تواناییهای نظامی اسرائیل
وی در ابتدا به بررسی ویژگیهای تفکر نظامی اسراییل میپردازد و سپس تأثیرات چنین تفکری را بر بخشهای مختلف ارتش اسراییل، به لحاظ تعداد نیروها، حجم تسلیحات و اهمیت استراتژیک آنها، ارزیابی میکند و عقیده دارد اسراییل قادر است با توجه به قدرت نظامی خویش به مقابله با تمامی کشورهای عربی منطقه برخیزد، اما استراتژیستهای اسراییل برای تکمیل بازدارندگی و حفظ تفوق تسلیحاتی و به منظور جبران کمبود تعداد پرسنل نظامی، توجه ویژهای به گسترش توان هستهای و تسلیحات اتمی دارند. به نظر نویسنده، از آنجا که ایالات متحده همواره از دولتهای عربی خواسته است تا در پی دستیابی به سلاحهای هستهای نباشند، دولت اسراییل هرگز به طور رسمی اعلام نخواهد کرد که دارای زرادخانه هستهای است، زیرا ابراز چنین مطلبی در سیاستهای خاورمیانهای ایالات متحده، تأثیری کاملاً منفی برجای خواهد گذاشت و طبعا این رژیم را نیز با فشارهایی مواجه خواهد کرد.
برای اینکه نقش استراتژیک اسراییل در منطقه کامل و تبدیل به ابزاری قدرتمند در خدمت امپریالیسم بینالملل «بویژه آمریکا» شود و شریکی کوچک در منافع اقتصادی و استراتژیک امپریالیسم باشد، باید یک نیروی نظامی توانمند در جهت اجرای این اهداف استراتژیک در این کشور به وجود میآمد، زیرا یاری گرفتن از نیروی نظامی بیگانه در زمینه تحقق بخشیدن به مراحل مختلف دستاندازی به سرزمینها یا مقاومت در برابر دیگر کشورهای عربی، هر بار منافع مستقیم امپریالیسم را با نیروهای ملی عرب مواجه میکرد.
یکم. ویژگیهای عام تفکر نظامی اسراییل
فرآیند تأسیس نیروی نظامی اسراییل به نظریه امنیت داخلی اسراییل و این تفکر که برای اجرای اهداف استراتژیک و سیاسی رژیم صهیونیستی باید از نیروی نظامی قدرتمند بهره جست، باز میگردد. با توجه به دو اصل برتری کیفی و بازدارندگی که دو اصل اساسی در تفکر نظامی اسراییل میباشد و با توجه به این واقعیت که توان کمی نیروهای نظامی عربی بیش از اسراییل میباشد، اسراییل تلاش کرد تا ارتش قدرتمندی ایجاد کند که از برتری کیفی سود جوید و بتواند کمبود نیروی انسانی خویش را در برابر برتری اعراب جبران کند. در اسراییل همواره این پیش فرض وجود داشته است که در برابر تجمع نیروی نظامی اعراب از برتری تسلیحاتی استفاده شود، البته چنین پیفرضی در طول پنجاه سالی که از تشکیل دولت اسراییل میگذرد، عملاً تحقق نیافته است. این کشور در حال حاضر از چنان نیروی نظامی بهرهمند است که نه تنها توان بازدارندگی همه کشورهای عربی را دارد، بلکه میتواند به یک حمله سریع و همه جانبه نیز دست بزند.
حمایتهای نظامی فرانسه و بریتانیا در ابتدای تأسیس اسراییل تا جنگ 1967 و سپس حمایتهای همه جانبه آمریکا که تا کنون نیز ادامه دارد در کنار پیشرفت صنایع نظامی داخلی، اسراییل را تبدیل به قدرت برتر تسلیحاتی در سطح منطقه کرده است. سلاحها و تجهیزات نظامی اسراییل به گونهای، در کنار سایر عوامل کمک کننده، انتخاب شده است که ضمن تأمین اصول اساسی اندیشه نظامی اسراییل ـ یعنی برتری کیفی و بازدارندگی ـ در خدمت یک جنگ سریع و کوتاه مدت باشد، زیرا اسراییل به دلیل جمعیت اندک و توان اقتصادی نسبتاً محدود یارای جنگ طولانی مدت را ندارد. اصل «حمله پیشگیرانه» که کاملاً با اصل «جنگ کوتاه مدت» منطبق ممیباشد، در واقع این امکان را به اسراییل میدهد که ویژگی ژئواستراتژیک «حرکت بر خطوط درونی» را به طور کامل در اختیار گیرد. اسراییل با توجه به موقعیت جغرافیایی خود که از سمت شمال با سوریه و لبنان، از شرق با اردن و از جنوب با مصر همسایگی دارد، میتواند سریعتر از دشمنانش تمرکز قوای خود را در جبهههای مختلف به وجود آورد. اصول مطرح شده که چارچوب اندیشه نظامی اسراییل را تشکیل میدهد پس از جنگ 1956، هدف غایی اسراییل، یعنی استفاده از ازار نظامی جهت کسب اهداف سیاسی را بنیان نهاده است.
دوم. بازتاب اندیشه نظامی بر تاکتیکهای رزم و نظامیگری
در پرتو اصول اندیشه نظامی، اساساً تسلیحات متعارف این کشور بر جنگندههای بمبافکن و تانک قرار گرفته است. نیروی هوایی با توجه به توان حمله به عمق استراتژیک کشورهای عربی و فلج کردن نیروی هوایی این کشورها، بزرگترین نیروی نظامی اسراییل به شمار میآید، ضمن این که جنگندههای نیروی هوایی میتوانند با حملات پیشدستانه فرصت را برای تانکها فراهم آوردند تا بتوانند وارد جبهههای نبرد شوند و ضمن قطع خطوط ارتباطی دشمن، موقعیتهای دفاعی اعراب را از بین برده و در مراکز فرماندهی پشت جبهه و لجستیک تشویش و اضطراب ایجاد کنند.
جنگ 1967، نمونه کاملی از این تاکتیک نظامی اسراییل بود، اما شرایط جنگ 1973 تا حدودی از اتکای مطلق به هواپیما و تانک در اندیشه نظامی اسراییل کاست و همکاری میان تانکها و نیروی زمینی وسیعتر شد. همچنین پیشرفتی کمی و کیفی در صنایع نظامی اسراییل در زمینه ساخت موشکهای ضد تانک و ضد هواپیما و موشکهای بالستیک زمین به زمین پدید آمد. در همین زمان، نیروی دریای اسراییل نیز متحول شد و برای نفوذ در عمق دریای کشورهای عربی توانایی بیشتر یافت. این نیرو برای حمایت از خطوط ارتباطی دریایی اسراییلی در دریای مدیترانه و دریای سرخ و حمله به عمق ساحلی کشورهای عربی اینک کاملاً توانمند است. همچنین اسراییل تقریباً از بدو تأسیس و به طور سری به ساخت سلاحهای هستهای روی آورده است تا بدون نیاز به چتر هستهای خارجی، برتری و بازدارندگی مطلقی نسبت به کشورهای عربی به دست آورد و در بدترین حالات و در کلیه زمانها امنیت خویش را فراهم کند.
سوم. نشانههای پیشرفت کنونی تفکر نظامی اسراییل
در درون ساختار نظامی اسراییل در حال حاضر این بحث وجود دارد که تفکر نظامی به سطحی ارتقا یابد که همسان با پیشرفتهای نظامی این رژیم و کشورهای منطقه باشد. البته بخش اعظم چنین بحثهایی به صورت کاملاً محرمانه دنبال میشود. در این خصوص، اسحاق مردخای وزیر دفاع اسراییل در 29 ژوئن 1998 اظهار داشت که در درون ساختار نظامی اسراییل اینک گفت و گوهایی در حال جریان است تا اندیشه نظامی اسراییل مدرن گردد و به زودی نتیجه این گفت و گوها و مذاکرات به دولت ارائه خواهد شد. روزنامه هآرتص که این گفتههای را به چاپ رسانده است، در همین خصوص نوشت، مردخای شجاعت به خرج داد و این موضوع را در پاسخ به سخنان ژنرال ماتان ویلنای (54ساله) که گفته بود اندیشه نظامی اسراییل نیاز به تحول دارد و پاسخگوی مشکلات دفاعی اسراییل نیست، مطرح ساخت. شایان ذکر است که ژنرال ویلنای نامزد تصدی پست ریاست ستاد مشترک ارتش به جای ژنرال امنون لیبکن شاحاک و رقیب ژنرال شائول موفاز (50 ساله) برای رسیدن به این مقام در 9 جولای 1998 بود. این روزنامه در ادامه افزوده بود: «ارتش اسراییل در آستانه از دست دادن توان نیروی ضربتی خویش به خاطر کهنگی اندیشه نظامی و فرسودگی تجهیزات جنگی است.» جوهر گفتههای ویلنای حاوی نکته جدیدی نیست، زیرا پیش از این نیز ژنرال بازنشسته «اسراییل تال»، مشاورز وزیر دفاع و فرمانده سابق یگان زرق پوش، قبل و بعد از جنگ 1967 و فرماندهی که در این جنگ نقش بارزی در جبهه مصر ایفا کرد و تحولی در شیوههای جنگی پدید آورد، و به دنبال وی، کارشناسان دیگری نظیر ژنرال اسحاق بن اسراییل نیز اظهار کردند که اینک در عصر موشکهای دوربردد قرار داریم و اسراییل در معرض حملات موشکی از سوی کشورهای عربی و اسلامی که مرز مشترکی با اسراییل ندارند قرار گرفته است و لذا تحول اندیشه نظامی، که توسط بن گوریون وایگال آلون و شرکایشان در زمان تدسیس ارتش دفاعی اسراییل، شکل گرفته است، ضروری به نظر میرسد. هر چند وضعیت مردم شناختی و توازن قوا در منطقه به شکل سابق باقی مانده است، ولی پیشگامان اندیشه نظامی اسراییل برای تدوین چنین اندیشهای متأثر از جنگهای 1948 و جنگ جهانی دوم بودند.»
این روزنامه میافزاید: «برای اسراییل کماکان بازدارندگی اهمیتی حیاتی دارد. به عبارت دیگر، هنوز به اطلاعات و نیروی هوایی تأکید میشود هر چند که به توازن میان نیروهای مختلف نظامی نیز توجه بیشتری شده است، یعنی ایجاد ساختاری دفاعی متشکل از موشکهای بالستیک، موشکهای میان برد، هواپیماها، سیستمهای پیشرفته دریایی و زمینی در کنار تجهیزات لجستیک که این توان دفاعی را حفظ کند.» به عبارت دیگر، تعیین نسبتی جدید در توازن میان نیروهای مختلف ارتش اسراییل به جای نسبت کنونی و توجه بیشتر به تانک، زره پوش و نفربر مدّنظر قرار گرفته است. روزنامه مزبور، تفکرات موافق با تحول اندیشه نظامی سنتی اسراییل را این چنین مطرح میکند: «در این تغییرات مطرح شده به معادلات در «حمله در مقابل دفاع» و «آتش توپخانه در برار مانور» توجه شده است. همچنین به این واقعیت که برای به خدمت گرفتن سلاحهای پیشرفته و گرانقیمت آمریکای، دلارهای کافی موجود نمیباشد و کسری بودجه زیادی برای گسترش و تقویت سلاحها و وسایل دفاعی سرّی اسراییل به چشم میخورد، توجه ویژهای شده است. دولت، وزیر دفاع و رییس ستاد مشترک برای اتخاذ تصمیماتی که اولویتهای مربوط به دگرگونی و تحول نیروهای مسلح را تعیین کند، مسئولیت دارند.» این روزنامه جهت توضیح مسئولیت دولت اسراییل مبنی بر اینکه اسحاق مردخای وزیر دفاع و نتانیاهو، نخستوزیر [سابق.م] باید به اجرای این تحولات توجه کنند، نوشت: «آنها میتوانند سیاست صلحی را در پیش گیرند که دولتهای مخالف را از اردوگاه، دشمن خارج کند و سپس با استفاده از موقعیت، فرصتهای تقویت ارتش دفاعی اسراییل افزایش یابد. همین روزنامه در مقاله دیگری که تحت عنوان «نقشه تدافعی جدید در حال دیدن روشنایی است» در همان روز به چاپ رسانده بود، اعلام کرد که فرماندهان سازمان نظامی اسراییل مرحله نخست نقشه کلّی تحول استراتژی دفاعی دولت عبری، یعنی اندیشه نظامی را که از ژانویه 1998، در جلسات گفت و گوی سرّی که توسط دیوید عفری معاون اول وزیر دفاع در امارات افال واقع در مرکز اسراییل ترتیب یافته بود، به اتمام رساندند. در پایان مرحله نخست این گفت و گوها، سندی تهیّه شده است که الگوهای پایهای پیشنهادی برای استراتژیی دفاعی اسراییل را مطرح میکند و اخیراً اسحاق مردخای با آن موافقت کرده است. بر پایه این سند پنج گروه کاری تشکیل شده است؛ دو گروه برای بحث و بررسی مسایل ژئوپلیتیک بینالملل مثل پایان جنگ سرد و مشکلات خاورمیانه و سه گروه دیگر برای بحث و بررسی مسایل داخلی اسراییل نظیر نیروهای مسلح و تحولات اقتصادی و اجتماعی اسراییل.
