سی (30) سال قیمومت انگلستان بر فلسطین

این طرح پس از تصویب نهایی در ماده 22 میثاق جامعه ملل گنجانده شد.درماده 22 میثاق جامعه ملل قراربراین شد که یک سیستم قیمومت تحت قدرتهای متمدن درسرزمینهای اشغال شده عثمانی، همچنین بخشهایی ازآلمان،آفریقای مرکزی و جنوب غربی آفریقا و قسمتی ازجزایر اقیانوس کبیر برقرار گردد.
سیستم قیمومت برکشورهای عرب جدا شده ازامپراطوری عثمانی درکنفرانس سن ریمو مشخص شد.اما شرایط قیمومیت دراین کنفرانس مشخص نشد.بحث ومذاکرات میان قدرتهای بزرگ تا سال 1922 بر سرشرایط قیمومت ادامه داشت،تا سرانجام متن پیشنهادی این قدرتها با مشورت ایالات متحده آمریکا سرانجام توسط شورای جامعه ملل در 24ژوئیه 1922 تصویب شد و از سپتامبر 1923 به مرحله اجرا درآمد. سند قیمومت روی هم رفته 28 ماده داشت و طرح اعلامیه بالفور در مقدمه آن مورد تأیید قرار گرفته بود.دولت بریتانیا برای اجرای (اعلامیه بالفور)که با صدور ان در سال 1917 وعده موطن ملی به صهیونیستهاداده بود طی سی سال قمومیت بر فلسطین چهار مرحله متفاوت را گذارند ودر طی این چهارمرحله که هرکدام حدود یک دهه از قیمومیت را دربر داشت زمینه لازم رابرای اجرای طرح اعلامیه بالفور فراهم کرد تا اینکه در سال 1948موفق به تأسیس دولت صهیونیستی شد.

سی (30) سال قیمومت انگلستان برفلسطین:
نیمه دوم قرن نوزدهم م. دوران کشمکش سه قدرت اصلی اروپا (انگلستان، فرانسه، آلمان) بر سرکسب مستعمرات ومنافع اقتصادی بیشتردرخارج ازاروپا بود.آنان قدرت نظامی عثمانی درخاورمیانه کنونی وشمال آفریقا وبخشی هایی ازاروپا را سد منافع خود درمناطق استعمار شده می دانستند. به همین جهت برای درهم شکستن قدرت آن کوشش بیشتری به خرج می دادند و بسیاری از مناطق تحت نفوذ امپراطوری عثمانی دراروپا را تحریک به جدایی ازاین کشور کردند. انگستان با اشغال مصر، الجزایر و مرکش توانست قدرت این امپراطوری را به طورچشمگیری کاهش دهد. یکی دیگرازاقداماتی که قدرتهای اروپایی بخصوص انگلستان برای درهم شکستن امپراطوری عثمانی انجام دادند طرح بازگرداندن یهودیان به فلسطین و استقرارآنان دراین منطقه از قدرت امپراطوری بود وبه همین منظور به تشویق یهودیان برای مهاجرت به فلسطین پرداختند و درهمین زمان به کمک دیگر دول قدرتمند اروپا جنبشی به نام صهیونیسم را به تدریج وارد صحنه سیاسی اروپا کرد. شروع جنگ جهانی اول و حمایت امپراطوری عثمانی ازدول محورعلیه متفقین تلاش بریتانیا و دیگر دول متفق را برای درهم شکستن و تجزیه امپراطوری عثمانی وارد مرحله جدیدتری کرد، انگلستان که نیروی اصلی برای درهم شکستن قدرت عثمانی بود نقشه تجزیه امپراطوری را طوری طراحی کرد که بتواند پس از پایان جنگ منافع استراتژیک خود در خاورمیانه و خلیج فارس و شبه قاره هند را حفظ کند.
از اینرو نخست به طرف ناسیونالیستهای ناراضی عرب روی آورد و طی مذاکرات طولانی با آنان، وعده ایجاد حکومت واحد عربی درصورت سقوط امپراطوری عثمانی داد ودر این میان توانست شریف حسین و پسرش فصیل را به سوی خود جلب کند. ازسوی دیگرطی یک مذاکره محرمانه که بعداً به توافق سایکس – پیکو مشهور شد، طرح تجزیه امپراطوری و تقسیم آن را ریخته شد. درهمین زمان روش سومی را نیز برای تجزیه در پیش گرفته بود و آن مذاکره با صهیونیستها بود، چرا که دراین مرحله انگلستان به حمایت ملی و معنوی یهودیان جهان نیز داشت و از طرف دیگر با نزدیک شدن به صهیونیستها می توانست جای پای مطمئنی درجوار کانال به دست آورد. حاصل مذاکرات انگلستان با صهیونیستها درطی سه سال ازجنگ جهانی اول صدوراعلامیه بالفور در سال 1917 م. بود که در آن وعده موطن ملی یهود به صهیونیستها داده شده بود.
در واقع صدوراعلامیه بالفور سرآغاز قیمومت انگلستان برفلسطین بود. این اعلامیه فلسطین را از منطقه و محدوده مرزهای حکومت آینده شریف حسین که قبلا متفقین وعده دروغین آن را به ایشان داده بودند، حذف کرده و به صهیونیستها می داد. این اعلامیه حتی توانست توافق سایکس – پیکو را نیز دور بزند؛ زیرا براساس توافق سایکس- پیکو فلسطین و اماکن مقدس آن تحت نظر یک رژیم بین الملی قرار می گرفت. اما با این عمل،انگلستان تعهدات خود را نیز در قبال فرانسه نادیده گرفت وجهت حفظ منافع خود در منقطه فلسطین را پبشکش صهیونیستها کرد.
