صهيونيسم تافته جدا بافته حقوق بین الملل

نظام سلطه و ناعادلانه جهانى صهيونيسم را مانند يک آمبولانس قلمداد مى‌کند که مى‌تواند براى نجات رژيم بيمار صهيونيستى قوانين و مقررات رانندگى را زير پا بگذارد. آنها حق دارند هر سرزمينى را اشغال کنند به قوانين بين‌المللى بى‌اعتنا باشند. صهيونيست‌ها مى‌توانند به نام منافع به قول خود يهود زير هر نوع قرارداد و تعهدى بزنند و به هيچ کس هم پاسخگو نباشند. اکنون نگاهى گذرا به تاريخ اين رژيم نامشروع مى‌اندازيم:
1.در سال 1901 هرتزل به نمايندگى از سوى صهيونيست‌ها از سلطان عبدالحميد پادشاه عثمانى که فلسطين جزء سرزمينش محسوب مى‌شد درخواست نمودند امتيازى براى يهوديان صادر شود تا آنها بتوانند ارض موعود را آباد کنند که عبدالحميد آن را نپذيرفت به ناچار صهيونيست‌ها به انگليس روى آوردند و انگليس امتياز اوگاندا را داد که مورد پذيرش صهيونيست‌ها قرار نگرفت.
2.در زمان جنگ جهانى اول و الحاق فلسطين به انگليس و شکست دولت عثمانى راه براى تسلط صهيونيست‌ها بر فلسطين باز شد و در نتيجه اعلاميه بلفور مبنى بر تشکيل دولت يهود انتشار يافت.
3.در سال 1920 اولين درگيرى بين اعراب فلسطينى و صهيونيست‌ها رخ داد که دولت انگليس فرماندار را عوض کرد و يک صهيونيست گذاشت.
4.در سال 1921 در اعتراض به فرماندار يهودى شورش‌هايى به وجود آمد که 15 روز ادامه داشت.
5. در سال‌هاى 1926 و 1936 در اعتراض به مهاجرت صهيونيست‌ها به سرزمين فلسطين و اشغال مزارع و سرزمين فلسطينيان و اقدامات تجاوزگرانه صهيونيست‌ها قيام‌هاى مردمى در سرزمين‌هاى اشغالى رخ داد که به وسيله صهيونيست‌ها و بريتانيا سرکوب شد.
6. از سال 1937 تا 1939 قيام‌ها ادامه داشت که خانه‌هاى فراوانى خراب و هزاران فلسطينى شهيد و زخمى شدند.
7.در سال 1942 بر اثر نفوذ يهوديان در حزب کارگر انگليس حزب مذکور خواستار اخراج اعراب فلسطينى و جايگزينى صهيونيست‌ها شد.
8. در سال 1944 يهوديان موفق به تشکيل ارتش يهودى با جلب نظر چرچيل شدند.
9.در سال 1947 انگليس اعلام کرد از سال بعد از فلسطين خارج مى‌شود و سرپرستى آن را به سازمان ملل مى‌دهد و در همين زمان سازمان ملل طى قطعنامه 181 فلسطين را به سه قسمت تقسيم کرد 44 درصد براى احزاب، 56 درصد براى يهوديان و بيت‌المقدس را بين‌‌المللى اعلام کرد.
10. با مخالفت اعراب در نيمه شب 15 مه 1948 صهيونيست‌ها با حمله به سراسر مناطق فلسطين دولت يهودى را اعلام کردند.
11. در سالهاى 1948، 1956 و 1967 اعراب با اسرائيل درگير شدند که در تمام جنگ‌ها شکست خوردند و 77 درصد از خاک فلسطين اشغال شد. در سال 1967طى مدت شش روز صهيونيست‌ها صحراى سينا،‌ کرانه باخترى رود اردن، نوار غزه، ارتفاعات جولان را به اشغال خود در آوردند. آنها بدين ترتيب سرزمين‌هاى اشغالى خود را به 3 برابر افزايش دادند.
12. بر اساس قطعنامه 242 که پس از اشغال باقى مانده سرزمين‌هاى فلسطين در جنگ 1967 صادر شد مى‌بايست تمام کرانه باخترى و نوار غزه همراه با مناطق اشغال شده در جنگ 1967 به فلسطينى‌ها مسترد گردد که اسرائيل زير بار آن نرفت.