در ادامه مطالب مذکور، دیوید عفری، معاون اول وزیر دفاع ابراز کرد: «از ابتدای این دهه، تغییرات عمیقی نظیر پایان جنگ سرد، جنگ خلیج فارس، حمله با موشکهای زمین به زمین به اسراییل و عملیات صلح خاورمیانه به وقوع پیوسته است، این تحولات نه تنها باعث مدرنیزه کردن استراتژی دفاعی اسراییل شده است، بلکه ساختار چنین استراتژی را نیز دگرگون کرده است.»
در 5 جولای 1998، روزنامه اورشلیم پست نوشت، ژنرال «اسراییل تال» در یکی از گردهماییهای کنفرانس مشورتی گفته است: «اسراییل باید از توان خویش برای حمله به دشمنانش و همچنین برای انتخاب حمله پیشگیرانه و استفاده از آن، محافظت کند.» شایان ذکر است که این ژنرال اسراییلی اندیشه رزم با نیروی همه تانکها را که به نقش مستقل نیروی تانکها توجه میکند، در تاکتیکهای نظامی معاصر مطرح کرده است. وی از 1 نوامبر 1964 فرماندهی نیروهای زرهپوش را در اختیار داشت و پس از جنگ 1967 به فرماندهی ارتش اسراییل منصوب شد. این روزنامه میافزاید، تال در همین کنفرانس اظهار کرده است که اختصاص بودجه کلان از سوی دولت جهت ساخت موشکهای تدافعی «آرو» به منظور ایجاد سپری بزرگ در مقابل ضد موشکهای بالستیک دشمن با نیازهای دفاعی کشور همخوانی ندارد. اورشلیم پست به نقل از تال مینویسد: «یکی از مسایلی که باعث نگرانی من شده است، این است که تصمیمگیرندگان سیاسی کشور کاملاً معتقدند که دفاع قویتر از حمله است. این اعتقاد خطرناکی است. اعراب میتوانند وضعیت دفاعی خویش را تحمل کنند، ولی ما نمیتوانیم، زیرا نیروهای ذخیره کافی برای چنین منظوری در اختیار نداریم.» وی با اشاره به اهمیت متحول کردن تانکهای اسراییلی «میرکاوا» گفت: «تنها تکیه به نیروی هوایی در جنگهای آینده امری بسیار خطرناک است. در جنگ 1973، نیروی هوایی در هفتمین روز جنگ تقریباً از کار افتاد، در حالی که تانکها توانستند در میان نیروهای مصری نفوذ کنند.»
در آخرین هفته سال 1998 کارگاهی متشکل از 15 ژنرال برای بررسی نتایج کمیسیون 31 نفره کنفرانس مشورتی برای مدت سه روز تشکیل گردید و تصمیمات متعددی در خصوص تحول اندیشه امنیت و ساختار ارتش اسراییل برای ورود به قرن بیست و یکم گرفته شد. ژنرال شائول موفاز رییس ستاد مشترک ارتش در 12 ژانویه 1999 به طور خلاصه این تصمیمات را این چنین اعلام کرد:
1. کاهش تعداد نیروهای ذخیره؛
افزایش نیروهای اصلی جهت آمادگی بیشتر برای مقابله با هر حمله ناگهانی که در آن از موشکهای بالستیک استفاده شود؛
لغو 2000 شغل دایمی در ارتش که شامل 8 درجه ژنرالی و 20 درجه سرهنگی میشود، تا از این طریق بودجه لازم برای تهیه سلاح و ابزارهای پیشرفته فراهم گردد و ارتش از حجم کمتر و توان بیشتری برخوردار شود و بتواند موشکهای ضد موشک بالستیک مجهزی را تهیه نماید؛
فرماندهی نیروهای زمینی مسئولیت ارتش زمینی را در کلیه زمینههای تمرینی و ساماندهی بر عهده میگیرد و بر مراکز فرماندهی دیگر مناطق کشور اشراف و اهداف داشت تا ریاست ستاد مشترک بتواند در ایجاد هماهنگی بین بخشهای مختلف نیروهای مسلح و اجرای مأموریتهای استراتژیک و متحول کردن اندیشه نظامی، فراغت بیشتری داشته باشد.
از همین اندک اطلاعاتی که مطبوعات اسراییل درباره تحولات اندیشه نظامی درج کردهاند، میتوان فهمید که اندیشه نظامی جدید این کشور با شرایط و تحولات منطقهای و بینالمللی پس از جنگ سرد، حمله موشکی عراق به اسراییل در جنگ خلیج فارس 1991 و تحولات مربوط به عملیات صلح خاورمیانه از سوی کشورهای عربی، کاملاً همخوانی دارد، اما با توجه به اختلاف نظر موجود میان طرفداران نظریههای امنیتی پیشین که هنوز قدرت را در ارتش اسراییل در اختیار دارند و طرفداران اندیشه نظامی جدید، هنوز تحولات و تفاوتهای به وقوع پیوسته، مشخص نشده است. در واقع این اختلاف نظرها پس از جنگ 1973 آغاز شد و در توازن میان بخشهای مختلف ارتش اسراییل تأثیر گذاشت، به طوری که حجم و نقش نیروهای پیاده مکانیزه توپخانه نیروی زمینی افزایش یافت، اما کماکان این مسئله که اساساً ارتش اسراییل متکی به نقش اساسی تانکها میباشد، محفوظ باقی ماند. ضمن اینکه حجم و مدل تجهیزات دفاع ضد تانک و هواپیما و اخیراً ضد موشکهای بالستیک نیز افزایش پیدا کرده و موشکهای بالستیکی نیز در انواع مختلف وارد تسلیحات اسراییل شده است. همچنین به خرید جنگنده پیشرفتههای نظیر «اف ـ 15» و زیردریایی و کشتیهای جنگی برای متحول کردن نیروی دریایی توجه شده است. با این وصف، هنوز اعتقاد داریم که اندیه نظامی اسراییل نمیتواند به طور اساسی از یک نیروی دفاعی به یک نیروی تهاجمی تغییر یابد، زیرا چنین تغییری با تواناییهای استراتژیک اسراییل در تناقض میباشد، ضمن اینکه با اهداف سیاسی و دلیل اصلی تأسیس چنین دولتی در قلب جهان عرب نیز در تعارض خواهد بود. سخنانی هم که از طریق رسانههای گروهی درز پیدا کرده است، هراس این رژیم را از تسلیحاتی همچون موشکهای بالستیک سوریه، مصر و ایران نشان میدهد. به همین دلیل، بخش اعظم تلاشهای فنی و پولی اسراییل با همکاری کامل ایالات متحده امریکا صرف ایجاد تشکیلات وسیعی از موشکهای ضد موشک و هواپیماهای بدون خلبانی که قادر به کشف پرتاب هر نوع موشک بالستیکی و نابود کردن آن در بالای سر پرتاب کنندگان موشک و فعالیتهایی از این قبیل میشود. در همین زمینه، اسراییل با همکاری ایالات متحده امریکا کوشش میکند تا سلاحی لیزری برای مقابله با موشکهای «کاتیوشا» که مقاومت ملی لبنان از آن برای جلوگیری از حملات اسراییل عیه شهروندان لبنانی استفاده میکند، تهیّه و تولید کند. در ادامه به صورت خلاصه بخشهای مختلف نیروی نظامی اسراییل را مورد مداقه قرار خواهیم داد.
یکم. نیروی زمینی اسراییل
این نیرو دارای 134 هزار سرباز آماده رزم (مرد و زن) میباشد که در سه لشگر تقسیم شدهاند، البته در زمان آمادهباش کامل و شرایط جنگی نیروی ذخیره و تعداد لشگرها افزایش مییابد. نیروی متشکل از 365 هزار سرباز (مرد و زن) میباشد که همگی آنها ظرف مدت 48 الی 72 ساعت آماده خواهند بود. به عبارت دیگر تعداد نیروهای زمینی اسراییل، در حدود پانصد هزار نفر میباشد وحتی میتواند به ششصد هزار نفر نیز برسد.
1. نیروی زرهی
2/62 درصد از نیروی زمینی در اختیار نیروی زرهی است و این امر بیانگر اهمیت این نیرو میباشد. ارتش اسراییل دارای 5400 تا 5500 تانک است در حالی که ارتش سوریه 4600 تانک در اختیار دارد. اگر بخواهیم در مقام مقایسه با ارتش این رژیم، ارتش مصر را در نظر آوریم، خواهیم دید که 6/44 درصد از ارتش مصر را نیروهای زرهی در اختیار دارند و این نیروهای زرهی در اختیار دارند و این نیروهای در حدود 3650 تانک در اختیار دارند و این امر بیانگر ضعف ارتش مصر در مقابل ارتش سوریه و اسراییل و اهمیت استفاده وسیع از تانک در اندیشه نظامی اسراییل است.
2. نیروی پیاده مکانیزه
اسراییل دارای 9500 نفر بر جنگی در اندازهها و مدلهای مختلف است در حالی که ارتش سوریه 3750 و ارتش مصر 3904 نفربر در اختیار دارند. به عبارت دیگر، تفاوتی 250 درصدی میان تجهیزات ترابری ارتش اسراییل با ارتش سوریه و 243 درصدی با ارتش مصر به چشم میخورد که این امر بیانگر اهمیت لجستیک در تفکر نظامی اسراییل میباشد.
3. توپخانه
بیش از 1810 توپخانه میدانی و هاوتزر در اختیار نیروی زمینی این رژیم میباشد. در جنگ 1973 زمانی که نیروی هوایی اسراییل نتوانست از آتش خود جهت حمایت از نیروی زمینی استفاه کند، آتش توپخانه مصر و سوریه برتری قابل ملاحظهای نسبت به نیروی زمینی اسراییل یافت. از آن پس ارتش صهیونیستی نسبت به افزایش کیفی و کمّی توپخانه توجه بیشتری نشان داد، به طوری که هم اینک حجم این توپخانه 22 درصد بیشتر از توپخانههای سوریه و مصر میباشد.
4. خمپارهاندازها
خمپارهاندازها از جنگ 1948 تا کنون نقش مهمی در ارتش اسراییل داشتهاند، زیرا طرز استفاده آنها آسان و در عین حال ارزان قیمت هستند، در تمامی شرایط قابل استفاده است، به راحتی به کار میافتد و نیروهای پیاده میتوانند به سرعت از آنها استفاده کنند، ضمن اینکه ساخت آنها هزینه زیادی در بر ندارد. هم اکنون ارتش اسراییل دارای 2740 خمپارهانداز سنگین می باشد، 1600 خمپارهانداز 81 میلیمتری، 900 خمپارهانداز 120 میلیمتری، 240 خمپارهانداز 160 میلیمتری، در حدود پنجهزار خمپارهانداز 60 و 52 میلیمتری نیز در اختیار این ارتش میباشد.