جنگ جهانی به پایان رسید،انگلستان از یک طرف باید به وعده اش به صهیونیستها جامه عمل می پوشاند واز طرف دیگر به کمک متحدانش سرنوشت غنایم (سرزمینهای متصرف شده عثمانی توسط متفقین) جنگی را مشخص کنند، بدین منظور پیروزمندان میدان قرار بر آن گذاشتند که در کنفرانس صلح پاریس که درآغاز سال 1919 برگزار می شد سرنوشت سرزمینهای تصرف شده را مشخص کنند. اعراب و صهیونیستها به این کنفرانس دعوت شدند تا درباره آینده خود نظریاتی را ارائه دهند. آیا دعوت صیهونیستها به این کنفرانس که صاحب هیچ سرزمینی بودن چه منظوری داشت؟ آیا آنان بدون پشتوانه خاصی جرات کرده بودند دراین کنفرانس شرکت کنند و درباره چیزی که نداشته اند وندارند حرف بزنند؟.مسلما آنان جز با حمایت دولت بریتانیا به این کنفرانس راه نیافته بودند.
صهیونیستها در 27 فوریه 1919 طرح خود درباره سرزمین (بدون سند)خویش به شورای عالی پاریس ارائه دادند که دراین طرح آنا ن انگلستان را به عنوان قیم آینده فلسطین پیشنهاد کرده بودند. پیشنهاد انگلستان به عنوان قیم فلسطین توسط گروهی که حتی صاحب یک وجب ازخاک سرزمین فلسطین نبودند چیزی جزنشانه تبانی قبلی میان صهیونیستها و رهبران انگستان نبود.
فرانسه وانگلستان نتواسنتد درمورد سرنوشت کشورهای عربی جدا شده از امپراطوری عثمانی درکنفرانس صلح پاریس وهمچنین دراجلاس محرمانه چهار قدرت بزرگ «امریکا، فرانسه، انگلستان و ایتالیا» (20مارس 1919) به توافقی برسند. بنابرین تصمیم نهایی در این مورد به کنفرانس دیگری سپردند. این کنفرانس در 24 آوریل 1920 در سن ریمو تشکیل شد و سیستم قیمومیت را که ازابداعات ویلسون و رهبران روسیه بعد از جنگ جهانی اول بود برای کشورهای عرب تنظیم کردند. در این کنفرانس به دنبال توافق شرکت کنندگان حاضر،انگلستان به عنوان قیم فلسطین معرفی شد. بعد ازآن شورای جامعه ملل در 24 ژوئیه 1922 قیمومیت انگلستان را به تصویب رساند و از سپتامبر 1923 به مرحله اجرا درآمد. اما سلطه واقعی انگلستان بر فلسطین با انتشاراعلامیه بالفور در سال 1917 و با ورود نیروهای انگلستان به بیت المقدس درهمان سال آغاز شد و حدود سی سال قیمومت بریتانیا بر فلسطین به طول انجامید. این سی سال حکومت بریتانیا بر فلسطین را می توان به چهارمرحله مشخص تقسیم بندی کرد.مرحله نخست از 1918 تا 1929 به طول انجامید. در این ده سال نظام قیمومت،اوضاع فلسطین را تحت کتنرل خودداشت و طی آن حادثه مهمی که سیاست انگلستان در فلسطین را باخطر روبرکند، رخ نداد. ازآنجایی که هدف حکومت قیموت بریتاینا درفلسطین فراهم کردن زمینه اجرای اعلامیه بالفور و تبدیل فلسطین به موطن ملی یهودیان بود. حکومت قیمومت در طول این چهارمرحله برای رسیدن به هدف مذکور، پنج سیاست عمده را درپیش گرفت:
- تشویق مهاجرت یهودیان به فلسطین.
- تسهیل فروش زمینهای اعراب به یهودیان.
- ایجاد سازمانهای اجتماعی و اقتصادی یهودیان در فلسطین و جلوگیری از تشکل اعراب در برابر این سازمانها.
- آموزش نظامی یهودیان توسط افسران انگلیسی.
- تشویق سرمایه گذاری به نفع صهیونیستها در فلسطین ازسوی سرمایه داران آمریکایی و انگلیسی.
لوید جرج، نخست وزیر وقت انگلستان پس از صدور اعلامیه بالفور اعلام کرد که یهودیان باید در فلسطین به اکثریت برسند تا بتوانند یک جامعه مشترک المنافع یهود (خواسته صهیونیستها) تشکیل دهند. بدین خاطر مهاجرتهای زیادی و هرنوع تلاش برای به حداکثر رساندن جمعیت یهود ازسوی مقامات قیمومت تشویق می شد. تشویق مهاجرت یهود و تسهیل آن ازسوی انگلستان حتی درطول سالهای جنگ اول نیز جریان داشت. درفاصله های 1905 تا 1914 تعداد یهودیان فلسطین به چند هزار بیشتر نمی رسید. از زمان جنگ تا پایان آن 59 مستعمره یهودی نشین با حدود 20 هزار جمعیت در فلسطین ایجاد شد، درفاصله سالهای 1919تا 1923 تعداد یهودیان به 35000 و از 1924تا 1931 به بیش از 180000 بالغ می شد. این تعداد در دوره دوم وسوم قیمومت گسترش روزافزون به خود گرفت. در فاصله سالهای 1932تا 1938م. تعداد 217000 صهیونیستی که بیشتر ازلهستان و اروپای مرکزی بوند به فلسطین مهاجرت داده شدند. تا قبل ازجنگ جهانی دوم تعداد یهودیان به 250000رسید. درجریان جنگ دوم که آمدن مهاجرین آزاد بود ومحدویتی نسبت به آن اعمال نمی شد، جمعیت صهیونیستها به 600000 نفر افزایش یافت.
تشویق و تسهیل فروش زمین اعراب به یهودیان نیز با همکاری زمینداران عرب خارج از کشور در طول این سالها ادامه یافت و زمینهای بسیاری ازاعراب به آژانس یهود و کمپانی های سرمایه داری صهیونیستی فروخته شد. در فاصله سالهای میان 1914 تا1922 بیش از 1014000 هکتار زمین اعراب توسط صهیونیستها خریداری شد ودر طول سالهای بعد، این سیاست با شدت بیشتری دنبال گردید.
