اسرائیل از پشت دیوارها می‌جنگد-خلأ ژئوپلیتیك منطقه با مصر پُر می‌شود

بحث ما در مورد خلأ اثرگذاری منطقه‌ای مصر است كه رهبر انقلاب در سخنانشان در حرم مطهر امام خمینی رحمه‌الله بیان كردند. لطفاً درباره‌ی ویژگی‌ها و مختصات این خلأ توضیح دهید.
شناخت خلأ كنونی در اثرگذاری منطقه‌ای و بین‌المللی مصر، به شناخت و تحلیل سه مؤلفه‌ی هویتی، تاریخی و نیز ژئوپلیتیكی و ژئواستراتژیكی برمی‌گردد. برای پاسخ دادن به سؤال شما باید وضعیت و موقعیت تاریخی و استراتژیكی مصر را در این سه حوزه‌ بررسی كنیم.

بحث هویتی اتفاقاً به همان بحث «عزت ملی» برمی‌گردد كه رهبر انقلاب در سخنرانیشان در مرقد مطهر حضرت امام رحمه‌الله مطرح كردند. وقتی حضرت یوسف علیه‌السلام به مصر رفت، عزیز مصر ‌شد. یعنی به مردم مصر عزت داد. پس از آن‌كه فرعون‌ها و خدایان زمینی با نیرنگ و دروغ و خدعه، دار و ندار مردم را گرفته بودند و بر آنها حكومت می‌كردند و مصری‌ها را ذلیل كرده بودند، حضرت یوسف علیه‌السلام به مصر كه رفت و با فلسفه‌ی الهی و ربانی و روحانی خود، هویت جدیدی به مصر داد. او مصر را عزیز كرد، زیرا یك هویت جدید برای مصر ایجاد كرد؛ هویت با‌عزت و با‌كرامت.
 
پس از حضرت یوسف علیه‌السلام، داشتن كرامت و عزت به یك صفت‌ دائمی و هویتی در مصری‌ها تبدیل شده است و همیشه جنگ بین عزت، یعنی تقابل خط حضرت یوسف و دیگر انبیاء و اولیاءالله در برابر ذلت در این كشور بوده است. بنابراین مصر از لحاظ هویتی همیشه در تاریخ مهم بوده است، چون جنگ بین عزت و ذلت در آن‌جا برپا شده و انبیاء‌الله توانسته‌اند بر ارزش‌های مادی و زمینی كه آدم را به قعر ذلت می‌كشاند، پیروز شوند.

از لحاظ تاریخی كه باز هم با مقوله‌ی عزت ملی ارتباط دارد، مصر برای ما مسلمانان و برای ما ایرانی‌ها اهمیت دارد. در دویست سال اخیر مصر همیشه شعله‌های دفاع از ارزش‌های اسلام و الهی و دفاع از عزت ملی در این كشور برافروخته بوده است. در مصر همواره نخبگان و دانشمندان و متفكرینی بوده‌اند كه از عزت مصر در مقابل استعمارگران دفاع كرده‌اند. حمله‌ی استعمارگران به مناطق جهان اسلام و رویارویی با اسلام و قرآن از مصر شروع شد؛ از حمله‌ی ناپلئون به مصر كه گفته بود برای شكست مسلمان‌ها آمده است.

سیر تاریخی دفاع مصر در برابر هجمه‌ی غرب به‌تدریج با حضور شخصیت‌ها و متفكرینی مانند سید جمال‌الدین اسدآبادی، محمد عبدُه، كواكبی‌ها، رشید رضا و این اواخر حلمی پاشا، سعد زغلول، حسن البنا و جز آنان ادامه یافت. همه‌ی این‌ها یك مقاومت عزت‌خواهانه‌ی دو قرنه را در جنگ بین عزت و ذلت مردم مصر و در برابر برخی دانشمندان، علما و اكثراً حاكمان خودفروخته در پیش گرفتند.
 موقعیت مصر شبیه موقعیت فلسطین یا مرتبط با فلسطین است. در واقع دریای سرخ عملاً مركز تقاطع سه قاره‌ی مهم دنیا یعنی آسیا و آفریقا و اروپا است. این كه مصر چقدر مقاومت كند یا تسلیم شود، حدود و ثغور و نفوذ مسلمین را مشخص می‌كند. از طرفی چون به نوعی دروازه‌ی ورود به فلسطین است، از اهمیت ژئوپلتیكی ویژه‌ای برخوردار است.

