ايجاد آباديهاي يهودي‌نشين سياستي انگليسي

بعد از جنگ جهاني اول كه مسئله يهوديان در دستور كار كنفرانس صلح پاريس قرار گرفت، سوكولف رياست هيئت نمايندگي يهود در اين كنفرانس را برعهده داشت و در جامعه ملل در سال 1920 نمايندگي يهود در اين كنفرانس را بر عهده داشت و در جامعه ملل در سال 1920 نمايندگي يهوديان را عهده‌دار شد وظيفه اين شخص تنظيم و تطبيق سياست و سازمان صهيونيسم با واقعيات پس از جنگ جهاني اول بود. در سال 1929 زماني كه سازمان آژانس يهود تأسيس شد، او به رياست بخش اجرايي اين سازمان رسيد و در سالهاي 1931 و 1933 رياست كل آن را در اختيار داشت. ناهوم سوكولف در سال 1936 در لندن درگذشت. او پيشتر كتاب تاريخ صهيونيسم را در باب شكل‌گيري اين جريان به رشته تحرير درآورد.
در سال 1876 دو خاخام سرشناس به نامهاي الياس گوتماخر   (1874ـ1796) از شهر گراتز   و زبي هيرش كاليشر   (1874ـ1795) از شهر تورن، يهوديان انگليس را به مهاجرت به فلسطين تشويق كردند. در اين درخواست، اشاره‌هاي جالبي به نامه سر موزز مونته فيوره صهيونيست انگليسي خطاب به يهوديان صرب كه براي رفتن به فلسطين آماده بودند و فعاليت «اتحاد جهاني يهود» صورت گرفته است. اين درخواست كه از روح يهوديت ارتدوكس الهام گرفته بود با استقبال بخشي از جمعيت يهوديان انگليس روبه‌رو شد اما تنها تعداد اندكي از يهوديان به اين دعوت پاسخ مثبت دادند. استقبال سرد يهوديان انگليس از اين دعوت، از نامه‌اي كه خاخام اسنيرسون در سال 1866 از اورشليم خطاب به آنان نوشت به خوبي مشهود است: «برادران من در انگليس، اكنون شما هستيد كه بايد براي تحقق اراده خداوند در رديف پيشگامان قرار گيريد و براي خريد مزرعه و تاكستان در سرزمين مقدس بدون چشمداشت منافع آني، شتاب كنيد. آيا نمي‌بينيد كه ملل مختلف براي خريد زمين در اينجا مبالغ هنگفتي خرج مي‌كنند؟ چرا ما نبايد از اين اقدام عاقلانه كه منافع عظيم آن نصيب برادرانمان در اين سرزمين خواهد شد پيروي كنيم: چون آنها با كشت و كار بر روي زمينها زندگي خود را تأمين خواهند كرد و ديگر نيازي به دريافت صدقه از خارج نخواهند داشت. برادران ما در سرزمين مقدس با درگيرشدن در فعاليتهاي كشاورزي، از چنگال تنفر و اندوه نيز، رها خواهند شد چون با كار بر روي مزارع، فرصتي براي دخالت در امور ديگران نخواهند داشت. زمان براي مهاجرت و خريد زمين در فلسطين بسيار مناسب است. حدود هشتاد خانوار از يهوديان شرق و غرب در امتداد جاده يافا مزرعه خريده‌اند و برخي از آنها هم كشت و كار در اين مزارع را آغاز كرده‌اند. كسي چه مي‌داند، شايد در آينده نزديك قيمت زمين به دو برابر قيمت كنوني افزايش يابد. در حال حاضر يك قطعه زمين بزرگ و حاصلخيز با قيمت بسيار مناسب براي فروش وجود دارد».