در طول سالهای دوره نخست قیمومت، سازمانهای سیاسی – اجتماعی یهود در فلسطین با حمایت کامل بریتانیا قوام گرفتند. ولی اعراب درمقابل ازدست زدن به چنین اقدامی محروم بودند. نه تنها سازمان جهانی صهیوینست به عنوان نماینده آژانس یهود به رسمیت شناخته شد بلکه درراه تشکیل مؤسسات آموزشی مخصوص یهودیان ونیز نهادهای مالی وسرمایه گذاری تسهیلاتی نیز به عمل آمد.انگلستان با کمک سرمایه داران خارجی به ویژه صهیونیستها نقش عمده ای درتضعیف و نابودی صنایع عرب و صنایع سنتی فلسطین داشت.آنها به تدریج در طول سالهای قیمومت نسبت به نابودی صنایع و حرفه های عرب وتقویت صنایع یهود و بیگانه در فلسطین اقدام کردند.
مسلح شدن صیهونیستها عملا درطی سالهای جنگ آغاز شد، اما دردوران قیمومت آموزش رسمی صهیونیستها درمراکز نظامی بریتانیا آغاز شده بود.درسال 1918 هاگانا ارتش مخصوص یهودیان با حمایت کامل بریتانیا تأسیس شد و به صورت بازوی نظامی سازمان جهانی صهیونیست، ازمستعمره های یهودی در برابر مقاومت اعراب دفاع می کرد. در پایان دومین دوره قیمومت یعنی در 1939پالماخ متشکل از 30000 نیروی جنگی تآسیس شد. بعلاوه بریتانیا دربرابر گروههای تروریستی یهود نظیر ایرگون واشترن هیچگونه مخالفتی ازخود نشان نمی داد. درحالی که با هر گونه گروه کوچک ملسح عرب به شدت و خشونت رفتار می کرد. قدرت گروههای مسلح صهیونیست به حدی رسیده بود که« کمیسیون سلطنتی پیل در اواسط دهه 1930 جامعه مستعمره نشین صهیونیستی را دولتی دردولت قیمومت توصیف کرد».
یکی از اقدامات عمده که انگلستان دردوره قیمومت انجام داد؛ تضعیف بنیه اقتصادی و مالی اعراب فلسطینی وبه کنترل درآوردن اقتصاد فلسطین در راستای اهداف خود وتقویت بینه اقتصادی صهیونیستها در فلسطین بود.درسالهای حکومت قیمومت بسیاری ازسرمایه داران یهودی،انگلیسی وآمریکایی برای مهاجرت به فلسطین تشویق شدند، ورود تکنولوژی صنعتی امریکا وانگلستان برای حمایت از به فلسطین، صنایع و کشاورزی صیهوینستها را متحول کرد. بر خلاف دعوی صیهونیستها اکثر مهاجرین صیهونیستی درطوال سالهای قیمومت درزمره کشاورزان و کارگران مهاجر نبودند بلکه به تشویق نظام قیمومت و سازمان جهانی صیهونیست بسیاری ازسرمایه داران صهیونیستی ازکشورهای اروپایی و امریکای به فلسطین سرازیر شدند و سرمایه های خود را در خدمت صیهونیسم و توسعه مستعمره های صیهونیستی صرف کردند. درفاصله سالهای 41-1939 حدود 25050.سرمایه دار دارای سرمایه های بیش ازهزار لیره استرلینگ وارد فلسطین شدند.همچنین به تشویق بریتانیا ازسال 1919 تا 1936 بیش از 400000000 دلار در فلسطین سرمایه گذاری شد. بانک انگلیسی- فلسطین درطول سالهای قیمومت به بانک رسمی صیهونیستها تبدیل شده بود. درسال 1936 تعداد 5602 کارخانه گوناگون متعلق به یهودیان درفلسطین به فعالیت مشغول بود که 9/10(نه دهم)کل کارخانه های کوچک و بزرگ کشور بود.تعداد نیروهایی که دراستخدام صنایع صهیونیستی بودند. از 4750 در سال 22-1921 به 10968 در سال 1929 و سپس به 28616 افزایش یافت.
یکی از اهداف گسترش روز افزون صنایع مذکور، افزایش توان جذب اقتصادی فلسطین و در نهایت قبول مهاجران بیشتربرای مشغول شدن به کار در این کارخانه ها بود. ضمنا صهیونیستها با دادن کار به اعراب درمؤسسات خود به شدت مخالف بودند. علاوه براین از همان آغاز اشغال فلسطین، مقامات انگلیسی طرفدار صهیونیسم به پستهای مهم اداری و سیاسی درفلسطین گماشته شدند. دولت انگلستان اندکی بعدازاشغال فلسطین «اداره سرزمین اشغال شده دشمن» را تأسیس کرد و درآن افسران وشخصیتها و نیز بازرگان صهیونیستی را استخدام نمود.روسای این نهاده ها نیز همگی طرفدار صهیونیسم بودند.
در سال 1920سرهربرت ساموئل شخصیت برجسته صهیونیست و ازطرحان اعلامیه بالفور، با حمایت وایزمن به عنوان اولین کمیسر عالی بریتانیا، ریاست حکومت فلسطین را به عهده گرفت. در دستگاه حاکمه انگلستان هیچ کس برای اجرای اعلامیه بالفور فراهم ساختن زمینه های تبدیل فلسطین به موطن ملی یهود، مناسبتر از ساموئل نبود. معاون او « سرویندام دیدز» نیز یک صهیونیست بود. دادستان کل حکومت قیمومت نیز که قبلا در« اداره سرزمین اشغال شده دشمن» کار می کرد.«نورمن بنتویچ» وکیل و محقق یهودی انگلستان بود که یکی از اعضائ نسل جوان صیهنیستهای انگلستان به شمار می رفت. سرانجام یک تیم کوچک وتوانا ازمقامات یهودی –انگلیسی درادارات مختلف حکومت قیمومت مشغول به کارشدند.