البته مردم و نخبگان مصری ویژگی‌های دیگری نیز دارند. مثلاً محبت آن‌ها نسبت به اهل بیت عصمت و طهارت علیهم‌السلام بالا است. بین ۱۷ تا ۲۵ مقام و زیارتگاه مهم اهل بیت علیهم‌السلام در مصر وجود دارد؛ مانند مسجد رأس‌الحسین، مرقد سیده زینب و مرقد سیده نفیسه.

 در گفت‌وگویی كه با یكی از قاریان مصری داشتیم، می‌گفت كه ملت ایران و ملت مصر دو ویژگی مشترك دارند؛ یكی تكریم قرآن كریم و دیگری تكریم اهل بیت علیهم‌السلام.
بله، مصری‌ها به این روایت شریف كه «إِنِّی تَارِكٌ فِیكُمُ الثَّقَلَیْنِ كِتَابَ اللَّهِ وَ أَهْلَ بَیْتِی» ایمان عمیق دارند. حتی خودشان می‌گویند «ما سنیّ‌مذهب هستیم و شیعة الهواء». یعنی از لحاظ مسائل و احكام اسلامی شافعی‌مذهب و جزء اهل سنت هستیم، اما علاقه و عشق ما ولایت شیعه است. اهل مصر یك نذر و قسمی دارند با این مضمون كه: «كنّست علیكم سیده زینب» یا «كنّست علیكم سیدة نفیسة»؛ یعنی اگر فلان چیز برای من تحقق پیدا كند، می‌روم جلوی مرقد سیده زینب یا سیده نفیسه را جارو می‌كنم. از جمله وقتی كه می‌خواستند از حسنی مبارك نجات پیدا كنند، این تعهد و این قسم را دادند كه آن‌جا بروند و جارو بزنند. حتی نام‌گذاری «جامعة‌الأزهر» در بیش از هزار سال پیش، به احترام حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها بوده است.
اكثریت مردم مصر شافعی‌مذهب هستند و همان‌طور كه می‌دانید، امام‌شافعی ارادت و اعتقاد بالایی به ولایت علی بن ابی طالب علیه‌السلام داشته است. تا حدی كه این بیت مشهور و معروفی از ایشان نقل می‌كنند: «و مات الشافعیّ و لیس أدری علیٌّ ربّه أم ربّه الله» این مصراع در مسجد امام‌شافعی در مصر نقش بسته است.

ویژگی دیگر موجود در مصر، مسئله‌ی تقریب مذاهب است. مصری‌ها و به‌خصوص جامعة‌الأزهر‌الشریف همواره و بر خلاف گفتمان وهابی‌های تكفیری و طالبانی، یك گفتمان اعتدالی نسبت به گفتمان تشیع داشته ‌است. «مؤسسه‌ی تقریب مذاهب» با تلاش‌های شیخ محمود شلتوت و آیت‌الله‌العظمی بروجردی رحمة‌الله‌علیه پاگرفت. مذهب شیعه نیز به عنوان یكی از مذاهب رسمی اسلام در الأزهرالشریف تدریس می‌شود.

 نكته‌ی دیگر درباره‌ی مصر، جوشش فرهنگی و علمی در این كشور است. در یك نگاه تاریخی، آشكار است كه مصر از معدود كشورهایی است كه ابعاد فرهنگی‌ بسیار برجسته‌ای دارد. شما دلیل این ویژگی را چه می‌دانید؟
مصر سرزمین انبیاء و رسالت‌های الهی است. سرزمین وحی است. سرزمین تمدن‌های باستانی است. مصری‌ها می‌گویند اولین امتی بوده‌اند كه نوشتن را به دنیا یاد داده‌اند. تاریخ مصر نشان می‌دهد كه این سرزمین منبع تولید فكر است. منبع تولید هنر است. منبع تولید ارزش‌ها است. تكامل ارزش‌ها در سرزمین مصر همیشه وجود داشته است، به‌طوری كه وقتی دعوت پیامبر اكرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم به مصریان رسید، اكثریت قریب به اتفاق‌ آنان مسلمان و به عبارتی قرآنی شدند. مردم مصر وقتی هویت خود را به زبان قرآن و به زبان اسلام به عنوان دین جدید و آخرین دین منتقل ‌كردند، معلوم شد كه قدرت تولید و ابتكار عمل آن خیلی بالا است.
 یك روزی با یك اشاره‌ی یكی از تحلیل‌گران اسرائیلی در تلویزیون، دولت مصر آن خواسته را اجرا می‌كرد. اما همین چند روز پیش یك هواپیمای مصری در حال پرواز بود كه خانمِ سفیر آمریكا برای پرواز دیر كرد. به خلبان گفتند باید منتظرش شویم، اما خلبان گفت من مصری هستم و باید پرواز كنم.