5. موشکها
تا قبل از جنگ 1973 و با توجه به اینکه اندیشه نظامی اسراییل مبتنی بر اتکا به تانک و هواپیما بود، توجه چندانی به موشکهای ضد تانک نمی شد، اما در جنگ سال 1973 ارتشهای سوریه و مصر با قدرت و شدت بالایی از موشکهای ضد تانک برای از کار انداختن تانکهای اسراییلی استفاده کردند و موفقیت مطلوبی نیز به دست آوردند. این موفقیت نه تنها در تاریخ جنگهای اعراب و اسراییل بلکه در تاریخ جنگهای مدرن نیز بینظیر بود. از آن پس اسراییل به اهمیت موشکهای ضد تانک پیبرد به طوری که در حال حاضر ارتش آن دارای 3200 سکوی پرتاپ موشکهای آمریکایی «بی جی ام ـ 71 تاو» و «تاو ـ 2» و 18 هزار موشک میباشد. همچنین در حدود 2000 پرتابگر موشک آمریکایی در آسوان و تعداد بسیاری از سکوهای پرتاب اسراییلی ماپاتس که نمونهای از موشکهای آمریکایی «تاو» میباشد و توسط اسراییل در سال 1984 طراحی و ساخته شده و با اشعه لیزر کار میکند، در اختیار ارتش اسراییل قرار گرفته است. تعداد و مدل موشکهای ارتش اسراییل بسیار زیاد و متنوع می باشد، اما آمار دقیقی از آنها در دسترس نیست.
6. موشکهای ضد هواپیما و بالستیک
تا جنگ 1973، ارتش اسراییل به دفاع پدافندی خود چه از لحاظ کمیت و چه از لحاظ کیفیت توجهی نشان نمیداد و معتقد بود هواپیماهای جنگنده بهترین وسیله برای مقابله با هواپیماهای دشمن میباشد. اما پس از تجربه جنگ 1973، این ارتش به دفاع پدافندی توجهی ویژه نشان داد، به طوری که در سال 1997، 17 باطری موشکهای «ام ای ام ـ 23 هاوک» ضد هواپیما که ساخت آمریکا میباشد، در اختیار ارتش اسراییل قرار گرفت، در حال حاضر 102 سکوی پرتاب همراه با 306 موشک آماده پرتاب است، البته به غیر از این موارد، 900 الی 1000 موشک ذخیره نیز در اختیار دارد.
همچنین چهار باطری موشک مدل «پاک ـ 2» معروف به تام «پاتریوت» نیز که باز هم آمریکایی است در خدمت ارتش اسراییل قرار گرفته است. این موشکهای دوربرد و ضد هواپیما، موشکهای بالستیک و موشکهای کروز هستند. برای موشکهای پاتریوت، 16 سکوی پرتاب متحرک 64 موشک آماده پرتاب وجود دارد، ضمن اینکه 128 موشک دیگر نیز آماده پرتاب است که فعلاً به صورت ذخیره نگهداری میشود، اما با توجه به نتایج پرتاب این موشکها در جنگ 1991 خلیج فارس، عملکرد این موشکها چندان رضایتبخش نیست و به همین دلیل در حال حاضر آمریکا در تلاش است تا نمونهای پیشرفتهتر تحت نام «پاک ـ 3» ارایه کند. بجز موارد مذکور، هشت باطری موشکهای ضد هواپیماهای در حال پرواز در ارتفاع پایین نیز که با اشعه مادون قرمز کار میکند و ساخت آمریکا میباشد، در اختیار ارتش اسراییل قرار دارد. مدل این موشکها «ام ـ 48 الف 1 چاپارال» میباشد و 48 سکوی چهارگانه با 192 موشک آماده شلیک است. تعداد این موشکها در ارتش اسراییل در حدود 1152 موشک میباشد.
اسراییل از سال 1992 با مشارکت فنی و مالی ایالات متحده در حال ساخت یک مدل موشک ضد موشک جدید به نام «آرو» میباشد. حداکثر برد این موشک 500 کیلومتر است تا بتواند در دورترین فاصله از اسراییل موشکهای بالستیک حمله کننده به آن را هدف قرار دهد. البته بدون کمک از طریق ارتباط میان ماهوارههای امریکایی به سیستم هشدار سریع اسراییل، نمیتوان در زمان مناسب در مقابل موشکهای بالستیک حمل کننده به اسراییل قرار گرفت. این رژیم برای اینکه بتواند توان دفاع موشکی خود را بالا ببرد، از ایالات متحده درخواست کرده است تا هر چه سریعتر مدل پیشرفته «آروـ2» را به مرحله ساخت برساند. قرار بود اسراییل در آوریل 1998 دو باطری موشک «آروـ2» را دریافت کند، اما دولت اسراییل در خواست کرد که یک باطری دیگر نیز اضافه شود، با توجه به هزینه 150 میلیون دلاری ساخت این باطریها و در پرتو اانتشار وسیع موشکهای بالستیک در سطح منطقه، ایالات متحده تصمیم گرفته است بخشی از هزینههای ساخت باطری سوم را تقبّل نماید.
یک پروژه مشترک دیگر میان اسراییل و ایالات متحده برای ساخت موشک ضد موشک کاتیوشا که از سوی مقاومت ملی لبنان به عنوان پاسخی به حملات اسراییل علیه شهروندان لبنانی مورد استفاده قرار میگیرد، در حال پیگیری است. نام این پروژه «ناتیلوس» است. توپخانه اسراییل نیز متعدد و متنوع میباشد. یکی از مدلهای این توپخانه « ام ـ 163 فالکون» است و مدل دیگر «شیلکا» میباشد که مدل اخیر در اتحاد جماهیر شوروی ساخته شده است و ارتش اسراییل تعدادی از آنها را طی جنگ 1973 و اشغال جنوب لبنان در 1982 به دست آورد. آزمایشهای نشان داد که توپ «شلیکا» از فالکن آمریکایی بهتر است و قدرت نشانهگیری آن بالاتر میباشد.
نوع دیگری از موشکها به نام «آدامز» که ساخت اسراییل، به تعداد بیشماری در اختیار ارتش قرار گرفته است. این موشکها بسیار سبکوزن هستند و در زمره نادر موشکهای زمین به هوا میباشند که حتی میتوان آنها را در پشت یک خودروی مسطح مثل جیپ یا وانتبار قرار داد و شلیک کرد. این موشکها به طور عمودی و برای ارتفاعات پایین مورد استفاده قرار میگیرند. همچنین تعداد سه هزار موشک «رد آی» که بر روی شانه حمل و به وسیله دوربین چشمی مادون قرمز جهتگیری میشوند، در خدمت این ارتش میباشد. این موشکها ساخت امریکاست و برای مقابله با موشک روسی (سام ـ 7) ساخته شده و بعد از جنگ 1973 به ارتش این رژیم تحویل شده است. همچنین موشکهای معروف به «استینگر» که پیش از این به «رد آی ـ 2» معروف بود و نمونه پیشرفتهتری از آن به شمار میآید به تعداد نامشخصی در اختیار اسراییل قرار گرفته است.
بدین ترتیب اهمیت تسلیحات دفاع هوایی، چه موشکهای ضد هواپیما و چه ضد موشکهای بالستیک، از بعد از جنگ 1973 برای ارتش اسراییل مشخص میشود. با وجود این، هواپیماهای جنگنده کماکان ابزار اصلی دفاع هوایی علیه جنگندههای دیگر کشورها به شمار میآید، گر چه نقش دفاعی هواپیماها بعد از جنگ 1973 به ارتش این رژیم تحویل شده است. همچنین موشکهای معروف به «استینگر» که پیش از این به «ردآی ـ 2» معروف بود و نمونه پیشرفتهتری از آن به شمار میآید به تعداد نامشخصی در اختیار اسراییل قرار گرفته است.
بدین ترتیب اهمیت تسلیحات دفاع هوایی، چه موشکهای ضدهواپیما و چه ضدموشکهای بالستیک، از بعد از جنگ 1973 برای ارتش اسراییل مشخص میشود. با وجود این، هواپیماهای جنگنده کماکان ابزار اصلی دفاع هوایی علیه جنگندههای دیگر کشورها به شمار میآید، گر چه نقش دفاعی هواپیماها بعد از جنگ 1973 کمتر شده است. بد نیست مقایسهای میان تسلیحات دفاع هوایی کشورهای عربی مثل مصر و سوریه با این رژیم ارایه بدهیم. به عنوان مثال، دفاع هوایی سوریه دارای حدود 130 باطری سام 2و3و6 [50 باطری سام 6]، 8 باطری سام ـ 5، 15 باطری سام ـ 8، 24 باطری سام ـ 9 و 9 باطری سام ـ 13 میباشد.
7. موشکهای بالستیک (زمین به زمین)
در حال حاضر سه مدل موشک بالستیکی تاکتیکی ـ عملیاتی در ارتش اسراییل موجود دارد. در این میان 27 سکوی پرتاب موشکهای زمین به زمین تاکتیکی از نوع «م ج م ـ 52 سی لانس» ساخت امریکا با قابلیت استفاده از کلاهکهای متعارف یا خوشهای به وزن 454 کیلوگرم در این ارتش وجود دارد. با استفاده از این کلاهکها، موشک میتواند حداکثر مسافتی معادل 72 کیلومتر را طی کند، اما اگر از یک کلاهک هستهای با توان 10 کیلویی در رأس این موشکها استفاده شود این مسافت به 120 تا 130 کیلومتر خواهد رسید. کارشناسان نظامی غربی معتقدند تعمیرات و بازسازی صحیح موشکهای «لانس» و دقت در حفاظت از تجهیزات الکترونیکی آن باعث میشود تا این موشکها بتوانند به خوبی از نیروهای نظامی پرتحرک حمایت کنند و یا اینکه هدفهای بزرگی نظیر شهرها، پایگاهها، فرودگاهها و صایع زیربنایی اقتصادی را مورد اصابت قرار دهند.
نوع دوم موشکهای بالستیکی که در اختیار ارتش اسراییل میباشد، موشکهای «جریکو ـ 1» فرانسوی میباشد که در سال 1965 در صحرای شمال آفریقا مورد آزمایش قرار گرفت. فرانسه تا قبل از اعمال تحریم نظامی پس از جنگ 1967 در حدود 14 موشک به اسراییل فروخت و از آن به بعد اسراییل خود مبادرت به تولید این نوع از موشکها کرد. یکی از کارشناسان آمریکایی برآورد کرده است که اسراییل سالانه بین 60 تا 80 موشک «جریکوـ1» تولید میکند. گفته میشود این موشک بردی در حدود 482 تا 563 کیلومتر دارد و قادر به حمل کلاهک هستهای متعارف میباشد.