در اين ايام هنري دونان به تبليغات خود ادامه داد و نامه‌اي خطاب به مطبوعات يهودي در انگليس ارسال كرد. متن نامه به اين شرح است:
جوئيش كرونيكل 13 دسامبر 1867
اسكان در فلسطين
خطاب به سردبير جوئيش كرونيكل
آقاي محترم،
اجازه مي‌خواهم تا خاطره خود را در ذهن شما بيدار كنم. مدتها پيش شما توجه خاصي به موضوع سربازان مجروح كه من پيشقراول طرح آن بودم و هنوز هم ذهن مرا به خود مشغول مي‌كند، نشان داديد. بي‌ترديد شما مي‌دانيد اين طرح در مقايسه با ديگر اقدامات بشردوستانه، موفقيت چشمگيري داشته است. اين طرح نه تنها با حمايت حكومتهاي اروپايي و حتي سلطان تركيه و امپراتور برزيل (1891ـ1831) بلكه با استقبال تمامي انسانهاي نيكوكار در كشورهاي متمدن جهان روبرو شده است.
در سراسر قاره اروپا و آمريكا كه هر دو با خطر جنگ روبه‌رو هستند كميته‌ها و انجمنهايي براي كمك به سربازان زخمي تأسيس شده است و بدون اغراق خدماتي كه اين كميته‌ها و انجمنها در خلال جنگ اخير ارائه داده‌اند، بي‌مانند بوده است. گزارش رسمي انجمن حمايت از سربازان زخمي و مقامات نظامي بارها اين واقعيت را تأييد كرده‌اند. آقاي محترم، من اكنون سرگرم كار ديگري هستم و اميدوارم به اندازه فعاليت پيشين اينجانب از حمايت جنابعالي برخوردار شوم. اين بار، فعاليت خود را معطوف فلسطين كرده‌ام، يعني سرزميني كه خداوند آن را براي ملت با شكوه يهود خلق كرده است و شما نيز افتخار داريد تا يكي از اعضاي آن باشيد.
به پيوست، دو نسخه از اعلاميه‌هايي را كه به تازگي «كميته كولوني‌سازي در فلسطين»  در پاريس كه من عضو آن هستم و علياحضرت ملكه فرانسه از آن حمايت مي‌كنند منتشر كرده است، برايتان ارسال كرده‌ام. در اين اعلاميه‌ها اهداف و گرايشهاي بنياد استعمار فلسطين تشريح شده است. زحماتي كه شما در طول زندگي خود كشيده، شهرت و اعتباري كه در پرتو خدمت به اين آرمان، حقوق و منافع همكيشان خود به دست آورده‌ايد، مرا بر آن داشت تا نظر ارزشمند شما را درباره فعاليتي كه به آن مشغول هستيم جويا شوم، در صورتي كه اين اعلاميه‌ها را با ديدگاههاي خود سازگار يافته‌ايد لطفآ ترجمه آنها را در نشريه وزين جوئيش كرونيكل كه جنابعالي سردبيري آن را برعهده داريد منتشر فرمائيد.
در ضمن تقاضا دارم نام و نشاني كساني را كه احتمالا در انگليس از تجديد حيات اعقاب قوم باستاني يهود حمايت معنوي و مادي به عمل خواهند آورد در اختيار من قرار دهيد چون فعاليتهاي ما از حمايت سرشناس‌ترين و اشرافي‌ترين مسيحيان برخوردار است و ما مقدم بر ديگران با اسرائيليان كه حقوقشان در فلسطين در مقايسه با حقوق ديگران در اولويت قرار دارد، همدردي مي‌كنيم.
ترديدي ندارم كه جنابعالي با الهام از احساسات بين‌المللي، از مردم شريف انگليس و خوانندگان نشريه جوئيش كرونيكل خواهيد خواست تا از اين آرمان حمايت كنند.
 با تقديم احترامات فائقه
 هانري دونان 
 بنيانگذار و حامي نهضت بين‌المللي حمايت از سربازان و ملوانان زخمي
پاريس، شماره 24 خيابان لاپه   3 دسامبر 1867

از اين نامه چنين بر مي‌آيد كه دونان از انگليس و يهوديان انگليسي، بيش از ديگر كشورهاي جهان انتظار داشت. آزاديها و حقوق شهروندي يهوديان و موقعيت اجتماعي و سياسي آنها در انگليس بيش از كشورهاي ديگر تضمين و محترم، شمرده شده است. در انگليس ظلم و ستم به يهوديان سالهاست كه سپري گرديده است.