این جزء تاریخ مصر و جزء هویت و عزت مصر است كه دوست دارند همیشه در طلیعه باشند. به همین دلیل همیشه اغلب قاریان قرآن، هنرمندان، سیاست‌مداران برجسته و نیز ایده‌ها و افكار نو در جهان عرب از آنِ مصریان بوده است. چطور ما می‌گوییم فرهنگ در منطقه‌ی قفقاز و آسیای مركزی و شبه قاره‌ی هند متعلق به ایران است و مركز ثقل شاعران و ادیبان ایران است، آن‌جا هم هرچه جهان عرب دارد از مصر آمده و می‌آید.

اما در حوزه‌ی ژئوپولوتیك و ژئواستراتژیك نیز مانند دو عامل قبلی، اهمیت مصر را دوچندان می‌كند. موقعیت مصر شبیه موقعیت فلسطین یا مرتبط با فلسطین است. در واقع دریای سرخ عملاً مركز تقاطع سه قاره‌ی مهم دنیا یعنی آسیا و آفریقا و اروپا است. مصر در این مثلث قرار دارد و می‌تواند در آینده‌ی این سه قاره شدیداً اثرگذار باشد. این كه مصر چقدر مقاومت كند یا تسلیم شود، حدود و ثغور و نفوذ مسلمین را مشخص می‌كند. از طرفی چون مصر همسایه‌ی فلسطین و به نوعی دروازه‌ی ورود به این كشور اشغال‌شده است، از اهمیت ژئوپلتیكی ویژه‌ای برخوردار است.

با توجه به این ابعاد مهم مصر، بدون حضور این كشور و جایگاه خاص آن نمی‌توان جهان اسلام قدرتمندی را تصور كرد. به همین دلیل یكی از اهداف عمده‌ی انتخاب فلسطین به عنوان مركز عمده‌ی استعمار انگلیس و غرب، به حاشیه كشاندن مصر در جهان اسلام بوده است.

 به همین دلیل برخی معتقدند كه حضور ایران اسلامی از طرفی و نیز بازگشت مصر به جایگاه خود در جهان اسلام، با توجه به موقعیت ژئوپلیتیك و ژئواستراتژیك این دو كشور و شباهت‌هایی مثل تسلط بر تنگه‌های مهم دنیا و نیز قدمت تمدنی و سابقه‌ی فرهنگی، می‌تواند معادلات منطقه را دستخوش تغییراتی عمده‌ كند. نظر شما در این باره چیست؟
حضور مصر قدرتمند در كنار ایران قدرتمند می‌تواند معادلات جهانی را به هم بزند. لذا همه باید این دغدغه را داشته باشیم كه مصر را به حالت عادی خود بازگردانیم تا بتوانیم معادله‌ی دورغین فاتحین جنگ جهانی دوم را به «معادله‌ی مستضعفین» تبدیل كنیم. آن معادله كه بر اساس مادیات شكل گرفت، اكنون دیگر به آخر عمرش رسیده و از داخل فرسوده است و از لحاظ اخلاقی و روحی نیز اصلاً قدرت مقاومت در برابر تحولات را ندارد. الان حرف اصلی ملت‌ها داشتن گفتمان برتر و ارزش‌های والاتر و بالاتر است. اخیراً چامسكی در مقاله‌ای گفته است كه گمان نكنید آمریكا با یك برخورد نظامی از بین خواهد رفت، بلكه این حكومت از داخل در حال فروپاشی است، چون از لحاظ اخلاقی و خانوادگی و ارزشی چیزی در آمریكا نمانده است. او می‌گوید: لازم نیست با برخورد نظامی علیه آمریكا اقدام كرد، بلكه این نظام به علت نداشتن گفتمان جدید از بین می‌رود.