نوع سوم موشکهای بالستیک اسراییل «جریکو ـ 2» میباشد که در داخل ساخته شده است و مدل پیشرفتهای از «جریکو ـ 1» به شمار میآید. این نوع موشکها از سال 1981 در اختیار ارتش اسراییل قرار گرفت. اسراییل در مه 1987 این موشک را مورد آزمایش سری قرار داد که موشک با طی مسافتی معادل 850 کیلومتر در دریای مدیترانه در جنوب جزیرة کرت فرو افتاد، پس از آن ازمایش دوم در ژانویة 1988 انجام شد. در 19 سپتامبر 1988 رژیم صهیونیستی اولین ماهوارة خود را به نام (افق ـ 1) با استفاده از نوع پیشرفته و دو مرحلهای موشک «جریکو ـ 2» پرتاب کرد و در 5 آوریل 1995 سومین ماهوارة (افق ـ 3) خود را پرتاب کرد. در 14 سپتامبر 1989 سومین آزایش موشکی خود را انجام داد که در این آزمایش، موشک از نقطهای واقع در نزدیکی شهر قدس پرتاب شد و پس از عبور از قسمت وسیعی از دریای مدیترانه در 400 کیلومتری شمال شهر بنغازی لیبی و درون دریا فرود آمد و بدین ترتیب مسافتی در حدود 1300 کیلومتر را طی کرد. منابع اطلاعاتی آمریکا بر این باورند که حداکثر برد موشک «جریکو ـ 2» در حدود 1500 کیلومتر میباشد و اسراییل در حدود یکصد موشک از این نوع تولید کرده است. گفته میشود این موشک نیز قادر به حمل کلاهکهای هستهای 340 کیلوگرمی و کلاهکهای متعارف میباشد. مجلة جینز اینتلیجنس ریویو در سال 1997 گزارش کرد که در حدود 150 کلاهک هستهای و 50 موشک «جریکو ـ 2» در پایگاه هوایی اسراییلی «زکریا» واقع در جنوب شرقی تلآویو، انبار شده است. روزنامة اورشلیم پست در خبری که در 3 جولای 1998 منتشر کرد، نوشت موشک «جریکو ـ 3» دارای برد 5 هزار کیلومتر و کلاهک هستهای به وزن یک تن میباشد.
دوم. نیروی هوایی اسراییل
نیروی هوایی اسراییل در واقع بدنة اصلی ساختار نظامی آن را تشکیل میدهد. با توجه به اندیشة نظامی هجومی این رژیم که بر مبنای بازدارندگی و برتری کیفی استوار میباشد، میتوان سه رکن اصلی این اندیشه را این چنین معرفی کرد؛
1. توان حمله به عمق استراتژیک عربی جهت فلج کردن توان نیروی هوایی عربی و سپس وارد آوردن ضربات متعدد به نیروی زمینی در جبهههای نبرد؛
حمایت پیوسته از نیروهای زمینی و زرهی برپایة تاکتیک دوگانة «هواپیما ـ تانک»؛
اعمال یک دفاع هوایی فعال در عمق استراتژیک اسراییل با استفاده از جنگندههای دفاعی به عنوان بهترین وسیله جهت جلوگیری از حملات هوایی دشمن.
با توجه به گزارش میلیتاری بالانس، 98ـ1997، تعداد نیروی انسانی فعال در نیروی هوایی اسراییل 32 هزار نفر و مجموع این نیرو به انضمام نیروهای ذخیره به 37 هزار نفر میرسد که در این میان 21800 نفر در گروههای دفاع هوایی مشغول به کار هستند، ضمن اینکه تعداد هواپیماهای آماده به خدمت 448 هواپیما و تعداد هواپیماهای ذخیره 250 هواپیما می باشد. همچنین 130 هلیکوپتر مسلح در این نیرو حضور دارد. در شرایط عادی، ساعت پرواز سالانة خلبانان اصلی 190 ساعت و خلبانان ذخیره 75 ساعت میباشد.
در کنفرانس مشورتی نیروی هوایی که در ژوئن و ژوئییة 1998 به مناسبت پنجاهمین سالگرد تأسیس نیروی هوایی اسراییل و به عنوان «نیروی هوایی: نگاهی به آینده» تشکیل شد، اسحاق مردخای وزیر دفاع گفت: «علیرغم هزینههای بالای آموزش باید تعداد خلبانان نسبت به هواپیما تغییر کند، باید خلبانان بیشتری به خدمت بگیریم تا شرایط رزمی کاملا حفظ شود و بتوان از هواپیما به دفعات استفاده کرد.» ژنرال ایتان بن الیاهو، فرمانده نیروی هوایی نیز طی گفت و گو با روزنامة اورشلیم پست که در 1 جولای 1998 به چاپ رسید، گفت: «نسبت میان کادر پروازی و هواپیما طی سالیان گذشته کم شده است و به خدمت گرفتن خلبانان بیشتر یک امتیاز مثبت محسوب میگردد، ولی هزینة آموزش خلبانان بسیار زیاد است. بدون شک وزیر دفاع میتواند در خواست خلبانان بیشتری برای هر هواپیما کند، ولی بودجه نیز باید افزایش یابد، زیرا تعداد خلبانان بیشتر به معنی فعالیت هوایی و ساعت پروازی بیشتری خواهد بود و این امر هزینه بر میباشد و باید تعادلی میان بخشهای دیگر نیروی هوایی نیز پدید آوریم.» این روزنامه افزوده است که در حال حاضر نیروی هوایی اسراییل میتواند در طول شبانه روز و در شرایط مختلف جوی فعالیت رزمی کند، ولی تعداد خلبانان نسبت به هواپیماها در این کشور از دیگر کشورها کمتر است. به نوشتة مجلة جینز اینتلیجنس ریویو نیروی هوایی اسراییل در صدد است تا میانگین پرواز هر هواپیمای خود را در طی یک شبانه روز به 4 الی 7 پرواز برساند، این در حالی است که میانگین پرواز هواپیماهای آمریکایی درطول جنگ خلیج فارس 2/1 برابر این میانگین است. در حالی که میانگین پرواز هواپیماهای کشورهای عربی در جنگهای گذشته کمتر از یک پرواز در روز بوده است. با این حال هنوز در اسراییل نسبت به موشکهای بالستیک زمین به زمین کشورهای همجوار بیم و اضطراب به چشم میخورد. برپایة گزارش روزنامة اورشلیم پست مورخ 2 جولای 1998، دیوید عفری مشاور ویژة وزیر دفاع، یکی از عالی رتبهترین فرماندهان نیروی هوایی و معاون سابق رییس ستاد مشترک در کنفرانس مشورتی روز 1 جولای 1998 گفته است: «برتری هوایی اسراییل با توجه به وجود موشکهای زمین به زمین هفت کشور همسایه، دیگر یک بازدارندگی فعال به شمار نمیآید. نیروی هوایی اسراییل در زمان حمله یک نیروی برتر قلمداد میشود، ولی در حالات دفاعی اگر بازدارندة مناسبی در اختیار این نیرو برای مقابله با تهدیدات موشکهای زمین به زمین وجود نداشته باشد از اهمیت نیروی هوایی کاسته خواهد. باید هواپیماهای ما قادر باشند تا در اولین دقایق پرتاب موشکهای بالستیکی به مقابله با آنها بروند.» عفری پنج راه حل برای حمایت اسراییل از موشکهای بالستیک ارائه کرده است که این راه حلها عبارتند از: اطلاعات سریع، هشدار آنی، دفاع شهری، دفاع مثبت و مقابله در زمان پرتاب موشک. راه حل اخیر، عامل تهدید کشورهای پرتابگر موشکهای بالستیک مجهز به کلاهکهای شیمایی یا بیولوژیک خواهد بود، زیرا این موشکها بر فراز سر پرتابکنندگانش فرود خواهد آمد.» وی سپس توضیح داد که تا کنون هواپیمایی که بتواند در برابر موشکهای بالستیک قرار گیرد ساخته نشده است، ولی ایالات متحده در حال ساخت یک دستگاه لیزری است که دارای توانی معادل دو مگا وات میباشد و در جلو هواپیماهای حمل و نقل بویینگ 747 ـ 900 اف قرار میگیرد و میتوان با استفاده از این لیزر موشکهای بالستیکی را که شلیک میشوند، نابود کرد. البته نیروی هوایی آمریکایی در ژوئن 1998، اولین آزمایش لیزری موفق در این خصوص را انجام داد. روزنامة اورشلیم پست در خاتمة مقاله خود مینویسد، برخی کارشناسان اسراییل معتقدند که تنها راه حل این رژیم در حال حاضر استفاده از هواپیماهای بدون خلبان در جوار مرزهای کشورهایی که دارای این نوع از موشکها هستند، میباشد.
اگر چه چنین اقدامی بسیار پر هزینه خواهد بود و استفاده از لیزر نیز نیاز به هماهنگی میان ماهوارهها و سیستمهای زمینی پیشرفته دارد که باز هم مشکلات خاص خود را به همراه خواهد داشت، لیکن همین مسئله نشان میدهد که اسراییلیها مجدانه به دنبال راه حلی برای مقابله با این نوع از موشکها هستند. بر پایة آمارهای منتشره در نشریه میلیتاری بالانس، طی دهة نود میلادی، هواپیمهای نیروی هوایی اسراییل به شرح زیر بودهاند:
1. در حدود 170 هواپیمای فانتوم اف ـ 4 که در یک پرواز قادر به حمل 1233 تن سلاح هجومی میباشند. در حدود 80 هواپیای اف ـ 4 به عنوان هستند. 50 هواپیمای فانتوم (F-4 E 2000) و (F – 4 E) مأموریت از بین بردن سیستمهای دفاع هوایی دشمن را بر عهده دارند و به همین منظور مجهز به موشکهای هوا به زمین ضد رادار هستند. همچنین 14 هواپیمای فانتوم (RF-4 E) نیز مأموریتهای تجسسی را انجام میدهند.
2. نیروی هوایی اسراییل تا پایان سال 1997، 65 جنگندة آمریکایی (F-15) در اختیار داشته است که مجموعاً قادر به حمل 354 تن محمولة جنگی بودهاند. 13 جنگنده پس از پایان جنگ دوم خلیج فارس به عنوان پاداش به اسراییل داده شد. همچنین از سال 1998 به بعد تعداد 25 جنگندة (F-15) مدل (I) با قدرت حمل سلاح هجومی به وزن 275 تن از سوی این کشور خریداری شده است. این نوع از هواپیماها قادرند بدون سوختگیری در آسمان مسافتی در حدود 1450 کیلومتر را طی کنند و به عنوان مثال میتوانند نیروگاه هستهای ایران را که در بوشهر مستقر است، مورد هدف قرار دهند.
بین سالهای 1980 تا 1995 مجموعاً در حدود 260 هواپیماهای جنگندة (F-16) از سوی آمریکا به این رژیم تحویل داده شده است. البته 50 جنگندة (F-16) به عنوان پاداش پس از خاتمة جنگ دوم خلیج فارس به این کشور اعطا شد. این هواپیماها پیش از تحویل به نیروی هوایی اسراییل کماکان در نیروی هوایی آمریکا به پرواز در میآمدند و بین سالهای 1994 و 1995 به اسراییل ارسال شدند. جنگندههای (F-16) میتوانند در یک مأموریت پروازی در حدود 1358 تن تسلیحات هجومی با خود حمل کنند. در کنار آمارهای مزبور، احتمالاً 615 هواپیمای «کفیر ـ سی» در مدلهای مختلف در اختیار نیروی هوایی میباشد که اگر این تعداد را با هواپیماهای آموزشی ـ رزمی، ذخیره و هواپیماهای آمریکایی F-6، F15 و F16 جمع کنیم، احتمالاً این رژیم دارای 530 جنگنده و 336 هواپیمای ذخیره است.
تحولات آینده در نیروی هوایی در نیروی هوایی اسراییل
در پاسخ به این سئوال، ایان بیران، مدیر کل وزارت دفاع اسراییل در 1 جولای 1997 گفت اسراییل در صدد خرید تعداد دیگری جنگنده از آمریکا میباشد و این جنگندهها F15 و F16 خواهند بود. شایان ذکر است که تا سال 2006 اسراییل در مجموع 8/1 میلیارد دلار از آمریکا سلاح خواهد خرید.در 4 جولای 1997 نیز ژنرال ایتان بن الیاهو فرمانده نیروی هوایی اعلام کرد که طی هفت سال آینده باید در حدود یکصد هواپیما به ناوگان هوایی اسراییل بپیوندند تا جایگزین هواپیماهای اسکای هاوک A-4، فانتوم (F-4) و مدلهای قدیمی (F-16) شوند. بجز هواپیماهای جنگنده، هواپیماهای دیگری نیز در نیروی هوایی فعالیت دارند.
