بررسی روابط ایران با اسرائیل در دهه‏ی 1330

پس از مذاکراتی که در سال 1336 بین دو کشور صورت پذیرفت قرار شد یک لوله‏ی نفت 18 اینچی بین بندر ایلات و بئرشبع احداث شود و از آنجا نفت ایران به پالایشگاه حیفا حمل گردد. لوله‏ی مزبور در ظرف صد روز ساخته شد و در همان سال شروع به کار کرد.

 یک سال بعد از نیازهای نفتی اسرئیل به علت مهاجرت های دسته جمعی و پیشرفت های اقتصادی افزایش یافت. لذا قرار شد مذاکرات دیگری در باب خرید نفت صورت گیرد. در این مذاکره قرار شد اسرائیل یک لوله‏ی نفتی 18 اینچی احداث کند.لوله‏ی مزبور در سال 1339 ساخته شد و صادرات نفت ایران به اسرائیل دو برابر گردید.در همین حال تحولات خاورمیانه و نزدیکی مصرو سوریه با اتحاد شوروی، شاه را متوجه اتحاد و همکاری با اسرائیل کرده بود.

 به دنبال آن زمینه های ایجاد طرح میثاق حاشیه ای فراهم شد. طرح مزبور بر این اساس بود که اسرائیل و اتیوپی و ایران و ترکیه، چهار کشور غیر عرب منطقه همگی در مخالفت با نفوذ شوروی در خاورمیانه متفق القول اند و از دخالت های عبدالناصر در سایر کشورهای منطقه نگرانند.

   روابط استراتژیکی ایران و اسرئیل به دنبال اعلام دکترین آیزنهاور آغاز شد که در آن رئیس جمهور امریکا خواستار فعال شدن سیاست امریکا در خاورمیانه به منظور جلوگیری از گسترش کمونیسم گردید. ایالات متحده کشورهای منطقه را تشویق می‏کرد که در امور امنیتی با همدیگر همکاری کنند و اسرائیل را نیز در جریان بگذارند. بنابراین همکاری سیاسی بین دو کشور ایران و اسرئیل شروع شد و در سال 1336 دو کشور تصمیم به همکاری در امور امنیتی گرفتند.وحدت مصر و سوریه در سال 1337 و کودتای عراق در همان سال به تحکیم اتحاد حاشیه ای کمک کرد.

   از دیگر عوامل گرم شدن روابط دو کشور وجود افرادی بود که در بهبود و برقراری روابط دو کشور تلاش بسیار کردند از جمله این افراد می‏توان به سپهبد حاج علی کیا که از جمله ستایشگران اسرائیل و طرفدار برقراری روابط دیپلوماتیک کامل با دولت یهود بوداشاره کرد.

   از جمله مسائلی که شاه همیشه در بین روابط خود با کشور اسرائیل به نمایندگان آن کشور مطرح می‏کرد این بود که آمریکا نیاز ایران را به جنگ افزار و کمک مالی دست کم می‏گیرند و تلویحاً از اسرئیل می‏خواست که در این باره با استفاده از گروه فشار یهود در امریکا به پریزیدنت آیزنهاور فشار وارد سازند.

   در سال 1337 شاه با افتتاح نمایندگی سیاسی ایران در تل آویو موافقت کرد اما به منظور پنهان نگه داشتن آن قرار شد این  نمایندگی به صورت دفتری در سفارت سوئیس باشد و در مکاتب اداری « برن 2» نامیده می‏شد.

   در سال 1339 سپهبد کیانیز پیشنهاد مبادله‏ی وابسته‏ی نظامی‏را قبول کرد. در همین سال مذاکراتی صورت گرفت که نشان می‏داد اسرائیل در پی این است که ایران به صورت رسمی این کشور را شناسایی کند. هم چنین علاوه بر همکاری میان بخش های گوناگون نظامی، پیشنهاد همکاری بین صنایع نظامی‏صورت پذیرفت.

   در سال 1339 شاه پس از شناسایی اسرائیل مطرح کرد؛ این شناسایی سابقاً صورت گرفته است و امر تازه ای نیست.

   در سال 1340 با مشوش شدن اوضاع داخلی و افزایش تحرکات مخالفان، شاه به منظور تحریک نکردن روحانیون و مردم علیه دولت، تصمیم گرفت روابط با اسرائیل حتی الامکان محرمانه نگه داشته شود.

   با این همه شاه در این دوره‏ی حساس نیز حاضر نشد روابط خود را با اسرائیل بکلی قطع کند و چون معتقد بود اسرائیل می‏تواند امریکائیان را وادار به دادن اسلحه به او کند.

   به دنبال سفر ژنرال تسور رئیس ستاد ارتش اسرائیل به ایران در سال 1340، سیل مقامات ایرانی به سوی اسرائیل سرازیر شد و همکاری بین دو کشور گسترش قابل ملاحظه ای یافت. نظر به این که رهبران اسرائیلی ایران را پشت جبهه‏ی عراق و سوریه تلقی می‏کردند، این مسافرت ها را بدون هیچ گونه ما به ازایی تشویق می‏نمودند و معتقد بودند این یک سرمایه  گذاری دراز مدت هم از لحاظ سیاسی و هم از لحاظ مالی است حتی سفارت اسرائیل در تهران روادید داوطلبانه مسافرت را از بودجه‏ی خودش می‏پرداخت.

   به طور کلی می‏توان گفت روابط ایران و اسرائیل تا آخرین روزهای رژیم شاه همواره معطوف به شاه و اطرافیان او می‏شد و در خارج از محدوده‏ی او هیچ کسی راغب با تماس با دولت یهود نبود به خصوص آنکه ناآرامی‏های مذهبی در حال ظهور بود که سرانجام منجر به حوادث خونین 15 خرداد 1342 گردید. در چنین فضایی محیط ایران برای هیچ اقدامی‏به نفع اسرائیل آماده نبود.

 

منابع:

1)     مهدوی، عبدالرضا هوشنگ (1377)/ سیاست خارجی ایران دوران پهلوی 1300-1357- تهران: نشر پیکان/ چاپ هفتم.

2)     روبین، باری(1363)/ جنگ قدرت ها در ایران/ ترجمه محمود مشرقی/ تهران: انتشارات آشتیانی

3)     افراد سیاسی، بهرام/ ایران و تاریخ (1362)/ تهران: انتشارات نیلوفر
 *کارشناس علوم سیاسی