از طرفی در چند دهه‌ی گذشته برخی كشورهای جدیدالتأسیس كه به عنوان یك واحد سیاسی، نه تاریخچه‌ای دارند و نه هویتی، در غیاب مصر نقش پیدا كرده‌اند و جای خالی مصر در معادلات منطقه را به شكلی دروغین پُركرده‌اند؛ البته متأسفانه به نیابت از آمریكا. اگر مصر به جایگاه اصلی خود بازگردد، نه آنها قدرت سیاسی ویژه‌ای خواهند داشت و نه قدرت نفوذ و اثرگذاری. آن وقت است كه با ایجاد توازن در جهان اسلام، خلأ ژئواستراتژیك منطقه پُر می‌شود.
 
پادكست:
«اسرائیل نابود خواهد شد»


 اما این گنج كه باید در خدمت مسلمان‌ها و برای اعتلای اسلام به كار می‌رفت، تبدیل به گنج اسرائیل شد. چه اتفاقات و روندی پیش آمد كه مصر به بازیگر نظام سلطه تبدیل شد؟
مصر اولین مدافع در برابر حمله‌ی استعمار به جهان اسلام بود و همراه با فلسطین جایگاه ژئوپلتیك خاصی در منطقه داشت. لذا نظام سلطه خواست با بر هم زدن این دو ركن اصیل، ضربه‌ی سختی به جهان اسلام وارد كند. به همین دلیل مسئله‌ی اشغال فلسطین را از سال ۱۹۴۸ اجرایی كرد. همچنین با به حاشیه كشاندن مصر كه مشعل‌دار مبارزات ضد استعماری و ضد استكباری بود، این كشور را به یك پاسگاه برای دفاع از رژیم صهیونیستی تبدیل كردند.

اما ملت مصر متوجه شد كه اگر این گنج استراتژیك و این گنج تاریخی-هویتی را دوباره بازپس نگیرد و به هویت خود بازنگردد و خود را بازسازی معنوی و روحانی نكند، تا ابد به یك مومیایی تبدیل خواهد شد. استاد طارق المصری كه از بزرگان مصر است، این‌گونه تعبیر می‌كند كه: حُسنی مبارك گوشت ما را فروخت و تنها اسكلتی از ما مانده بود؛ یك مومیایی غیر متحرك كه قادر به انجام هیچ‌یك از وظایف تاریخی و هویتی خود نبودیم. و مبارك همین مومیایی را هم داشت در بازار سیاست بین‌المللی به غربی‌ها می‌فروخت كه به خودمان آمدیم و انقلاب كردیم.

البته در این انقلاب‌ها و به‌خصوص در مصر باید تلاش‌ برای زدودن پس‌مانده‌های گنج اسرائیل -كه سرش افتاده ولی بدنش باقی است- ادامه یابد و به قول امام، این انقلاب‌ها از بیداری تا نهضت و ایجاد یك نظام‌بندی و استخوان‌بندی جدید پیش برود.

 در شرایط كنونی، وضعیت اسرائیل چگونه است؟
دبیركل حزب‌الله لبنان چند روز پیش عنوان كرد كه دیگر «اسرائیلِ از نیل تا فرات» تمام شد. ببینید، برای اولین‌بار صهیونیست‌ها احساس می‌كنند كه هیچ انگیزه‌ای برای ادامه‌ی دفاع از این كشور مصنوعی ندارند و به قول خودشان، مقاومت خواب را از چشمانشان گرفته است. این‌ها اكنون واقعاً با این احساس زندگی‌ می‌كنند. شما ملاحظه كنید كه بین خودشان و فلسطینی‌ها در كرانه‌ی باختری دیوار حائل كشیدند. حالا به دلیل ترس از نفوذ انقلاب مصر از طریق صحرای سینا نیز می‌خواهند در مرز مصر هم دیوار حائل بكشند. در مرز لبنان هم دیوار حائل ساخته‌اند. این موضوع عین این تعبیر قرآنی است كه: «لا يُقاتِلُونَكُمْ جَميعاً إِلاَّ فی‌ قُرىً مُحَصَّنَةٍ أَوْ مِنْ وَراءِ جُدُرٍ بَأْسُهُمْ بَيْنَهُمْ شَديدٌ تَحْسَبُهُمْ جَميعاً وَ قُلُوبُهُمْ شَتَّى ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا يَعْقِلُونَ»۱
 
