پیامدهای پیمان غزه - اریحا

با نگاهی اجمالی به این پیمان در می یابیم که این پیمان بیشتر تعهدات حکومت خودگردان به اسرائیل می باشد تا یک پیمان دوطرفه و با مشاهده این بند که: “حکومت اسرائیل حق دارد اجرای هر یک از توافقنامه های دو جانبه اسرائیل در تعارض باشد یا موجب آشوب در داخل اسرائیل بشود.” می توان به این نتیجه رسید که اسرائیل خود را مقید به رعایت هیچ پیمانی نمی کند. در این پیمان که عرفات با دادن امتیازات بسیار زیاد به طرف مقابل حتی آمریکائیان را نیز متعجب کرده بود. ساف بعد از به رسمیت شناختن صریح موجودیت اسرائیل متعهد می شود که کلیه حملات سیاسی، نظامی و تبلیغاتی علیه اسرائیل را متوقف کند و تعهد کرده که با ایجاد شهرکهای یهودی نشین هیچ مخالفتی نکند. حکومت خودگردان به موجب این پیمان تمام سفارتخانه های خود را تعطیل و در صورت تمایل می توانند بعنوان کارگزاران امور فلسطینیان مربوط به حکومت خود مختار، در سفارتخانه های اسرائیل مشغول فعالیت شوند.
راجع به همکاریهای امنیتی نیز حکومت خود گردان موظف شده است که لیست اسامی گروهها و افراد مخالف صلح را ظرف سه ماه از اجرای این پیمان در اختیار اسرائیل قرار داده و فعالیت این گروهها را تحت کنترل قرار دهد. از جهت انتقال قدرت نیز که در ماده ۳ از آن بحث شده، طرف اسرائیلی آگاهانه از بکار بردن یا پذیرفتن واژه حکومت یا دولت فلسطینی خودداری کرده و واژه “مرجع قدرت فلسطینی” جایگزین دولت شده است. مرجع قدرت فلسطینی طبق ماده ۷ می تواند قانونگذاری کند و همین موافقتنامه (غزه- اریحا) در واقع قانون اساسی آن می باشد ولی علاوه بر آن طرف اسرائیلی باید قوانین مصوب طرف فلسطینی را تائید کند. در یک کلام، در واقع تمامی سرنوشت لوایح قانونی مرجع قدرت فلسطین که مغایر مفاد غزه - اریحا نیز نخواهد بود همواره در زیر شمشیر داموکلس اسرائیل می باشد.

● ۴ پیامدهای پیمان غزه- اریحا
این پیمان که در زمان حاکمیت حزب کارگر به امضاء رسید از هر دو طرف (رژیم اسرائیل و فلسطین یا ساف) مخالفانی دارد. در صحنه داخلی، در جناح رژیم اسرائیل، نمایندگان جناح راست و مذهبی مخالف این پیمان هستند. در جناج فلسطین عمدتا” مخالف هستند تا موافق. جنبشهای جهاد اسلامی و حماس، جبهه خلق برای آزادی فلسطین (احمد جبرئیل)، جبهه دمکراتیک برای آزادی فلسطین (نایف حواتمه)، جبهه آزادیبخش فلسطین (ابوعباس)، جنبش فتح (ابوموسی)، گروه ابونضال، حزب الله لبنان و حتی بسیاری از شخصیتهای ساف با این پیمان مخالف هستند. در صحنه بین المللی و منطقه ای نیز موافقین و مخالفین وجود دارند. کشورهای بزرگ دنیا و غربی با این پیمان موافق هستند در سطح منطقه ای نیز فقط کشورهای ایران، لیبی، لبنان، سوریه و عراق با این پیمان مخالف هستند ولی بقیه کشورهای عرب منطقه موافق این پیمان هستند.