در فرانسه، كه جو مناسب براي نشو و نماي آرمان ملي يهود به ندرت فراهم بوده است، طرح هانري دونان از نظر سياسي، پيشرفت چنداني نداشته است اما مردم اين كشور با علاقه بسيار نظاره‌گر تلاشهاي وي بوده‌اند.
البته سال 1882 نقطه عطفي در تاريخ كولوني‌سازي يهوديان فلسطين، تلقي مي‌شود.
شورشهاي ضديهود و كشتارهايي كه در بهار سال 1881 در روسيه روي داد، توجه جهانيان را به وضعيت مردم يهود جلب كرد البته نه به آن ميزاني كه اين موضوع با اهميت، ايجاب مي‌كرد. در سال 1882 موج ديگري از كشتارها به وقوع پيوست و بار ديگر توجه افكار عمومي جهان به وضعيت قوم يهود جلب شد. تمامي روزنامه‌هاي انگليس به دلجويي و ابراز همدردي با يهوديان ستمديده پرداختند و شرح كاملي از شقاوتهايي كه عليه آنان صورت گرفته بود، ارائه دادند. مقاله‌ها و گزارشهاي روزنامه‌هاي انگليس همدردي مردم سراسر اين كشور را برانگيخت.
همايشهايي به نشانه همدردي با يهوديان ستمديده روسيه در انگليس برپا و اعانه‌هايي براي كمك به آنان گردآوري شد. در مجالس عوام و اعيان، نمايندگان از وزير خارجه و معاون وي درباره رويدادهاي روسيه توضيح خواستند. ابراز خشم خودجوش مردم انگليس نسبت به رويدادهاي روسيه به سرعت به تمامي كشورهاي اروپايي سرايت كرد. در پاريس، ويكتورهوگو نويسنده نامدار فرانسوي خواستار رعايت عدالت و ترحم نسبت به مردم يهود شد. در هلند، دانشگاه اوترخت  همانند دانشگاه آكسفورد به كشتار يهوديان در روسيه اعتراض كرد. در آنسوي اقيانوس اطلس، دولت آمريكا در قياس با ديگر حكومتهاي جهان واكنش شديدتري از خود نشان داد و رئيس‌جمهوري اين كشور در پيامي خطاب به كنگره، به شدت به كشتار يهوديان در روسيه اعتراض كرد. تمامي اين واكنشها، از اولين ابراز همدردي مردم انگليس با يهوديان روسيه سرچشمه مي‌گرفت.
آزار و اذيّت يهوديان در كشورهاي مختلف اروپايي مسيحي، سبب شد تا تعداد زيادي از يهوديان از اين كشورها بگريزند و به انگليس پناه برند. بسياري از اين يهوديان به علت ناآشنايي با زبان و آداب و رسوم مردم انگليس، مشكلات فراواني متحمل شدند. گرچه تعدادي از يهوديان تحت چنين شرايط نامساعدي در تلاش براي ادامه حيات كامياب شدند، ولي براي بسياري نيز انگليس نمي‌توانست چشم‌اندازي براي زندگي توأم با آسايش و آرامش فراهم سازد.
يهوديان ساكن در شرق لندن اين مشكلات و مشقات را با پوست و گوشت خود احساس مي‌كردند. يهوديان شرق لندن گرچه از آزار و سركوب در امان مانده بودند، دست كم برخي از مسائل بسيار ناگوار را تجربه كرده بودند. اولين تلاش در جهت پايان دادن به اين ناملايمات در سال 1885 صورت گرفت. در اين سال، يهوديان همايشي برپا كردند كه هدف آن تأسيس انجمني براي تقويت «آرمان ملي يهود» و ايجاد مهاجرنشينهاي يهودي در فلسطين بود. اين گردهم‌آيي نتيجه ملموسي نداشت اما زمينه را براي بروز احساساتي كه در نهايت به اقدامات عملي و مفيد منجر مي‌شد، فراهم ساخت.