13. در برابر انتفاضه مردم فلسطين اسرائيلى‌ها در کنفرانس مادريد در سال 1991 قول استرداد 100 درصد از سرزمين‌هاى کرانه باخترى و نوار غزه را به رهبران ساف و ياسر عرفات دادند و به اين وسيله تمام امتيازات لازم را از او گرفتند. در کنفرانس اسلو در سال 1993 (توافق‌نامه غزه - اريحا) اين رقم به 90 درصد، در قرارداد مريلند در سال 1997 به 40 درصد، در اجلاس شرم‌الشيخ به 18 درصد و در اجلاس کمپ ديويد 2 به 13/5 درصد کاهش يافت. در کنفرانس اسلو سخن از ايجاد حکومت مستقل فلسطين بود اما در طول مذاکرات موضوع به نوعى به خودمختارى محدود با قدرت عمل بسيار پايين تبديل شد. بدون ترديد عقب‌نشينى صهيونيست‌ها از نوار غزه نه بر اثر مذاکرات بى‌خاصيت صلح بلکه بر اثر فشار انتفاضه مردم فلسطين و گروه‌هاى جهادى چون حماس و جهاد اسلامى حاصل گرديد. اکنون که مردم فلسطين توانسته‌اند بعد از سالها مبارزه يک دولت جهادى با خودمختارى محدود و قدرت عمل پايين در منطقه کوچک 360 کيلومتر مربعى نوار غزه ايجاد کنند شب و روز در مدارس،‌ منازل و خيابانها مورد هجوم قرار مى‌گيرند.
اسرائيلى‌ها برخلاف تمامى قوانين بين‌المللى 1/5 ميليون نفر از مردم غزه،‌رفع و خان يونس را در منطقه بى‌آب و علف بدون بندر و فرودگاه نوار غزه به محاصره خود در آوردند. تنها راه گريز اين مردم مظلوم 12 کيلومتر مرز مشترک نوار غزه با رفع مصر مى‌باشد که به شدت اسرائيلى‌ها و مصرى‌ها آن را کنترل مى‌کنند. رژيم اشغالگر قدس مى‌خواهد با محاصره نوار غزه مردم را از دولت جهادى حماس خسته کنند و ناکارآمدى دولت را به رخ مردم بکشند و يا بعد از خسته کردن مردم و ترور سران حماس دوباره آن را اشغال کرده و تحويل محمود عباسى دهند و خيال خود را از حماس در نوار غزه راحت نمايند که البته با پشتوانه مردمى حماس در نوار غزه و بيش از آن در کرانه باخترى به نظر مى‌رسد خيال خامى باشد. اسرائيلى‌ها در پى سفر بوش به خاورميانه و حمايت‌هاى آمريکا از او براى رسيدن به هدف خود از هيچ جنايت و نقض قوانين بين‌المللى فروگذار نکرده‌اند. اين در حالى است که رژيم صهيونيستى علاوه بر اينکه بايد به همه قوانين و مقرراتى که براى اعضاى سازمان ملل لازم‌الاجرا است پايبند باشدمى بايست به علت فرآيند پيدايش رژيم صهيونيستى و پيامدهاى مرتبط بر آن از جمله آوارگى ميليون‌ها نفر از مردم فلسطين خارج از سرزمين‌هاى اشغالى و وضعيت رقت‌بار ميليون‌ها فلسطينى ديگر در داخل اراضى اشغالى به الزامات استثنايى ديگر تن در دهد. اما بر عکس اين رژيم نامشروع به‌طور استثنايى اجازه مى‌يابد با چراغ سبز آمريکا ابتدايى‌ترين قوانين بين‌المللى را زير پا بگذارد. واقعيت اين است که کارنامه رژيم صهيونيستى در اين زمينه از بى‌اعتنايى و ناديده انگاشتن همه قوانين بين‌المللى سياه است. اين رژيم علاوه بر آزار و تعرض به مردم غيرنظامي، ويران کردن منازل، سوزاندن مزارع، اشغال اراضي، ايجاد سيستم ضد انسانى دريافت پروانه عبور، احداث ديوار حائل، ترور،‌ قتل‌عام و اسارت فلسطينيان داخل اراضى اشغالى با محاصره نوار غزه آب، برق، آذوقه و دارو را از مردم اين منطقه دريغ ورزيده است. فلسطينيان بايد براى رفتن به محل کار خود و از نقطه‌اى به نقطه ديگر پروانه عبور و مرور داشته باشند و تازه اگر موفق شوند از سازمان واکنش سريع نظامى اين پروانه را دريافت کنند بايد ساعت‌ها در صفوف طولانى و خسته کننده در پست‌هاى ايست و بازرسى صهيونيست‌ها رفتارى تحقيرآميز را تحمل کنند و بسيارى مواقع پس از ساعات طولانى انتظار بدون نتيجه به محل زندگى خود بازگردند. رژيم نژادپرست صهيونيستى در اراضى اشغالى با استناد به قوانين داخلى خود مانند “قانون مربوط به رفتار زندانيان” مجازند هر فلسطينى مشکوک را بدون اقامه دليل و تفهيم اتهام به مدت يکسال بازداشت کنند و مدت اين بازداشت را تا زمانى که مسئولان نظامى و امنيتى صهيونيستى لازم بدانند قابل تمديد است.