 یعنی همان شرایط بدر و خیبری كه رهبر انقلاب به آن اشاره كردند؟
دقیقاً. چرا ایشان معتقد است كه ما در شرایط شعب ابی طالب نیستیم، بلكه در شرایط بدر و خیبر هستیم؟ چون در شرایطی بدرگونه در جنگ ۳۳روزه و در جنگ ۲۲روزه پیروز شدیم. شرایط خیبرگونه هم این است كه این‌ها از پشت دیوار با ما می‌جنگند و این یعنی به انتهای امكانات و قدرت خود رسیده‌اند و دیگر حاضر نیستند از خانه‌هاشان بیرون بیایند. شما حساب كنید كه اسرائیل به عنوان یك ساحل بسیار تنگ و باریك، اصلاً از لحاظ استراتژیك و ژئوپولیتیك قابل دفاع نیست و هر لحظه ممكن است از بین برود. مردم این‌ها ممكن است به فرار دسته‌جمعی متوسل شوند. وقتی سرلشگر صفوی می‌گوید كه در صورت بروز جنگ احتمالی، در همان هفته‌ی اول یك میلیون نفر از اسرائیلی‌ها از سرزمین‌های اشغالی فرار می‌كنند، واقعاً مبالغه‌ای در كار نیست.

 چرا این اتفاق می‌افتد؟ مگر از لحاظ درونی رژیم صهیونیستی در چه وضعیتی قرار دارد؟
اكثر طراحان و رهبران و ژنرال‌های اصلی اسرائیل از بین رفته‌اند و هرچه مانده‌اند، مدیران متوسطی هستند كه پسرانشان از سربازی فراری هستند و دخترانشان غرق در فساد. یكی از آنها اولمرت است كه نه زنش، نه پسرش و نه دخترش در اسرائیل زندگی نمی‌كنند، بلكه در اروپا هستند. در جنگ ۳۳روزه اولمرت تنها زندگی می‌كرد. لذا دیدید كه وقتی در مقابل حزب‌الله زمین ‌خورد، هیچ انگیزه‌ای برای جنگ نداشت، جز این‌كه مجبور بود از سوپرماركتی كه برای غرب باز كرده و برای دفاع از مابقی منافع آمریكا تلاش كند. یعنی این‌ها مجموعه‌ای از اجیران باقیمانده‌ی استعمار آمریكا در منطقه هستند كه از او دفاع می‌كنند و در عین حال منافع مشترك دارند.

از طرفی اسرائیل از درون هم در حال فروپاشی است. الان در جامعه‌ی اسرائیلی، اشكنازی‌ها كه از غرب آمده‌اند و سفارادی‌ها كه از شرق اروپا آمده‌اند، همدیگر را تحقیر می‌كنند و دیگری را پایین‌تر از خود می‌دانند. حال اشكنازی‌ها و سفارادی‌ها با هم یهودیانی را تحقیر می‌كنند كه از حبشه و آفریقا آمده‌ان. هر سه‌ی این‌ها نیز باقیمانده‌های فلسطینی را كه مقاومت می‌كنند، درجه‌ی چهارم می‌دانند. چنین جامعه‌ی منفك‌شده و مضمحلی واقعاً قدرت مقابله ندارد. این‌ها با پمپاژ كمك‌های استعمارگران از خارج و با كشتی‌ها و پول‌ها و دلارها فعلاً سر پا هستند. چهار ماه پیش نخست‌وزیر اسپانیا در یكی از روزنامه‌های مهم این كشور گفت كه اسرائیل نماد تمدن و فلسفه و فرهنگ غرب است و اگر این نماد از بین برود، مدل زندگی غربی در منطقه از بین رفته است. بنابراین ما مجبوریم و وظیفه‌ی ما است از این نماد كه در منطقه جهان اسلام كاشته‌ایم، دفاع كنیم.
 اخیراً چامسكی در مقاله‌ای گفته است آمریكا از داخل در حال فروپاشی است، چون از لحاظ اخلاقی و خانوادگی و ارزشی چیزی در آمریكا نمانده است. او می‌گوید: لازم نیست با برخورد نظامی علیه آمریكا اقدام كرد، بلكه این نظام به علت نداشتن گفتمان جدید از بین می‌رود.

