اسرائیل و بحران مشروعیت

بحران داخلی رژیم صهیونیستی
در باور صهیونیستها نمی گنجید که روزی برسد که در آن هم کیشانشان وجود سرزمینی را تهدید کنند که همه آنها بر سرِ هدف واحدی به آن وارد شدند. علاوه بر فسادی که بر طبقه حاکم و سیاستمداران رژیم صهیونیستی از رئیس جمهور گرفته تا نخست وزیر حاکم است، باید گفت که رژیم اشغال گر قدس در حال حاضر از وجود تفاوت طبقاتی رنج میبرد و چند خانواده، مالک بیشتر ثروت موجود در اسرائیل هستند در حالی که افراد زیادی در فقر به سر میبرند. اینها خطراتی هستند که بیش از تهدید همه کشورهای عربی، اسرائیل را تهدید میکنند.
در نظر سنجی که روزنامه اسرائیلی «یدیعوت احارنوت» از کسانی که شصت سال پیش در گرفتن زمین فلسطینیها شرکت داشته اند، انجام داده است، این افراد از ناامیدی و ناخشنودی خویش از اوضاع داخلی رژیم اشغالگر سخن گفتند.
این افراد که از تئوریسینهای اشغال فلسطین بودند به این روزنامه اسرائیلی گفتند: «این اسرائیلی نیست که در رویای آن بودیم».
روزنامه «یدیعوت احارنوت» از این افراد پرسید: «پس از60 سال از تاسیس رژیم اسرائیل، چه چیزی بیشتر وجود آن را تهدید میکند؟»
پاسخ یکی از آنها چنین بود: «هیچ خطر خارجی اسرائیل را تهدید نمی کند ، تهدید اصلی در داخل آن نهفته است». وی اضافه کرد: «فساد همه چیز را در اسرائیل فرا گرفته است، این کشور شبیه آن چیزی نیست که در هنگام مبارزه برای تاسیس آن، فکر میکردیم، دیگر هیچ رحم و شفقتی در ما نمانده است و هیچ کس در قبال دیگری احساس مسئولیت نمی کند».
پاسخ یکی دیگر از این افراد چنین بود: «مشکل اسرائیل دشمنان خارجی نیست، زیرا اسرائیل از نظر نظامی بر همسایههایش برتری دارد. ما نباید از این بابت نگران باشیم. مشکل ما در اخلاق و نظام ارزشی ما است. ما در رویای یک جامعه سوسیالیستی بودیم که در آن عدل حکم فرما باشد، اما جامعه امروز اسرائیل، یک جامعه سرمایه داری محض است».
وی اضافه میکند «با این که چیزهای فوق العاده ای بدست آوردیم، اما چیزهای وحشتناکی نیز وجود دارد که زخم جامعه را رو میکند که مهمترین آنها شکاف موجود میان ثروتمندان و تهیدستان است».
این افراد، رژیم صهیونیستی را با کشورهای غربی مقایسه میکنند و یکی از آنها میگوید: «بیشترین فاصله طبقاتی در میان کشورهای غربی در اسرائیل وجود دارد». وی این فاصلههای طبقاتی را یک خطر وجودی به شمار می آورد و تاکید میکند که این شکاف اجتماعی مهمترین خطری است که رژیم صهیونیستی را تهدید میکند.
وی اضافه میکند: «حکومت در وضعیت بدی قرار دارد، و نمی تواند برنامه ریزی مناسبی داشته باشد، زیرا درگیر بحرانهای اخلاقی خویش است». وی ادامه می دهد که«هجده خانواده در اسرائیل وجود دارند که تقریبا مالک همه چیز هستند، و وزارت دارایی هیچ کاری در این مورد انجام نمی دهد. در این جامعه دیگر اخلاق و شرم معنایی ندارند». وی نیز به مانند دیگران میگوید که فساد موجود در رژیم صهیونیستی موجودیت آن را به خطر می اندازد. وی ادامه می دهد که وقتی این فساد به یک فرهنگ عمومی تبدیل شود، مردم همدیگر را خواهند کشت.