دو سال بعد، در شرق لندن انجمني به نام «كاديما»   تأسيس شد. در جلسات اين انجمن مقالاتي درباره مسأله ملي يهود خوانده مي‌شد. بين اعضاي اين انجمن بر سر بهترين روش ممكن براي تحقق اهداف يهوديان، اختلاف نظر وجود داشت. برخي بر اين عقيده بودند كه انجمن يهوديان، مؤسسه‌اي است آموزشي و تنها وظيفه آن ارائه آموزشهاي لازم به يهودياني است كه انگليس را براي سكونت خود انتخاب كرده بودند. در مقابل، عده‌اي نيز تلاش مي‌كردند تا دامنه فعاليت اين انجمن را گسترش دهند و ايجاد آباديهاي يهودي‌نشين در سرزمينهاي فلسلطيني را به يكي از وظايف و مسئوليتهاي اصلي آن تبديل كنند.
پرسشهاي قديمي، دوباره بر سر زبانها افتاد: آيا فلسطين براي اسكان يهوديان مناسب است؟ شرايط اقليمي و خاك فلسطين چگونه است؟ چه تعداد از يهوديان مي‌توانند در آن سرزمين اسكان يابند؟ چگونه مي‌توان شرايط حاكم بر فلسطين را تغيير داد؟
شگفت‌آور است اگر بدانيم كه برخي از مخالفان تأسيس مهاجرنشين‌هاي يهودي در فلسطين، تا چه حد در برابر اعتماد به آينده اين سرزمين واكنش خصمانه نشان مي‌دادند.
مخالفان اسكان يهوديان در فلسطين نمي‌توانستند منكر اين واقعيت شوند كه زماني فلسطين، سرزمين «شير و عسل» بود اما براي مجاب كردن خود چنين وانمود مي‌كردند كه دو هزار سال فراموشي و ويراني، سرزمين مقدس را به مخروبه‌اي كامل و بياباني غيرقابل كشت تبديل كرده است.
اين نكته واقعيت داشت كه فلسطين ديگر همچون گذشته باغي مصفّا و با شكوه نبود و تمامي آثار و نشانه‌هاي برجاي مانده از دوران مجد و عظمت آن بر اثر بي‌توجهي، از ميان رفته بود. فروپاشي و ستروني آنچنان فلسطين را دربر گرفته بود كه گويي سرزمين نفرين شده است.
در فلسطين، هيچ نشانه‌اي از فعاليتهاي صنعتي به چشم نمي‌خورد و هيچ تسهيلات ارتباطي نيز براي رونق گرفتن تجارت وجود ندارد. جمعيت خونسرد و پراكنده فلسطين با تن‌پروري و كاهلي و بدون هيچ‌گونه تلاش و زحمتي به آنچه كه طبيعت در اختيارش قرار مي‌دهد بسنده مي‌كند. در صورتي كه با استفاده از كارشناسان كشاورزي، مهندسان و فن‌آوران، بازرگانان كارآزموده و سرمايه هنگفت، مي‌توان به سرعت ركود را به رفاهي پويا و خلاق تبديل كرد.
انديشه ايجاد كولونيها در فلسطين با موج آبادگري كه جهان نوين را در بر گرفته است، ارتباط دارد. آيا مهاجرت اروپائيان به سرزمينهاي خارجي از لحاظ ويژگيهاي ظاهري با آرمان‌هاي قوم يهود براي بازگشت به فلسطين و استقرار در اين سرزمين تفاوت جدي دارد؟ توش و توان ثمربخش يهود كه به علت پراكندگي اين قوم به هدر مي‌رود در يكي جمع مي‌شود و به فلسطين پيوند زده مي‌شود. يهوديان در صورت بازگشت به فلسطين و استقرار بر روي خاك اين سرزمين همچون آنتئوس  شكست‌ناپذير خواهد بود و علاوه بر پيشرفت و ترقي خود به رشد تمدن بشري نيز كمك خواهد كرد.