ـ دو هواپیمای هشدار سریع و مدیریت عملیات هوایی مدل بویینگ 707 و چهار هواپیمای «E-2e-Hawak-EYE»؛
ـ 41 هواپیمای جنگ الکترونیک «دریافت، استراق سمع و پارازیت الکترونی» شامل 6 هواپیمای بویینگ 707، 6 هواپیمای «RC-12D»، سه هواپیمای (IAI-2000)، 15 هواپیمای «Do-28» و شش هواپیمای «King air-2000»؛
ـ سه هواپیمای گشت دریایی «IAI-1124 Seascan»؛
ـ 8 هواپیمای سوخترسان در آسمان شامل سه هواپیمای بویینگ 707 و پنج هواپیمای «ک سی ـ 130 هرکولس»؛
ـ 47 هواپیمای حمل و نقل شامل 4 هواپیمای حمل تهیزات سنگین از نوع بویینگ 707، 24 هواپیمای «سی ـ 130 هرکولس» که هر کدام قادر به حمل 92 چتر باز میباشند، 12 هواپیمای حمل و نقل میان وزن «سی ـ 47 داکوتا» و 7 هواپیمای حمل و نقل «201ـIAI»؛
ـ 130 هلیکوپتر جنگی از انواع آپاچی، 51 هلیکوپتر، هیوزدیفندر، 35 هلیکوپتر و در حدود سی هلیکوپتر کبرا؛
ـ 143 هلیکوپتر حمل و نقل که مجموعاً قادر به حمل 3393 سرباز در یک مأموریت پروازی هستند؛
ـ 138 هلیکوپتر آموزشی ـ رزمی که 104 فروند از آنها در مواقع لزوم قادر به ایفای مأموریتهای جنگی نیز میباشند؛
ـ 30 هواپیمای ارتباطی و مأموریتی سبک که شامل دو هواپیمای «آیلندر» بیست هواپیمای «سیسنایو ـ 206» و هشت هواپیمای «کوین ایر» میباشد؛
ـ تعداد نامشخصی از هواپیماهای بدون خلبان برای انجام مأموریتهای ردیابی، اطلاعاتی و آموزشی برای حمله به هدفهای هوایی و مأموریتهای الکترونی مختلف از مدلهای «فایربی»، «اسکات»، «پیونیر»، «سیرشر»، «سامسون»، «دلیلاه»، «دلیله» و «هانتر سیلور آرو».
سوم. نیروی دریایی اسراییل
نیروی دریایی این رژیم و کشورهای عربی در جنگهای 1948، 1956 و 1967 نقشی حاشیهای داشتند، اما پس از غرق شدن ناو اسراییلی «ایلات» 21 اکتبر 1967، توسط دو قایق توپدار مصری از نوع «کومار» در نزدیکی پورت سعید به وسیلة سه موشک «ستیکس»، اسراییل مبادرت به تجدید نظر در ساختار و توان نیروی دریایی خویش کرد. در جنگ 1973 نیروی دریایی اسراییل از سه لحاظ متحول شده بود:
1. اسراییل به این نتیجه رسیده بود که در کلیة مناطق دریای مدیترانه و دریای سرخ باید از حضور دریایی قدرتمندی برخوردار باشد، به طوری که بتواند در برابر تهدیدات هواپیماها و زیردریاییها مقاومت کند؛
با توجه به اینکه مصر توانست در جنگ 1973 جنوب دریای سرخ و تنگة بابالمندب را در محاصرةخویش در آورد، اسراییل استفاده از زیردریاییها و دیگر ناوگانی را که بتوانند بدون اتکا به نیروی دریایی قدرتهای بزرگ، به مقابله با چنین رویدادهایی بروند، مد نظر قرار داد؛
توجه ویژه به اجرای تاکتیهای نظامی «ناو ـ هلیکوپتر»، بدین ترتیب که هلیکوپترها با مانورها و سلاحهای خویش ناوهای دشمن را به خود دشمن مشغول کرده و در لحظهای مناسب ناو اسراییلی ضربة خویش را وارد میکند.
نیروی دریایی اسراییل هم اکنون پس از نیروهای هوایی و زمینی در جایگاه سوم نیروهای نظامی این رژیم قرار دارد. تعداد نیروهای انسانی فعال در حدود 7 هزار ناوی میباشد که در زمان بسیج عمومی به 12 هزار ناوی افزایش مییابد. مهمترین پایگاههای دریایی اسراییل در حیفا، اشدود و ایلات واقع میباشند و به طور خلاصه تسلیحات نیروی دریایی این رژی به شرح زیر است:
1. زیردریایی
اسراییل دارای سه زیردریایی «دولفین800» میباشد. وزن این زیردریاییها در زیر آب 1720 تن میباشد، در این زیردریاییها موشکهای «هاربون» با برد 124 کیلومتر نصب شده است. به نوشتة روزنامه اورشلیم پست مورخ 3 جولای 1998، اسراییل در سال 1988 با آلمان برای ساخت این زیردریاییها وارد مذاکره شد، اما به دلیل افزایش قیمت آن، مذاکرات در 1990 بینتیجه پایان یافت. اما پس از پایان جنگ خلیج فارس و هنگامی که هانس دیتریش گینشر وزیر خارجة آلمان از اسراییل دیدار کرد و منطق سقوط موشکهای «اسکاد» عراقی را در «رامتگان» واقع در پنج کیلومتری تلآویو مورد بازدید قرار داد، دولت آلمان اعلام کردک ه به اسراییل دو فروند زیردریایی دولفین به صورت مجانی اهدا خواهد کرد و همین مسئله منجر به خرید یک زیردریایی دیگر از همین مدل توسط اسراییل شد. کادر این زیردریاییها در سال 1994 تمرینهای آموزشی خویش را آغازکردند. اولین زیردریایی در سال 1997 و دو زیردریایی دیگر دیگر در 1999 به این رژیم داده شد. نیروی دریایی اسراییل معتقد است با دریافت زیردریاییهای پیشرفتة دولفین قادر به رویارویی با چالشهای دریایی مدیترانه تا ساحل لیبی ودر عمق دریای سرخ خواهد بود. روزنامة آمریکایی واشنگتن تایمز نیز گزارش داد اسراییل مبادرت به نصب موشکهای کروز با کلاهکهای هستهای بر روی این زیردریاییها کرده است تا عامل بازدارندهای علیه هر گونه حملة احتمالی به تأسیسات هستهایاش از سوی ایران یا هر کشور دیگری در منطقة خاورمیانه باشد. همین گزارش را نیز روزنامة اردین چاپ لندن به چاپ رساند و نوشت که تحلیلگران نظامی معتقدند کشورهای اسلامی منطقه بویژه ایران بدون تردید به تسلیحات هستهای دست خواهند یافت و بر این پایه اسراییل باید آماده زدن ضربة دوم در صورتی که تأسیسات هستهای اش در پایگاههای زمینی مورد حملة ناگهانی قرار گرفت، باشد. همین روزنامه به نقل از تحلیلگران آمریکایی افزود موشکهای کروز هوا به زمین که اسراییل در حال متحول کردن آنهاست و در سال 2002 با نام «پاپی توربو» و با بردی معادل 350 کیلومتر آمادة استفاده خواهد بود، میتواند به راحتی با حمل کلاهکهای هستهای به وسیلة زیردریاییها به کار رود. روزنامة اورشلیم پست نیز با ذکر این نکته که زیردریاییهای دولفین دارای موتورهای دیزلی و الکتریکی هستند، افزود، اسراییل دارای 150 کلاهک هستهای و 50 موشک بالستیک زمین به زمین از نوع «جریکو ـ2» میباشد. این موشکها در پایگاه هوایی زاخاریا در جنوب شرقی تلآویو قرار دارند.سه زیردریایی گشتزنی مدل «فیکرز ـ 206/500»، طراحی آلمان و ساخت بریتانیا نیز در پایگاه دریایی حیفا قرار دارند که هم اکنون در معرض فروش میباشند.
2. ناوهای جنگی
مدل و تعداد ناوهای جنگی چنین است:
ـ 3 ناو کوروت که میتواند در حدود 7400 کیلومتر را بدون سوختگیری مجدد بپیماید. با توجه به اینکه فاصلة بین بندر ایلات و تنگة باب المندب در یک خط مستقیم در جدود 2100 کیلومتر میباشد، بنابراین این ناو میتواند با طی 4200 کیلومتر مسافت رفت و برگشت را طی کند و 3200 کیلومتر نیز برای مانورهای دریایی، سوخت ذخیره کند. مسافت میان بندر حیفا و بندر طرابلس در لیبی نیز در حدود 2 هزار کیلومتر با خط مستقیم است. این ناوها دارای دو هلیکوپتر ضد زیردرایی، موشکهای «هاربورن» با برد 130 کیلومتر، موشکهای «گابریل ـ 2» با برد 36 کیلومتر و موشکهای اسراییلی «باراک» با برد 10 کیلومتر میباشند.
ـ ناو/هلیکوپتر «عالیه» با وزن 488 تن، هلیکوپترها ضد زیردریایی هستند و ناو دارای موشکهای هاربورن و گابریل است.
ـ ناو موشکی / هلیکوپتر مدل «هتز» که قبلاً نیریت نامیده میشد، این ناو دارای یک هلیکوپتر ضد زیردریایی، 4 موشک هاروبرون، شش موشک برد متوسط گابریل و 32 موشک باراک میباشد.
ـ سه ناو بزرگ مدل «رومات». هر کدام به وزن تقریبی 488 تن و دارای تسلیحاتی شامل دو سکوی پرتاپ موشکهای دوربرد هاربورن [مجموعاً هشت موشک] و شش سکوی پرتاب موشکهای میان برد گابریل میباشد.
ـ 8 ناو «رشیف» با وزن تقریبی 415 تن برای هر کدام. این ناو میتوان بدون سوختگیری مجدد مسافت 6400 کیلومتر را با سرعتی معادل 32 کیلومتر در ساعت طی کند. تسلیحات اصلی این ناوها شامل دو سکوی پرتاب موشک دوربرد هاربورن [هشت موشک] و هشت موشک میانبرد گابریل میباشند.
ـ 6 ناو «میوتاچ»، هر کدام به وزن تقریبی 220 تن تسلیحات اصلی این ناوها شامل 4 موشک دوربرد هاربورن و 5 موشک گابریل میباشند.
3. قایقهای گشتی
ـ 15 قایق گشتی ساحلی مدل «سوپر دوورا» به وزن تقریبی 47 تن، این کشتی از قدرت مانور بسیار بالایی برخوردار است و حداکثر سرعت آن به 48 گره دریایی، 88 کیلومتر در ساعت میرسد، این کشتی دارای دو توپخانة 20 میلیمتری و دو موشک گابریل میباشد.
ـ 15 قایق گشتی «دابور» ساخت آمریکا به وزن تقریبی 35 تن و حداکثر سرعت 8/21 گره دریایی (3/40 کیلومتر در ساعت) دارای دو توپخانة 20 میلیمتری و بمبهای ضد زیردریایی میباشد. بدین ترتیب ملاحظه میشود نیروی آتشبار ناوگان جنگی رژیم صهیونیستی که در جنگ 1973 فقط شامل 82 موشک گابریل میشد، اینک به جز توان بالای زیر دریاییها، شامل 348 موشک هاربورن و گابریل نیز میباشد. ضمن اینکه نیروی دریایی اسراییل از سال 1996، توپخانة جدیدی به نام «تایفون» ساخته است که دارای سیستم کنترل از راه دور میباشد تا احتمال به خطر افتادن جان ملوانان کمتر شود. این توپخانه مخصوص قایقهای گشتی ساحلی ساخته شده است.
4. نیروهای خاکی ـ آبی اصلی
بر پایة آمار میلیتاری بالانس، در سالهای 97ـ1994، نیروی دریایی اسراییل تجهیزات خاکی ـ آبی اصلی زیر را دارا میباشد: کشتی حمل و پیاده کردن تانک، ساخت هلند، مدل «بت شوا» حداکثر وزن با بار 900 تن. سه قایق بزرگ برای پیاده کردن تانک مدل «اشدود» ساخت اسراییل حداکثر وزن با بار 730 تن، بدون بار 400 تن.
