطر نشان كرد، حالا درست در موقعيتى قرار گرفته بود كه پيشنهاد مربوطه را پس بگيرد.
     در ژوئيه 1956 دالس در فرصتى مناسب، سفير مصر، احمدحسين،  را از اين امر كه پيشنهاد دسامبر پس گرفته شده مطلع كرد. اين خبر، هر چند نه براى ناصر، براى حسين كه طرفدار غرب بود تكان‏دهنده بود و عليرغم مذاكراتى كه خلاف اين را مى‏نمود، اين امر از جانب ايدن و لويد غيرمنتظره نبود. براساس گفته‏هاى كايل، دولت انگليس در صورت اعتراض 17 ساعت براى اظهار مخالفت در اين مورد فرصت داشت. آنها اعتراضى نكردند و به ماكينز اطلاع دادند كه اقدام دالس كاملاً موافق خواست آنهاست.
(ايدن، 1960، ص‏ـ422لويد، 1978، صص72ـ70ـ كايل، 1991، صص 129ـ      128)
     روز بعد در جلسه هيأت دولت، توافق شد كه كمك مالى انگليس براى ساختن طرح اسوان نيز پس گرفته شود. جالب توجه اين كه، اين حركت، كه پايان‏بخش درگيرى بانك جهانى در اين مورد نيز بود، هيچ‏گونه بحث يا واكنشى در هيات دولت مصر برنيانگيخت، و نيز عليرغم آسيب‏پذير بودن شركت آبراه سوئز و تاسيسات آن هيچ‏گونه واكنش متقابل احتمالى از جانب انگليس سرنزند. به قول لويد، احتمالاً حس امنيتى كاذب انگليسيها را فراگرفته بود چون ماه قبل قراردادهايى در مورد اجراى عمليات كانال بسته بودند. ديرى نپاييد كه مصر ضربت متقابل را وارد كرد. بعد از حمله‏اى وحشيانه به سياست آمريكا، در نطق 24 ژوئيه 1956، ناصر در 26 ژوئيه، در نطق سالانه خود به مناسبت سالگرد كناره‏گيرى فاروق از فرصت استفاده كرد و در برابر پس گرفتن كمك مالى غرب براى ساختن سد اسوان واكنش نشان داد. او اظهار داشت كه انگليس و آمريكا، مصر را به خاطر امتناع از طرفدارى بلوكهاى نظامى، مجازات كرده‏اند، و مدير بانك جهانى، يوجين‏بلك را با فرديناند دولسپس مقايسه كرد.

سند 14 ـ 2، نطق ناصر حاكى از ملى كردن كانال، 26 ژوئيه 1956
     براى به يادآوردن مطالبى كه در مورد سال 1854 خوانده بودم به حافظه‏ام رجوع كردم. در اين سال فرديناند دوله سپس به مصر وارد شد و به ديدن محمدسعيد پاشا، امير مصر، رفت. كنار او نشست و گفت ما مى‏خواهيم كانال سوئز را حفر كنيم. كانال سوئز براى شما منافع بى شمارى به ارمغان خواهد آورد. كانال سوئز طرح عظيمى است كه سود بسيار زيادى به مصر خواهد رساند.
     زمانى كه بلك صحبت مى‏كرد، من مى‏توانستم موانعى را كه در فحواى كلام او بود احساس كنم و در همان حال در حافظه خود فرديناند دوله سپس را به خاطر آورم. سپس به او گفتم، ببين، چنين چيزهائى مطلوب ما نيست. ما نمى‏خواهيم كرومرى  ديگر به مصر بازگردد و بر ما حكمفرمائى كند. در گذشته در قبال وامِ گرفته شده، اصل وام و سود آن پرداخت مى‏شد كه نتيجه آن اشغال كشور ما بود. بنابراين، من از شما درخواست دارم تا حين گفتگو با من اين مطالب را درنظر داشته باشيد. ما به خاطر عملكرد دولسپس، كرومر و اشغال سياسى از طريق اشغال اقتصادى دچار عقده شده‏ايم.
مأخذ: فرنك لند  (ويراستار)، 1959، صص 109ـ108

     اين گزيده‏ى كوتاه از نطق طولانى ناصر، كه در آن به كّرات از اسم دولسپس استفاده شده، براى پرسنل دولت مصر در حكم علامتى بود كه مصرى‏ها را به قبضه‏كردن پست‏هاى شركت آبراه سوئز و تأسيسات ناحيه كانال دعوت مى‏كرد. تصويب قانونى مشتمل بر ملى شدن شركت آبراه سوئز، هرگونه مالكيت تجهيزات شركت را ممنوع اعلام كرد، طبق اين قانون تمامى سرمايه نقدى، حقوق و تعهدات مربوطه به دولت واگذار شده است.

سند 15 ـ 2 قانون ملى شدن آبراه سوئز، 26 ژوئيه 1956
     سهام‏داران و مؤسسين صاحب سهام تا يك روز قبل از اجراى اين قانون، مطابق با ارزش سهام‏شان در بازار بورس پاريس، غرامت دريافت خواهند كرد. پرداخت غرامت بلافاصله پس از اين كه دولت كل سرمايه و دارايى متعلق به شركت ملى كانال را دريافت كرد عملى خواهد شد.
مأخذ: فرنك‏لند (ويراستار)، 1959، ص 114

     اين امر كه كل غرامت به سهام‏داران شركت آبراه سوئز پرداخت مى‏شد، صرفا در حكم خريدارى جبرى سهام از سهام‏داران بود، نه بيشتر، درست مانند ملى كردن كار معادن ذغال سنگ از طرف دولت در سال 1948. اين حركت دولت انگليس را بر سر دو راهه‏اى پرپيچ و خم قرار داد.
     بدين ترتيب آن فرض خوش‏بينانه‏اى كه آلفا  را تثبيت شده مى‏انگاشت، درهم فروريخت و خوش باورى به اميد صلح در خاورميانه منجر به درگيرى با رئيس‏جمهور مصر شد. خط مشى غرب در پاسخ به سياست ناسازگارانه ناصر به تدريج از مصالحه به مقابله تغيير جهت داده بود. از ديد انگليس اين اميد وجود داشت كه استراتژى انگليس ـ آمريكا طى تحولى بتواند جوابگوى وضعيت جديدى باشد كه با ملّى شدن آبراه ايجاد شده بود. اما اين اميد به ياس مبدل شد.

رويدادنگارى ژوئن 1955 تا ژوئيه 1956
     1955
     ژوئن     طرح آلفا از طرف كابينه انگليس پذيرفته شد
     سپتامبر     قرارداد خريد اسلحه بين مصر و كشور چك به امضاء رسيد
     1956
     ژانويه     طرح آلفا شكست خورد
     اول مارس     حسين شاه اردن، ژنرال گِلاب  فرمانده انگليسى لژيون           عرب را بركنار كرد.
     آوريل، مه     گفتگوهاى انگليس ـ آمريكا در مورد مصر و خاورميانه و           توافق براى امحاى كمك مالى براى ساختن سد اسوان
     شانزدهم مه     مصر جمهورى خلق چين را به رسميت شناخت
     نوزدهم ژوئيه     آمريكا خبر پس گرفتن پيشنهاد كمك مالى براى ساختن           سد مرتفع اسوان را اعلام كرد
     بيست و ششم ژوئيه     ناصر شركت آبراه سوئز را ملى كرد.