یکی از این صهیونیستها میگوید: اخلاق این روزها کلمه غریبی شده است، و همه معیارهای اخلاقی در اسرائیل تغییر کرده است. ما به جای اینکه از هم پشتیبانی کنیم به جان همدیگر افتاده ایم. از یک جامعه سوسیالیست به یک جامعه طبقاتی تبدیل شده ایم که فاصله میان طبقه ثروتمند و تهیدست درآن بسیار زیاد شده است و از این نظر پس از امریکا در مرتبه دوم قرار میگیرد».
حکومت رژیم صهیونیستی دراین اواخر دچار یک سلسله رسواییهای مالی، فساد و رفتارهای غیر اخلاقی شده است و رئیس جمهور رژیم صهیونیستی متهم به یک سری جرم ، تجاوز و سوءاستفاده جنسی شده است. همچنین نخست وزیر وی ایهود اولمرت به دریافت رشوه و سوءاستفاده از نفوذ خویش متهم شده است. سفیر رژیم صهیونیستی در السالوادور مست و عریان روی یکی از پیاده روها پیدا شد. این مسائل سبب شده است که اطمینان مردم به رهبران سیاسی در رژیم صهیونیستی کاهش یابد و خطرات داخلی موجودیت میهن موعود صهیونیستها را به خطر بیندازد.

وضعیت خارجی رژیم صهیونیستی
اگر اوضاع داخلی رژیم صهیونیستی به قهقرا می رود و خطر ریشه کن شدن «کشور اسرائیل» را تهدید میکند، باید گفت که پس از حوادث 11 سپتامبر 2001 جهت گیری جامعه جهانی نسبت به رژیم صهیونیستی نیز تغییر کرده است، این مسئله به ویژه در جامعه امریکا و نگاه امریکاییها به رژیم اشغال گر قدس بیشتر قابل لمس است.
می توان عوامل زیادی را برای تغییر نگاه جامعه امریکا به رژیم صهیونیستی برشمرد که مهمترین آنها از این قرارند:
- حوادث 11 سپتامبر 2001
- فرو افتادن نماد امریکا (مرکز تجارت جهانی در نیویورک)
- اشغال عراق توسط امریکا
- تجاوز اسرائیل به لبنان
- انتشار وسیعتر رسانههای جایگزین به ویژه اینترنت.
- انتشار احساس همدردی با مسلمانان و عربها در میان مردم امریکا
- ناکار آمد بودن سیاست امریکا در خاور میانه.
- بالا گرفتن احساسات منفی نسبت به سیاستهای رژیم صهیونیستی در میان مردم اروپا که یک عامل فشار بر امریکا به شمار می آید.
- گشوده شدن برخی گروههای امریکایی بر دیدگاه عربی ، که آفریقاییهای امریکایی و گروههای دانشگاهی و لیبرالها از آن جمله اند.
در همین چارچوب گزارش «لابی صهیونیستی» که در مارس 2006 منتشر شد و دو تن از بزرگترین اساتید علوم سیاسی ایالات متحده «استیون والت» و «جان میرشمایر» آن را نگاشتند، قابل توجه است. در فرازهایی از این گزارش به چالشهایی اشاره شد، که لابی صهیونیستی از سوی دانشگاههای امریکایی با آن مواجه شده است. در این گزارش آمده است که این چالشها و فشارها پس از انتفاضه دوم فلسطین در سال 2000 آغاز شده است. در این گزارش آمده است که لابی صهیونیستی نمی تواند جواب گوی انتقادات روز افزون علیه رژیم صهیونیستی در دانشگاههای امریکا باشد و از این رو به روشهای دیگری روی آورده است. این لابی موسسه ای برای برخی از شخصیتهای دانشگاهی طرفدار رژیم صهیونیستی تشکیل داد که تمام تحرکات دانشگاهی را زیر نظر بگیرند و دانشجویان را تشویق کنند که علیه اساتیدی که رژیم صهیونیستی را نقد میکنند، گزارشهایی تنظیم کنند. همچنین دیگر اعضای لابی صهیونیستی به کنگره فشار آوردند تا دانشگاههایی که رژیم صهیونیستی در آنها نقد میشود از حمایت و پشتیبانی مالی دولت محروم شوند.
اما بزرگترین بحرانی که چهره رژیم صهیونیستی در امریکا را به خطر انداخت، پس از حوادث 11 سپتامبر 2001 به وجود آمد. تلاش امریکاییها برای فهم شرایطی که این حوادث را رقم زدند، این بحران را برای صهیونیستها به وجود آورد.