 به عنوان سؤال پایانی، با توجه به تحولات و مسائل اخیر مصر آیا نگاه امیدوارانه به انقلاب این كشور واقع‌بینانه است؟
بی هیچ مبالغه‌ای واقع‌بینانه است، زیرا این انقلاب‌ها بر اساس اراده‌ی آهنین و عقل و وجدان جمعی ملت‌ها پیش می‌رود و نه بر اساس رفتار گروهی از نخبگان. یك روزی مصری‌ها به رئیس‌جمهورشان به عنوان فرعون و بلكه به عنوان خدا نگاه می‌كردند، اما اكنون با عزت از این قفس آزاد شده‌اند و آن را شكسته‌اند و فرعون را به زمین زده‌اند. امكان ندارد كه مصری‌ها به خانه‌هایشان برگردند. شما اكنون با مصریان كه صحبت می‌كنی، احساس می‌كنی كه زنده شده‌اند. در جهان عرب هم همین‌طور است، اما در مصر خیلی وضوح دارد. برای اولین بار مردم عرب احساس كرده‌اند كه می‌توانند. آن‌قدر شنیده‌اند و دیده‌اند كه ایران چگونه به آمریكا و صهیونیست‌ها نه می‌گوید و چگونه توانسته ایستادگی كند و به جلو رفته و پیشرفت كرده است؛ با این‌كه در همه‌ی زمینه‌ها در محاصره است و تهدید به حمله می‌شود، اما باز هم به جلو می‌رود.

دقیقاً این تجارب اتوماتیك‌وار در حال انتقال است. پیامبر اكرم می‌فرمایند: «كونوا دعاة الناس بغیر ألسنتكم»۲ یعنی وقتی من می‌بینم كه شما باعزت در خیابان راه می‌روی و تمام كارها خوب پیش می‌رود، این خودش یك الگو برای من می‌شودو دیگر لازم نیست كه شما به من بگویید پشت سر من بیا و این كار را بكن، بلكه خودم انجام می‌دهم.

دوستان مصری می‌گویند كه یك روزی با یك اشاره‌ی یكی از تحلیل‌گران اسرائیلی در تلویزیون، دولت مصر آن خواسته را اجرا می‌كرد. یعنی لازم نبود سفیر رژیم صهیونیستی در مصر بگوید، لازم نبود مذاكراتی صورت بگیرد، بلكه درخواست یك تحلیل‌گر تلویزیون رژیم صهیونیستی اجابت می‌شد. پس از بیداری اسلامی اما مصری‌ها ارسال گاز به اسرائیل را قطع كردند. همین چند روز پیش هم یك هواپیمای مصری در حال پرواز بود كه خانمِ سفیر آمریكا برای پرواز دیر كرد. به خلبان گفتند باید منتظرش شویم، اما خلبان گفت من مصری هستم و این در ذیل حاكمیت كشور من است و باید پرواز كنم. ببینید، در همین وضعیتی كه هنوز بازماندگان رژیم مبارك بر مصر حاكم هستند، عزت و كرامت مصری الان به كجا رسیده است. وقتی روحیه‌ی مردم عوض شود، دیگر راه برگشت نیست. مثل عقربه‌های ساعت كه دیگر به عقب برنمی‌گردد، ما رو به جلو هستیم و جهان غرب در حال افول. دیگر این جهان اسلام است كه در راه صعود پیش می‌رود.

پی‌نوشت‌ها:
۱. سوره‌ی مباركه‌ی حشر، آیه‌ی ۱۴: آنها هرگز با شما بصورت گروهى نمى‌جنگند جز در دژهاى محكم یا از پشت دیوارها! پیكارشان در میان خودشان شدید است، (اما در برابر شما ضعیف!) آنها را متحد مى‌‌پندارى، در حالى كه دلهایشان پراكنده است؛ این به خاطر آن است كه آنها قومى هستند كه تعقل نمى‌‌كنند!
۲. اصول كافی، ج ۲، ص ۷۸: «كُونُوا دُعاةَ النّاسِ بغیر ألسنتكم لیروا منكم الورع و الإجتهاد و الصلاة و الخیر فإن ذلك داعیة» مردمان را با غیر گفتارتان فراخوانید تا در رفتار شما پرهیزگاری و تلاش و نماز و نیكی ببینند؛ چه این‌كه این‌گونه دعوت كردن، اثرگذار است.
 
 
  مهمان: محمد صادق‌الحسینی
كارشناس مسائل خاورمیانه
________________________________________
گفتگو از: محمدحسین وزارتی