روند سازش بعد از پیمان غزه- اریحا در حال پیشروی بود ولی با ترور استحاق رابین و بعد از مدتی روی کارآمدن بنیامین نتانیاهو از لیکود، تقریبا” این روند به بن بست رسیده است. صلح از دیدگاه جناح کارگری (رابین و شیمون پرز) بر این فرض بود که اسرائیل بخشهایی از اراضی اشغالی را رها کند و در مقابل به صلح کامل با کشورهای عربی برسد این مفهوم که یک تصویر کلی از آینده اسرائیل در ارتباط با کشورهای عرب در قالب شبکه ای از روابط سیاسی، اقتصادی، امنیتی و فرهنگی داشت از مفهوم ساده “ترک مخاصمه” یا “صلح سرد” بسیار فراتر می رفت و به صلحی نهادینه بر اساس مجموعه ای از منافع در آویخته به یکدیگر در چارچوب یک نظام خاورمیانه ای می رسید که اسرائیل در آن نقش محور را بازی می کرد. چنین صلحی به اسرائیل فرصت می داد تا دیگر تنها در حمایت قدرت باز دارندگی هسته ای و برتری نظامی خود نباشد بلکه بعنوان یک “دولت طبیعی” در یک منظومه خاورمیانه ای که نقاط کلیدی آن را در اختیار دارد حمایت از خود را بشکلی بهتر و بادوام تر از گذشته تضمین کند.
ولی از دیدگاه نتانیاهو، صلح مذکور سرابی بیش نیست و نمی تواند امنیت اسرائیل را تضمین کند و امنیت اسرائیل باید از طریق باز دارندگی هسته ای و برتری نظامی حفظ شود نه از فرمول “زمین در برابر صلح”. بنظر نتانیاهو، اعراب در بدست آوردن امتیاز، قادر به انجام هیچ کاری نیستند، آنها حداکثر تا مدتی سر و صدا و تظاهرات براه می اندازند و اعلامیه می دهند ولی بعد از مدتی که به بیفایدگی کارهای خود پی بردند به تدریج آرام می گیرند و شرایط جدید را می پذیرند.
شاید در وهله اول چنین بنظر آید که بین دو دیدگاه فوق اختلاف نظر اساسی باشد ولی با توجه به درخواستهای فلسطینیان و کشورهای عربی و پاسخهای این دو حزب (لیکود و کارگر) در زمان حاکمیتشان، این مساله روشن می شود که اختلاف نظر بین این دو حزب را اگر اختلاف سلیقه بنامیم بهتر است زیرا هر دو در عین اعتقاد به اینکه اولویت اول دولت آنها تامین امنیت رژیم اسرائیل می باشد با تشکیل حکومت مستقل فلسطینی در نوار غزه و کرانه غربی رود اردن به پایتختی بیت المقدس شرقی مخالف هستند و معتقد به ابدی بودن بیت المقدس بعنوان پایتخت رژیم اسرائیل می باشند.
اگر بخواهیم پیامد پیمان غزه- اریحا را در ارتباط با دیگر کشورهای عربی منطقه بررسی کنیم در یک کلام باید اشاره کنیم این پیمان باعث شد تا کشورهای ملسمان منطقه بجز ایران که تا قبل از انعقاد این پیمان بصورت محرمانه با اسرائیل روابطی برقرار کرده بودند این روابط علنی شده و قبح ارتباط با اسرائیل بعنوان دشمن مسلمانان از بین برود البته در این میان کشور مصر که از سال ۱۹۷۹ با اسرائیل صلح کرده بود از جهت ارتباط مشکلی نداشت. اردن بعنوان کشور پیشتاز، بعد از پیمان غزه- اریحا در ۲۵ ژوئن ۱۹۹۴ طی یک قرارداد صلح با رژیم اسرائیل که به بیانیه واشنگتن موسوم است ارتباط خود را علنی کرد. در ضمن تا زمان انعقاد پیمان غزه- اریحا، ملاقاتهایی بین شاه حسین با اسحاق رابین (سپتامبر ۱۹۹۳) و شیمون پرز (نوامبر ۱۹۹۳) انجام شده بود.