رژیم غاصب و معمای امنیت

با فروپاشی شوروی این پارادایم حاکم به‌شدت متزلزل شد چون طبق این برداشت، شوروی که از قابلیت‌های بسیار بالای نظامی و هسته‌ای برخوردار بود نباید فرومی‌پاشید. بعد از جنگ سرد تئوری‌های روابط بین‌الملل به سمت تعریف بسیط از امنیت ملی حرکت کردند و مولفه‌های اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی نیز وارد تهدیدات امنیت ملی شد. هم‌اکنون امنیت ملی این‌گونه تعریف می‌شود: مصونیت نسبی یا مطلق یک کشور از حمله مسلحانه یا خرابکارانه سیاسی، اقتصادی و اجتماعی همراه با وارد کردن ضربه کاری و مرگبار در صورت مورد حمله قرار گرفتن.(1)
منظور از معمای امنیت که بحث بسیار مهمی در نظریات امنیتی است بدین معنا می‌باشد که کشورها در نظام بین‌الملل دست به اقداماتی برای افزایش ضریب امنیتی خود می‌زنند که همین اقدامات باعث کاهش و یا احیانا نابودی آن‌ها می‌شود. ما در این مقاله قصد داریم تعریف امنیت ملی ذکرشده و نیز معمای امنیتی را در مورد رژیم اسرائیل عملیاتی بکنیم. سوال اصلی این مقاله این است که آیا اسرائیل‌با‌حمله به غزه‌می‌تواند‌ضریب امنیتی خویش را بالا ببرد یا بیشتر به خطر می‌افتد؟
فرضیه اساسی این است که اسرائیل، هم در جنگ 33 روزه و هم در حمله به غزه نه‌تنها امنیتش تامین نمی‌شود و نخواهد شد بلکه موجبات تضعیف بیشتر و بیشتر این رژیم جعلی فراهم خواهد شد:

اسرائیل و مولفه‌های امنیت ملی
1- امنیت نظامی: امنیت وجودی اسرائیل از زمان تشکیل در سال 1948 مبتنی بر جنگ‌های پیش‌دستانه بوده است و به دلیل عمق کم سرزمین‌های اشغالی این مسئله در همه جنگ‌هایی که تا نبرد 33 روزه رخ داده بود مشهود بود و رژم اسرائیل با توسل به این شیوه (جنگ پیش دستانه) شکست‌های سختی را به ارتش اعراب تحمیل کرده بود.‌ به دنبال خروج ارتش اسرائیل از جنوب لبنان این تصور که ارتش اسرائیل شکست‌ناپذیر است شکاف برداشت و همگان دیدند که مقاومت اسلامی در جنوب لبنان باعث عقب‌نشینی ارتش اسرائیل شد.
سیمای ارتش اسرائیل هنگام عقب‌نشینی به هیچ‌وجه سیمای یک ارتش غالب و پیروز نبود. این اتفاق مهم باعث تزلزل در امنیت نظامی اسرائیل شد زیرا برای اولین بار گروهی در جهان اسلام پیدا شد که با تجهیزات و نفرات کم، ارتشی را که بر روی آن مانور زیادی داده می‌شد وادار به عقب‌نشینی کرد.
2- امنیت اقتصادی: به دلیل جو امنیتی که در اسرائیل از بدو تاسیس وجود داشته و نبود امنیت سرمایه‌گذاری، اقتصاد این رژیم همیشه متزلزل و شکننده بوده است و اگر نبود کمک‌های سالانه میلیاردها دلاری دولت آمریکا و یا فشار لابی‌آیپک که بر مالیات دهندگان آمریکایی تحمیل می‌شود و نیز کمک‌های یهودیان ثروتمند صهیونیست به این رژیم، اقتصاد اسرائیل سال‌ها قبل از هم فروپاشیده بود.
3- امنیت اجتماعی و فرهنگی: اگر به خوبی بررسی کنیم رژیم اسرائیل چون فاقد یک ملت است و بیشتر ساکنان آن یهودیان مهاجری هستند که به امید آرامش، رفاه و زندگی بهتر عازم سرزمین‌های اشغالی شده‌اند، به دنبال انتفاضه اول و دوم این میهمان‌های ناخوانده متوجه شدند از آن وعده‌های توخالی خبری نیست و هر آن ممکن است امنیتشان در درون اسرائیل به خطر بیفتد و بدین دلیل ما وارد دوره پست صهیونیسم و مهاجرت معکوس شده‌ایم. ثروتمندان یهودی ساکن در اسرائیل یکی پس از دیگری سرمایه‌های خود را از بانک‌های اسرائیلی خارج کرده و همراه خانواده‌شان به کشورهای امن‌تر مهاجرت می‌کنند.
اسرائیل شکاف در این سه مولفه امنیت ملی خویش را متوجه دو گروه می‌داند یکی حزب‌الله لبنان و دیگری حماس که با عملیات‌های شهادت‌طلبانه و موشک‌اندازی به شهرک‌های یهودی امنیت و آسایش را از شهرک‌نشینان ربوده است.‌
جنگ سی و سه روزه که با هدف درهم شکستن حزب‌الله و اعاده اقتدار نظامی اسرائیل طراحی شده بود نتایجی کاملا معکوس به بار آورد و تئوری معمای امنیت در این جنگ کاملا عملیاتی شد.
اسرائیل نه تنها در این جنگ به هیچ‌یک از اهداف از پیش تعیین شده از جمله آزادی دو اسیر اسرائیلی و نابودی و خلع سلاح حزب‌الله نرسید بلکه ضعف و ناکارآمدی نظامی این رژیم بیش از پیش آشکار شد و همان مولفه‌ای که تاکنون باعث برتری او در مقابل اعراب بود کار ویژه خود را به صورت معکوس انجام داد. شاید به این دلیل بود که ایهود اولمرت نخست وزیر جنایتکار این رژیم بعد از جنگ سی و سه روزه به صورتی رسمی و علنی اعلام کرد که اسرائیل بمب اتمی دارد امری که قبل از آن هیچ وقت اعلام نشده بود و با این اقدام سردمداران رژیم اسرائیل بر آن بودند که موازنه قدرتی که در پی جنگ سی و سه روزه به نفع حزب‌الله و به ضرر آن‌ها تغییر کرده بود دوباره برقرار کنند.‌
اسرائیل در این جنگ شکست خورد و گفتمان مقاومت پیروز شد و به گفته گراهام فولر، کارشناس برجسته مسائل خاورمیانه در مقاله <رابطه بین ایران و حزب‌الله، الگوئی برای مقاومت اهل سنت> حزب‌الله تبدیل به الگوئی برای گروه‌های مقاومت اهل‌سنت شد و سیدحسن نصرالله تبدیل به شخصیتی محبوب در بین کشورهای اسلامی گردید.(2)