دوره دوم قیمومت انگلستان بر فلسطین از سال 1929 آغاز شد و به مدت ده سال به طول انجامید. شورش های گسترده سال 1929 فلسطینیان سرآغاز این دوره حکومت از قیموت بریتانیا درفلسطین بود. شکست انگلیسی ها و صیهونیستها درانتخابات شهرداریها درسال 1927 و تبلیغات شدید علیه حاج امین الحسینی رهبر جنبش ملی فلسطین، علاوه برآن گسترش مهاجرت و انتقال زمینهای اعراب به صهیونیستها زمینه درگیریهای 1929 را فراهم ساخت. درگیری در اصل برسربخشی ازدیواری که به نظر یهودیان محل معبد هیکل سلیمان بود ودرحال حاضر هم به عنوان محل معراج حضرت محمد (ص) ازسوی مسلمان عبادت می شود، آغاز شد. هنگامی که صهیونیستها قصد داشتند این بخش ازدیوار را به تصرف خود درآورند، با واکنش مسلمان روبرو شدند. یهویان با پرده کشی محل مربوط به مسلمانان، باعث تحریک مسلمان شدند. حکومت بریتانیا که احتمال شعله ور شدن خشم مسلمان و بروز درگیرهای جدید را می داد، پرده ها را ازمحل دیوار ندبه برداشت. اما صهیونیستها در15 اوت در یکی ازاعیاد یهودی با برافراشتن پرچمهای صهیونیستی به طرف دیوار ندبه به حرکت در آمدند وشعار«دیواردیوارماست» را سردادند. تمجع مسلمان در 16 اوت 1929 به مناسب ولادت رسول اکرم درکنار دیوار ندبه موجب درگیری صهیونیستها و مسلمانان شد که منجر به کشته شدن یک صهیونیستی گردید. این درگیری سرآغاز شورشهای دیگری درشهرهای بیت المقدس، الخلیلی، یافا، بیسان، حیفا و صفد شد که دراین درگیرهای خشونت بار که میان اعراب و صهیونیستها رخ داد درمجموع 133 صیهونیستی و 116 مسلمان کشته شدند.
انگلستان دردوره دوم قیمومت خود برفلسطین با توجه به رادیکال شدن جنبش ملی فلسطین و قیامهایی مردمی فلسطین دست به یک سری اقدامات زد. از جمله تشکیل کمیسیونهای برای بررسی حوادث و خواسته های مسلمانان و صهیونیستها. دولت انگلسان برای علت یابی درگیرههای 1929 کمیسیونی را به ریاست «والتر شاو» مامور بررسی حوادث اوت کرد. بنابر گزارش این کمیسیون دولت انگلستان می بایست برای فرونشینی خشم اعراب به صراحت موضع خود را درمورد فلسطین بیان کند. کمیسیون تأکید کرد که مهاجرت صهیونیستها بیشتراز ظریفت اقتصادی کشور فلسطین است . بعد ازآن در مارس 1930 هیئتی از کمیته اجرایی عرب به لندن رفت و با مکدونالد وزیر مستعمرات تماس گرفت و خواست های خود را مطرح ساخت، اما دولت انگلستان درخواستهای آنان را نادیده گرفته اعلام کرد، جان سمسون متخصص خود را برای بررسی مسئله مهاجرت و اراضی عرب به فلسطین اعزام می کند . سمسون در گزارشی خواستار جلوگیری ازمهاجرت غیرقانونی صهیونیستها شد. دولت انگلستان برای آنکه بتواند تا حدودی ازخشم اعراب بکاهد، دست به انتشار کتاب سفید پاسفیلد (1930) زد. در این کتاب پیشنهادات کمیسیون شاو و جان سمسون پذیرفته شد.این کتاب با وجود آنکه درآن سعی شده بود به برخی از خواسته های اعراب توجه کند، اما در اصل ادامه دهند نکات اصلی کتاب سفید چرچیل(1923) بود. از آنجایی که در کتاب به خواسته های اعراب توجه شده بود، صهیونیستها به ریاست وایزمن اعتراضات خود را به دولت انگلستان اعلام کردند و مکدونالد درپی فشار صهیونیستها طی نامه ای به وایزمن به گونه ای کتاب سفید را تفسیر کرد که مطالب اساسی که مربوط به اعراب بود را فسخ می کرد. مک دونالد تسهیل مهاجرت صیهونیستها را وظیفه قیمومت دانست و تاکید کرد که کتاب سفید باعث منع انتقال زمینهای اعراب به یهودیان نمی شود.