امریکاییها به دو گروه تقسیم شدند: گروه اول سیاستهای ویژه امریکا در قبال خاورمیانه را علت اصلی به وجود آمدن این حوادث می دانند.
گروه دوم میگویند تروریستها از ارزشهای حاکم بر جامعه امریکا متنفراند.
به مرور زمان و با توجه به نفوذ نومحافظه کاران در حکومت امریکا و رسانه های امریکا گروه دوم بر گروه اول پیروز شد.
اما این باعث نشد که امریکایی ها در سیاستهای کشورشان در قبال خاور میانه بازنگری نکنند. موفقیت آمیز نبودن فرایند صلح در سال 2001 و 2002 پرسشهای بیشتری را در این خصوص پیش کشید.
در سال 2002 و 2003 برخی از رسانه های صهیونیستی در امریکا با بررسی برخی از بزرگترین سازمان هایپشتیبان رژیم صهیونیستی در امریکا چنین گزارش دادند که چهره رژیم صهیونیستی در امریکا دورانی بحرانی را پشت سر می گذارد.
در تارخ 17 دسامبر 2003 خبر گزاری «جیوش تلگراف» گزارشی منتشر کرد که در آن به کاهش میزان محبوبیت رژیم صهیونیستی و کاهش حس همدردی با یهودیان در امریکا پرداخته شده بود و نهادهای پشتیبانی و حمایت از رژیم صهیونیستی در امریکا نسبت به سابق با استقبال بسیار کمتری مواجه میشوند.
در این گزارش تاکید شده است که رژیم صهیونیستی توانسته است جهت گیری نخبگان سیاسی امریکا را به سود سیاستهای خود حفظ کند ، اما در ارتباط با مردم امریکا با مشکل مواجه شده است.
این گزارش به نظر سنجی سازمانی به نام «پروژه اسرائیل» اشاره میکند که در نوامبر 2003 انجام شده است، نتایج این نظر سنجی نشان می دهد 63درصد امریکاییها مایلند که امریکا در قبال جدال خاورمیانه بی طرف بماند. این نسبت در سال 2002، 43درصد بوده است.
این گزارش روشن میکند که مقبولیت رژیم صهیونیستی در میان سه طبقه به شدت کاهش یافته است. این سه طبقه عبارتند از: دانشگاههای امریکا، آفریقایی تبارهای امریکایی و لیبرالها.
پس میتوان چنین نتیجه گرفت که هجوم دائم رژیم صهیونیستی بر دشمنان و منتقدانش در امریکا به بهبودی چهره اش نزد مردم امریکا کمکی نکرده است. مردم امریکا احساس میکنند که اسرائیل هیچ برنامه ای برای ایجاد صلح در خاورمیانه ندارد.
«استیون والت» و «جان میرشمایر» در گزارش «لابی صهیونیستی» توجیه ها و ارزشهایی را که یاوران رژیم صهیونیستی برای بدست آوردن حمایت مردم امریکا به کار میبرند و چنین القا میکنند که یاری رساندن امریکا به رژیم صهیونیستی به نفع مردم امریکاست، را بررسی میکنند و آنها را ناکار آمد تشخیص می دهند. هر دو نگارنده این گزارش تاکید میکنند که علت تایید رژیم صهیونیستی توسط امریکا این تبلیغات نیستند ، و تنها نفوذ و قدرت لابی صهیونیستی است که باعث تایید دائمی رژیم صهیونیستی توسط امریکا میباشد.
بدون شک یکی از دلایل اصلی وارد شدن امریکا به جنگ با عراق تامین امنیت استراتژیک اسرائیل در خاور میانه است. اما با زیاد شدن تلفات بشری امریکایی ها این احساس در میان آنها قوت گرفته است که رژیم صهیونیستی برای امنیت امریکا یک تهدید محسوب میشود. حتی بزرگترین متحدان امریکا نیز از سیاستهای امریکا ناخشنودند. نومحافظه کاران، اعضای مهم لابی صهیونیستی در امریکا را در پروژه قانع کردن حکومت و مردم برای وارد شدن به جنگ عراق شرکت دادند. آنها این جنگ را آغازی برای محقق شدن رویای خویش برای ترسیم دوبارهنقشه خاورمیانه می دانستند. اما بیشتر دانشگاه ها و مراکز فرهنگی امریکا با این اقدام حکومت مخالفت کردند و آن را مثال روشنی از برنامه ریزی نادرست و سوء مدیریت دانستند. این مخالفتها تنها از سوی نویسندگان چپ گرا نبود بلکه نویسندگان راست گرای مطرح از جمله فرانسیس فوکویاما نیز به شدت با اقدامات حکومت امریکا مخالفت کردند.