با وجود آنچه كه گفته شد هنوز پرسشهايي درباره شرايط در سرزمين فلسطين و امكانات توسعه آن وجود داشت. اين پرسش نيز پيوسته تكرار مي‌شد كه آيا يهوديان مي‌توانند در زمينه فعاليتهاي دشوار كشاورزي پيشگام شوند. كساني چون سرهنگ كلود رينيركوندر،  ژنرال سر چارلز وارنر  و ديگران با انتشار مقاله‌ها و جزوه‌هاي گوناگون به آن‌گونه پرسشها، پاسخ داده بودند. آنها در نوشته‌هاي خود ثابت كرده بودند كه فلسطين قادر است زندگي ملتي چون قوم يهود را تأمين كند. مرداني كه براي ساليان متمادي، عمر خود را وقف اكتشافات علمي در فلسطين كرده و داوري آنها درباره اين سرزمين با تأييد همگان روبه‌رو شده بود، بر اين عقيده بودند كه مي‌توان سرزمين فلسطين را نه تنها از طريق احداث آب‌بندهاي بزرگ كه بقاياي آنها هنوز موجود است و تسهيلات آبرساني به شهرهاي بزرگ، بلكه از طريق رودخانه اردن به يك بوستان بزرگ تبديل كرد.
آنها به اين نتيجه رسيده بودند كه زمان بازگشت قوم پراكنده يهود به صهيون و بازسازي كاخهاي ويران موطن قوم بني‌اسرائيل فرا رسيده است. برخي از اين نويسندگان در آثار خود به كتابهاي مقدّس قوم يهود استناد كرده بودند اما كسان ديگري هم بودند كه تنها از ديدگاهي علمي، بازگشت قوم يهود به فلسطين را بررسي مي‌كردند. آنها پيشنهاد كرده بودند كه براي اداره فلسطين شركتي شبيه شركت هند شرقي تأسيس شود.
در يك كلام، اين شخصيتها و مقامهاي مسيحي انگليس، با زبان و عباراتي گويا و قاطع، آنچه را كه از آن به عنوان صهيونيسم سياسي تعبير مي‌شد، تبيين كرده بودند.
ارائه دلايل و شواهد از سوي نويسندگان و شخصيتهاي انگليسي درباره امكانات بالقوه سرزمين فلسطين، «عاشقان صهيون» در انگليس را در انجام كارهاي بشردوستانه و برداشتن گامهاي سياسي دلگرم كرد. عاشقان صهيون در سال 1893 با نوشتن عريضه‌اي به عبدالحميد، سلطان عثماني (1909-1876)، گام بسيار مهمي در جهت بازگشت يهوديان به فلسطين برداشتند. اين عريضه به آقاي ساموئل مونتاگ  (1911-1831) عضو پارلمان انگليس (بعدها لقب لرد سوايس لينگ گرفت) تسليم شد تا از طريق لرد رُزبري  به دربار عثماني تسليم شود. اين عريضه را مسئولين كميته‌هاي اجرايي و دبيران انجمنهاي عاشقان صهيون امضاء كرده بودند. اين عريضه تأثيري نداشت چون گفت وگو با دولت عثماني در اغلب موارد با تأخير فراوان همراه بود و شرايط نيز در آن زمان براي پيشبرد اهداف انجمنهاي عاشقان صهيون چندان هم مساعد نبود. موانع، مشكلات، اعمال نفود سياسي نامطلوب، و جريانهاي متقابل متعددي بر سر راه تحقق اهداف عاشقان صهيون وجود داشت كه رهايي از آن‌ها به سادگي و به فوريت مقدور نبود. به هر حال عاشقان صهيون در انگليس، دقيقآ همان اهدافي را كه مدتها بعد صهيونيستها در پيش گرفتند، دنبال مي‌كردند.