موج جدید مهاجرت صهیونیستها ازسال 1931 به کمک انگلستان و رهبران نازیسم افزایش یافت. درفاصله سالهای 1931-35 19به دلیل روی کارآمدن نازی ها درآلمان موج جدید مهاجرت ها از اروپا به سوی فلسطین آغاز گشت و به دنبال توافق «پاآباراء» میان رایش و صهیونیستها آلمان به تشویق مهاجرت صهیونیستها به فلسطین پرداخت.مقامات انگلستان نیز دروازه های فلسطین را برروی مهاجران جدید بازکردند. بعد از این اقدامات، تعداد مهاجران درسال 1935 به 15 برابر تعداد آنها در 1931 افزایش یافت.گسترش مهاجرت و نقض وعده انگلستان دررابطه با کتاب سفید 1930 و ادامه حمایت دولت قیمومت ازصهیونیستها با واکنش اعراب مواجه شد. بعد از آنکه تظاهرات اعراب مسیحی و مسلمانان در سال 1933 توسط نیروهای پلیس انگلستان سرکوب شد، با فرارسیدن سال 1936 و ادامه حمایت گسترش مهاجرت صهیونیستها وانتقال اراضی اعراب به صهیونیستها، اعراب به این نتیجه رسیدند که با توجه به این حوادث بریتانیا عامل اصلی تقویت صهیونیسم درفلسطین است. بنابرین خواستار حمله به مراکز دولتی شدند وبراین تصور بودند که با اخراج انگلستان ازفلسطین صهیونیسم نیز به خودی خود از بین می رود. به همین جهت دست به اقداماتی علیه دولت قیمومت زدند. مسلح شدن صهیونیستها و تشکیل گروههای تروریست و ارتش رسمی از سوی آنان اعراب را به دست زدن به نبرد مسلحانه علیه انگلستان و صهیونسیم تشویق کرد. نمونه بارز آن قیام شیخ عزالدین قسام بود که کشته شدن ایشان در اوایل نوامبر 1935 یکی از عوامل قیام 1936 بود.گسترده شدن قیام 1936 و اعلام سهمیه مهاجرت برای نیمه دوم سال 36 19خشم اعراب را بیشتر کرد وبه مستعمره های صهیونیستی نشین و خطوط راه آهن صهیونیستها حمله کردند. با گسترش قیام و خشونت، دولت انگلستان خواستار پایان اعتصاب تظاهرات کنندکان وتشکیل کمیسیون سلطنتی برای بررسی خواسته اعراب شد. این کمیسیون که به کمیسیون «سلطنتی پیل» معروف است، درنوامبر 1936 وارد فلسطین شد.این کمیته به مدت 7تا 8 هفته درفلسطین اقامت داشتند و گزارشی بالغ برچهارصد صفحه ارائه دادند. در این گزارش منبع کشمکشها از زمان های گذشته تاکنون مورد بررسی قرار گرفت وعوامل قیام،مسئله انتقال اراضی اعراب به صهیونیستها،مشکل مهاجرت و افزایش آن را به بحث و تحلیل گذاشتند.کمیسیون در پایان بررسی کشمکشهای اعراب و صهیونیستها هرگونه سازش میان آنها را غیرممکن دانست وادامه قیمومت را با این وضع به صلاح دولت انگلستان ندانست و خواستار طرح تقسیم فلسطین به سه منطقه یهودی،عرب و بین المللی (زیر نظر قیمومت) شد.
دولت انگلستان پس ازانتشار گزارش کمیسیون پیل در سال 1937 نظر کمیسیون مبنی بر تقسیم فلسطین را پذیرفت و آن را براساس اصول وعلل محکم استوار دانست و هر راهی بجز تقسیم را برای سازش خواسته های اعراب و صهیونیستها رد کرد؛ چرا که هر روش دیگر برای سازش اعراب با صهیونیستها ممکن بود منافع انگلستان را بیش از این به خطر بیاندازد ونتواند به وعده اش درقبال اعلامیه بالفور جامه عمل بپوشاند که عدم این کار،زیانهای مالی ومعنوی زیادی ازسوی صهیونیستها را متوجه دولت انگلستان می کرد. دولت انگلستان در دوره دوم به دلیل رادیکال شدن جنبش مردم فلسطین و قیامهای پی درپی آنان در تنگا قرار گرفته بود. حمایت وزیر خارجه انگلستان ازطرح تقسیم درشورای جامعه الملل با عکس العمل شدید اعراب روبرو شد. انتشار وتایید آن ازسوی وزیر خارجه انگلستان باعث شد که دامنه انقلاب فلسطینیان بیشتر شود.حمله گروههای چریکی عرب به تأسیسات ونهادهای قیمومت و تخریب آنها، ترور تعدادی ازشخصیتهای دولت قیمومت وادامه شورشها، باعث شدکه دولت انگلستان طرح تقسیم را غیر قابل اجرا بداند. تسلیم دولت انگلستان برعدم اجرا طرح تقسیم فلسطین مبنی برتسلیم دربرابرخواسته اعراب نبود، وجود اوضاع وخیم بین المللی دراروپا یکی ازعوامل رد این طرح ازسوی انگلستان بود؛ چرا که با قدرت گرفتن هیتلر و تحریکات وتهدیدات ایشان شبح جنگ براروپا سایه افکنده بود و دراین زمان بحرانی انگلستان نمی خواست که مردم عرب و فلسلطین را ازخود بیگانه کند و به وجود آنان نیاز داشت. دولت انگلستان به خوبی درک کرده بود که درصورت طرح تقسیم کمیسیون پیل دشمنی اعراب چند برابر خواهد شد.
دوره سوم قیمومت انگلستان بر فلسطین همزمان با شروع جنگ جهانی آغاز شد و تا 1947 یعنی ارجاع مسئله فلسطین به سازمان ملل ادامه داشت.انگلستان برای حفظ منافع خود درجنگ و جلب حمایت اعراب به تدریج از تقویت صهیونیستها دست کشید و سعی کرد میان دو گروه متخاصم در فلسطین نوعی سازش ایجاد کند. در این دوره صهیونیستها که بی مهری انگلستان را مشاهده کرده بودند بسوی قدرت نوظهور جهانی یعنی ایالات متحده آمریکا روی آوردند وسیاستهای جدیدی را با حمایت رئیس جمهور آمریکا و صهیونیستهای آمریکایی طرح ریزی کردند. جنگ جهانی دوم به تضعیف جنبش اعراب فلسطین کمک کرد. زیرا با تبعید رهبران جنبش و مسلح شدن بیش ازحد گروههای نظامی صهیونیست تحت حمایت ایالات متحده، امکان مقابله با آن کمتر شد.