بدین ترتیب حالت شکست و سکوت در آغاز سال 2006 بر نومحافظه کاران سایه افکند و آنها حتی طرح «قرن جدید امریکایی» را نیز مسکوت گذاشتند و چیز جدیدی در این راستا منتشر نکردند. پروژه «قرن جدید امریکایی» یک پروژه فکری بود که رهبران نومحافظه کاران در قالب آن طرحهای خود را برای پی ریزی ساختار جدید نظم نوین جهانی بیان میکردند. این جریان از سپتامبر 2005 تاکنون هیچ چیز جدیدی درباره خاورمیانه منتشر نکرده است.
با بررسی نظر سنجیهای انجام شده، تغییر دیدگاه امریکاییها در قبال مسئله فلسطین و رژیم صهیونیستی را میتوان به وضوح مشاهده کرد. در نظر سنجی انجام شده توسط موسسه روابط امریکا و اسلام (کایر) در سال 2004 مردم امریکا معتقد بودند که دو سوی جدال یعنی فلسطینی ها و صهیونیست ها به یک اندازه حق دارند. اما در نظر سنجی سال 2005 همین موسسه روشن شد که 63 درصد امریکایی ها معتقدند که حق با فلسطینی هاست.
بحران رژیم صهونیستی در روابط خارجی اش به عوامل زیادی مرتبط است، که عوامل زیر از آن جمله اند:
1. رژیم صهیونیستی در پنج سال گذشته نتوانسته است نظر مثبت مردم امریکا را به دست آورد. همچنین در فرایند ایجاد صلح ناکام بوده است و چنین به نظر می رسد که هیچ برنامه قانع کننده ای برای ایجاد صلح در خاور میانه ندارد.
2. تایید کامل رژیم صهیونیستی توسط ایالات متحده ( دولت و مردم) در آغاز جنگ 33 روزه لبنان ، نمایان گر احساس واقعی مردم نسبت به سیاستهای رژیم صهیونیستی نیست، بلکه تنها یک واکنش در راستای حمایت از موضع گیری نخبگان و دولتمردان امریکا است که به سود رژیم صهیونیستی وارد عمل شدند. و در نظر سنجی انجام شده توسط «کایر» در ژانویه 2006، 63% از مردم امریکا خواستار اعلام بی طرفی ایالات متحده در چالش خاورمیانه شدند.
3. تغییرات بوجود آمده در عرصه تکنولوژی در دراز مدت بحران رژیم صهیونیستی را ژرف تر خواهد کرد و یافتن راه حلهای سریع برای این بحران را دشوار میسازد. به ویژه با فراگیر شدن اینترنت به عنوان یک منبع معلوماتی ، و زیاد شدن تعداد مسلمانان و عربها در ایالات متحده و اروپا، و به وجود آمدن احساسات منفی در اروپا علیه سیاستهای رژیم صهیونیستی، این بحران روز به روز شدت خواهد گرفت. همچنین برخی گروهها در امریکا از جمله آفریقایی های امریکایی و دانشگاه ها و لیبرالها، درها را به سوی دیدگاه های عربی گشوده اند.
4. تجاوز رژیم صهیونیستی به لبنان و زیاده روی در استفاده از زور و نیروی مسلح، و نپذیرفتن راه حلهای دیپلماتیک پیشنهاد شده از سوی بیشتر کشورهای جهان و سازمانهای بین المللی.
5. گزارش «لابی صهیونیستی» و منتشر شدن مقاله های بسیار در رابطه با نقش «لابی صهیونیستی «در امریکا که نشان دهنده نقش بسیار مهم لابی صهیونیستی در معادلات امریکا است و لازم است درباره آن پژوهشهایگسترده ای صورت بگیرد. پیش از این درباره نقش این لابی در ایالات متحده کمتر سخن گفته شده است. اما اخیرا چندین مقاله و پژوهش در این باره منتشر و بحثهای زیادی در این باره انجام شده است.