غزه و حماس‌
رژیم اسرائیل در نابودی حزب‌الله شکست خورد و اینک به دنبال این است که در پایان کار دولت مستعفی ایهود اولمرت با از بین بردن حماس و سپردن کار غزه به دولت خودگردان محمودعباس روند سازش و جریان محافظه‌کار عرب که مصر و اردن و عربستان نمایندگی آن را برعهده دارند تقویت نماید و موازنه را به ضرر جریان‌های مقاومت برهم بزند روندی که با محاصره چندماهه غزه آغاز و طی روزهای گذشته با حمله هوائی و به دنبال آن با حمله زمینی به نوار غزه تکمیل شد.‌ قطعا هدف این پروژه نابودی حماس و به تبع آن جریان مقاومت است و جنایت‌هایی که این رژیم در حمله به غزه مرتکب شده در ردیف جنایات جنگی و قابل پیگیری در دادگاه‌های جنایات جنگی می‌باشد.
اسرائیل با نابودی حماس به دنبال تامین امنیت بیشتر برای خود است در حالی که این جریان نیز مثل جنگ 33 روزه به ضرر اسرائیل تمام خواهد شد.
تصاویر ده‌ها زن و کودک بیگناه که مظلومانه به شهادت رسیده‌اند نه تنها امنیتی برای اسبرائیل به دنبال نخواهد داشت بلکه این موج نفرت و انزجاری که در جهان اسلام و در خود فلسطین آغاز شده است سرانجام دیر یا زود این رژیم را در کام خود فرو خواهد برد و معمای امنیت این بار نیز تکرار خواهد شد چون اساس این رژیم بر جنایت و ترور و آدم‌کشی مبتنی است هر اقدامی که برای حفظ خود انجام دهد در نهایت یکی از حلقه‌های پازل نابودی خود را تکمیل می‌کند و این سنت الهی است که اساس ظلم و ستم از بین رفتنی است.‌

پی نویس ها:
1- مرکز اطلاعات و مدارک علمی ایران، فرهنگ علوم سیاسی، مرکز اطلاعات و مدارک علمی ایران، تهران، بهار 1375، ردیف 1674، ص 54
2- THe connection between iran and hezhollah pattem for sony resistance – Graham E Fuller – Washington Quartly – summer 2007