سرآغارمرحله سوم قیمومت انگلستان بر فلسطین صدور کتاب سفید 1939 مکدونالد بود. انگلستان در مذاکرات سال 1939 لندن برآن شد که اعراب فلسطین ونمایندگان برخی کشورهای عربی را دعوت کند وبه انجام این کار موفق شد.دولت انگلستان دراین زمان بحرانی (نزدیک شدن جنگ جهانی دوم) به حمایت اعراب نیاز داشت. در این کنفرانس راه حل بریتانیا درمورد مسئله فلسطین تأسیس کشور واحد فلسطینی هم پیمان با انگلستان طی یک دوره انتقال 10 ساله بود که به شدت از طرف اعراب و همچنین صهیونیستها رد شد. به دنبال رد این طرح،دولت انگلستان در 17 مه 1939 اصول سیاست خودرا درمورد فلسطین به صورت یک کتاب سفید ارائه داد. در این کتاب به تأسیس یک کشور دوملیتی درعرض 10 سال آینده اشاره شده بود.درمقدمه کتاب تاکید شده بود که هدف انگلستان تبدیل فلسطین به یک منطقه یهودی نیست. دراین کتاب محدودیتهایی در رابطه با مهاجرت صهیونیستها ارائه شد وانتقال اراضی در برخی مناطق طبق نظر رئیس قیمومت ممنوع و در برخی جاها محدود می شد. مفاد کتاب تا حدودی باب میل اعراب تنظیم شده بود. دولت انگلستان از آنجایی که به حمایت اعراب نیاز داشت، دست به چنین اقدامی زد و گرنه که چرا قبل ازآن به شدت با خواسته اعراب مخالفت می نمود.دولت انگلستان با انتشار کتاب سفید 1939 توانست خصومت اعراب با خود را به حداقل برساند. بدین ترتیب از شدت حملات ضد انگلیسی درجهان عرب کاست و توانست دربحرانی ترین سالهای جنگ جهانی دوم درمصر و فلسطین برای خود پایگاههای نظامی ایجاد کند.
صهیونیستها به شدت با کتاب سفید مخالفت کردند، زیرا طرح مطالب آن را برابربا لغو وعده بالفور وقیمومت می دانستند. با انتشار کتاب سفید درواقع همکاری انگلستان وصهیونیسم به مرحله پایانی خود رسید. اما با این وجود، آنان درجنگ جهانی دوم انگلستان را علیه آلمان همراهی کردند.انتشارکتاب سفید واقدامات بعدی دولت انگلستان برای اجرای مفاد کتاب سفید ازجمله ممنوع شدن انتقال زمین اعراب به صهیونیستها دربرخی مناطق و محدود شدن انتقال اراضی دربرخی مناطق دیگر،کاهش مهاجرت، جلوگیری ازمهاجران غیرقانونی به خاک فلسطین، صهیونیستها را بیش از بیش ازانگلستان دور کرد و به سوی حامی دیگری یعنی امریکا کشاند. صهیونیستها که سیاست دوپهلوی انگستان درمقابل آنان و اعراب را برای اجرای اهداف خود دیگر مفید نمی دانستند، تصیم به زمینه سازی اخراج نیروهای انگلستان از فلسطین گرفتند وازسوی دیگر با شدت دادن به عملیات ترور و وحشت علیه اعراب سعی داشتند آنان را به اقلیت برسانند تا یهودیان با استفاده ازمهاجران جدید اروپایی به اکثریت تبدیل شوند. صهیونیستها سالهای جنگ را بهترین فرصت برای ایجاد کشور یهود می دانستند. هدف انگلستان ازانتشار کتاب سفید را خیانت به تحقق هدف خود تلقی می کردند، به همین جهت درعین تلاش برای لغو مقرارات کتاب سفید 1939 و مبارزه دوجانبه علیه اعراب و بریتانیا، جلب نظر و حمایت امریکا را به هدف عمده دیگر خود تبدیل کرده بودند. صهیونیتسها به خوبی درک کرده بودند که امریکا بعد از انگلستان حامی خوبی است، برای نیل به هدفشان یعنی؛ اجرای طرح بالفور، چرا که لویی براندیس شخصیت برجسته دولت ویلسون وعضو دیوان عالی وقت امریکا نقش بسیار برجسته ای در تأیید اعلامیه بالفور از سوی ویلسون، قبل ازصدور آن درنوامبر 1917 داشت. درواقع اگر دولت امریکا ازاعلامیه بالفور حمایت نمی کرد، انگلستان هرگز حاضر به صدور آن نمی شد. پس ازصدور کتاب سفید 1939انگلستان،دستگاههای رهبری صهیونیسم جهانی از اروپای غربی و انگلستان به امریکا منتقل شد.گسترش نفوذ سرمایه داران آمریکایی درخاورمیانه و خاورنزدیک، درک اهمیت موقعیت استراتژیک منطقه ازسوی محافل حکومتی و رشد تصاعدی سازمانهای صهیونیست در امریکا به نفوذ محافل صهیونیست دردولت آمریکا کمک کرد.
نفوذ سرمایه داران صهیونیسم دربخش اعظمی از وسایل ارتباطی امریکا و همچنیین دستگاه دولتی نقش بسزایی درکشاندن امریکا به جدال صهیونیستها واعراب داشت. صهیونیستهای آمریکا، بزرگترین حامی ودر واقع سنگر اصلی صهیونیستها درفلسطین بودند وبدون وجود آنها تأسیس اسرائیل به هیچ وجه امکان نداشت. نفوذ صهیونیستهای آمریکایی درمحافل حکومتی بخوبی درسیاستهای سه رئیس جمهور آمریکا یعنی ویلسون،فرانکلین روزولت، وهری ترومن آشکار بود. در 1917 ویلسون نقش عمده ای در صدوراعلامیه بالفور ایفاء کرد. روزولت در 1943 به منظور پذیرش صدهزار مهاجر جدید درفلسطین دولت انگلستان را تحت فشار قرارداد. نقش ترومن درحمایت ازصهیونیستها و تأکید بر پذیرش صدهزار مهاجر یهودی درفلسطین و سپس تأسیس و شناسایی آن نیز قابل انکار نیست.
آ خرین مرحله قیمومت انگلستان در فلسطین را می توان ازنظرزمانی به دومرحله تقسیم کرد. مرحله اول ازمه 1946 تا فوریه 1947 که امریکا وانگلستان درپی راهی قابل قبول پایان بخشیدن به مشکل یهود واعراب بودند. ولی سرانجام مقامات لندن که خود را ناتوان از اداره اوضاع و ارائه راه حل مناسب می دیدند، مسئله فلسطین را به سازمان ملل متحد ارجاع دادند. درمرحله دوم (فوریه 1947 تامه1948)که آخرین کمیسرعالی فلسطین را ترک کرد،انگلستان به طور کلی کنترل اوضاع را ازدست داده بودند و سازمان ملل متحد در پی راه حل مسئله فلسطین می گشت.