در سالهای اخیر پژوهشها و گزارشهای بسیاری منتشر شد، که چهره رژیم صهیونیستی را نزد مردم امریکا دگرگون ساخت. کتاب رئیس جمهور سابق امریکا جیمی کارتر تحت عنوان «فلسطین. .. صلح نه نژاد پرستی» و همچنین گزارش کمیته «بیکرهامیلتون» که درباره لزوم یافتن راه حل سیاسی برای مشکلات منطقه و اهمیت آن برای حل بحران عراق سخن گفته است، از مهمترین پژوهشهایی هستند که به چهره رژیم صهیونیستی در امریکا ضربه وارد کرده اند.
جیمی کارتر در کتاب خود، مسئولیت برهم خوردن فرایند صلح را متوجه رهبران رژیم صهیونیستی و ایالات متحده میکند. کارتر مینویسد: رژیم صهیونیستی از زمان امضای توافق نامه کمپ دیوید با مصر تاکنون همیشه در حال نقض و زیر پا نهادن توافقنامه های صلح با عربها بوده است. با این که رسانه های امریکایی همگام با حکومت همیشه به طور مطلق از اسرائیل پشتیبانی نموده اند ، اما برخی از رسانه های لیبرال امریکایی جهتگیری متفاوتی داشتند و با هدفهای مختلف تلاش کردند تا نقش لابی صهیونیستی در تصمیم گیریها را روشن نمایند.
در مقاله ای که نیویورک تایمز در تاریخ 28 ژانویه 2006 منتشر نمود، از نقش تاثیر گذار لابی صهیونیستی در تصمیم گیریهای کاخ سفید سخن گفته شد. «لاری جودسین» نویسنده این مقاله، تاثیر لابی صهیونیستی بر سیاست گذاریهای کاخ سفید را با تلاش سازمانهای مسلمانان و عربها برای ایجاد فشار بر حکومت مقایسه میکند. این تلاشها در جهت خنثی کردن فشار لابی صهیونیستی و ایجاد یک موازنه سیاسی انجام میشود.
نویسنده ادامه می دهد که لابی صهیونیستی بدون شک موفق تر بوده است زیرا تصمیم گیرندگان کاخ سفید از دیدار با مسئولین سازمانهای اسلامی و عربی امریکایی در زمان بحران پرهیز کردند تا مبادا لابی صهیونیستی را از خود برنجانند.
نویسنده این مقاله بر اجماع رهبران دو حزب اصلی امریکا بر سر پشتیبانی از رژیم صهیونیستی اشاره میکند و می نویسد: صدای سازمانها و موسسات یهودی لیبرال در مقایسه با جهت گیری لابی تندروی پشتیبان اسرائیل بسیار نارسا و ضعیف است.
نویسنده یادآور میشود که امکانات مادی لابی صهیونیستی بسیار زیاد است. این لابی توانسته است کمکهایی برای پشتیبانی از رژیم صهیونیستی جمع آوری کند، که سالانه به ده ها دلار می رسد. در مقابل مسلمانان و عربها از یاری رساندن به سازمانهای خیریه کمک به دو ملت لبنان و فلسطین در بحرانهای اخیر می هراسند، زیرا سازمانها و موسسات خیریه مسلمانان و عربهای امریکاو همچنین کسانی که به آنها یاری می رسانند در سالهای اخیر از سوی دستگاه امنیتی تحت فشار قرار گرفته اند.
نویسنده در ادامه مقاله ، از زبان یکی از سخنگویان مسلمان امریکا مینویسد: آن روزها که سیاستمداران امریکایی به شکل کاملا مطلق از رژیم صهیونیستی پشتیبانی میکردند، گذشت. زیرا تعداد مسلمانان در امریکا روز به روز بیشتر میشود و آنها میتوانند به وسیله نمایندگان خود به حکومت فشار بیاورند.
در مقاله دیگری که در مجله لیبرال «ذِ نیشن» در روز 29 ژانویه 2006 منتشر شد، «آری برمن» مینویسد که مدیر اجرایی موسسه «ایپاک» (بزرگترین گروه فشار سیاسی برای پشتیبانی از رژیم صهیونیستی) 27 دقیقه را صرف خواندن لیست شخصیت هایی نمود که در آخرین گردهمایی سالانه این موسسات شرکت کرده بودند. اغلب اعضایمجلس سنا و یک چهارم از اعضای مجلس نمایندگان و دهها مسئول از کاخ سفید در این گردهم آیی حاضر بودند.