5. نیروهای کماندوی دریایی:
در حدود سیصد کماندوی زیردریایی [غواصان قورباغهای] در این نیرو فعالیت میکنند، مدت آموزش این کماندوها بیست ماه طول میکشد.
چهارم. نیرو و تسلیحاتی هستهای اسراییل
در مورد توان هستهای این رژیم اطلاعات دقیقی در دسترس نیست، اما از آنجا که داشتن حداقل اطلاعات برای امنیت ملی عربی ضروری به نظر میرسد، توان هستهای وتسلیحات اتمی اسراییل را بررسی میکنیم.
1. نخستین توان هستهای اسراییل
اطلاعات دقیقی در زمینة تعداد بمبهای هستهای ساخت اسراییل در دسترس نیست، اما در سالهای مختلف آمار تقریبی زیر ذکر شده است:
ـ روزنامة اشپیگل در نیمة سل 1969 اعلام کرد که اسراییل در حدود پنج یا شش بمب هستهای در اختیار دارد. روزنامة انگلیسی تایمز نیز پس از درج سخنان افرایم کتسیر رییس جمهور اسراییل دربارة قدرت رژیم صهیونیستی در تولید سلاحهای هستهای نوشت: «فعالیتهای هستهای اسراییل اندک است ولی همین فعالیتها، اسراییل قادر به ساخت 6 یا 7 بمب هستهای در سالهای اخیر کرده است.»
ـ در 16 مارس 1976 روزنامة نیویورک تایمز گزارش کرد، بر پایة اطلاعات سازمان سیا، اسراییل در حدود 10 تا 20 بمب هستهای ساخته است.
ـ مجلة آمریکایی تایم نیز در 12 آوریل 1976 طی یک گزارش ویژه به نام «اسراییل چگونه بمب هستهای به دست آورد؟» مینویسد، در زمان بروز جنگ 1973، اسراییل سیزده بمب هستهای داشت و آنها را در 8 اکتبر 1973 بدون تجهیزات انفجاریش به پایگاههای هوایی فرستاد تا در صورت حمله و نفوذ سوریه به بلندیهای جولان این بمبها آماده باشند. این مجله تأکید کرد که اطلاعات مزبور را از مقامات اسراییلی دریافت کرده است.
ـ در سال 1984، آرنولد کریمش دانشمند آمریکایی، طی یک پژوهش گسترده اعلام کرد، اسراییل مواد لازم برای ساخت 15 بمب هستهای در اختیار دارد. در همین زمان پیتربری محقق آمریکایی اعلام کرد اسراییل در حدود 11 الی 31 بمب هستهای ساخته شده از پلوتونیوم تولید کرده است.
ـ هنگامی که در سال 1986، اطلاعاتی مبنی بر تولید حدود یکصد بمب هستهای در اسراییل پراکنده شد، گزارش میلیتاری بالانس، 89/1988 نیز ثابت کرد اسراییل دارای یکصد کلاهک هستهای است و احتمالاً کلاهکهای نوترونی نیز در این بین وجود دارد. آمار این نشریه تا سال 1998 همین میزان کلاهک هستهای را بدون هیچ تغییری نشان میدهد.
ـ در 21 ژوئن 1991 روزنامة یدیعوت احرونوت، گزارشی از یک نویسندة اسراییلی به نام رامی طال به چاپ رساند که گفته بود شورای ملی اطلاعات آمریکا که از سوی رییس سازمان سیا تشکیل شده است، مدتی قبل گزارشی به جورج بوش، رییس جمهور اسبق آمریکا تسلیم کرده که تسلیحات موجود در خاورمیانه را تا مة 1991 نشان میدهد و ثابت شده است که اسراییل بین 60 تا 80 بمب هستهای در اختیار دارد. آمارهای این گزارش که سازمان سیا آن را جمع آوری کرده، از آژانس امنیت ملی، آژانس اطلاعات پنتاگون و آژانس اطلاعات وزارت انرژی گرفته شده است.
ـ در 19 دسامبر 1995 روزنامة هآرتص با استناد به تحقیقات وزارت خارجة آمریکا گزارش کرد که اسراییل با توجه به تولید مادة پلوتونیوم در نیروگاههای هستهای دیهونا، قادر به ساخت 70 بمب هستهای است. بر پایة این تحقیقات، اسراییل از سال 1964 به طور متوسط سالانه 16 کیلوگرم پلوتونیوم تولید کرده است و هم اینک 350 کیلوگرم پلوتونیوم در اختیار دارد. با توجه به اینکه هر کلاهک هستهای نیاز به 5/5 کیلوگرم مادة پلوتونیوم دارد، بنابراین اسراییل قادر بوده است که سالانه سه بمب هستهای تولید کند.
ـ در 26 دسامبر 1996، طارق النهر دانشمند مصری که سرگروه تیم پژوهشی کارگاه تحقیقات بازتاب هستهای دانشگاه طنطاست، در گفت و گو آژانس کنتاکت میدل ایست انگلستان اظهار داشت، رژیم صهیونیستی با بمبهای نوترونی چندین آزمایش انفجار هستهای انجام داده است و پژوهشهای کارگاه تحقیقات بازتاب هستهای از سال 1991 آغاز و تا 1996 ادامه داشت، این مسئله را مورد تأکید قرار میدهد.
ـ روزنامة «الرأی» چاپ اردن نیز در 30 نوامبر 1996 به نقل از منابع بریتانیایی اعلام کرد، اخیراً عکسهای ماهوارهای گرفته شده توسط ماهوارههای جاسوسی روسیه و فرانسه، ثابت میکند که اسراییل دارای 200 کلاهک هستهای است و این کلاهکها بر روی موشکهای دوربرد و میان برد نصب شده و در هر لحظه آماده پرواز میباشند. یک نویسندة نظامی آمریکایی به نام هارولد هوج در مجلة دفاعی جینز چاپ بریتانیا نوشت که این عکسها کاملاً صحت دارد وکلاهکهای هستهای تا مرز لبنان امتداد یافته است. به نوشتة هارولدهوج، سلاحهای هستهای در منطقة بودفات واقع در الجلیل جمعآوری میشوند، موشکهای بالستیک در منطقة بئر یعقوب در مرکز اسراییل ساخته میشوند و بمبهای هستهای در منطقة ایلابن در نزدیکی مرز سوریه انبار میشود. پایگاه اساسی پرتاب موشکهای بالستیک که مجهز به سلاح کشتار جمعی است نیز در نزدیکی کفارزاخاریا واقع است.
ـ یک استاد دانشگاه اسراییلی به نام اسراییل شاحاک که مقیم ایالات متحده میباشد، درکتاب خود تحت عنوان اسرار آشکار: سیاستهای هستهای و خارجی اسراییل نوشت که اسراییل دارای 60 تا 80 کلاهک هستهای است که به سمت پایتختهای عربی، تأسیسات هستهای اعراب و برخی مناطق مهم در جمهوریهای سابق شوروی نشانهگیری شده است. وی در این کتاب میافزاید، اسراییل آماده است تا در صورت بروز شرایطی طاقتفرسا از این تسلیحات هستهای برای ویران کردن مراکز حساس و استراتژیک جهان عرب نظیر سد آسوان استفاده کند. این اصلیترین محور سیاست خارجی این رژیم با تکیه بر ابقای اسراییل به عنوان تنها نیروی هستهای منطقه و در نزدیکی کشورهای خلیج فارس میباشد و به این ترتیب درهای سلطه به روی این منطقه از جهان که مملو از نفت است و برای آمریکا بسیار حیاتی میباشد، همواره باز خواهد ماند.
ـ آژانس بینالمللی انرژی هستهای در 28 مه 1998 اعلام کرد، اسراییل در خلیج ایلات مبادرت به آزمایش هستهای کرده که در نتیجة آن یک زلزله به وقوع پیوسته است. «سیلوان شالوم» معاون وزیر دفاع اسراییل در 17 ژوئن 1998 صحت این اطلاعات را نفی کرد و گفت، اسراییل به پیمان منع آزمایشهای هستهای که آن را امضا کرده، پایبند است.
ـ در خصوص همکاریهای هستهای میان هند و اسراییل که بویژه از سوی پاکستان مطرح شد و اجرای پنج آزمایش هستهای در هند که گفته میشود دو آزمایش برای اسراییل بوده است و انکار هر گونه همکاری از سوی اسراییل و به دنبال آن اجرای شش آزمایش هستهای از سوی پاکستان در مة 1998 به نقل از مجلة انگلیسی جینز اینتلیجنس ریویو نوشت، اسراییل دارای موشکهای قاره پیما با کلاهکهای هستهای هیدروژنی و موشکهای میان برد دو مرحلهای با کلاهکهای هستهای که دارای سوخت خشک و بردی معادل سه هزار کیلومتر است، میباشد. ضمن اینکه بمبهای هستهای با توانی متفاوت که قابلیت پرتاب از توپخانه یا آسمان را داشته باشد نیز در این میان دیده میشود. بنابراین با توجه به اینکه از یک سو مسئولان و مقامات اسراییلی اعلام میکنند که دارای توان تولید سلاح هستهای هستند، ولی تا به حال آن را تولید نکردهاند و آمارها و ارقام مختلفی که در مورد وجود سلاحهای هستهای در اسراییل اعلام میشود، نمیتوان به طور دقیق ابراز کرد که اسراییل دارای چه تعداد کلاهک هستهای است. ضمن اینکه به غیر از نیروگاههای هستهای اسراییل که در آن پلوتونیوم تولید میشود، اطلاعاتی محرمانه نیز در زمینة خرید پلوتونیوم از فرانسه و آفریقای جنوبی وجود دارد که مسئلة ارائه آمار دقیق در مورد تعداد کلاهکهای هستهای اسراییل را پیچیدهتر میسازد.
2. انواع بمبهای هستهای و وسایل پرتاب آنها
اطلاعات به دست آمده از اسراییل، آزمایشهای هستهای این کشور در جنوب اقیانوس اطلس در 1979، قاچاق دستگاههای پیشرفته تجزیة ذرات از ایالات متحده و تولید مواد «لیتیم ـ 6»، ترتیوم» و «دیوترتیووم» که مادة اولیه مورد نیاز جهت تولید بمبهای هیدروژنی به شمار میآید، نشان میدهد که اسراییل احتمالاً بمب هیدروژنی 200 تنی تولید کرده است که از اندازههای بینالمللی قدری کوچکتر میباشد. شایان ذکراست که نیروی انفجار بمب هیدروژنی بر پایة معیارهای بینالمللی، بر مبنای مگاتن یعنی معادل انفجار یک میلیون تن «تن ان تی» محاسبه میگردد. یک دانشمند انگلیسی به نام فرانک برنابی در سال 1986 تخمین زد که اسراییل دارای حدوداً 35 بمب هیدروژنی کوچک میباشد.
احتمال دارد اسراییل دارای بمبهای هستهای تاکتیکی با قدرتی در حدود 2 کیلوتن و چندین بمب نوترونی باشد. بمبهای نوترونی که رونالد ریگان رییس جمهور اسبق آمریکا در اوایل 1981 دستور ساخت و تولید آنها را صادر کرد، بهترین سلاحهای هستهای در میادین جنگ به شمار میآید، زیرا اشعة نوترونی بعد از مدت کوتاهی تأثیر خویش را از دست داده و هیچ مسئلهای برای ساختمانها، دستگاهها و ... به وجود نمیآورند و نیروهای در حال جنگ میتوانند باز هم از آنها استفاده کنند.*
در این باره سیمون هرش در کتاب خود مینویسد: «تکنیسینها در دیمونا توانستند در اواسط دهة هشتاد میلادی، صدها کلاهک نوترونی سبک که بتواند حداکثر تلفات نیروی انسانی دشمن و حداقل خسارت مادی و ساختمانی را برجای بگذارد، ساخته و تولید نمایند.» وی همچنین اضافه میکند که افسران سابق ارتش اسراییل گفتهاند در حدود یکصد بمب قابل استفاده در توپخانههای سنگین 175 میلیمتری و 203 میلیمتری ساخت آمریکا آمادة بهرهبرداری میباشد. همین نویسنده و البته دیگر نویسندگان نیز احتمال دادهاند که اسراییل دارای مینهای هستهای نیز باشد.