وخامت اوضاع درسال 1946 و شدت حملات گروههای صهیونیست به اهداف بریتانیا به حدی رسید که کابینه به حکومت قیمومت اختیار داد تا به سرکوب گروههای صهیونیست اقدام کند. دفترمرکزی آژانس یهود و دفتر اصلی آن درتل آیو به محاصره وتصرف دولت قیمومت درآمد.کمیسرعالی هدف این اقدامات را سرکوب تروریسم و برقراری نظم توصیف می کرد. فشار صهوینستها درامریکا علیه دولت انگلستان و همچنیین فشاردولت امریکا جهت مجوز مهاجرت 100هزارمهاجر صهیونیستی به فلسطین واقدامات گروه تروریستی ایرگون در فلسطین، انگلستان را وادار به برگزاری کمیسیون وارائه طرحی دیگر موسوم به موریسون – گرادی شد.امریکا که امیدوار بود انگلستان را به پذیرش 100هزار مهاجر متقاعد کند به همین در ژوئیه 1946 هیئتی را به لندن فرستاد تا برای انتقال یهودیان موضوع کمک مالی به انگلستان را مطرح سازد. کمیسیون درمارس 1946 گزارش خود را که شامل 9 توصیه بود ارائه داد،کمیسیون خواستار پذیرش صد هزار مهاجر یهودی به فلسطین شد. به این دلیل و بهانه که آنها خود مایل به مهاجرت به این منطقه هستند و جایی را ندارند. لغو قانون انتقال اراضی که منانع خرید زمین ازسوی صهیونیستها می شد و تأکید برغیرقابل انکار بودن موطن ملی یهود، تشکیل کشور دوملیتی عرب - یهود ازدیگراصول گزارش کمسیون مذکور بود. دولت امریکا به محض ارائه گزارش آن را پذیرفت و ترومن خواستار پذیرش 100هزار مهاجر به فلسطین شد، اما دولت انگلستان از پذیرش آن خودداری کرد و به شرط منحل شدن تمامی ارتشهای محلی عرب و یهود وازجمله هاگانا حاضر به پذیرش ورود 100 هزار مهاجر به خاک فلسطین خواهد شد.
امریکا توانست پذیرش 100 هزارمهاجر را درطرح جای دهد. اما طرح به دلیل اختلافات کاخ سفید ودولت انگلستان به اجرا درنیامد وامریکا آن را به دلیل آنکه شبیه طرح کمیسیون تحقیق امریکایی– انگلیسی 1945 است رد کرد. انگلستان طرح را به اطلاع اعراب و صهیونیستها رساند.صهیونیستها دراوت 1946 طرحی ارائه دادند که براساس آن فلسطین تقسیم می شد و یک کشور یهودی که وسعت آن برابر با همان اسرائیل 1948بود، تأسیس می گردید. انگلستان طرح مذکور را به دلیل مخالفت اعراب رد کرد. اما امریکا دراکتبر همان سال، طرح مذکور را که توسط بن گورین ارائه شده بود پذیرفت. درمقابل اعراب خواستارتشیکل یک کشورمستقل عربی درفلسطین شدند.اعراب ویهودیان برای مشورت با انگلستان دراین باره به لندن دعوت شدند ولی مذاکرات با دوگروه که به صورت جداگانه انجام گرفت به نتیجه نرسید.
مرحله دوم مذاکرات لندن که در ژانویه 1947 انگلستان با نمایندگان عرب وآژانس یهود برگزارشد، نیز ثمری درنداشت. دراوائل فوریه 1947 «بوین »وزیر خارجه انگلستان آخرین طرح خود را به اعراب وصهیونیستها ارائه داد. براساس این طرح، فلسطین به دو استان عرب ویهود تقسیم می شد و از خودگردانی داخلی برخوردار بودند. همچنین طی پنج سال 96000 مهاجر یهود می بایستی وارد فلسطین شود و پس از 5 سال زمینه های تشکیل یک کشور واحدعرب - یهود فراهم می شد. در دوران 5 ساله، آژانس یهود منحل می گردید و استانهای عرب ویهود ازقدرتهای وسیع قانون گذاری و مالی برخوردار می شدند. درپایان چهارسال، یک مجلس مؤسسان برای تأسیس کشورمتحد وملیتی تشکیل می شد و چنانچه برسر قانون اساسی توافق حاصل نمی شد، اختلاف به شورای قیمومت سازمان ملل ارجاع می گردید.
پیشنهاد بوین ازسوی اعراب وصهیونیستها رد شد وانگلستان تصمیم گرفت قضیه را به سازمان ملل متحد ارجاع دهد. بدین خاطر، بوین در 26 فوریه 1947 در مجلس عوام اعلام کرد که نظام قیمومت قادر به حل مسئله فلسطین نیست، زیرا یهودیان تقاضای پذیرش میلیونها مهاجردارند و این به زیان اعراب است.بدین خاطر انگلستان در حل مسئله به بن بست رسیده ودولت تصمیم گرفت که کل قضیه را به سازمان ملل متحد ارجاع دهد.
سرانجام در فوریه 1947م. دولت انگلستان اعلام کرد که نیروهایش را ازخاک فلسطین خارج خواهد کرد ومسئولیت آینده این کشور را به سازمان ملل خواهد گذاشت. در این رابطه مذاکراتی درسطح بین المللی شروع شد، در29 نوامبر1947م. سازمان ملل قطعنامه 181 «موسوم به قطعنامه تقسیم فلسطین» را با 33رای موافق دربرابر 13رای مخالف ویک رای غایب و10 رای ممتنع درمجمع عمومی سازمان ملل متحد به تصویب رساند. مطابق این قطعنامه سرزمین فلسطین به دوکشور عبری وعرب تقسیم می شد و55درصد اراضی آن به رژیم اسرائیل تعلق گرفت ومقرر شد شهر بیت المقدس به صورت بین المللی اداره شود. ولی سازمان ملل درعمل ازاجرای طرح عاجز ماند وانگلستان از نظارت دراجرای آن خودداری کرد وفقط اعلام داشت که نیروهایش را در15 مه 1948 ازفلسطین تخلیه خواهد کرد. سرانجام در14 مه 1948م. کمیسرعالی انگلستان ازفلسطین خارج شد وتخلیه نیروهای انگلستان آغاز گردید و در همان روز، بن گورین درتل آویو تشکیل دولت اسرائیل را اعلام کرد.