همچنین یادآور شد که تاثیر «ایپاک» بر جهت گیریهای مسئولین امریکایی در حال حاضر تنها به وارد کردن فشار سیاسی برآنها محدود نمی شود ، بلکه «ایپاک» به شکل مستقیم در نوشتن پیش نویس قوانین و تصمیم گیریها شرکت میکند.
وی تاکید میکند که در کنگره امریکا نمایندگانی هستند که خواستار جهت گیری های بی طرفانه در قبال خاورمیانه هستند. این نمایندگان احساس کرده اند که «ایپاک» به شکل روشنی بر سیاست ورزیهای امریکا در قبال خاور میانه سیطره دارد و آن را کنترل میکند.
نویسنده ادامه می دهد که جهت گیری این نمایندگان و کارشناسان علیه «ایپاک» تاکنون هیچ تاثیری نداشته است، زیرا رهبران سیاسی امریکا در تلاش اند تا «ایپاک» را خشنود سازند. این لابی با استفاده از قدرت و نفوذ زیاد خویش میتواند کسانی را که با این لابی یا رژیم صهیونیستی به مخالفت برمی خیزند، بدنام کند.
همین دیدگاه در مقاله ای دیگر تحت عنوان «درها به شدت به روی کسانی که با رژیم صهیونیستی مخالفند،بسته میشود» مطرح شده است.
«رابرت جامیسون» نویسنده مقاله از تلاش لابی صهیونیستی برای جلوگیری از هر بحث و مناقشه ای درباره سیاستهای رژیم صهیونیستی، انتقاد میکند، و تاکید میکند که در شرایط موجود مردم امریکا نمی توانند واقعیت های نزاع خاور میانه را ببینند.
***
با این که موجودیت رژیم صهیونیستی به دلیل بحرانهای داخلی و خارجی به خطرافتاده است، اما ما نباید تنها به این مسئله دل خوش باشیم؛ زیرا نه بحرانهای داخلی و نه حتی تغییر نظر مردم امریکا در رابطه با رژیم صهیونیستی نمیتواند بیانگر یک اتفاق حتمی و گریز ناپذیر باشد، زیرا لابی صهیونیستی این قدرت را دارد که از این خطرات بکاهد و در تصمیم گیری های امریکا در قبال خاورمیانه، موثر باشد. لازم است که مسلمانان از خطراتی که رژیم صهیونیستی را تهدید میکند آگاه باشند و روی آنها تمرکز کنند. همچنین باید یک پروژه روابط عمومیفراگیر در امریکا آغاز شود و کشورهای اسلامی از این پروژه حمایت کنند، تا از سیطره رژیم صهیونیستی بر مراکز تصمیم گیری در امریکا جلوگیری شود.
ما مسلمانان اگر در پی ایجاد راهی برای فشار بر امریکاییها باشیم تا آنها را قانع کنیم که در نزاع خاور میانه بیطرفی خود را حفظ کنند باید پاسخ تاریخ دان انگلیسی «دیوید ارفید» را مد نظر قرار دهیم.
خبرنگاری از «دیوید ارفید» پرسید که چه هنگام در خاور میانه صلح فراگیر خواهد شد ؟ وی پاسخ داد: «هنگامیکه امریکا ضعیف شود»
از او پرسیدند چه هنگام امریکا ضعیف خواهد شد؟ وی پاسخ داد: «آن هنگام که امریکا با یک بحران مالیمواجه شود و مردم، یهودیان را مقصر بدانند، آن گونه که آلمانیها چنین کردند... فروپاشی اقتصادی اتفاقی است که رهبران کاخ سفید از رخ دادن آن میترسند و تلاش میکنند تا از آن جلوگیری کنند و این کار را حتی اگر لازم باشد با غارت ثروت مردم جهان و گرسنگی دادن به آنها و ایجاد نا آرامی و آشوب و ویران کردن محیط زیست و... انجام می دهند. همه این کارها برای آن است که چرخ اقتصاد بچرخد تا پول به جیب عزیز دردانه امریکا یعنی اسرائیل سرازیر شود».