آنچه که اشاره شد مورد تائيد صدها کارشناس بى‌طرف خارجى است که بارها اعلام کرده‌اند رژيم صهيونيستى تعهدات و الزامات بين‌المللى را محترم نشمرده است تا آنجا که وزارت خارجه سوئيس به عنوان امين کنوانسيون‌هاى ژنو با صدور بيانيه‌اى اسرائيل را به دليل نحوه اجراى عمليات نظامى عليه فلسطينيان در باريکه غزه، مجازات جمعى غيرنظاميان، ويرانى نيروگاه اصلى برق غزه، حمله به دفاتر نخست‌وزير فلسطين، حمله به دانشگاه اسلامى غزه و دستگيرى جمعى از نمايندگان پارلمان فلسطين و وزيران را محکوم مى‌نمايد. بدون ترديد نقض آشکار حقوق بين‌الملل و حقوق بشردوستانه در سرزمين‌هاى اشغالى فلسطين توسط رژيم صهيونيستى با حمايت‌هاى پيدا و پنهان کاخ سفيد ميسر گرديده است. با نفوذ لابى اسرائيل در سياست خارجى آمريکا، رژيم صهيونيستى به رژيمى نورچشمى و استثنايى مبدل شده است.
آقاى پروفسور جان ميرشيمر استاد علوم سياسى دانشگاه شيکاگو و آقاى استفان دى‌والت استاد روابط بين‌الملل در دانشگاه هاروارد در کتاب مشترک خود تحت عنوان “لابى اسرائيل و سياست خارجى آمريکا” )The Israel Lobbr and U.S Foreign Policy( که از سوى نيويورک تايمز به عنوان يکى از پرفروش‌ترين کتاب‌ها معرفى شد به خوبى به اين موضوع اشاره کرده‌اند.
نکته اصلى اين کتاب از نگاه نويسندگان آن اين است که دولت آمريکا موضوع امنيت خود را به کنارى نهاده و به دنبال تامين منافع کشور ديگرى به نام اسرائيل است. بر اساس گزارش نويسندگان اين کتاب اسرائيل بزرگترين دريافت کننده کمک آمريکا پس از جنگ جهانى دوم است. از سال 1973 تا 2003 ميزان کمک‌هاى مستقيم آمريکا بيش از 1/4 تريليون دلار بوده است. اسرائيل سالى 3 ميليارد دلار از آمريکا به طور مستقيم کمک دريافت مى‌کند که معادل يک پنجم بودجه کمک‌هاى خارجى آمريکاست. اهميت حجم اين کمک‌ها زمانى روشن مى‌شود که بدانيم اسرائيل کشور صنعتى ثروتمندى است که درآمد سرانه آن با کره جنوبى و اسپانيا برابرى مى‌کند علاوه بر اين اسرائيل تنها کشور دريافت کننده کمک است که مجبور نيست به دولت آمريکا چگونگى هزينه‌کرد آن را گزارش کند. در زمينه‌هاى سياسى و ديپلماتيک تنها از سال 1982 ايالات متحده آمريکا 32 قطعنامه شوراى امنيت سازمان ملل عليه اسرائيل را وتو کرده است اين استفاده از حق وتو از کل دفعاتى که ديگر اعضاى دايم شوراى امنيت از حق وتو استفاده کرده‌اند بيشتر است علاوه بر اين آمريکا تلاش‌هاى متعدد بين‌المللى در راستاى محدود ساختن تسليحات اتمى اسرائيل در سازمان بين‌المللى انرژى اتمى را عقيم کرده است.
در واقع يعنى اگر کشورهايى مستقل چون ايران به دليل عدم هماهنگى با نظام سلطه به زغم آنها کشورهايى استثنايى هستند که بايد فراتر از حقوق بين‌الملل عمل نمايند رژيم صهيونيستى بر عکس به دليل حضور لابى‌هاى صهيونيستى در سياست خارجى آمريکا رژيمى استثنايى هست که مى‌تواند حقوق بين‌الملل را زير پاى خود بگذارد و برخلاف تمامى کنوانسيون‌هاى بين‌المللى هر بلايى که مى‌خواهد بر سر مردم مظلوم فلسطين بياورند يعنى به زعم صهيونيست‌ها و حمايت بى‌چون و چراى آمريکا حقوق بين‌الملل تا جايى اعتبار دارد که در خدمت منافع رژيم آپارتايد صهيونيستى باشد و اين نظام ناعادلانه‌اى است که مظلومان عالم آن را بر نخواهند تافت و تا فروپاشى آن از پا نخواهند نشست و اين وعده خداوند است که فرمود: و ما اراده کرده‌ايم که بر کسانى که در زمين به ضعف و زبونى کشيده شده‌اند منت گذاريم و آنان را پيشوايان و وارثان روى زمين قرار دهيم.