کلاهکهای هستهای اسراییل هم با هواپیماها و هم با موشکهای قابل حمل و اصابت به هدف میباشند، جنگندههای «اسکای هاوک»، «فانتوم اف ـ 4»، «کفیر ـ 2/7»، «اف ـ 15» و «اف ـ 16» و همچنین موشکهای بالستیکی «لانس» و «جریکو» در تمامی مدلهای در دسترس و توپخانههای سنگین «ام ـ 107» و «ام ـ 110» در کنار موشکهای «هاربون» که در خدمت نیروی دریایی اسراییل است، همگی توان حمل و پرتاب کلاهکهای هستهای را دارند.
3. سیاست هستهای اسراییل
اسراییل همواره اعلام کرده است تا زمانی که کشورهای عربی مبادرت به تولید سلاح هستهای نکنند، این کشور نیز دست به تولید این نوع سلاح نخواهد زد و هم اکنون نیز به هیچ وجه سلاح هستهای در اختیار ندارد. در عین حال این رژیم، اعراب را در حالت شک و تردیدی قوی نگه داشته که احساس کنند دارای سلاح هستهای است و از این طریق ایجاد بازدارندگی روانی کرده است. به عنوان مثال، در 5 ژوییة 1966 در کنیست بین نمایندگان چپگرا و دولت در مورد خلع سلاح هستهای در منطقه و امتناع دولت از اتخاذ موضع در این زمینه و عدم اعلام صریح در زمینة تولید یا احتمال تولید سلاح هستهای در آینده بحث شد. شیمونپرز خطاب به نمایندگان مجلس تصریح کرد: «دلیلی نمیبینم که از این جایگاه باعث اطمینان خاطر جمال عبدالناصر شوم و به او اجازه دهم که بفهمد ما چه میکنیم و چه نمیکنیم، به خوبی میدانم که اعراب در مورد برنامههای هستهای ما در شک و تردید به سر می برند و میدانم که همین شک و تردید یک عامل بازدارنده است، چرا از این شک و تردیدها بکاهیم؟ و چرا خودمان این مسئله را هویدا نماییم؟»
پس از جنگ 1973 و با کاهش اطمینان اسراییل نسبت به توان بازدارندگی نیروهای مسلح این کشورهای در برابر کشورهای عربی، دولت این کشور سیاست تصاعد بازدارندگی را از طریق القای شک و تردید نسبت به ساخت سلاح هستهای در میان کشورهای عربی آغاز کرد. در چارچوب همین سیاست بود که افرایم کتیسر رئیس جمهور این کشور در جریان گفت و گو با چندین خبرنگار آمریکایی، اروپایی و داخلی در 2 دسامبر 1974 به یکباره اظهار داشت: «اسراییل توان تولید سلاح هستهای را دارد و اگر به این مورد نیاز پیدا کردیم، آن را اجرا خواهیم کرد.» کتسیر درباره اینکه چگونه در آینده احتمال تولید سلاح هستهای تعیین خواهد شد، گفت: «در پرتو تحولات و تغییراتی که در سیاست مصر، سوریه، اردن و اتحاد جماهیر شوروی در آینده به وجود آید.»
این سخنان در ادامة همان سیاست بازدارندگی از طریق ایجاد شک و تردید است که اسراییل پس از جنگ 1973 آن را پیگیری کرده است. به همین دلیل پس از سخنان ناگهانی کتسیر، به یکباره فرماندهان، سیاستمداران، نظامیان و نویسندگان دربارة همین مسئله اظهاراتی بیانکردند. روزنامة هآرتص به نقل قول بخشی از سخنان «مردخای گو» رییس ستاد مشترک در برابر دانشجویان مؤسسه تخنیون در حیفا پرداخت و نوشت: «طی ده، پانزده سال آینده با تولید سلاح هستهای میتوان وقوع تغییرات وسیع در خاورمیانه را پیشبینی کرد.ن وی ابراز امیدواری کرد که «این سلاح باعث ایجاد توازن وحشت در منطقه و کاهش خطر بروز جنگ خواهد شد.» در همان روز هآرتص به مقالهای که در مجلة دولت، حکومت و روابط بینالملل که از سوی دانشگاه عبری اسراییل به چاپ میرسد، اشاره کرد، که در آن آمده است: «همان گونه که مقرر شده است، سیاست هستهای اسراییل، انتخاب میان ایجاد یک زرادخانه هستهای در یکی دو سال آینده یا به دست آوردن سلاح هستهای بدون آزمایش آن خواهد بود. در آینده گزینش یکی از این دو سیاست را متوجه خواهیم شد.»
اندکی بعد روزنامة یدیعوت احرونوت با چاپ سخنرانی موشه دایان، رییس ستاد مشترک در جنگ 1956 و وزیر دفاع در جنگ 1967، که در تلآویو بیان شده بود، نوشت: «اسراییل باید مجهز به سلاح هستهای شود و خودش موشکهای زمین به زمین دوربرد بسازد.» روزنامة هآرتص نیز به نقل از همین فرد گزارش کرد: « ما هم اینک توان تولید بمب هستهای داریم، ما کشور کوچکی هستیم و امریکا دیگر پلیس جهان نیست و باید از خودمان دفاع کنیم.»
سپس روزنامة یدیعوت احرونوت گزارش کرد که موشه دایان در سخنرانی خویش درمقابل اعضای اتاق بازگرانی اسراییل ـ امریکا در تلآویو گفته است: «اسراییل تا آنجا که امکان داشته، سلاحهای متعارف وارد کرده است و اینک باید به سلاح هستهای دست یابیم تا اعراب بفهمند که ما نیز توان نابودی آنها را داریم و اگر شرایطی پیش بیاید که ادامة حیات کشور دچار خطر شدیدی گردد، ما مجبور به بهبود کیفیت تسلیحاتمان خواهیم شد، نه کمیت آن. باید مجهز به یک اسلحة نابود کننده شویم تا عامل بازدارندهای در مقابل اعراب باشد، ما نمیتوانیم به کمیت سلاحهای پیچیدهای که اعراب دارند، برسیم و از الآن باید در مسیری دیگر گام برداریم.»
اسحاق رابین نخستوزیر وقت اسراییل در پاسخ به سئوال اسحاق رافایل در مورد سخنان موشه دایان در زمینة ضرورت به دست آوردن سلاحهای هستهای توسط اسراییل، در 14 مارس 1976 گفت: «اسراییل یک کشور هستهای نیست و اولین کشور نیز نخواهد بودکه چنین سلاحی را وارد خاورمیانه کند، فرصت مناسبی است که آشکارا و قاطعانه توضیح دهم که سیاستهای اسراییل نسبت به اینموضوع هیچ تغییری نیافته است.»
در زمینة انتقاد از سخنان موشه دایان دربارة لزوم دستیابی به سلاحهای هستهای، «موشه کرمل» نویسندة اسراییلی در مقالهای که روزنامة یدیعوت احرونوت آن را به چاپ رساند، نوشت: «چنین سخنان غیر مسئولانه ممکن است باعث بروز مشکلاتی شود. دنیا از بروز جنگهای وسیع به خاطر درگیریهای منطقهای در هراس است و احتمال انزجار شدید جهانی در صورت وارد کردن مسابقة تسلیحات هستهای به منطقة خاورمیانه وجود دارد. از سوی دیگر، هیچ بعید نیست که این گونه سخنان کشورهای عربی را تحریک کند که هر چه سریعتر نیروگاههای هستهای در کشور خود تأسیس کند و تلاش کنند که با تولید خود و یا از طریق دیگران به سلاح هستهای دست یابند.»
شلومواهرونسون، در مقالهای که در عال همیشمار به چاپ رسید، نوشتک «طی سالیان گذشته عادت کردهایم که از زبان سیاستمداران اسراییل حرفهای ضد و نقیض بشنویم، مبنی بر اینکه سلاح هستهای داریم، نداریم، گرمازاست، سرمازاست.» همچنین گفتههای افرایم کتسیر رییس جمهور دربارة توان هستهای اسراییل تیتر اول روزنامههای بینالمللی شد، و پس از چندی این موضوع مسکوت گذارده شد و شاید هم برخی سیاستمداران اسراییلی با خشنودی تمام دستهایشان را به هم مالیدهاند، زیرا توانستهاند بار دیگر در دنیا غوغا بر پا کنند و شک و تردید و پرسش ایجاد کنند.
هنگامی که ایهود باراک رییس ستاد مشترک ارتش بود، در گفت و گو با رادیو صهیونیستی در 29 سپتامبر 1992 اعلام کرد، هر گونه تأسیسات عربی که احتمال تولید نیروی هستهای در آن برود، نابود خواهد شد و افزود: «همان گونه که از طریق همکاری بینالمللی و سرویهسهای اطلاعاتی باید تلاش جدی کنیم تا مانع از دستیابی کشورهای عربی به سلاح هستهای شویم، نباید از تحرک رزمی خویش نیز بکاهیم، به عبارت دیگر باید به موازات کوشش جهت کسب صلح، سیاست خویش را در جهت افزایش قدرت نظامی نیز دنبال نماییم.»
شیمون پرز نیز در یک کنفرانس مطبوعاتی در 22 دسامبر 1995 در پاسخ به سؤالی در زمینة امکان دست کشیدن اسراییل از انتخاب سلاح هستهای گفت: «به ما صلح بدهند از سلاح هستهای دست خواهیم کشید، در صورتی که صلح محقق شود و میتوانیم در خاورمیانه، خلع سلاح هستهای را اجرا کنیم.» پرز از پاسخ به سئوالی در مورد اینکه آیا اسراییل دارای سلاح هستهای است یا خیر، طفره رفت و تنها پاسخ داد: «اسراییل اولین کشوری که به منطقه سلاح هستهای وارد کند، نخواهد بود.ن وی در ادامه توضیح داد که «محرمانه بودن برنامههای هستهای اسراییل، منجر به بازدارندگی در میان کشورهای عربی شده است و تأکید کرد که در صورت بروز جنگ در منطقه، اسراییل آغاز کنندة استفاده از سلاحهای هستهای نخواهد بود.»
پرز در25 دسامبر 1995، طی گفت و گو با شبکة دوم تلویزیون اسراییل توضیح داد: «منظور از صلحی که به خاطر آن اسراییل دست از برنامههای هستهای خود خواهد کشید این است که صلحی فراگیر در خاورمیانه با حضور ایران، عراق و لیبی محقق شود و در آن زمان اسراییل به دنبال خالی کردن منطقة خاورمیانه از سلاحهای غیر متعارف نخواهد بود.» وی افزود: «به من صلح بدهید، از نیروی هستهای دست خواهیم کشید، این همة داستان است.» همان گونه که ملاحظه میشود، پرز در سخنان خود میخواهد که در یک زمان هم استراتژی بازدارندگی شک وتردید را حفظ کند و هم اینکه تأکید کند اسراییل سلاح هستهای در اختیار ندارد و اولین کشوری که مبادرت به استفاده از این سلاح در منطقه نیز نخواهد بود. وی از یک سو از برنامههای هستهای اسراییل و توان فنی ساخت سلاح هستهای بدون اجرای عملی و دستیابی به این نوع سلاح سخن میگوید و از سوی دیگر به دنبال صلحی فراگیر در منطقه است که شامل ایران، عراق و لیبی نیز بشود تا پس از آن به دنبال خلع سلاح هستهای در منطقة خاورمیانه باشد.