نتیجه گیری :
انگلستان از نیمه دوم قرن 19 م. که درصدد به دست آوردن مستعمرات بیشتر درخارج از اروپا بود در منطقه خاورمیانه و جوار کانل سوئز،مناطق استراتژیکی به دست آورد و به هروسیله ممکن ازآنها محافظت می کرد. یکی ازروشهای محافظت از این پایگاه استراتژیک، طرح استقرار یهودیان درفلسطین با ادله های واهی تاریخی ودینی بود.انگلستان به کمک فرانسه جهت حفظ منافع خود در خاورمیانه درفاصله سالهای 1848-1840 مسئله یهودیان را تحت عنوان «مسئله شرق »مطرح کرد تا بدین وسیله بتواند ازمنافع خود درمدیترانه وکانال سوئز با طرح ایجاد یک کشورصهیونیستی درفلسطین محافظت کند.
شروع جنگ جهانی اول درآغاز قرن بیستم م. و قرارگرفتن عثمانی درصف متحدین فرصت مناسبی برای انگلستان جهت درهم شکستن امپراطوری عثمانی به وجود آورد.انگلستان دراین زمان به صهیونیستها نزدیک شد ؛ چرا که به حمایت مالی ومعنوی آنان نیاز داشت وصهیونیستها نیزدنبال قدرتی می گشتند تا هرچه بیشتر زمینه حضور آنان را در فلسطین فراهم کند. انگلستان درطول سالهای جنگ با صهیونیستها وارد مذاکره شد وحاصل این مذاکره صدور اعلامیه بالفور و وعده موطن ملی یهود به یهودیان ازطرف دولت انگلستان شد.
صدوراعلامیه بالفور(1917) و ورود نیروهای نظامی انگلستان به فلسطین درهمان سال سرآغاز سلطه انگلستان برفلسطین شد. انگلستان درپایان جنگ جهانی اول به وسیله طرح قیمومت که ا زابداعات گردانندگان جنگ جهانی اول بو،د سلطه خود را بر فلسطین پایدارتر کرد.
انگلستان درطول دوره قیمومتیش برفلسطین که حدود سی سال طول کشید با روشهای و سیاستهای مختلف زمینه تبدیل فلسطین به موطن صهیوینستها را فراهم کرد. درمرحله نخست که کنترل کامل فلسطن را دردست داشت با تشویق مهاجرین به فلسطین، تسهیل فروش زمین اعراب به صهیونیستها و مسلح کردن آنان وهمچنین ایجاد سازمانهای اجتماعی – اقتصادی صهیونیستی زمینه را هرچه بیشتر برای اجرای اعلامیه بالفورفراهم کرد. درمرحله دوم که با قیام اعراب و فلسطینیان روبر شد با روش دیگری به زمینه سازی اجرای اعلامیه بالفور کمک کرد و آن برگزاری کمیسیونها و کنفرانس هایی بود که درهمه آنها بیشترین توجه ازآن صهیونیستها بود، هرچند هرازچند گاهی برای گمراهی اعراب نکاتی درآن کنفرانسها وطرحها به نفع اعراب گنجانده می شد. درپایان انگلستان که زمینه را به طور کامل فراهم کرده بود با کمک امریکا توانست به وعده خود یعنی اجرای اعلامیه بالفور جامه عمل بپوشاند و مسئله فلسطین را به سازمان ملل ارجاع داد. سازمان ملل نیز که ساخته دست همین قدرتها بود با برگزاری چندین جلسه فرمایشی رأی به تشکیل دولت غاصب اسرائیل داد.

منابع:
- احمدی، حمید، ریشه های بحران درخاورمیانه، تهران: انتشارات کیهان،1377.
- ایزاک دویچر،ماکسیم،رودنسون، درباره فلسطین، ترجمه،منوچهرهزارخانی، مشهد: توس، [بی نا]،[بی تا]
- اینگرامز، دورین، بذرهای توطئه (گزیده اسناد وزارت خارجه انگلیس ازبالفور تا قیمومت) ترجمه حسن ابوترابیان، انتشارات اطلاعات، تهران، 1366.
- زعیتر،اکرم، سرگذشت فلسطین«کارنامه سیاه اسعتمار»،ترجمه علی اکبرهاشمی رفسنجانی،تهران:انتشارات حکمت.
- کسمایی،علی اکبر، پیدایش صهیونیسم ازآغاز تا امروز، تهران، انتشارات بعثت،1353.
- کوشکی، مرضیه، «مناسبات سازمان جنبش حماس بادولت تشکیلات خودگران» فلسطین، پایان نامه ارشد، دانشگاه تهران، دانشکده ادبیات، 1389
- کیالی،عبدالوهاب، تاریخ نوین فلسطین، ترجمه محمد جواهر کلام، تهران: انتشارات امیر کبیر، 1376
- لیونل دادیانی و الکساندر کیسلو: نفوذ صهیونیسم در دولت امریکا، ترجمه نوری آریان،تهران: مؤسسه مطبوعاتی عطا،1361
- ماکسیم رودنسون، اعراب واسرائیل، ترجمه رضا براهنی، تهران: انتشارت خوارزمی،1348.
- محسن محمد صالح،طرح های صلح مربوط به قضیه فلسطین (از سال 1937 تا2001)، http://www. palestine-persian.info 2007
- نوری، مسعود، شیخ عزالدین القسام بنیانگذار انقلاب اسلامی فلسطین، انتشارات نور، تهران، 1361