ایهود باراک، که در دولت پرز وزیر امورخارجه بود، در 29 دسامبر 1995 طی جلسة حزب کارگر گفت، سیاست هستهای اسراییل نه در حال حاضر و نه در آینده، به منظور مقابله با خطراتی که سرنوشت اسراییلیها و نسل آینده را تهدید میکند، تغییر نخواهد یافت. وی توضیح داد که سیاست هستهای اسراییل یکی از ستونهای اصلی دولت میباشد که از مسئولیت دولت در قبال شهروندان سرچشمه گرفته است و تأکید کرد که چنین سیاستی «نه تغییر می:ند و نه احتمال تغییر آن وجود دارد.» و بار دیگر نیز باراک هنگامی که در 18 ژانویه 1996 در زمینة توان نیروهای مسلح اسراییل و عوامل تفوق آن سخن میگفت، با ذکر اهمیت برنامههای تسلیحاتی هستهای اسرایل افزود: «یکی از همین عوامل تفوق، هراس رهبران و ملل جهان عرب از توان هستهای اسراییل است.» بنیامین نتانیاهو نیز زمانی که نامزد نخستوزیری اسراییل بود، با مسائل هستهای رو در رو گشت. وی طی گفت و گویی با رادیو اسراییل در تاریخ 26 ژانویه 1996 گفت: «حتی اگر سوریه، ایران، عراق و لیبی آماده باشند در مقابل کنار گذاشتن تسلیحات غیر متعارفمان نظیر تسلیحات هستهای، شیمایی و میکروبی، موافقتنامة صلح را امضا کنند، من با امضای چنین معاهدهای مخالف خواهم کرد.»
شیمون پرز در یک مصاحبه با تلویزیون دانمارک که در تاریخ 2 مه 1998 پخش شد، به مسئلة تسلیحات هستهای اسراییل اشاره کرد وگفت: «ما هرگز اعلام نکردهایم که سلاح هستهای داریم، گفتیم اولین کشوری نخواهیم بود که تسلیحات هستهای وارد منطقة خاورمیانه میکند. قبلاً به من اطلاع دادهاند که وزیر امورخارجة مصر درخواست بازدید از منطقة دیمونا را کرده است، اگر به آنجا بروند هیچ چیزی پیدا نخواهند کرد.» پرز در اینجا به پیشنهاد وزیر امور خارجة مصر، عمرو موسی،در فوریة 1995 اشاره میکند که خواسته بود مسئولان و کارشناسان مصری از نیروگاه دیمونا بازدید کنند. پرز میافزاید: «در این صورت بیم و هراس او فرو خواهد نشست و بازدارندگی ما از میان خواهد رفت، منظور من این است که شک و تردید آنها، یک عامل بازدارندگی برای ماست.» هنگامی که از لزوم دارا بودن سلاح هستهای از پرز سئوال شد، وی پاخ داد: «دستیابی به نیروگاه هستهای واقعاً لازم بود تا ما به صلح دست یابیم. اگر 40 سال پیش استراتژی هستهای را در دیمونا آغاز نکرده بودیم، هرگز در اسلو به صلح در منطقه دست نمییافتیم.» پرز بعدها هر گونه تأییدی بر وجود تسلیحات هستهای را انکار کرد و گفت: «اسراییل هیچ گاه رسماً اعلام نکرده است که دارای بمبهای اتمی میباشد.»
لیکن پرز مدتی بعد سخنانی بر زبان آورد که گویی اولین اعتراف رسمی اسراییل در زمینة داشتن سلاح هستهای میباشد. او طی گفت و گویی با شبکة دوم تلویزیون اسراییل در 5 ژوئن 1998 در پاسخ به این سئوال که چرا نیروگاه هستهای دیمونا ساخته شد، بیان کرد «در آن زمان امیدوار بودیم که این نیروگاههای اسراییلی به مذاکرات صلح با کشورهای عربی همجوار کمک کنند، من فکر میکنم در آن دوره نیز ما به [توافق] اسلو فکر میکردیم، نه به هیروشیما.» او ادامه داد: «هیچ کس بمب هستهای نمیسازد که از آن استفاده کند، ما تنها به دنبال انتخاب نیروی هستهای بازدارنده برای جلوگیری از جنگ بودیم.» شیمون پرز همین گفتهها را در کنفرانسی مطبوعاتی که در تاریخ 13 جولای 1998 در شهر امان برگزار شد، تکرار کرد. برپایة آنچه روزنامه معاریو چاپ کرده، پرز گفته است: «ماگزینة هستهای خویش را برای رفتن به هیروشیما به وجود نیاوردیم، بلکه میخواستیم به اسلو برویم.»
اختلاط میان بازدارندگی مبتنی بر شک و تردید نسبت به قدرت هستهای واقعی اسراییل و اینکه آیا نیروگاه هستهای دیمونا تنها برای مقاصد مسالمت آمیز تأسیس شده است یا خیر و انکار وجود هر نوع سلاح هستهای در این کشور با تأکید بر اینکه توانایی بالفعل ساخت آن در هر زمانی که احساس شود، کشور دیگری سلاح هستهای وارد منطقة خاورمیانه کرده است، وجود دارد، در واقع از چندین جهت متفاوت به امنیت ملی رژیم صهیونیستی کمک میکند، زیرا چنین اختلاطی از یک سو به ایجاد یک بازدارندگی فعال در برابر دولتهای عربی وتصمیمات نظامی این دولتها نسبت به این رژیم میانجامد و از سوی دیگر با توجه به بیم و هراس اسراییل از تهدید هستهای از جانب ایران، حال چه این کشور به سلاح هستهای دست یابد یا اینکه نیروگاه هستهای بوشهر را هر چه بیشتر از لحاظ کمی و کیفی ارتقا بخشد، منجر به توجه اسراییل به تأکید بر سلاح هستهای به عنوان یک عامل بازدارنده در کل منطقة خاورمیانه میشود. البته به نظر میرسد، ایالات متحده نیز در این زمینه با اسراییل اشتراک نظر داشته باشد. در این رابطه ایهود باراک در تاریخ 27 دسامبر 1995 تصریح کرد: «ایران در سال 2001 و پس از جذب کارشناس از جمهوریهای اتحاد جماهیر شوروی سابق، به یک بمب هستهای ابتدایی دست خواهد یافت.» منظور از «بمب ابتدایی» یا «بمب سنگین» همان گونه که بعضیها آن را مینامند، بمبی است که از لحاظ حجم بزرگ و از لحاظ نیروی انفجاری نسبتاً محدود است، تقریباً شبیه به اولین بمبهای هستهای که علیه هیروشیما و ناکازاکی در زمانی که فنآوری ساخت بمبهای هستهای در ابتدای راه بود، استفاده شد. از این سخنان باراک میتواند فهمید که تکنولوژی هستهای اسراییل مراحل ابتدایی را پشت سر گذاشته است.
حال با توجه به اینکه کنار گذاردن هر گونه استفاده از تکنولوژی هستهای توسط اسراییل منوط به برقراری صلح جامع و کامل در منطقة خاورمیانه و با حضور ایران، عراق و لیبی میباشد، البته همان گونه که شیمونپرز گفته است، و ایران نیز در سال 2001 به بمب هستهای دست خواهد یافت، همان گونه که باراک میگوید و با توجه به ایدئولوژی و وضعیت سیاسی ایران، حداقل در حال حاضر، به نظر نمیرسد همگام با سایر اعراب به برقراری صلح کامل با رژیم صهیونیستی روی آورد، بنابراین اسراییل هرگز از گزینة هستهای خود حتی در آینده دور نیز دست برنخواهد داشت.
این رژیم با استفاده از مسئلة تهدید نسبت به توان بالفعل جهت ساخت سلاح هستهای و بدون اینکه اعتراف نماید که چنین تسلیحاتی را در اختیار دارد، موفق شده است که پیشرفتهترین سلاحهای متعارف را به دست آورد و گوی سبقت را در مسابقة تسلیحاتی از کشورهای عربی برباید. ایالات متحده نیز چه قبل و چه بعد از جنگ 1973، بر پایة این تهدید اسراییل و به منظور جلوگیری از شروع یک مسابقة تسلیحات هستهای در منطقه، بهترین سلاحها را در اختیار اسراییل قرار داده است. سیاستهای صهیونیستی و کمکهای آمریکایی، پس از اینکه در سال 1968 اولین گروه از فانتومهای اف ـ 4 از سوی آمریکا به اسراییل فروخته شد و همچنین در سالهای 1974 و 1978 هنگامی که آمریکا موافقت کرد تا جنگندههای اف ـ 15 و اف ـ 16 و موشکهای زمین به زمین «لانس» به اسراییل داده شود، تجلی بیشتری یافت. ضمن اینکه در خلال و پس از جنگ دوم خلیج فارس در سال 1991، آمریکا موشکهای ضد موشک پاتریوت در اختیار اسراییل قرار داد و تا کنون هم انواع و اقسام موشکها و سلاحهای پیشرفته به اسراییل داده میشود. در همین زمان، ایالات متحده به خاطر تهدیدها یا به عبارت دیگر بهانه جوییهای اسراییل، موافقتنامههای متعددی در زمینة همکاریهای استراتژیک از اوایل دهة هشتاد میلادی و چندین ائتلاف نظامی میان نیروهای مختلف هر دو کشور، منعقد کرده است. نباید فراموش کرد که اعلام رسمی وجود تسلیحات هستهای در اسراییل هرگز به نفع سیاستهای ایالت متحده در منطقه نخواهد بود، زیرا چنین اعلامی،تأثیری کاملاً منفی در سیاستهای آمریکا که از دولتهای عربی میخواهد به دنبال تسلیحات هستهای نباشند، خواهد گذاشت. و اصولاً همان گونه که مشخص است تحریمهای سختی که از بعد از جنگ دوم خلیج فارس بر عراق تحمیل شده، به خاطر دستیابی این کشور به سلاح شیمایی و بیولوژیک و تلاش در راه به دست آوردن تسلیحات هستهای بوده است. اما با کمال تعجب نه تنها هیچ فشاری بر اسراییل وارد نشده است تا پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای را که در تاریخ 12 مه 1995 به صورت ابدی مورد پذیرش قرار گرفته، امضا کند، بلکه حتی به خاطر ممانعت از پیوستن به این پیمان، مورد حمایت نیز قرار گرفته است. به عنوان مثال، رابرت پلیترو، معاون وزیر امور خارجة آمریکا در مسائل خاورمیانه در تاریخ 21 ژانویة 1995 در شهر قاهره اظهار کرد: «هرگز امکان ندارد که به شکلی برابر میان وضعیت مصر و اسراییل در قبال معاهدة منع گسترش سلاح هستهای مقایسه به عمل آورد، زیرا مصر از سوی هیچ کشوری در جهان در معرض تهدید قرار ندارد و به همین دلیل نیازی به سلاح هستهای برای مصر دیده نمیشود، در حالی که اسراییل از سوی تمامی جهان عرب در معرض تهدید قرار دارد و به همین دلیل پس از برقرای صلح در منطقه قادر به امضای این پیمان خواهد بود.»
بمبهای نوترونی، بمبهای هیدروژنی کوچکی هستند که به جای شکسته شدن هستة اتم در آنها، نوعی اتحاد و ترکیب هستههای اتمی در آنها پدید میآید. این بمبها پس از انفجار، 80 درصد از انرژی خود را به شکل نوترونهای فعال در میآورند که از جرم اشیا مثل تانکها و ساختمانها و ...] عبور میکند، 20 درصد باقی مانده نیز نیروی انفجار را تشکیل میدهد. اگر در ارتفاع 450 متری سطح زمین این بمب منفجر شود، تنها نوترون باقی میماند و اشعة متصاعد شده از آن، خاک منطقة خارج از محدودة انفجار را آلوده نخواهد کرد. این کلاهکها در مدت پنج دقیقه پس از انفجار، افراد را فلج میکنند و طی 24ساعت از بین میبرند، افرادی که در شعاع 15 کیلومتری انفجار نوترونی قرار گرفته باشند یا خود دچار بیماریهای صعب العلاج میشوند یا فرزندانشان که بعداً به دنیا میآیند دچار این گونه عوارض بدخیم خواهند شد.